عایشه نقل می کند وقتی بر حضرت وارد می شد، حضرت به استقبال او می رفت و او را سر جای خود می نشاند و دست حضرت فاطمه(سلام الله علیها) را می بوسید.
مهارت تبلیغی
در فاطمیه یک دنیا اندوه وجود دارد. عاشورا و شهادت امیرالؤمنین جای خود، اما مصیبت فاطمه آغاز مصیبت های شیعه است. اول شهیدی که در راه امامت و ولایت فدا شد در این ایام بود.
انس بن مالک می گوید: آن شبی که پیغمبر را به خاک سپردیم و از غرفۀ او بیرون آمدیم، تاریک بود. ناگهان متوجه صدای گریه ای شدم. فهمیدم حضرت زهرا(سلام الله علیها) است.
امیرالمؤمنین علیه السلام آمد کنار قبر، آماده شد: یا رسول الله! امانت را آورده ام، همان امانتی که دستش را در دستم گذاشتی و فرمودی: علی جان!«هَذِهِ الْوَدِیعَةُ عِنْدِی»؛ این امانت من است حفظش کن.
امام یازدهم علیه السلام فرمود که ما حجت خدا بر خلق هستیم ولی مادرمان فاطمه زهرا سلام الله علیها حجت بر ماست
روز قیامت كه می شود، بی بی فاطمه زهرا علیها السلام می آید در صحرای محشر، پیراهن غرقه به خون آقا ابا عبد الله الحسین علیه السلام را می آورند، سر به آسمان می كنند می گویند: ای خدا تو حكم كن، بین ما و كسانی كه به ما ظلم كردند، اذیت و آزار رساندند.
بی بی تنها یادگار پیامبر بود بعد از شهادت پیامبر عظیم الشأن با تنها یادگارش چه كردند؟ عوض اینكه بیایند دلداری بدهند تسلی بدهند چه ها کردند؟
همه گرفتارهای عالم در حل مشکلات، مولا امیرالمومنین حضرت علی را صدا می زنند. امیرالمومنین در خانه بودند اما بی بی شرم و حیا کردند علی را صدا بزنند صدا زدند فضه مرا دریاب به خدا محسنم را کشتند.
در شام مجلسی سیاسی برگزار شد. رجال سیاسی هستند. امام حسن(علیه السلام) هم هست. هر که پا می شود صحبت می کند. یک مرتبه دیدند مغیره پا شد که صحبت کند. امام حسن(علیه السلام) داد زد: «اما انت یا مغیره ضربت امی» مغیره تو بنشین. تو مادرم را زدی.
جابر نقل مي كند: با رسول خدا آمديم در خانه فاطمه. سلام كرد و اذن خواست، فرمود: فاطمه جان! اجازه مي دهي داخل شوم؟ فاطمه(سلام الله علیها) گفت: بابا! بفرماييد و دوباره سلام داد و اجازه گرفت.