رفتن به محتوای اصلی
هر روز با یک منبر

مسیحیت صهیونیستی

تاریخ انتشار:
اکنون که جهان اسلام در معرض دشمنی‌های بسیاری قرار دارد، دشمن‌شناسی بسیار ضروری است. در این نوشتار درباره مسیحیت صهیونیستی آمریکا که از حامیان رژیم اشغالگر قدس هستند، به اختصار بحث، و به راهکارهای مقابله با آن اشاره خواهد شد.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بلاغ ، متن ره توشه ماه مبارک رمضان ۱۳۹۹؛ مسیحیت صهیونیستی، دکتر احمدرضا مفتاح*
مقدمه
اکنون که جهان اسلام در معرض دشمنی‌های بسیاری قرار دارد، دشمن‌شناسی بسیار ضروری است. امام صادق(علیه السّلام) می‌فرماید: «الْعَالِمُ‏ بِزَمَانِهِ‏ لَاتَهْجُمُ‏ عَلَيْهِ‏ اللَّوَابِس؛  کسی که به اوضاع زمانه‌اش آگاه باشد، شبهات بر او هجوم نیاورد». مقام معظم رهبری ضمن اشاره به این حدیث شریف می‌فرماید: «عالِم به زمان، کسی است که بداند در کجای دنیا زندگی می‌کند، صف‌بندی‌های مقابل او چیست؟ انگیزه‌های مخالف او کدام است؟»،  «اگر صحنه را بشناسیم، عرصه را بشناسیم، نقشه دشمن را بدانیم، غافلگیر نخواهیم شد».  جریان صهیونیسم یهودی و مسیحی، از دشمنان شناخته شده اسلام هستند. در این نوشتار درباره مسیحیت صهیونیستی آمریکا که از حامیان رژیم اشغالگر قدس هستند، به اختصار بحث، و به راهکارهای مقابله با آن اشاره خواهد شد. 
مسیحیت دارای سه فرقه اصلی کاتولیک، ارتدکس و پروتستان است. مسیحیت کاتولیک و ارتدکس به‌خاطر نظام سلسله مراتب کلیسایی کمتر دچار فرقه‌گرایی شده‌اند، اما مسیحیت پروتستان به خاطر نداشتن مرجعیت واحد، فرقه‌های بسیار زیادی دارد. مسیحت صهیونیستی، مربوط به یکی از فرقه‌های پروتستانی به نام «اونجلیکال» یا «انجیل‌گرا» است که به ظاهر کتاب مقدس تأکید دارند. آنان با این اعتقاد که بازگشت عیسی مسیح(علیه السّلام)، مشروط به بازگشت یهودیان به فلسطین است؛ از تشکیل حکومت یهودیان در سرزمین اشغالی حمایت می‌کنند. این باور که در میان بیشتر مسیحیان مقبولیت ندارد، در ایالات متحده آمریکا از نفوذ و قدرت زیادی برخوردار است.
تعريف مسیحیت صهيونيستی
«صیهون»، قلعه‌ای بود که توسط حضرت داود(علیه السّلام) فتح شده است.  این واژه که بعدها مترادف «اورشلیم» و نهایتاً برای سرزمین اسرائیل به کار رفته است، در مکتوبات مسیحایی بیانگر آرزوی بازگشت به سرزمین اسرائیل و تأسیس دوباره پادشاهی داوود(علیه السّلام) بود.  بنابراین صهیونیسم، جنبشی است که به دنبال محقق ساختن آرزوی بازگشت یهودیان به سرزمین فلسطین و تشکیل حکومت یهودی در این سرزمین است. این جریان در اصل، یک جنبش یهودی است که با انگیزه دینی و حمایت از یهودیان آواره شروع شد، با نظریه‌پردازی «تئودور هرتسل» جنبه سیاسی پیدا کرد و با حمایت کشور استعمارگر انگلستان و ایالات متحده آمریکا، دولت اشغالگر قدس، اسرائیل تشکیل شد.  
مسیحیت صهیونیستی، دسته‌ای از مسیحیان اونجلیکال و بنیادگرا هستند که بازگشت عیسی مسیح(علیه السّلام) را منوط به بازگشت یهودیان به سرزمین فلسطین میدانند و از دولت یهودی اسرائیل حمایت میکنند. از نظر آنان مسیحیان باید از ایده‏ تشکیل دولت یهود و سیاست‏هاى آن پشتیبانى کنند. این استدلال مبتنى بر تفسیر ظاهرى و آینده‌گراى کتاب مقدس و مبتنى بر این اعتقاد است که ‏پیشگویى‌هاى عهد عتیق درباره قوم یهود، رفته‏رفته در کشور کنونى اسرائیل تحقق مى‌یابد. 
شکل‌گیری مسیحیت صهیونیستی در انگلستان
جنبش مسیحیت صهیونیستى اولیه با این اعتقاد ظهور کرد که بنا بر وعده کتاب مقدس، قوم یهود قبل از بازگشت حضرت عیسى(علیه السّلام) ‏به مسیحیت می‌گروند و با بازگشت به فلسطین، در کنار دیگر ملت‌هاى ‏مسیحى از موجودیتى ملى برخوردار می‌شوند.   این باور که روزی یهودیان به عیسی مسیح(علیه السّلام) ایمان می‌آورند و بخشی از کلیسا می‌شوند، به عنوان نشانه‌ بازگشت قریب‌الوقوع مسیح(علیه السّلام) دانسته شد. 
ریشه‌های مسیحیت صهیونیستی در انگلستان، به نظریه‌پردازی و پیشگویی «ادوارد ایروینگ»  و «نلسون داربی»  بر می‌گردد.  «لرد شافتسبری»  بازگشت یهودیان به فلسطین را در راستای منافع راهبردی سیاست خارجی بریتانیا دانست. از این رو، دولت بریتانیا از جنبش صهیونیسم حمایت کرد و با اعلامیه «بالفور» که سبب شکل‌گیری اسرائیل شد، آرمان جنبش صهیونیستی تحقق یافت. 
شکل‌گیری مسیحیت صهیونیستی در ایالات متحده آمریکا 
در اوایل قرن بیستم به دنبال تلفات خانمانسوز جنگ جهانی اول، مسیحیت بنیادگرای آمریکا درگیر مقابله با جریان الهیات لیبرال بود و تمایلی به حمایت از یهودیان نداشت. «جرى فالول»،  «پت رابرتسون»  و «هال لیندزى»  از مسیحیان اونجلیکال و بنیادگرای آمریکا، بعد از پیروزی اسرائیل در جنگ شش روزه، با اعلام حمایت از جریان صهیونیست، نقش مهمی در رشد صهیونیسم مسیحى ایفا کردند. 
«جرى فالول» به عنوان نخستین سیاستمدار افراطی آمریکایی، معتقد است حمایت ایالات متحده آمریکا از اسرائیل به دلیل مصالح اسرائیل نیست؛ بلکه به لحاظ تأمین منافع آمریکاست. او حمایت مسیحیان از اسرائیل را تکلیف مذهبی و آن را در جهت تحقق پیشگویی‌های کتاب مقدس میداند.  «کریس هال سل»  به نقل از یک مسیحی آمریکایی که زندگی در آمریکا را رها کرده بود تا در فلسطین، وطن اصلی¬اش زندگی کند، درباره فالول می‌گوید: «مسیحیانی مانند فالول عامل تحریک‌کننده اسرائیل در گسترش سرزمین‌ها و سرکوب کردن مردم هستند. اسرائیلی‌ها به خوبی می‌دانند هر کاری کنند، مسیحیان تندرویی مانند فالول تا آخر راه با آنها خواهند بود».  «پت رابرتسون» در کنار «جرى فالول»، یکى از قدرتمندترین مردان محافل سیاسى و دینى آمریکاست که اولین و با نفوذترین شبکه ‏تلویزیونى ماهواره‌اى مسیحى دنیا را با عنوان شبکه رادیوتلویزیونى مسیحى (CBN) در سال 1960م تأسیس کرد. 
مسیحیت صهیونیستی به دلیل تأثیر زندگى خبرساز رهبران مسیحى بنیادگرایى همچون‏ «جرى فالول» و «پت رابرتسون» تا پایان دهه 1970م، چنان تأثیری در آمریکا داشته ‌است که نمى‌توان یک نفر سیاستمدار یا سناتور کنگره را یافت که مایل به انتقاد علنى درباره‏ دولت اسرائیل باشد.  انگیزه‌های دینی آخرالزمانی از یک سو و حمایت‌های سیاسی از سوی دیگر، سبب قدرت یافتن جریان مسیحیت صهیونیستی در آمریکا شد. اکنون بیش از 250 سازمان ‏تبشیرگراى طرفدار اسرائیل در آمریکا فعالند که در فاصله سال‏هاى1980 تا 1985 تأسیس شده‌اند. این سازمان‌ها ‏توانسته‌اند حمایت‌هاى تبلیغى و سیاسى را به نفع اسرائیل برانگیزانند. 
باورهای مسیحیت صهیونیستی
1. قوم برگزیده بودن یهودیان
مسیحیان صهیونیست معتقدند یهودیان، «قوم برگزیده» خداوند هستند که جدا از همه‏ وعده‌هاى داده شده به کلیسا، داراى رابطه و جایگاهى منحصربه‌‏فرد و هدف‌هایى جاودانى ‏در سرزمین خود هستند. از نظر آنان جایگاه قوم اسرائیل، برتر از کلیساست؛ در حالی که مسیحیان غیر صهیونیست، کلیسا را اسرائیل حقیقى می‌دانند و معتقدند پیش‌بینى عهد عتیق درباره‏ سلطنت در کلیسا تحقق مى‌یابد.  البته ادعای قوم برگزیده و نیز سرزمین موعود، مشروط به اطاعت از دستورات خدا بوده است. بنا بر نقل کتاب مقدس یهودی، بارها به بنی‌اسرائیل هشدار داده ‏شده که در صورت عصیان در برابر خدا،‏ در میان ملت‌ها پراکنده خواهند شد؛  در حالی که اعتراف آنان به گناهان خود، سبب می‌شود خدا با یادآوری عهد خود با یعقوب و اسحاق و نیز عهد با ابراهیم، این سرزمین را نیز یاد کند.  صهیونیست‏هاى مسیحى همواره مشروط بودن پیمان‌ها را به نفع حق نامشروط اسرائیل نادیده گرفته‌اند.
2. ادعای مالکیت نیل تا فرات برای یهودیان
بسیارى از صهیونیست‏هاى مسیحى معتقدند مرزهاى کنونى اسرائیل به انضمام مناطق ‏اشغالى مورد مناقشه، بخشى از زمین‏هایى است که خدا به قوم یهود اختصاص داده ‏است؛ از این رو اسرائیل را به اشغال این سرزمین از طریق زور تشویق می‌کنند. ادعای «از رود مصر تا رود فرات» بخشى از مصر، لبنان، سوریه و نیز کرانه غربى را در بر مى‌گیرد؛ در حالی که یهودیان هیچ‌گاه در تاریخ، حتى در دوره‏ پادشاهى داوود و سلیمان نیز مالک همه‏ سرزمین مقدس نبوده‌اند. ‏
 3.حمایت از تجدید بنای معبد
جایگاه معبد سلیمان، از مسائل مهم مسیحیان صهیونیست است. از نظر آنان بناى معبدی یهودى، نه تنها در کتاب مقدس دستور داده شده است؛ بلکه تجدید بناى آن قریب‏الوقوع است. از این ‏رو از کسانى که در جهت رسیدن به این امر اقدام کرده‌اند، فعالانه حمایت مى‏کنند. از نظر آنان تجدید بنای معبد سلیمان، مهم‏ترین نشانه‏ بازگشت نزدیک عیسى مسیح(علیه السّلام) است. صهیونیست‏هاى مسیحى و یهودى معتقدند مسجدالصخره مسلمانان باید از بین برود. آنان گمان می‌کنند سومین معبد یهود بنا خواهد شد، کاهنان تقدیس می‌شوند و قربانى‌ها بار دیگر براى تحقق پیشگویى کتاب مقدس و تسریع‏ آمدن عیسى مسیح(علیه السّلام) برقرار مى‌شود.   
4. باور به جنگ آرماگدون در آخرالزمان
حمایت مسیحیان از تجدید بناى معبد یهودیان، همواره با اعتقاد به جنگ‏ قریب‌الوقوع آخرالزمان که در تاریخ بشر بى‏سابقه است، پیوند داشته است. از این رو، صهیونیست‏هاى مسیحى به تعبیر «دان واگنر»،  حقیقتاً «مشتاق آرماگدون» هستند. آنان بر این عقیده‌اند که در منطقه فلسطین میان دو جبهه خیر و شر جنگی در خواهد گرفت. آنان در این میان خود را جبهه خیر و دشمنان خود را شر می¬دانند و معتقدند در این نبرد نیروهاى اهریمنى در برابر خدا و نیز قوم اسرائیل شکست خواهند خورد. عیسى(علیه السّلام) در آن ‏هنگام به‏عنوان مسیحا و پادشاه یهودیان باز خواهد گشت تا به مدت هزار سال در بیت‏المقدس سلطنت کند و یهودیان از جایگاه و نقش ممتازى در دنیا برخوردار خواهند شد.
نفوذ مسیحیت صهیونیستی در دولت آمریکا
بسیاری از رؤسای جمهور ایالات متحده آمریکا از جمله «کارتر»، «ریگان»، «جورج بوش» و «ترامپ» دارای تفکر مسیحیت صهیونیستی بوده و هستند. «جیمى کارتر» در یک سخنرانى در سال 1978، درباره کشور اسرائیل گفت: «کشور اسرائیل نهایتاً بازگشت به سرزمین کتاب مقدس است که یهودیان ‏بیش از صدها سال پیش، از آن رانده شدند... شکل‏گیرى ملت یهود، تحقق پیشگویى کتاب‏ مقدس است».  وی به عنوان حامی صهیونیست¬ها و پایه‌گذار مصالحه کمپ دیوید، بعد از پایان دوره ریاست جمهوری‌اش در کتابش با عنوان «فلسطین صلح نه، تبعیض»  به عهدشکنی‌های سران اسرائیل اشاره، و از سیاستهای دوگانه آمریکا در زمینه صلح انتقاد میکند. 
«رونالد ریگان» نیز بر اساس قرائت خود از کتاب مقدس،  تأکید مى‌کرد که زمان آرماگدون نزدیک است و اسرائیل به‏ زودى مورد حمله ‏کشورهاى تبهکارى همچون لیبى و اتیوپى قرار خواهد گرفت. او در پاسخ به اینکه اگر روزى در آینده، اسرائیل در اثر حمله‏ کشورهاى دشمن در معرض نابودى قرار بگیرد، آمریکا چه باید بکند؟ گفت: «ما به ‏اسرائیل قول داده‌ایم که از این کشور حفاظت کنیم ... ما داراى وظیفه، مسئولیت و سرنوشت‏ هستیم».  انتخاب وی به عنوان رئیس‏جمهور، باعث پیشبرد چشمگیر آرمان مسیحىت صهیونیستی شد؛ آن‌گونه که برخی از مناصب مهم سیاسى به چند تن از مسیحیان صهیونیست‏ سپرده شد.  
   «جورج بوش» پدر، «بیل کلینتون» و «جورج بوشِ» پسر نیز موضع سرسختانه‏ اسلاف خود را در حمایت از صهیونیسم ادامه دادند. سیاستمداران، نظرات رأى‏دهندگان یا حداقل نظرات گروه‏هاى فشار را منعکس مى‏کنند و گروه‏هاى فشار صهیونیست، قدرتمندترین گروه‏ها در آمریکا هستند. سه نفر از رهبران مسیحى که تریبون کاخ سفید را از ریگان دریافت کردند، در چهل یا پنجاه سال گذشته توانسته‌اند تضمین‌کننده طرفداری سیاست خارجى آمریکا از صهیونیست باشند. 
ارتباط مسیحیت صهيونيستی با اسرائیل
مسیحیت صهیونیستی با حمایت از اسرائیل، تسهیل مهاجرت یهودیان، حمایت از برنامه‏ شهرک‌سازى، اعمال فشار براى شناسایى بین‌المللى اورشلیم به عنوان‏ پایتخت اسرائیل، تأمین بودجه‏ بازسازى معبد سلیمان، مخالفت با روند صلح، تشدید وخامت روابط با جهان عرب و تسریع آرماگدون، همواره با اسرائیل در ارتباط بوده‌اند. رؤسای جمهور آمریکا، از «روزولت» تا «ترامپ»، تحت تأثیر فشارهای لابی یهودی ـ صهیونیستی آمریکا قرار داشته¬اند.  گروه فشار حامى اسرائیل در انتخاب، انتصاب و برکنارى مقامات و منصوبان ‏دولتى ایالات متحده دخالت دارد. 
مسیحیان با توجیه نظامی این مرزهای گسترده، پذیرش سیسی برنامه شهرک‌سازی در بیت‌المقدس شرقی عربی و شهر کهن بیت‌المقدس و نیز حمایت اقتصادی از جنبش مهاجران، نقش بسزایی در تحقق عینى سرزمین اسرائیل ایفا کرده‌اند.  صهیونیست‏هاى مسیحى معتقدند که بیت‏‌المقدس، پایتخت انحصارى و یکپارچه یهودیان است و باید پس از این نیز باشد. از این رو ‏با هر گونه پیشنهاد حاکمیت مشترک یا ایجاد پایتخت فلسطینى در بیت‌المقدس شرقى به شدت مخالفند. از نظر صهیونیسم، هیچ مصالحه‌اى نمى‌تواند صورت گیرد. آن‌ها تلاش می‌کردند با ترغیب دولت‌هاى غربى و به‌ویژه دولت ایالات متحده ‏به انتقال سفارتخانه‌هایشان به بیت‌المقدس، این شهر به عنوان پایتخت اسرائیل به رسمیت شناخته شود. سرانجام با فشار لابی‌های صهیونیستی یهودی و مسیحی، در تاریخ 14 می 2018 (24 اردیبهشت 1397) و در هفتادمین سالگرد تأسیس اسرائیل که فلسطینیان آن را یوم‌النکبه (روز مصیبت و بدبختی) می‌نامند، به دستور «دونالد ترامپ» سفارت ایالات متحده آمریکا به بیت‌المقدس انتقال یافت. «ترامپ» در سخنان خود گفت: «این اتفاق باید سال‌ها پیش رخ می‌داد» و ادعا کرد: «انتقال سفارت، بزرگ‌ترین امید ما برای برقراری صلح در منطقه است!». وی برای ابراز خوش خدمتی خود به صهیونیست‌های یهودی و مسیحی، به خیال خام خود طرح معامله قرن یا همان کلاهبرداری قرن را مطرح کرده است. اعلام پایتختی بیت‌المقدس برای رژیم صهیونیستی و انتقال سفارتخانه آمریکا و طرح معامله قرن، بیش از آنکه متأثر از سیاست خارجی و منافع آمریکا باشد، عمدتاً بعد دینی دارد؛ زیرا این کار خواسته اونجلیکال‌های آمریکایی یا همان مسیحیان بنیادگرا و صهیونیست آمریکاست. 
آنچه از نظر صهیونیست‏هاى یهودی حیاتى است، ساخته شدن معبد آینده‏ یهود در همان‏ مکان معبد سلیمان است. رایج‌ترین نظریه‏ مورد پذیرش برخوردار از حمایت سنّتى و اتفاق‌نظر باستان‌شناسان کنونى اسرائیل، این است که مکان معبد همان مکان مسجد صخره است. بیشتر یهودیان سنتی معتقدند که مسجد صخره باید پیش از تجدید بنای معبد بزرگ، از بین برود. مسیحیان بنیادگرا و صهیونیست‏، دشمن روند صلح خاورمیانه هستند و همواره از اسرائیل حمایت می‌کنند و ملت آمریکا و اسرائیل را مانند دوقلو می‌دانند. آنان نه تنها به‏ واسطه‏ منافع شخصى مشترک، بلکه به‏ واسطه‏ ‏بنیان‌هاى دینى همانند به یکدیگر مرتبطند. آمریکا و اسرائیل، خود را علیه جهان شیطانى، متحد یکدیگر می‌دانند. مسیحیان صهیونیست خیال میکنند به جنگ دنیاى اهریمنى تحت حاکمیت ‏رژیم‌هاى استبدادى کمونیستى و اسلامى رفته‌اند که مخالف ارزش‌هاى دموکراتیک یهودى- مسیحى آمریکا و اسرائیل هستند. آنان به همان میزان که به اسرائیل علاقمند هستند، از اعراب تنفر دارند. تبعیض‌هاى ضد عرب و تصورات کلیشه‌اى خاورشناسان، در نوشتارهاى آنان مشترک ‏است. از نظر خاورشناسان، غرب، آزاداندیش، صلح‏جو، اهل منطق و قادر به پذیرش‏ ارزش‌هاى واقعى پنداشته مى‌شود، در حالى‏که خاورمیانه این‏گونه نیست و حتی گاه ملت‌هاى عرب را وحشى مى‌خوانند. در واقع ‌تنفر از اعراب با نگرش‌هاى نژادپرستانه نسبت به فلسطینیان همراه است. 
دفاع از امنیت اسرائیل، اغلب مسیحیان صهیونیست را به انکار حقوق انسانى اساسى و یکسان براى فلسطینیان سوق داده است. نژادپرستی چنان آنان را کر و کور کرده است که فلسطینیان مسلمان را که از فرزندان ابراهیم(علیه السّلام) هستند، با کنعانیان مشرک آن زمان یکی می‌‌دانند. آنان پا را فراتر گذاشتند و مسلمانان را شیطانی خواندند؛ در حالى که ‏همواره ادعاى یک‌جانبه اسرائیل بر مناطق اشغالى را به رسمیت شناخته‏ و با آرمان‌هاى فلسطین براى خودمختارى نیز مخالفت کرده‏اند. از نظر آنان نمى‌توان به فلسطینیان با کشورى در قلب اسرائیل، اعتماد کرد.   
 دشمنی مسیحیت صهیونیستی با مسلمانان
مسیحیت صهیونیستی، دین اسلام را دشمن اصلی خود می‌داند و به اشکال مختلفی با آن دشمنی می‌کند:
1. تضعیف و تخریب اسلام
دشمن صهیونیستی افزون بر حمله نظامی و اشغال سرزمین‌های اسلامی، به دنبال از بین بردن اعتقادات دینی و شریعت اسلامی است؛  زیرا قوی‌ترین سلاح برای نابودی یک امت، چنگ انداختن بر بنیان اعتقادی آنان است. از این رو به آسیب زدن و تشکیک در مورد اسلام روی آوردند.  آنان می‌کوشند با ابزار تبلیغات گسترده‌، چهره اسلام را خراب کنند تا راه بر دعوت اسلامی بسته شود. همچنین ضمن معرفی اسلام به عنوان دینی ارتجاعی و ضدّ تمدن، شبهاتی را درباره اسلام و پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلّم) مطرح می‌کنند و برای تحریک مسلمانان به انجام اعمال خشونت‌آمیز، به وسیله کاریکاتور و مانند آن به پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلّم) اهانت می‌کنند.  حمایت گسترده از جریان مسیحیت تبشیری، از دیگر اقدامات آنان است. 
2. تضعیف کشورهای اسلامی
یکی از سیاست‌های صهیونیست‌های یهودی و مسیحی، ایجاد تفرقه در جهان اسلام است تا از قدرت عظیم اتحاد بیش از یک میلیارد مسلمان جلوگیری کنند و برای این کار، همواره روابط میان آنها را کنترل می‌کنند تا مانع استحکام روابط سیاسی و اقتصادی میان آن‌ها شوند؛ مانند دامن زدن به تنشهای میان ایران و عربستان سعودی، ایران و امارات متحده درباره جزایر سه‌گانه و میان مصر و سایر کشورهای اسلامی آفریقا. از آنجا که ایران قدرت بزرگی در برابر اسرائیل است، همواره می‌کوشند میان ایران و دیگر کشورهای اسلامی مانند کشورهای حاشیه خلیج‌فارس تنش ایجاد کنند.  آن‌ها تلاش می‌کنند تا جایی که میتوانند کشورهای اسلامی را دچار تجزیه کنند.  از این رو، از ایجاد تفرقه و نزاع میان شیعه و سنی به عنوان یکی از فتنه‌های قدیمی  و تعصب مذهبی و اختلافات مذاهبی بیشترین استفاده را می‌کنند. 
آن‌ها برای اینکه مانع قدرت یافتن کشورهای اسلامی، به‌خصوص کشورهای محور مقاومت مثل ایران، سوریه و حزب‌الله لبنان شوند، از هیچ گونه تلاشی برای تغییر حکومت، فعالیت‌های جاسوسی تا حمله نظامی مستقیم یا غیر مستقیم و تحریم‌های اقتصادی و راه‌اندازی جنگ مثل جنگ ایران و عراق و مانند آن فروگذار نمی‌کنند. ترور دانشمندان اسلامی، از دیگر برنامه‌های آنان است. «عاطف محمد نجیب المطیعی» فهرستی از دانشمندان مصری و لبنانی را که از طرف جریان صهیونیستی به قتل رسیده‌اند، در کتاب خود آورده است. در کشور عزیزمان ایران نیز می‌توان به شهدای هسته‌ای اشاره کرد. در این جریان، صهیونیسم یهودی و مسیحیت صهیونیستی همداستان هستند. 
3. اسلام هراسی
حادثه «سپتامبر 2001»، انزجار از اسلام را در دستور کار مسیحیان بنیادگرا و صهیونیست آمریکا قرار داد. کشیش «بت روبرتسون» درباره اسلام می‌گوید: «اسلام، دین تروریسم است و هدف مسلمانان، سیطره بر جهان است». درباره مسلمانان آمریکا نیز می‌گوید: «آن‌ها هسته‌های تروریستی را برای نابودی آمریکا سازماندهی می‌کنند». «فرانکلین گراهام» اسلام را «دین شیطان در شرارت» می‌نامد و «گری فالول» اسلام را دین تزویر معرفی می‌کند.  این موضعگیری‌ها بود که سبب شد «جورج بوش» چند ماه پس از حادثه تروریستی 11 سپتامبر، سه کشور از جمله ایران و عراق را محور شرارت نامید. مسیحیت صهیونیستی با ایجاد اسلام‌هراسی از طریق رسانه‌های مختلف، می‌کوشد تصویر نادرستی از مسلمانان به غربی‌ها ارائه کند. آن‌ها با استفاده از موارد ذیل، اسلام‌هراسی را ترویج می‌کنند:
الف) ایجاد هراس از بمب هستهای اسلامی: اگر چه برخی کشورها دارای سلاح هسته¬ای هستند، اما فقط در مورد جهان اسلام است که آن را به دین ربط دادهاند. مسیحیان صهیونیستی از مطرح کردن بمب هستهای اسلامی، تلاش می‌کنند مسیحیان معتدل را نیز بر ضّد مسلمانان تحریک کنند و به این بهانه، کمکهای نظامی بیشتری به کشور اسرائیل کنند.
ب) ایجاد هراس از اسلام سیاسی: آن‌ها در دورههای اخیر، در مقالات و نوشتههای خود نسبت به دست یافتن جهان اسلام به قدرت سیاسی هشدار میدهند؛ زیرا میخواهند مسلمانان صرفاً یک دین عبادی داشته باشند که به نماز و روزه و حج و زکات اکتفا کنند، فقط به واجباتشان بپردازند یا برای خودشان اجتماعات صوفیگری و مانند آن داشته باشند. آن‌ها تلاش میکنند شعار «اسلام عبادی آری، اسلام سیاسی خیر» را در جوامع اسلامی مطرح کنند. 
ج) ایجاد هراس از اسلام به هر بهانه‌ای: «فرانسیس فوکو یاما» نویسنده آمریکایی، بنیادگرایی اسلامی را فاشیستی قلمداد می‌کند. تبلیغات غربی با معرفی برخی گروه‌های افراطی به عنوان نماینده جهان اسلام، در واقع کل جهان اسلام را به عنوان بنیادگرایی اسلامی مورد هجمه قرار می‌دهند و اعلام می‌کنند که بنیادگرایی اسلام با دموکراسی، آبادی و برابری سازگاری ندارد. آن‌ها می‌خواهند بگویند تنها دولتی که در شرق حقوق بشر را رعایت می‌کند، دولت اسرائیل است. 
مسیحیان صهیونیستی با تبلیغات گستردهای، حوادث 11 سپتامبر را به مسلمانان نسبت دادند و چهره خشن افرادی مثل اسامه بن لادن را که لقب «سلطان وحشت» به او داده بودند، به عنوان نماینده اسلام معرفی کردند. با تبلیغات آنان، مردم آمریکا مسلمانان را افرادی تروریست، افراطی، بنیادگرا می‌دانند و شناخت درستی از اسلام ندارند.  یکی از مواردی که به وسیله آن اسلام‌هراسی مطرح می¬شود، مسأله ایران اتمی است. دشمن صهیونیستی یهودی و مسیحی برای جلوگیری از پیشرفت و نفوذ ایران اسلامی، دستیابی ایران به بمب اتمی را بهانه مقابله قرار داده است. با توجه به اینکه مسیحیان صهیونیستی جنگ آرماگدون در آخرالزمان را جنگ هسته¬ای می¬دانند، اصرار دارند که ایران را دارای قدرت هسته¬ای معرفی کنند تا بهانه بیشتری برای دشمنی با ایران اسلامی داشته باشند. 
چگونگی مواجهه مسلمانان با مسیحیت صهیونیستی
1. حفظ و تقویت وحدت جهان اسلام
جهان اسلام باید با کسب اطلاعات و آگاهی نسبت به عوامل سیاسی شکلگیری جریان صهیونیستی، قدرت تشخیص مصالح و بصیرت خود درباره فتنهها و دسیسههای تفرقهافکنانه را افزایش دهد. مسلمانان باید نسبت به سیاست تفرقه‌افکنی صهیونیست‌ها که همان سیاست قدیمی استعمارگر پیر یعنی انگلستان است، هوشیار باشند تا در دام منازعات سیاسی و منطقه‌ای تجزیه‌طلبانه و نیز در دام منازعات فرقه‌ای شیعه و سنی نیفتند و با یکدیگر وحدت داشته باشند؛ چنانکه قرآن نیز می‌فرماید: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا»  و نیز می‌فرماید: «وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ:  نزاع نکنید تا سست نشوید و قدرت شما از بین نرود». مقام معظم رهبری در این زمینه می‌فرماید: «تفرقه و اختلاف میان ملت‌های مسلمان، سمّ مهلک است. از این باید اجتناب کنیم». 
2. تقویت قدرت نظامی
از جمله وظایف مسلمانان، بالا بردن توان نظامی و قدرت مبارزه و جهاد در راه خداست: «وَ اَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّة ... تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ وَ عَدُوَّکُمْ:  هر نیرویی در قدرت دارید، برای مقابله با دشمنان آماده سازید... تا به وسیله آن، دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید». قدرت نظامی کشور اسلامی، باید به گونه‌ای باشد که دشمنان صهیونیستی خیال هجوم به سرشان نزند. مقام معظم رهبری میفرماید: «قدرت نظامی برای کشوری که مورد تهدید قدرت‌هاست، یکی از واجب‌ترین واجب‌هاست». 
3. بالا بردن میزان تاب‌آوری جامعه اسلامی
مهم‌ترین نکته در مقابله با دشمنان سرسخت صهیونیستی، میزان مقاومت و تاب‌آوری جامعه در حدّ مطلوب است. حفظ و ارتقای میزان تاب‌آوری جامعه درعرصه‌های اعتقادی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی اهمیت دارد. از نظر اعتقادی و فرهنگی، باید از تعلیم و تربیت اسلامی و تحکیم باورهای دینی مراقبت، و از نظر سیاسی و اجتماعی، باید شور و نشاط انقلابی مردم برای حضور در صحنه‌های سیاسی و اجتماعی حفظ شود. بنابراین باید یاد و خاطره مجاهدت های شهیدانی همچون حاج قاسم سلیمانی‌ها زنده نگه داشته شود. 
ضربه زدن از راه اقتصاد، از دیگر توطئه‌های صهیونیست‌های یهودی و مسیحی و از کمینگاه‌های آنان است. آنان می‌کوشند با شیوه‌های ظالمانه، تنگناهای اقتصادی ایجاد کنند و با فشار بر مردم، آنان را به شورش بکشانند. نظام اسلامی باید کارآمدی خود را نشان دهد و با اعتمادسازی، بهره‌گیری از اقتصاد مقاومتی، تولید داخلی و وابسته نبودن به خارج از کشور، اجازه ندهد جامعه اسلامی گرفتار بحران‌های اقتصادی شود. 

فهرست منابع
آژیر، اسدالله،  منجی‌باوری در کیش زرتشتی و ادیان ابراهیمی، قم: دانشگاه ادیان و مذاهب، 1392ش.
تهامی سلطان، احمد؛ المنظمات الصهیونیه المسیحیه و خطرها علی المسلمین؛ قاهره، مکتب التراث الاسلامی.
جدید بناب، علی؛ عملکرد صهیونیسم نسبت به جهان اسلام؛ قم: مؤسسه امام خمینی، 1385ش.
سایزر، استیون؛ صهیونیسم مسیحی؛ ترجمه حمید بخشنده و قدسیه جوانمرد؛ قم: انتشارات طه و مرکز پژوهش‌های صدا و سیما، 1386ش.
السماک، محمد؛ الصهیونیه المسیحیه؛ بیروت: دارالنفائس، 1413ق.
شعبان، فؤاد؛ به خاطر صهیون؛ ترجمه یاسر فرحزادی، تهران: نشر ساقی، 1390ش.
صلواتی پور، حسین؛ جایگاه صهیونیست¬های مسیحی در آمریکا؛ تهران: نشر راه نیکان، 1390ش.
العلی، محمد بن عبدالعزیز؛ الصهیونیة النصرانیة؛ ریاض: دار کنوز اشبیلیا، 1430ق.
قنبری آلانق، محسن؛ بنیادهای سیاسی جنبش صهیونیسم مسیحی و انگاره موعودگرایی؛ قم: انتشارات مؤسسه امام خمینی، 1388ش.
کارتر، جیمی؛ فلسطین صلح نه، تبعیض؛ ترجمه مهران قاسمی؛ تهران: نشر ثالث، 1386ش.  
کتاب مقدس، انجمن کتاب مقدس.
کریمیان، احمد؛ یهود و صهیونیسم، قم: بوستان کتاب، 1389ش.
کلینی، محمد بن یعقوب؛ کافی؛ چاپ اول، قم: دار الحدیث، 1429ق.
مسجد جامعی، محمد و مصطفی رستگار؛ مسیحیت انجیلی بررسی گسترش اونجلیکالیسم در جهان امروز؛ تهران: انتشارات اطلاعات، 1398ش.
هال سل، گریس؛ تدارک جنگ بزرگ، ترجمه خسرو اسدی، بیجا: رسا، 1391ش.
هلال، رضا؛ مسیحیت صهیونیست و بنیادگرای آمریکا؛ ترجمه علی جنتی؛ قم: نشر ادیان، 1386ش
 

افزودن دیدگاه جدید

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.