راه های تقرب به خدا
پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| ره توشه ماه رمضان۱۳۹۸، راه های تقرب به خدا.
کاری از گروه تولید محتوای معاونت فرهنگی وتبلیغی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.
اشاره
یکی از موضوعات جالب توجه برای عموم مردم و بهویژه نسل جوان، راههای تقرب به پروردگار یا به عبارت دیگر «سیر و سلوک الی الله» است؛ اما با توجه به مسیرهای انحرافی در این راه، لازم است برای پیمودن صحیح این طریق، از کلام اهلبیت(علیهم السلام) بهره گرفت.
به قول حافظ:
قطع این مرحله بیهمرهی خضر مکن
ظلمات است، بترس از خطر گمراهی
با مراجعه به کلمات اهلبیت(علیهم السلام) و جستجوی واژههایی مانند «تقرب»، «اقرب»، «المتقربون» و«توسل» میتوان به هفت راه برای سیر و سلوک الی الله یا همان تقرب به پروردگار رسید.
1. معرفت
امیرالمؤمنین(علیه السلام) در خطبه نورانی 110 نهجالبلاغه درباره برخی از راههای تقرب به پروردگار میفرماید: «إِنَّ أَفْضَلَ مَا تَوَسَّلَ بِهِ الْمُتَوَسِّلُونَ إِلَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى الْإِيمَانُ بِهِ وَ بِرَسُولِهِ»: «بهترین وسیلهای که انسانها میتوانند با آن به خدای سبحان نزدیک شوند، ایمان به خدا و پیامبر(صلی الله علیه و آله) و جهاد در راه خداست». سپس در ادامه میفرماید: «وَ كَلِمَةُ الْإِخْلَاصِ فَإِنَّهَا الْفِطْرَةُ»: «و یکتا دانستن خدا، بر اساس فطرت انسانی است».
داستانی از امام موسی بن جعفر(علیه السلام)
مرحوم کلینی در الکافی و شیخ مفید در الارشاد، داستان زیبایی در این زمینه نقل نمودهاند:
شخصی میگوید: پسرعمویی داشتم به نام حسن بن عبدالله که از عابدترین مردم زمانه خود بود و خلیفه از او پروا داشت. به دلیل تلاش و جدیتی که در دینداری از خود نشان میداد، گاهی خلیفه را با کلماتی تند، موعظه مینمود و امر به معروف و نهی از منکر میکرد وخلیفه هم او را تحمل میکرد. روزی امام کاظم(علیه السلام) او را در مسجد دید، به او فرمود: «روشی که تو داری مورد علاقه و موجب خوشحالی من است. تنها مشکل تو این است که از معرفت به دور هستی، معرفت را به دست آور». به امام عرض کرد: معرفت چیست؟ امام(علیه السلام) فرمود: «فهم دین از راه حدیث؛ برو و از راه احادیث فهم را به دست آور». پرسید: از چه کسی؟ امام(علیه السلام) فرمود: «از فقهای مدینه؛ البته آنچه آموختی، به من عرضه کن». امام(علیه السلام) تمام آموختههای او را باطل دانست و بار دیگر فرمود: «برو فهم دین را به دست آور». به امام عرض کرد: من در پیشگاه پروردگار احتجاج خواهم کرد که شما راه را به من نشان ندادید؛ مرا به معرفت راهنمایی کنید. اینجا بود که امام(علیه السلام) پس از ایجاد عطش در وی، راه حقیقی را به وی نشان داد و حقانیت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و حوادث بعد از رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله) را برای او بازگو نمود و جانشینی امامان بعد از پیامبر(صلی الله علیه و آله) را یک به یک تا زمان خود بیان کرد و سپس از امامت خود برای او سخن گفت. او از امام(علیه السلام) درخواست معجزه کرد و امام، معجزهای به او نشان داد.
از این داستان به خوبی استفاده میشود، قدم اول در راه سیر و سلوک و تقرب به پروردگار، معرفت است و انسان بدون معرفت، به جایی نمیرسد.
تأکید بر تعقل برای پیدا کردن راه
در قرآن و روایات، برای دریافت راه صحیح، به بهرهگیری از عقل تأکید فراوانی شده است. قرآن کریم از زبان اهل دوزخ میگوید: «لَو كُنّا نَسمَعُ أَو نَعقِلُ ما كُنّا في أَصحابِ السَّعيرِ»: «اگر ما گوش شنوا داشتیم یا تعقل میکردیم، در میان دوزخیان نبودیم».
اولین کتاب در الکافی «کتاب العقل و الجهل»، در بر گیرنده سی و شش حدیث درباره عقل و بهرهگیری از آن و دومین کتاب آن «کتاب الحجه»، در باب شناخت حجتهای الهی است. این مسئله بیانگر آن است که مهمترین راه برای تقرب به پروردگار، معرفت پروردگار و حجتهای الهی، با به کار انداختن عقل و اندیشه است. در اینجا به چند حدیث در این زمینه اشاره میکنیم.
الف) در روایتی آمده است:
«وَ أَثْنَى قَوْمٌ بِحَضْرَتِهِ عَلَى رَجُلٍ حَتَّى ذَكَرُوا جَمِيعَ خِصَالِ الْخَيْرِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) كَيْفَ عَقْلُ الرَّجُل؟ فَقَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ نُخْبِرُكَ عَنْهُ بِاجْتِهَادِهِ فِي الْعِبَادَةِ وَ أَصْنَافِ الْخَيْرِ تَسْأَلُنَا عَنْ عَقْلِهِ فَقَالَ(صلی الله علیه و آله) إِنَّ الْأَحْمَقَ يُصِيبُ بِحُمْقِهِ أَعْظَمَ مِنْ فُجُورِ الْفَاجِرِ وَ إِنَّمَا يَرْتَفِعُ الْعِبَادُ غَداً فِي الدَّرَجَاتِ وَ يَنَالُونَ الزُّلْفَى مِنْ رَبِّهِمْ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ»: «گروهی در محضر پیامبر(صلی الله علیه و آله) شخصی را ستودند و از همه خصلتهای نیک او یاد کردند. پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: عقل آن مرد چگونه است؟ گفتند: ای پیامبر! ما از کوشش او برای عبادت و دیگر خوبیهای او سخن میگوییم و تو درباره عقل او از ما میپرسی؟ پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: مرد احمق به سبب حماقت خود، بیش از انسان گناهکار به گناه و نابکاری آلوده میگردد. خداوند فردای قیامت، مقام بندگان را به مقدار عقل و خرد آنها بالا میبرد، و بر این اساس به قرب خداوند نایل میشوند».شاهد این کلام پیامبر(صلی الله علیه و آله) را میتوانیم به خوبی در جهان امروز ببینیم؛ ضربههایی که تکفیریها به دلیل فهم غیر صحیحی که از دین دارند، به دین میزنند، به مراتب از دیگران بیشتر است.
ب) امیرالمؤمنین(علیه السلام) در نهجالبلاغه میفرماید:
«إِنَّ أَغْنَى الْغِنَى الْعَقْلُ وَ أَكْبَرَ الْفَقْرِ الْحُمْق»: «ارزشمندترین بینیازی، عقل و بزرگترین فقر، بیخردی است».
ج) امام باقر(علیه السلام) فرموده است: «اِعْرِفُوا مَنَازِلَ شِيعَتِنَا عِنْدَنَا عَلَى قَدْرِ رِوَايَتِهِمْ عَنَّا وَ فَهْمِهِمْ مِنَّا»: «جایگاه شیعیان ما را به اندازه روایتی که از ما نقل میکنند و فهمی که از کلمات ما دارند، بشناسید».
از همین روست که محدثین بزرگی مانند مرحوم کلینی به جمعآوری احادیث اهلبیت(علیهم السلام) همت میگمارند و بزرگانی همچون علامه مجلسی، با تألیف کتاب مرآة العقول به شرح و فهم روایات میپردازد.
د) در کتاب الکافی از امیرالمؤمنین(علیه السلام) روایت شده است که فرمود:
«هَبَطَ جَبْرَئِيلُ عَلَى آدَمَ(علیه السلام) فَقَالَ يَا آدَمُ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أُخَيِّرَكَ وَاحِدَةً مِنْ ثَلَاثٍ فَاخْتَرْهَا وَ دَعِ اثْنَتَيْنِ فَقَالَ لَهُ آدَمُ يَا جَبْرَئِيلُ وَ مَا الثَّلَاثُ فَقَالَ الْعَقْلُ وَ الْحَيَاءُ وَ الدِّينُ فَقَالَ آدَمُ(علیه السلام) إِنِّي قَدِ اخْتَرْتُ الْعَقْلَ فَقَالَ جَبْرَئِيلُ لِلْحَيَاءِ وَ الدِّينِ انْصَرِفَا وَ دَعَاه فَقَالا يَا جَبْرَئِيلُ إِنَّا أُمِرْنَا أَنْ نَكُونَ مَعَ الْعَقْلِ حَيْثُ كَان»: «جبرئیل بر آدم(علیه السلام) فرود آمد و گفت: ای آدم به من فرمان رسیده است که از تو بخواهم تا یکی از سه چیز را برگزینی؛ پس یکی را برگزین و دو تای دیگر را واگذار: حضرت آدم(علیه السلام) به جبرئیل گفت: آن سه کدامند؟ جبرئیل فرمود: 1- خرد، 2- حیا و 3- دین. آدم(علیه السلام) گفت: من خرد را بر میگزینم. آنگاه جبرئیل به حیاء و دین گفت: دور شوید و او را به حال خود واگذارید! آنها گفتند: ای جبرئیل! به ما فرمان داده شده است که هر جا عقل باشد، با آن باشیم».
هـ) داستان معروفی که از امام صادق(علیه السلام) نقل شده و مرحوم کلینی در کتاب الکافی و شیخ صدوق در الأمالی آورده است، گواه روشنی در این زمینه است.
«قُلْتُ لِأَبِيعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام): فُلَانٌ مِنْ عِبَادَتِهِ وَ دِينِهِ وَ فَضْلِهِ كَذَا وَ كَذَا، فَقَالَ(علیه السلام): كَيْف عَقْلُهُ؟ قُلْتُ: لَاأَدْرِي، فَقَالَ(علیه السلام): إِنَّ الثَّوَابَ عَلى قَدْرِ الْعَقْلِ؛ إِنَّ رَجُلًا مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ كَانَ يَعْبُدُ اللَّهَ فِي جَزِيرَةٍ مِنْ جَزَائِرِ الْبَحْرِ، خَضْرَاءَ، نَضِرَةٍ ، كَثِيرَةِ الشَّجَرِ، ظَاهِرَةِ الْمَاءِ، وَ إِنَّ مَلَكَاً مِنَ الْمَلَائِكَةِ مَرَّ بِهِ، فَقَالَ: يَا رَبِّ، أَرِنِي ثَوَابَ عَبْدِكَ هذَا، فَأَرَاهُ اللَّهُ تَعَالى ذلِكَ، فَاسْتَقَلَّهُ الْمَلَكُ، فَأَوْحَى اللَّهُ تَعَالى إِلَيْهِ أَنِ اصْحَبْهُ، فَأَتَاهُ الْمَلَكُ فِي صُورَةِ إِنْسِيٍّ، فَقَالَ لَهُ: مَنْ أَنْتَ؟ قَالَ: أَنَا رَجُلٌ عَابِدٌ بَلَغَنِي مَكَانُكَ و عِبَادَتُكَ فِي هذَا الْمَكَانِ، فَأَتَيْتُكَ لِأَعْبُدَ اللَّهَ مَعَكَ، فَكَانَ مَعَهُ يَوْمَهُ ذلِكَ، فَلَمَّا أَصْبَحَ، قَالَ لَهُ الْمَلَكُ: إِنَّ مَكَانَكَ لَنَزِهٌ وَ مَا يَصْلُحُ إِلَّا لِلْعِبَادَةِ، فَقَالَ لَهُ الْعَابِدُ: إِنَّ لِمَكَانِنَا هذَا عَيْباً، فَقَالَ لَهُ: وَ مَا هُوَ؟ قَالَ: لَيْسَ لِرَبِّنَا بَهِيمَةٌ، فَلَوْ كَانَ لَهُ حِمَارٌ رَعَيْنَاهُ فِي هذَا المَوْضِعِ؛ فَإِنَّ هذَا الْحَشِيشَ يَضِيعُ، فَقَالَ لَهُ الْمَلَكُ: وَ مَا لِرَبِّكَ حِمَارٌ؟ فَقَالَ: لَوْ كَانَ لَهُ حِمَارٌ مَا كَانَ يَضِيعُ مِثْلُ هذَا الْحَشِيشِ، فَأَوْحَى اللَّهُ تَعَالى إِلَى الْمَلَكِ: إِنَّمَا أُثِيبُهُ عَلى قَدْرِ عَقْلِهِ»: «روای میگوید: نزد امام صادق(علیه السلام) از عبادت و دین و فضل شخصی سخن گفتم، امام پرسید: عقل او چگونه است؟ گفتم: نمیدانم! فرمود: پاداش به اندازه عقل است. سپس امام داستان مردی از بنیاسرائیل را بیان کرد که در جزیره به عبادت مشغول بود. فرشتهای از خداوند درخواست کرد که پاداش عبادات این مرد عابد را به وی نشان دهد و خداوند به او نشان داد؛ اما آن پاداش به نظر فرشته کم آمد. خداوند به فرشته وحی کرد که با او همنشین باش. فرشته در چهره یک انسان به نزد او آمد و به او گفت: منطقه سرسبز برای عبادت مناسب است. عابد پاسخ داد: ولی عیبی دارد و آن، اینکه خدا چهارپایی ندارد. اگر داشت، آن حیوان را در اینجا به چرا میبردیم تا این علفزارها ضایع نشود. خداوند به آن فرشته وحی کرد که به اندازه عقلش، به او پاداش میدهم».
و) در روایت دیگری آمده است: «سَمِعَ(علیه السلام) رَجُلًا مِنَ الْحَرُورِيَّةِ يَتَهَجَّدُ وَ يَقْرَأُ فَقَالَ نَوْمٌ عَلَى يَقِينٍ خَيْرٌ مِنْ صَلَاةٍ [عَلَى] فِي شَكٍّ»: «امام علی(علیه السلام) شنید که مردی از حرویان (خوارج) به عبادت و خواندن قرآن و شبزندهداری مشغول است، حضرت فرمود: خواب با یقین، بهتر است از نماز با شک».
2. انجام واجبات
دومین راهی که برای سیر و سلوک الی الله و تقّرب به پروردگار در کلام امیرالمؤمنین(علیه السلام) در خطبه 110 نهجالبلاغه آمده است، انجام واجبات است. حضرت با اشاره به جهاد، آن را قلّه بلند اسلام معرفی میکند: «وَ الْجِهَادُ فِي سَبِيلِهِ فَإِنَّهُ ذِرْوَةُ الْإِسْلَام». سپس به اقامه نماز اشاره کرده و آن را حقیقت دین و آیین معرفی میکند: «وَ إِقَامُ الصَّلَاةِ فَإِنَّهَا الْمِلَّة». آنگاه پرداخت زکات را به عنوان یک فریضه واجب بیان کرده: «وَ إِيتَاءُ الزَّكَاةِ فَإِنَّهَا فَرِيضَةٌ وَاجِبَة» و روزه ماه رمضان را سپری از عذاب الهی میداند: «وَ صَوْمُ شَهْرِ رَمَضَانَ فَإِنَّهُ جُنَّةٌ مِنَ الْعِقَاب». سپس با معرفی حج و عمره به عنوان وسیلهای برای از بین رفتن فقر و پاک شدن گناهکاران: «وَ حَجُّ الْبَيْتِ وَ اعْتِمَارُهُ فَإِنَّهُمَا يَنْفِيَانِ الْفَقْرَ وَ يَرْحَضَانِ الذَّنْب»، صله رحم را وسیلۀ فزونی در مال و طول عمر معرفی کرده است: «وَ صِلَةُ الرَّحِمِ فَاِنَّها مَثْراةٌ فِى الْمالِ، وَ مَنْسَأَةٌ فِى الأجَلِ»
امام صادق(علیه السلام) نیز از رسولخدا(صلی الله علیه و آله) روایت میکند که خداوند متعال فرمود: «مَا تَقَرَّبَ إِلَيَّ عَبْدِي بِشَيْءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَيْهِ»: «هیچ بندهای به من تقرّب پیدا نکرده است با چیزی که نزد من محبوبتر از انجام واجبات باشد».
امیرالمؤمنین(علیه السلام) در نهجالبلاغه نماز را وسیله تقرّب به پروردگار معرفی کرده و میفرماید: «تَعَاهَدُوا أَمْرَ الصَّلَاةِ وَ حَافِظُوا عَلَيْهَا وَ اسْتَكْثِرُوا مِنْهَا وَ تَقَرَّبُوا بِهَا»: «امر نماز را به عهده بگیرید و آن را حفظ کنید؛ زیاد نماز بخوانید و با نماز خود را به خدا نزدیک کنید».
روایات، نزدیکترین حالت بنده به پروردگار را حالتی معرفی کردهاند که او در سجده با خدای خود راز و نیاز میکند. در کتاب الکافی، کامل الزیارات ابنقولویه قمی، کتابُ مَن لایَحضُرُه اَلفَقیه و ثواب العمال، شیخ صدوق از امام صادق(علیه السلام) روایت کرده است که حضرت فرمود: «أَقْرَبُ مَا يَكُونُ اَلْعَبْدُ إِلَى اَللَّهِ تعالی وَ هُوَ سَاجِدٌ»: «نزدیکترین حالتی که بنده به پروردگار دارد، حالت سجدۀ او است». سپس اما(علیه السلام) به این آیه قرآن اشاره فرمود که خداوند میفرماید: «وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ»: «سجده کن و به خدا تقرّب جوی».
انجام واجبات تا آنجا اهمیت دارد که امیرمؤمنان(علیه السلام) هشدار میدهند که اگر انجام مستحبات به واجبات زیان رساند، موجب تقرّب انسان به خداوند نخواهد شد: «لَا قُرْبَةَ بِالنَّوَافِلِ إِذَا أَضَرَّتْ بِالْفَرَائِض».
3. خدمت به مردم
امیرالمؤمنین(علیه السلام) در خطبه 110 نهجالبلاغه، سومین راه تقرب به پروردگار را خدمت به مردم دانسته و میفرماید: «وَ صَنَائِعُ الْمَعْرُوفِ فَإِنَّهَا تَقِي مَصَارِعَ الْهَوَانِ»: «و نیکوکاری و خدمت به مردم، آدمی را از ابتلای به ذلت و خواری حفظ میکند».
آن حضرت صدقۀ پنهانی را نیز وسیلۀ نابودی گناهان و صدقۀ آشکار را وسیلۀ جلوگیری از مرگهای ناگهانی و زشت میداند و میفرماید: «وَ صَدَقَةُ السِّرِّ فَإِنَّهَا تُکَفِّرُ اَلْخَطِیئَهَ وَ صَدَقَةُ اَلْعَلاَنِیَةِ فَإِنَّهَا تَدفَعُ مِیتَةَ السُّوء».
کلمات اهلبیت(علیهم السلام) در موضوع برکات خدمت به مردم و چگونگی پیمودن کمالات و از بین رفتن گناهان به این وسیله، بسیار زیاد است و در این مختصر نمی-گنجد. امیرالمؤمنین(علیه السلام) در حکمت 24 نهجالبلاغه میفرماید: «مِنْ کَفَّارَاتِ الذُّنُوبِ الْعِظَامِ إِغَاثَةُ الْمَلْهُوفِ، وَ التَّنْفِیسُ عَنِ الْمَکْرُوبِ»: «از کفّاره گناهان بزرگ، به فریاد مردم رسیدن و آرام کردن مصیبتدیدگان است».
همچنین آن حضرت در نامۀ معروف به عهدنامه مالک اشتر، وسیلۀ تقرّب به پروردگار را رسیدگی به حقوق و نیازمندیهای نیازمندان، یتیمان وسالمندان دانسته و میفرماید: «فَتَقَرَّبْ إِلَى اللَّهِ بِتَخَلُّصِهِمْ وَ وَضْعِهِمْ مَوَاضِعَهُمْ فِي أَقْوَاتِهِمْ وَ حُقُوقِهِم».
در روایتی از رسولخدا(صلی الله علیه و آله) نیز آمده است: «أَقْرَبُ مَا يَكُونُ الْعَبْدُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا أَدْخَلَ عَلَى قَلْبِ أَخِيهِ الْمُؤْمِنِ مَسَرَّة»: «از نزدیکترین حالاتی که بنده به خدای عزوجل دارد، زمانی است که قلب برادر مؤمن خود را شاد گرداند».
4. دوری از گناه
امام صادق(علیه السلام) فرمود: در مناجات خداوند با موسی(علیه السلام) چنین آمده است: «مَا تَقَرَّبَ إِلَيَّ الْمُتَقَرِّبُونَ بِمِثْلِ الْوَرَعِ عَنْ مَحَارِمِي»: «هیچ بندهای به من تقرّب پیدا نکرد، به چیزی مانند دوری از گناهان».
در نگاه اهلبیت(علیهم السلام) دوری از گناه تا آنجا اهمیت دارد که امام باقر(علیه السلام) به شخصی که خود را دارای اعمال کمی میدانست، ولی مقیّد به دوری از حرام بود، فرمود: «چه تلاش و کوششی بالاتر از پاک نگه داشتن شکم و دامن از حرام».
5. محبت به اهلبیت(علیهم السلام) و برائت از دشمنان
پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله)، محبت خویش و امیرالمؤمنین(علیه السلام) را سید و سرور وسائل تقرّب الهی بیان، و فرمود: «حُبِّی وَ حُبُّ عَلِیٍّ سَیِّدُ مَا تَقَرَّبَ بِهِ الْمُتَقَرِّبُونَ مِنْ طَاعَةِ رَبِّهِمْ».
در کتاب کفایةالاثر داستان آخرین لحظات زندگانی ابنعباس، مفسّر قرآن و شاگرد ارزشمند امیرالمؤمنین(علیه السلام) آمده است که لحظاتی قبل از جان دادن گفت: «اَللّهُمَّ اِنّي اَتَقَرَّبُ اِلَيْکَ بولايَةِ عَليِّ بنِ ابيطالب»: «خدایا با ولایت علی بن ابیطالب به سوی تو تقرب میجویم».
در زیارت عاشورا، با ولایت اهلبیت(علیهم السلام) و برائت دشمنان آنان به پروردگار تقرب میجوییم: «أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ ثُمَ إِلَيْكُمْ بِمُوَالاتِكُمْ وَ مُوَالاةِ وَلِيِّكُمْ وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِكُم».
6. کسب فضائل اخلاقی و ترک رذائل اخلاقی
از بهترین راههای تقرب الهی، نیکی به والدین، کسب فضائل اخلاقی و کنار گذاشتن رذائل اخلاقی است. در روایتی از امام موسی بن جعفر(علیه السلام) آمده که میفرماید: «أَفْضَلُ مَا يَتَقَرَّبُ بِهِ الْعَبْدُ إِلَى اللَّهِ بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ بِهِ الصَّلَاةُ وَ بِرُّ الْوَالِدَينِ وَ تَرْكُ الْحَسَدِ وَ الْعُجْبِ». همچنین آن حضرت کسانی را که دارای فضائل اخلاقی میباشند، نزدیکترین بندگان به پروردگار شمرده است. در روایتی از امام سجاد(علیه السلام) نیز داشتن اخلاق نیکو را وسیله تقرب به خدا دانسته است: «إِنَّ أَقْرَبَكُمْ الی اَللَّهِ أَوْسَعُكُمْ خُلُقاً».
7. انجام مستحبات
رسولخدا(صلی الله علیه و آله) روایت کرده است که خداوند فرمود:
«إِنَّهُ لَيَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ سَمْعَهُ اَلَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ اَلَّذِي يُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ اَلَّذِي يَنْطِقُ بِهِ وَ يَدَهُ اَلَّتِي يَبْطِشُ بِهَا إِنْ دَعَانِي أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ»: «بنده به وسیله نافله به من تقرب میجوید تا آنجا که او را دوست میدارم. هنگامی که محبوب من گردید، من گوش او و چشم او و زبان او و دست او خواهم شد. هنگامی که مرا بخواند، اجابتش میکنم و هنگامی که درخواستی کند، به او عطا خواهم کرد».
مناجات در دل شب و گریه از خوف پروردگار نیز از راههای تقرب به پروردگار ذکر شده است. پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:
«أَقْرَبُ مَا يَكُونُ الرَّبُّ مِنَ العَبْدِ فِي جَوْفِ اللَّيْلِ الآخِرِ، فَإِنْ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَكُونَ مِمَّنْ يَذْكُرُ اللَّهَ فِي تِلْكَ السَّاعَةِ فَكُنْ»: «نزدیکترین حالتی که خداوند به بندهاش دارد، در دل شب است. اگر میتوانی، از کسانی باش که در این ساعت خدا را یاد میکنند».
در ثواب الاعمال شیخ صدوق آمده است: «یَا مُوسَی! مَا يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ الْمُتَقَرِّبُونَ بِمِثْلِ الْبُكَاءِ مِنْ خَشْيَتِي»: «ای موسی! هیچ کس به اندازه گریه از خوف من، به من نزدیکتر نشد».
افزودن دیدگاه جدید