متن کامل بیانات حجت الاسلام والمسلمین رفیعی(1)
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
لَاحَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ و الصلاة و السلام عَلَى سَيِّدِنَا و َنَبِيِّنَا أبي القاسم مصطفي محمّد صلي الله عليه و علي اهل بيته الطيّبين الطاهرين سيما بقية الله في الارضين و لعن علي اعدائهم اعداء الله اجمعين قال الله تبارك تعالي: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقين [1]
قبل از هر چيز لازم مي دانم فرا رسيدن ميلاد با سعادت يازدهمين امام همام وجود مقدس امام عسگري(ع) والد بزرگوار ولي الله العظم امام زمان ارواحناه فداه را به پيشگاه با عظمت فرزندشان و به همه شما عزيزان برادران و سروران معظم سربازان آن امام عزيز و همچنين علما، مراجع، مقام معظم رهبري تبريك عرض كنم.
انشاءالله خداوند به همة ما توفيق درك ظهور امام زمان(عج) را عنايت بفرمايد به بركت صلوات بر محمد و آل محمد.
من در جايگاهي نيستم كه خدمت شما نكته عرض كنم يا تجربه اي را نقل كنم يك سري مطالبي را مي دانم اين ها را عرض مي كنم از باب درس پس دادن ممكن است براي جوان ترها ـ به هر حال ـ تجربه اي محسوب بشود. شايد امسال سي امين سال تبليغي بنده باشد. بنده از 1363 رسماً تبليغ را شروع كردم بعد از دو سه سال تقريباً طلبگي و امسال 93 است حدود 30 سال تبليغ آن هم در زمينه هاي مختلف عرصه هاي مختلف كه لا اقل نيمي از اين سي سال را در جلسات سنگين بوده ولو نيمه اول گاهي در شهرستان ها و جلسات مختصرتر اما از 74 و 75 به اين طرف غالباً جلسات از حرم هاي ائمه(ع) از بيوت مراجع عظام و جاهاي ديگر به هر حال مجالسي كه پرجمعيت بوده بخشي هم خوب طبيعتاً مرهون تبليغ صدا و سيما و چهره شدن بعضي از عزيزان و از جمله بنده حقير است كه خوب كمك به اين روند طبيعتاً داشته است.
ببينيد آقايان عزيز سروران معظم من اولاً يك تعريفي از تبليغ پيش خودم به شما بدهم.
به نظر بنده خوب كتاب در زمينة تبليغ خيلي نوشته اند آقاي نظري منفرد (حفظه الله) كه درس نامه است برخي در دفتر تبليغات درس نامه نوشته جزوه نوشته اند آقاي سبزه واري، آقاي رهبر، آقاي بابازده خيلي راجب تبلغ كتاب نوشته شده كتاب عربي و فارسي مكرر چاپ شده؛ ولي من در يك سطر تبليغ را تعريف مي كنم. تبليغ فرايندي است كه در آن مبلغ به تعليم و تذكر به مخاطب مي پردازد. براي اين چيز را گفتم اجازه بدهيد يك بار ديگر كامل تر من تعريف كنم تبليغ فرايندي است كه طي آن مبلغ به تعليم و تذكر مخاطب به منظور اصلاح ـ خوب دقت كنيد دَرِش نكته است ـ و ارتقاء سطح و محتواي مخاطب.
اين تعريف را براي آن كردم كه كسي تصور نكند كه تبليغ صرفاً تذكر است صرفاً يادآوري است يعني همه شب بيست و يكم بگوييم توبه خوب است توبه چنين است توبه فلان است... اين ها تذكر است اين را همه مي دانند غيبت بد است فشار قبر بد است اين ها همه تذكر است يك بخشي از تبليغ تعليم لااقل بيست درصد سي درصد يعني بايد وسط امر تبليغ يك شبهه اي از مخاطب حل بشود يك ارتقاي علمي مخاطب پيدا كند يك در واقع راهكار در واقع راه راه نسبت به مسائل اعتقادي ايجاد بشود ممكن است مستقيم هم نباشد نه شما داريد بحثتان را مطرح مي كنيد اما در ضمن تبليغ اين ارتقاء بايد باشد من يك مثالي برايتان مي زنم من منبر خيلي گوش مي دهم از بچه گي هم منبر را دوست داشتم پاي منبرها بزرگ شده ام پاي منبر آقاي بهلول گاهي آن قديم آقاي برقعه اي و ديگران نمي دانم چرا از بچه گي منبر را دوست مي داشتم نه از موقعي كه طلبه شدم من از 4 يا 5 سالگي پاي منبر مي رفتم اين را مي خواهم عرض بكنم الآن هم توي ماشينم پر از سي دي منبر همة آقايان است. آقايان انصاريان، پناهيان، عالي همه را گوش مي دهم. مي خواهم ببينم، چي مي گويم يك نمونه خدمتتان عرض مي كنم آقاي عالي يك سخنراني مي كردند در يك جايي راجب قصه حضرت موسي(ع) و حضرت خضر(ع) اين قصه را همه بلد هستند خيلي شنيده اند حضرت موسي(ع) آمدند پيش حضرت خضر(ع) گفتند كه خلاصه خدا مي فرمايد برو آموزش ببين آن وقت سه تا آموزش به هر حال سه تا كار انجام داد كه براي موسي(ع) عجيب بود. همة شما اين قصه را بلديد يك، دو، سه اين قصه را برايش تعريف مي كرد كار اول توي آن كشتي را مثلاً سوراخ كرد، امّا السفينه كار دوم آن غلام (بچه) را كشت كار سوم هم آنكه ديواري در آن روستا بود كه آن ديوار را اصلاح كرد وسط قصه يك مرتبه ايشان گفت روزي هزار نفر ده هزار نفر دارد عزراييل ولي خدا دارد به اذن خدا جانشان را مي گيرد زن، مرد، بچه، جوان، پير، عروس، داماد است احدي هم اعتراض نمي كند. اينها را عزارييل به اذن خدا ولي خداست جان اينها را گرفت خوب جان يك غلامي را هم خضر(ع) به اذن خدا گرفت يعني يك شبهه را جواب داد شبهه كشتن غلامي توسط حضرت خضر(ع) اين قابل تعميم نيست نمي توانيم ما بگوييم بچه هاي كافر را بكشيم چون مثلاً خدا اين غلام را كشت. نه اين اذن، خدا، يُحْيِي وَ يُمِيت ؟ بلي. جان را خدا مي گيرد؟ بلي. چه جوري جان را مي گيرد گاهي از طريق فرشته ها گاهي از طريق عزراييل گاهي هم به طور مستقيم يك مورد هم توي اين عالم توسط خضر(ع) گرفت اشكالي ندارد اين مي شود پاسخ گويي به شبهه يعني شما ورود به شبهه، در منبر صلاح نيست من الان بحثم من فقط تعريف را خواستم متوجه بشويد ما گاهي خدمت مقام معظم رهبري گاهي بزرگان منبر هستيم من يك نمونه ديگر خدمتتان عرض مي كنم ما نمي دانم امسال بود يا سال گذشته بود من يك بحثي را مطرح كردم يك آيه اي را خواندم و گفتم اين آيه را ابي عبدالله (ع) شب عاشورا خواندند و تطبيق دادند اين آيه را بر خودشان خوب مخاطب بنده متوجه مي شوند كه من دارم چي مي گويم. يك آيه اي را خواندم مثل اينكه شما الان بگوييد: بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ وَ ما أَنا عَلَيْكُمْ بِحَفيظ[2] اين آيه را بخوانيد براي مردم راجب امام زمان (عج) صحبت بكنيد خوب عيبي هم ندارد اين آيه را داريد تعليم مي كنيد ولي من به اندازه سه دقيقه وسط حرفهايم گفتم البته اين تفسير آيه نيست تعبير است ظاهر آيه راجب موضوع ديگري است ولي قرآن يك ظاهري دارد يك باطني دارد ما نمي توانيم به بطن ورود پيدا بكنم (لَا يَعْلَمُ تَأْوِيل،) اهل بيت (ع) كه براي ما تعبير را گفته اند، اين را گفته اند يعني به اندازه چهار دقيقه يك مطلب را به قول يكي از دوستان اين منبر يك مقداريش هم به درد مخاطب خاص هم بخورد يك نكته و آموزشي در آن باشد دانشجويي هست علوم قرآني هست، استاد دانشگاهي پاي منبر است. پس تعليم و تذكر اگر اين شد آقايان عزيز سروران معظم من فكر مي كنم در منبر باید چهار عنصر اساسي توش باید بحث بشود من تجربه هایم را در این قالب برای شما می گویم عنوان بحث هم تجربۀ تبلیغی است باید راه اینکه چرا مردم جذب می شوند به منبر و یا رانده می شوند از منبر حالا من خودم را مبلغ موفقی نمی دانم همۀ عزیزان من موفق هستند هیچ کسی را هم نمی توان به یک روشی وادار کرد منبرهایی هم که الان ما داریم مختلف است بعضی ها از طریق عرفان بعضی ها از طریق اشعار بعضی ها از طریق تمثیل است بعضی ها صرفا با واژگان خودشان منبر را اداره می کنند بعضی ها متن محور است مثل بنده متن محور است که هم مقام معظم رهبری به بنده فرمودند و هم آیت الله العظمی سیستانی به بنده فرمودند که منبر باید متن محور باشد که من حالا متن محوری را توضیح می دهم که چیست این دو بزرگوار هر دو به من تأکید کردند مقام معظم رهبری به بنده دو مرتبه فرمودند و به محضر آیت الله سیستانی هم که رسیدیم راجب بحث تبلیغ سال گذشته ایشان هم تأکید کردند که حالا من توضیح می دهم این روش بنده است من نمی خواهم این روش را به کسی القا بکنم ممکن است شما بگویید اصلاً این روش شما را ما قبول نداریم روش آقای نقویان درست است از شعر و حافظ و سعدی باید وارد شد و مردم را جذب کرد و یک آیه هم کنارش خواند. نه اصلاً روش آقای رنجبر درست است از تمثیلات باید وارد شد. نه اصلاً روش آقای عالی درست است باید از داستان و عرفان باید وارد شد. نه اصلاً روش آقای فلان درست است ممکن است همۀ روش ها مختلف است من اسم مي برم عذر می خواهم توهین نمی کنم صرفا دارم تبیین می کنم توصیف می کنم شیوه ها متفاوت است الان دوستان ما که به قول معروف منبریهای به نام کشوری هستند شما اگر سی دی هایشان را گوش بکنید هر کدام با یک روشی خیلی هم ما دور هم نشسته ایم همه هم به همدیگر علاقه داریم دوست داریم و دور هم هفته ای یک بار دو هفته ای یک بار ولی تا حالا نتوانستیم در روی شیوه های هم دیگر تأثیر بگذاریم یعنی این شیوه ایشان است این شیوه آن اقا است. شما ببینید ذوق شما من همیشه می گویم مردم و مخاطب ها هميشه سليقه هاي متفاوتي را مي خواهند و نمي شود به يك سليقه هم القاء كرد و بالاخره ميان سلايق مسلم يك احسني وجود دارد ميان روش هاي قرآن مي گويند روش قرآن به قرآن بالاخره اين روش بهتر را بايد از مخاطب به دست بياوريد كه حالا توضيح مي دهم.
چهار عنصر اساسي به نظر من در بحث منبر است يكي از آنها را امشب مي گويم و بقيه اش را هفته هاي آينده توضيح خواهم داد.
1ـ مخاطب شناسي؛
2ـ موضوع شناسي؛
3ـ محتواسازي؛
4ـ القاء خوب.
منبر رسانة بي بديلي است من اين را خدمت مقام معظم رهبري (مد ظله) عرض كردم ايشان هم تأييد كردند با عده اي از دوستان كه به محضرش رفته بوديم عرض كردم علي رغم گسترش شيوه هاي تبليغ رسانه، تئاتر، چت، اينترنت، وايبر، واتساپ، شبكه هاي اجتماعي و روش هاي ديگر اما هنوز منبر بي بديل است. بالاخره اين جمعيت ها در شب احيا براي منبر آمده اند هنوز حرف اول را لااقل در تبليغ شيعه منبر مي زند.
دوستان عزيز اولين نكته اي كه رمز موفقيت يك مبلغ است و من اگر احساس مي كنم تبليغ من توانسته يك خلعي را پر بكند اين بخشش خيلي قوي است بحث مخاطب شناسي است.
مخاطب شناسي يعني چه؟ اگر مخاطب شناس شديد به دنبالش نيازسنجي هم مي آيد مخاطب را بشناسي بعد نيازش را بداني.
من مخاطب را اين طور دسته بندي مي كنم:
1ـ ما مخاطب تشنه داريم آمده شما الان اينجا نشسته ايد و خودتان هم مي خواهيد حرف هاي من را گوش بدهيد شما مخاطب تشنه هستيد به زور نيامده ايد.
2ـ مخاطب بي تفاوت داريم آمده مجلس ختم لَم داده ببينه آقا چه چيزي مي گويد اين را اگر گرفتيش گوش مي دهد و الاّ اگر نگرفتيش گوش نمي دهد.
3ـ مخاطب نوع طلب داريم اين پاي منبري كه مي روم چيزي از توش در مي آيد و الاّ بَلَد باشد بلند مي شود و مي رود.
4ـ مخاطب داوطلب داريم.
5ـ مخاطب مجبور داريم. بين دو نمازگروگان گرفته 10 دقيقه مي خواهد صحبت بكند.
6ـ مخاطب بدبين داريم. توي دانشگاه رفتي همه از آخوند بدش مي آيد از ورودي دانشگاه معلوم است.
7ـ مخاطب خوش بين داريم. بچه حزب الهي ها، بچه هاي سپاه همه عاشق روحاني است و هم تيپ خودتان هستند. اصلاً از هيئت خودت هستند ـ توي هيئت خودت منبر رفتن كه هنر نيست تا بگويي حسين داد مي زنند تا بگوي حسن فرياد مي زنند تا بگوي آه مي گويند آهُ وا ويلا تا اشاره كني گريه مي كند اين مخاطب مريد تو است هر كجا بروي دنبال تو مي آيد. مثل بعضي از اين مداح ها كه مجلس گرم كن دارند بعضي ها اصلاً مي گويند مال اين هيئت است. به قول آقاي قرائتي مثل توت است يك لقد بزني پايين مي ريزه، مخاطب اعلايي نيست بخواهي يكي يكي بكني مخاطب نارگيلي نيست بخواهي بكني مخاطب توتي است به قول ايشان مي ريزه.
خوب ببينيد من چند تا مثال از مخاطب شناسي برايتان از قرآن و روايات بزنم:
مثال اول: حضرت لقمان مي خواهد پسرش را نصيحت بكند ـ لابد بچه اش هم 15 يا 16 ساله بوده ـ نمي دانم چند سالش است در تفسير نخوانده ام ولي بچه كه مال ندارد ثروت ندارد شما توي قرآن هر چه مي خوانيد الَّذينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُور [3] ـ الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُون [4] اما ايشان وقتي مي خواهد بچه اش را نصيحت بكند مي فرمايد يا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ اصْبِرْ عَلى ما أَصابَكَ إِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُور [5] اصلاً زكات را مطرح نمي كند. چرا؟ چون اصلاً بحث بچه كه بحث مادي ندارد كه خمس را بخواهي بگويي ـ گورشان كجا بود كه كفنشان كجا باشد اينها (بچه ها) خمس ندارند كه بدهند يك بچه اول دانشگاهي آمده اينجا حلال، جرام، زكات، مال دنيا و... نه اصلاً زكات را مطرح نكرد.
مثال دوم: در روايات داريم به زنان سوره نور را ياد بدهيد. چرا؟ در روايت داريم وَ عَلِّمُوهُنَ سُورَةَ النُّورِ [6] چرا؟ چون عفاف توش است، حجاب و غيرت درش است حساسيت روي مسائل روابط جنسي. يعني سوره نور، سوره حجاب و عفاف، سوره زندگي با عفت است.
مثال سوم: در روايت داريم لَا تُحَدِّثُوا الْجُهَّالَ بِالْحِكْمَةِ [7] در مجلس جهال حكمت نگوييد آقا بلند شده آمده اينجا من زياد گفته ام روزهاي مختلف گفت 5 شب آقاي فرحزاد تعريف مي كرد مي گفت يك كسي رفته بوده در جايي راجب بداء صحبت مي كرده بعد از 5 جلسه يكي آمده و گفته بود كه راجب خوب ها كي صحبت مي كنيد چه مي دانند بداء چيست بداء يك مسئله اعتقادي سنگين همچين وارد بحث قضا و قدر شدي براي مخاطب ـ لَا تُحَدِّثُوا الْجُهَّالَ بِالْحِكْمَةِ ـ اين ها مخاطب شناسي است من خيلي از اين نمونه ها دارم ببينيد پيغمبر گرامي اسلام(ص) كاروان را فرستاد به حبشه تا وارد شدند جناب نجاشي گفت كه قرآن بخوانيد همچين گفت قرآن بخوانيد چه سوره اي را بخوان يك سوره اينها مخاطب شناسي است براي نجاشي كه نمي آيند الزَّانِيَةُ وَ الزَّاني فَاجْلِدُوا كُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَةٍ وَ لا تَأْخُذْكُمْ بِهِما رَأْفَةٌ في دينِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ لْيَشْهَدْ عَذابَهُما طائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنين [8] نمي آيند كه وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُما جَزاءً بِما كَسَبا نَكالاً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَزيزٌ حَكيم [9] نه گفت ذِكْرُ رَحْمَتِ رَبِّكَ عَبْدَهُ زَكَرِيَّ [10] عجب قشنگ است چه زيبا عيسي بن مريم (ع) را اين قرآن توصيف مي كند اين مخاطب شناسي است فهميد چي را كجا بخواند عرض كنم كه و همين طور به قول آقاي قرائتي ختم پير مرد 90 ساله روضه علي اصغر را مي خواند بابا اينجا روضه علي اصغر را نمي خوانند اينجا روضه حبيب را مي خوانند روضه پير غلام ابي عبدالله الحسين را مي خوانند. اين مخاطب شناسي حرف اول و آخر را در تبليغ مي زند من تجربه هاي خودم را مي گويم حالا بگذاريد نمونه هاي اين را بگويم (نحوة بيان) در يك جلسه اي بودم يك جا يك آقايي رفته بود منبر ختم يك عالمي مي خواهم بي دقتي را بيان كنم علما همه نشسته اند اين آقا شروع به صحبت كرد. گفت: علم به انسان ارزش مي دهد. علم به انسان مقام مي دهد. ... يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ ... [11] او مي گفت ببينيد شما سگ قابل خريد و فروش نيست سگ نجس است سگ مطرود است؛ اما سگ معلَّم قابل خريد و فروش مي شود همه سرها پايين چه كار كردي آخر ذوق هم خوب است سليقه هم خوب است آخر اين حرف بود تو زدي حرف قشنگ است حرف اشتباه نيست ولي مي شود مثلاً در دبيرستاني جايي بين بچه ها گفت: بچه ها ببينيد كه علم چقدر خوب است سگ اگر آموزش ببيند قيمت پيدا مي كند ولي در اين جلسه ختم. اين در واقع نوع انتخاب در مخاطب است البته مخاطب اگر يك دست باشد خيلي راحت است دبيرستان باشد دانشگاه باشد؛ اما مخاطب مختلط فوق العاده سخت است.
اينجا براي شما صحبت كردن راحت است شما يك دست هستيد؛ ولي الان توي حرم بودم و تفسير سوره علق را داشتم اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذي خَلَقَ * خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ * اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ * الَّذي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ [12] من مي خواستم وجوه مختلفي را راجب علق بگويم مي خواستم راجب علم بالقلم صحبت بكنم چه چيزي براي مردم بگويم كه مردم درك كنند خيلي بايد رقيقش كنم خيلي بايد سبك را بياورم پايين تا بتوانم عَلَّمَ بِالْقَلَمِ را توضيح بدهم لذا مخاطب شناسي است كه حرف نخست را مي زند.
امام صادق (ع) مي فرمايد: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَضَعَ الْإِيمَانَ عَلَى سَبْعَةِ أَسْهُمٍ عَلَى الْبِرِّ وَ الصِّدْقِ وَ الْيَقِينِ وَ الرِّضَا وَ الْوَفَاءِ وَ الْعِلْمِ وَ الْحِلْمِ ثُمَّ قَسَمَ ذَلِكَ بَيْنَ النَّاسِ فَمَنْ جَعَلَ فِيهِ هَذِهِ السَّبْعَةَ الْأَسْهُمِ فَهُوَ كَامِلٌ مُحْتَمِلٌ وَ قَسَمَ لِبَعْضِ النَّاسِ السَّهْمَ وَ لِبَعْضٍ السَّهْمَيْنِ وَ لِبَعْضٍ الثَّلَاثَةَ حَتَّى انْتَهَوْا إِلَى السَّبْعَةِ ثُمَّ قَالَ لَا تَحْمِلُوا عَلَى صَاحِبِ السَّهْمِ سَهْمَيْنِ وَ لَا عَلَى صَاحِبِ السَّهْمَيْنِ ثَلَاثَةً فَتَبْهَضُوهُمْ ثُمَّ قَالَ كَذَلِكَ حَتَّى يَنْتَهِيَ إِلَى السَّبْعَةِ .[13] ايمان 7 درجه است اگر يكي درجه اول را داشته باشد از درجه دوم برايش بگويي ظلم مي شود صاحب ايمان دو را يك بگويي ظلم كردي بعضي وقت ها نمي كشد بعضي وقت ها اصلاً مخاطب، انسان مي بيند كاملاً امام با مخاطب دو جور برخورد دارد ـ يك سؤال را مرحوم شيخ طوسي اعلي الله مقامه شريف استبصار مي كرد و همين است. تعارضات را حل كند. ـ يكي از راه هاي حل تعارض همين است كه امام مخاطبش را نگاه مي كرد به يك مخاطب مي گفت آري به ديگري نه. مخاطب، همان شاگردش گفت خدا را مي خواهم، تخم مرغ را نگاه كن اُنظر هذا البيض. همين قدر برايش كافي است.
همين جا عرض مي كنم كه آقايان عزيز و سروران معظم نكته اول رعايت سطح مخاطب بود كه مثال زدم برايتان يا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ... نكته دوم شناخت نياز مخاطب است از كجا نياز مخاطب را بشناسيم بحث من امشب صرفاً راجب مخاطب شناسي است اگر بنده همه بحث ها را امشب بيان بكنم بحث ذبح مي شود. محتوا سازي را هفته ديگر بيان مي كنيم اگر تمام نشد هماهنگ مي كنيم در هفته هاي ديگر بيايم. آدم يك چيزي را قشنگ بگويد بهتر است از اينكه ناقص رد بشود.
2ـ چگونه نياز مخاطب را بشناسيم. راههاي شناسايي نياز مخاطب: 1ـ منطقه شناسي در خارج از كشور دبي رفته بودم منبر شب اول رفتم منبر شب دوم يك آقايي آمد گفت آقا اين حرف ها را اينجا نزدن اينجا زنا مي كنند شراب مي خورند دوست دختر و دوست پسر دارند در اينجا نماز شب و ... را بگذار كنار اينجا بگوييد شراب بخوري مسجد نيايد. ما اروميه منبر مي رفتيم يك شبهه اي را مطرح كرديم آمديم پايين گفتند آقا اين شبهه، شبهه اين منطقه نيست، اصلاً اينجا مطرح نيست گفتم تهران اين شبهه است گفت اينجا بِكر و يكدست اند خبر از اين شبهه ها ندارند و لذا يك آقايي رفته بود كرج و مي گفت عصر در خيابان قدم مي زدم براي تبليغ ببينم نياز مردم اين منطقه چيست.
گاهي منطقه، گاهي از طريق سن، گاهي خودت نگاه مي كني، سؤال مي كني سال قبل كي اينجا منبر مي رفته و چي گفته مطالب چي بوده در چه زمينه اي صحبت شده سن مخاطب و اينكه اين ها دبيرستان است من يك مثال بزنم از تجربيات خودم من رفتم دانشگاه سخنراني، اعضاء هيئت علمي دانشگاه بودند همة دكتر و مهندس وقت هم كم بود حدود 15 دقيقه گفتم بسم الله الرحمن الرحيم شما خردمنديد هيئت علمي هستيد استاد دانشگاه هستيد بالاخره داراي مدرك و مدارج علمي هستيد نمي خواهيد بدانيد قرآن درباره دارنده اين مدارك اولي الباب خردمندان چه مي گويد از نظر قرآن آن هيئت علمي كي است، استاد كي است، خردمند كي است ذهن را گرفتم دست خودم پيغمبر اكرم (ص) گاهي با سؤال شروع مي كرد قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ: أَلَا أُخْبِرُكُمْ ...؟ [14] بگويم براينان، بگو، بگو، يك راه دست گرفتن مخاطب، از راه سؤال است خود خدا در قرآن مطرح مي كند اين را قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ يَأْتيكُمْ بِماءٍ مَعين [15] يا موارد ديگر گفتم سوره رعد آيه 11 خداوند 8 ويژگي آورده براي خردمندان 8 تا را شمردم گفتم يكي 5/2 بدهيد ببينيد چند مي شود خيلي آدمهاي مغروري بودند 8 تا را شمردم ببينيد اين 8 تا را 8 تا منبر هم مي شود رفت ببينيد بعضي از دوستان ما مي گويند اينها را يكجا نگوييد ذبح مي شود من در بحث محتواسازي مي گويم. نه. نترسيد يك بحث را بسط بدهيد و جمعش هم بكنيد يعني گاهي 8 تا را يك جلسه بگويد گاهي 8 شب صحبت بكنيد اينجا من بايد 8 تا را مي گفتم اينقدر استقبال كردند كه همشان گفتند همة جلسه يك طرف اين سخنراني هم يك طرف.
نكته سوم: براي تشخيص مخاطب مناسبت زمان و مكان است من بارها اين را گفته ام ما يك سالي بالاي قبر حجر بن عدي بوديم، يك كارواني آمده بود، من ديدم روحاني كاروان از احكام شكيات مي گويد مي خواهد اينجا ببيند حجر چه كسي است. مي شود من شب شهادت امام حسن عسگري(ع) اصلاً هيچ اشاره اي نكنم و رد بشوم. مناسبت زمان و مكان لازم است اينجا كجاست چه زماني است.
يكي از مثال هاي براي نياز مخاطب خود يوسف است توي زندان تا ديد دارند آزاد مي شوند آن دو نفر گفت يا صاحِبَيِ السِّجْنِ أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّار [16] اينجا موقعه اش است.
امام كاظم (ع) در يك قبرستان داشتند مرده اي را دفن مي كردند گفت: صبر كنيد من كارتان دارم جنازه را بگذاريد زمين كنار قبر مردم را جمع كرد گاهي توي بيمارستان، توي قبرستان، در مجلس ختم، مي شود تل انگورهاي خوبي زد همه را جمع كرد فرمود: دنيايي كه آخرتش اين است آخرتي كه اولش اين است چرا بعضي زُهد نمي ورزند.
البته يك از راه هاي شناسايي اين است كه با يكي دو تا از مخاطب ها ارتباط برقرار كني خدا رحمت كند مرحوم فلسفي آمد سمنان منبر رفت. شب اول يك آقايي سؤال داشت ايشان خوب، مسلط بود بسم الله الرحمن الرحيم بحثي در نظر گرفته بودم ولي آقايي سؤالي داده من همين سؤال را جواب مي دهم. شب اول، شب دوم... ده شب ايشان ده تا سؤال يك مخاطب را جواب داد گاهي مي شود از خود مخاطب من بارها گفته ام يكي از راههاي شناسايي مخاطب اين است كه از خود مخاطب سؤال شود كه چه نيازي است چه بحثي بشود.
نكته سوم: كه حالا من روي اين عنايت دارم و بحثم را جمع مي كنم توي بحث مخاطب شناسي بعضي از دوستان بنده ـ تعريض به كسي ندارم و كلاً عرض مي كنم بعضي از ما من خودم را مي گويم مخاطب را لوس مي كنيم يعني آن قدر دين، قرآن و معارف ديني را سبك جلوه مي دهيم كه اين مخاطب فكر كند بهشت رفتن مثل خونه عمه و خاله رفتن است اين كار غلطي است اينكه من در بعضي از كليپ ها و... ديده ام گاهي متأسفانه حوزه متولي هم ندارد براي اين امور كه جلوي اين تبليغات را بگيرد اين كار درستي نيست بالاخره يا أَيُّهَا الْمُدَّثِّر * قُمْ فَأَنْذِر [17] لا يَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبَرُ وَ تَتَلَقَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ هذا يَوْمُكُمُ الَّذي كُنْتُمْ تُوعَدُون [18] بالاخره اميرالمؤمنين (ع) مي فرمايد: يَا أَشْبَاهَ الرِّجَالِ... [19] ما سخت مان است گاهي به مخاطب بگوييم، تشر بزنيم، تندي بكنيم آيات عقاب را بخوانيم. اينكه دائماً آقا يك گريه براي ابا عبدالله الحسين(ع) بكن هر كار دلت مي خواهد انجام بده. يك اشك امشب بگير همة گناهان... .
اين در نهج البلاغه است حضرت (ع) مي فرمايد: وَ قَالَ (ع) الْفَقِيهُ كُلُ الْفَقِيهِ ... [20] فقيه به معناي عالم كسي است كه نه مأيوس كند و نه اميد بيش از حد در بين مردم ايجاد بكند مخاطب را هم بايد تكريم كرد و هم توبيخ هم بايد بشارت داد و هم انذار و به تعبير آيت ا... جوادي آملي انذار مقدم است يا أَيُّهَا الْمُدَّثِّر [21] إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ [22] وَ سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُون [23] حالا يك بحث دارد كه ممكن است شما قبول نداشته باشيد و بگوييد نه بشارت مقدم است ولي آنچه كه مسلم است بشارت محض براي مخاطب خطرناك است بايد بدانند مردم چه اشكالي دارد ما در اين كشور اعلام شد براي يارانه ها ثبت نام نكنند يك عده اي خوب چند درصد نمي دانم 5 يا 10 درصد ولي يك آمار مثلاً حدود 85 درصد يا 90 درصد كه يقيناً 30 تا 40 درصدش دروغ محض است يعني يقين بداريد بنده خودم لااقل صدها موردش را مي شناسم كه حقوق هاي بالاي 7 الي 8 ميليون دارند پزشك، مهندس هيئت علمي حقوق هاي بالا با اينكه مراجع وارد صحنه شدند نظام وارد شد همه چيز هزينه شد يك دروغ به اين بزرگي به نظام ـ من كاري به دولت ندارم ـ يك دروغ بزرگ قاطبه جمعيت ما مردم ما حقوق يكي دو ميليوني كاري ندارم اما حقوق هاي بالا و خيلي هم راحت يك نفر هم جرأت نكرد سخخنراني بكند كه آقا اين دروغ بزرگ بود اين دروغ ربعين را برجسته مي كنيم 20 ميليون خيلي خوب، عالي از آن طرف راهپيمايي را برجسته مي كنيم از اين طرف وقتي خطاهاي كشوري خطاهاي كليدي صورت مي گيرد سختتان است وارد بشويم نه بدحجابي معظلي است در جامعه يكي از بزرگان چند روز پيش زنگ زده بودند به من گفتند يك جايي از نخبگان محصل دعوت كرده بودند. مي گفتند اين ها دانش آموزان نخبه و تيزهوش هستند گفت بعد از معلمشان سؤال كردم بيني و بين الله بالاي 50 درصد نماز مي خوانند يا زير 50 درصد گفت زير 50 درصد خوب اينها مثلاً بچه هاي درس نخوان و غيره... نبودند خوب اين يك واقعيتي است.
طلاق در كشور ما در استان خراسان سه به يك است من در روزنامه قدس خواندم ايام شهادت امام رضا(ع) يعني تقريباً روزنامه اول ربيع مي توانيد نگاه كنيد.
يكي دو روز پيش خواندم خيلي شرمنده شدم يك جايي نوشته بود يك به يك كه خيلي خطرناك است كه در روزنامه يك دو روز پيش خواندم انشاءالله كه دروغ باشد ولي سه به يك را خودم در روزنامه از رئيس ثبت احوال ديدم كه اين يك فاجعه است. به هر حال بايد گفت. يعني ورود مخاطب را ببينيد.
به هر حال نهج البلاغه كلمات تشر دارد خود قرآن تشر دارد وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَة [24] وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفين [25] تا مخاطب را نشناسيد نمي توانيد موضوع خوب پيدا كنيد و محتواي خوب بسازيد و نمي توانيد القاي خوب داشته باشيد اگر مخاطب شناخته شد سه تا بحث بعدي به دنبالش مي آيد نحوه انتخاب موضوع كه من در انتخاب موضوع معتقد هستم كه موضوع چند قسم است يعني ورود به موضوع و نحوه محتواسازي و شيوه القاء.
در آخر مهم ترين تجربه بنده در اين 30 سال تبليغ سعي بنده اين بوده كه مخاطبم را بشناسم ببينم كه مخاطبم مي خواهد بلند بشود، مي خواهد گوش بدهد، مخاطب متنبه است يا داوطلب است در كل نوع مخاطب را ببينم و بعد وارد عرصه صحبت بشوم.
--------------------------------------------------
[1] . توبة: آيه 119.
[2] . هود: آيه 86.
[3] . حج: آيه41.
[4] . نمل: آيه 3.
[5] . لقمان: آيه 17.
[6] . مكارم الأخلاق / 232 / الفصل التاسع في هنات تتعلق بالنساء ..... ص 230.
[7] . الكافي (ط - الإسلامية) / ج 1 / 42 / باب بذل العلم ..... ص 41.
[8] . نور: آيه 2.
[9] . مائدة: آيه 38.
[10] . مريم: آيه 2.
[11] . مجادلة: آيه11.
[12] . علق: آيات 1 تا 4.
[13] . الكافي (ط - الإسلامية) / ج 2 / 42 / باب درجات الإيمان ..... ص 42.
[14] . زاهد كيست؟ وظيفه اش چيست؟ / ترجمه الزهد / 24 / 1 - باب الصمت إلا بخير، و ترك الرجل ما لايعنيه، و النميمة ..... ص20.
[15] . الملك: آيه 30.
[16] . يوسف: آيه 39.
[17] . المدثر: آيات 1 و 2.
[18] . الأنبياء: آيه 103.
[19] . شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج 2 و من خطبة له (ع) ..... ص 74.
[20] . نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص 483.
[21] . المدثر: آيه1.
[22] . البقرة: آيه 6.
[23] . يس: آيه 10.
[24] . الهمزة: آيه1.
[25] . المطففين: آيه 1.
افزودن دیدگاه جدید