عجب و خودپسندی
قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالأخْسَرِینَ أَعْمَالا * الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا ؛[1]
آنها که تلاشهایشان در زندگی دنیا گم و نابود شده با این حال میپندارند که کار نیک انجام میدهند.
مفهومشناسی
عُجْب آن است که انسان به سبب کمالی که در خود میبیند، خود را بزرگ شمارد خواه آن کمال را دارا باشد یا دارا نیست. برخی گفتهاند: عجب آن است که نعمتی را که دارد بزرگ شمارد و به آن میل و اعتماد کند و منعم آن را فراموش نماید.[2]
تفاوت عجب و کبر آن است که کبر به دو نفر قائم است یکی متکبّر است و دیگری کسی است که بر او تکبّر میورزد؛ امّا در عجب پای غیر در میان نیست، بلکه تنها انسان معجب و خودبین است که عمل خود را بزرگ میپندارد و مغرور میشود.
تفسیر
هان ای پیامبر! به کافران و ظالمان بگو: آیا میخواهید از کسانی که زیانکارترین مردم هستند به شما خبر دهم و به شما بگویم؟. آنگاه به وصف آنان پرداخته، میگوید: (آنان) کسانیاند که تلاششان در زندگی دنیا تباه گردیده است، امّا در همان حال میپندارند که کار شایسته انجام میدهند و در راه فرمانبرداری و تقرّب به خدا و انجام کارهای شایسته گام برمیدارند. ابن کواء از امیرمؤمنان علی(ع) در مورد این گروه پرسید. آن حضرت فرمود: اینان پیروان کتابهای آسمانی پیشیناند که پس از توحیدگرایی به خدای خود کفر ورزیده و در دین و آیین خود بدعت نهادند و در نتیجة این کفر و بدعتگذاری، عملکردشان تباه گردید و نهروانیان نیز از این گروه دور نیستند.[3]
پیامهای آیه
1. پیامبر(ص) مأمور بیان سود و زیان واقعی مردم است (قل... اعمالاً).
2. شیوه پرسش و پاسخ از بهترین روشهای آموزش و تربیت است(هل... )
3. انسان در معرض غفلت از سود و زیان خویش است(هل ننبئکم).
4. هیچ عملی محو نمیشود گرچه به نظر گم شود (ضل سعیهم).
5. تکیه بر خیال نکنیم و واقعگرا باشیم (یحسبون).[4]
آیات و عناوین مرتبط
آثار عجب (غرور):
اختلاف: (مؤمن، 52 - 53)؛ بخل: (نساء، 36 -37)؛ بدعت: (توبه، 37)؛ تجاوز: (قصص، 76 -78)؛ تحیّر: (نمل، 4)؛ غفلت: (قصص، 76 - 78)؛ فخرفروشی: (نساء، 36)؛ گمراهی: (بقره، 258)؛ خسران: (کهف، 103 - 104).[5]
زمینههای عجب و غرور:
امکانات: (آلعمران، 181؛ هود، 10 - 11)؛ انکار معاد: (نمل، 4)؛ تزیین شیطان: (انعام، 43)؛ دنیا: (رعد، 26).[6]
موانع عجب و غرور: تقوا: (نجم، 32)؛ توجّه به تقدیر خدا: (حدید، 22 - 23)؛ صبر: (هود، 10 - 11)؛ عمل صالح: (هود، 10 - 11)؛ توجّه به قدرت خدا: (قصص، 76 - 78).[7]
آثار عجب از دیدگاه روایات
1. گمراهی
امام علی(ع) فرمود: «من أعجب برأیه ضلّ»؛[8] هر کس به رأی خود ببالد گمراه است.
2. فرصتدهی به شیطان
حضرت علی(ع) فرمود: «إیّاک والاعجابَ بنفسک والثقة بما یعجبک منها وحُبَّ الاطّراء فإنّ ذلک من أوثق فرص الشیطان فی نفسه لیمحق مایکون من احسان المحسن»؛[9] بپرهیز از خودپسندی و بپرهیز از اینکه به آنچه موجب خودپسندی است اعتماد کنی و ستایشپسند گردی؛ زیرا این از فرصتهای شیطان است که به وسیلة آن هر نیکوکاری را نابود میسازد.
3. گرفتاریهای گوناگون
امام صادق(ع) فرمود: «خودپسندی مانند گیاهی است که بذر آن کفر، زمینش نفاق، آب آن ستم، شاخههای آن نادانی، برگ آن گمراهی، میوهاش لعنت و نفرین و خلود در آتش است. هر کس عجب ورزید بذر کفر کاشته و نفاق را زراعت کرده و ناگزیر این بذر میوه میدهد».[10]
4. هلاکت
امام کاظم(ع)فرمود: «من تکلّم فی الله هلک ومن طلب الرئاسة هلک ومن دخله العجب هلک»؛[11] سه چیز عامل هلاکت است؛ سخن گفتن در ذات خدا، ریاست طلبی، عجب و خودبینی.
درمان عجب
برای درمان عجب نخست باید ریشة آن را یافت. برخی دانشمندان اخلاق عجب را تا به هشت قسم تقسیم کردهاند که عبارتند از:
1. بدن؛ 2. نیرومندی؛ 3. عقل و بزرگی؛ 4. شرافت و اصالت نسب؛ 5. انتساب به سلاطین و صاحبان قدرت؛ 6. زیردستان و غلامان و فرزندان و خویشان؛ 7. مال و ثروت؛ 8. آرای ناصواب.[12]
برای درمان عجب و خودپسندی راهکارهایی در روایات و کتب اخلاقی ذکر شده که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
1. خودشناسی
علم و باور به ضعف نفس و میزان نیازمندی و ناتوانی انسان، به تدریج ریشة خودپسندی و عجب را میخشکاند؛ اگر انسان بداند فقر محض است، باور کند با تبی از پا میافتد و هیچ مقاومتی ندارد، به خود نمینازد.
امیر مؤمنان(ع) میفرماید: «سُدّ سُبُلِ العُجبِ بِمَعرِفَةِ النَّفسِ»؛[13] راه عجب را با خودشناسی مسدود کن.
2. یادآوری بدیهای خود
هر انسانی در زندگی نقاط ضعف و قوّتی دارد، مردم به واسطة ستّار العیوب بودن خدا از معایب ما خبر ندارند، اغلب زبان به مدح و ثنا گشوده و خوبیها را نشر میدهند. چنین امری نتیجة لطف الهی در آشکار کردن خوبیها و پوشاندن بدیهاست.
«یا مَن أظهَرَالجَمیلَ وَسَتَرَ القَبیحَ»، بسیاری از خوبیها که مردم مطرح میکنند انسان شایستگی آن را ندارد آنان ظاهر را ملاحظه میکنند «کَم مِن ثَناءٍ جَمیلٍ لَستُ أهلاً لَهُ نَشَرتَهُ». بنابراین، هرگاه مردم زبان به مدح گشودند، بلافاصله برای پرهیز از خودپسندی، انسان باید ضعفها و نواقص خود را در نظر بیاورد.
امیر مؤمنان(ع) میفرماید:
إذا أَعجَبَکَ ما یَتَواصَفَهُ النّاسُ مِن مَحاسِنِکَ فَانْظُر فیما بَطَنَ مِن مَساویکَ وَلتَکُن
مَعرِفَتَکَ بِنَفسِکَ أوثَقَ عِندَکَ مِن مَدحِ المادِحینَ لَکَ؛[14]
هنگامی که مردم محاسن و خوبیهایت را برایت توصیف میکنند تو بدیهای پنهانی خودت را بنگر، باید معرفت و شناسایی تو نسبت به نفست پیش تو استوارتر و متینتر از مدح مدّاحان باشد.
3. توجّه به عظمت خداوند
إذا زادَ عُجبُکَ بِما أنتَ فیهِ مِن سُلطانِکَ فَحَدَثت لَکَ اُبُّهَةُ أو مخیلةُ فَانظُر إلی عِظَمِ مُلکِ اللهِ وَقُدرَتِهِ مِمّا لاتَقدِرُ عَلَیهِ مِن نَفسِکَ فَإنَّ ذلِکَ یلتِنَّ مِن جِماحِکَ وَیَکُفَّ عَن غَربِکَ وَیَفیءُ إلَیکَ مِمّا عَزَبَ عَنکَ مِن عَقلِکَ؛[15]
هرگاه چیزی از بزرگی و قدرت و سلطنت تو در نظرت پسندیده آید و موجب خودبینی تو گردد، به بزرگی و قدرت و سلطنت حقتعالی نظر کن و بنگر که تو قدرت اندیشیدن آن را نداری که این کار، تو را از سرکشی به افتادگی و نرمی میکشاند و تو را از دوری بازمیدارد و آنچه را که از عقل تو به دور مانده است، به تو نزدیک میسازد.
نمونة بارز این نگاه، مناجات امیرمؤمنان(ع) در مسجد کوفه است؛ آن حضرت مرتب خدا را ستوده، خود را به ضعف و ناتوانی توصیف میکند.
4. توجّه به حسابرسی قیامت
توجّه به اینکه از همة اعمال حسابرسی میشود، عمل با عجب نیز مردود میشود و انسان را از خودپسندی دور میکند.
امام صادق(ع) میفرماید:
إن کانَ المَمَرُّ عَلَی الصِّراطِ حَقّاً فَالعُجبُ لِماذا؟؛[16]
اگر عبور از صراط حق است، عجب و خودبینی برای چیست؟
حکایت
1. نتیجة خودپسندی
یکی از مبلّغان میگفت: من همیشه در آغاز سخنرانی، خطبههای متعدّدی از نهجالبلاغه و سایر منابع میخواندم پیش از منبر نیز آن خطبه را حفظ نموده، تکرار میکردم. یک روز تصمیم گرفتم آغاز سخنرانی سورة حمد بخوانم، با خود گفتم: اینکه مراجعه و حفظ نمیخواهد، من حفظ هستم و ساده است. وقتی شروع به سخن نمودم، سوره حمد را قرائت کردم تا «إیّاک نعبد و إیّاک نستعین» که رسیدم، هرچه کردم ادامة سوره یادم نیامد. فهمیدم این نتیجة عجب و خودپسندی است.
2. بزرگ شماری عمل
شخصی خدمت امام جواد(ع) رسید، در حالی که شاد و خرسند بود، امام(ع) فرمود: «تو را شادمان میبینم، سبب چیست؟»
عرض کرد: یابن رسول الله امروز ده نفر از افراد بیبضاعت بر من وارد شدند در حالیکه همه فقیر و عیالمند بودند من از آنها پذیرایی کردم و به هریک مقداری کمک نمودم از اینروست که خرسند و شادمانم.
امام(ع) فرمود: «به جانم سوگند، تو شایستة این شادمانی هستی، به شرط اینکه آن عمل را نابود نکرده باشی».
عرض کرد: چگونه ممکن است از بین ببرم و نابود کنم در حالی که من از شیعیان خاصّ شما هستم؟
حضرت فرمود: «اکنون نیکی و کمک به برادران را باطل کردی».
پرسید: چرا، چه کردم؟ امام(ع) فرمود: «قرآن کریم میفرماید: «لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَی»؛[17] صدقههای خود را با منّت نهادن و آزار دادن، باطل نکنید».
عرض کرد: من به آن اشخاصی که کمک نمودم، منّت نگذاشتم و آنها را نیازردم.
امام(ع) فرمود: «آیه نفرموده عمل خود را با منّتگذاردن و آزردن کسانی که به آنها صدقه دادهاید، باطل نکنید، بلکه مراد مطلق آزار است.
تو ما و فرشتگان را آزردی! به اینکه ادّعا میکنی از شیعیان خالص هستی (این شخص با این ادّعا خود را بزرگ، و جایگاهش را بلند شمرد، باید میگفت: امید دارم از شیعیان شما باشم.) آیا میدانی شیعة خالص کیست؟» عرض کرد: خیر نمیدانم. امام(ع) فرمود: «مؤمن آل فرعون، صاحب یس، سلمان، ابوذر، مقداد و عمّار، آیا خود را با چنین اشخاصی برابر دانستی؟» عرض کرد: توبه میکنم: «أستَغفِرُ اللهَ وَأتُوبُ إلَیهِ یَابنَ رَسُولِ الله!».
امام(ع) فرمود: «بگو من از دوستان شما هستم».[18]
3. عجب خسرو پرویز
در میان سلاطین و زمامدارانی که پیامبر اکرم(ص) برای آنها نامه نوشت و او را به اسلام دعوت کرد، خسرو پرویز، پادشاه ایران بود. عبدالله بن حذافه فرستادة پیامبر خدا(ص) نامه را آورد، در صدر نامه آمده بود: «مِنْ محمّد رسول الله إلی کسری عظیم فارس».
خسرو پرویز از تقدّم نام پیامبر (ص) بر نام خودش ناراحت شد و با کمال غرور و خودپسندی نامه را پاره کرد. وقتی خبر به رسول خدا(ص) رسید، فرمود: «أللّهُمَّ مَزِّق مُلکَهُ»؛ خدایا! پادشاهی او را قطع کن.
مدّتی نگذشت تا آنکه در شب سهشنبه 10 جمادیالاولی سال هفتم شیرویه، فرزند خسرو پرویز او را به قتل رساند، رسول خدا(ص) از زمان دقیق قتل نیز خبر داده بود.[19]
شعر
از مردمک دیده بباید آموخت
دیدن همه چیز را ندیدن خود را
خواجه عبدالله انصاری[20]
* * *
از منی بودن منی را واگذار
ای ایاز آن پوستین را یاد آر
مولوی[21]
* * *
با خلق خدا سخن به شیرینی کن
اظهار نیاز و عجز و مسکینی کن
تا بر سر دیده جا دهندت مردم
چون مردم دیده، ترک خودبینی کن
امامی[22]
* * *
بزرگان نکردند در خود نگاه
خدابینی از خویشتنبین مخواه
سعدی[23]
* * *
ای قطرة منی سر بیچارگی بنه
کابلیس را غرور منی خاکسار کرد
سعدی
* * *
آفتی نیست بتر راهروان را از عُجب
پر طاووس بود آفت جان طاووس
عطار
------------------------------------------------------------------
پي نوشت
1. کهف، 103 و 104.
2. نراقی، جامع السعادات، ترجمة مجتبوی، ج 1، ص 390.
3. طبرسی، مجمع البیان، ترجمة کرمی، ج 15 ـ 16، ص 530.
4. قرائتی، تفسیر نور، ج 7، ص 233.
5. رفسنجانی، فرهنگ قرآن، ج 21، ص 386.
6. همان، ج 21، ص 389.
7. همان، ج 21، ص 397.
8. مجلسی، بحارالانوار، ج 1، ص 160.
9. حرانی، تحف العقول، ص 156.
10. احسانبخش، آثار الصادقین، ج 12، ص 387.
11. حرّانی، تحف العقول، ص 480.
12. شبّر، بنیادهای اخلاق اسلامی، ترجمه الاخلاق، ص 386.
13. مجلسی، بحارالانوار، ج 75، ص 164.
14. احسانبخش، آثار الصادقین، ج 12، ص 385.
15. آمدی، غرر الحکم، ص 4168.
16. مجلسی، بحارالانوار، ج 75، ص 190.
17. بقره، 264.
18. شریعتزاده، در سایه اولیاء خدا، ج 2، ص 223.
19. محمدی اشتهاردی، داستانها و پندها، ج 2، ص 136.
20. حیدری ابهری، نان و نمک، ص 504.
21. همان.
22. همان.
23. همان.
دیدگاهها
أعوذ بالله من نفسي بسم الله الرحمن الرحيم در حمد نماز درست آن است كه بگويم و لا الضّلالتي و در جماعت گفته شود و لا الضّلالنا نه اینکه گفته شود و لاالضّالّين زیرا اخلاق آن است که خودمان را در برابر الله گمراه ببینيم نه دیگران را اگر می خواهيم از عجب و تکبر پرهیز کنيم و الله شايسته و عالی است و نمی آید چنین حرفی به ما بزند و همه هدایت به سوی اوست و ما بخصوص من خودم باید متوجه این مطلب شوم و این بآيد از زبان یک بنده گفته شود نه از کلام الله مجید داستان حضرت موسی (ع) را ياد كنيم وقتی که خداوند به حضرت موسی فرمان داد پست تر از خودش را بیاورد و حضرت موسی هیچ نیاورد جز خودش
همین را تصحيح می کنم که گفته شود در نماز فردی و لاالضآلّی ( نه گمراهی ام ) و در جماعت گفته شود و لاالضّآلُنا ( نه گمراهيمان) که نزدیک به عبارت قرآنی است انشالله من خودم تجربه کردم احتمال می دهم موثر است در عدم عجب و عدم انجام معصيت اگر در نماز واجب نمی توانید در نماز مستحب تجربه کنید به هر حال جبری نیست خودتان از خداوند کریم بخواهید بتوانید تشخیص دهید
بهترین راه پرهیز از عجب این است که بعد از هر عبادت و عبودیت بدانم ممکن است الله بخواهد غضبم کند البته عبودیت من برای الله حق بر من برای الله است چه انجام دهم چه ندهم و الله غفور رحیم است
ببخشید این مسائل را اهل بیت (ع) بهتر می دانند ارجاع و توسل به چهارده معصوم بهتر است
الله مالك تكبر هر خوبی است و من متضيّع هر بدی هستم از الله طلب یاری و کمک کنم
اگر الله به من رحمی کند بدلیل رحیم بودن خودش است نه خوب بودن من
من ظالم به خودم هستم بدلیل بی توجهی ام به الله چه هدایت یافته باشم چه گمراه از راهش باشم که گمراهی ام از راهش ناشی از همین ظلم من است به خودم بدلیل بی توجهی ام به الله و اگر الله من را هدایت به رحمتش کند از بزرگواری و معرفت خودش است
الله رحمن رحیم است و هم جبار متکبر قهار است مراقب خودم باشم که شدید العقاب است و نزدش توبه کنم که غفور رحیم است
ممکن الخطا هستم نه جایز الخطا البته یک ذره گناه هم که نکرده باشم غنیمت است و یک ذره هم که گناه کار باشم مصیبت است
گمان کنم بلکه ایمان داشته باشم الله ما بخصوص من را می خواهد و من سعی کنم الله را بخواهم و نگویم می خواهم بخواهم
فکر کنم الله به من اهمیت می دهد هر چند شواهد این را نشان ندهد
بدانم به ذره ذره و تمام هدايتُ رحمت الله نيازمندم کامل و به حالت ترین
عبادالله را دوست داشته باشم و احترام غافلان از یاد الله را به عنوان عبدالله داشته باشم انشاالله
شاید اینها همان باید ها و نباید هایی است که بهتر است انجام شود
سعی کنم حسن ظن به همه چیز داشته باشم و اعتماد به هیچ چیز نکنم بقیه مسئله را تا اعتماد به خودم سؤ ظن داشته باشم
در نماز نا امید از خودم و امیدم به الله باشد و در غیر آن امید به چیزی نداشته باشم و با امید به الله از هیچ چیز ناامید نشوم
هر کسی ولو گناه کار ذره عبودیتی انجام دهد برای الله رب العالمین حداقل از من حقیر برتر است
بهتر است من که گمراهم از راه الله هدايتي بر خودم و رحمتی برای عبادالله باشم و از الله هدایت خودم را و رحمتش را بخصوص برای تک تک ايشان بطلبم و می طلبم اوست غفور رحیم
الله معرفتش را دوست داشته باشم و تکبرش را احترام کنم
چهارده معصوم ( علیهما السلام ) نیستند مگر از عبادالله که بر همه ی ایشان برترند به گونه ای که مولای ما و ولی و حجت الله بر ما بخصوص بر من عاصی هستند و مورد هدایت الله هستند که شناخت ایشان موجب شناخت الله تبارک و تعالی می باشد بردن نام ایشان در اذان و اقامه ی نماز مان امری است عبودی
در بحث توانستن هم حسن ظن داشته باشم که می توانم و اعتماد نکنم بقیه مسئله را تا اعتماد بیاموزم و سعی کنم امیدم به الله و در راهش به عبادالله باشد
هدایت همه با الله است تذکری بر خودم رحمتی برای غیر خودم باشم
خوب مطالب را بگیرم ما بقی اش اشتباه است
ضمن اینکه در بحث توانستن الله بنده اش را کافی است پس سعی کنم که می توانم گرچه بنده ی عاصی او باشم که هستم
همه چیز را به الله بسپارم
مراقب خودم باشم از خیالم چیزی نتراشم به اسم الله بفروشم که دینم را فروخته ام الله عالی و عالی بودنش کامل و به حالت بیشتر یا تریت است و اینکه خودش را نمی شناسم که توصیف الله محدود کردن آن به ذهن خود است و ظالم به خود بودن است
اگر مرد هستم روی زنان نامحرم حساس نشوم و تقوا کنم که خودشان ناموس دارند و اگر زنم با پوشش مناسب ایجاد حساسیت نکنم جلوی مرد نامحرم و حیا کنم اینجا زنده گی با مرگ پایان می یابد و خواسته ها ناقص می ماند در آخرت حسرت خوردن است که زنده گی جاویدم را چه کردم یا برایش چکار کردم مگر الله از رحمتش رحمی کند دل بنده اش را راضی کند
(و لا الضالین) بهتر است معنی قرآن را عوض نکنیم
حجاب بدلیل تحکیم خانواده و ایجاد فامیل است که کانون محبت در خانواده است انشا ءالله موفق باشید
صبر از عشق شجاعت و اشتیاق است و اشتیاق عشق و شجاعت از صبر است
عبودیت الله را نخواهم خواست مگر الله بخواهد این نه از نبود اختیار از نبود معرفت است و اگر الله گمراهم کند خواهم دید که بد هستم مگر الله هدایتم کند که خوب باشم
اول امید به الله داشته باشم بعد به اندازه ی امیدم ترس از الله داشته باشم که رحمت الله بیشتر از ظلمی است که به نفسم دارم
از میدان دیدم کاهش دهم تا خودم را و نگاهم را از نامحرم حفظ کنم آنچه دیده می شود اشکال ندارد و در پرهیز بین بی حجاب و با حجاب تفاوت نگذارم و برای ازدواج با تقوا را انتخاب کنم
حجاب حفظ زیبایی شخصیت و خانواده است و ازدواج رشد آن را باعث است
شیفته ی دوستی نشوم و کینه از دشمنی نگیرم و صبور باشم
معرفت داشته باشم و صبور باشم و به قدر صبرم به سوی کمال گام بردارم
ناامید از معرفت و منفعتم در معصیت الله باشم توبه کنم و امیدم به الله باشد که معرفت دارد
حق النفس قرب الهی است و حق الله خدمت لعبادالله است
معصیت باعث می شود از رحمت الله ناامید شوم
افزودن دیدگاه جدید