ذكر
یا أیّها الذین آمنوا اذکروا الله ذکراً کثیراً؛[1]
ای کسانی که ایمان آوردهاید! خدا را یاد کنید، یادی فراوان.
مفهومشناسی
ذکر به معنای یاد آوردن چیزی و بر زبان جاری کردن آن است.[ 2] نیز گفته شده است که ذکر همان تذکّر در برابر غفلت و فراموشی و اعم از تذکّر به قلب و زبان است.[ 3] آن واژه در معانی متعدّدی استعمال شده است. همچون احضار چیزی در ذهن، کتب انبیای پیشین، قرآن، نماز، محمّد(ص) [4] و... ولی ذکر خدا، یادآوری خدا در قلب یا در زبان است.
تفسیر آیه
ابن عباس از پیامبر اکرم(ص) نقل کرده که فرمود: کسی که از تیرگی شب و رنج و عذاب آن ناتوان میگردد و از پیکار با دشمن میترسد و از انفاق و هزینه نمودن دارایی خویش در راه خدا بخل میورزد بر اوست که بسیار خدا را یاد کند دربارة یاد خدا در آیه دیدگاه یکسانی نیست. برخی ذکر را به همواره به یاد خدا بودن و هرگز فراموش نکردن او دانستهاند و برخی گفتهاند: ذکر آن است که او را با زیباترین نامها و برترین صفات بخوانیم و برخی دیگر همواره ستایشکردن خدا را ذکر دانستهاند.
در روایات آمده: هر کس سی بار ذکر «سبحان الله والحمدلله ولا إله إلّا الله والله أکبر» را با اخلاص بگوید و به مفاهیم بلند آن دل سپارد، خدا را فراوان یاد کرده است. و از امام صادق(ع) رسیده که «هر کس تسبیح حضرت فاطمه زهرا(س) را بگوید خدا را فراوان یاد کرده است».[5] یاد خداوند تنها با زبان نیست، بلکه در هر فکر، کار و حرکتی رضایت خداوند را در نظر داشتن است.[6]
«الذین یذکرون الله قیاما وقعوداً...»،[7] «واذکر ربّک کثیراً...»،[8] «واذکر ربّک فی نفسک تضرّعاً وخفیة...»،[9] «واذکر اسم ربک بکرة وأصیلاً...»[10] و «وذکر الله کثیراً...»[11] نمونهای از توصیههای قرآن در ادای ذکر زیاد در مواقع گوناگون است.
پیامهای آیه
1. بهترین ذکر خدا، تسبیح و تنزیه اوست (اذکروا الله... وسبّحوه).
2. آغاز و پایان روز را با تسبیح و یاد خدا بگذرانیم (سبّحوه وبکرة وأصیلاً).
3. خطاب زیبا و محترمانه، وسیلة جذب مردم و زمینة پذیرش آنان است (یا أیّها الذین آمنوا...).
4. یاد خداوند زمانی در انسان مؤثّر است که مستمر و بسیار باشد (اذکروا الله ذکراً کثیراً).[12]
در روایات آمده: هر کس سی بار ذکر «سبحان الله والحمدلله ولا إله إلّا الله والله أکبر» را با اخلاص بگوید و به مفاهیم بلند آن دل سپارد، خدا را فراوان یاد کرده است.
ارزش ذکر
یاد خدا از ارزشهای والایی است که کراراً در قرآن کریم بیان شده و سرچشمة همة خیرات و منبع جوشان همة خوبیهاست. نفس را پاکی، دل را نورانیّت و روح و جان را صفا و آرامش و به انسان عزت میبخشد.[13] یاد خدا نعمتی بزرگ است که شایستة شکرگزاری است. امام سجّاد(ع) به خدا عرض میکند: «جریان ذکر تو بر زبانهای ما و اجازهای که به ما دادهای تا تو را خوانده، تنزیه کرده و تسبیح گوییم، از بزرگترین نعمتهایت بر ماست».[14] یاد خدا موجب میشود خداوند از ذاکر یاد کند.[15] امام باقر(ع) فرمود: «در توراتی که تحریف نشده مکتوب است که حضرت موسی(ع) از پروردگار خود پرسید: پروردگارا! آیا به من نزدیک هستی تا با تو آهسته راز گویم یا از من دوری تا صدایت کنم؟ خدای بزرگ به او وحی فرستاد: «یا موسی! أنا جلیسُ من ذَکَرَنی».[16] امام علی(ع) فرمود: «هیچ هدایتی مانند ذکر خدا نیست».[17] «یاد خدا نور عقل، حیات جانها و جلادهندة سینههاست».[18] در حدیث است که «هر کس در بازار هنگام غفلت مردم و کسب و کار آنها از روی اخلاص خدا را یاد کند، خداوند پاداشی برابر با هزار حسنه و کار نیک برایش نوشته، او را در روز قیامت بهگونهای بیامرزد که به قلب هیچ بشری خطور نمیکند».[19] از این رو، در جای جای قرآن به ذکر خدا سفارش شده است.[20] و آن را با اهمیّتترین و با فضیلتترین اعمال دانسته است.[21]
آثار ذکر در روایات معصومان
1. برکت
امام صادق(ع) از قول پدر بزرگوارشان امام باقر(ع) میفرماید: «خانهای که در آن قرآن خوانده میشود و خدای بزرگ یاد میگردد برکتش زیاد شده، فرشتگان در آنجا حاضر میشوند».[22]
2. دل روشنی
امام علی(ع) فرمود: «فی الذّکر حیاة القلوب»؛[23] یاد خدا آرامبخش خرد و روشنگر دل است.
3. حیات جان
امام علی(ع) فرمود: «من ذکر الله سبحانه أحیا الله قلبه ونور عقله ولبّه»؛[24] یاد خدا، نور عقل و حیات جانهاست.
4. کسب روزی
امام علی(ع) فرمود: «ماندن در مسجد و خدا را یاد کردن از سپیدهدم تا بیرون آمدن آفتاب، سریعتر از مسافرت در اطراف زمین، امر روزی را آسان میسازد».[25]
5. پاداش زیاد
امام علی(ع) فرمود: «در بازار هنگام (غفلت مردم) و کسب و کار آنها از روی اخلاص خدا را زیاد یاد کنید؛ زیرا آن کفّاره گناهان و موجب زیادی حسنات میشود و نام شما از غافلان نوشته نمیشود».[26]
قساوت قلب اثر ترک ذکر
امام صادق(ع) میفرماید: «خدای بزرگ به حضرت موسی(ع) وحی فرستاد که ای موسی! به زیادی مال شاد مباش و یاد مرا در هیچ حالی رها نکن؛ زیرا فزونی مال گناهان را از یاد میبرد و رها ساختن ذکر و یاد من، دلها را به قساوت میکشاند».[27]
مراتب ذکر
1. ذکر زبانی
یاد خدا دارای درجات و مراتبی است که به اعتبار آن از فضیلت و ارزش متفاوتی برخوردار خواهد بود.
مشغولداشتن زبان به ذکر خدا را میتوان نخستین مرحله از مراحل بهرهمندی از این نعمت بزرگ دانست که به صورتهای مختلف همچون تسبیح، تنزیه، حمد و ثنا، تکبیر و تعظیم، شکرگزاری، دعا، استغفار، و درخواست حاجت ظهور مییابد.
این مرحله که خود زمینهساز فکر، و راهگشای ذکر قلبی است و به منزلة بنزین موتور حرکت سالک در مسیر کمال به حساب میآید، چنانچه با آداب و شرایط آن همراه باشد از بهترین عبادات شمرده شده، و آیات و روایات فراوانی که به حدّ تواتر میرسد، در فضیلت آن وارد گشته است.[28]
2. ذکر قلبی
این مرتبه از ذکر نیز بسیار ارزشمند بوده و آنچنان که از آیات قرآنی و احادیث استفاده میشود، دارای فضیلتی بس عظیم میباشد و منظور از آن در مرحلة نخست توجّه نمودن به خدای متعال در هنگام گناه، و او را حاضر و ناظر دانستن است، بهگونهای که انسان را از گناه بازدارد؛ برای نمونه، هنگامی که اسباب گناه فراهم شد و شیطان میکوشد آدمی را به ارتکاب آن وا دارد، چنانچه با استمداد از قدرت ایمان و روح تقوا، به خود نهیب دهد و در نظر آورد که خدای متعال حاضر است و در همه حال او را میبیند؛ همین تذکّر و نهیب ایمانی بین او و معصیت حائل گشته، او را از آلوده شدن به آن گناه بازمیدارد.
خدای متعال میفرماید:
إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَإِذاهُمْ مُبْصِرُونَ؛[29]
به راستی پرهیزکاران هنگامی که گرفتار وسوسههای شیطان شوند متذکّر گشته، ناگهان بینا میگردند.
3. حضور دایمی
مقصود از این مرحله مرتبة بالای ذکر قلبی و برترین نوع ذکر است که جز برای اولیای خدا و کُمّلین مؤمنان حاصل نمیگردد. حضور دایمی به معنای آن است که انسان در همة حالات در خلال کسب و کار، هنگام گفتوگو با مردم، در وقت خوردن و آشامیدن و همة اوقات زندگی، خدای متعال را قلباً یاد کرده، با یاد اقدسش مأنوس بوده، و آنی از او ـ جلّ و علا ـ غفلت نورزد.
خدای متعال میفرماید:
رِجالٌ لاتُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَلا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِاللهِ...؛[30]
مردانی که آنان را نه تجارت و نه هیچ داد و ستدی از یاد خدا غافل نمیسازد.
آنان در عین تلاش و فعّالیّت، هرگز از یاد خداوند غافل نگشته، کار و کوشش و فعّالیّتشان همواره تحتالشعاع یاد خدا و ذکر اوست. یاد خدا دیدگان آنان را روشن و دلهایشان را منوّر گردانیده، همه چیز را از صفحة فکر و قلبشان ناپدید ساخته است.
گویا جز با یاد و نام او آشنا نیستند و جز کلام او گوش آنان را نوازش نمیدهد. دنیا را پشت سر گذارده، پای بر عرصة آخرت نهادهاند. آنچه را که دیگران نمیبینند آنها میبینند و گوش جانشان با آنچه که سایر مردم نمیشنوند آشناست.
چند پرسش و پاسخ
1. چه کنیم که خدا به یاد ما باشد؟
پاسخ آن است که ما باید خدا را یاد کنیم تا خدا نیز به یاد ما باشد (فاذکرونی أذکرکم).[31]
2. وقت ذکر چه موقع است؟
پاسخ آن است که هر چیزی وقتی دارد ولی ذکر خدا وقت ندارد. همیشه و در هر حال میتوان خدا را یاد کرد (الذین یذکرون الله قیاماً وقعوداً وعلی جنوبهم...).[32] بلی گاهی اوقات مناسبتر است؛ مانند صبح و شام[33] و وقت سحر.
دوش وقت سحر از غصّه نجاتم دادند
واندران ظلمت شب آب حیاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند[34]
3. چهقدر ذکر بگوییم؟
پاسخ آن است که هر چیز اندازه و مقدار دارد، امّا ذکر خدا اندازه ندارد، هرچه خواستید ذکر بگویید (یا أیّها الذین آمنوا اذکروا الله ذکراً کثیراً).[35]
4. چرا ما خدا را یاد میکنیم و از او درخواست مینماییم، ولی او به ما پاسخ نمیدهد؟
پاسخ این است که هرکه خدا را یاد کند، خدا او را یاد میکند و هرکه از خدا درخواست کند و دعا نماید، خدا اجابت میکند، ولی گاهی اجابت فوری نیست، گاهی بهجای مورد درخواست چیز مناسبتری داده میشود و گاهی جواب را گرفتهایم و توجّه نداریم. شیطان همین پرسش را از مردی که ذکر خدا میگفت پرسید و او دلشکسته شد و ذکر را رها کرد و در خواب حقیقت را به او گفتند:
آن یکی الله میگفتی شبی
تا که شیرین گردد از ذکرش لبی
گفت شیطانش خمش ای سخت روی
چند گویی آخر ای بسیار گوی
مینیاید یک جواب از پیش تخت
چند الله میزنی با روی سخت
او شکستهدل شد و بنهاد سر
دید در خواب او خِضر را در خَضَر
گفت همین از ذکر چون واماندهای
چون پشیمانی از آن کِش خواندهای
گفت لبّیکم نمیآید جواب
زان همی ترسم که باشم ردّ باب
گفت خضرش که خدا گفت این بمن
که برو با او بگو ای ممتحن
نی که آن الله تو لبّیک ماست؟
آن نیاز و سوز و دردت پیک ماست
نی تو را در کار من آوردهام؟
نی که مشغول ذکرت کردهام؟
حیلهها و چارهجوییهای تو
جذب ما بود و گشاد آن پای تو
ترس و عشق تو کمند و پیک ماست
زیر هر یاربّ تو لبّیک ماست[36]
مشغولداشتن زبان به ذکر خدا را میتوان نخستین مرحله از مراحل بهرهمندی از این نعمت بزرگ دانست که به صورتهای مختلف همچون تسبیح، تنزیه، حمد و ثنا، تکبیر و تعظیم، شکرگزاری، دعا، استغفار، و درخواست حاجت ظهور مییابد.
آثار ذکر در قرآن
آرامش دلها،[37] اجتناب از گزافهگویی،[38] بصیرت،[39] پیروزی،[40] تأمین منافع،[41] حیات دل،[42] خروج از حزب شیطان،[43] جلب رحمت خدا،[44] رستگاری،[45] نورانیّت،[46] هدایت[47] و مانع از انجام فحشا[48] و بعضی از آثار ذکر در قرآن هستند.
موانع ذکر در قرآن
1. آلات لهو و لعب،[49] 2. دلبستگی به اموال،[50] 3. دلبستگی به اولاد،[51] 4. اقدام خیانتکاران،[52] 5. دوستان ناباب،[53] 6. شیطان،[54] 7. رذایل اخلاقی چون کینه،[55] 8. شراب و قمار،[56] 9. قساوت قلب،[57] 10. سستی و کاهلی،[58] 11. کفر،[59] 12. نفاق.[60]
حکایت
1. پرندة ذاکر
انس بن مالک میگوید: همراه پیامبر(ص) به بیابان رفتیم، پرندهای را در آنجا دیدیم که آواز مخصوص از او شنیده میشد. پیامبر(ص) به من فرمود :«آیا میدانی این پرنده چه میگوید؟» عرض کردم: خدا و رسولش آگاهتر است. فرمود: «میگوید: «یا ربّ أذهبت بصری وخلقتنی أعمی فارزقنی فإنی جائع»؛ یعنی خداوندا! نور چشمم را از من گرفتی و مرا کور آفریدی، روزیِ مرا به من برسان که من گرسنهام.
ناگهان دیدیم پرندة دیگری که ملخ بود پروازکنان آمد و در دهان او نشست و آن پرندة کور، ملخ را بلعید. در این هنگام آواز پرنده بلند شد. پیامبر(ص) به من فرمود: «آیا میدانی این پرنده چه میگوید؟» عرض کردم: خدا و رسولش آگاهتر است، فرمود: میگوید: «الحمدلله الذی لم ینسَ مَنْ ذَکرَه»؛ حمد و سپاس خداوندی را که یاد آورندهاش را فراموش نمیکند. و به نقل دیگر فرمود: من توکّل علی الله کفاه.[61]
2. درمان با نام خدا
حضرت موسی(ع) بیمار شد و درد شکمش سخت گردید. پس به درگاه خدای تعالی نالید، خدا او را به گیاهی در صحرا راهنمایی کرد، از آن خورد و به امر خدا عافیت یافت. سپس در وقت دیگری بیماری او عودت کرد، باز از آن گیاه خورد، ولی خوب نشد و بیماریاش افزونتر شد. پس گفت: پروردگارا! بار اوّل از آن گیاه خوردم فایده بردم، ولی این بار خوردم بیمارتر شدم. خدا فرمود: برای اینکه بار اوّل از پیش من به سراغ گیاه رفتی، مرا یاد کردی و از من خواستی، ولی بار دوم از پیش خودت رفتی آیا ندانستهای که دنیا همه زهر کشنده است و پادزهر آن نام من است؟[62]
3. قصّه بشر حافی
قصّه توبه بشر حافی از کبار صالحان و صوفیان چنین بود که یک روز مست میرفت. در راه کاغذی دید افتاده و بر آن «بسم الله الرحمن الرحیم» نوشته. فوری بوی خوش خرید و آن کاغذ را معطّر گردانید و بوسید و بر دیدهها مالید و به تعظیم تمام، جایی بنهاد. آن شب بزرگی به خواب دید که گفتند :برو و بشر را بگوی: «نام ما را پاک و طیّب کردی، پس ما تو را پاک میکنیم، اسم ما را بزرگ داشتی و پاک و طاهر کردی، پس به عزّت خود قسم، که نام تو را در دنیا و آخرت پاک میکنم». آن بزرگ مرد گفت :بشر مردی فاسق است من حتماً اشتباه میکنم، وضو گرفت و نماز خواند و خوابید. دوباره در خواب همین خطاب را شنید تا بار سوم. بامداد برخاست. وی را طلب کرد، گفتند: به مجلس شراب است، بر در شرابخانه رفت و او
مست بود، گفت: بشر را بگویید که به تو پیغامی دارم. بشر گفت: بروید بگویید: پیغام از که دارد؟ گفت: پیغام خدا. بشر گریان شد و گفت: او با من عتابی دارد؟ شیخ گفت: نه. گفت: پس باش تا یاران را بگویم. پیش یاران درآمد و گفت: ای یاران! ما را خواندند، رفتیم و شما را بدرود کردیم؛ و دیگر هرگز ما را در این کار نخواهید یافت.[63]
4. داستان رابعه
رابعه از زنان عارف و زاهد سال دوم هجری که در عرفان و زهد پیشوا و راهنمای مردان بزرگ بود. شبی را در تهجّد و نماز گذرانید. چون صبح شد خوابید، دزد به خانة او آمد و لباسها و وسایل او را گرفت و خواست که از در خارج شود، ولی درب را پیدا نمیکرد. وسایل را به زمین گذاشت، درب خروج را پیدا کرد. خواست که اثاثیه را ببرد درب را گم کرد و این کار تا سه بار انجام شد. در این هنگام از گوشة خانه آوازی آمد که، پارچه را به زمین بگذار و بیرون شو، زیرا اگر دوست را خواب در رباید، سلطان بیدار باشد.[64] تو خدا را یاد کن خدا تو را یاد میکند (فاذکرونی أذکرکم).[65]
--------------------------------------------------------------------------
پي نوشت
1. احزاب، 41.
2. ابن منظور، لسان العرب، ج 5، ص 48.
3. مصطفوی، التحقیق، ج 3، ص 297.
4. راغب، مفردات، ص 328.
5. طبرسی، مجمع البیان، ج 7 و 8، ص 568.
6. قرائتی، تفسیر نور، ج 9، ص 377.
7. آل عمران، 191.
8. همان، 41.
9. اعراف، 205.
10. انسان، 25.
11. احزاب، 21.
12. قرائتی، تفسیر نور، ج 9، ص 378.
13. قمی، مفاتیح الجنان، ص 207، مناجات ذاکرین.
14. «ومن أعظم النعم علینا جریان ذکرک علی ألسنتنا وإذنک لنا بدعائک وتنزیهک وتسبیحک» (قمی، مفاتیح الجنان، ص 207، مناجات ذاکرین).
15. بقره، 152.
16. «إنّ موسی بن عمران لمّا ناجی ربّه عزّوجلّ قال یا ربّ أبعید أنت منّی فأنا نادیک أم قریب فأنا ناجیک فأوحی الله جلّ جلاله أنا جلیس من ذکرنی» (کلینی، کافی، ج 2، ص 360، باب ذکری که در هر مجلس واجب است).
17. آمدی، غرر الحکم، ج 2، ص 830.
18. للإمام علی(ع): «من ذکر الله سبحانه أحیا الله قلبه ونوّر عقله ولبّه» (آمدی، غرر الحکم، ج 1، ص 77).
19. حجازی، ینابیع الحکمه، ج 2، ص 405، ح 26.
20. انفال، 47؛ احزاب، 41؛ بقره، 152، 198، 203 و... .
21. محقّقان، فرهنگ قرآن، ص 254، «ذکر»، به نقل از: مجمعالبیان، ج 7 و 8، ص 448.
22. کلینی، کافی، ج 2، ص 361.
23. آمدی، غرر الحکم، ج 1، ص 77.
24. همان، ص 87.
25. همان، ص 99.
26. «أکثروا ذکر الله عزّوجلّ إذا دخلتم الأسواق عند اشتغال الناس فإنّه کفّارة للذّنوب وزیادة فی الحسنات ولاتکتبوا فی الغافلین» (حجازی، ینابیع الحکمه، ج 2، ص 405).
27. کلینی، کافی، ج 2، ص 360.
28. به عنوان نمونه از روایاتی که در فضیلت ذکر شریف «لا إله إلّا الله»، تسبیح، حمد، تکبیر، استغفار و تسبیح حضرت زهرا(س) وارد شده میتوان نام برد
29. اعراف، 201.
30. نور، 37.
31. بقره، 148.
32. آل عمران، 189.
33. همان، 37.
34. حافظ، دیوان حافظ، ص 67.
35. احزاب، 41.
35. مولوی، مثنوی، ص 311.
37. رعد، 28.
38. شعراء، 224 ـ 227.
39. اعراف، 201.
40. انفال، 45.
41. جمعه، 9.
42. حدید، 16 ـ 17.
43. مجادله، 19.
44. احزاب، 41 و 43.
45. اعلی، 14 ـ 15.
46. نور، 35 ـ 36.
47. رعد، 27 ـ 28.
48. عنکبوت، 45.
49. جمعه، 9 و 11.
50. منافقون، 9.
51. همان.
52. حج، 38 و 40.
53. فرقان، 29.
54. مائده، 91.
55. همان.
56. همان.
57. زمر، 22.
58. نساء، 142.
59. کهف، 100 ـ 101.
60. نساء، 142.
61. میرخلفزاده، داستانهایی از خدا، ج 1، ص 67.
62. یغمائی، تفسیر رحمت، ج 1، ص 40.
63. همان، ص 41.
64. همان، ص 42.
65. بقره، 152
افزودن دیدگاه جدید