رفتن به محتوای اصلی
ابوالفضل يغمايي

حسن خلق

تاریخ انتشار:
انّک لعلی خلق عظیم؛« تو اخلاق بزرگ و برجسته‎ای داری».
حسن خلق

انّک لعلی خلق عظیم؛[1]
تو اخلاق بزرگ و برجسته‎ای داری.

مفهوم‎شناسی

اخلاق جمع خُلق به معنای خوی و خصلت است. مجموع ویژگی‎های روانی و رفتاری، و واکنش‎های عاطفی و رفتاری در برابر دیگران را اخلاق نامند. حسن خلق، یعنی خوش‎خو[2] و در روایات امامان معصوم(ع) به معانی زیر آمده است:
نرم‎خویی، مهربانی، پاکیزگی، ادب در گفتار، خوش‎رویی، خشم نگرفتن، دوری از کارهای حرام، طلب حلال، فراهم آوردن آسایش و رفاه برای خانواده، انس و اُلفت با مردم.[3] گفتنی است بیشتر اکثر موارد یادشده از مصادیق حسن خلق می باشند.

ارزش حسن خلق

دانشمندان مسلمان، علم اخلاق را برترین علم یا دست کم یکی از برترین علوم می‎دانند. ابن مسکویه می‎نویسد: «این علم از همة علوم برتر است و به نیکوکردن رفتار انسان از آن جهت که انسان است، می‎پردازد».[4] و از همین رهگذر، کسی که به اخلاق نیک متّصف است، نسبت به دیگران برتر است.
روح انسان مانند جسم او سلامت و بیماری دارد. خداوند در قرآن دربارة منافقان می‎فرماید: «فی قلوبهم مرض فزادهم الله مرضاً»؛[5] در دل‎هایشان مرضی است و خدا بر مرضشان افزود.
همچنان‎که برای محافظت از سلامت بدن، آشنایی با ویژگی‎های بدن سالم، بیماری‎ها، علل آنها و راه‎های درمانشان ضروری است، برای حفظ سلامتی روح نیز آشنایی با ویژگی‎های روح سالم، بیماری‎های روح، علل و راه‎های درمان آنها لازم است. سلامت روح در گرو آراسته بودن آن به صفات پسندیده و بیماری روح نیز ناشی از تأثیر صفت‎های ناپسند در آن است. آرامش انسان در زندگی نیز در گرو سلامت روحی اوست؛ همچنان‎که بیماری‎های جسمانی آرام و قرار را از انسان می‎گیرند و زندگی را بر او تلخ می‎کنند. بیماری‎های روحی مانند: حسادت، خودبزرگ‎بینی، کینه‎ورزی و کفر به خدا نیز سکون و قرار را از روح انسان می‎رباید.
بیماری‎های روحی ممکن است بیماری‎های بدنی نیز ایجاد کنند. امروزه روان‎شناسان معتقدند: برخی بیماری‎های بدنی انسان با بیماری‎های روانی ارتباط دارد؛ برای نمونه، افسردگی ممکن است با اختلال در کار دستگاه گوارش ناراحتی‎های خاصّی را ایجاد کند. بیماری‎های روحی مستقیم و غیرمستقیم در از میان بردن آرامش روانی انسان مؤثّرند و تنها راه خلاصی از آنها، آگاهی عمیق از آموزه‎های اخلاقی و عمل به آنهاست و از طرف دیگر نشاط و شادابی زندگی اجتماعی انسان تا حدّ زیادی در گرو اخلاقی‎زیستن افراد است. به سخن دیگر، سلامت و بیماری روحی اعضای جامعه بر زندگی اجتماعی آنها نیز تأثیر می‎نهد. در جامعه‎ای که اصول اخلاقی رعایت می‎شود، زندگی اجتماعی از نشاط برخوردار است و جامعه به‎راحتی می‎تواند به اهداف موردنظر خود در ابعاد اقتصادی و سیاسی برسد.
علمای اخلاق معتقدند: سعادت فردی و اجتماعی انسان در گرو تخلّق به فضیلت‎های انسانی و پاک‎بودن نفس از رذیلت‎های اخلاقی است؛ خداوند در سورة شمس پس از آن‎که به نفس انسانی سوگند یاد می‎کند که بایدها و نبایدها و شایسته‎ها و ناشایسته‎ها را به نفس انسانی الهام کرده، چنین می فرماید:
قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّیهَا ه وَ قَدْ خَابَ مَن دَسَّیهَا»؛[6]
هر کس آن را پاک گردانید، قطعاً رستگار شد؛ و هرکه آلوده‎اش ساخت، قطعاً درباخت.
شاید به دلیل نقش محوری اخلاق در سعادت فردی و اجتماعی انسان است که خداوند یکی از اهداف اساسی بعثت پیامبران و به‎ویژه پیامبر اسلام)ص) را تزکیة نفس انسان‎ها از آلودگی‎ها بیان کرده است:
هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْأُمِّیینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یتْلُوا عَلَیهِمْ آیاتِهِ وَ یزَکِّیهِمْ وَ یعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی‏ ضَلالٍ مُبین‏؛[7]
اوست آن کس که در میان بی‎سوادان فرستاده‎ای از خودشان برانگیخت، تا آیات او را بر آنان بخواند و پاکشان گرداند و کتاب و حکمت بدیشان بیاموزد، و [آنان] قطعاً پیش از آن در گمراهی آشکار بودند.
از پیامبر(ص) روایت شده که فرمود:
انّما بعثت لأتمّم مکارم الأخلاق؛
همانا مبعوث شدم تا مکارم اخلاق را تکمیل کنم.
بر پایة این روایت نیز جایگاه والای اخلاق و تزکیة نفس از آلودگی و آراسته‎شدن به فضایل اخلاقی در رسالت پیامبر اسلام)ص) روشن می‎شود.

همچنان‎که برای محافظت از سلامت بدن، آشنایی با ویژگی‎های بدن سالم، بیماری‎ها، علل آنها و راه‎های درمانشان ضروری است، برای حفظ سلامتی روح نیز آشنایی با ویژگی‎های روح سالم، بیماری‎های روح، علل و راه‎های درمان آنها لازم است. سلامت روح در گرو آراسته بودن آن به صفات پسندیده و بیماری روح نیز ناشی از تأثیر صفت‎های ناپسند در آن است. آرامش انسان در زندگی نیز در گرو سلامت روحی اوست؛

پیام‎های آیه

1. پاداش ابدی برای کسی است که خلق او عظیم باشد (لأجراً غیر ممنون... لعلی خلق عظیم).
2. تسلّط بر اخلاق عظیم مقارن تسلّط بر راه مستقیم است: (إنّک لعلی خلق عظیم) و (إنّک لمن المرسلین علی صراط مستقیم).
3. کمالات پیامبر(ص) جزو ذات اوست و او بر آنها تسلّط دارد (لعلی خلق عظیم).
4. دفاع از شخصیّت‎های مذهبی که مورد تهمت و تحقیر قرار می‎گیرند لازم است (ما أنت بنعمة ربّک بمجنون إنّک لعلی خلق عظیم).[8]

آیات و عناوین مرتبط

آثار حسن خلق در قرآن: عبادالرحمان: (فرقان، 63)؛ دوستی: (فصّلت، 34)؛ جذب مردم: (آل‎عمران، 159)؛ ناکامی شیطان: (اسراء، 53).
پاداش حسن خلق در قرآن: (قصص، 54).
عوامل حسن خلق در قرآن: بهره‎مندی از رحمت: (آل‎عمران، 159)؛ خصال نیک: (فصّلت، 34 ـ 35)؛ صبر: (فصّلت، 34 ـ 35).[9]

آثار حسن خلق در روایات

1. خیرات

پیامبر(ص) فرمود: «حسن خلق، عامل جذب خیرات در دنیا و آخرت است».[10]

2. روزی

امام صادق(ع) فرمود: «خوش‎خویی، روزی را زیاد می‎کند».[11]

3. الفت

امام علی(ع) فرمود: «اخلاق نیکو، میان دوستان انس و الفت پدید می‎آورد».[12]

4. آبادی خانه‎ها

امام صادق(ع) فرمود: «اخلاق نیک، خانه‎ها را آباد می‎کند».[13]

5. عمر زیاد

امام صادق(ع) فرمود: «اخلاق نیک، عمرها را زیاد می‎کند».[14].

6. محو گناه

امام صادق(ع) فرمود: «خوش‎خویی، گناه را می‎گدازد همچنان‎که آفتاب، یخ را».[15]

7. آسانی حساب

امام علی(ع) فرمود: «اخلاقت را نیکو گردان تا خداوند حسابت را آسان گرداند».[16]

8. پاداش

پیامبر اکرم(ص) فرمود: «همانا انسان خوش‎خو را پاداش روزه‎گیر شب‎زنده‎دار است».[17]

راه‎های تشخیص و درمان اخلاق بد

1. تقویت عقل؛ 2. تفکّر پیش از عمل؛ 3. بدبینی به نفس؛ 4. مراجعه به طبیب روحانی؛ 5. مراجعه به دوست دانا و دل‎سوز؛ 6. از عیب دیگران پند گرفتن؛ 7. از انتقاد پند گرفتن؛ 8. نشانه بیماری قلب را مشاهده کردن.[18]

موانع راه حسن خلق

1. بزرگ‎ترین مانع برای کسب صفات نیک، عدم قابلیّت نفس است، دلی که در اثر ارتکاب گناه آلوده و تاریک شده نمی‎تواند مرکز تابش انوار الهی باشد. در خانه‎ای که سگ است فرشتگان داخل نمی‎شوند.[19]
2. تعلّقات مادّی؛ چون علاقه به مال، ثروت، همسر، فرزند، خانه، مقام و ریاست و... مانع بزرگی در راه نیک‎شدن آدمی است.
امام صادق(ع) فرمود: «محبّت دنیا، ریشة همه گناهان است».[20]
3. پیروی از هوای نفسانی به‎سان آن است که انسان در فضای آلوده نفس می‎کشد، هوای نفس چون دودهای غلیظ، خانة دل را تیره و تار می‎سازند، ظرف دل انسان جایگاه یک چیز است؛ یا روشنایی یا تاریکی. وقتی تاریکی باشد، روشنایی راه ندارد.
4. سخنان غیر ضروری؛ یکی از موانعی که توفیق خوش‎خویی را از انسان می‎گیرد، زیاده‎گویی، بیهوده‎گویی و لغو است، چه رسد به محرّمات زبانی چون دروغ، تهمت، غیبت، فحش، توهین، استهزا و... .
5. حبّ ذات؛ کسی که در مقام خودسازی است، باید از این مرحله بگذرد وگرنه تلاشش بی‎ثمر است. کسی که می‎خواهد متخلّق به اخلاق نیک قرآنی شود، باید حبّ ذات را به حبّ خدا تبدیل نماید و همة کارهایش را صرفاً برای رضای خدا انجام دهد.[21]

شاید به دلیل نقش محوری اخلاق در سعادت فردی و اجتماعی انسان است که خداوند یکی از اهداف اساسی بعثت پیامبران و به‎ویژه پیامبر اسلام)ص) را تزکیة نفس انسان‎ها از آلودگی‎ها بیان کرده است:«هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْأُمِّیینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یتْلُوا عَلَیهِمْ آیاتِهِ وَ یزَکِّیهِمْ وَ یعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی‏ ضَلالٍ مُبین»‏

حکایت

1. هدایت از طریق عمل کردن

علی(ع) فرمود: مردی یهودی از پیامبر اکرم(ص) چند دینار طلب‎کار بود، روزی طلب خود را تقاضا کرد. حضرت فرمود: فعلاً ندارم. گفت: از شما جدا نمی‎شوم تا بپردازید، فرمود: من هم در این‎جا با تو می‎نشینم، به اندازه‎ای نشست که نماز ظهر و عصر، مغرب و عشا، و نماز صبح روز بعد را همان‎جا خواندند، اصحاب، یهودی را تهدید کردند، پیامبر(ص) به آنها فرمود: این چه کاری است می‎کنید؟! عرض کردند: یک یهودی شما را بازداشت کند؟ فرمود: خداوند مرا مبعوث نکرده تا به کسانی که معاهدة مذهبی با من دارند یا غیر آنها ستم روا دارم.
صبح روز بعد تا برآمدن و بالا رفتن آفتاب نشست. در این هنگام یهودی گفت: «أشهد أن لا إله إلّا الله وأشهد أنّ محمّداً رسوله»، نیمی از اموال خود را در راه خدا دادم. عرض کرد: به خدا سوگند، این کاری که نسبت به شما کردم نه از نظر جسارت بود، بلکه خواستم اوصاف شما را با آنچه در تورات آمده مطابقت کنم. در آن‎جا خوانده‎ام: محمّد بن عبدالله(ص) در مکّه متولّد می‎شود و به مدینه هجرت می‎کند، درشت‎خو و بداخلاق نیست. با صدای بلند سخن نمی‎گوید، ناسزاگو و بدزبان نیست. اکنون به یگانگی خدا و پیامبری شما گواهی می‎دهم، تمام ثروت من در اختیارتان است و هرچه خداوند دستور داده دربارة آن عمل کنید.

2. بداخلاقی

سعد بن معاذ ابن سنان از امام صادق(ع) نقل کرده است که آن جناب فرمود: برای حضرت رسول(ص) خبر آوردند که سعد بن معاذ فوت شده است. پیامبر(ص) با اصحاب آمدند و دستور دادند او را غسل دهند.
خودشان کنار در ایستادند و پس از آن‎که مراسم غسل و کفن تمام شد او را در تابوت گذاشته برای دفن کردن حرکت دادند. پیامبر(ص) در تشییع جنازة او با پای برهنه بدون ردا حرکت می‎کرد، گاهی طرف چپ و گاهی طرف راست تابوت را می‎گرفت تا نزدیک قبرستان و قبر سعد رسید. رسول الله(ص) داخل قبر شدند و با دست مبارک خودشان لحد را ساختند و خشت بر آن گذاشتند.
پیامبر(ص) می‎فرمود: خاک و گل به من بدهید و با گل میان خشت‎ها را پر می‎کرد، همین‎که لحد را تمام کرد و خاک بر آن ریخت فرمود: می‎دانم به زودی این خشت و گل کهنه خواهند شد؛ ولی خداوند دوست دارد هر کاری که بنده‎اش انجام می‎دهد محکم باشد.
در این هنگام مادر سعد کنار قبر آمد و گفت: سعد! بهشت بر تو گوارا باد. پیامبر اکرم(ص) فرمود: مادر سعد! با چنین یقین از طرف خداوند خبر مده. اکنون سعد از فشار قبر رنج دید و آزرده شد.
حضرت رسول(ص) برگشت، مردم نیز مراجعت کردند. در بازگشت عرض کردند: یا رسول الله(ص)! عملی با سعد انجام دادی که نسبت به دیگری سابقه نداشت، با پای برهنه و بدون ردا جنازه‎اش را تشییع کردی، گاهی طرف راست و گاهی طرف چپ جنازه را می‎گرفتی. پیامبر(ص) فرمود: فرشتگان نیز عاری از ردا و کفش بودند و من به آنها اقتدا کردم و چون دستم در دست جبرئیل بود هر طرف که او می‎رفت، من هم می‎رفتم. عرض کردند: یا رسول الله(ص)! بر جنازه‎اش نماز خواندید و او را با دست مبارک خود در قبر گذاشتی، قبرش را با دست خود درست کردی، باز می‎فرمایی: سعد به فشار قبر دچار شد؟ فرمود: آری! سعد مقداری بدخلقی در خانواده‎اش داشت و این فشار از آن جهت بود.[22]

3. رهبر باید خوش‎خوترین مردم باشد

عربی خدمت پیامبر(ص) آمد و تقاضای کمک مالی کرد. حضرت به اندازة کفایت به او بخشید و فرمود: به تو احسان کردم؟ عرض کرد: نه، بلکه کار خوبی هم نکردی. اطرافیان پیامبر(ص) با آشفتگی از جای حرکت کردند تا او را کیفر دهند. حضرت اشاره کرد: خودداری کنید، آن‎گاه وارد منزل شد مقداری دیگری به عطای خویش افزود و به اعرابی داد، بعد فرمود: اکنون احسان کردم؟ گفت: آری! خداوند پاداش نیکویی به شما عنایت کند.
به اعرابی فرمود: تو نزد اصحابم سخنی گفتی که باعث کدورت آنها شد، اکنون اگر صلاح بدانی همین حرف را پیش آنها بزن تا کدورت آنها برطرف شود. فردا صبح اعرابی هنگامی که اصحاب حضور داشتند خدمت پیامبر(ص) رسید. فرمود: دیروز این مرد حرفی زد، پس از آن‎که به عطایش اضافه کردم، گفت که از من راضی شده است، رو به او کرد و فرمود: همین‎طور است؟ عرض کرد: آری، خداوند به شما خیر عنایت کند.
آن‎گاه پیامبر(ص) به اصحاب فرمود: مَثَل این مرد مانند کسی است که شترش رم کرده و مردم از پی آن شتر بروند، هرچه بیشتر ازدحام کنند، آن حیوان فرارش زیادتر می‎شود. صاحب شتر فریاد می‎کند: مرا با شتر واگذارید. من راه رام‎کردنش را بهتر می‎دانم، آن‎گاه خودش پیش می‎رود گرد و غبار از پیکر او می‎زداید تا آرام شود، کم‎کم او را خوابانده جهاز بر او می‎گذارد و سوار می‎شود. من هم اگر شما را آزاد می‎گذاشتم وقتی این مرد آن حرف را زد او را می‎کشتید و بیچاره به آتش جهنّم می‎سوخت.[23]

شعر

هرکه را خُلق خوش و روی نکوست
مرده و زندة من عاشق اوست[24]
* * *
مهر محکم شود ز خوش‎خویی
دوستی کم کند ترش‎رویی
خلق‎خوش خَلق را شکار کند
صفتی بیش از این چه کار کند

------------------------------------------------------------

پي نوشت

1. قلم، 4.
2. انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ج 4، ص 2813 و ج 3، ص 2529.
3. ری شهری، ترجمة میزان الحکمه، ج 4، ص 1523.
4.  «أن هذه الصناعة أفضل الصناعات کلّها، أعنی صناعة الأخلاق التی تعنی بتجوید أفعال الإنسان بما هو إنسان» (ابن مسکویه، تهذیب الاخلاق وتطهیر الاعراق، ص 55).
5. بقره، 10.
6. شمس، 9 ـ 10.
7. جمعه، 2.
8. قرائتی، تفسیر نور، ج 12، ص 173 ـ 174.
9. رفسنجانی، فرهنگ قرآن، ج 10، ص 591 ـ 594.
10. ری شهری، ترجمة میزان الحکمه، ج 4، ص 1519، ش 4991.
11. همان، ص 1535، ش 5075.
12. همان، ص 1535، ش 5076.
13. همان، ص 1535، ش 5077
14. همان، ص 1535، ش 5077.
15. همان، ص 1535، ش 5078.
16. همان، ص 1535، ش 5083.
17. همان، ص 1521، ش 5013.
18. امینی، خودسازی، ص .
19. نراقی، معراج السعاده، ص 25.
20. مجلسی، بحارالانوار، ج 73، ص 90.
21. امینی، خودسازی، ص 116.
22. خسروی، پند تاریخ، ج 2، ص 197؛ به نقل از: مجلسی، بحارالانوار، ج 6، ص 220.
23. خسروی، پند تاریخ، ج 2، ص 199 ـ 200، به نقل از: قمی، سفینة البحار، ج 1، ص 416.
24. حیدری ابهری، فرهنگ موضوعی امثال و حکم، ص 235، شعر ایرج میرزا.

افزودن دیدگاه جدید

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.