رفتن به محتوای اصلی
ابوالفضل يغمايي

حرص

تاریخ انتشار:
إنّ الإنسان خلق هلوعاً إذا مسّه الشرّ جزوعاً وإذا مسّه الخیر منوعاً؛«همانا انسان، حریص و کم‎طاقت آفریده شده، وقتی بدی به او می‌رسد بی‎تابی می‎کند و هنگامی که خیری دریافت می‎کند، مانع دیگران می‎شود.»
حرص

إنّ الإنسان خلق هلوعاً إذا مسّه الشرّ جزوعاً وإذا مسّه الخیر منوعاً؛[1]
همانا انسان، حریص و کم‎طاقت آفریده شده، وقتی بدی به او می‌رسد بی‎تابی می‎کند و هنگامی که خیری دریافت می‎کند، مانع دیگران می‎شود.

مفهوم‎شناسی

هلوع در لغت چهار معنا دارد؛ حرص، جزع، کم‎صبری و بی‎حوصلگی. معنای هلوع همان تمایل و حرص به لذّت‎های دنیاست. جزع و کم‎صبری و بی‎حوصلگی از آثار آن است.[2]

تفسیر آیه

این آیه به کم‎طاقتی و ولع انسان‎ها اشاره دارد. نیز آیاتی که در این سیاق وارد شده و انسان را با صفت منفی وصف نموده، به بعد غریزی و حیوانی او اشاره می‎کند. هم‎چنین است آیاتی که در مدح انسان وارد شده و از او با کرامت و عظمت یاد می‎کند، اشاره به بُعد فطری و عقلی دارد.
انسان به حسب غریزی، حریص و به حسب فطری، کریم است. از این آیه استفاده می‎شود حرص، سرچشمة بخل و بیتابی است. طبع بشر فزون طلب است؛ هرچه کسب کند احساس کمبود می‎کند، اگر خود را اصلاح و کنترل نکند، همواره احساس ضعف و عقب‎ماندگی می‎کند.
مردی به شکایت نزد امام صادق(ع) آمد و عرض کرد: من به دنبال مال دنیا می‎روم، آن را به دست می‎آورم، ولی قانع نمی‎شوم و همواره نفسم با من در نزاع است و از آن بیشتر می‎خواهد.
به من چیزی بیاموزید که از آن بهره برم. امام(ع) فرمود: «اگر آن مقدار درآمد که امر بر کفایت می‎کند، بی‎نیازت می‎سازد چیزی جزئی از مال تو را غنی می‎نماید و اگر درآمدی برای تو کافی است و بی‎نیازت نمی‎کند، تمام آنچه در دنیاست نیز تو را بی‎نیاز نخواهد کرد».[3] یعنی حرص، خطرناک است، اگر می‎خواهی از شرّ حرص خلاص شوی، هدف خود را از کسب مال، ادارة زندگی سعادتمند قرار بده. حرص و فزون‎طلبی، بیماری‌هایی است که درمان جز مآل‎اندیشی و کنترل طغیان ندارد. قرآن می‎فرماید: «تکاثر و فزون‎طلبی شما را به خود مشغول کرده، تا آن‎جا که به زیارت و شمردن قبور نرفته‎اید».[4]

پیامهای آیه

1. نشانة حریص بودن دو چیز است؛ جزع به هنگام سختی و بخل به هنگام کام‎یابی.
2. ریشة بسیاری از ناهنجاری‎ها، حرص و بخل است.
3. انسان کم ظرفیّت است؛ با تماس سختی یا کام‎یابی، فریاد می‎زند یا بخل می‎ورزد.
4. راه نجات از اخلاق ناپسند، مداومت به نماز است.
5. طبع مادّی انسان به سوی حرص و بخل تمایل دارد و یاد خدا آن را مهار می‎کند.[5]

کسی که به تأمین روزی الهی اطمینان ندارد، حرص می‎ورزد. اگر انسان بداند آنچه در راه خدا می‎دهد چند برابر آن را می‎گیرد و اگر بداند هر کس روزی مقدّر دارد حرص نمی‎ورزد.

آیات و عناوین مرتبط

آثار حرص

آخرت گریزی: (بقره، 94 ـ 96)؛ استهزا: (همزه، 1 ـ 2)؛ بخل: (معارج، 19 و 21)؛ بی‎توجّهی به مساکین: (فجر، 18 و 20)؛ بی‎صبری: (معارج، 19 ـ 20)؛ تحریف دین: (مائده، 41 ـ 42)؛ ذلّت: (فجر، 16 ـ 17 و 20)؛ رسوایی: (مائده، 41)؛ عیب‎جویی: (همزه، 1 ـ 2)؛ مانع رستگاری: (حشر، 9).

عوامل حرص

پندار جاودانگی: (همزه، 2 ـ 3)؛ شیطان: (بقره، 35 ـ 36)؛ ظلم: (بقره، 95 ـ 96)؛ ناامیدی از آخرت: (بقره، 94 ـ 96).
موانع حرص: امانت‎داری: (معارج، 18 ـ 19، 22 و 32)؛ انفاق: (معارج، 19، 22 و 24 ـ 25)؛ ایمان: (حشر، 9)؛ ترس از عذاب: (معارج، 19، 22 و 27)؛ توجّه به رزق خدا: (طه، 131)؛ عفّت:.
(معارج، 19، 22 و 29)؛ عقیده به معاد: (معارج، 19، 22 و 26)؛ گواهی: (معارج، 18 ـ 19، 22 و 33)؛ نماز: (طه، 13؛ معارج، 18 ـ 19 و 21 ـ 22)؛ وفای به عهد: (معارج، 18 ـ 19، 22 و 32).[6]

آثار حرص از دیدگاه روایات

1. خواری

امام علی(ع) فرمود: «از آزمندی و طمع بپرهیز که آزمند، در گرو خواری و رنج است».[7]

2. نابودی

امام علی(ع) فرمود: «چه بسا حریص که حرصش او را می‎کشد».[8]

3. گناه

امام علی(ع) فرمود: «حرص و آزمندی، کلید رنج و مرکب سختی و موجب فرو افتادن در گناهان است».[9]

4. محرومیّت

پیامبر اکرم(ص) فرمود: «انسانِ حریص، محروم است و با این محرومیّت، در همه چیز مورد سرزنش است».[10]

5. نابودی یقین

امام علی(ع) فرمود: «حرص یقین‎ها را از بین می‎برد».[11]

ریشه‎های حرص

1. دنیا دوستی

امام علی(ع) فرمود: «هرکس دنیا را دوست داشته باشد به سه درد مبتلا می‎شود؛ 1. اندوهی که رهایش نمی‎کند؛ 2. حرصی که از او دست برنمی‎دارد؛ 3. آرزویی که بدان نمی‎رسد».[12]

2. بدبینی به خدا

امام علی(ع) فرمود: «بخل، ترس و حرص، غرایز مختلفی هستند که یک ریشه دارند و آن بدگمانی به خداست».[13] کسی که به تأمین روزی الهی اطمینان ندارد، حرص می‎ورزد. اگر انسان بداند آنچه در راه خدا می‎دهد چند برابر آن را می‎گیرد و اگر بداند هر کس روزی مقدّر دارد حرص نمی‎ورزد.

3. نادانی

امام علی(ع) فرمود: «حرص و ولع و بخل، نتیجة جهل و نادانی است».[14]

4ـ ضعف ایمان

امام علی(ع) فرمود: «حرص زیاد از قدرت هوس و ضعف دین‎داری است».[15]

درمان حرص

1. پناه بردن به خدا

قرآن می‎فرماید: «پناه بردن به خدا و استمداد از حق‎تعالی، چرا که اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود هیچ کس از شما هرگز پاک نمی‎شد».[16]

2. اقامة نماز

اقامة نماز با شرایط هشت گانه زیر، حرص را درمان می‎کند:
استمرار بر نماز،[17] کمک مالی به محرومان،[18] تصدیق روز قیامت،[19] بیمناک بودن از عذاب خدا،[20] حفظ خود از هر بی‎عفّتی،[21] ادای امانات و رعایت عهود،[22] قیام برای گواهی دادن[23] و محافظت اوقات نماز.[24]

3. هم‎نشینی با فقرا

اگر انسان همیشه با اغنیا باشد خوی آنها را می‎گیرد. حضور در محلّه‎های فقیرنشین، سر زدن به بینوایان و مراوده با افراد پرهیزکار کم‎درآمد، حسّ کفاف را در انسان تقویت کرده، از حرص ممانعت می‎کند. در شأن نزول آیة «واصبر نفسک مع الذین یدعون...»[25] آورده‎اند: جمعی از ثروتمندان مستکبر و اشراف از خود راضی به حضور پیامبر(ص) رسیدند، در حالی که افرادی مانند سلمان، ابوذر و صهیب نزد آن حضرت بودند، گفتند: اگر اینها را از خود دور سازی که لباس خشن و پشمینه دارند ما نزد تو می‎آییم و در مجلست حاضر می‎شوم و از سخنان تو بهره می‎بریم؛ ول با این وضعیّت، این‎جا جای ما نیست. وقتی این آیات نازل شد رسول خدا(ص) فرمود: «حمد خدا را که نمردم و به من چنین دستوری داده شد تا با شما باشم» «معکم المحیا ومعکم الممات».[26]

4. کسب آخرت با نعمتهای دنیوی

در آیة سوره قصص، به قارون ثروتمند حریص و خودخواه بنی‎اسرائیل که از قوم موسی بود و آن‎قدر ثروت داشت که صندوق‎های اموالش را مردان نیرومند به زحمت جابه‎جا می‎کردند؛ چهار اندرز مهم و کلیدی می‎دهد تا کمر حرص را شکسته و تعدیل شود:
یکی این‎که، با مال و ثروت آخرت را جست‎وجو کن: «وابتغ فیما اتاک الله الدار الآخرة».[27] دوم این‎که، سهم و بهره‎ات را از دنیا فراموش مکن؛ یعنی از سلامت، قدرت، فراغت، جوانی و نشاط خود برای آخرتت خرج کن.[28] سوم این‎که، خدا به تو نیکی کرده تو هم به مردم نیکی کن و چهارم این‎که، هرگز بر روی زمین فساد مکن. ثروت و حرص موجب فساد است.
امام صادق(ع) فرمود: «فسادهای ظاهری افراد حکایت از فساد درونی دارد. این نوع فسادها از آرزوهای دراز، حرص، پیروی نفس و شهوت‎رانی سرچشمه می‎گیرد».[29]

5. پرهیزکاری

امام علی(ع) فرمود: «طمع را با ورع و پرهیزکاری ریشه‎کن کنید».[30]

حرص مثبت

حرص که میل و علاقه شدید به چیزی است اگر به کار خیر تعلّق گیرد معنای ارزشی دارد. در حالات پیامبر خدا(ص) ، قرآن می‎گوید: «رسولی از خود شما به سویتان آمد که رنج‎های شما بر او سخت است و بر هدایت شدن شما حرص می‎ورزد».[31] این حرص ارزشمند است یا امام باقر(ع) می‎فرماید: «حرصی بالاتر از رقابت در رسیدن به درجات نیست».[32] یا حرص در کسب علم[33] باشد یا در انجام واجبات الهی و ترک محرّمات.

اگر انسان همیشه با اغنیا باشد خوی آنها را می‎گیرد. حضور در محلّه‎های فقیرنشین، سر زدن به بینوایان و مراوده با افراد پرهیزکار کم‎درآمد، حسّ کفاف را در انسان تقویت کرده، از حرص ممانعت می‎کند.

حکایت

1. قناعت یا مرگ

سعدی می‎گوید: بازرگانی را شنیدم که 150 شتر بار داشت و چهل بنده و خدمت‎کار، شبی در جزیرة کیش مرا به حجرة خویش درآورد، همه شب نیارمید. از سخن‎های پریشان گفتن، که فلان انبارم به ترکستان و فلان بضاعت به هندوستان است و این قبالة فلان زمین است و فلان چیز را فلان کس ضامن، گاه گفتی: خاطر اسکندریّه دارم که هوایی خوش است، باز گفتی: نه، که دریای مغرب مشوّش است. سعدیا! سفری دیگرم در پیش است اگر کرده شود، بقیّت عمر خویش به‎گوشه‎ای بنشینم، گفتم: آن کدام سفر است؟ گفت: گوگرد پارس خواهم بردن به چین که شنیدم قیمتی عظیم دارد و کاسة چینی به روم آرم و دیبای روم به هند و فولاد هند به حلب،حلبی به یمن و بُرد یمانی به پارس وز آن پس ترک تجارت کنم و به دکّان بنشینم. بی‎انصاف از این ماخولیا چندان فرو گفت که بیش طاقت گفتنش نماند. گفت: ای سعدی! تو هم سخنی بگوی از آنها که دیده‎ای و شنیده‎ای، گفتم:
آن شنیدستی که در اقصای غور
بار سالاری بیفتاد از ستور
گفت: چشمِ تنگِ دنیادوست را
یا قناعت پر کند یا خاک گور[34]

2. حرص حتّی پس از مرگ

سلطان محمودشاه مقتدر غزنوی، از دنیا رفت. پس از مدّتی یکی از شاهان خراسان او را در خواب دید که همة اعضای او متلاشی شده و ریخته بود و خاک شده بود جز چشمانش که می‎گردید، نگاه می‎کرد! حکیمان از تعبیر خواب او فرو ماندند، جز درویشی که گفت: تعبیرش این است که هنوز نگران سلطنت و ملک خود است که در دست دیگران افتاده است.[35]

3. ساده زیستی مانع حرص

مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری(ره) خادمی داشت به نام شیخ علی، او می‎گوید: شبی از شب‎های زمستان در بیرون منزل خوابیده بودم. صدای در بلند شد. برخاستم و در را باز کردم. دیدم زن فقیری است اظهار کرد شوهرم مریض است نه دارو دارم نه غذا، نه زغال که خود را گرم کنیم. گفتم: خانم! این موقع شب کاری نمی‎شود کرد، زن ناامید برگشت آقا که حرف‎های ما را می‎شنید مرا صدا زد و گفت: شیخ علی! اگر روز قیامت خداوند از من و تو بازخواست کند که در این ساعت شب بندة من در خانة شما آمد، چرا او را ناامید کردی؟ چه جوابی بدهیم؟ آیا منزل او را بلدی؟ گفتم: آری، امّا میان این گل و برف مشکل است. فرمود: بلند شو برویم، با هم رفتیم. دیدیم آن زن راست می‎گفت، همسرش مریض بود و چیزی در خانه نبود. به دستور آقا رفتم دکتر صدر الحکماء را آوردم، نسخه داد، رفتم، گرفتم. سپس فرمود: برو منزل فلان علّاف بگو: یک گونی زغال به حساب من بدهد. غذا آوردیم، فردای آن روز فرمود: روزی چه‎قدر گوشت برای منزل ما می‎گیری؟ عرض کردم: هفت سیر. فرمود: نصف آن را هر روز در خانة این زن ببر، نصف ما را بس است.[36]

------------------------------------------------------------------

پي نوشت

1. معارج، 19 ـ 21.
2. مصطفوی، التحقیق،
3. کلینی، کافی، ج 2، ص 139.
4. تکاثر، 1 ـ 2.
5. قرائتی، تفسیر نور، ج 12، ص 216
6. مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج 10، ص 386 ـ 387 و 393 ـ 395.
7. آمدی، غرر الحکم، ج 1، ص 135.
8. همان، ص 415.
9. حرّانی، تحف العقول، ص 60.
10. ری شهری، ترجمة میزان الحکمه، ج 3، ص 1106، ش 3612.
11. احسان‎بخش، آثار الصادقین، ج 16، ص 26.
12. مجلسی، بحارالانوار، ج 70، ص 130.
13. نهج البلاغه (دشتی)، نامه 53.
14. آمدی، غرر الحکم، ج 2، ص 1671.
15. همان، ص 5772.
16. نور، 21.
17. معارج، 23.
18. همان، 24 ـ 25.
19. همان، 26.
20. همان، 27.
21. همان، 29.
22. همان، 32.
23. همان، 33.
24. همان، 34.
25. کهف، 28.
26. طبرسی، مجمع البیان، ج 6، ص 718.
27. قصص، 77.
28. حویزی، نورالثقلین، ج 4، ص 139
29. مجلسی، بحارالانوار، ج 73، ص 396.
30. آمدی، غرر الحکم، ص 29.
31. توبه، 128.
32. حرّانی، تحف العقول، ص 286.
33. نهج البلاغه (دشتی)، خطبة 193.
34. سعدی، گلستان، باب 3، حکایت 21، ص 78.
35. همان.
36. رفیعی، گفتار رفیع، ج 2، ص 59؛ به نقل از: اسلام مجسّم نوری همدانی، ص 522.

افزودن دیدگاه جدید

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.