تأثیر مؤانست و همنشينی با اشخاص بد
اهمیّت همنشینی و مؤانست:
یکی از موارد بسیار مهم در سعادت و یا شقاوت آدمی انتخاب دوست و هم نشين و نیز مجالست و مؤانست با اهل غفلت یا اهل ذکر به دليل اثرگذاري سریع و زود بر رفتار و شخصيت انسان است؛ زیرا روح و نفس انسان بسیار حساس و تأثیر پذیر است.
امام علي عليه السلام در اهميت دوست مي فرمايد:
سَلْ عَنِ الرَّفِيقِ قَبْلَ الطَّرِيق [1]؛
پيش از اينكه در راهي قدم گذاري، نخست از رفيق راه و همسفر خود بپرس(که با چه کسی همسفر هستی).
آدمی در این سرای خاکی راهی طولانی و عظیم به سوی ابدیّت و ابدی شدن دارد پس انتخاب رفیق راه یکی از مهمترین شاخصه های سیر الی الله است.
حضرت، معیار دوستی و رفاقت را اینگونه بیان می فرمایند:
إِنَّمَا سُمِّيَ الرَّفِيقُ رَفِيقاً لِأَنَّهُ يَرْفَقُكَ عَلَى صَلَاحِ دِينِكَ فَمَنْ يَرْفَقُكَ عَلَى صَلَاحِ دِينِكَ فَهُوَ الرَّفِيقُ الشَّفِيق [2]
رفيق را به خاطر اين رفيق مي نامند كه تو را در جهت مصالح ديني ات همراهي مي كند. پس تنها كسي رفيق توست كه در اين مسير ياري ات نماید.
وقتی انسان در انتخاب دوست و رفیق حساسیت و وسواس نداشته باشد در قیامت ندامت و پشیمانی گریبانگیر وی خواهد شد و این عبارات مضمون آیات شریف سوره مبارکه فرقان است که اذهان را سوق می دهد به سمت و سوی حدیث اهوال قیامت که احوال آدمی را دگرگون می سازد:
خداوند سبحان از قول ستمکاران مى فرمايد:
" بخاطر آور روزى را كه ظالم دست خويش را از شدت حسرت به دندان مى گزد، مى گويد: اى كاش با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) راهى برگزيده بودم (وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا[3]).
و این پشیمانی مختص گنهکاران نیست زیرا؛ حتى براى نيكوكاران هم روز تأسف است، تأسف از اينكه چرا بيشتر از اين نيكى نكردند؟! سپس اضافه مى كند كه اين ظالم بيدادگر كه در دنيايى از تاسف فرو رفته مى گويد اى واى بر من كاش فلان شخص گمراه را دوست خود انتخاب نكرده بودم (يا وَيْلَتى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِيلًا[4])[5].
باز ادامه مى دهد و مى گويد بيدارى و آگاهى به سراغ من آمده بود (و سعادت در خانه مرا كوبيد) ولى اين دوست بى ايمان مرا گمراه ساخت (لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِي[6] ).
اگر از ايمان و سعادت جاويدان، فاصله زيادى مى داشتم، اين اندازه جاى تأسف نبود، ولى تا سرحدّ و مرز سعادت پيش رفتم، و گامی بیش نمانده بود که براى هميشه خوشبخت شوم، امّا لجاجت اين كور دل متعصب مرا تشنه لب از لب چشمه آب حيات بازگرداند و در غرق درگرداب بدبختى و شقاوت نمود.
معاشرت از منظر عقل و نقل:
بدون شك عامل سازنده شخصيت انسان- بعد از اراده و خواست و تصميم او- امور مختلفى است كه از اهمّ آنها همنشين و دوست و معاشر است، چرا كه انسان خواه و ناخواه تأثير پذير است، و بخش مهمى از افكار و صفات اخلاقى خود را از طريق دوستانش مى گيرد، اين حقيقت هم از نظر علمى و هم از طريق تجربه و مشاهدات حسّى به اثبات رسيده است.
اين تأثيرپذيرى از نظر منطق اسلام تا آن حد است كه در روايات اسلامى از پيامبر خدا صلوات الله علیه السلام حضرت سليمان علیه السلام چنين نقل شده:
لَا تَحْكُمُوا عَلَى رَجُلٍ بِشَيْ ءٍ حَتَّى تَنْظُرُوا إِلَى مَنْ يُصَاحِبُ فَإِنَّمَا يُعْرَفُ الرَّجُلُ بِأَشْكَالِهِ وَ أَقْرَانِهِ وَ يُنْسَبُ إِلَى أَصْحَابِهِ وَ أَخْدَانِهِ.[7]
درباره كسى هيچ قضاوت نكنيد تا ببينيد با كه يار(و همنشین) است همانا مرد شناخته شود بهمگنان و همنشينانش، و او را به ياران و همسرانش وابندند.[8](یعنی هرکسی در کیش و منش به کیش و مسلک همنشینانش شباهت دارد.)
حضرت مولا، اميرالمؤمنين، على بن ابى طالب علیه السلام در بیانات رسا و شیوای خود مى فرمايند:
مُجَالَسَةُ الْأَشْرَارِ تُورِثُ سُوءَ الظَّنِّ بِالْأَخْيَارِ وَ مُجَالَسَةُ الْأَخْيَارِ تُلْحِقُ الْأَشْرَارَ بِالْأَخْيَارِ وَ مُجَالَسَةُ الْفُجَّارِ لِلْأَبْرَارِ تُلْحِقُ الْفُجَّارَ بِالْأَبْرَارِ فَمَنِ اشْتَبَهَ عَلَيْكُمْ أَمْرُهُ وَ لَمْ تَعْرِفُوا دِينَهُ فَانْظُرُوا إِلَى خُلَطَائِهِ فَإِنْ كَانُوا أَهْلَ دِينِ اللَّهِ فَهُوَ عَلَى دِينِ اللَّهِ وَ إِنْ كَانُوا عَلَى غَيْرِ دِينِ اللَّهِ فَلَا حَظَّ لَهُ فِي دِينِ اللَّهِ- إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ يَقُولُ مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَلَا يُؤَاخِيَنَّ كَافِراً وَ لَا يُخَالِطَنَّ فَاجِراً وَ مَنْ آخَى كَافِراً أَوْ خَالَطَ فَاجِراً كَانَ كَافِراً فَاجِراً.[9]
همنشينى با افراد شرور، بدگمانى به نيكان را به دنبال دارد و همنشينى با نيكان، افراد شرور را به خوبان ملحق مى كند و همنشينى زشتكاران با نيكان، زشتكاران را به خوبان ملحق مى سازد. پس هر كس، امرش بر شما مشتبه شد و از دينش آگاهى نداشتيد، به همنشينانش نگاه كنيد، اگر اهل ديانت بودند، او هم بر دين خداست، و اگر اهل ديانت نبودند، او نيز بهره اى از دين ندارد.[10]
آنچه مسلّم است تأثیر و نقش دوستی در خوشبختى و بدبختى يك انسان است که از هر عاملى مؤثرتر است، گاه او را تا سر حد نابودی و شقاوت پيش مى برد، و گاه او را به اوج افتخار مى رساند.
گاهی انسان رشد میکند و اوج میگیرد و تا سرحدّ سعادت پیش میرود ولی با یک وسوسه شیطانی که از جانب همنشین و رفیقان ایجاد میشود شخص را به قهقرا باز میگرداند و سرنوشتى أسف بار براى او فراهم میسازد تا اندوه و ندامت آن به فردایش بماند و آنگاه که مزرع سبز فلک دید و داس مه نو یادش از کشته خویش آید و هنگام درو... [11]
اول عمرم که هنگام سرور و ذوق بود عاري از علم و عمل در جهل و ناداني گذشت
از طفوليت چو بگذشتم اسير غم شدم بعضي آن هم در خيال عالم فاني گذشت
آخر عمرم که ايام صلاح است و ورع در ندامت صرف گشت و در پشيماني گذشت
آه ازين عمري کزو ذوقي نديدم هيچ گه غافل از کيفيت لذات روحاني گذشت .[12]
در حديثى از نهمين پيشواى بزرگ اسلام امام محمد تقى الجواد علیه السلام مى خوانيم:
إِيَّاكَ وَ مُصَاحَبَةَ الشَّرِيرِ فَإِنَّهُ كَالسَّيْفِ الْمَسْلُولِ يَحْسُنُ مَنْظَرُهُ وَ يَقْبُحُ أَثَرُه [13]
بپرهيز از رفاقت با بد كه چون تيغ آخته است، زيبامنظر است و زشت اثر.[14]
بر حذر باش اي تقي از يار بد تا نيندازد ترا در کار بد[15]
حق ذات پاک الله الصمد که بود به مار بد از يار بد
مار بد جاني ستاند از سليم يار بد مي راندش سوي جحيم
مار بد زخم ار زند بر جان زند يار بد بر جان و بر ايمان زند[16]
پيامبر گرامى اسلام صلوات الله علیه فرمود:
أَرْبَعٌ يُمِتْنَ الْقَلْبَ :
الذَّنْبُ عَلَى الذَّنْبِ وَ كَثْرَةُ مُنَاقَشَةِ النِّسَاءِ يَعْنِي مُحَادَثَتَهُنَّ وَ مُمَارَاةُ الْأَحْمَقِ تَقُولُ وَ يَقُولُ وَ لَا يَرْجِعُ إِلَى خَيْرٍ أَبَداً وَ مُجَالَسَةُ الْمَوْتَى.
فَقِيلَ لَهُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ (صل الله علیه السلام و آله و سلّم)! وَ مَا الْمَوْتَى؟!
قَالَ: كُلُّ غَنِيٍّ مُتْرَفٍ.[17]
چهار خصلت دل را بميرانند؛
گناه روى گناه، همصحبتى بسيار با زنان، مجادله با بيخرد كه پشت سر هم ميگويد و حق را نميپذيرد و همنشينى با مردگان،
عرض شد: يا رسول اللَّه! مردگان كيانند؟
فرمود: هر ثروتمند خوش گذرانى است.[18] [19]
پرهیز از پنج مصاحب:
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ علیهما السلام، قَالَ: قَالَ لِي عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ صلوات الله علیه: يَا بُنَيَّ انْظُرْ خَمْسَةً فَلَا تُصَاحِبْهُمْ وَ لَا تُحَادِثْهُمْ وَ لَا تُرَافِقْهُمْ فِي طَرِيقٍ [20] .
فَقُلْتُ: يَا أَبَهْ مَنْ هُمْ ؟
قَالَ: إِيَّاكَ وَ مُصَاحَبَةَ الْكَذَّابِ؛ فَإِنَّهُ بِمَنْزِلَةِ السَّرَابِ يُقَرِّبُ لَكَ الْبَعِيدَ وَ يُبَاعِدُ لَكَ الْقَرِيبَ وَ إِيَّاكَ وَ مُصَاحَبَةَ الْفَاسِقِ؛ فَإِنَّهُ بَائِعُكَ بِأُكْلَةٍ أَوْ أَقَلَّ مِنْ ذَلِكَ وَ إِيَّاكَ وَ مُصَاحَبَةَ الْبَخِيلِ؛ فَإِنَّهُ يَخْذُلُكَ فِي مَالِهِ أَحْوَجَ مَا تَكُونُ إِلَيْهِ وَ إِيَّاكَ وَ مُصَاحَبَةَ الْأَحْمَقِ؛ فَإِنَّهُ يُرِيدُ أَنْ يَنْفَعَكَ فَيَضُرُّكَ وَ إِيَّاكَ وَ مُصَاحَبَةَ الْقَاطِعِ لِرَحِمِهِ؛ فَإِنِّي وَجَدْتُهُ مَلْعُوناً فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي ثَلَاثَةِ مَوَاضِعَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- فَهَلْ عَسَيْتُمْ [21] إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ أُولئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمى أَبْصارَهُمْ [22] وَ قَالَ الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ[23] وَ قَالَ فِي الْبَقَرَةِ: الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ [24].[25]
امام صادق علیه السلام فرمودند: پدرم از پدرش امام سجاد علیه السلام نقل كرد كه فرمود: اى فرزندم متوجه باش كه با پنج شخص ، همنشينى نكنى و با آنها گفتگو و رفاقت در راهى ننمائى، پرسيدم پدر جان آنها كيانند؟ فرمود:
1- زنهار كه با دروغگو همنشين مشو، زيرا او مثل سرابى است كه دور را نزديك و نزديك را در نظرت دور، جلوه مى دهد.
2- برحذر باش كه با فاسق و گنهكار همنشين شوى ، زيرا او تو را به يك لقمه يا كمتر مى فروشد.
3- و بپرهيز از همنشينى با بخيل ، زيرا او مال خود را در سخت ترين نيازهايت از تو دريغ دارد.
4- و حتماً با احمق(کم عقل) همنشين مباش ، زيرا او مى خواهد به تو سود رساند، ولى(بر اثر حماقت) به تو زيان مى رساند.
5- و مبادا با آن كس كه قطع رحم كند، رفاقت كنى كه من او را در سه مورد از قرآن ، ملعون يافتم .
الف : در سوره محمد آيه 22 و 23 مى خوانيم :
ترجمه : اما اگر روى گردان شويد آيا جز اين انتظار مى رود كه در زمين فساد كنيد و قطع رحم نمائيد - آنها كسانى هستند كه خداوند آنها را از رحمتشان دور ساخته ، پس گوشهايشان را كر و چشمهايشان را كور ساخته است .
ب : در سوره رعد آيه 25 مى خوانيم :
ترجمه : و آنها كه عهد الهى را پس از محكم كردن مى شكنند و پيوندهائى را كه خداوند به آن امر كرده است ، قطع مى كنند و در روى زمين فساد مى نمايند براى آنها لعنت ، و بدى مجازات در سراى آخرت است.
ج : و در سوره بقره آيه 27مى خوانيم :
ترجمه: فاسقان آنها هستند كه پيمان خدا را پس از آنكه محكم ساختند مى شكنند و پيوندهائى را كه خدا دستور داده برقرار سازند، قطع مى نمايند و در جهان ، فساد مى كنند، اينها زيانكارانند.
تأثیر دوست و هم نشين تا جایی است كه مي تواند با تزريق کیش و مسلک خود به ذهن انسان، عقيده و مذهب او را نيز تغيير دهد.
اي پسر همنشين اگر خواهي همنشيني طلب ز خود بهتر
ز آنکه در نفس همدم از همدم نقش پيدا شود بخير و بشر[26]
همانگونه که پیامبر اعظم صلوات الله علیه فرمودند:
الْمَرْءُ عَلَى دِينِ خَلِيلِهِ وَ قَرِينِه [27]
اعتقاد انسان براساس دين و مذهب رفيقش استوار است.
با بدان كم نشين كه بد ماني خو پذيراست نفس انساني[28]
پس هريك از شما بنگرد كه با چه كسي دوستي و رفاقت دارد زیرا که تأثیر دوست بر انسان آنچنان نامحسوس و پنهانی است كه در دراز مدت آشكار مي شود؛
مکن همنشيني به هر بد سرشت که دزدد ازو طبع تو خوي زشت[29]
چنان كه پيامبر اعظم اسلام صلوات الله علیه مي فرمايند:
مَثَلُ الْجَلِيسِ الصَّالِحِ مَثَلُ الدَّارِيِّ إِنْ لَمْ تَجِدْ عِطْرَهُ عَلِقَكَ رِيحُهُ وَ مَثَلُ جَلِيسِ السَّوْءِ مَثَلُ صَاحِبِ الْكِيرِ إِنْ لَمْ يُحْرِقْكَ شِرَارُ نَارِهِ عَلِقَكَ مِنْ نَتْنِهِ.[30]
حكايت همنشين خوب مثل عطار است كه اگر عطر خويش بتو ندهد بوى خوش آن در تو آويزد و حكايت همنشين بد مثل آهنگر است اگر شرار آتش آن ترا نسوزد بوى بد آن در تو آويزد.[31]
هر که خواهد همنشيني با خدا گو نشين اندر حضور اوليا[32]
...........
چون شوي دور از حضور اولي در حقيقت گشته اي دور از خدا
اي دل آنجا رو که با تو روشنند وز بلاها مر تو را چون جوشنند[33]
پس مجالست با خوبان انسان را خوب و مجالست با بدان انسان را بسوی بدی می کشاند.
در جهان هر چيز چيزي جذب کرد گرم گرمي را کشيد و سرد سرد
ناريان مر ناريان را جاذبند نوريان مر نوريان را طالبند
اهل باطل باطلان را مي کشند باقيان از باقيان هم سرخوشند
صاف را هم صافيان راغب شوند درد را هم تيرگان جاذب شوند
جنس ها با جنس ها آميخته زين تجانس زينتي انگيخته[34]
در انتهای بحث به سخن حكيمانه طبیب دلها، حضرت مولا، اميرالعرفا، علی عليه السلام اشاره مي كنيم كه فرمودند:
الْأَصْدِقَاءُ نَفْسٌ وَاحِدَةٌ فِي جُسُومٍ مُتَفَرِّقَةٍ.[35]
دوستان يك نفس هستند در تنهاى(بدنهای) جدا جدا يعنى دوستان حقيقى آنانند كه بمنزله اين باشند كه يك نفس باشند در چند بدن.[36]
كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهِينَةٌ[37]:
هر كسى در گرو اعمال خویش است كه انجام داده، و در آنجاست که همه انسانهایی که در دنیای دنی شاکر انعام الهی نبوده و به وظایف خود عامل نبودند و بی بهره از آفرینش خود که نه از اصحاب معرفت بوده اند بی آنکه خود را به فضایل اخلاقی آراسته باشند؛ نادم و پشیمان و مورد عتاب و عقاب واقع می شوند و در ظلماتی که خود مسبب آن بودند گرفتار می آیند غیر از اهل ایمان و تقوی إِلَّا أَصْحابَ الْيَمِينِ [38] که چون با اراده فولادین با خویشتنداری از رذایل اخلاقی و آلودگی های پست دنیا و عصیان خود را همواره در مقابل رب الارباب تسلیم و عبد دیده اند و از اینرو به آنان اصحاب یمین و قدرت گفته اند که از خواستگاه اراده قاهره كبريائى حضرت حق نشأت گرفته است.
حال این مردان الهی و بندگان شاسته خدا در بهشتهای خود از گناهاکاران با حالت تعجب می پرسند که: چه چیز باعث شد تا سلوک و سیر شما به این منزلگاه ختم شد؟!
فِي جَنَّاتٍ يَتَساءَلُونَ[39]؛ عَنِ الْمُجْرِمِينَ[40]، ما سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ[41]؟!
در پاسخ گويند كه ما ملتزم به فرائض و فرامین الهی نبودیم و آنچه درخور عبد بودن بود آنرا انجام ندادیم... تا جاییکه گویند:
وَ كُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضِينَ[42]
و ما با اهل باطل همنشين و همصدا بوديم .[43]
بنابراین آنچه مسلّم است این است که انسان در این فرصت اندک زندگانی دنباله رو مقصود بالذات و حقیقی و معبود یکتا باید باشد و چه دوستی بالاتر از دوستی خدا و اولیای خدا که حقیقتاً احیای دل در آن است و تعالی و عروج و الهی شدن در پرتو دوستی با رب الارباب است:
گر در طلب گوهر کاني کاني ور زنده ببوي وصل جاني جاني
القصه حديث مطلق از من بشنو هر چيز که در جستن آني آني[44]
پی نوشتها:
------------------------------------
[1] الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج 8 ؛ ص24(كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي (ط - الإسلامية) - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.)
[2] عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ؛ ص178(ليثى واسطى، على بن محمد، عيون الحكم و المواعظ (لليثي) - قم، چاپ: اول، 1376 ش.)
[3] الفرقان/27
[4] الفرقان/28
[5] " خليل" به معنى دوست خاص و صميمى گفته مى شود كه انسان او را مشاور خود قرار مى دهد، البته خليل معانى ديگرى نيز دارد كه در جلد چهارم صفحه 145 (ذيل آيه 125 سوره نساء) آورده ايم.
[6] الفرقان/29
[7] بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج 71 ؛ ص188(مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوار (ط - بيروت) - بيروت، چاپ: دوم، 1403 ق.)
[8] آداب معاشرت ( ترجمه جلد 71 و 72 بحار الأنوار) ؛ ج 1 ؛ ص120(مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، آداب معاشرت ( ترجمه جلد 71 و 72 بحار الأنوار) - تهران، چاپ: اول، 1364 ش.)
[9] صفات الشيعة ؛ ص6و7(ابن بابويه، محمد بن على، صفات الشيعة - تهران، چاپ: اول، 1362ش.)
[10] صفات الشيعة / ترجمه توحيدى ؛ ص29(ابن بابويه، محمد بن على، صفات الشيعة / ترجمه توحيدى - تهران، چاپ: سوم، 1380ش.)
[11] اشاره دارد به شعر:
مزرع سبز فلک ديدم و داس مه نو يادم از کشته خويش آمد و هنگام درو
(حافظ شیرازی/دیوان اشعار/غزلیات/شماره407(غزل))
[12] محمد فضولی/دیوان اشعار/مقطعات/شماره22(قطعه)
[13] بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج 71 ؛ ص198(مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوار (ط - بيروت) - بيروت، چاپ: دوم، 1403 ق.)
[14] آداب معاشرت ( ترجمه جلد 71 و 72 بحار الأنوار) ؛ ج 1 ؛ ص127(مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، آداب معاشرت ( ترجمه جلد 71 و 72 بحار الأنوار) - تهران، چاپ: اول، 1364 ش.)
[15] عطار نیشابوری/مجموعه آثار عطار/پندنامه/در سه علامت بجهه متقی(مثنوی)
[16] کاشفی/لب لباب مثنوی کاشفی/عین دوم/شماره5/نهر چهارم- در اقسام ریاضات - قسمت سوم(مثنوی)
[17] الخصال ؛ ج 1 ؛ ص228(ابن بابويه، محمد بن على، الخصال - قم، چاپ: اول، 1362ش.)
[18] الخصال / ترجمه كمره اى ؛ ج 1 ؛ ص214(ابن بابويه، محمد بن على، الخصال / ترجمه كمره اى - تهران، چاپ: اول، 1377ش.)
[19] برگرفته از تفسير نمونه/ج 15/صفحات70-74(مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه ، ناشر: دار الكتب الإسلامية، نوبت چاپ: اول ، سال1374ش)
[20] في بعض النسخ [ توافقهم ].
[21] أي فهل يتوقع منكم يا معشر المنافقين ان توليتم أي صرتم ولاة أن تفسدو خبر عسيتم و قوله: لعنهم اللّه أي لا فسادهم و قطعهم الارحام.
[22] محمّد ص: 23. و قوله:\ فَأَصَمَّهُمْ \ أى تركهم و ما هم عليه من التصامّ عن استماع الحق و سلوك طريقه.
[23] الرعد: 24. و قوله:\ سُوءُ الدَّارِ \ أى سوء عاقبة الدار أو عذاب جهنم.
[24] البقرة 27. و قوله:\ يَنْقُضُونَ \ النقض فسخ التركيب و اصله في طاقات الحبل و استعماله في ابطال العهد يستعار له الحبل لما فيه من ربط أحد المتعاهدين بالآخر.
[25] الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج 2 ؛ ص376 و377(كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي (ط - الإسلامية) - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.)
[26] دیوان ابن نمین/قطعات/شماره392
[27] الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج 2 ؛ ص375(كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي (ط - الإسلامية) - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.) - تمام الرواية فيه: المرء على دين خليله، فلينظر أحدكم من يخالل الوافي، ج 5، ص 1046، ح 3563؛ الوسائل، ج 12، ص 48، ح 15610؛ وج 16، ص 259، ح 21509؛ البحار، ج 74، ص 201، ح 40.(پاورقی کتاب كافي (ط - دار الحديث) ؛ ج 4 ؛ ص122(كلينى، محمد بن يعقوب، كافي (ط - دار الحديث) - قم، چاپ: اول، ق 1429.)).
[28] سنایی / حدیقة الحقیقة و شریعة الطریقة/الباب السابع/فی ذکر رفقاء السوء(مثنوی)
[29] جامی/هفت اورنگ/خردنامه اسکندری/خردنامه افلاطون(مثنوی)
[30] جامع الأخبار(للشعيري) ؛ ص183(شعيري، محمد بن محمد، جامع الأخبار(للشعيري) - نجف، چاپ: اول، بى تا.)
[31] نهج الفصاحة (مجموعه كلمات قصار حضرت رسول صلى الله عليه و آله) ؛ ص714(پاينده، ابو القاسم، نهج الفصاحة (مجموعه كلمات قصار حضرت رسول صلى الله عليه و آله) - تهران، چاپ: چهارم، 1382ش.)
[32] کاشفی/لب لباب مثنوی کاشفی/عین دوم/شماره2/نهر اول- در آنچه سالک را در مبداء سلوک به کار آید - قسمت دوم(مثنوی)
[33] کاشفی/همان
[34] کاشفی/همان
[35] عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ؛ ص63(ليثى واسطى، على بن محمد، عيون الحكم و المواعظ (لليثي) - قم، چاپ: اول، 1376 ش.)
[36] با اقتباس از شرح آقا جمال خوانسارى بر غرر الحكم و درر الكلم ؛ ج 2 ؛ ص123(آقا جمال خوانسارى، محمد بن حسين، شرح آقا جمال خوانسارى بر غرر الحكم و درر الكلم - تهران، چاپ: چهارم، 1366ش.)
[37] المدثر/38
[38] المدثر/39
[39] المدثر/40
[40] المدثر/41
[41] المدثر/42
[42] المدثر/45
[43] ترجمه تفسیر المیزان/ذیل آیه شریفه45 سوره مبارکه المدثر(نام كتاب: ترجمه تفسير الميزان / نويسنده: طباطبايى، سيد محمد حسين، سيد محمد باقر موسوى همدانى/ ناشر: دفتر انتشارات اسلامى جامعه ى مدرسين حوزه علميه قم / نوبت چاپ: پنجم /سال1374ش)
[44] دیوان ابوسعید ابوالخیر/رباعیات/قسمت ششم(رباعی)
افزودن دیدگاه جدید