آبروی مؤمن
لا یحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ وَ کانَ اللَّهُ سَمیعاً عَلیماً؛[905]
خدا افشاى بدىهاى دیگران را دوست ندارد، جز براى کسى که مورد ستم قرار گرفتهاست [که بر ستمدیده براى دفع ستم، افشاى بدىهاى ستمکار جایز است] و خدا شنوا و داناست.
تفسیر آیه
منظور از کلمة «سوء» هرگونه بدى و زشتى است و منظور از «الجهر بالسوء من القول» هرگونه ابراز و اظهار لفظى است؛ خواه به صورت شکایت باشد یا حکایت، نفرین باشد، یا مذمّت، و غیبت. به همین دلیل از جمله آیاتى که در بحث تحریم «غیبت» به آن استدلال شده، همین آیه است، ولى مفهوم آیه منحصر به غیبت نیست و هر نوع بدگویى را شامل میشود.[906]
آیة شریفه هر سخنى که موجب ناراحتى و هتک حرمت مؤمن شود، مانند: دشنام دادن، تهمت زدن و غیبت کردن را ممنوع و موجب خشم خدا دانسته است. شخصیّت مؤمن همانند جان و مال او در امان است؛ از این¬رو، خداوند اجازه نمی¬دهد کسی در بارة مؤمن بدگویی کند.
هر انسانى معمولاً نقاط ضعف پنهانى دارد که اگر بنا شود این عیوب اظهار گردد، روح بدبینى بر سراسر جامعه سایه مىافکند، و همکارى افراد جامعه را با یکدیگر مشکل می-سازد؛ از این¬رو،
[904]. تفسیر اصفی، ص 180.
[905] . نساء، 148.
________________________________________
290
خداوند که خود «ستّار العیوب» است، دوست ندارد افراد بشر پردهدرى کنند و عیوب مردم را فاش سازند و آبروى آنها را ببرند.
در ادامة آیه خداوند ستمدیده را استثنا کرده، می¬فرماید: «مگر کسى که مظلوم واقع شده» (إِلَّا مَنْ ظُلِمَ). چنین افرادی براى دفاع از خویشتن در برابر ظلمِ ظالم حق دارند اقدام به شکایت کنند و یا از مظالم و ستمگری¬ها آشکارا مذمّت و انتقاد و غیبت نمایند و تا حقّ خود را نگیرند و دفع ستم ننمایند از پاى ننشینند.
در حقیقت ذکر این استثنا برای آن است که حکم اخلاقى فوق مورد سوء استفادة ظالمان و ستمگران واقع نشود. روشن است در این¬گونه موارد نیز تنها به آن قسمت که مربوط به ظلمِ ظالم و دفاع از مظلوم است، باید اکتفا کرد.
در پایان آیه براى این¬که افرادى از این استثنا نیز سوء استفاده نکنند و به بهانة این¬که مظلوم واقع شدهاند، عیوب مردم را بدون جهت آشکار نسازند، می¬فرماید: «خداوند سخنان را می¬شنود و از نیات آگاه است».[907]
پیامهای آیه
1. افشاى عیوب مردم، به هر شکل باشد حرام است (با شعر، طنز، تصریح، تلویح، حکایت، شکایت و ...).
2. نشانة جامعة اسلامى آن است که مظلوم بتواند با آزادى کامل، علیه ظالم فریاد بزند.
3. تنها مظلوم، اجازه غیبت از ظالم را دارد، آن هم در مورد ظلم او، نه عیوب دیگرش.
4. در موارد جواز افشاى عیوب، از مرز حق تجاوز نکنید، چون خداوند شنوا و داناست.[908]
5. هتک حرمت و برملاساختن عیبها و نقایص مردم، حرام و موجب ناخشنودى خداوند است.
6. ناخشنودى خداوند از سخنى که افشاکنندة بدیها و زشتی¬هاى دیگران باشد.[909]
إِنَّ الَّذینَ یحِبُّونَ أَنْ تَشیعَ الْفاحِشَةُ فِی الَّذینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ فِی الدُّنْیا
[906] . مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج4، ص184.
[907] . مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج4، ص184.
[908] . قرائتی، تفسیر نور، ج2، ص.421
________________________________________
291
وَ الْآخِرَةِ وَ اللَّهُ یعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ؛[910]
کسانى که دوست دارند زشتی¬ها در میان مردمِ با ایمان شیوع یابد، در دنیا و آخرت عذابى دردناک خواهند داشت، و خداوند مىداند و شما نمىدانید!
تفسیر آیه
فحش، فحشا و فاحشه در لغت به افعال یا گفتارى گفته می¬شود که قباحت و زشتى آنها بزرگ باشد.[911] در قرآن مجید نیز گاهى در همین معناى وسیع استعمال شده است؛ مانند:
وَ الَّذِینَ یجْتَنِبُونَ کَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ؛[912]
کسانى که از گناهان بزرگ و از اعمال زشت و قبیح اجتناب مىکنند.
از این¬رو، وسعتِ مفهوم آیه مورد نظر کاملاً روشن مىشود؛ امّا غالباً کلمة فاحشه یا فحشاء در قرآن مجید در موارد انحرافات جنسى و آلودگی¬هاى ناموسى بهکار رفته است.[913]
انسان موجودی اجتماعى است و جامعة بزرگى که در آن زندگى مىکند به منزلة خانه اوست. از این رو، پاکى جامعه به پاکى او کمک مىکند و آلودگى آن به آلودگیاش. در اسلام با هر کارى که فضای جامعه را آلوده کند بهشدّت مبارزه شده است. به همین دلیل در اسلام گناهانی مانند غیبت حرام شمرده شده و دستور عیب¬پوشی صادر شده تا گناه جنبه عمومی و همگانی پیدا نکند.
در روایتى از امام على بن موسى الرضا(ع) مىخوانیم:
المذیع بالسیئة مخذول و المستتر بالسیئة مغفور له؛[914]
کسی که گناه را نشر دهد، مخذول و مطرود است و کسی که گناه را پنهان
[909] . هاشمی رفسنجانی و محقّقان مرکز فرهنگ و معارف قرآن، تفسیر راهنما، ج4، ص97.
[910] . نور، 19.
[911] . راغب، مفردات، ص626.
[912] . شورى، 37.
[913] . مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج14، ص404.
________________________________________
292
مىکند، مشمول آمرزش الهى است.
اصولاً گناه همانند آتش است، هنگامى که در نقطهاى از جامعه این آتش روشن شود، باید سعى و تلاش کرد که آتش خاموش شود و یا دست کم محاصره گردد؛ امّا اگر به آتش دامن زنیم و آن را از نقطهاى به نقطة دیگر ببریم، حریق همه جا را فرا خواهد گرفت و کسى قادر به کنترل آن نخواهد بود. افزون بر آن، عظمت گناه در نظر عموم مردم و حفظ ظاهر جامعه از آلودگیها، خود سدّ بزرگى در برابر فساد است. اشاعة فحشا و نشر گناه و تجاهر به فسق این سد را مىشکند، گناه را کوچک مىکند، و آلودگى به آن را ساده مىنماید.
در حدیثى از پیامبر اسلام)ص) مىخوانیم:
من أذاع فاحشة کان کمبتدئها؛[915]
کسى که کار زشتى را نشر دهد، همانند کسى است که آن را در آغاز انجام داده.
در حدیث دیگرى نقل شده است که مردى خدمت امام موسى بن جعفر7 آمد و عرض کرد: فدایت شوم از یکى از برادران دینى کارى نقل کردند که من آن را ناخوش داشتم، از خودش پرسیدم انکار کرد در حالى که جمعى از افراد موثّق این مطلب را از او نقل کردهاند! امام(ع) فرمود:
کذب سمعک و بصرک عن أخیک و أن شهد عندک خمسون قسامة و قال لک قول فصدقه و کذبهم، و لا تذیعن علیه شیئا تشینه به و تهدم به روته، فتکون من الذین قال اللَّه عزّوجلّ: «إِنَّ الَّذِینَ یحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ؛[916]
گوش و چشم خود را در مقابل برادر مسلمانت تکذیب کن، حتّى اگر پنجاه نفر سوگند یاد کنند که او کارى کرده و او بگوید نکردهام از او بپذیر و از آنها نپذیر، هرگز چیزى که مایة عیب و ننگ اوست و شخصیتش را از میان مىبرد در جامعه پخش مکن که از کسانی خواهى بود که خداوند دربارة آنها فرموده: «کسانى که دوست دارند زشتی¬ها در میان مردمِ با ایمان شیوع یابد، در دنیا و
[914] . کلینی، کافی، ج2، ص428.
[915] . همان، ص356.
________________________________________
293
آخرت عذابى دردناک خواهند داشت».[917]
پیامهای آیه
1. در میان گناهان، تنها گناهى که حتّى دوست داشتن آن، گناه کبیره است، تهمت است.
2. علاقه به ریختن آبروى دیگران، در همین دنیا کیفر دارد.
3. کسانى که دنبال بىآبرو کردن دیگران هستند، نظام اسلامى باید آنها را تنبیه کند.
4. چه بسا سرچشمه برخى از عذابهاى دنیوى که نصیب ما مىشود، علاقه ما به بىآبرو کردن دیگران است.
5. اگر علاقه به شیوع فحشا این همه خطر دارد، خود اشاعه فحشا چه کیفرى خواهد داشت؟[918]
6. بازى با حیثیت مؤمنان و بدنام ساختن آنان، معصیتى بزرگ و داراى فرجامى سخت و دردناک در دنیا و آخرت است.
7. علاقه و رضایت قلبى به اشاعة فحشا و افشاى آنها- حتّى بدون دست¬داشتن در این امر- ممنوع است.
8. سیاست اسلام، مبتنى بر اهتمام به حفظ آبرو و حیثیت مؤمنان در جامعه است.
9. انسانها نسبت به پیامد و بازتاب شوم دنیوى و اخروى اشاعة فحشا در جامعه، آگاهى درست و کاملى ندارند.[919]
احترام به مؤمن از دیدگاه روایات
1. رسول اکرم9 فرمود: «لا یعذّب الله أهل قریة و فیها مائة من المؤمنین، لا یعذّب الله أهل قریة و فیها خمسون من المؤمنین، لا یعذّب الله أهل قریة و فیها عشرة من المؤمنین، لا یعذّب الله أهل قریة و فیها خمسة من المؤمنین، لا یعذّب الله أهل قریة و فیها رجل واحد من المؤمنین»؛[920]خداوند قریه و شهرى را که در آن صد نفر
[916] . همان، ج8، ص147.
[917] . ر.ک: مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج14، ص405 ـ 407.
[918] . قرائتی، تفسیر نور، ج8، ص:160 و 161.
[919] . هاشمی رفسنجانی و محققّان مرکز فرهنگ و معارف قرآن، تفسیر راهنما، ج 12، ص159.
________________________________________
294
مؤمن باشند، عذاب نمىکند. خداوند قریه و شهرى را که در آن ده نفر مؤمن باشند، عذاب نمىکند. خداوند قریه و شهرى را که در آن پنج نفر مؤمن باشند، عذاب نمىکند (تا آنجا که فرمود:) حتّى اگر یک نفر هم مؤمن در یک آبادى زندگى کند خداوند اهل آن آبادى را عذاب نمىکند.
2. روایت شده رسول خدا(ص) رو به کعبه کرد و فرمود: «مرحبا بالبیت ما أعظمک و أعظم حرمتک على الله و الله للمؤمن أعظم حرمة منک لأنّ الله حرّم منک واحدة و من المؤمن ثلاثة ماله و دمه و أن یظنّ به ظنّ السوء»؛[921]مرحبا به تو اى خانه! چه قدر با عظمتى و چه قدر احترام دارى! به خدا سوگند، که حرمت مؤمن نزد خدا از حرمت تو بیشتر است؛ زیرا خداوند نسبت به تو یک چیز را حرام کرده است، امّا از مؤمن سه چیز را؛: خون، مال و بدگمانى به او را.
3. رسول اکرم9 فرمود: «من آذى مؤمناً فقد آذانی، و من آذانی فقد آذى الله عزّوجلّ، و من آذى الله فهو ملعون فی التوراة و الإنجیل و الزبور و الفرقان»؛[922] هرکس مؤمنى را اذیت کند، مرا اذیت کرده است و هرکس مرا اذیّت نماید، خداوند را اذیّت داده است و هرکس خداوند را اذیت کند، در تورات، انجیل، زبور و فرقان ملعون مىباشد.
4. امام صادق(ع) فرمود: «المؤمن أعظم حرمة من الکعبة»؛[923] حرمت و اعتبار مؤمن از کعبه بیشتر است.
5. امام صادق(ع) فرمود: «لله عزّوجلّ فی بلاده خمس حرم، حرمة رسول الله9 و حرمة آل رسول الله9 وحرمة کتاب الله عزّوجلّ و حرمة کعبة الله و حرمة المؤمن»؛[924] خدای عزّوجلّ
[920] . مجلسی، بحار الانوار، ج64، ص71.
[921] . همان.
[922] . همان، ج64، ص72.
[923] . همان، ص71.
________________________________________
295
در زمین برای پنج چیز حرمت و احترام قرار داده است؛ پیامبر، آل پیامبر، کتاب خدا، کعبه و مؤمن.
مراقبت از آبروی خویش
انسان پیش از آن¬که از دیگران انتظار داشته باشد که شخصیّت و حقوق او را محترم بشمارند و در حفظ آبروی او کوشا باشند، باید خود از آبروی خویش مواظبت نماید. آبروی انسان محترم است، همانگونه که جان و مال او محترم است و کسی حق ندارد آبروی خود را به خطر بیندازد. از نگاه اسلام، انسان حقّ استفادة از جان، مال و آبروی خویش را دارد؛ امّا حقّ ضایع کردن آنها را ندارد. و آبروی انسان نسبت به سایر داشته¬ها و نعمت¬های خدادادی مهم¬تر و ارزشمندتر است؛ از اینرو، باید از آن مراقبت بیشتری شود. در روایتی از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است: «...أعراضکم علیکم حرام- کحرمة یومکم هذا فی شهرکم هذا- فی بلدکم هذا...»؛[925] آبروهاى شما حرمت دارد؛ همانگونه که عید قربان در ماه ذىالحجّه و در سرزمین مکّه حرمت دارد. همچنین از امام صادق(ع) وارد شده که از رفتارها و گفتارهایی که شما را در معرض تهمت قرار می¬دهد، پرهیز نمایید: «اتقوا مواضع التهم».[926] و نیز از آن¬ حضرت نقل شده است: «من دخل موضعاً من مواضع التهمة فاتهم لا یلومن إلاّ نفسه»؛[927] هرکس خود را در معرض تهمت قرار دهد، آن¬گاه مورد اتّهام قرار گیرد، جز خود، کسی را ملامت ننماید.
پیگیری لغزش¬های دیگران ممنوع
معمولا بیماردلان و اشخاص بی¬مقدار که توان رویارویی با افراد را ندارند، و فاقد منطق قوی هستند، لغزش¬های دیگران را پیگیری می¬کنند و دست به افشاگری می¬زنند و تلاش می-کنند با ریختن آبروی دیگران، برای خود آبرو و اعتبار کسب نمایند؛ غافل از آن¬که خود را رسوا میکنند. رسول گرامی اسلام در این زمینه می¬فرماید:
لَا تَطْلُبُوا عَثَرَاتِ الْمُؤْمِنِینَ فَإِنَّ مَنْ تَتَبَّعَ عَثَرَاتِ أَخِیهِ تَتَبَّعَ اللَّهُ عَثَرَاتِهِ وَ مَنْ
[924] . کلینی، کافی، ج8، ص107.
[925] . حویزی، تفسیر نور الثقلین، ج1، ص655.
[926] . امام جعفرصادق(ع)، مصباح الشریعه، ترجمه و شرح عبد الرزاق گیلان، ص252.
________________________________________
296
تَتَبَّعَ اللَّهُ عَثَرَاتِهِ یفْضَحْهُ وَ لَوْ فِی جَوْفِ بَیتِه؛[928]
لغزش¬های برادران ایمانی خود را پیگیری نکنید، هرکس به دنبال لغزش¬های برادرش باشد؛ خدا لغزش¬های او را پیگیری می¬کند و خدا لغزش¬های هرکس را پیگیری کند، رسوایش می¬کند؛ هرچند در درون خانه¬اش باشد.
برخی از افراد فاسد که در میان مردم آبرو و اعتباری ندارند، با اهداف شیطانی تلاش می-کنند دیگران را مانند خود بی¬آبرو نمایند تا کارهای خویش را در نظر دیگران توجیه نمایند. امیر مؤمنان علی(ع) در این زمینه می¬فرماید:
ذَووا العیوب یحبون إشاعة معایب الناس لیتسع لهم العذر فی معایبهم؛[929]
عناصر معیوب و منفور دوست دارند عیوب دیگران را فاش کنند تا در عیوب خویشتن راه عذر داشته باشند.
آن حضرت این¬گونه افراد را که همواره به دنبال عیوب مردند، به مگس تشبیه نموده و فرموده:
الأشرار یتتبعون مساوی الناس و یترکون محاسنهم کما یتتبع الذباب المواضع الفاسده؛[930]
افراد فاسد و شرور به دنبال کشف و پخش عیوب مردمند، و مانند مگس همواره به دنبال مواضع فاسد می¬گردند و هرگز زیبایی¬ها و محسّنات را نمیبینند.
مقام معظّم رهبری، حضرت آیةالله خامنهای در بارة افشای عیوب دیگران می¬فرماید:
به هرکسى ممکن است یک اتّهامى وارد شود. تا وقتى که از طریق قانونى جرمی ثابت نشده است، نه در خود قوّه، نه در بیرون قوّه، نه در تریبونها و منبرهاى رسمى، نه در وسایل ارتباط جمعى، کسى حق ندارد آبروى یک مسلمانى را ببرد...بعضى اوقات انسان مىبیند روى قوّة قضائیه فشار مىآورند که آقا افشا کنید. نه آقا، هیچ لزومى ندارد افشا کردن. در موارد خاصّى، بله،
[927] . صدوق، امالی، ص 497.
[928] . کلینی، کافی، ج 2، ص 354.
[929] . آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، تصحیح مصطفی درایتی، ص421.
________________________________________
297
شارع مقدّس مشخّصاً و معیناً خواسته است که مردم مجازات را ببینند، یا مجازاتشونده را بشناسند؛ اینها موارد خاصّى است، مال همهجا نیست... چون وقتى گفتید: متّهم است، افکار عمومى تفکیک نمی¬کند بین متّهمى که هیچ گناهى نکرده است، با آن کسى که شواهدى بر گناه او وجود دارد. حتّى بعد از اثبات جرم هم چه لزومى دارد؟ ... حتّى اگر چنانچه فرض کنیم یک نفرى جرمى هم کرده است، این جرم در دادگاه صالح اثبات هم شده است، این شخص به مجازات محکوم هم شده است - فرض کنید رفته زندان - چه لزومى دارد ما اسم او را در روزنامهها منتشر کنیم تا بچّة این آدم که دارد مدرسه می¬رود، دیگر رویش نشود مدرسه برود؟ چه اشکال دارد که این مدّتِ زندانش را بگذراند، بیاید بیرون، خودش و خانوادهاش زندگى عادىشان را ادامه دهند؟ خب، جرمى کرد، مجازات شد، تمام شد دیگر. باید حتماً آبروریزى بشود؟ نخیر، کسى نباید اینجور عمل کند... افکار عمومى از این مسئله چه لذّتى می¬برد؟ براى افکار عمومى چه فایدهاى دارد که بداند زیدى، عمروى، بکرى متّهم به فلان عمل خلافى است؟[931]
[930] . ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 20، ص 269.
________________________________________
298
تواضع
ابوالفضل یغمایی
واخفض جناحک لمن اتبعک من المؤمنین؛[932]
بال و پر خود را برای مؤمنانی که از تو پیروی میکنند بگستر.
مفهومشناسی
تواضع در لغت به معنای فروتنی کردن، خود را کوچک یا کم مایه نشان دادن به نشانة احترام به مخاطب است. و به معنای خود را نیست انگاشتن در برابر خداوند نیز آمده است[933] و در اصطلاح علم اخلاق، شکستگی و فروتنی نفس است؛ بهگونهای که برای خود هیچ برتری و امتیازی بر دیگران قائل نبوده، در رفتار و گفتار، دیگران را بزرگ و گرامی دارد.[934]
تفسیر آیه
به کسانی که به تو ایمان آوردهاند بپرداز و آنان را دور خود جمع کن و پر و بال رأفت و رحمت برایشان بگستران؛ آنچنان که طیور جوجههای خود را زیر پر و بال میگیرند. این تعبیر، کنایه از تواضع همراه با مهربانی و عطوفت است. منظور از پیروی نیز در اینجا اطاعت است.[935]
پیامهای آیه
1. تواضع در برابر یاران و پیروان و زیردستان، از صفات لازم برای رهبر و مبلّغ است.
[931] . بیانات مقام معظّم رهبری در دیدار با مسئولان قوّه قضائیّه،6/4/90.
[932]. شعراء، 215.
[933]. انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ج 3، ص 198.
[934]. نراقی، جامع السعادات، ج 1، ص 394.
________________________________________
299
2. در اهمیّت تواضع همین بس که خداوند پیامبر را به آن فرمان میدهد.
3. مؤمنان به قدری مقام دارند که رسول الله9 مأمور به فروتنی در برابر آنان میشود.
4. تواضع تنها با زبان نیست، فروتنی در عمل نیز لازم است (واخفض جناحک).[936]
ارزش تواضع
تواضع از صفات شریف و ملکات کریم است و اخبار و روایات در ارزش آن بسیار است که برخی از آنها را بیان میکنیم.
در برخی از روایات، خداوند تواضع را زمینة پذیرش عبادات قرار داده است؛ چنانکه در حدیث قدسی به حضرت موسی(ع) وحی کرد: «من نماز کسی را که از برای عظمت من تواضع کند و بر مخلوقات من تکبّر ننماید، قبول میکنم».[937]
برخی از روایات، رفعت و برتری انسان را مشروط به تواضع و فروتنی دانسته است؛ چنانکه پیامبر اکرم(ص) فرموده است: «هیچکس تواضع نکرد، مگر اینکه خداوند او را بلند گردانید».[938]
بر اساس برخی از احادیث حلاوت عبادت در تواضع نهفته است. روزی حضرت رسول اکرم(ص) به اصحاب خود فرمود: «چرا من حلاوت عبادت را در شما نمیبینم؟» عرض کردند: حلاوت عبادت چیست؟ فرمود: «تواضع».[939]
از نگاه امیرالمؤمنین علی(ع) تواضع بزرگترین عبادت شمرده شده است؛ آن حضرت فرموده است: «بر تو باد به فروتنی؛ زیرا آن از بزرگترین عبادت است».[940]
فلسفة بعضی از عبادات تواضع دانسته شده است؛ چنانکه حضرت امیر(ع) میفرماید: «نماز باعث میشود چهرههای شریف و بزرگوار فروتنانه به خاک مالیده شوند و اعضاء و اندامهای ارجمند از روی ذلّت به زمین چسبند و روزه سبب میشود که شکمها برای اظهار خضوع و ذلّت به پشتها برسند».[941]
[935]. طباطبائی، المیزان، ج 15، ص 359.
[936]. قرائتی، تفسیر نور، آیة 215، سورة شعراء.
[937]. فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ج 6، ص 220.
[938]. مجلسی، بحارالانوار، ج 75، ص 120.
[939]. فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ج 6، ص 222.
[940]. مجلسی، بحارالانوار، ج 75، ص 119.
________________________________________
300
امام حسن عسکری7 تواضع کننده را از صدّیقان و از شیعیان دانسته، میفرماید: «هرکس در دنیا برای برادر مؤمن خود تواضع کند، او در نزد خدا از جملة صدّیقان است و حقّاً که او از شیعیان علیّ بن ابیطالب7 است».[942]
موارد تواضع
تواضع و فروتنی که خود را کوچک کردن یا کوچک نشان دادن است، موارد فراوان دارد که به بعضی از آنها تصریح شده است:
1. فروتنی آن است که از مجلس به جایی کمتر از مقام و موقعیّت خود راضی باشی (التواضع الرضا بالمجلس دون شرفه).[943]
2. فروتنی آن است که به هر کس برخوردی، سلام کنی (التواضع... و إن تسلّم علی من لقیت).[944]
3. فروتنی آن است که مشاجره را رها کنی، هرچند حق با تو باشد.[945]
4. با مردم چنان رفتار کنی که دوست داری با تو رفتار شود (لمّا سئل عن حدّ التواضع، إن تعطی الناس من نفسک ما تحب أن یعطوک مثله).[946]
5. انسان را از فروتنی همین بس که اندازة خود را بشناسد (حسب المرء من تواضعه معرفته بقدره).[947]
6. فروتن آن است که خودنمایی و شهرتطلبی را دوست نداشته باشد (ثلاث هن رأس التواضع... ویکره الریاء وسمعه).[948]
7. فروتن آن است که دوست نداشته باشد او را به پرهیزگاری بستایند.[949]
[941]. نهجالبلاغه، خطبة 1، ص 192.
[942]. مجلسی، بحارالانوار، ج 75، ص 117.
[943]. مجلسی، بحارالانوار، ج 78، ص 80.
[944]. همان.
[945]. همان.
[946]. کلینی، کافی، ج 2، ص 124.
[947]. مجلسی، بحارالانوار، ج 78، ص 80.
[948]. فاضل، کنز العمّال، ص 5724.
________________________________________
301
8. خریدن کالا و حمل کردن آن به خانه برای خانواده.[950]
9. کارهای معمولی و جزئی را خود انجام دادن، چون وصله کردن پیراهن و پینه کردن کفش و دوشیدن شیر و با اعضای خانواده بلکه با دیگران همغذا شدن و روی زمین نشستن و... .[951]
تواضع آری، ذلّت نه
در اخلاق بیان شده که نیکویی هر صفتی در وسط بودن و تعادل آن است و دو طرف افراط و تفریط آن، هلاک کننده است. بنابراین تواضع، حدّ وسط است و طرف افراط آن، صفت کبر است و طرف تفریطش، ذلّت و پستی است. پس همچنانکه تکبّر مذموم است، ذلّت و خواری هم مذموم است. و برای مؤمن جایز نیست که خود را ذلیل و خوار کند. مثلاً دانشمندی که مشغول تدریس است، اگر پینهدوزی یا بزّازی وارد شود و او درس را به احترامش ترک کند و از جا برخیزد و او را در کنار خود قرار دهد و با او به گفتوگو نشیند و موقع رفتن، همراه او برود و او را بدرقه نماید، وی از راه مستقیم تجاوز کرده، خود را خوار کرده است.[952]
این عالم، پس از تدریس میتواند در کنار او باشد و به وی مهربانی نماید، اگر حاجتی دارد و در توان اوست برآورده سازد، نه اینکه خود را بیش از اندازه و در انظار شاگردان کوچک نماید.
آثار تواضع از دیدگاه قرآن و روایات
1. تواضع در برابر حق، سبب قرار گرفتن انسان در زمرة نیکوکاران است.[953]
2. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «هرکه بتواند لباس زیبا بپوشد، امّا از سر فروتنی این کار را نکند، خداوند جامة کرامت بر او بپوشاند».[954]
3. برخورداری از روحیّة تواضع در برابر خدا، مایة ایمان به آیات الهی است.[955]
4. تواضع برخی از مسیحیان عصر بعثت، مایة حقپذیری آنان شد.[956]
[949]. مجلسی، بحارالانوار، ج 75، ص 118.
[950]. ورّام، تنبیه الخواطر، ج 1، ص 201.
[951]. صدوق، ثواب الاعمال، ج 1، ص 2133.
[952]. نراقی، معراج السعاده، ص 267.
[953]. مائده، 82 ـ 84.
[954]. مجلسی، بحارالانوار، ج 71، ص 425.
[955]. سجده، 15.
________________________________________
302
5. تواضع در برابر مؤمنان، مایة جلب محبّت خداوند میشود.[957]
6. برخورد کریمانه در برابر گفتار جاهلانة افراد نادان، برخاسته از روح فروتنی است.[958]
7. امام علی(ع) فرمود: «فروتنی، زیور شرافت خانوادگی است».[959]
8. امام علی(ع) فرمود:« فروتنی باعث انتشار فضایل میشود».[960]
9. امام علی(ع) فرمود: «ثمرة فروتنی، دوستی است و ثمرة تکبّر، ناسزا (شنیدن) است» (ثمرة التواضع المحبة الثمرة أکبر المسبّة).[961]
10. امام علی(ع) فرمود: «فروتنی، به تو سلامت میبخشد» (التواضع یکسبک السلامة).[962]
11. امام علی(ع) فرمود: «فروتنی، جامة ابهّت بر قامت تو میپوشاند» (التواضع یکسوک المهابة).[963]
12. امام علی(ع) فرمود: «هر کس دلش برای خدا کرنش کند، بدنش از طاعت خدا خسته نمیشود» (من تواضع قلبه لله لم یسأم بدنه من طاعة الله).[964]
13. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «خدای متعال به من وحی فرمود که فروتن باشید، هیچکس بر دیگری فخر نفروشد و احدی به دیگری زورگویی و تجاوز نکند» (تواضعوا حتّی لایبغی أحد علی أحد).[965]
[956]. مائده، 82 ـ 83.
[957]. مائده، 54.
[958]. فرقان، 63.
[959]. مجلسی، بحارالانوار، ج 78، ص 80.
[960]. آمدی، غرر الحکم، ج 1، ص 78.
[961]. همان.
[962]. مجلسی، بحارالانوار، ج 75، ص 120.
[963]. همان، ج 77، ص 287.
[964]. همان.
________________________________________
303
14. امام کاظم(ع)فرمود: «همانا زراعت در خاک میروید و روی تخته سنگ نمیروید. حکمت نیز چنین است. دل شخص فروتن آباد میشود، ولی دل انسان متکبّر آباد نمیشود؛ زیرا خداوند فروتنی را ابزار خرد قرار داده است و تکبّر را ابزار نابخردی» (إنّ الزرع بنبت فی السهل ولا ینبت فی الصفا فکذلک الحکمة تعمر فی قلب المتواضع ولا تعمر فی قلب المتکبر الجبّار لأن الله جعل التواضع آلة العقل وجعل التکبّر من آلة الجهل).[966]
راههای دستیابی به تواضع
1. پاکی دل
امام علی(ع) فرمود: «برای رسیدن به فروتنی جز از سلامت سینه (و دل پاک) کمک نتوان گرفت».[967]
2. علم
امام علی(ع) فرمود: «فروتنی، ثمرة دانایی است».[968] از قدیم گفتهاند: درخت پر بار، سر به زیر است.
3. یاد عظمت خدا
امام علی(ع) فرمود: «سزاوار نیست کسی که بزرگی خدا را میشناسد خود را بزرگ شمارد؛ زیرا رفعت و بزرگی کسانی که عظمت خدا را میشناسند در این است که در برابر او فروتن و متواضع باشند».[969]
امام علی(ع) فرمود: «در شگفتم از آدمیزاد، که آغازش نطفهای است و فرجامش لاشهای و در این میان انبان نجاست و با این احوال، تکبّر میورزد».[970]
4. توجه به ریشههای شکلگیری شخصیّت
[965]. فاضل، کنز العمّال، ش 5722.
[966]. مجلسی، بحارالانوار، ج 78، ص 312.
[967]. مجلسی، بحارالانوار، ج 78، ص 7.
[968]. آمدی، غرر الحکم.
[969]. نهجالبلاغه، خطبة 147.
________________________________________
304
امام صادق(ع) فرمود: «هیچ مردی تکبّر نکرد، مگر به سبب احساس خواری و حقارتی که در خود یافت».[971]
5. کارهای خود و خانواده را انجام دادن
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «به راستی که خوش دارم مرد با خوشحالی و افتخار چیزی را با دست خودش برای خانواده ببرد و بدین وسیله کبر را از خود دور کند».[972]
و امام صادق(ع) فرمود: «هرکه خودش جامهاش را وصله کند و کفشش را پینه زند و کالایش را حمل کند، هر آینه از کبر به دور است».[973]
در برابر چه کسانی تواضع نکنیم؟
1. کافران معاند و محارب.[974]
2. متکبّران.
3. ثروتمندان به خاطر ثروتشان.[975]
4. کسانی که آشکارا گناه میکنند.[976]
و از موارد استثنایی گذشته،[977] به همه میتوان بلکه لازم است فروتنی شود، که از میان همه، خدا،[978] پیامبر9،[979] امامان(ع)، پدر و مادر[980] و استاد[981] از ویژگی خاصّی برخوردارند.
[970]. مجلسی، بحارالانوار، ج 73، ص 234.
[971]. ورّام، تنبیه الخواطر، ج 1، ص 201.
[972]. صدوق، ثواب الاعمال، ج 1، ص 213.
[973]. مائده، 54.
[974]. کلینی، کافی، ج 2، ص 312.
[975]. امام علی(ع) فرمود: «کسی که به ثروتمندی به خاطر ثروتش فروتنی کند دو سوم دینش را از دست داده است» (میزان الحکمه، باب تواضع و نهجالبلاغه، حکمت 248).
[976]. عاملی، وسائل الشیعه، ج 8، ص 431.
[977]. لقمان، 18.
[978]. هود، 3.
[979]. مجلسی، بحارالانوار، ج 72، ص 132.
[980]. اسراء، 24.
________________________________________
304
مؤمنان[982] بهطور کلّی و آنها که همیشه یا گاهی با انسان همراهند چون زن و فرزند[983] یا مهمان[984] و همسفر[985] نیز باید در برابرشان تواضع داشت.
حکایت
1. احترام به پدر و پسر
پدر و پسری از برادران مؤمن امیرالمؤمنین علی(ع) خدمت ایشان رسیدند. حضرت برایشان بلند شد و با احترام آن دو را در بالای مجلس نشاند و خود مقابل آنها نشست. سپس دستور داد غذایی آوردند و آن دو، غذا خوردند. پس از غذا قنبر (غلام حضرت علی(ع) ) آفتابه و لگنی چوبی و حولهای برای خشک کردن دستهایشان آورد و جلو آمد که روی دست مرد آب بریزد. امیرالمؤمنین(ع) از جا پرید و آفتابه را گرفت تا بر روی دست مرد آب بریزد، امّا مرد خودش را به خاک افکند و عرض کرد: یا امیرالمؤمنین! خدا مرا ببیند که شما روی دست من آب میریزید؟ حضرت فرمود: «بنشین و بشوی؛ زیرا خداوند عزّوجلّ تو را میبیند که برادرت که بر تو امتیاز و فضیلتی ندارد خدمتت میکند و قصدش از این خدمت آن است که خداوند در بهشت ده برابر جمعیّت دنیا عطایش فرماید». مرد نشست و علی(ع) به او فرمود: «تو را به بزرگی حقّ من که تو آن را شناختی و حرمتش را بهجای آوردی و برای خدا فروتنی کردی تا جایی که خداوند در برابر آن این پاداش را به تو داد که مرا مأمور کرد تا جامة تشریف خدمت خود را بر قامت تو بپوشانم سوگند میدهم که وقتی دستانت را میشویم کاملاً آسوده باشی، همانگونه که اگر قنبر به دستت آب میریخت». مرد اطاعت کرد. وقتی حضرت دست او را شست، آفتابه را به محمّد بن حنفیه (پسرش) داد و فرمود: «فرزندم! اگر این پسر بدون پدرش بر من وارد میشد، خودم دستش را میشستم، امّا خداوند عزّوجلّ خوش ندارد که وقتی پدر و پسری در یک جا جمع باشند میان آنها برابری نهند؛ بلکه باید پدر روی دست پدر آب بریزد و پسر روی دست پسر آب بریزد». محمّد بر دست پسر آن مرد آب ریخت. امام حسن عسکری7 فرمود: «کسی که در این زمینه (تواضع) از علی(ع) پیروی کند، شیعة حقیقی است».[986]
[981]. مجلسی، بحارالانوار، ج 2، ص 41.
[982]. حجر، 88.
[983]. مجلسی، بحارالانوار، ج 70، ص 208.
[984]. همان، ج 72، ص 118.
[985]. قمی، سفینة البحار، ج 2، ص 578.
________________________________________
306
2. اکتفا به یک نوع غذا
امام صادق(ع) فرمود: رسول خدا(ص) پنجشنبه شبی برای افطار در مسجد قبا بود. فرمود: «آیا نوشیدنی هست؟» اوس بن خولی انصاری قدحی دوغ آمیخته به عسل خدمت حضرت آورد. چون پیامبر9 آن را در دهان گذاشت و چشید، از نوشیدن خودداری کرد، فرمود: اینها دو نوشیدنی است که با یکی از آنها از دیگری بینیازی حاصل میشود. من این را نمیآشامم، ولی تحریم هم نمیکنم، بلکه برای خدا فروتنی میکنم».
3. تواضع امام رضا(ع)
روزی حضرت علیّ بن موسی الرضا(ع) به حمّام رفت. در حمّام فردی که امام را نمیشناخت از ایشان تقاضا کرد تا آن حضرت بر بدن او کیسه بکشد. امام رضا(ع) بیدرنگ برخاست و به بدن او کیسه کشید. پس از دقایقی برخورد محترمانه افرادی که در حمّام بودند با آن حضرت، موجب شد که آن شخص امام(ع) را بشناسد، همان دم با کمال شرمندگی از امام(ع) عذرخواهی کرد؛ امام رضا(ع) دست از کار نکشید و با کمال میل به کیسه کشیدن خود ادامه داد.[987]
4. در کنار جذامیها
در مدینه چند بیمار جذامی بودند. مردم با تنفّر و وحشت از آنها دوری میکردند. این بیچارگان بیش از آن اندازه که از لحاظ جسمی از بیماری خود رنج میبردند، از لحاظ روحی از تنفّر و انزجار مردم رنج میکشیدند و چون میدیدند دیگران از آنها تنفّر دارند، خودشان با هم نشست و برخاست میکردند. یک روز هنگامی که دور هم نشسته بودند و غذا میخوردند، امام سجّاد7 از آنجا عبور کرد. آنها امام(ع) را به سر سفره خود دعوت کردند. امام(ع) معذرت خواست و فرمود: «من روزه دارم. اگر چنین نبود از مرکب پایین میآمدم؛ ولی در عوض از شما تقاضا میکنم که فلان روز مهمان من باشید». حضرت این را گفت و رفت. روز موعود فرا رسید؛ امام(ع) دستور فرمود تا در خانهاش غذایی بسیار عالی بپزند. مهمانان جذامی طبق وعدة قبلی حاضر شدند. سفرهای محترمانه برایشان گسترده شد. آنها غذای خود را خوردند و امام سجّاد نیز در کنار همان سفره، غذای خود را صرف کرد و به هر کدام از آنها مقداری پول نیز عنایت کرد.[988]
[986]. مجلسی، بحارالانوار، ج 75، ص 117.
[987]. مازندرانی، مناقب آل ابیطالب، ج 4، ص 362.
________________________________________
307
5. امام کاظم(ع) و مرد سیاهپوست
روزی امام کاظم(ع)از کنار مردی سیاهپوست و زشترو عبور کرد. حضرت به او سلام کرد و کنارش نشست و مدّتی طولانی با او گرم صحبت شد. سپس به او فرمود: برای برآورده کردن نیازهایت آماده هستم. برخی از حاضران از روی تعجّب به آن حضرت عرض کردند: ای پسر رسول خدا! شما با آن همه مقام و منزلت اینگونه با یک سیاهپوست زشترو صحبت میکنید! امام کاظم(ع)در پاسخ فرمود: «[چنین نگویید!] چرا چنین برخوردی نکنم؟ او برادر و همسایه ماست و پدر ما و او حضرت آدم است [پس در پدر مشترک هستیم] و بهترین ادیان (اسلام) میان ما و او پیوند یگانگی برقرار کرده است».[989]
6. پایین آمدن از منبر
ملاّ عبّاس تربتی با شیخ عبّاس قمی سابقة دوستی داشت و با همدیگر صمیمی بودند. یک روز شیخ عبّاس قمی از بالای منبر، چشمش به ملاّ عبّاس میافتد که در گوشهای از مجلس نشسته و به سخنانش گوش میدهد. همان وقت میگوید: ای مردم! جناب ملاّ عبّاس تشریف دارند از ایشان استفاده کنید و از منبر پایین میآید و از ملاّ عبّاس میخواهد که تا پایان ماه رمضان به جای ایشان منبر برود و در آن ماه، دیگر منبر نرفت.[990]
شعر
بزرگان نکردند در خود نگاه
خدابینی از خویشتن بین مخواه
بزرگی به ناموس و گفتار نیست
بلندی به دعوی و پندار نیست
تواضع سر رفعت افرازدت
تکبّر به خاک اندر اندازدت
گرت جاه باید مکن چون خسان
به چشم حقارت نگه در کسان
چو استادهای بر مقام بلند
بر افتاده گر هوشمندی مخند
بسا ایستاده در آمد زپای
که افتادگانش گرفتند جای
گرفتم که خود هستی از عیب پاک
تعنّت مکن بر من عیبناک
یکی حلقه کعبه دارد به دست
یکی در خراباتی افتاده مست
[988]. مطهّری، داستان راستان، ج 2، ص 140 ـ 141.
[989]. حرّانی، تحف العقول، ص 413.
________________________________________
308
گر آن را بخواند، که نگذاردش؟
ور این را براند، که باز آردش؟[991]
* * * *
یکی قطره باران ز ابری چکید
خجل شد چو پهنای دریا بدید
که جایی که دریاست من چیستم
گر او هست حقّا که من نیستم
چو خود را به چشم حقارت بدید
صدف در کنارش به جان پرورید
سپهرش به جایی رسانید کار
که شد نامور لؤلؤ[992] شاهوار
بلندی از آن یافت کو پست شد
درِ نیستی کوفت تا هست شد
بلندیْت باید، تواضع گزین
که این بام را نیست سُلَّم[993] جز این
[990]. مختاری، سیمای فرزانگان، ج 3، ص 153، به نقل از: حاج شیخ عبّاس قمی مرد تقوا و فضیلت، ص 28 ـ 29.
[991]. سعدی، بوستان، ص 108.
[992]. مروارید.
افزودن دیدگاه جدید