مهدى و مهدویت از دیدگاه امام حسین(ع)
آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش[89]
1. اهداف و ضرورت بحث
در عصرى که جهالت مُدرن، عالم و آدم را به سراشیب سقوط نزدیک ساخته و ظلم، بىعدالتى، ستم سالارى، معنویت ستیزى، اخلاق گریزى و هزاران فاجعه هولناک دیگر در جهان بیداد مىکند و از این جهت، آینده بشر هر روز تاریک و تاریکتر شده و وحشت و ناامیدى رو به افزایش است، بحث از جریان مهدویت از هر زاویهاى که انجام گیرد در حقیقت بحث از نویدها، سعادتها، شادکامىها، پیروزى معنویت، اخلاق، عدالت، تقوا، ترسیم آینده درخشان براى بشر و هزاران خواست الهى و انسانى دیگر است.
از سوى دیگر، مهدویت یکى از اساسىترین و زندهترین مباحثى است که در متون دینى [آیات و روایات] بدان توجه ویژه شده و پیرامون آن اسرار نهفته و معارف عمیقى هست که بازگو کردن آن مىتواند - گذشته از آشنا کردن
[88]. منشر شده در: نهضت عاشورا(جستاری های کلامی، سیاسی و فقهی)، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 1387، ص216تا252.
[89]. دیوان حافظ، ص 186.
________________________________________
84
خوانندگان با معارف دینى - به قلبها و جانها نورانیت، حرارت، عشق، نشاط، تحرک، پویایى، ایمان، استحکام، امید، هدایت و سعادت ابدى ببخشد.
درباره حضرت مهدى مسائل متعدد از زاویههاى مختلف در اذهان جستوجوگر - به ویژه نسل جوان عصر حاضر - وجود دارد که مىبایست دین پژوهان بدان توجه کنند و حقایقى متناسب با شرایط زمان در آن باره طرح و تبیین نمایند؛ بنابراین، بحث مهدویت و نشان دادن چهره پر فروغ حضرت مهدى در آینه تحقیق از ضرورىترین و مهمترین رسالت دین پژوهان عصر کنونى است.
گفتنى است مهدویت دامنه گسترده و جنبههاى مختلف دارد، اما به تناسب موضوع و ظرفیت مقاله، تنها به بعضى از امور پرداخته و مسائل آن از دیدگاه سالار شهیدان، حسین بن على(ع)طرح و تحلیل مىشود.
2. مهدویت استمرار خلافت الهى در زمین
یکى از موارد مهم که به جهاتى جزء مسائل اولیّه مهدویت خواهد بود، جریان خلافت الهى انسان کامل است، زیرا خلافت الهى، مانند داستان سفینه نوح یا کشتى موسى و خضر و مانند آنها نیست که یک قضیه شخصى و معین بوده و سپرى شده باشد، بلکه خلافت فیضى متصل و فوزى مستمر است که از اول با اندیشه دوام و انگیزه استمرار طرح شده است، لذا نه تنها مخصوص آدم ابوالبشر نبوده، بلکه در قلمرو نبوّت و امامت گسترش یافته است[90].
از همین رو در روایات اهلبیت] به جریان ضرورت خلیفه و حجت الهى توجه خاصى شده و در این مورد آمده است:
آرى خداوندا، زمین هیچ گاه از حجت الهى خالى نیست که براى خدا با برهان روشن قیام کند یا آشکار و شناخته شده یا بیمناک و پنهان تا حجت خدا باطل نشود و نشانههایش از میان نرود. تعدادشان چقدر و در کجا هستند؟ به خدا
[90]. عبدالله جوادى آملى، تفسیر تنسیم، ج 3، ص 138.
________________________________________
85
سوگند که تعدادشان اندک، ولى نزد خدا بزرگ مقدارند، خدا به وسیله آنان حجتها و نشانههاى خود را نگاه مىدارد تا به کسانى که همانندشان هستند بسپارد و در دلهاى آنان بکارد، آنان در دنیا با بدنهایى زندگى مىکنند که ارواحشان به جهان بالا پیوند خورده است، آنان خلیفه خدا در زمین و دعوت کنندگان مردم به دین خدایند. آه آه! چه سخت اشتیاق دیدارشان را دارم[91].
در کلام حضرت بر این نکته اصرار شده که زمین هیچگاه از حجّت خدا خالى نیست، گرچه حجّت گاهى حاضر و آشکار و زمانى غایب و پنهان خواهد بود و این، سنت قطعى الهى است که تعداد اندکى از انسانهاى برگزیده به صورت متناوب بیایند و عهدهدار خلافت الهى باشند. این مسئله (استمرار خلافت الهى در زمین) در دعاى عشرات سالار شهیدان بدین صورت مورد توجه قرار گرفته که به خداى سبحان عرض مىکند:
«واشهد انّ علىبن ابىطالب و الائمه من وُلده هم الائمة الهداة المهدیون، و انّهم اولیائک المصطفون من حزبک الغالبون و صفوتک و خیرتک من خلقک و نجباؤک الذین انتجبهم لدینک و اختصصتهم من خلقک و اصطفیتهم على عبادک و جعلتهم حجة على العالمین؛[92] شهادت مىدهیم که على بن ابىطالب و سایر امامان] خود هدایت یافته و پیشوایان هدایتاند. آنان اولیا و برگزیدگانى از حزب فاتح و غالب تو هستند که از میان خلق برگزیده و اختیار شدهاند، خالصانىاند که آنان را براى حفظ دین برگزیده و ایشان را به اوصافى مختص کرده و بر سایرین برترى داده و حجت خود بر عالمیان قرار داده است».
در این کلام امام حسین(ع)به دو نکته اشاره شده است:
نکته اول، جریان برگزیدگى و حجت بودن امامان(ع)است که حضرت از موقعیت و جاىگاه آنان در عالم سخن گفته و بدین مسئله توجه داده که چون
[91]. نهجالبلاغه، حکمت 147.
[92]. شیخ تقىالدین کفعمى عاملى، مصباح، ص 88.
________________________________________
86
ائمه] مقام ولایت و خلافت الهى دارند از حزب غالب خداوند بوده و در نهایت پیروزى از آنِ آنهاست و چون پیروزى مطلق پیشوایان دین به دست تواناى مهدى موعود حاصل مىشود، این وعده خداوند که فرمود: «فان حزب الله هم الغالبون؛[93] بىتردید حزب خداوند غالب مطلق است» و «الا انّ حزب اللّه هم المفلحون؛[94] آگاه باشید که حزب خداوند رستگاراند». حقیقتى است که در زمان ظهور حضرت مهدىعلیه السلامبه طور کامل تحقق مىیابد، زیرا به گفته برخى از مفسران[95] فلاح، پیروزى مطلق و استیلاى کامل بر هدف است و این که در آیه یاد شده به صورت اطلاق از غلبه و فلاحِ حزب خدا سخن گفته شده، معلوم مىشود مراد، غلبه و فلاح و سعادت مطلق است که در دنیا با زندگى طیّب و طاهر در جامعه صالح به دست اولیاى خدا - به ویژه مهدى موعود(ع)- در زمین پدید مىآید و در آخرت با قرار گرفتن در جوار رحمت الهى حاصل مىشود.
نکته دوم: در کلام حسینى آن است که چون ائمه] برگزیدگان و عصاره عالم آفرینشاند، خداوند آنان را براى خود برگزیده و از بین همه موجودات بعد از پیامبراکرم, آنها را به این امر اختصاص داده و حجت و خلیفه خود بر عالم و آدم کرده است. ائمه] همان ذریّهاىاند که قرآن کریم درباره آنها فرمود: «انّ الله اصطفى آدم و نوحاً و آلابراهیم و آل عمران علىالعالمین ذریّةٌ بعضها من بعض؛[96] خداوند آدم، نوح، آلابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برگزیده و برترى داده، آنها ذریهاى بودند که بعضى از برخى دیگر گرفته شدهاند.
یکى از مهمترین جهات مطرح در این گزینش، جریان خلافت خدا در زمین
[93]. مائده: 56.
[94]. مجادله: 22.
[95]. المیزان، ج 6، ص 15.
[96]. آلعمران: 34 – 33.
________________________________________
87
است که با حضرت آدم آغاز شده و هم چنان ادامه دارد و در این خصوص نقل شده که روزى مأمون از حضرت امام رضا(ع)پرسید که آیا خداوند عترت را بر سایر مردم برترى داده است؟
حضرت فرمود: خداوند این مسئله را در قرآن به وضوح بیان نموده است، آنگاه آیه فوق را تلاوت و به ذریّه استدلال کرد. امام باقر(ع)نیز پس از خواندن آیه یاد شده فرموده ما بقایاى همان عترت هستیم. از این عبارت معلوم مىشود که این عترت از آدم آغاز شده و تا ائمه] ادامه یافته است، لذا در آیه مبارکه، بعد از ذکر آدم، نوح، آلعمران، آلابراهیم، به مسئله ذریّه آنان اشاره گردیده است.[97]
سالار شهیدان با اشاره به این که مهدى آخر زمان وارث همه انبیا بوده و سنتهاى بسیارى از آنان را به همراه دارد، فرمود: «التاسع من وُلدِى و هو قائمنا اهل البیت، یصلح الله تعالى امره فى لیلة واحدة؛[98] نهمین فرزندم که قائم ما اهلبیت است، خداوند کار او را (ظهور او) در یک شب برآورده مىسازد».
از آنچه گفته شد، چند مطلب به دست مىآید:
اولاً، زمین هیچگاه از حجت و خلیفه الهى خالى نیست، لذا خداوند از خلافت به فیضى مستمر یاد نموده و فرمود: «انى جاعلٌ فى الارض خلیفه؛[99] ما در زمین خلیفه قرار مىدهیم».
ثانیاً، انبیا] عصاره هستى و برگزیدگان الهىاند و هر کدام به نوبه خود عهدهدار خلافت الهىدر زمین بودهاند.
ثالثاً، برابر روایات متعدد از جمله کلام سالار شهیدان که اشاره شد،
[97]. المیزان، ج 3، ص 165 و 168.
[98]. محمدبن حسن حرعاملى، اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج 6، ص 397.
[99]. بقره: 30.
________________________________________
88
ائمه]، ذریه انبیاى الهى و عصاره نظام خلقت، حجّت و خلیفه خداوند در زمیناند.
رابعاً، خلافت که فیض مستمر الهى است بعد از انبیا در چهره ولایت و امامت اهل بیت پیامبر خاتم, تداوم یافته است.
خامساً، حضرت مهدى به عنوان ذریه انبیا و آخرین پرچمدار ولایت و نهمین فرزند امامحسین(ع)خلیفه خدا در زمین خواهد بود؛ بدین لحاظ در روایات متعدد از او به خلیفه خداوند یاد شده، از جمله پیامبر اکرم, فرمود:
مهدى در حالى ظهور مىکند که بر بالاى سر او ابرى قرار دارد و در آن فرشتهاى است و پیوسته ندا مىکند این مهدى خلیفه خداوند است از او پیروى کنید.[100]
همچنین در اسعاف الراغبین آمده است :
در روایات متعدد نقل شده که هنگام ظهور مهدى فرشتهاى ندا مىکند این مهدى خلیفه خداست از او اطاعت کنید.[101]
3. مهدى از فرزندان امامحسین(ع)است
پس از آن که معلوم شد مهدویت در واقع همان استمرار خلافت الهى است که ریشه در قرآنکریم دارد و زمین هیچگاه بدون خلیفه و حجت نخواهد بود و حضرت مهدى(ع)به عنوان آخرین پرچم دار ولایت، خلیفه خدا در زمین است لازم است به این نکته اشاره شود که بر اساس روایاتى که از پیامبر اکرم و روایات اهل بیت] از جمله حضرت امامحسین(ع)رسیده، مهدى موعود از فرزندان سالار شهیدان حسین بن على(ع)است و چون در اینباره عدهاى از اهل
[100]. یوسف بن یحیى المقدسى شافعى، عقدالدرر فى اخبار المنتظر، باب 6، ص 134.
[101]. شیخ محمد بن على العبان، اسعاف الراغبین فى سیرة المصطفى و فضایل اهل بیته، ص149. این کتاب در حاشیه نورالابصار، تألیف شیخ مؤمن شبلنجى چاپ شده است.
________________________________________
89
سنّت،[102] پس از پذیرش اصل مهدویت و این که مهدى موعود از اهلبیت] پیامبر است، دچار این توهم شدهاند که مهدى موعود از اولاد امامحسن مجتبى(ع)است، این بحث در دو محور بهطور خلاصه طرح و بررسى مىشود:
1-3. دیدگاه شیعه با استناد به کلام امامحسینعلیه السلام
به تناسب موضوع مقاله در ابتدا باید این بحث از منظر خود امامحسین(ع)مطرح شود. پوشیده نیست که یکى از مظلومیّتهاى سالار شهیدان(ع)آن است که به سبب شرایط خاص سیاسى و اختناق شدیدى که معاویه و دودمان بنى امیه پدید آورده بودند، از امامحسین(ع)روایاتى زیادى ثبت نشده است، اما در عین حال در همان اندازه که به دست ما رسیده در موارد متعددى امامحسین(ع)به این نکته که مهدى موعود از فرزندان اوست اصرار داشته است و این شاید خود گویاى معنا و حقیقتى باشد. به هر حال در یکى از روایات آمده است: «انّ اعرابیاً قال له: اخبرنى عن عدد الائمه بعد رسولالله,. قال علیه السلام: اثنا عشر عدد نقباء بنى اسرائیل. قال فسمهم لى. فاطرق الحسین ملیاً ثم رفع رأسه و قال: نعم اخبرک یا اخاالعرب ان الامام و الخلیفه بعد رسول الله، ابى امیرالمؤمنین على بن ابىطالب(ع)، و الحسن و انا و تسعة من ولدى، منهم على ابنى و بعده محمد ابنه و بعده جعفر ابنه، و بعده موسى ابنه، و بعده على ابنه، و بعده محمد ابنه، و بعد على ابنه، و بعده الحسن ابنه، و بعده الخلف المهدى و هو التاسع من ولدى یقوم بالدین فى اخر الزمان؛[103] شخصى از حضرت
[102]. احمدبن جمرالهیثمى الملکى، الصواعق المحرقة فى الرد على اهل البدع و الزندقه، ص167، باب 11، فصل 1.
[103]. محمدبن حسن حرعاملى، اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج2، ص556، باب9، فصل27، ح573.
________________________________________
90
امامحسین(ع)از تعداد ائمه بعد از پیامبر اکرم پرسید، حضرت در پاسخ فرمود: دوازده نفر به تعداد نقباى بنى اسرائیل هستند. بعد، آن شخص عرض کرد: آنان را نام ببرید. حضرت مقدارى به فکر فرو رفت، بعد فرمود: اى برادر عرب! شما را از نامهاى آنان آگاه مىکنم، بىتردید امام و خلیفه بعد از پیامبر اکرم، پدرم امیر مؤمنان على بن ابىطالب(ع)و حسن و من هستم و بعد از من، نه نفر از فرزندان من هستند که عبارتانداز: فرزندم على، بعد از او فرزندش محمد، بعد از او فرزندش جعفر، بعد از او فرزندش موسى، بعد از او فرزندش على، بعد از او فرزندش محمد، بعد از او فرزندش على، بعد از او فرزندش حسن و بعد از او فرزندش خلیفه و جانشین او مهدى است که فرزند نهم من است که در آخر زمان دین خدا را احیا مىکند.
در این کلام حضرت امامحسین(ع)که شاید بر اساس اقتضاى سیاسى یا فرهنگى و اعتقادى مردم آن زمان یا شخص سؤال کننده، بعد از فکر و تأمل پاسخ او را داده است به چند نکته مهم و اساسى اشاره شده است:
اولاً، حضرت بر یک مسئله مهم اعتقادى، یعنى خلافت و امامت بعد از پیامبر اکرم, انگشت گذاشته است.
ثانیاً، حضرت تک تک ائمه] را دقیقاً نام مىبرد تا به ترتیب کاملاً مشخص باشد که چه کسى امام و خلیفه است، زیرا هر یک از ائمه] فرزندان متعددى داشتهاند و باید از بین آنان امام مشخصاً معلوم مىشد.
ثالثاً، پدران حضرت مهدى(ع)را دقیقاً مشخص نموده و تأکید مىکند که هر یکى از آنها از فرزندان خود اوست و در پایان اصرار مىکند که مهدى فرزند نهم اوست. این شاید بدان دلیل بوده است که مىخواست جلو همه توهمات را کاملاً گرفته باشد، چون اگر به گونهاى دیگر تعبیر مىکرد شاید کسانى بودند که مىخواستند جریان مهدویت را که پیامبر از آن خبر داده بود یا به عیسى مسیحى تأویل ببرند یا از دایره اهلبیت] بیرون کنند یا از اولاد امامحسین(ع)ندانند. اما این بیان حضرت و کلمات دیگرش و روایات فراوان که از پیامبر
________________________________________
91
اکرم, و ائمه] رسیده است، کاملاً جلو اینگونه تحریفها را گرفته است.
همچنین در روایتى دیگر از حضرت امامحسینعلیه السلام آمده که فرمود:
در دوران کودکى روزى نزد جدّم رسول خدا رسیدم، پیامبر اکرم من را بر زانویش نشاند و فرمود: اى حسین! خداوند سبحان از نسل تو نه امام برگزیده است که نهمین آنان قائم آل محمد, است.[104]
در روایتى دیگر آمده است که شخصى از حضرت امامحسین(ع)درباره تعداد ائمه] پرسید، حضرت فرمود:
دوازده نفر به عدد نقباى بنىاسرائیلاند که نه نفر آن از فرزندان من است که آخر آنان قائم آلمحمد, است و من از جدّم رسول خدا شنیدم که مىفرمود: بر شما بشارت باد، همانا اهلبیت مثل باغى است که هر سال گروهى از آن بهرهمند مىشوند تا آخرین آنان براى مردمى ظهور مىکند که دریاى جمعیتشان از همه گستردهتر و فهم و درکشان از همه ژرفتر و پر شاخهتر و در میوه چیدن از وجود نورانى امام عصرشان از همه خوش چینتر خواهند بود.[105]
بدین ترتیب معلوم مىشود به طور کلى از نظر شیعه امامیه با توجه به این روایات و روایات فراوان دیگرى که از پیامبر اکرم و سایر ائمه] رسیده است در این مسئله که حضرت مهدى موعود از اولاد امامحسین(ع)است هیچگونه تردیدى وجود ندارد، چنان که بعضى از بزرگان در این باره گفتهاند: بر اساس اخبار مستفیضه و اجماع شیعه امامیه و علماى مشهور اهلسنت، مهدى موعود از اولاد امام حسین(ع)است.[106]
گفتنى است این روایات از پیامبر اکرم, که خطاب به فاطمه زهرا فرمود: «یا فاطمة، و الذى بعثنى بالحق اِنّ منهما - یعنى الحسن و الحسین] - مهدى
[104]. فرهنگ جامع سخنان امامحسین(ع)، ص 732.
[105]. ابىالقاسم على بن محمد بن على الخزاز القمى، کفایة الاثر، ص 230.
[106]. سیدصدرالدین صدر، المهدى، ص 67.
________________________________________
92
هذه الامة؛[107] اى فاطمه! سوگند به خدایى که مرا بر حق مبعوث کرده که مهدى این امت، از نسل حسن و حسین است». ناظر به این است که به یک لحاظ سلسله نسب حضرت مهدى موعود به امامحسن مجتبى نیز مىرسد، چون مادر امام محمد باقر(ع)که همسر امام زینالعابدین است فاطمه دختر امامحسن مجتبى(ع)بوده است؛ پس بدین ترتیب امام محمد باقر از طریق پدر به امام حسین(ع)و از طریق مادر به امامحسن مجتبى(ع)مىرسد که در نتیجه حضرت مهدى موعود به این جهت از فرزندان امامحسن مجتبى(ع)نیز محسوب مىشود.[108]
2-3. دیدگاه بعضى از بزرگان اهل سنت
عدهاى از علماى اهل سنت، نظیر نویسنده الصواعق المحرقه[109] اصرار کردهاند این توهّمشان را که مهدى موعود از فرزندان امامحسن مجتبى(ع)است، جا بیندازند، اما بسیارى از بزرگان اهلسنت همانند شیعه بر آنند که حضرت مهدى از اولاد امامحسین(ع)است؛ از آن میان عبدالوهاب شعرانى که از علماى بزرگ اهلسنت و مورد اطمینان و وثوق بسیارى از بزرگان شیعه نیز مىباشد در اینباره حقایق ارزشمندى دارد که به لحاظ اهمیت آن به تفصیل آورده مىشود؛ او معتقد است حضرت مهدى از اولاد امامحسین(ع)بوده و هم اکنون به دنیا آمده است، لذا این گونه تصریح کرده است:
مهدى از اولاد امامحسن عسکرى بوده و در نیمه شعبان سال 255 به دنیا آمده و از عمر او تا این زمان که سال 958 است 760 سال مىگذرد. محىالدین عربى در فتوحات مکیه درباره او گفته است: ظهور مهدى قطعى است و اگر یک روز بیشتر از عمر دنیا باقى نماند بازهم خداوند آن روز را طولانى مىکند تا آن
[107]. عِقد الدرر فى اخبار المنتظر، باب 9، فصل 3، ص 217.
[108]. سید صدرالدین صدر، المهدى، ص 66.
[109]. احمد بن حجر الهیثمى، الصواعق المحرقه، ص 167، باب 11، فصل 1.
________________________________________
93
خلیفه الهى ظهور و جهان را پر از عدل و داد نماید. او از عترت پیامبر و فرزند فاطمه است، جدّش حسین فرزند علىبن ابىطالب بوده و پدرش حسن عسکرى فرزند امام على النقى - با حرف نون - فرزند محمدتقى - با حرف تا - فرزند امام على الرضا، فرزند امام موسى الکاظم، فرزند امام جعفر صادق، فرزند امام محمدباقر، فرزند امام زینالعابدین على، فرزند امامحسین، فرزند امام على بن ابىطالب است و هم نام پیامبر بوده و در خلقت شبیه آن حضرت است.[110]
همچنین در ینابیع الموده آمده است:
حذیفه بن یمان گفته است که روزى رسول خدا خطبهاى خواند و از حوادث آینده خبر داد، بعد فرمود: اگر از عمر دنیا فقط یک روز باقى بماند خداوند آن روز را طولانى مىکند تا مردى از فرزندان من که هم نام من است ظهور کند. سلمان به حضرت عرض نمود : آن مرد از نسل کدام فرزند شماست؟ حضرت پیامبر در حالى که دست بر سر امامحسین داشت فرمود: از این فرزندم.[111]
یوسف بن یحیى شافعى از علماى قرن هفتم در کتاب عِقدالدرر فى اخبار المنتظر روایتى به همین مضمون از پیامبر نقل کرده که حضرت در حالى که با دست خود بر حسین(ع)مىزد، فرمود: آن که هم نام من است و در آخر زمان ظهور خواهد کرد، از اولاد این فرزندم است.[112]
از مجموع آنچه بیان شد، به خوبى معلوم مىشود نه تنها از دیدگاه شیعه، بلکه از نظر برخى بزرگان اهل سنت، مهدى موعود از فرزندان امامحسین(ع)است.
4. آرزوى دیدار
از مسائل دیگرى که در سخنان سالار شهیدان(ع)درباره مهدى موعود
[110]. عبدالوهاب شعرانى، الیواقیت و الجواهر، ج 2، ص 422، مبحث 65.
[111]. شیخ سلیمان قندوزى، ینابیع الموده، ج 3، ص 165، باب 94.
[112]. یوسف بن یحیى شافعى سلمى، عِقدالدرر فى اخبار المنتظر، ص 24، باب اول.
________________________________________
94
آمده، آرزوى دیدار و خدمت کردن به مهدى است. در بعضى از روایات آمده که از محضر مبارک سیدالشهدا سؤال شد: آیا مهدى هم اکنون به دنیا آمده است ؟ حضرت در پاسخ فرمود: «لا و لو ادرکتُه لخدمته ایام حیاتى».[113]
شبیه این سخن از امام صادق(ع)نیز نقل شده است.[114] هم چنین امیر مؤمنان در نهجالبلاغه فرمود: «لاتخلو الارض من قایم لله بحجة... اولئک خلفاء الله فى ارضه، آه آه، شوقاً الى رؤیتهم؛[115] زمین هیچگاه از وجود قایم که حجت خداست خالى نیست، آنها خلیفه خداوند در زمین است، آه آه، چقدر آرزوى دیدار و ملاقات آنها را دارم».
در این باره سالار شهیدان از امیرمؤمنان على(ع)در روایت مبسوطى از شوق دیدار حضرت مهدى چنین یاد نموده است :
مردى خدمت امیرمؤمنان آمد و عرض کرد: یا امیرمؤمنان، از مهدى آل محمد به من خبر دهید. حضرت فرمود: آنگاه که روندگان بروند و زمانها بگذرد و مؤمنان کمیاب شوند، در آن زمان او خواهد آمد. بعد سائل پرسید: مهدى از کدام قبیله است؟ حضرت فرمود: از بنىهاشم، از قله بلند عرب، از جاىگاه ژرف دریاى آن. او کار آمد، چیره دست، پیروز و سرافراز است. او شیر صحنه پیکار و دشمن شکن نامآور است. او از شمشیرهاى خداست و در عین حال سالار بخشنده و بزرگوار است. اندیشه او از دنیا و آخرت رهیده و در عالىترین جاىگاه سیادت و منزلت و قرب خداوندى جاى گرفته است. پس هشدار که شیطان از حق برگشته، در هر زمانى به فتنهاى برمىخیزد تا شما را از بیعت با او منصرف نکند. بعد حضرت به اوصاف مهدى اشاره کرد و فرمود: پناه دهندگىاش از همه فراگیرتر، علم او از همه فزونتر وصله رحمش از همه بهتر و بیشتر است. بعد از
[113]. فرهنگ جامع سخنان امامحسین(ع)، ص 733.
[114]. محمدبن ابراهیم نعمانى، الغیبه، ص245، باب 13، ح 46.
[115]. نهجالبلاغه، حکمت 147 .
________________________________________
95
بیان این حقایق فرمود: «اللهم فاجعل بعثه خروجاً من الغمة و اجمع به شَمَل الامة فان خار الله لک فاعزم ولا تنثن عنه اِنْ وفقت له ولا تجوزنّ عنه اِنْ هدیت الیه هاه، و او ما بیده الى صدره، شوقاً الى رؤیته؛[116] خدایا، ظهور او را بیرون شد از اندوه و درد قرار ده، و به سبب او پراکندگى امت اسلام را گرد آور، پس اى مرد! اگر در عصر غیبت او توفیق همزمانى او را یافتى و بدین وسیله خداوند خیر تو را فراهم آورده مصمم و استوار باش، از او روى متاب و اگر به حضورش راه یافتى از او مگذر و به دیگرى روى نیاور».
آنگونه که پیداست حضرت در این کلام دست بر قلب مبارکش گذاشته و با شوق و علاقه وصفناپذیر آرزوى مىکند که به دیدار مهدى موعود نائل آید.
در این خصوص در کتاب کمالالدین و تمام النعمه آمده است: روزى دعبل خزاعى در حضور امام رضا اشعارى خواند و در ضمن آن گفت: امیدم به ظهور امامى است که به طور یقین روزى با نام خدا و با برکتهاى فراوان قیام خواهد کرد. در این هنگام حضرت رضا(ع)به شدّت گریه کرد، آنگاه فرمود: خزاعى روحالقدس این سخن را بر زبان تو جارى ساخت، آیا مىدانى این امام کیست؟ دعبل عرض کرد: نه خیر مولایم، جز آن که شنیدهام امامى از شما خانواده قیام مىکند و زمین را از فساد پاک نموده، از عدالت سرشار مىسازد. بعد حضرت رضا(ع)امامان بعد از خود را بر شمرده، سپس فرمود: «بعد الحسن ابنه الحجة القایم المنتظر فى غیبته و المطاع فى الظهوره؛[117] بعد از امامحسن عسکرى(ع)فرزندش حجت قایم، امام است که در زمان غیبت منتظر قیام و آرزوى دیدارش کشیده مىشود و در زمان ظهورش از او پیروى مىشود».
از مجموع این روایات معلوم مىشود [مهدویت] از مهمترین مسائل نظام هستى و ولایت است، لذا حتى امامان قبل از وى و پدرانش آرزوى دیدار او را
[116]. محمدبن ابراهیم نعمانى، الغیبه، باب 13، ص 214.
[117]. صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 62، باب 35.
________________________________________
96
داشتهاند به خصوص آن نکته که حضرت امامحسین(ع)بدان اشاره نموده و فرمود: اگر محضر مهدى را درک مىکردم در تمام عمر او را خدمت مىنمودم. از اینجاست که مىتوان فهمید چرا در روایات بر انتظار ظهور مهدى و دعاى براى ظهورش اصرار شده و اجر و پاداش فراوان براى آن بیان گردیده است.
5. تجلى سنتهاى انیبا در وجود مهدى از دیدگاه امامحسین(ع)
از حقایق دیگر که درباره مهدى موعود در کلام سالار شهیدان حسین بن على(ع)اشاره شده، آن است که حضرت مهدى وارث سنتها و اوصاف انبیاى الهى است و بسیارى از شرایطى که براى انبیا پیش آمده براى مهدى موعود پیش مىآید، چه این که بسیارى از کارهایى که انبیا کردهاند حضرت مهدى نیز بر اساس اقتضاى شرایط بدان عمل خواهد نمود و سیره انبیا را به کار خواهد گرفت. حضرت امامحسین(ع)درباره تجلى سنتهاى انبیا در وجود مهدى گفته است:
«فى القائم منا، سنن من الانبیاء، سنةٌ من نوح و سنة من ابراهیم و سنة من موسى و سنة من عیسى و سنة من ایوب و سنة من محمد فاما من نوح فطول عمره و اما من ابراهیم فخفاء الولادة و اعتزال الناس و اما من موسى، فالخوف و الغیبة و اما من عیسى فاختلاف الناس فیه و اما من ایوب فالفرج بعد البلوى، و اما من محمد فاالخروج بالسیف؛[118] در قائم ما اهلبیت سنتهاى از انبیا وجود دارد، سنتى از نوح، سنتى از ابراهیم، سنتى از موسى، سنتى از عیسى، سنتى از ایوب، سنتى از محمد,، اما سنت نوح، پس طول عمر اوست، سنت ابراهیم مخفى بودن ولادت و کنارهگیرى از مردم در اوست. سنت موسى، خوف
[118]. محسن فیض کاشانى، علم الیقین، ج 2، ص 793، باب 16، فصل 4 (به نقل از: کمالالدین و تمام النعمه، صدوق).
________________________________________
97
و غیبت اوست، سنت عیسى اختلاف مردم درباره اوست، سنت ایوب گشایش بعد از امتحان است، سنت محمد, ظهور او با قدرت شمشیر اوست».
گرچه مسئله وجود سنتهاى انبیا در حضرت مهدى در این حدیث به صورت اشاره و خلاصه مطرح شده است، به لحاظ اهمیت و جامعیت این حدیث، مطالبى که در آن آمده با تفصیل در ضمن چند عنوان بحث و بررسى مىشود:
1-5. سنت نوحى؛ تحلیل طول عمر مهدى
جریان طول عمر حضرت مهدى(ع)از مسائل منحصر به فرد نیست و در تاریخ و متون دینى، کتابهاى آسمانى از جمله قرآن کریم، درباره معمرین و کسانى که طول عمر فراوان داشته و دارند، مطالب متعدد آمده، اما با این وصف، طولِ عمر مهدى موعود از مباحث سؤال برانگیز مهدى آخر زمان شده و صاحب نظران درباره آن به طور مبسوط و از زاویههاى مختلف بحث کرده و پاسخهاى متعدد و نوعاً قناعت بخش ارائه کردهاند و چون به جریان طول عمر مهدى موعود در کلمات حضرت امامحسین(ع)توجه و اشاره شده است، به تناسب موضوع مقاله درباره آن به دو نکته اشاره مىشود:
نکته اول آن که یکى از صاحب نظران که دیدگاههاى علمى او نوعاً عمیق و نکتهآموز است گفته است هیچ مانعى از نظر عقلى و علمى و عملى بر امکان طول عمر مهدى وجود ندارد؛ او مىگوید در طول تاریخ بشر دو شخص با عمر بسیار غیرمعمول و غیرمتعارف موظف شدهاند جامعه بشرى را از محتواى فاسدش کاملاً پاکیزه نمایند و از نو براساس حق و عدالت بازسازى کنند، او در این باره چنین تصریح نموده است:
نمىدانم آیا این یک تصادف است که دو شخص فقط در تاریخ انسان بهپاخیزند و عالم و آدم را از محتواى فاسد خودش خالى کنند و سپس آن را از نو بسازند؟ و این هر دو عمرى دراز داشته باشند، بسیار درازتر از عمرهاى متعارف، یکى نقش خود را در گذشته تاریخ ایفا کرده؛ یعنى حضرت نوح پیغمبر که قرآن کریم به صراحت مىفرماید : «950 سال در میان قوم خود زندگى نمود و پس از
________________________________________
98
طوفان، جهان بشریت را از نو بنا کرد». و دیگرى نقش خود را در آینده تاریخ ایفا مىکند، یعنى مهدى که تاکنون بیش از هزار سال در میان بشر زندگى کرده و او نیز به هنگام ظهور خود، جهان بشریت را از نو بنا خواهد کرد. پس ما که طبق فرموده قرآن کریم: نوح را با هزار سال عمر مىپذیریم، چگونه مهدى را نپذیریم.[119]
نکته دوم آن که گذشته از همه مسائل و مباحث و پاسخهایى که درباره مدت عمر مهدى داده شده، در این جا اشاره مىکنم که ما عمر حضرت مهدى را بر اساس مرور زمان حساب مىکنیم، بعد مىگوییم عمر او تاکنون بسیار طول کشیده و معلوم هم نیست چقدر دیگر طول بکشد، بعد براى ما هضم نمىشود که چگونه یک انسان تا این اندازه عمر داشته باشد. اما اگر این فکر زمانى را به فکر الهى تبدیل کنیم و بگوییم مهدى انسان کامل است، انسان کامل، خلیفةالله است، خلیفةالله واسطه فیض است و زمان با تمام زمانیات از مقوله فیض الهى است و چون مهدى موعود در عصر خود، گرچه خودش فیض خداوند است، نسبت به پدیدههاى عالم واسطه فیض الهى است و واسطه فیض الهى بالاتر از فیض و مسیطر بر فیض است، پس مهدى مسیطر بر زمان است، زیرا زمان از مقوله همان فیض است که به واسطه مهدى نازل مىشود و شاید دلیل این که در روایات و نیایشها و زیارتنامهها از مهدى به صاحبالزمان یاد شده، همین مسئله باشد. بنابراین عمر مهدى را هرگز نباید با مقیاس زمان سنجید، چون هر چیزى مقیاس و میزان خاصى براى سنجش دارد و زمان مقیاس سنجش عمر خلیفة الله نمىتواند باشد، زیرا مسانخت بین آن دو نیست، پس عمر مهدى را باید با مقیاس علم و قدرت الهى سنجید و گفت : چون قدرت خدا بىنهایت است، پس مىتواند خلیفه خود را به اندازهاى که مصلحت بداند در زمین زنده نگاه دارد تا فیض هستى را از مجراى وجود او به زمان و زمانیات برساند، لذاست
[119]. سید محمدباقر صدر، رساله بحثٌ حول المهدى، ص 38.
________________________________________
99
که در بعضى از دعاها آمده است: «بیمنه رُزق الورى و بوجوده ثبتت الارض و السماء؛[120] به برکت وجود او مردم روزى داده مىشود و به سبب وجود او زمین و آسمان استوار مانده و ثابت است».
پس زمان که از مقدار حرکت و گردش اجرام آسمانى انتزاع مىشود چگونه مىتواند میزان سنجش طول عمر موجودى شود که منشأ زمان است؛ یعنى حرکت اجرام فلکى در سایه هستى او پدید مىآید و اگر او نباشد آن اجرام و حرکاتش نبوده و زمان پدید نمىآید. بنابراین زمان، محکى نیست که با او بتوان عمر مهدى را وزن و طولانى شدن آن را مشخص کرد. البته باید توجه داشت که هدف این نیست که کار را به قدرت الهى باید واگذار و در این باره سکوت کرد، بلکه هدف آن است که میزان را باید مناسب با موزون (عمر خلیفةالله) برگزید.
2-5. سنت ابراهیم؛ تحلیل راز مخفى بودن ولادت مهدى
بر اساس دیدگاه متون اسلامى، حضرت ابراهیم از زمان کودکى تا اوایل رشد و نوجوانى، دور از مردم و در گوشهاى تنها زندگى مىکرد. وى بعدها به سوى قومش آمد، در حالى که تمام آنها گرفتار شرک و بتپرستى و صدها مشکل دیگر اخلاقى، اجتماعى و... بودند و از آنجا که حضرت ابراهیم با فطرت پاک توحیدى و مؤید از جانب خداوند بوده و ملکوت همه اشیا را مىدید، از آن وضع اعتقادى و اخلاقى مردم به شدت ناراحت شد، لذا با شرک و بتپرستى به مبارزه برخاست و در این مورد با اقوام دیگر که اجرام آسمانى، نظیر خورشید، قمر و ستارهها را مىپرستیدند به احتجاج و مناظره پرداخته و آنان را نیز به سوى توحید و عبادت خداى سبحان فرا مىخواند.[121]
سالار شهیدان حسین(ع)در حدیث یاد شده فرمود:
سنتى که از ابراهیم به مهدى رسیده، پنهان بودن ولادت و کنارهگیرى از
[120]. مفاتیح الجنان، دعاى عدیله.
[121]. المیزان، ج 7، ص 215.
________________________________________
100
مردم است.
همچنین در این باره از حضرت نقل شده که فرمود: «القائم منّا یخفى عن الناس ولادته حتى یقولوا لم یولد بعدُ لیخرج حین یخرج و لیس لاحد فى عنقه بیعة؛[122] ولادت قائم ما آل محمد از مردم پنهان مىشود، تا جایى که مىگویند او هنوز تولد نیافته است، او در حالى ظهور مىکند که پیمان هیچ کسى بر عهده او نیست».
درباره این بحث به طور خلاصه به دو نکته اشاره مىشود:
اولاً، نه تنها از نظر شیعه امامیه بلکه از دیدگاه تعداد زیادى از بزرگان اهلسنت[123] حضرت مهدى موعود به دنیا آمده و هم اکنون در عالم وجود دارد و زندگى مىکند و در این باره هیچ گونه جاى تردیدى نیست.
ثانیاً، با استناد به روایات و منابع تاریخى یکى از اسرار مخفى داشتن تولّد مهدى آن بوده که خلفاى بنىعباسى از طریق روایاتى که از پیامبر و ائمه] رسیده بود، دانستند دوازدهمین امام همان مهدى(ع)است که زمین را پر از عدل و داد مىکند، دولت جبّاران را سرنگون مىسازد، بر شرق و غرب جهان مسلط مىشود و حکومت الهى پدید مىآورد؛ از همین رو در صدد بر آمدند تا این نور را خاموش کنند و از این جهت حتى زنان قابله را مأموریت دادند تا از همسر امام عسکرى(ع)کاملاً مراقبت کنند و زیر نظر داشته باشند، اما در عین حال خداوند نور مهدى را حفظ کرد و هیچ یک از جاسوسان از جریان ولادت حضرت مهدى آگاه نشدند و خداوند درباره حضرت مهدى همان کارى را انجام داد که درباره موسى کرد. بدین جهت در احادیث فراوان و از جمله در روایت یاد شده از حضرت امام حسین(ع)آمده که در وجود مهدى سنتىهایى از ابراهیم و موسى تبلور کرده است. بنابراین یکى از اسرار مخفى بودن ولادت حضرت مهدى، حفظ
[122]. فرهنگ جامع سخنان امامحسین(ع)، ص 742.
[123]. ابوطالب التجلیل التبریزى، تنزیه الشیعة الاثنى عشریه، ج2، ص555.
________________________________________
101
جان آن ذخیره الهى از این طریق بوده است.
3-5. سنت موسوى؛ تحلیل اسرار غیبت مهدى
مطلب دیگرى که در کلام امامحسین(ع)درباره حضرت مهدى بدان اشاره شده این بود که فرمود:
اما سنتى که از حضرت موسى به مهدى رسیده، جریان خوف و غیبت اوست.
به نظر نگارنده، در این فراز از کلام سالار شهیدان به دو نکته حساس و مهمى درباره مهدىعلیه السلام اشاره شده که باید با تفصیل طرح و تحلیل شود:
1-3-5. نقش و معناى خوف در غیبت مهدى
در مورد غیبت حضرت مهدى باید گفت:
اولاً، در کلمات امامحسین(ع)گذشته از مورد یاد شده، در موارد دیگرى نیز به غیبت مهدى اشاره شده است، از جمله فرمود: «یظهر الله قائمنا فینتقم من الظالمین، فقیل له یابن رسول من قائمکم؟ قالعلیه السلام : التاسع من وُلدى و هو الحجة بن الحسن، و هو الذى یغیب مدة طویله ثم یظهر و یملاء الارض قسطاً و عدلاً کما ملئت جوراً و ظلماً؛[124] خداوند قائم ما آل محمد را آشکار مىکند، تا از ستمکاران انتقام بگیرد، به حضرت عرض کردند: قایم شما کیست؟ فرمود: نهمین فرزندم حجة بن حسن که او مدت طولانى غایب مىشود، بعد ظهور مىکند و زمین را پر از عدل و داد مىنماید، آنگونه که پر از جور و ستم شده است».
همچنین فرمود: «قائم هذه الامت هو التاسع من ولدى و هو صاحب الغیبت؛[125] قایم این امت نهمین فرزند من است و او صاحب غیبت است [مدتى غایب مىشود].
[124]. محمدبن حسن حرعاملى، اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج 7، ص 139، فصل 44، ح681.
[125]. صدوق، کمالالدین و تمام النعمه، ص 317، باب 30.
________________________________________
102
از این که در روایت اول به طولانى شدن غیبت مهدى اشاره شده و در روایت دوم، مهدى به «صاحب غیبت» بودن وصف گردیده است مىتوان فهمید که جریان غیبت مهدى و طولانى شدن آن همانند مسئله مهدویت از دید زمان؛ یعنى قبل از تولد آن حضرت جزء مباحث مهم تلقى شده و در کلمات ائمه از جمله حضرت امامحسین(ع)بدان توجه خاصى شده است.
پس برابر اینگونه متون دینى که مسئله مهدى را با جریان غیبت او به صورت ملازم مطرح کرده است، به خوبى معلوم مىشود که پیشوایان دینى غیبت مهدى را از همان اول با اهمیت تلقى کرده و خواستهاند براى همگان روشن سازند همانگونه که اصل مهدویت حقیقت انکارناپذیر و قطعى است پیشآمد غیبت طولانى او نیز یقینى است: تا مبادا پیروان راستین او به دلیل طولانى شدن غیبت دچار تردید شوند.
ثانیاً، حضرت امامحسین(ع)فرمود: خوف و غیبت دو سنت موسوى است که به مهدى مىرسد، پس طبق این کلام امامحسین و بسیارى از روایات دیگر مسئله خوف در غیبت مهدى مطرح است. لیکن نکته مهم آن است که نقش خوف در غیبت مهدى به چه معناست؟ عدهاى[126] اصرار دارند خوف را در بحث غیبت مهدى تنها به معناى خوف بر نفس و ترس از کشته شدن حمل نمایند، اما به نظر مىرسد جریان خوف که در روایات به عنوان یکى از عوامل غیبت مطرح شده است مىتواند معنا و تفسیرى عمیقتر از آنچه گفتهاند داشته باشد، زیرا اگر مىشود که حضرت مهدى اعجازگونه در عالم غیب زندگى کند، مىتواند اعجازگونه در حضور و در میان مردم به طور آشکارا زندگى نماید و کسى نتواند به او آسیبى برساند. بدین ترتیب به طور قطع و یقین براى حفظ جان حضرت مهدى تنها راه، غایب شدن او نیست؛ گذشته از این، جریان توطئه قتل حتى در زمان ظهور آن حضرت نیز وجود دارد، اما قدرت قاهره او مانع اجراى آن مىگردد، چنان که بعضى از بزرگان اهل معرفت در این باره گفتهاند:
[126] . محمد بن حسن شیخ طوسى، الغیبه، ص 199 و سید مرتضى، کلمات المحققین، ص 32.
________________________________________
103
کسانى که دین را وسیله امتیازطلبى و ابزار تأمین معاش و به دست آوردن قدرت قرار دادهاند، بعد از ظهور مهدى اگر ترس قدرت شمشیرش نباشد به قتل او حکم مىکنند، لیکن از ترس شمشیر مهدى در ظاهر تسلیم و در باطن کاملاً با او مخالف بوده و معتقد به گمراهى او هستند.[127]
بنابراین مىتوان گفت خوف که در بعضى روایات یکى از عوامل غیبت محسوب شده، پیام فراگیرترى داشته و به معناى خوف از جهل مردم است نه خوف از کشته شدن، به خصوص آن که در کلام سیدالشهدا ارتباط خوف و غیبت به عنوان سنت موسوى یاد شده و امیر مؤمنان على(ع)در تبیین خوف حضرت موسى فرمود: «لم یوجس موسى خیفة على نفسه بل اشفق من غلبة الجهال و دول الضلال؛[128] موسى در برابر ساحران بر خود بیمناک نبود، ترس او براى این بود که مبادا جاهلان پیروز و دولت گمراهان حاکم گردد».
هدف حضرت آن است که موسى نگران این بود مبادا در صحنه کارزار فرهنگى که با فکر و درک مردم مربوط است، جهل تماشاگران موجب گردد که تفاوت معجزه و سحر آشکار نشود و این باعث پیروزى نابخردان و حاکمیت استبداد گردد. پس حضرت مهدى نیز اگر واقعاً خوف داشته و دارد، براى آن است که ناآگاهى و عدم رشد فرهنگى و فکرى مردم باعث شود، مقام ولایت را با دستگاههاى استبدادى حکّام جور تمیز ندهند و او را مثل سایر ائمه] تنها رها کنند و سر در آخور قدرتهاى ستمگر نمایند و حضور آن حضرت در میان جمع با غیبت او تفاوتى نداشته باشد. بر این اساس است که بعضى از بزرگان حکمت و معرفت در تحلیل غیبت حضرت مهدى مىگویند:
علت و سبب غیبت حضرت مهدى از جانب خدا نیست، چون این موجب نقض غرض تکلیف مىشود و همچنین سبب غیبت خود حضرت مهدى هم
[127] . محىالدین عربى، فتوحات مکیه، ج 3، ص 336، باب 366.
[128]. نهجالبلاغه، خطبه 4.
________________________________________
104
نیست، زیرا او معصوم است پس سبب غیبت از سوى خود مردم خواهد بود، چون حضرت خوف از آنها داشته و دارد که اگر از او پیروى نکنند و مانند سایر ائمه] او را تنها بگذارند، از این رهگذر هم آنها دچار گناه بزرگ مىشوند و هم احکام و حدود الهى اجرا نمىگردد.[129]
حکیمى دیگر نیز گفته است:
هدف اصل خلقت امام بالاتر از مسائلى است که معمولاً گفته مىشود، اما اگر مردم از او پیروى نکنند و از نور وجود او بهره نمىگیرند، این از جانب حضرت نیست، بلکه مربوط به خود مردم است که به سبب ظلمت و دورى از حق و پیروى هواهاى نفسانى و غلبه امور شهوانى از برکات امام، خود را محروم کردهاند.[130]
بنابراین خوف در جریان غیبت حضرت مهدى در روایات آمده است وعدهاى از صاحب نظران آن را به خوف بر نفس معنا کردهاند. اما از نظر نگارنده روایاتى که در آن خوف عنوان شده است، پیام عمیقترى دارند، به خصوص آن که در بعضى از روایات، خوف به صورت مطلق مطرح شده و سخنى از خوف بر نفس در آنها ذکر نشده و در برخى دیگر، خوف بر نفس به عنوان برداشت راوى از کلام امام معصوم آمده است.[131]
پس به کمک این دو دسته از روایات به آسانى مىشود مشکل روایتى را که در آن خوف بر نفس آمده است، حل کرد. گذشته از این بر اساس بسیارى از آیات قرآن کریم،[132] روایات، به خصوص کلمات امیرمؤمنان[133] در نهجالبلاغه و مبناى محکم عرفانى و فلسفى،[134] انسان کامل به لحاظ آن که به اذن الهى از
[129]. سیدحیدر آملى، نص النصوص فى شرح الفصوص، ج 1، ص 254، قسم 2.
[130]. صدرالمتألهین، شرح اصول کافى، کتاب الحجه، باب معرفه الامام، ص 467.
[131]. صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج 2، ص 231، باب 44.
[132]. قصص: 20 و نمل: 10.
[133]. نهجالبلاغه، نامه 62 45 و خطبه 5.
[134]. بوعلى ابنسینا، الاشارات و التنبیهات، ج 3، ص 393، فصل 44.
________________________________________
105
عواقب کارش آگاه است و هم چنین به دلیل آرامش قلب و سکینه الهى و قدرت روحى هرگز از مرگ و کشته شدن هراسى ندارد. بنابراین از آنچه بیان شد، به خوبى برمىآید، استناد غیبت مهدى به خوف بر نفس بر خلاف گفتههاى بعضى از صاحب نظران دلیل کافى ندارد، لذا نمىتواند بهترین گزینه براى معناى خوف که در بعضى روایات اشاره شد، تلقى شود.
2-3-5. آثار وجودى مهدى در عصر غیبت
قبل از طرح اصل مسئله، گفتنى است غیبت حضرت مهدى که یکى از سنتهاى پیامبران پیشین در کلام امامحسین(ع)است، به اندازهاى طولانى خواهد بود که مردم هرگز باور نمىکنند حضرت با چهره شاداب جوانى ظهور کند، لذا هنگام ظهور او مردم دچار تردید مىشوند؛ چنان که در حدیثى از امامحسین رسیده است: «لما قام المهدى لانکره الناس لانه یرجع الیهم شاباً موفقاً و انّ من اعظم البلیة ان یخرج الیهم صاحبهم شاباً و هم یحسبونه شیخاً کبیراً؛[135] وقتى حضرت مهدى ظهور نمود با انکار مردم مواجه مىشود، چون او در حال جوانى با موفقیت به سوى آنان ظهور مىکند و از بزرگترین گرفتارىها آن است که حضرت مهدى در حالى ظهور مىکند که جوان است و مردم گمان مىکنند او پیرمرد کهنسال شده است».
اما سؤالى که در اینباره وجود دارد این است که فایده و آثار وجود حضرت مهدى در غیبتى چنین طولانى چیست؟ در پاسخ این پرسش به طور خلاصه باید گفت:
اولاً، این حرف که وجود مهدى در زمان غیبت چه نقشى در سرنوشت بشر و چه اثرى در عالم دارد، گرچه به ظاهر سؤال درست است، اما اگر خوب درآن دقت شود معلوم خواهد شد که ریشه در تفکّر حسگرایى دارد و نوعاً کسانى باید این سؤال را مطرح کنند که اثر و تأثیر پدیدههاى هستى را تنها در نشئه حس و
[135]. محمد بن حسن حرعاملى، اثبات الهداة، ج 7، ص 215.
________________________________________
106
طبیعت جستوجو مىکنند و مىخواهند تأثیر و خود مؤثر براى آنان محسوس و ملموس باشد تا آن را بپذیرند، در حالى که بر اساس اندیشه الهى و دینى و فرا طبیعى غیر از جریان مهدى، پدیدههاى بسیارى در نشئه هستى وجود دارد که در عالم و آدم اثر گذار است، با این که نحوه تأثر و خود مؤثر براى کسى ممکن است محسوس نباشد؛ به عبارت روشنتر این نوع پرسشها مثل آن است که کسى بگوید وجود فرشتگان الهى که ما آنها را نمىبینیم و از نظر مردم غایباند چه تأثیرى در عالم و سرنوشت آدم دارد؟
ثانیاً، به گفته برخى از بزرگان این گونه سؤالها را افرادى مطرح مىکنند که به حقیقت معناى امامت پىنبردهاند، زیرا وظیفه امام تنها بیان صورى معارف و راهنماى ظاهرى مردم نیست و امام چنان که وظیفه راهنمایى صورى مردم را بر عهده دارد، هم چنان ولایت و رهبرى باطنى اعمال را به عهده دارد و حقایق اعمال را به سوى خدا سوق مىدهد. بدیهى است که حضور و غیبت جسمانى امام در این باره تأثیرى ندارد و امام از راه باطن به نفوس و ارواح مردم اشراف و اتصال دارد، گرچه از چشم جسمانى ایشان مستور است و موقع ظهور و اصلاح جهانى او تاکنون نرسیده است.[136]
ثالثاً، چه بسا از بزرگانى که معتقدند در زمان غیبت کبرا گذشته از برکات تکوینى مىتوان از وجود حضرت مهدى در تبیین احکام نیز بهرهمند بود؛ مثلاً کسانى که در علم اصول بر اساس قاعده لطف، اجماع را طرح کردهاند در واقع به آثار و فواید تشریعى وجود امام در عصر غیبت ملتزم شدهاند.
رابعاً، از دیدگاه روایات، حضرت مهدى چون آفتاب فراسوى ابر غیبت است. آیا هیچ عاقلى مىتواند به آثار و فواید آفتاب پشت ابر تردید کند؟
بنابراین برکات وجود مهدى در همه حال نصیب جهانیان شده و باران رحمت وجودش همواره بر عالم باریده و مىبارد، پس وجود حضرت مهدى در حال غیبت نه تنها بىاثر نبوده، بلکه همه برکات الهى و فیوض رحمانى به واسطه
[136]. علامه طباطبائى، شیعه در اسلام، ص 152.
________________________________________
107
وجود مبارکش نصیب عالم و آدم مىشود.
4-5. سنت عیسوى؛ تحلیل اختلافات درباره مهدى
قرآن کریم درباره اختلاف مردم در مورد عیسى(ع)فرمود: «فاختلف الاحزاب من بینهم».[137]
این آیه ناظر به دیدگاههاى مختلف مردم درباره عیسى است، اما این که در آیه مبارکه تعبیر «من بینهم» آمده، به دلیل آن است که در میان گروههاى مختلف مسیحى کسانى بودند که سخن درست درباره عیسى مىگفتند و بر حق بودند.[138] به هر حال هدف عمده آن است که گوشههایى از آن نوع اختلافها درباره حضرت مهدى نیز مطرح است، لذا در حدیثى امامحسین(ع)فرمود:
سنتى که از عیسى به مهدى مىرسد، جریان اختلافها و دیدگاههاى متفاوت درباره اوست.
در روایت دیگرى نیز از سالار شهیدان در این باره آمده است: «لصاحب هذا الامر یعنى المهدى غیبتان، احدهما تطول حتى یقول بعضهم مات و بعضهم قُتِل و بعضهم ذهب و لا یطلع على موضعه احدٌ من ولى ولا غیره الا الموالى الذى یلى امره؛[139] براى صاحب این امر (حضرت مهدى) دو غیبت است: یکى طولانى مىشود تا جایى که بعضى از مردم گمان مىکنند مهدى از دنیا رفته است، برخى دیگر مىگویند او کشته شده است و عده دیگر به این عقیده مىشوند که مهدى جایى رفته است که هیچ کسى از او جز خداوند خبر ندارد».
پس بدین ترتیب اصل مهدویت فراتر از حوزه مذهب بوده و یک جریان دینى است و همه امت اسلامى بدان معتقدند، اما در مسائل جزئى آن
[137]. مریم : 37.
[138]. المیزان، ج 14، ص 49.
[139]. یوسف بن یحیى شافعى، عقدالدرر فى اخبار المنتظر، ص 134.
________________________________________
108
اختلافهایى هست؛ بدین لحاظ در روایتى که از امامحسین(ع)آورده شد سخن از تردید و انکار در اصل مهدویت نیست، بلکه در امور جزئى نظیر آنچه در روایت مذکور آمده اختلافهایى وجود دارد. برابر روایتى حضرت فرمود: این ارث از حضرت عیسى به مهدى رسیده است.
5 -5. سنت محمدى؛ تحلیل مفهوم ظهور مهدى با شمشیر
بالاخره سالار شهیدان در فراز پایانى حدیث یاد شده فرمود: اما سنتى که از حضرت محمد به مهدى به ارث مىرسد، ظهور او با شمشیر است.
گفتنى است جریان خروج مهدى با شمشیر در احادیث متعدد آمده و از حضرت امامحسین در جاى دیگر نیز آمده که فرمود: «اذا خرج المهدى لم یکن بینه و بین العرب و قریش الا السیف و ما یستعجل بخروج المهدى و الله ما لباسه الا الغلیظ ولا طعامه الا الشعیر، و ما هو الا السیف و الموت تحت ظل السیف؛[140] هرگاه مهدى آل محمد ظهور کند، میان او و عرب و قریش چیزى جز شمشیر نخواهد بود و چیست که در ظهور مهدى شتاب دارد؟ به خدا سوگند! پوشاک او جز لباس درشت و خوراکش جز چیزى همانند جو نیست و ظهورش جز شمشیر قاطع خدا و مرگ در سایه شمشیر نخواهد بود».
درباره ظهور مهدى با شمشیر لازم است به چند نکته اشاره شود:
اولاً، بر اساس روایات و دلایل عقلى، حضرت مهدى با قدرت کاملاً برتر و بالاتر از همه قدرتهاى بشرى ظهور خواهد نمود تا بتواند اهداف سفیران الهى را در طول تاریخ تحقق بخشد و بشر طغیانگر را در مسیر کمال فطرىشان قرار دهد.
ثانیا، در روایت مورد بحث، حضرت امامحسین فرمود: «سنت محمدى در وجود مهدى آن است که با شمشیر ظهور مىکند».
در این باره باید توجه داشت که قرآن کریم پیامبر اکرم را اینگونه معرفى
[140] . همان، ص 228.
________________________________________
109
کرده و فرمود: «محمد رسول الله و الذین معه اشداء على الکفار رُحماءُ بینهم؛[141] محمد فرستاده خداست، و یاران و همراهانش بر کافران بسیار سخت دل و بر یکدیگر مشفق و مهرباناند».
بعضى از بزرگان اهل تفسیر گفتهاند: پیام این دو جمله در آیه این است که سیره پیامبر و یارانش شدّتِ عمل با کفّار معاند و رحمت و ملاطفت با اهلِ ایمان است.[142]
هم چنین در سوره توبه آمده است: «لقد جائکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم، حریص علیکم بالمؤمنین رؤف الرحیم؛[143] همانا رسولى از جنس شما براى هدایت خلق آمده که فقر، پریشانى، فلاکت و جهل شما بر او سخت مىگذرد و بر آسایش و نجات شما تلاش مىکند و به مؤمنان رئوف و مهربان است».
این سیره و سنّت محمدى در وجود فرزندش حضرت مهدى نیز تجلى نموده و او هم با ستمگران معاند با شدّت برخورد خواهد کرد، لذا در روایتى آمده که شخصى از امامحسین(ع)پرسید: آنگاه که مهدى آل محمد ظهور کند آیا بر خلاف سیره على(ع)عمل مىکند؟ حضرت فرمود: آرى، على(ع)با نرمى و ملاطفت رفتار مىنمود، زیرا مىدانست که پس از او مؤمنان مغلوب دشمنانشان واقع مىشوند. اما مهدى(ع)هنگامى که ظهور کرد با قدرت و دستگیر ساختن و شدت عمل برخورد مىکند، چون مىداند که بعد از این دیگر ستمگران نمىتوانند بر دوستانش مسلط شوند.[144]
ثالثاً، باید توجه داشت که اسلام، دینِ رحمت و پیامبرِ اسلام رسولِ رحمت
[141]. فتح: 29.
[142]. المیزان، ج 18، ص 299.
[143]. توبه: 128.
[144]. فرهنگ جامع سخنان امامحسین(ع)، ص 740.
________________________________________
110
است، لذا قرآن مىفرماید: «و ما ارسلناک الا رحمة للعالمین؛[145] ما تو را فقط به عنوان رحمت براى جهان فرستادم».
همچنین حضرت مهدى در عین حال که مظهر اسم قهار، فاتح، حاکم و رافع است، مظهر کامل اسم رحمن، رحیم، حلیم، رئوف و مانند آن نیز هست؛ از همین رو امام رحمت و محبت است. بنابراین اگر در روایت مورد بحث از امامحسین(ع)آمده که مهدى با سنت محمدى که شمشیر است ظهور مىکند، شاید یکى از معانى آن حدیث، این باشد که چون شمشیر برندهترین و آخرین سلاح یک رزمنده در میدان جهاد است که در رزم تن به تن از آن استفاده مىکند و دین محمد, دین خاتم و آخرین و کاملترین حلقه سلسله نبوّت است، پس هدف روایت این خواهد بود که مهدى با سلاح خاتمیت که سلاح محمدى است، ظهور مىکند تا به پیام آیه «و رأیت الناس یدخلون فىالدین الله افواجاً؛[146] در آن روز مردم را بنگرى که گروه گروه به دین خدا داخل مىشوند». کاملاً تحقق بخشد و اسم هادى حق سبحانه در سایه اسم فاتح و حاکم در تمام عالم تجلى نماید و همگان در زیر پرچم توحید به هدایت الهى باریابند.
6. قطعى بودن ظهور مهدى
از مسائل دیگر درباره مهدى موعود که در کلمات امامحسین(ع)بدان اشاره شده، جریان قطعى بودن ظهور آن حضرت است. راوى مىگوید از امامحسین(ع)شنیدم که فرمود: «لو لم یبقى من الدنیا الا یوم واحد، لطول الله ذلک الیوم، حتى یخرج اجل من ولدى فیملاها عدلاً و قسطاً کما ملئت ظلماً و جوراً؛[147] اگر عمر دنیا فقط یک روز باقى بماند، خداوند آن روز را به اندازه
[145]. انبیاء: 108.
[146]. نصر:2.
[147]. صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 584، باب 30 ح 4.
________________________________________
111
طولانى مىکند تا آن مردى از فرزندان من خروج نماید و زمین را از عدل و داد پر کند، هم چنان که پر از ظلم و جور شده».
حضرت در جایى دیگر با اشاره بر اینکه دوستان و پیروان اهل ستم جزء آنان محسوب مىشود و مهدى(ع)آنان را به سزاى اعمالشان مىرساند، مىفرماید: «أما و الله لا تذهب الدنیا حتى یبعث الله منى رجل یقتل منکم الفاً و مع الالف الفاً و مع الالف الفاً».[148]
به حضرت عرض شد: آیا آنان (بنى امیّه) تا زمان ظهور مهدى مىرسند تا مهدى موعود آنان را به سزاى عملشان برساند؟
امام در پاسخ فرمود: «و یحک فى ذلک الزمان یکون الرجل من صلبه کذا و کذا رجلاً و انّ مولى القوم من انفسهم؛[149] واى بر تو در آن زمان از نسل هر مردى از بنىامیّه چنین و چنان مردى پدید آید، چون دوستان آنها جزء خود آنان است».
گفتنى است قطعى بودن ظهور مهدى از امورى است که گذشته از روایات فراوان که در منابع شیعه و سنى آمده، ریشه در قرآن کریم دارد و در آیات متعدد به آن اشاره شده است:
«وعدالله الذین امنوا و عملوا الصالحات لیستخلفنّهم فى الارض؛[150] خداوند به مؤمنان و شایستگان وعده داده که آنان را جانشینان زمین قرار دهد». و «و لقد کتبنا فى الزبور من بعد الذکر، ان الارض یرثها عبادى الصالحون».[151]
[148]. آگاه باشید، به خدا سوگند! دنیا تا زمانى باقى خواهد بود که خداوند از فرزندان من مردى را که از شما (بنىامیه) هزاران فرد را به هلاکت برساند.
[149]. فرهنگ جامع سخنان امامحسین(ع)، ص 743.
[150]. نور: 55.
[151]. بى تردید ما در زبور بعد از ذکر نوشتم که زمین را بندگان صالح ما به ارث مىبرند.
________________________________________
112
خداوند در آیهاى دیگر مىفرماید:
«و نرید أن نمن على الّذین استضعفوا فى الارض نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین؛[152] ما اراده کردیم که به محرومان زمین منت گذارده و آنان را امام و وارث قرار داد».
برایناساس است که بعضى از بزرگان اهلمعنا درباره قطعى بودن ظهور مهدى گفته است:
بى تردید خداوند خلیفهاى دارد که اگر از دنیا باقى نباشد مگر یک روز، خداوند آن روز را طولانى مىکند تا آن خلیفه الهى که از عترت پیامبر و فرزند فاطمه است ظهور کند و عالم را که جور و ظلم فرا گرفته، از عدل و داد پر کند.[153]
پس بدین ترتیب ظهور مهدى و منجى از امورى است که نه تنها متون دینى، بلکه در رهآورد شهود اهل معرفت نیز بدان توجه شده است، لذا لسان الغیب شیرازى در این باره مىگوید:
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزى گلستان غم مخور
اى دل غم دیده حالت به شود دل بد مکن
وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور
گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن
چتر گل در سرکشىاى مرغ خوش خوان غم مخور
هان مشو نومید چون واقف نهاى از سر غیب
باشد اندر پرده بازىهاى پنهان غم مخور
حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب
جمله مىداند خداى حال گردان غم مخور[154]
[152]. قصص: 5.
[153]. محیى الدین عربى، فتوحات مکیه، ج 3، ص 327، باب 366.
[154]. دیوان حافظ شیرازى، ص 171.
________________________________________
113
7. نشانهها و طلیعههاى ظهور مهدىأ
یکى از مباحث دیگر مهدویت که در متون دینى بسیار مورد توجه قرار گرفته و روایات فراوانى در منابع شیعه و سنى درباره آن آمده است، جریان علامات و طلیعههاى ظهور حضرت مهدى است. گرچه در این زمینه روایات زیادى از پیامبر و اهلبیت] رسیده است، به تناسب موضوع مقاله تنها به طرح احادیثى که از امامحسین(ع)رسیده، پرداخته مىشود؛ لیکن قبل از هر چیز لازم است یادآورى گردد که گاهى سؤال مىشود با این که بسیارى از آن علامتهایى که براى ظهور مهدى در روایات بیان شده، تاکنون تحقق یافته و واقع گردیده، پس چرا مهدى فاطمه نمىآید و جهان را نجات نمىدهد؟
در پاسخ باید گفت:
اولاً، هدف از آنچه در روایات آمده این است که علائم یاد شده در روایات، قبل از ظهور و قیام مهدى پدید مىآید و بدین معنا نیست که در صورت تحقق آن علامات بلافاصله مهدىِ موعود ظهور مىکند، پس تحقق آن علائم و ظهور نکردن مهدى دلیل به نادرستى آن روایات نیست، چه این که درست بودن آن روایات و واقع شدن آن علائم علت تامّه براى ظهور مهدى نمىباشد.
ثانیاً، اسرار نهفته و ناگفته درباره ظهور مهدى به اندازهاى فراوان است که تنها به گوشهاى بسیار اندک از آنها در بعضى از روایات اشاره شده و فقط خداوند مىداند که وقت ظهور مهدى چه زمانى است و هیچ کس دیگر از آن آگاهى ندارد، لذا در روایات به شدّت از توقیت و تعیین زمان براى ظهور مهدى نهى شده است.
اکنون روایاتى را که از امامحسین(ع)درباره طلیعههاى قیام مهدى رسیدهاست، برمىشمریم:
1. للمهدى خمس علامات: السفیانى و الیمانى و الصیحة من السماء و
________________________________________
114
الخسف بالبیداء و قتل نفس الزکیّه؛[155] امامحسین(ع)فرمود: براى ظهور مهدى پنج نشانه است: سفیانى، یمانى، صیحه آسمانى، فرورفتن در دشت و کشته شدن آن جان پاک».
2. اذا رأیتم علامةً فى السماء نار عظیمة من قبل المشرق، تطلع لیالى، فعندها فرج الناس و هى قُدام المهدى(ع)؛[156] هرگاه در آسمان نشانهاى دیدید، آتش بزرگى که شبها از سمت شرق طلوع مىکند، پس بدانید که در آن هنگام فرج عمومى مردم نزدیک است و این نشانه پیش از ظهور مهدى پدید مىآید».
3. اذا هدم حایط مسجد الکوفه ممایلى دار عبدالله المسعود، فعند ذلک زوال ملک القوم و عند زواله خرج المهدى.[157]
4. پیش از ظهور قائم آل محمد, قطعاً نشانههایى براى اهل ایمان رخ مىدهد که در ضمن این آیه شریفه به آنها اشاره شده که فرمود: «ولنبلونکم»؛ یعنى ما پیش از خروج مهدى شما مؤمنان را با چیزهایى مىآزماییم. «بشىء من الخوف» از پادشاهان بنىعباس در پایان سلطنتشان. «و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشر الصابرین»؛[158] یعنى با گرسنگى که از بالا رفتن قیمتها ظاهر مىشود و با نقصان اموال که به صورت فساد و تباهى در تجارت و کمى بهرهها رخ مىدهد و با نقصان جانها که با مرگهاى ناگهانى و فراگیر جلوه مىکند و با نقصان محصولات زراعى که از راه کاهش رشد کشتها
[155]. یوسف بن یحیى، شافعى مقدس، عقدالدرر، ص111 باب 4، فصل 3.
[156]. همان، ص106.
[157]. هرگاه دیوار مسجد کوفه از آن سمت که نزدیک خانه عبدالله بن مسعود واقع شده ویران شد، پس درآن هنگام سلطنت این گروه ستمگر از بین مىرود و مهدى آل محمد نیز ظهور مىکند. همان، ص51، باب 4، فصل 1.
[158]. بقره: 155.
________________________________________
115
پدید مىآید و صابران را در آن روز به نزدیک شدن ظهور قائم آل محمد بشارت دهید.[159]
اما نکته مهم در این مسئله پاسخ بدین پرسش است: سفیانى که خروجش در روایات بسیارى جزء حوادث حتمى قبل از قیام مهدى موعود شمرده شده است، چیست و کیست، آیا واقعاً و حقیقتاً سفیانى شخصى است یا سفیانى یک جریان فکرى یا سیاسى، اجتماعى یا اقتصادى یا نظامى یا قومى و نژادى است؟
در پاسخ این پرسش مهم فعلاً تنها به نکتهاى که در روایتى از امامحسین(ع)آمده اشاره مىشود. وقتى از امام سؤال شد: آیا از فرزندان بنى امیه تا زمان ظهور مهدى موعود کسى باقى خواهند بود؟ حضرت در پاسخ فرمود: «و یحک فى ذلک الزمان یکون الرجل من صلبه کذا و کذا رجلاً، و انّ مولى القوم من انفسهم؛[160] واى بر تو در آن زمان، آن مرد از صلب او چنین و چنان مرد وجود دارد و مولاى هر قومى جزء آن گروه محسوب مىشود».
در این روایت به دو نکته اشاره شده است:
اولاً، در زمان ظهور مهدى از صلب بنى امیه اشخاصى وجود دارد. ثانیاً، دوستان و پیروان و همفکران هر گروه از خود آنان محسوب مىشود.
به نظر مىرسد تکیه امام به فراز آخر این حدیث است؛ همان طور که در منابع شیعه و سنى[161] آمده و در این روایت نیز اشاره شده امکان دارد در آن زمان چنین شخصى وجود داشته باشد، اما عمده کسانى است که همراهى فکرى، سیاسى، نظامى و مانند آن با سفیانى پیدا مىکنند و موجب تقویت او مىشوند، لذا در روایت یاد شده حضرت امامحسین به قاعده »مولى القوم من انفسهم« عنایت داشته است.
[159]. قطبالدین راوندى، الخرائج و الجرائح، ج 3، ص 1153.
[160]. طوسى، الغیبه، ص116.
[161]. لطفاللّه صافى گلپایگانى، منتخب الاثر، باب 6، فصل 6، ص 567.
________________________________________
116
بنابراین نه تنها خود سفیانى، بلکه پدید آمدن فکر سفیانى که به طور خلاصه فکرى غیر الهى و ضد ارزشى و ضد انسانى است، جزء حوادث قبل از قیام مهدى موعود خواهد بود که با شمشیر قدرت مهدوى شر آن رفع و دفع مىشود.
8. امام مهدىأ و عدالت جهانى
عدالت از عمومىترین و شورانگیزترین مسائل انقلاب مهدى است. اما پرسش اساسى در اینباره آن است که آیا با ظهور مصلح کل مهدى موعود، تنها عدالت اجتماعى و رفاه اقتصادى در عالم پدید مىآید یا این عدالت با تمام اهمیّت و نیاز عمومى به آن، بخش بسیار اندک از عدالتى است که با قدوم مبارک مهدى پدید خواهد آمد.
بدیهى است پاسخ جامع و همه جانبه به این سؤال نیازمند بحث گسترده و مبسوط است، لیکن به تناسب ظرفیت و موضوع این نوشتار تنها از منظر کلمات حسینى و به طور خلاصه طرح و تحلیل مىشود.
1-8. قلمرو عدالت مهدى
عدالت جزء بیت الغزل تمام گفتهها و سخنانى است که درباره انقلاب مهدى اظهار شده و مىشود، چه این که در افکار عمومى بشر هرگاه بحث از امید و انتظار منجى و مهدى به میان مىآید توجه همگان به جریان عدالت معطوف مىشود، به گونهاى که ظهور مهدى به معناى ظهور عدالت تلقى شده و در واقع هنگامى که از انتظار مهدى حرف زده مىشود در اذهان عمومى و عامه مردم انتظار عدالت تداعى مىکند.
در روایات نیز هر جا از ظهور مهدى سخن رفته بر عنصر عدالت تکیه شدهاست و گفتهاند که مهدى براى ایجاد عدل و قسط ظهور مىکند. جالب توجه آن است که در همه روایات چه آنهایى که از حضرت پیامبر نقل شده و چه آنهایى که از اهلبیت به خصوص حضرت امامحسین رسیده است، عدالت به طور مطلق مطرح شده و تنها به عدالت اجتماعى، اقتصادى، سیاسى و فرهنگى و
________________________________________
117
مانند آن محدود نگردیده است؛ در این باره راوى مىگوید به امامحسین(ع)عرض کردم: «انت صاحب هذا الامر فقالعلیه السلام: لا. فقلت فولدک؟ قالعلیه السلام: لا. فقلت فولد ولدک؟ قالعلیه السلام : لا. فقلت فمن هو؟ قالعلیه السلام : الذى یملأها عدلاً کما ملئت جوراً على فترت من الائمه، تأتى کما ان الرسول الله بعث على فترت من الرسول؛[162] آیا شما صاحب الامر هستید؟ فرمود: نه خیر. عرض کردم: پس فرزند شماست؟ فرمود : نه خیر. پرسیدم: پس صاحبالامر کیست؟ فرمود: آن کسى که زمین را پر از عدل خواهد کرد، همانگونه که پر از ظلم گشته است، او پس از زمانى طولانى که بر امامان پیشین رفته باشد مىآید، همانگونه که رسولخدا پس از مدتى که از زمان پیامبران پیشین گذشته بود مبعوث گردید».
و نیز فرمود: «یخرج رجل من ولدى فیملأها عدلاً و قسطاً کما ملئت جوراً و ظلماً کذلک سمعت رسولالله یقول».[163]
بنابراین عدالتى که در زمان حضرت مهدى پدید خواهد آمد از نظر کمّى جهانى بوده و از بعد کیفى تمام شئون عالم و آدم را پوشش خواهد داد؛ چنان که در بیان نایب بر حق حضرت مهدى، خمینى بزرگ آمده است:
هر یک از انبیا که آمدند، براى اجراىِ عدالت آمدند، لیکن موفق نشدند حتى رسول ختمى که براى اصلاح بشر آمده باز در زمان به آن معنا موفق نشد، اما کسى که عدالت را در تمام دنیا اجرا خواهند کرد مهدى موعود است، آن هم نه این عدالتى که مردم عادى مىفهمند که فقط قضیّه عدالت در زمین براى رفاه مردم باشد، بلکه عدالت در تمام مراتب انسانیت. انسان اگر انحرافى پیدا کند، انحراف عملى، انحراف روحى ، انحراف عقلى، برگرداندن این انحرافات را به معناى خودش این ایجاد عدالت است در انسان. اگر در اخلاقش انحرافى باشد و
[162]. یوسف ین یحیى شافعى، عقد الدرر فى اخبار المنتظر، ص159.
[163]. مجلسی، بحارالانوار، ج51، ص133، باب3، ح5.
________________________________________
118
اگر در عقاید یک انحراف و کجىهاى باشد وقتى به اعتدال برگردد این عدالت است. ایشان (مهدى موعود) مأمورند تمام این انحرافات را برگردانند به اعتدال.[164]
بدین ترتیب معلوم مىشود عدالتى که مهدى موعود اجرا مىکند بسیار وسیع بوده و همه شئون هستى انسانى را در برمىگیرد که در اینجا به دو نمونه از آن اشاره مىشود:
1-1-8. عدالت اجتماعى و رفاه اقتصادى
یکى از برکات و رهآورد ظهور مصلح موعود حضرت مهدى(ع)پدید آمدن عدالت اجتماعى به معناى وسیع و حقیقى آن و تأمین رفاه و آسایش اقتصادى است. چون برابرِ روایات پیامبر اکرم و اهل بیت] در زمان حکومت حضرت مهدى(ع)عدالت در تمام زمینهها و در همه شئون عالم جلوه گر مىشود و بشر طعم شیرین آزادى، امنیّت، عزّت، نشاط، محبت، همدلى، تعاون و کمک، رفاه، آسایش و هزاران خواست انسانى دیگر را مىچشد و جهان تحت مدیریت، ولایت و حکومت نظام اسلامى قرار مىگیرد و قدرت قاهره خداوند زورمداران و زرپرستان را بر سر جایشان مىنشاند، چه این که برکات آسمانى و زمینى فراوان مىشود تا جایى که هیچگونه گرسنهاى در عالم نخواهد بود؛ چنان که از سالار شهیدان در این باره رسیده است: «تواصلوا و تبارّوا، فوالذّى فلق الحبّة و برء النسمة لیأتیّن علیکم وقت لا یجد احدکم لدیناره و لا لدرهمه موضعاً؛[165] با همدیگر رابطه بر قرار کنید و به همدیگر احسان کنید، سوگند به آن خدایى که دانهها را شکافت و جانداران را آفرید به شما آن چنان روزى فرا مىرسد که در آن هیچ کس براى پرداخت دینار و درهم انفاقى و صدقات خود مستحقى را پیدا نمىتواند بکند».
در کلمات سایر ائمه و حتى ره آورد عرفانى اهل معرفت درباره برکات و
[164]. روح اللّه امام خمینى، صحیفه نور، ج 12، ص 208.
[165]. یوسف بن یحیى شافعى، عقد الدرر، ص171.
________________________________________
119
فراوانى نعمتهاى الهى در زمان حکومت مهدى مطالب فراوانى آمده است؛ از جمله حضرت امیرمؤمنان فرمود: «تخرج الارض افالیذ کبدها و تلقى الیه سلماً مقالیدها؛[166] در زمان مهدى زمین میوههاى دل خود ]معادن[ را براى او بیرون مىریزد و کلیدهایش را به او مىدهد».
و همچنین درباره عدالت اجتماعى و شکوفایى اقتصادى در زمان حکومت مهدى در سخنان اهلمعنا آمده است:
در ایام حکومت مهدى، مردم در سایه عدالت زندگى مىکنند و روزگار سرسبز و پر طراوتى خواهند داشت، رزق و روزى در آن فراوان مىشود و مردم در کمال امنیت به بندگى خداوند مىپردازند.[167]
در کلام دیگرى از بزرگان اهل معرفت آمده است:
خداوند خلیفهاى دارد که روزى ظهور خواهد کرد و زمین را پر از عدل و داد مىکند. او عدل را در جامعه پدید آورده و عدالت اقتصادى را اجرا خواهد نمود. شخصى به حضور او مىآید و عرض مىکند: یا مهدى! به من کمک کنید. حضرت مهدى به اندازهاى به او مىدهد که به زحمت آن را با خود مىبرد.[168]
صاحبدلى دیگر نیز در این زمینه گفته است:
صاحب زمان که علم به کمال دارد، تمامت روى زمین را در حکم خود آورد و به عدل آراسته گرداند، کفر و ظلم را به یک بار از زمین بردارد و تمامت گنجهاى روى زمین بر وى ظاهر گردد.[169]
از آنچه گفتیم معلوم شد که عدالت اجتماعى و رفاه اقتصادى یکى از بهترین ره آورد انقلاب جهانى حضرت مهدى است که در سخنان امامحسین و سایر روایات و هم چنین کلمات اهل معرفت به آن توجه شده است، زیرا عدالت
[166]. نهجالبلاغه، خطبه 138.
[167]. عبدالکریم جیلانى، الانسان کامل فى معرفة الاواخر و الاوایل، ج 2، ص 84، باب 61.
[168]. محیىالدین عربى، فتوحات مکیّه، ج 3، ص 327، باب 366.
[169]. عزیزالدین نسفى، انسان کامل (رساله نبوّت و ولایت)، ص 320، فصل 6.
________________________________________
120
اجتماعى و تأمین آسایش، آزادى و امنیّت و مانند آن از مسائل مهم و اساسى است که ریشه در تاریخ زندگى بشر در کره زمین داشته و در تمام دوران تاریخ نهضتهاى فراوانى براى پدید آوردن آن صورت گرفته و آرزوى دیرین انسانهاى خیراندیش بوده است. در این میان یکى از انگیزههاى اساسى بعثت انبیاى الهى نیز ایجاد عدالت و تأمین حقوق اجتماعى بشر بوده و در این راه سفیران بزرگ الهى فراوان قربانى شدهاند تا بالاخره با ظهور ذخیره عالم هستى، مهدى موعود، این مهم به طور کامل تحقق یابد و بشر مزه شیرین عدالت را در تمام ابعاد خواهند چشید.
2-1-8. احیاى معارف دینى و اصلاح فرهنگ عمومى
همان طور که اشاره شد، برداشت عمومى از پدید آمدن عدالت در زمان ظهور مصلح موعود، معمولاً عدالت اجتماعى، اصلاح امور اقتصادى و توضیح عادلانه ثروت عمومى است. اما حقیقت آن است که با ظهور آن مصلح کل، عدالت و اصلاح در تمام امور پدید آمده و پیشه و اندیشه بشر کاملاً اصلاح شده و عقل انسانها در هر دو بعد علمى و عملى تعدیل مىشود؛ بدین بیان که به سبب فاصله گرفتن بشر از معارف وحى که مائده بزرگ آسمانى و زمزم زلال معرفت است، تمام قواى ادراکى و تحریکى آنان دچار جهل علمى و انحراف عملى شده و در مرداب افراط و تفریط گرفتار آمدهاند و هر روز که مىگذرد به پرتگاه سقوط اخلاقى، فکرى، فرهنگى و اعتقادى نزدیک و نزدیکتر مىشوند و در این خصوص از یکسو مکاتیب خلقالساعه غربى با ایجاد نابسامانىهاى فکرى و فرهنگى و مذهبى سعى در آشفته نمودن بازار معنویت و اخلاق داشته و از طرف دیگر در میان جهان اسلام، عواملى چون فاصله گرفتن از ولایت اهلبیتعلیهم السلام، مهجوریت احکام و معارف قرآن، اندیشههاى ملى گراى تند و افراطى، امّت اسلامى را در آتش نفاق، محرومیت ، فقر فکرى و فرهنگى و اقتصادى، دیگر اندیشى، فساد روز افزون اخلاقى، اجتماعى، سیاسى و هزاران فاجعه هولناک دچار کرده است؛ همه این مشکلات که ریشه در فاصله گرفتن بشر از معارف آسمانى و ره آورد وحى الهى دارد با حضور مصلح جهانى و احیاى کننده
________________________________________
121
اسلام، مهدى موعود، اصلاح مىشود، زیرا او خیر مطلق بوده و جهان را به خیر و فلاح رسانده، زمین و زمان را آباد و اصلاح نموده، معارف دین الهى را به تمام شئون وجودى بشر حاکم مىکند که از این رهگذر فرهنگ جهانیان اصلاح و تعدیل مىشود و عدالت فرهنگى در عالم پدید خواهد آمد. آنچه گفته شد، در هر دو بعد مثبت و منفى، دردها و رنجها، امیدها و نویدها، همه در روایاتى که از پیامبر اکرم و اهلبیتعلیهم السلام رسیده، به تفصیل طرح و تبیین گردیده است که در این جا تنها به چند نمونه از روایات حضرت امامحسینعلیه السلام اشاره مىشود:
1. منا اثنى عشر مهدیاً اولهم امیرالمؤمنین على بن ابى طالب و آخرهم التاسع من ولدى و هو القایم بالحق یحیى الله به الارض بعد موتها ویظهر به دین الحق کله ولوکره المشرکون، له غیبت یرتدفیها اقوام، ویثبت فیها على الدین آخرون، فیؤذون ویقال لهم: متى هذا الوعد، ان کنتم صادقین، اما ان الصابر فى غیبته على الاذى و التکذیب بمنزلة المجاهد بالسیف بین یدى رسولاللهصلى الله علیه وآله؛[170] آن دوازده امام هدایت از ماست، اولشان امیر مؤمنان على بن ابى طالب و آخرشان نهمین نفر از فرزند آن است. او همان کسى است که دین حق را بر همه ادیان پیروز مىکند، گر چه مشرکان را خوش نمىآید. او غیبتى طولانى دارد که در آن گروههاى از دین برمىگردند وعده ثابت و استوار مىمانند، و آنهایى که مرتد مىشوند، مؤمنان را زخم زبان زده و مىگویند: اگر راست مىگویند، این وعده کى رخ مىدهد؟ آگاه باشید هر که در غیبت او بر این آزار و تکذیبها صبر کند، همچون کسى است که با شمشیر خود در رکاب رسول خدا جهاد کند».
2. لا یکون الامر الذى تنتظرونه حتى یبرأ بعضکم من بعض و یثقل
[170]. صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ص 317، باب 30، ح 3.
________________________________________
122
بعضکم فى وجوه بعض و یشهد بعضکم على بعض بالکفر و یلعن بعضکم بعضاً، قال له: ما فى ذلک الزمان من خیر، فقال حسینعلیه السلام: الخیر کله فى ذلک الزمان، یقوم قائمنا و یدفع ذلک کله؛[171] آن امرى که انتظارش را مىکشید (ظهور مهدى) رخ نخواهد داد، مگر این که در اثر آشفتگى و نابسامانى گروهى از شما از دسته دیگر برائت، جوید و برخى از شما بر چهره بعضى دیگر خدو بیفکند و گروهى از شما به کفر گروه دیگر شهادت دهد، و برخى از شما بعضى دیگر را نفرین و لعن نماید. بعد به حضرت گفته شد: پس در آن زمان هیچ خیرى نیست؟ حضرت فرمود: همه خیرها در آن زمان جمع است، قایم ما قیام مىکند و همه آن بدىها را به طرف مىسازد».
3. روزى امیرمؤمنان(ع)به من فرمود: اى حسین! نهمین فرزند شما به پا دارنده حق و ظاهر کننده دین خواهد بود و عدالت را در عالم گسترش مىدهد.
حضرت مىگوید به امیرمؤمنان عرض کردم : آیا این شدنى خواهد بود؟ حضرت فرمود: آرى، سوگند به آن خدایى که محمد را به پیامبرى مبعوث نموده و او را بر همه آدمیان برگزید، این شدنى است، ولى پس از غیبت و حیرتى که در آن مدّت جز خالصان و اهل یقین که خدا از آنان پیمان ولایت ما را گرفته و ایمان را در دل هایشان استوار داشته و با روحى از جانب خود یاریشان نموده است، کسى بر دینِ خدا پایدار نمىماند.[172]
در تبیین پیام این روایات لازم است اشاره شود که بزرگان اهل حکمت و اندیشه بر آنند که بشر از روزى که در زمین سکنا گزیده، پیوسته در آرزوى یک زندگى اجتماعى مقرون به سعادت - به معناى واقعى آن - بوده است و چون این آرزو همگانى و عمومى است، معلوم مىشود این خواست تحقق عینى و خارجى خواهد داشت و گرنه چنین آرزویى در نهاد عموم بشر نقش نمىبست،
[171]. محمد بن ابراهیم نعمانى، الغیبه، ص205.
[172]. صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ص 304، باب 26، ح 16.
________________________________________
123
همان طور که اگر آبى وجود نمىداشت تشنگى معنا نداشت؛ از اینرو به حکم ضرورت، جهان روزى را در بر خواهد داشت که در آن روز جامعه بشرى پر از عدل و داد شده و با صلح و صفا همزیستى نماید و عدالت در تمام شئون وجودى بشر پدید آید و همه مردم غرق در فضیلت و کمال شوند. اما باید توجه داشت : اولاً، این حقیقت به دست خود انسان خواهد بود و رهبر چنین جامعهاى منجى جهان بشر است که از آن به مهدى یاد مىشود.[173]
ثانیاً، برآورده شدن این آرزو تنها در سایه اجراىِ دستورهاى دین و احیاى ره آورد وحى امکان پذیر است، لذا در روایات یاد شده و سایر متون دینى بر احیاى معارف وحى به عنوان اساسىترین ره آورد انقلاب مهدى تکیه شده است؛ چه این که امیرمؤمنان در نهجالبلاغه فرمود: «یحیى میت الکتاب و السنة».[174]
بعضى از بزرگان اهل شهود نیز گفته اند:
در زمان ظهور مهدى روح در کالبد اسلام دمیده و بعد از ذلت و خوارى عزیز شده و پس از مرگ دوباره احیاى مىشود و حقیقت دین ظاهر مىگردد و جز دین خالص چیز دیگرى باقى نمىماند.[175]
در جاى دیگر نیز آمده است:
با ظهور حضرت مهدى، مذاهب و مکاتب مختلف از روى زمین برچیده مىشود و جز دین خالص و حقیقى چیزى باقى نمىماند و بسیارى از افرادى که خود را اهل فکر و اندیشه مىدانند، وقتى مىبینند که مهدى بر خلاف نظریهشان حکم مىکند، دشمنى و عداوت مىآغازند، اما به ناچار فرمان و حکومت مهدى را اطاعت مىکنند.[176]
[173]. سید محمد حسین طباطبائى، شیعه در اسلام، ص 150.
[174]. نهج البلاغه، خطبه 128.
[175]. محمد بن على محیىالدین عربى، فتوحات مکیه، ج 3، ص 327، باب 366.
[176]. همان، ص 336.
________________________________________
124
در پایان با همه منتظران عاشق مهدى هم صدا شده عرض مىکنیم:
اللهم، انا نشکو الیک فقد نبینا و غیبة ولینا و کثرة عدونا و قلة عددنا و شدة الفتن بنا و تظاهر الزمان علینا، فصل على محمد و اله، و اعنا على ذلک بفتح منک تعجله و بضر تکشفه و بضر تعزه و سلطان حق تظهره.[177]
افزودن دیدگاه جدید