اشعار مناسبتی-ورودیه کربلا
دوبیتی
یک ماه خون گرفته 4 - غلامرضا سازگار
محــرم شد، خـــدایا! چون بگریم
روم در کــوه و در هـامــون بگریم
بســوزانم بسـوزان مثــل شمعم
که بر زخم شهیدان خــون بگریم
محــرم شـد، فغـان از دل بر آرید
ز چشم خود چو باران خون ببارید
بگـریید ای عــزیـزان تـا که با هم
به زخـم فــاطمه مــرهم گـذارید
نوحه طلوع محرم (1)
یک ماه خون گرفته 7 - غلامرضا سازگار
حجتبنالحسن این هلال عزاست
نَفَـسِ فــاطمـه بــانـگ واویلتـاست
همه جا کربلاست همه جا نینواست
ماه خــون مـاه اشک مـاه ماتم شده
شــور محشر به پاست یا محرم شده
همه جا کربلاست همه جا نینواست
مــاه قتـل حسیـن مــاه خـون خداست
بدنش غرقه خون سرش از تن جداست
همه جا کربلاست همه جا نینواست
مــــاه امالبنیــن مــــــاه دو فــاطمـه
میشود تشنه لب کشته در علقمه
همه جا کربلاست همه جا نینواست
روی دست حسین غنچه پرپر شود
هـدف تیـر کیـن حلـق اصغـــر شود
همه جا کربلاست همه جا نینواست
ماه لیلا شود غرقه خون نقش خاک
بــا رخ لالهگــون بـا تــن چـــاکچـاک
همه جا کربلاست همه جا نینواست
ای محرم ز خـون خبر آورده ای
خبـــر از پیکر بی سر آورده ای
همه جا کربلاست همه جا نینواست
نوحه طلوع محرم (2)
یک ماه خون گرفته 7 - غلامرضا سازگار
فاطمه و علی را خون چکد از دو دیده
روحالامین به جنت جامه به تن دریده
هلال غم دمیده ماه عزا رسیده
ای مه خون به دلها شعله زدی دوباره
زخم تن شهیــدان گشتـه تـو را ستاره
هلال غم دمیده ماه عزا رسیده
مهی که دشمن کند گریه به حال زینب
سـر حسین مظلــوم شــود هلال زینب
هلال غم دمیده ماه عزا رسیده
عمـود آهـن زننـد بـر سـر اشجع الناس
شود فدای حسین دیده و دست عباس
هلال غم دمیده ماه عزا رسیده
در آسمان و زمین ندای یا حسین است
زمـزمـه فاطمـه صــدای یا حسین است
هلال غم دمیده ماه عزا رسیده
مقتل خون مقام عبـادت حسین است
وااسفا که ماه شهـادت حسین است
هلال غم دمیده ماه عزا رسیده
در این مه محرم پیش دو چشم بابا
جسم علیاکبــر میشــود ارباً اربا
هلال غم دمیده ماه عزا رسیده
نوحه طلوع محرم (3)
یک ماه خون گرفته 7 - غلامرضا سازگار
مــاه شهــادت حسیـن است فاطمه را خون در دو عین است
آجرک الله بقیة الله
هـلال مــاه خـــون دمیـده روحالامیـن جـــامه دریـده
آجرک الله بقیة الله
سرها به نیزه چون ستاره تنهـا چــو قـرآن پــارهپاره
آجرک الله بقیة الله
مــــاه عــــزاداری رسیــده خــون از هـلال مـه چکیده
آجرک الله بقیة الله
در ماه خون مثل گل یاس جدا شود دو دست عباس
آجرک الله بقیة الله
ای مـــاه رو در قتلگـه کــن خورشیـد زهـرا را نگه کــن
آجرک الله بقیة الله
واویـــــــــلا آه و واویــــــــلا پــرپـر شـــود لالـــه لیـــــلا
آجرک الله بقیة الله
هلال محرم
یک ماه خون گرفته 7- غلامرضا سازگار
ملـJک خــدای عــزوجل خیمـۀ غــم است
هنگــامهای بــزرگتر از عرش اعظم است
سوگی وسیع سایه فکنده است بر وجود
داغـی عظیـم بـر جJگـر خلـق عـالم است
روز بــــــزرگ زلــــــــزلـــۀ ارض آمــــــده
یا صبح محشری است که نامش محرم است
در عـــــالـم وجــــود گـــرفتـه خـــدا عـزا
در بــاغ خلــد هـــم کمــر انبیـا خم است
جـوشد در آسمــان و زمیـن خــون تازهای
آن را خــدای عــزوجـل صــاحب دم اسـت
گفتم که سروهای جنان از چه خم شدند
گفتنـد مــاه گــریه و انــدوه و ماتم است
وقتـی در آسمـــان نگــرم بــر ستـــارهها
زخـم حسین پیـش نگـاهم مجسم است
قــرآن پـــارهپــارۀ زهـــرا بـــه روی خــاک
گـــردیده مثــل پیـــرهن لالـه چـاکچـاک
وحی دوباره
یک ماه خون گرفته 6- غلامرضا سازگار
روح مسیـح در نفـس جـــانفـزای تــوست
خــورشید انبیـــا ســر از تن جـدای تـوست
جان نبی تویی که «أنامِن حسین» گفت
خــون خـدا تـویی که خدا خونبهای توست
هر قطره اشکِ ریخته، یک بحر رحمت است
هر سینهای که سوخته،یک کربلای توست
از بسکـــه تیــر و نیزه فـــرو رفته بـــر تنت
پنـــداشتم کــــه پیکــر تــو نینـــوای تـوست
قــــــــرآن روی سینــــــۀ پیغمبـــــــر خــدا!
بــاور کنم کـه دامن گــودال، جـای تـوست؟
رود فــرات تو، نمی از اشـــکهای ماست
لبخند ســــرخ فتـح خــدا زخـمهای توست
پیغمبـــــری نیـــامـده بعـد از نبـی، ولـــی
وحــی دوبــــاره در نـفس دلـربـــای تـوست
هــرجا کــه انبیـا همه بــا هم نشستهاند
دیـــدم خـدا مــؤسس بـــزم عــزای تـوست
زینب به محمل ارشکند سر، عجیب نیست
دشمن بـــه پــای نیــزه اسیـر صدای توست
«میثم» چگونه شرح غمت را دهد حسین!
جـایی که خالـق تـو مصیبتسرای توست؟
طواف خون
یک ماه خون گرفته 6- غلامرضا سازگار
از کعبــه آمدیــد طـــواف خـــدا کنیـــد اکنـــون مقـــام در حـــرم کربـلا کنیـد
اینجـاست آن منـای عظیمـی کـه جـای ذبح بـایــد هــزار مرتبــه خـود را فــدا کنید
مکـه،صفا و کرب و بلا مروۀ شماست بـاید کـه سعی با سر ازتن جدا کنید
زهـرا بــه فـرد فـرد شما میکنـد دعا اینـک شمـا به دختـر زهـرا دعــا کنید
تــا خـون پاکتــان بـه نمــاز آبـرو دهــد
در مـوج خـون بـه خون خدا اقتدا کنید
دیدید اگربه روی شمابسته شدفرات؛ عبــاس را بــه یــاری اصغـر صدا کنید
خواهیـد اگـر قبـول شـود حـج خونتـان حق رسـول را بــه شهـادت ادا کنیـد
بایـد جدا شـود سرتان در طـواف خون تا سعی خویش رابه سر نیزهها کنید
آینـــدگـــان! ثـــواب شهــادت نصیبتـان
هر صبح و شام گریه به خون خدا کنید
قیمت یک اشک
یک ماه خون گرفته 6- غلامرضا سازگار
زمــانِ نــامتناهـی همـان محرّم توست تمـــام مُلـک خــداونـد زیـــر پرچـم تـوست
اگرکه سیل سرشکم وجود را برده است خـدا گــواست کـه روز عـزای تو،کم توست
به عرصهای که خداخونبهای توست حسین! بهشت،قیمت یک قطره اشک ماتم توست
چگونـه کشتـه بخـوانم تو را که میبینم هنـــوز مکتـب اسـلام، زنـده از دم تـوست
روا بــوَد کــه همیشـه نمـاز، بوسه زنـد به وقت سجده به مهری که خاک مقدم توست
اگـــــر ولادت شیعـــه غـدیــــر بــود اول ولادت دگــــــــرش اوّلِ محـــــرّم تــــوست
چــه قـابـل اسـت تـو را خاتم سلیمانی تمــــام وحــی خداونـد، نقش خاتم توست
نبــی نبـودی و بـر تــو کتــاب نـازل شد شکـاف سینـۀ خونین، کتاب محکم توست
اگـرچـه اهــل نمــازیم و اهـل روزه ولی نماز و روزه و خمس و زکـات مـا غم توست
از آن ز گلشن سبز بهشت، سبـزتر است
که اشک، آب گوارای نخل «میثم» توست
ماه اشک
یک ماه خون گرفته 6- غلامرضا سازگار
از اشـکِ چشـم خــورشیـد، لبـریـز، آسمان است
انگـار آسمــان هـــم از دیــده خـونفشـــان است
این ماه، ماه اشک است این ماه، ماه خون است
ایــن مــاه، مـــاه نــوحه یـا مـاه نــوحهخوان است
هفتــاد قـــرص خـــورشیـد افتـــاده بــر روی خاک
هفتــاد مـــاه خـــونین بــر نــوک نــی، عیان است
ایــن آیـــههــای قــــرآن، یـــا جــای تیــــر و نیـزه؟
ایــن لالـــهزار خـــونیـن یــا جســم بـاغبان است؟
از مـکــــــه کـــــاروانـــــی گــــردیـــده کــــربـلایی
سیــلاب اشـــک زهــــرا دنبـــــــال آن روان است
از چشم آسمــانها ریـــزد ستـــاره بــــر خــــاک؛
یــا اشـــک چشــم سقـا در جام تشنگان است؟
در دست دستهای تیغ، در دست دستهای سنگ
در دسـت حـرمله تیـر، دست سنان، سنان است
از مقــتــــــل شهیـــــدان آیـــــد صــــــدای نــالــه
ایـــن نــــالــۀ محمّـــد یـــــا صــاحبالزمان است؟
هـــــر طـفــــل بــــر زبــــانـش نـــــامـــی ز آب آرد
امـــامیــان طفـــلان یـــک طفــــل بیزبـــان است
«میثم»!جهان فانی،فانیست هرچه باشد
خـون شهید، تنهـا تـا حشر جـــاودان است
محرمِ دلها
فانوسهای اشک 3 – مصطفی نظری
هـــلال محـــــرم شــد پیــــدا خـــونچکد از دو چشــــم زهــــــرا
واویلا
محرم گشت و دلها خون است دوبـاره بـاغ دل گلگون است (2)
واویلا
سکینــه اشـک خــون میبــارد کــه دل داغ جـــــدائی دارد (2)
واویلا
رخ زینــب ز خـــون تــر گـــردد کــه تـرسـد بیبـــرادر گــردد (2)
واویلا
کــه بینـد بـــه عصـر عـــاشورا
حسین در خـون زند دست و پا (2)
واویلا
چاووش عزا
فانوسهای اشک 3 – محمود شریفی (کمیل)
میرسد هر جا به گوش بانگ چاووش عزا
کوچـههــا و تکیــههــا شـد سیهپـوش عـزا
شد محرم ماه ماتم در غم مولا حسین
اهل دل بر سرزنان بیقراری میکنند
در غـم خـونِ خدا سوگواری میکنند
دیده گریان سینه سوزان ذکر لبها یاحسین
روضهخوانِ غربتِ آل پیغمبر شوند
داغــدارِ صـد بغـل لالـۀ پرپر شوند
بسته عالم عهد ماتم در محرم یا حسین
میدهد بوی خدا، محفـل ذکر غمت
شد حسینیـه دلِ عاشقان از ماتمت
نینوایِ ناله گشته سینههای ما حسین
رختِ ماتم
فانوسهای اشک 3 – غلامرضا سازگار
حجةبنالحسـن مــاه ماتم رسید
رخت ماتم بپوش که محرم رسید
یا امام زمان یا امام زمان
گشته صاحبعزا حضرت فاطمه
گـه رود قتلگــه، گــه رود علقمه
یا امام زمان یا امام زمان
همه جا کربلاست، همه جا نینواست
سر پــاک حسین، بـر سر نیزههاست
یا امام زمان یا امام زمان
دیدۀ تشنگان، گشته دریا همه
بهـر بیدستـیِ سـاقیِ علقمه
یا امام زمان یا امام زمان
حاجیان عشقشان، عرفات و مناست
حــاجیِ فـاطمـــه، عـــازم کــربلاست
یا امام زمان یا امام زمان
ماه غربت
فانوسهای اشک 3 – غلامرضا سازگار
امشب سوز جگر دارم بر رخ اشک بصر دارم کآمد ماه محرم
آل محمد همه عزا دارند اشک مصیبت ز دیده میبارند
یوسف زهرا یوسف زهرا یوسف زهرا حسین
یا زهرا گل پیغمبر گلهای تو شود پرپر در گلزار شهادت
خون گلوی حسین تو ریزد نالـۀ زینب ز قتلگـه خیــزد
یوسف زهرا یوسف زهرا یوسف زهرا حسین
روزم تیرهتر از شب شد ماه غربت زینب شد ماه قتل حسین است
ماه مدینه شود رخش نیلی چو مادرش فاطمه خورد سیلی
یوسف زهرا یوسف زهرا یوسف زهرا حسین
زهرا داغ پسر دارد حیدر اشک بصر دارد با پیغمبر اکرم
قامت زینب خمیده میماند نماز شب را نشسته میخواند
یوسف زهرا یوسف زهرا یوسف زهرا حسین
ماه محشر
فانوسهای اشک 3 – غلامرضا سازگار
سرت سلامت، یا صاحبالزمان(2)
هــلال مـــاه خـــون، گـردیده عیان
حسین حسین مظلوم یا حسین حسین (2)
در غم گلهای باغ مرتضی(2)
فاطمۀ زهرا، شد صــاحبعزا
حسین حسین مظلوم یا حسین حسین (2)
زمین شود رنگین، از خون خدا(2)
ســرِ حسیـن گـردد، از بــدن جدا
حسین حسین مظلوم یا حسین حسین (2)
خون بر دل آل حیدر میشود(2)
دستــهگـلِ لیــلا، پــرپر میشود
حسین حسین مظلوم یا حسین حسین (2)
در این مه خون، از شمشیر ستم(2)
دو بــــازوی سقّــــا، مـیشــود قلــم
حسین حسین مظلوم یا حسین حسین (2)
در ایـن مـه مـاتم، گـرید فـاطمه(2)
گــاهی بــه گـودال و گه به علقمه
حسین حسین مظلوم یا حسین حسین (2)
بهار ماتم
فانوسهای اشک 3 – سید رضا موید
در خزان گلها، شد بهار ماتم(2)
بــاران بـلا ریخت، از ابـــر محــرّم
طـوفـان بـلا بـرخـاست عـالم بـه عـزا برخاست
وای از این مصیبت (2)
مـاهیـان دریـا، محـو کـربلاینـد(2)
لالــههـای صحــرا،داغ این عـزایند
مـرغی کـه نواخوان است در ذکـر شهیـدان است
وای از این مصیبت (2)
این لاله رخان بر،عشق حق بنازند(2)
تـــا کعـبـــۀ دل، در کـــربــلا بســازنـد
کعبهای که گلگون است سنگ فرشش از خون است
وای از این مصیبت (2)
این قافله را هست،چاووش،ابوالفضل(2)
دارد علـــم عشــق، بــر دوش، ابوالفضل
عشـق پـایبست اوست چشمهـا بـه دست اوست
وای از این مصیبت (2)
هلال خون
فانوسهای اشک 3 –غلامرضا سازگار
خون به قلب عالم است،این هلال ماتم است
مـاه خـون مـاه عـزا، مـاه فـریــاد و غـم است
ای محــرم آمـدی شعله بر دلها زدی
حضرت صاحب زمان، رخت غم پوشیده است
خـون هفتـاد و دو تن، از افـق جوشیده است
ای محــرم آمـدی شعله بر دلها زدی
در هــلال خــون بپــا، شـور محشـر میشود
قسـمت قلــب حسیـن، داغ اکبـــر میشـود
ای محــرم آمـدی شعله بر دلها زدی
ای هـلال خـــون بیــا، حـــال اصغـــر را ببـین
حلـق خشـک کـودک و، اشـک مـادر را ببین
ای محــرم آمـدی شعله بر دلها زدی
ماهِ فریاد و خون
فانوسهای اشک 3 –غلامرضا سازگار
دل پر از غم شده، ماه ماتم شده(2)
شـــور محشــر بپـــا، یــا محرم شده
یاحسین یاحسین یاحسین یاحسین (2)
از زمیـن و سماء آیـد ایـن زمـزمه
تسلیت فـاطمه، تسلیت فاطمـه
یاحسین یاحسین یاحسین یاحسین (2)
ماه فریاد و خون، ماه اشک و عزاست
خونجگر فاطمه، نوحهگر مرتضی است
یاحسین یاحسین یاحسین یاحسین (2)
مهـــدی فـــاطمـه حجـةبـنالحسـن
بهر جدّت حسین بر سر و سینه زن
یاحسین یاحسین یاحسین یاحسین (2)
در همین مه کند حضرت فـاطمه
گـریه در قتلگـاه، نـاله در علقمـه
یاحسین یاحسین یاحسین یاحسین (2)
ماه ارباً اربا
یک ماه خون گرفته 5 – غلامرضا سازگار
فـــاطمـه! هـلال مــــاتم آمــده عــزا بپــا کن
از جنــان بیــا و یــکدم رو به سوی کربلا کن
آسمــانِ چشـــم مــولا بــر زمین ستاره ریزد
خــون بــه روی خـاک مقتل از گلوی پاره ریزد
فاطمه! سرت سلامت(2)
نـالۀ «حسینحسین» بـه عرش کبریا رسیده
گــریه کــن بـه سر بزن، به یاد سرهای بریده
نهر علقمه خون گرید، در غم حسین و عباس
آسمـان گشتـه سیه از ماتم حسین و عباس
فاطمه! سرت سلامت(2)
مــاه «اربـاً اربا»ی پیکـــر اکبــر حسین است
در زمیــن کــربلا بر نیزهها سر حسین است
اشک فاطمه به دامن میچکد ز هر دو دیده
بــوسه میزنـد به حلق و صورت و سر بریده
فاطمه! سرت سلامت(2)
همـگی دعــا کنیــد دعـا کنید بـــه جان زینب
میرود بــه قتلگــــه ز خیمــهگـــــه روان زینب
نخل ماتم است واشک وخون ریزد آن شکوفه
دختــر امیـــر عـــــالم میرود به شام و کوفه
فاطمه! سرت سلامت(2)
شیون برآرید
یک ماه خون گرفته 5 – غلامرضا سازگار
ماه عزا شد ای اهل عالم ای اهل عالم
گرید از این غم، رسول خاتم رسول خاتم
ماه خون ماه عزا ماه شهیدان
یا حسین مولا حسین مولا حسین جان
در این مهِ خون، عالم گرفته عالم گرفته
زهــرا بـه جنـت مـاتم گرفته ماتم گرفته
میکند در قتلگه گیسو پریشان
یا حسین مولا حسین مولا حسین جان
ای اهل عالم این ماه خون است شیون برآرید
از اشــک و دیـده بـر زخـم اکبــر مرهم گذارید
آیهآیه میشود مانند قرآن
یا حسین مولا حسین مولا حسین جان
در این مه خون، قرآن زهرا نقش زمین است
بـر سینــۀ او بـا پای چکمه شمر لعین است
کربلا از خون او گردد گلستان
یا حسین مولا حسین مولا حسین جان
در این مه خون، شمــر ستمگر از دم خنجر
از نجل زهرا هم میدرد تن هم میبرد سر
بر لبِ دریا ولی با کام عطشان
یا حسین مولا حسین مولا حسین جان
کل عالم کربلاست
یک ماه خون گرفته 5 – غلامرضا سازگار
ای هلالِ ماه خون! اشک و خون آوردهای
چهــره از خــون حسین لالـهگون آوردهای
خون، دل اهل ولاست کل عالم کربلاست
ای مه خونِ خدا ای محرم آمدی
بر دل پیغمبر و فـاطمه آتش زدی
خون، دل اهل ولاست کل عالم کربلاست
ماه خون! از کربلا بوی خون احساس کن
گــریـه بــر بیدستـی حضـرت عبـاس کن
خون، دل اهل ولاست کل عالم کربلاست
ماه خون! در تو بپا، شور محشر میشود
بر سر دست حسین، ذبح اصغر میشود
خون، دل اهل ولاست کل عالم کربلاست
ای محرم از عطش، جان طفلان بر لب است
پـاسخ لبتشنگان، اشک چشم زینب است
خون، دل اهل ولاست کل عالم کربلاست
آه از آن ساعت که شمر، پا نهد در قتلگاه
میبـرد سـر از حسین، میکند زهـرا نگاه
خون، دل اهل ولاست کل عالم کربلاست
نگارستان سرخ
یک ماه خون گرفته 5 – غلامرضا سازگار
الا یــاران، مـزار عاشقان بیسر است اینجا بهشت غنچــههــا و لالههـای پرپر است اینجا
بهـــار خــــرّم آلالــــههـــای گلبـن زهـــرا نگـــارستـان ســرخ عتــرت پیغمبر است اینجا
بریزیداشک غم ای ساربانها،ناقهها!با هم به یــاد آن بـدنهایی که بیدست وسر است اینجا
نگهـــدارید محمــل تــا بگـویم با شما یاران که صحرا غرق گل از زخمهای اکبر است اینجا
نگهــدارید محمـــل ای هـــواداران، خدا داند که رنگین،آسمان ازخون حلق اصغراست اینجا
ز خـون چهــره میبینـم حنابندان قاسم را لب خشـک بــرادرزادهام از خون، تر است اینجا
ز اشــک دیده باید مشکها را پر کنید اینک که سقا را ز اشک و خونِ بازو ساغراست اینجا
الهی تشت خون ازگریه گرددچشم مادرها که ذبــح طفــل کوچک پیش چشم مادر است اینجا
سر خونین من درپیش چشم دخترم بر نی تن صدچاک من برروی دست خواهراست اینجا
بــه وقـت مـــرگ بگـــذارم قدم بر روی چشمانش
که «میثم» زائر این غرقه در خون پیکر است اینجا
خنده به خنجر
یک ماه خون گرفته 5 – غلامرضا سازگار
وسعت ملـک خدا عرصۀ جولان توست آب حیــاتِ حیات در لب خندان توست
بسکه به شوق وصال،سینه گشودی به تیغ سینــۀ مجـروح تو، چاک گریبان توست
تــاج ســر عــرشیــان، گــــرد ره زائرت مهــر نمــاز ملـک، خـاک بیابان توست
خــون گلو آب غسل، خاک بیابان کفن زخــم بـدن، پیرهن بر تن عریان توست
گرچه قیامت پراز نالۀ «یافاطمه»است فـاطمـه هــم نالـهاش بـرلب عطشان توست
هــر دل آتـــشزده بــر تـو بوَد یک حرم هرجگرسوخته شمع شبستان توست
گشتـه ز روز ازل خون تو تقدیم دوست ورنـه همه تیغها گوشبهفرمان توست
در یم خـون پرزدی خنده به خنجر زدی خــون گلو زیر تیغ در لب خندان توست
خواست ببندد عدو،لعل لبت رابه چوب تـا صف محشر بلند، نغمۀ قرآن توست
ذکــر همــه عمر ما زمزمۀ «یاحسین» اشــک شب و روز مـا خـون شهیــدان توست
«میثمِ» دلسوخته، چشم به تو دوخته
در مضــامین او از یــم احســـان توست
هلال محرم
یک ماه خون گرفته 5 –غلامرضا سازگار
نسیــم را بــه نگــاهم شـراره میبینم هــلال مــاه عــــزا را دوبـــاره میبینم
بــه آسمــان شدهام خیره و نمیدانم کـه قطـرهقطرۀ خون یا ستاره میبینم
سفــر بـــه وادی خــونین کــربلا کردم کــه هـرطرف بــدنی پـارهپـاره میبینم
هـــزار و نهصــد و پنجــاه آیـه را با هم بــه زیــر پــای هــزاران سواره میبینم
بــه چشــم اشــکفشانم هزار چشمۀ خون روان ز حنجــر یک شیــرخواره میبینم
به پیکری که پراز بوسۀ رسولخداست چه زخمها که فزون ازشماره میبینم
به دامنی که پر از عطر چادر زهراست چــه روی داده کــه دود و شـــراره میبینم؟
بــه یــکطرف سر خونین سیدالشهدا به یکطرف دف وچنگ و نقاره میبینم
مباد خشک شود اشک دیدهات «میثم!»
کــه دشــت کـــربوبلا را همـاره میبینم
طلوع ماه محرم (نوحۀ اول)
فانوسهای اشک 2 – غلامرضا سازگار
ریـزد از چشمم ستـاره، در جگر دارم شراره
میچکد خـون شهیدان از هلال خون دوباره
شد محـرم مــاه مـاتم
واحسینا، واحسینا
خون هفتاد ودو عاشق،میدمد از دشت وصحرا
میشــود یک روزه پـــرپـر، لالــههـای بـــاغ زهرا
از دم تیــر زیر شمشیر
واحسینا، واحسینا
مـاه قتــل سیـدالناس، مــاه اکبـر، مـاه عبـاس
دست سقاافتد از تن،بر زمین چون شاخۀ یاس
چهره گلگون دیده پر خون
واحسینا، واحسینا
مـاه سربــازیّ اصغـر، مـاه لبخنـد شهـادت
بـر فـراز دست بـابا میکنـد اصغــر عبـادت
میخورد شیر از دم تیــــر
واحسینا، واحسینا
مـاه قتــلِ مــاه لیـلا، مــاه جــانبــازی اکبــر
با تن پاشیده از هم میشود در خون شناور
اِربــاً اِربـا مثـل بـابـا
واحسینا، واحسینا
مـاه جنــگ حـق و باطل، ماه سرهای بریده
میشود از دیده جاری اشک زهرای شهیده
مـاه انصـار مـاه ایثـار
واحسینا، واحسینا
ماه عاشورا رسیده، خون بوَد جاری ز دیده
زینب مظلومــه گیــرد بوسـه از حلـق بـریده
سینه سوزان دیده گریان
واحسینا، واحسینا
طلوع ماه محرم (نوحۀ دوم)
فانوسهای اشک 2 – غلامرضا سازگار
امشب هلال ماه خون در آسمان پیدا شده
رخت سیــه بــر قـامت پیغمبـر و زهـرا شده
خون گریه کن ای ماه خون انا الیه راجعون
ای حـاجیان حـج خـون آمـاده بهـر هر بلا
واویلتـــــا واویلتـــــا واویلتــــا فــی کربــلا
خون گریه کن ای ماه خون انا الیه راجعون
امشب زمین و آسمان دارند ذکر یاحسین
روح از تـن پیغمبــران پــرواز کـرده باحسین
خون گریه کن ای ماه خون انا الیه راجعون
دراین مه خون میشود خون بردل زارحسین
از تیغ کین گــردد جـدا دست علمدار حسین
خون گریه کن ای ماه خون انا الیه راجعون
در مـاه خـون عـالم پر از فریاد واویلا شود
خـــون قـلب زار بــاغبان بـر لالة لیلا شود
خون گریه کن ای ماه خون انا الیه راجعون
در ماه خون،خون خدا درخون شناور میشود
صــد پــاره قلـب زیـنب از داغ بــرادر میشـود
خون گریه کن ای ماه خون انا الیه راجعون
دراین مه خون غنچۀ نشکفته پرپر میشود
دلـداری خــون خـدا لبخنــد اصغـر میشود
خون گریه کن ای ماه خون انا الیه راجعون
طلوع ماه محرم (نوحۀ سوم)
فانوسهای اشک 2 – غلامرضا سازگار
تسلیت ای یاران مـاه محـرّم شد مـاه محـرّم شد
بـــزم عـــزاداران حلقـۀ مـاتم شد حلقـۀ ماتم شد
جبریل امین سینه زده، جامه دریده
خـون جگــر فـاطمه از دیــده چکیده
ماه عزا آمد (2)
گریه کن ای دیده مــــاه عـــــزاداری اسـت مــــاه عـــزاداری است
در همــــۀ عـــالم خون حسین جاری است خونحسینجاری است
بــر پــا شــده در مــاه عـزا شـور قیامت
زین ماتم عظمی سر مهدی به سلامت
ماه عزا آمد (2)
جنّ و ملک با هم گریـه کنیـد امشـب گریه کنید امشب
در مـهِ خـون گردد خــون بــه دل زینب خون بـه دل زینب
این ماه به خون خفتن هفتاد و دو یار است
از خــون همــه دشـت بـلا باغ و بهار است
ماه عزا آمد (2)
ارض و سما شــورِ روز جــزا دارنــد روز جـــزا دارنـد
فـــاطمه و حیــــدر
هر دو عزا دارند هر دو عزا دارند
آیـد بـه سـوی کـرب و بلا از دل صحرا
بــا خیــل بنیهـاشمیـان یوسف زهرا
ماه عزا آمد (2)
در مـه خون سقّا نقش زمین گردد نقش زمین گردد
غرقه به خون ماهِ امبنیـــن گــــردد امبنیـــن گــــردد
در مــاه عـــزا کـس نکنـــد یـاری زینب
خون گریه کن ای دل به عزاداری زینب
ماه عزا آمد (2)
این مـه خون ماه شیون و واویلاست شیون و واویلاست
در یـم خـون پـرپر دستـهگل لیلاست دستـهگل لیلاست
زینب زنــد از داغ علـی بـر سر و سینه
ریــزد بــه روی پیکــر او اشـک سکینـه
ماه عزا آمد (2)
طلوع ماه محرم (نوحۀ چهارم)
فانوسهای اشک 2 – غلامرضا سازگار
شــده مــاه محــرّم ســرت ســلامت فاطمه
مه اشک است وماتم سرت سلامت فاطمه
خون،روان از دو عین است مهِ قتلِ حسیـن است
شده عالم سیهپوش از داغ هفتاد ودو تن
میشـود خـاک صحرا بر یوسف زهرا کفن
خون،روان از دو عین است مهِ قتلِ حسیـن است
رسـد از بـاغ جنت بـا چشم گریان فاطمه
گهـی آیـد در گــودال گاهـی کنـار علقمه
خون،روان از دو عین است مهِ قتلِ حسیـن است
گــل لبخنــد اصغــر آتـش زده بــر جگــرم
روی خــونین اکبــر افکنـده بـر دل شـررم
خون،روان از دو عین است مهِ قتلِ حسیـن است
روی خـاک میــدان این شاخـۀ یاس علی است
سر زهرا سلامت این دست عباس علی است
خون،روان از دو عین است مهِ قتلِ حسیـن است
مه خون است و سقا خون از بصر جاری کند
عــوض دسـت عبــاس زینـب علمــداری کند
خون،روان از دو عین است مهِ قتلِ حسیـن است
مه خون است و قاسم گردد به قربان عمو
نـــوشد آب گـــــوارا از چـشم گــریـان عمو
خون،روان از دو عین است مهِ قتلِ حسیـن است
هلال محرم (نوحۀ اول)
یک ماه خون گرفته 4 - غلامرضا سازگار
سرت سلامت،رسول خاتم دوباره سر زد، هلال ماتم
فــــــرشتگــان آســـــمانی رسیده وقت نوحـهخـوانی
حسین مظلوم حسین مظلوم
حسین مظلوم حسین مظلوم
هلال خون،سر نزن دوباره کــه میزنی بــر جگر، شراره
شهـــادت عزیـز زهراست تنش به روی خاک صحراست
حسین مظلوم حسین مظلوم
حسین مظلوم حسین مظلوم
در این مه اشک، در این مه خون به جسم صدچاک، به روی گلگون
حـــسین و ایثـــــار و شـــــهادت بـــــه مــــوج خــــون کند عبــادت
حسین مظلوم حسین مظلوم
حسین مظلوم حسین مظلوم
هلال خون و ماه پیام است برای شیعه، خنده حرام است
مـــــاه محـرّم الحـرام است مــاه جهاد است و قیام است
حسین مظلوم حسین مظلوم
حسین مظلوم حسین مظلوم
هـــلال خــون آه ز دل بــرآرد عــــزیز زهــرا کفن ندارد
پیکر او از خون، خضاب است عـریان میان آفتاب است
حسین مظلوم حسین مظلوم
حسین مظلوم حسین مظلوم
از تیغ دشمن، چو شاخۀ یاس افتد ز پیکر دو دست عباس
صــــدایش از علقمـــــه آیــــد بـــــه دیـــدنش فـاطمه آید
حسین مظلوم حسین مظلوم
حسین مظلوم حسین مظلوم
هلال محرم (نوحۀ سوم)
یک ماه خون گرفته 4 - غلامرضا سازگار
هلال مــاه خـون، دمیده
قیـــامت کبـری، رسیـده
رنــگ از رخ زهـــرا پـریده
یا زهرا سرت سلامت یا زهرا سرت سلامت
مـــاه شهــادت حسیـن است
فاطمه را،خون،در دوعین است
عبــاس، مقطــوع الیدین است
یا زهرا سرت سلامت یا زهرا سرت سلامت
ای سـاربـانها تـــا تــوانید
آهستــهتر محمـل بــرانیـد
جای«هدی» نوحه بخوانید
یا زهرا سرت سلامت یا زهرا سرت سلامت
ای ماه خون،چه بیوفایی
از تــو رسـد بــوی جـدایی
قتلگــه خــــــون خــــدایی
یا زهرا سرت سلامت یا زهرا سرت سلامت
از مـاه خون، ریزد ستـاره
چگــــونه مـیکنـد نظـاره
بـــر آن گلــــوی پــارهپاره
یا زهرا سرت سلامت یا زهرا سرت سلامت
قامت گردون،شد،هلالی
چون قـامت مولیالموالی
فـاطمه را بُــوَد چه حالی
یا زهرا سرت سلامت یا زهرا سرت سلامت
ای ماه خون، زمزمه داری
نــــالۀ «یـا فـاطمه» داری
قتلگــــــه و علـقـمه داری
یا زهرا سرت سلامت یا زهرا سرت سلامت
هلال محرم (نوحۀ چهارم)
یک ماه خون گرفته 4 - غلامرضا سازگار
دوبــاره سـرو قـد زهـرا، ز غـم خمیده
مهدی سرت سلامت ماه عزا رسیده
این ماتم حسین است ماه غم حسین است
شد از افق نمایان هلال خون دوباره
بــر پیکـر حسینش، زهـرا کنـد نظاره
این ماتم حسین است ماه غم حسین است
من روی زخم دلها، زخم دوباره دیدم
دوبـاره روی نیـزه، هجـده ستاره دیدم
این ماتم حسین است ماه غم حسین است
زینب کشد ز دل آه زهــرا زند به سینه
دشمن کند نوازش با سیلی از سکینه
این ماتم حسین است ماه غم حسین است
گلگــون افق، ز خون خدای ذوالجلال است
داغ عـــزیـز زهـــرا، بـر سینــه هـلال است
این ماتم حسین است ماه غم حسین است
دل آواره
یک ماه خون گرفته 4 - غلامرضا سازگار
گل، فزون است،ولی آن گل،بیخار کجاست؟
خیمـــه بسیـــار بــوَد، خیمـۀ دلــدار کجاست؟
دل آوارۀ مـــن، خـــانـه بــه دوشِ یـــــار است
ای حــرم بـا مـن دلخسته بگـو، یـار کجاست؟
عـــرفــات و جبـــل الــرّحمـه، بگــویید بــه مـن
کعبــــۀ روح مــــرا وعــــدۀ دیـــدار کجــاست؟
شب،شب مشعر و چشم همگان بیدار است
جگــرم خـون شده، یا رب! دل بیدار کجاست؟
یــوسف فــاطمـه! بــازار تــو، گـــرم است ولی
آنکـــه مـــا را بـبــــرَد بــر ســر بـازار کجاست؟
تــا بیــــاییم ســـر راه تــــو بـــا گـــوهر اشــک
سینـۀ سـوختـه کـو؟ چشم گهربـار کجاست؟
حـــاجیـان در عــــرفـاتند و ز هــم میپــرسند
حــاجی فــاطمـه کــو؟ رهبـر احرار، کجاست؟
ای جـــوانــان مـدینــــه! ز شمــا میپـــــرسم
کـــه علــی اکبــر و عبــاس علمدار کجاست؟
نـه ربـــاب و نـه ز گهــــوارۀ اصغــر، خبـر است
طفـــلِ شیـــرِ حــــرم حیـــدر کـــرار کجاست؟
«میثم» از کثـرت عصیان چه هراست، بشنو
عفـو، فــریـاد بـرآرد کــه گنهکــار کجــاست؟
محرم است بیا
یک ماه خون گرفته 4 - غلامرضا سازگار
عـــزای اشــــــرف اولاد آدم اسـت، بـیــــا!
عــزیـز فــاطمـه! مــــاه محــــرّم است بیــا
هـلال مـاه عــــزا میدهــد نــدا بـه فلــک
کـه مـاه گـریـه و انـدوه و مــاتـم است بیـا
پــــریـده رنــگ ز رخســــار مــــادرت زهــرا
قـــد رســول خــدا در جنـان، خم است بیا
لــــوای ســـرخ حسینی ندا دهد همه دم
که غیر تو چه کسی، صاحب دم است بیا
اگر شوند سماوات، چشمه چشمۀ اشک
بـــه یــاد قـطـــرۀ خـون خـدا کـم است بیا
بـــه زخـمهـــای تـن پــــاره پــارۀ شهــــدا
خـدا گــواست، کـه تیـغ تو مرهم است بیا
هنـوز غرقه به خون، ماه روی عباس است
هنـوز نقش زمیـن، دست و پرچم است بیا
بیـا کـه پر شده از ذکر «یا حسین» جهان
بیــا کـه ولـــولـه در خلــق عــالم است بیا
هـر آن دلی کـه بـه یاد حسین میسوزد
در آن شرارهای از شعر «میثم» است بیا
یا صاحب الزمان (عج)
یک ماه خون گرفته 4 - غلامرضا سازگار
صــدات، بُــرد دلم را بــه آسمان مهدی
خوش است از تو شنیدن دعا بخوان مهدی
فــدای حنجــرۀ خستــهات شـوم مــولا
بخوان که بـا تو بخوانند، حاجیان مهدی
کدام خیمه، به دور تو، حاجیان جمعاند؟
کجا، دو دست گشودی بر آسمان مهدی
خوشا به حال دل اهل خیمهای که تو را
چو جان خویش گرفتند، در میان مهدی
رسد ز حنجــرۀ سنگهای مکه به عرش
صدای نـالـۀ «یـا صاحبالزمـان» مهدی
بیـا کـه اشــک بـریـزیم بـا تــو در عـــرفات
بــه یـاد جدّ غریبت، ز دیـدگان مهدی
تــو ســاکـن عـــرفـاتی و جـــدّ مظلــومت
ز مکه سوی بیـابـان بــوَد روان مهدی
نگاه مـا همــه مــانده، بـه اشـک دیدۀ تو
نگاه توست بــه دنبـال کــاروان مهدی
هنــوز، پـــرچم ســـرخ حسیـن مـیخــواند
سـرود «سیدی الغوث الامان» مهدی
هنــوز نغمــۀ قـــرآن رســد ز نیــزه به گوش
هنوز زخم حسین است، خونْفشان مهدی
ز لطـف و رحـمت و آقــایی تـــو کــم نشـــود
دهی به «میثم» اگر روی خود نشان مهدی
یا مهدی (عج)
یک ماه خون گرفته 4 - غلامرضا سازگار
بـیــــــا و درد هـجـــــران محبّـــان را مــــداوا کــن
نگــاهی از کـــرم بـــر چشــمهـای بسته مـا کن
تمــــام آفـــرینش بیتــو بـاشد، جسم بیجـانی
بیــا بــا یــک نگـــه، بــر خلـق، اعجـاز مسیحا کن
بیــــا از غــــربـت جــدّت بگـــو، بــا مــــردم عــالم
بیــا و چشـم مــا را، از ســرشک سرخ، دریـا کن
بـیــــا دسـت یــدالـلــهی، بــــــرون از آستیـن آور
طنـــاب خصــم را، از دســتهــای عمّـهات وا کن
کنـــار علـقمـه بــــا مــــادر مظلــــومــــهات زهــرا
دو چشـم خــویش را دریا، به یاد چشم سقا کن
ســــر بــالای نـــی، آوای قــــرآن، خنـدۀ شــادی
بیــــا دروازۀ ســـاعــات و زینــب را تمـــاشــا کـن
بیا! با اشک کن، همچون عموی خویش، سقّایی
بـــریـز از دیـــده خـون و گـریـه بــر اولاد زهـرا کـن
بیــا بیـــرون بکــش از حنجـر ششماهه، پیکان را
پسـر کــه ذبـــح شـد از تیــر قـاتـل، فکـر بـابا کن
بیـــا تشییـع کـن بـــا نـــوجــوانان، نعــش اکبـر را
بــه اشـک دیــدۀ خـود، شستشـوی ماه لیلا کن
بریزد خون «میثم» تا به خاک پـای یـارانت
بیــا او را بــرای روز جــــانبازی، مهیــا کـن
یا مهدی(عج)
یک ماه خون گرفته 4 - غلامرضا سازگار
یکشب رسدکه شام فراقت سحر شود
خورشید عــارضت، ز حرم جلوهگر شود
بـــا طـــول غیبتت، نشـود کم امید مــا
این روزگار تلخ، زمـــانی بــه ســر شود
گردد ز کعبه،بانگ «انا المهدی»ات بلند
یکدم جهـــان ز آمـدنت بـــا خبــر شود
آیـــا شـود کـه بگذرد این روزگــــار تلخ؟
«آری شود، ولیک، بـه خون جگر شود»
از گریـۀ زیــــاد، شــود اشکِ دیــده کم
زین گـریه، اشک دیدۀ ما بیشتر شــود
روزی به بحررحمت حق،غرق میشوم
کـــاین سینه پیش تیر بلایت سپر شود
آمینی از تــو، کــــار هــزاران دعــــا کند
دستی گشا، وگرنه دعـــا بی اثر شود
تـا بشکنیم، فــرق بتــان را، خلیـــلوار
هر مشت ما به روز ظهـورت، تبـر شود
پــروانهوار دور ســرت گــردد آسمـــان
خورشید برتـو پرچم فتح و ظفر شــود
یـک عمــر بـا دعـــای فــرج زنــده مــاندهایم
«میثم»دعا کن این شب هجران سحر شود
اول محرم
ستوده
مــاه محرّمــده گلـر زهـرا نـوایه
دلده حسین وای یوز قویار کرب و بلایه
مــــاه محـــــرّم گلدی عزیزان
باشلاندی یاس شـاه شهیدان
بــو آیــدا زهــرا گلشنـی دوندی خـزانه
فردوسیـان قــاره چکــوب بــاغ جنـــانه
جـنّت عزاخـــانه اولـــوب رضوانیــــــانه
هـم مصطفایــه تسلیـت هـــم مـرتضایــه
فرمــــان گلـــــر خلاّقــــدن روح الامینـــه
کرّوبیــان همــراه اولون بو شور و شینـه
جــنّ و لک ماتم دوتـون مظلوم حسینه
دولسون حسین وای نالهسیعرش خدایه
بـــو آی اولـــوب لیــلا جوانــی اِربــاً اِربـــا
اکبر، حسین روح و روانـی، شبـه طاهــا
ســردی عبانــی مقتلــه دلبنـــد زهــــرا
یعنی اوغول نعشین حسین یغدی عبایه
آت دیرناقــی قاسـم قانیـن تپراقـه یاخدی
باسدی حسین آغوشینه عبّاسـه باخدی
سویلوب کمک ایله منه،گوزیاشی آخدی
گَل قاسمـی حمـل ایلیــاق خیمـه سرایه
بو آی پیمبـر عترتـی یاندی سوسوزدان
اصغـر بوغازندان دگـوب اوچ شعبه پیکان
نهر فـرآت آخـدی چولـه اصغر ایچوب قان
بـــو آی ربابــی گتدیلر نــی تــک نوایـــه
اصغر بو آی سوفکرینی باشدان آتوبدی
عبّـاس نــامآور بـــو آی قانـــه باتوبـــدی
قولسـوز کنـار نهـــر علقمــده یاتوبــدی
امّ البنین آغـلار بــو آی مشــگ و لوایـــه
حضرت علی می فرمایند:حسود آسایش ندارد
آغاز محرم الحرام
کربلا زمزمه سی - منادی
آیل ای دل دلِ غافـــــل گنه غم نواسی گلدی
دیَر عالــم هامی باهم آقامون عزاسی گلدی
گلدی محرّم آیی- دنیا دیر حسین وای
قـاره چکوب بهشته- زهرا دیر حسین وای
مولا حسین حسین جان
گنه دلدن اوجالور آه باتوب عالم آه و وایه
کــه قطـار شـه خوبـان یتشوبدی کربلایه
یتیشن دم شـه عالم آچوب اللرین دعایه
دیدی ناگه شَهدِالله اَله حق رضاسی گلدی
گلدی محرّم آیی- دنیا دیر حسین وای
قـاره چکوب بهشته- زهرا دیر حسین وای
مولا حسین حسین جان
دیله گلدی دیدی عباس آقاجان بو یرنه یردی
سنـه قربان کـه نیستان قاباقیمدا جلوهگردی
اونا ناگه بیوروب شه او سنین نیزهلردی
ایشدوب بو سوزی سقّا گوزینه بُکاسی گلدی
گلدی محرّم آیی- دنیا دیر حسین وای
قـاره چکوب بهشته- زهرا دیر حسین وای
مولا حسین حسین جان
اول محرم
کربلا زمزمه سی - بدرخانی
گینه ای شیعهلر ایلیــون آه و نوا
نصب ایدون هریره پرچم مـا عـزا
عرض ائدون یکسره- تسلیت حیدره
یـا حسیـن جـان - یـا حسین جــان
کربـلا عشقینــه دایر ایدون هیئتی
آغلیـون صدقیلــن پاک ایلیون هیئتی
سعی ایدون دائماً حفظ ایلیون وحدتی
ایستوسوز گرحسین دردوزه ایتسون دوا
عرض ایدون ...
آغلیـون بـیریــا عتــرت پیغمبــره
فـاطمــــه آدوزی ثبت ایلسون دفتره
ایستوسوزشادمان عزم ایدهسوزمحشره
قویمیون خوار اولا نهضت کرب و بلا
عرض ایدون ...
کربـلا عاشقـــی حامی اولار مکتبــه
فخـر ایـدر فاطمه بـذل ایلیـن منصبــه
قلبینون سرّینی فــاش ایلیـــر زینبــه
چوخ مریضه خانم لطف ایلیوبدور شفا
سائلــه یوخ دیمـز- ناامید ایلمز
یا حسین جان- یا حسین جان
او خانم غم چکوب اگمدی باش ذلَّته
قویمادی دشمنی ضربه ویرا نهضته
بیر یانـان خیمـهده بانی اولوب هیئته
اوّلین شخصیدی خیمیه چکدی قرا
قوردی بیر هیئتی- ساخلادی نهضتی
یا حسیـن جـان- یــا حسیـن جان
نوحه طلوع محرّم(1)
دو دریا اشک 1- غلامرضا سازگار
در همـه جــا افتــاده شـور قیـامت
یوسف زهرا مهدی سرت سلامت
بقیــــۀالله اجرکَ الله
ماه عزا ماه عزا ماه عزا شد (2)
مـــاه عــزا و هـلال خـون دمیده
رنــگ از رخ حضــرت زهـرا پریـده
ماه شهادت ماه سعادت
ماه عزا ماه عزا ماه عزا شد (2)
بـر تـن اهل عزا رخت سیاه است
فاطمه صاحب عزا در قتلگاه است
ای اهل عالم آمـد محــرم
ماه عزا ماه عزا ماه عزا شد (2)
مـــاه عــــزاداری زینب کبـراست
بر سر نیزه سر یوسف زهراست
قرآن بخواند شیعـه بـداند
ماه عزا ماه عزا ماه عزا شد (2)
مــاه شهیدان بـود یـا ایهــاالناس
گردد جدا از بدن دو دست عباس
سقای بیآب میرود از تاب
ماه عزا ماه عزا ماه عزا شد (2)
بـر آسمــان مـیرود فغان لیلا
نقش زمین میشود قرآن لیلا
شبهِ پیمبر عـلیاکبر
ماه عزا ماه عزا ماه عزا شد (2)
در مـاه خون غنچة پرپر ببینید
لبخنـد سـرخ علیاصغر ببینید
ششماهه سرباز یــار سـرافـراز
ماه عزا ماه عزا ماه عزا شد (2)
نوحه طلوع محرّم(3)
دودریا اشک 1- غلامرضا سازگار
امشب هلال ماه خون در آسمان پیدا شده
رخت سیــه بـــر قـامت پیغمبـر و زهـرا شده
خون گریه کن ای ماه خون اناالیه راجعون
ای حـاجیـان حـج خــون آمـاده بهـر هــر بلا
واویلتـــــا واویلتـــــا واویلتـــــا فـی کـربـــــلا
خون گریه کن ای ماه خون اناالیه راجعون
امشب زمیـن و آسمان دارند ذکر یا حسین
روح از تن پیغمبـــران پـــرواز کـرده با حسین
خون گریه کن ای ماه خون اناالیه راجعون
در این مه خون میشودخون بردل زارحسین
از تیـغ کین گـردد جدا دست علمـدار حسین
خون گریه کن ای ماه خون اناالیه راجعون
در مــاه خـون عـالم پـر از فـریاد واویـلا شود
خـون قـلب زار بــاغبـــان بـــر لالـه لیلا شود
خون گریه کن ای ماه خون اناالیه راجعون
درماه خون خون خدا درخون شناورمیشود
صـد پــاره قلـب زینب از داغ بــرادر میشود
خون گریه کن ای ماه خون اناالیه راجعون
در این مه خون غنچه نشکفته پرپر میشود
دلـداری خـــون خــدا لبخنــد اصغـر میشود
خون گریه کن ای ماه خون اناالیه راجعون
زنجیر زنی طلوع محرّم
دو دریا اشک - غلامرضا سازگار
تسلیت ای یاران مــاه محرّم شد مــاه محرّم شد
بـــزم عـــزاداران حلقه مـاتم شد حلقـه ماتم شد
جبریل امین سینه زده جامه دریده
خــون جگـر فاطمه از دیـده چکیده
ماه عزا آمد (2)
گــریه کن ای دیده مــــاه عــــزاداری است مــــاه عـــزاداری است
در همــــۀ عـــــالم خونحسین جاری است خونحسینجاری است
بــر پـــا شـده در مــاه عــزا شور قیامت
زین ماتم عظمی سر مهدی به سلامت
ماه عزا آمد (2)
جنّ و ملک بـا هم گریه کنید امشب گریه کنید امشب
در مــهِ خـون گردد خـون به دل زینب خـون به دل زینب
این ماه به خون خفتن هفتاد و دو یار است
از خــون همــه دشت بـلا بـاغ و بهار است
ماه عزا آمد (2)
ارض و سما شــورِ روز جــــزا دارند روز جــــزا دارند
فــــاطمه و حیـــدر هر دو عزا دارند هر دو عزا دارند
آید به سوی کـرب و بلا از دل صحرا
بـا خیـل بنیهـاشمیان یوسف زهرا
ماه عزا آمد (2)
در مه خـون سقا نقش زمین گردد نقش زمین گردد
غرقه به خون ماه امبنیـن گــــــردد امبنیـن گــــــردد
در مــــاه عـــزا کــس نکنـد یـاری زینب
خون گریه کن ای دل به عزاداری زینب
ماه عزا آمد (2)
این مه خون ماه شیون و واویلاست شیون و واویلاست
در یم خون پــرپر دسته گل لیلاست دسته گل لیلاست
زینب زند از داغ علی بر سر و سینه
ریـزد بــه روی پیکـر او اشک سکینه
ماه عزا آمد (2)
جامه دریده
دو دریا اشک - غلامرضا سازگار
خون پاک تو اشک دیده ماست مکـتب تـــو مــرام و ایـده ماست
دل مــــا محفــــل مصیبـت تــــو قـلـب مـــا جــامـه دریـده ماست
مــــا علمـــدار کـربــلای تـــوییم عَلـــمِ مــــا، ســـرِ بریـده ماست
سـوز در زخـمِ سینــه مانده تـو نــــاله از جگـــر کشیـــده ماست
هـــر کجــا یــاد توست انجمنی پـــارههای جگــر، قصیـده ماست
مــــرهم زخـمهــــای پیکـــر تــو تا صف حشر،اشک دیده ماست
نفس مــــا شــراره غـم تـوست ناله، جانِ بـه لب رسیده ماست
دل مــــا در پــــی زیـــــارت تــــو طـایـــرِ از قفـس پـــریـده مـاست
خــــون حلــق علـــیِّ اصغــر تــو اشـکِ از دیــدگان چکیده ماست
نالــههــای همـــــاره «میـثم»
سـوز در سینه آرمیده ماست
گریه محرّم
دو دریا اشک - غلامرضا سازگار
بهــــارِ بــاغِ دل از گـــریه محـــرّم تـوست بهشـت، بـرگ گلی از شــرارۀ غــم توست
محــرمت بـه من احــرامی سیـه بخشیـد کسی کـه مَحـرم ایـن جامه گشت،محرم توست
جحیـم را کنـد از یـک نگــاه خـود خـاموش کسی که گوشهنشینِ بهشتِ ماتم توست
بـه چـــار مـاه حــرامم بوَد چه کار که من دوازده مــه ســـالم همـــه محــرّم تـوست
چـــــرا مــلائــکۀ الله سجـــــدهاش نکننـد مگـــر نـه طـینت آدم ز خـاک مقــدم توست
اگـر شوند همه بحرها بـه چشمـم اشـک به خون پاک تو سوگند میخورم، کم توست
هر آنکـه کشتـه شـود صـاحبِ دمـی دارد تــو کیستی که خـداوند،صاحب دم تـوست
علم به دست علمدار توست تاصف حشر همیشـه عـالم اسـلام زیــر پـرچم تــوست
که گفته زخم تو مرهمپذیر نیست حسین که خـود تو کشتۀ اشکی و اشک، مرهم توست
از آن همــــاره دل خـــلق را زنــــد آتــش
که سوز آه تـو در نالههای «میثم» توست
بساط عشق
دو دریا اشک - غلامرضا سازگار
شور تو باگذشت زمان کم نمیشود داغـت جــدا ز سینه عالم نمیشـود
بااشک چشـمِ گریهکنانت نـوشتهاند جـز اشک ما حریف جهنم نمیشـود
گیرم که ماهها همـه گردندماه خون جبران خــون تـو بـه محــرّم نمیشود
تا حشر، چشم ماهمه دریای اشک توست این بحـرِ رحمتی است کز آن کــم نمیشود
میخواست از بهشت بیاید به کربلا گنــدم، وگــرنه رهـــزن آدم نمیشود
سنگینی غمت کمر چرخ را شکست توکیستی که ابروی تو خم نمیشود
تا اشک و آه و نـاله نبــاشد،برای ما هرگز بساط عشق فراهم نمیشـود
گـر صـد هـزار بار سرش را جدا کنند شیعه دلش جدازتو یک دم نمیشود
سرسبـزی ریاض عبادات جن و انس بیاشک چشــم شیعـه مسلـم نمیشـود
تــا گــــرد کــــربلا ننشینــد بــه صـورتش
هرگز بهشت،قسمت «میثم» نمی شود
هلال خون
یک ماه خون گرفته2-غلامرضا سازگار
ایـن هـلال ماه خون، یا آفتاب محشر است یـا بـه نــوک نـی، سـر ریحانۀ پیغمبر است
مصحـف قلـبِ نبـی افتـاده در دریـای خون آیــه ها بر پیکرش از زخم تیر و خنجر است
زادۀ مرجانه بـر بالِش نهد سـر تـا به صبح صــورت فــرزند زهرا بر روی خاکستر است
مــاه خون برگرد می دانی که دامانت هنوز مقتـل خونین هفتــاد و دو جسم بی سر است
بـــاغ را آتــش زدنـد و لالــه هـا پـامال شد شعله بـر بـام فلک از دامن یک دختر است
صــورت ریحـانۀ زهراست از خـون لاله گون خون پیشانی است یاخون علی اکبر است
ماه خون این سرخی رخسار تو ازخون کیست؟ خــون ثـــارالله یـــا خــون علی اصغر است
ذوالجنـاح از خیمه می آید ولی دارد دو بال کـس نداند این همه تیر است،یا بال و پر است
ماه خون در چهره ات پیـداست تصویر دو دست صــاحب آن هــم علمـدار است،هم آب آور است
مــاه خــون زینب نشسته در کنـار قتلگاه یــا کــه زهــرا زائــر آن پاره پاره پیکر است
ماه خون!در دامنت افتاده سروی روی خاک وای بر من!جسم عباس است این یاحیدر است
کـوثـر اشک است جــاری تـا قیــامت بر حسین
سیل اشک چشم "میثم" قطره ای از کوثر است
ماه خون
یک ماه خون گرفته2-غلامرضا سازگار
لاله گون برگشتی امشب در فضا،ای ماه خون گوییا در بحر خون کـردی شنا، ای ماه خون
از گــریبان افــق بــا روی خونین سر زدی یاکه شستی چهره ازخون خدا ای ماه خون
بــازشـو از ره کــه تـرسم بـاز بـا دیـدار تو تـازه گــردد داغ ختـم الانبیــا ای مــاه خون
بـــازشـو از ره کــه می بینم کنـار علقمه دست سقا می شود ازتن جدا ای ماه خون
بــاز شو از ره که می بینم زشمشیر جفا می شود فـرق علی اکبر دو تا ای ماه خون
بــازشـو از ره کــه در دامـان تو ماه حسن می زنـد در حجلـۀ خون دست و پا ای ماه خــون
بــاز شـو از ره کـه می بینم دراین ماه عزا می شـود ذات خـدا صاحب عزا ای ماه خون
بــاز شــو از ره کـه می بینـم کتـاب الله را زیــر سـم اسب و روی نیزه ها ای ماه خون
بــاز شو از ره که می بینم سر دست پـدر ذبـح گــردد اصغــر از تیــر جفا ای ماه خون
در تــو می بینـم دل شـب در نمـــاز نافله بــر حسین خود کند زینب دعا ای ماه خون
در تــو می بینم کــه از دور حـرم تا قتلگاه می زند زینب،حسینش را صدا ای ماه خون
در تو می بینم کـه حتـی نونهال باغ وحی می خـورد سیلـی ز شمـر بی حیــا ای ماه خون
بــاز شــو از ره کــه "میثـم" را دل از دیـدار تـو
سوخت همچون خیمه های کربلا ای ماه خون
هلال خون(نوحه)
یک ماه خون گرفته1-غلامرضا سازگار
ریزد از چشمم ستـاره، در جگـر دارم شراره
می چکد خون شهیدان از هلال خون دوباره
شد محرم ماه ماتم واحسینا، واحسینا
خون هفتاد و دو عاشق،میدمد از دشت وصحرا
می شود یـک روزه پـرپـر، لالــه های بـاغ زهــرا
از دم تیــر زیر شمشیر واحسینا، واحسینا
ماه قتــل سیدالنــاس، مــاه اکبــر، مــاه عباس
دست سقا افتد از تن،برزمین چون شاخۀ یاس
چهره گلگون دیده پرخون واحسینا، واحسینا
مــاه سربــازیّ اصغــر، مــاه لبخند شهادت
بر فــراز دست بابا می کنــد اصغــر عبادت
میخـورد شیر از دم تیــر واحسینا، واحسینا
مــاه قتــلِ مـــاه لیـــلا، مــاه جـان بـازی اکبر
با تن پاشیده از هم می شود در خون شناور
اِربـــاً اِربـــا مثــل بـابـا واحسینا، واحسینا
مـاه جنگ حـق و باطل، مـاه سرهـای بریــده
می شود از دیده جاری اشک زهرای شهیده
مــاه انصـار مـاه ایثــار واحسینا، واحسینا
ماه عاشورا رسیده، خون بود جاری زدیده
زینب مظلومـه گیـرد بوسـه از حلق بریده
سینه سوزان دیده گریان واحسینا، واحسینا
هلال خون (مصیبت)
یک ماه خون گرفته1-غلامرضا سازگار
هلال خون،مه خون،ماه اشک،ماه عزاست عـزای کیست؟ گمانم عزای خون خداست
خمیده قامت گردون، شکسته پشت فلک روانه خــون دل از چشــم آدم و حـوّاست
پریــده رنــگ ز رخســـار احمـــد و حیـــدر شــرارۀ دل زهـــرا، صـــدای وا ولــداست
سـرشک دیـــدۀ زهــرا، روان ز قلـب افـق قــد خمیــدۀ زینـب، هــلال مــاه عـزاست
قسم به جان حسین ای هلال خون برگرَد کــه در تـــو زخـم علمــدار کربـلا پیداست
بگــو فــرات نجوشــد کــه آب تشنـه لبــان در ایـن طلیعۀ خـون اشک دیدۀ سقاست
بگــو بــه لالــه نرویــد کــه چنــد روز دگــر ورق ورق بـــه روی خــاک، لالــۀ لیلاست
بگـو بـه مهـر نتابـد کـه راس پــاک حسین فـراز نیـزه چـو خورشیــد روز عاشـوراست
ز گـــوش دخترکــی خــون روان بـود گویـا کــه گوشـــوارۀ او یادگـــاری زهـــراست
حسین بـود خدایـی، خــدا حسینـی بود از آن زمــان کــه جهـان وجــود را آراست
سرشک دیدۀ «میثم» هماره جاری باد
که اشک دائم او وقف سیدالشهداست
میزبانی خدا
فانوسهای اشک 3 - مصطفی نظری
کـــربلا! بنـمــا مهیـــا خـــود را بهـر عزیز زهرا، کن میزبانی(2)
بنگــر ز آل طــاهـا، میهمــان رسیـده
زهرا از این مصیبت خونبار ز دیده (2)
کـــربــلا! گهــــوارۀ اصغــــری قربانگاه اکبری، کن میزبانی(2)
ششماهۀ جانبازی، چشم کس ندیده
زهـرا از این مصیبت خـونبار ز دیـده (2)
واویـلا! زینـب شـــود سیــه پــوش با غم شود هم آغوش،کن میزبانی(2)
از بــار هجـر یــاران، قــامتش خمیده
زهرا از این مصیبت خونبار ز دیده (2)
نوحه ورود به کربلا (1)
یک ماه خون گرفته7-غلامرضا سازگار
ای حاجیان حج خون حجتان مقبول
انــا الیــه راجعــون حجتــان مقبول
قالوا بلا اینجاست کربوبلا اینجاست
اینجا فتد در خاک و خون لاله یاسم
اینجا ز تـن گردد جدا دست عباسم
قالوا بلا اینجاست کربوبلا اینجاست
اینجا شـود لیـلای من بیعلیاکبر
اینجا به خـون غلطـد تن شبه پیمبر
قالوا بلا اینجاست کربوبلا اینجاست
اینجا شود بر روی دست غنچهام پرپر
اینجــا ربـابـم میشـود بیعلـیاصغـر
قالوا بلا اینجاست کربوبلا اینجاست
واویلتــا واویلتــا ای بنــیهــاشـم
اینجا ز خون بندد حنا حضرت قاسم
قالوا بلا اینجاست کربوبلا اینجاست
اینجـا زنـد لعــل لـب دختــرم تبخال
اینجا شود از سم اسب پیکرم پامال
قالوا بلا اینجاست کربوبلا اینجاست
اینجا به خاک افتد مرا پیکر خونین
زینب گذارد بـوسه بر حنجر خونین
قالوا بلا اینجاست کربوبلا اینجاست
نوحه ورود به کربلا (2)
یک ماه خون گرفته7-غلامرضا سازگار
شکر که ما کرب و بلایی شدیم
در حــرم عشـق خدایـی شدیم
محفـل دلــدار سلام علیک کعبـه دیــــــدار ســلام علیـک
وعدهگـه یــار سـلام علیک ما همگان در تو خدایی شدیم
شکر که ما کرب و بلایی شدیم
در حـرم عشـق خـدایـی شدیم
کرب و بـلا مـــا همـه آمادهایم سینه بـه شمشیر بلا دادهایم
جان به کفیم و همه بنهادهایم عبـد خـداییم و خـدایی شدیم
شکر که ما کرب و بلایی شدیم
در حـرم عشـق خـدایـی شدیم
ما همه سرباز حسینیم و بس یـار سـرافــراز حسینیم و بس
همدم و همراز حسینیم و بس
جمله امـام الشهدایی شدیم
شکر که ما کرب و بلایی شدیم
در حـرم عشـق خـدایـی شدیم
ما به ره دوست هدایت شدیم مورد احسان و عنایت شدیم
کشتــه میــدان ولایــت شدیم بــا ولــیالله ولایــــی شدیم
شکر که ما کرب و بلایی شدیم
در حـرم عشـق خـدایـی شدیم
ما همگی طالب تـرک سریم جــان بــه کـف زاده پیغمبریم
قاسم و عباس و علیاکبریم اهل زمینیم و سمایی شدیم
شکر که ما کرب و بلایی شدیم
در حـرم عشـق خـدایـی شدیم
ورود به کربلا (1)
یک ماه خون گرفته7-غلامرضا سازگار
محیـط محنـت و میــدان ابتـلا اینجاست
سپـر شـوید بـلا را کـه کــربلا اینجاست
نهید چهره به خاک و کنید سجدۀ شکر
کــه بــارگاه و زیــارتگه شمــا اینجاست
ز خــون خــویش بپــوشید حُلّــۀ احــرام
بـه دور دوست بگـردید حج ما اینجاست
بهشت قـرب خـدا بـر شمـا مبـــارک باد
خـوش آمـدید کـه آغوش کبریا اینجاست
دو دسـت از تـن عبــاس مـن جـدا گردد
ز تیـغ، فــرق علــیاکبرم جدا اینجاست
عـروج من شود از زخم تیر و نیزه شروع
تنـم بـه زیـر سم اسب توطیـا اینجاست
تـن سـهسالهام از کعب نی کبـود شود
به روی دست،علیاصغرم فدا اینجاست
تــن مطهــر مــن پــارهپاره بر روی خاک
سـر بــریدۀ مـن نــوک نیزهها اینجاست
کنـار تـربت من میکند دعا «میثم»
که استجابت پیوستۀ دعا اینجاست
ورود به کربلا (2)
یک ماه خون گرفته7-غلامرضا سازگار
دلـــدادگـان را وعـدۀ دیــدار اینجاست محمــل نگهداریـد یـاران یار اینجاست
بیــتالحـــرام مــــا از اول کـــربلا بــود میقـات مــا صحــرای خـونین بــلا بود
ما جــامۀ احــرام پــوشیدیـم از خـــون گـردیم دور دوست بــا رخسار گلگون
لبیک مــا لبخنـد زخــــم پیکـــر ماست زمزم گلوی تشنه و چشم تـر ماست
هر گـام یـک حـج وصـال ماست اینجا سعـی و صفـا و مـروه و مسعی ست اینجا
ما را بـــرای جـــانفشـــانـی آفـــریدند این جــامـۀ گلــرنـگ را بـر مـــا بریدند
اینجا شــود دریـــا ز خـــون حنجــر مـا گـردد تمـاشایی بـه نـوک نی سر ما
اینجا بـه پیکـر زخـم مـا آیات نور است اینجا مدال سینهها سم ستور است
اینجا شـود صـد پــاره جسـم اکبر من از نــوک پیکـــان آب نــوشد اصغر من
اینجا شـود پـژمرده گـلهای رســالت ازچشم سقا میچکد اشک خجالت
اینجا بـه روی خـاک ریـزد هست سقا افتـد بـه زیـر پـا چـو قرآن دست سقا
اینجا سنــان مـرحم شـود زخم تنم را اینجا ببینـد فـــاطمه جــــان دادنـم را
اینجا زنــد فـــواره خــون از حنجــر من قـــرآن بخــواند بـر فــراز نـی سـر من
اینجا بــه زیــــر خــارهــا طفلــم بمیرد مثـــل دل مـــن دامنـش آتــش بگیرد
اینجا شود چون چوبۀ خشکی لب من آبـــی نمـــاند غیــر اشــک زینـب من
اینجا رســــولالله آرد رو بــه ســـــویم رنگیـن کنـد رخســار از خـــون گلـویم
اینجا ز چشم خلق عالم خون بجوشد
از برگبرگ نخـل «میثم» خون بجوشد
ورود امام حسین علیه السلام به کربلا
یک ماه خون گرفته 6 – غلامرضا سازگار
کاروان رسید از راه لا الــه الــه الله
ساربـان! توقف کن، دشت کربـلا اینجــاست
حاجیــان حـج خـون! کعبـۀ شمـا اینجــاست
کاروان رسید از راه لا الــه الــه الله
ایـــن زمیــن نورانـــی مرکـــز قیـــام مــاست
قبضـه قبضـۀ خاکش مسجدالحــرام مــاست
کاروان رسید از راه لا الــه الــه الله
این زمین بهشتی از سرو و لاله ویاس است
بهترین گل یاسش هردو دستِ عباس است
کاروان رسید از راه لا الــه الــه الله
این زمین پر از اشک و سوز و آه و واویلاست
پـــرپـر از دم خنجـــر بـــــاغ لالــــۀ لیـــلاست
کاروان رسید از راه لا الــه الــه الله
در همین زمیـن چـون گل غنچـهام شـود پرپر
بــر فــراز دسـت مــن پــر زنـــد علـــیاصغـر
کاروان رسید از راه لا الــه الــه الله
این زمین ز خون من سر به سر شود گلگون
پیش دیــدۀ زهــرا دست و پــا زنــم در خون
کاروان رسید از راه لا الــه الــه الله
در همیـن زمیــن گــردد روی گلرخــان نیلـی
عـرض تسلیت گــردد کعب نیـــزه و سیلـی
کاروان رسید از راه لا الــه الــه الله
وداع با مدینه
مرآت ولایت 5 – غلامرضا سازگار
ای اشکهـا ببارید از چشمهـا چـو باران
کـز بـاغ وحـی، بـا هـم رفتند گلعـذاران
خون از دو دیده جاریست هنگام سوگواریست
چشم مدینـه گرید چون چشم سوگواران
دیشب عزیز زهرا بگذاشت سر به صحرا
خورشید وحی گردید پنهان به کوهساران
خالــی شـده مدینـه از لالههای توحیـد
پُـرگشتـه کـوه و صحـرا از نالـۀ هزاران
ای دوستان برآریـد آهـی ز سـوز سینـه
این بیت را بخوانیـد همـراه آن سـواران
بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
****
دیشب تو خواب بودی وقت سحر، مدینه!
یک عمـر شـد نصیبت خون جگر، مدینه!
دیدی چگونه از تـو هجده ستاره گم شد؟
دیدی که قرص ماهت رفت از نظر، مدینه؟
روزت سیـاه باشـد چشمـت بـه راه باشد
تــا از مسافــرانت آیــد خبـر، مدینــه!
دستی سوی سماء کن عبـاس را دعا کن
ترسم شود در این ره بیدست و سر، مدینه!
آه از جگــر بــرآرم خــون از بصر ببـارم
ایـن بیـت را بخـوانم بـار دگـر، مدینــه!
بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
****
بگــذار همـره یــار اشکـم بــود روانـه
بگــذار از درونــم آتـش کشــد زبانــه
امشب سرشک سرخ است جاری زچشم زینب
فـردا تنش کبـود اسـت از ضـرب تازیانه
امشب نگاه عباس بر صورت حسین است
فردا شود دوچشمش بـر تیر کیـن نشانه
امشب نهاده بلبل صورت بـه دامن گل
فـردا زننـد او را آتــش بــر آشیــانه
سوزم درون سینه آهم به بـام گردون
خون دلم به دیده اشک غمم به شانه
بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
****
آهـت ز سینـه خیـزد بـر آسمان، مدینه!
پشت سـر مسافـر قـرآن بخـوان مدینه!
آبــی بریـز از اشـک پشـت سـر مسافر
دنبـال ایـن سـواران برگـو اذان مـدینه!
سوغات دخت زهرا از کوه و دشت و صحرا
یک پیرهن بـود از هجـده جوان، مدینه!
بعد از حسن گـرفتی بر چهره گرد غربت
بعد از حسین، دیگـر تنهـا بمان مـدینه!
با سوز دل سحر کن فریاد و ناله سرکن
با من بنال تا صبح با من بخوان مدینه!
بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
****
خورشید روی احمد در کاروان عیان است
یا قرص ماه لیـلا در بین کـاروان است؟
ای چشمهـا بگرییـد ای اشکها ببارید
از چشم ناقهها هم سیلاب خون روان است
ای کودکـان مبــادا از دشمنـان بترسید
در این سفر شما را عباس، پاسبان است
هرجا که تشنـه گشتید عباس را بخوانید
عبـاس از ولادت سقـای تشنـگان است
شـرح وداع خوانـدم خون جگـر فشاندم
گویی مرا هماره این بیت بـر زبان است
بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
نغمۀ عاشقانه
فانوسهای اشک 3 – علی سهرابی تویسرکانی
ای حسین، ای شه کشور عشق وی ز حق بر سرت افسر عشق
کــربـلای تـــو شـد، محــور عشق عــاشقـان را تویـی رهبـر عشق
مـن بـه درد غمــت، مبتلایم
عاشقم، عاشق کربلایم(2)
تا تـو را خــانه در کربلا شد کعبـۀ عـاشقان نینـوا شد
کربلا رشک عرش علا شد قبلــۀ جملـه اهـل ولا شد
مـن هـم آخـــر ز اهـل ولایم
عاشقم، عاشق کربلایم(2)
تا تو در کربلا جـا گرفتی ملک دلهـا سراپــا گرفتی
از ثــــری تـا ثریــا گرفتی ز آنچه گویم تو بالا گرفتی
بــر درت، خسـروا، مـن گـدایم
عــاشقم، عـاشق کربلایم(2)
منکه از جـام عشـق تـو مستم دست گیــرم کـه از پـا نشستم
جــز تـو بــر هیچکس دل نبستم خود تو دانی من اینم که هستم
ای بهیـن رهبــر و مقتـدایـم
عاشقم عاشق کربلایم(2)
آتــش عشــق تــو جـاودانه میکشد بر دل و جان زبانه
نغمـــهام، نغمــۀ عــاشقانه میسرایـم مـدام ایـن ترانه:
از صفـای تـو مـن بـا صفایم
عاشقم عاشق کربلایم(2)
قافله عشق
فانوسهای اشک 3 – مصطفی نظری
اشک خون میچکد از چشم مرتضی
قــافلــــۀ حسیــن، آمـــــده کــــربــلا
دنبــــال قافلــــه، مـــــادرش فــاطمه
ذکــــر «اَمّــن یُجیب» میکنـد زمزمـه
واویلا واویلا واویلا واویلا (2)
اطـــراف محمـــلِ زیـنبِ خونجگر
جمع بنیهاشم، گردیده نوحهگر
ســاقـیِ عاشقان، زانوان بنهاده
نــامـوس کبــریـا، تــا شـود پیاده
واویلا واویلا واویلا واویلا (2)
روی دوش رباب، رفته اصغر به خواب
میخنـدد گـوییا، میبینـد خــوابِ آب
حیف از سوز عطش، غنچه پرپر شود
از تیــر سـهشعبـه، پــاره حنجر شود
واویلا واویلا واویلا واویلا (2)
کــــربلا مهبـطِ نـورِ یـزدان تویی
مقتــل خــونین نــوجوانان تویی
حجلهگاه قاسم، قربانگاه اکبر
قتلگـــاه عبــاس، گهوارۀ اصغر
واویلا واویلا واویلا واویلا (2)
کــربلا میچکـد بـر رخم اشک خون
میشوی از خـونِ عـاشقان لالهگون
شـــرمی از مــادرش، فاطمه، کربلا
بهر جامی شود، دست ساقی جدا
واویلا واویلا واویلا واویلا (2)
داغ جدایی
فانوسهای اشک 3 – مصطفی نظری
نمیدانم لحظه لحظه چرا نای سینۀ من پرنوا باشد؟
بگـو بــا مـن ای امیـد دلم! این زمین بلا کربلا باشد؟
برادرجان، زین سراچه چرا، بر مشام دلم بوی خون آید؟
چرا هـر دم، پیـش دیــدۀ من، پاره پاره تنِ لالهگون آید؟
مبادا از تو جدا گردم به هجرانت مبتلا گردم
آه و واویلا (2)
بیــا خواهـر تــا به قلب پریش، از غریبی خویش، گفتگو سازم
فلک سنگی میزند به سرم، من ز خونِ سرخود، وضو سازم
پـی غـــارت معجَــر تو عدو، میبــرَد ز جفـــا، مـیبُــرَد دَستَـم
در آن ساعت تو به فکر منی، من به یاد تو ای دل غمین هستم
مبادا از تو جدا گردم به هجرانت مبتلا گردم
آه و واویلا (2)
برادرجان هر نَفَس که زنم، آتش دل من، میشود افزون
غـم هجـران، گفتـهای تو ولی، یاد تو نرود، از سرم بیرون
منم زینب، کوه صبر و وفا، یاد رفتن تو، بیشکیبم کرد
غـم دل را بـا که گویم دستِ فلک، آخر بیحبیبم کرد
مبادا از تو جدا گردم به هجرانت مبتلا گردم
آه و واویلا (2)
یک کاروان دل
فانوسهای اشک 3 – جعفر رسول زاده
محمل به محمل، منزل به منزل یک کـاروان دل، در کـــوی جــانـان
مولا حسین جان
کجـــاوه دارد عطــر محبت در آن نشسته بـانوی عصمت
او از حسینش یکـدم جدا نیست
در سینهاش جز مهر و وفا نیست
در خاطر او غمهای عالم گردیده مهمان
گــویـد بــــرادر، داغت نبینــم عقده به دل زد، این سرزمینم
خـدا نیـارد، از تـو جدایی
از ما نگیرد، این آشنایی
این کربلا را حزن و بلا را منزل بگردان
ترسم کــه بر نی بینم سرت را در خون نشسته،گلپیکرت را
ترسم بسوزد عطش، بهارم
رود بــه غـــارت، دار و ندارم
یک دشت دشمن تنها شوم من با غم نصیبان
سرزمین معراج
فانوسهای اشک 3 – جعفر رسول زاده
محمل نگهدار اکبرم، این سرزمین عشق ماست
اینجــا منـــای حـاجـیِ ششمـاهۀ حـج وفـاست
نای دلم غرق نواست اینجا زمین کربلاست
معراج مردان خدایی
اینجـا گلـــوی نـــازک اصغـر شود، آماج تیر
اینجا بگیرد حرمله، ششماهۀ من را ز شیر
بر دوش من پرپر شود قربـانی دلـبر شـود
من مانم و داغ جدایی
اینجـا خـزانـی میشـود، بـــاغ بهـار یاس من
لبتشنه افتد روی خاک در علقمه، عباس من
دستش ز تن گردد جدا فرقش ز کین گردد دوتا
گوید برادر جان کجایی؟
اینجــا بگیـرد بـوسـه زآن حلــق بریده، خواهرم
در پیش چشم دخترم، خورشید نی گردد سرم
از کربلا تا شهر شام سنگم زنند از روی بام
نامردمان با بیحیایی
افزودن دیدگاه جدید