اشعار مناسبتی-حضرت مسلم بن عقیل
نوحه حضرت مسلم علیه السلام (1)
یک ماه خون گرفته7-غلامرضا سازگار
ســلام علـی مسلـمبـنعقیل
کـه در راه خـون خـدا شد قتیل
شهید حسین امید حسین
شهید سر از تن جدا مسلم است
فـــدایـی خــون خــدا مسلم است
شهید حسین امید حسین
ســـلام خــــدا بـــــر سفیــــر حسین
که شمشیر دین است و شیر حسین
شهید حسین امید حسین
سـر و جـان بـه خاک شهیـدی فدا
که با دست بسته سرش شد جدا
شهید حسین امید حسین
تنـش بــــود و سنـگ لـببامهـا
دلش خسته از طعن و دشنامها
شهید حسین امید حسین
عطش برده بود از دلش صبر و تاب
کـه خـون از لبش ریخت در جام آب
شهید حسین امید حسین
به رویم روان گشته خــون از دو عین
کـه مسلـم شــد اول قتیــل حسین
شهید حسین امید حسین
نوحه حضرت مسلم علیه السلام(2)
یک ماه خون گرفته7-غلامرضا سازگار
من پیشتــاز شهــدایـم
کوفه شده کرب و بلایم
یابن زهرا جان مسلم شد فدایت
زخم تنم مثل ستاره
قتلـگهـم دارالعمــاره
یابن زهرا جان مسلم شد فدایت
پرواز روحم تا حسین است
تنها شعارم یا حسین است
یابن زهرا جان مسلم شد فدایت
بـر لب مـن ذکر سلامت
از خون من جوشد پیامت
یابن زهرا جان مسلم شد فدایت
مسلم سرش از تن جدا شد
فــــدایــی خــون خـــدا شـد
یابن زهرا جان مسلم شد فدایت
سلام بــر وفـای مسلم
جان جهان فدای مسلم
یابن زهرا جان مسلم شد فدایت
خون دو طفل نازنینم
گردد فـدای راه دینم
یابن زهرا جان مسلم شد فدایت
***
تکیه به دیوار حسین علیه السلام
یک ماه خون گرفته7-غلامرضا سازگار
نقــدینـۀ مــن جــان و خـریدار حسینم
آزادهام و سخـت گــــرفتـــار حسـینـم
ای یــوسف صـدیق کجـایی کـه ببینی
مـن یــوسفم و بـــردۀ بــــازار حسینم
جــان را سپـــر تیــر بـلا کـردم و گـویم
شمشیـر بیــارید کــه مـن یار حسینم
سـرلشگـر بیلشکــرم و بــا تـن تنهـا
سـر بـر کـف و سـرباز فـداکار حسینـم
در پیـچ و خـم کــوچه و بام و سـر بازار
هـر جـا کـه روم تکیه بـه دیوار حسینم
بـا سینـه خــونین سپــر تیــر بـــلایـم
بــا پیکـر بیسـر شده سردار حسینم
بهتـر کــه ز تــن دست مرا قطع نمایید
مــن نــایب عبــــاس علمــدار حسینم
باچشم زخون بسته نهم رو سوی مکه
سـر تا به قدم چشم به دیدار حسینم
بگــرفتهام از خـــون جبین رنـگ خدایی
امـــروز مــن آیینـــۀ رخســـار حسینـم
«میثم»ز تن و جان و سرم دست کشیدم
حتــی بـــه ســــر دار خـــــریـدار حسینــم
***
در مدح حضرت مسلم علیه السلام
یک ماه خون گرفته7-غلامرضا سازگار
از حق سلام با دم جان بخش جبرییل
بــــــر روح پـــــــاک زادۀ آزادۀ عقیـــــل
مسلــم که بــود بر دو ذبیـح خدا خلیل
مسلم که گشت در ره خون خدا قتیل
مسلم هم او که سینه سپر پیش هر بلاست
مسلـم کـه بــا شهــادت او کوفـه کــربلاست
مسلم که هست خون خدا مدحگسترش
مسلم کــه بــــود روح ولایــت بــه پیکـرش
پیـش از تمــام هاشمیان شد جدا سرش
تقـدیم آفتــــاب شــــــده پنــــج اختــــرش
او در وفــا و عشق ابوالفضل دیگر است
سرباز نجل فاطمه سردار بیسر است
او زائـــر حسیــن بــــه دارالامــــــاره بـــود
چشمش محیط خون و دلش پر شراره بود
از تیــغ و تیـــر و نیــزه تنـش پـــارهپــاره بود
جـــاری ز آسمــــان نگــــاهش ستــاره بود
یار به خون نشستۀ فرزند فاطمه
زوار دســت بستـۀ فـرزند فاطمه
اول کسـی کـه رو بــه حـــرم از فراز بام
با دست بسته داد به مولای خود سلام
خــونش حـلال گشـت ولی در مـه حرام
از او بــه تیــــر و نیــــزه گـــــرفتند احترام
بــالای بـــام از تـن او ســـر بـریده شد
بر خاک کوچهها تن پاکش کشیده شد
لب تشنه چون بریده شد از تیغ حنجرش
ذکــر حسیـن بـــود نفـــسهـــای آخرش
از روی بـــام نقـــش زمین گشــت پیکرش
بعـد از بـدن ز بــام ســـرازیـر شــد سرش
گویی به چشم دید همان دم ز صدر زین
جســم عــزیـز فــاطمـه افتـــاد بــر زمین
از بام و کوچه داشت به دریای خون نگاه
بـــر تــــــل زینبیــه و گــــــودال قتلگـــــاه
مـیگفـت یــــا حسیـن میـــا کـوفه آه آه
چشـم سپــاه کــوفه بـود همچنان به راه
تا زخمها زنند فزون از ستارهات
تـازند اسـب بر بـدن پـارهپارهات
دیدم ز کوفه بر سر نیزه سر تو را
دیــدم هـــزار پــــاره تـن اکبر تو را
تیـر سـهشعبه و گلوی اصغر تو را
در زیــر خـــارهـا جسد دختر تو را
بــا خــود حسـاب کینـۀ آلامیه کن
بگذر ز کوفه، رحم به حال رقیّه کن
این خلـق میزنند علیـه تـو طبل جنگ
ترسم که بشکنند جبین تو را به سنگ
بـر اصغـر تــــو آب دهنــــد از دم خدنگ
تـرسم شــود ز خون گلویش رخ تو رنگ
کـوفه میا که در شرر شعلۀ غمت
سوزد ورق ورق اثر نخل «میثمت»
***
نوحه حضرت مسلم علیه السلام (1)
یک ماه خون گرفته 6 – غلامرضا سازگار
سـلام علــی مسلم بنعقیـل
که در یاری دین حق شد قتیل
امید حسین شهید حسین
حسین یا حسین یا حسین یا حسین
شهیـــد شــــروع قیـــام حسین
به لبهای خشکش پیام حسین
عزیـز همــه بنی فاطمه
حسین یا حسین یا حسین یا حسین
سلام خــدا بــر تـــن خستهاش
به پیشانی و فرق بشکستهاش
رخش لالهگون تنش غرق خون
حسین یا حسین یا حسین یا حسین
سلام شهیدان بر آن جان پاک
لبش پاره و پیکـرش چـاکچاک
سر از تن جدا بـه راه خـدا
حسین یا حسین یا حسین یا حسین
حسین! ای دلم ظرف غمهای تو
سـرم گشتــه خــاک قدمهای تو
ز بـالای بـام سـلامٌ سـلام
حسین یا حسین یا حسین یا حسین
به سوی جنان با تن بیسرم
ســلام تـــو را بهـــر زهـرا برم
ولــی خــدا! حلالـم نمــا
حسین یا حسین یا حسین یا حسین
لب تشنه از تن جدا شد سرم
فدایـی خــون خــدا شـد سرم
گل فاطمه امیـد همــه
حسین یا حسین یا حسین یا حسین
***
نوحه حضرت مسلم علیه السلام(2)
یک ماه خون گرفته 6 – غلامرضا سازگار
بام دارالعمــاره گشتــه دارالزیـــاره
یابن زهـــرا سلامت از لب پـارهپاره
یا ثارالله اباعبدالله
گشته از سنگ دشمن پیکرت لالهباران
یکطــرف آتـش نـی یکطـرف نیزهداران
یا ثارالله اباعبدالله
از دل تیر و نیزه میزند خون شکوفه
صحنـۀ کربـلایم گشتــه بـــازار کـوفه
یا ثارالله اباعبدالله
گـر میآیی بـه کوفه، اکبرت را نیاور
پیش تیر سهشعبه، اصغرت را نیاور
یا ثارالله اباعبدالله
من غـریبم به کوفه، تو عزیز حجازی
کوفه آماده گشته بهـر مهماننوازی
یا ثارالله اباعبدالله
من دراین شهرکوفه کردم اینگونه احساس
گـــردد آزرده از تیــر، قلب تــو، چشم عباس
یا ثارالله اباعبدالله
دختـرم بــا سکینه میگریـد از برایت
ابراهیم و محمّد، هر دو طفلم فدایت
یا ثارالله اباعبدالله
***
ترکیب بند مسلم بن عقیل علیه السلام (بند اول)
یک ماه خون گرفته 6 – غلامرضا سازگار
بند اول
الا ز صبــــح ازل یــــــار سیـــدالشهــدا یگـانــه یـوسـف بــــازار سیـدالشهدا
ز کــودکی همه جا همدم امام حسین به شهـر کـوفه علمـدار سیدالشهدا
گرفته جان وسر خویش در کف اخلاص به کوفه گشتـه خریـدار سیدالشهدا
تـویی کـه مرغ دلت بر فراز دوش عقیل همیشـه بــوده گـرفتـار سیدالشهدا
فـــراز بــام شــــده زائــر امــام حسین به زیـــر تیـــغ عــــزادار سیـدالشهدا
به دست بستـه وپیشانـی شکستۀ تو ســـلام دائـــــم زوار سیــــدالشهـدا
سرت جداشد و بودت به لب گل لبخند پــــی تشـــرف دیــدار سیــدالشهدا
تـو بـا نثار سـرت اولیـن کسی هستی کــه آب داده بـه گلــزار سیدالشهدا
سرشک دیدۀ زهرا ستارهات، مسلم!
سـلام بـــر گلــوی پارهپارهات، مسلم!
***
ترکیب بند مسلم بن عقیل علیه السلام (بند دوم)
یک ماه خون گرفته 6 – غلامرضا سازگار
بند دوم
تو رهبــر دو جهـــانــی نــه رهبـر کـوفه امیـــر حــزب خـدایی و حیدر کـوفه
ســـر بـریـدهات از بــام اوفتــاد به خاک سلام بر سر تو، خاک بر سر کـوفه
ذبیــح خــون خــدا و محــــل قصـابــان؟ نبــود ایـن همــه بیـداد، بــاور کـوفه
بــه هـر صبـــاح دهـــد آفتـاب کوفه ندا سلام ای مـه در خون شناورِ کـوفه
شهــادت علــی و داغهــای او کـم بود کـه شد شهادت تو ننگ دیگر کوفه
کشیــده شــد تـن صـد پارهاش به خاک زمین سفیــر یــوسف زهـــرا، پیمبـر کوفه
پس ازشهادت تو ازچه رو جسارت کرد، بــه رهبــر تــو، امیـر ستمگـر کوفه؟
میـان کـــوچـه چــو زهـرا ره تو را بستند هــزار بـار تـو را کشت لشکـر کـوفه
بــه جسم پـاک تو گرگان کوفه چنگ زدند
گهی به کوچه گه از روی بام، سنگ زدند
***
ترکیب بند مسلم بن عقیل علیه السلام (بند سوم)
یک ماه خون گرفته 6 – غلامرضا سازگار
بند سوم
سـلام بــر تـو و بـــر پـارهپـاره پیکر تو بـه اشک چشم تو وخون پاک حنجر تو
هـزار حیف که مثل حسین در گودال نبــود تـا کـــه کند گریه بر تـو خواهر تو
زنان کوفـه زده دستههـای نی، آتش ز بـــام خـانـه فـــرو ریختنـد بــر سـر تو
مگــو بـه کوفه نگردیـد کـس عزادارت عــــزا گــرفتـه بـه زنـدان، دو نـازپرور تو
سکینـه در حـرم از غـربت تو میگوید رقیه گریــــه کنــد پـــابــهپـای دختـر تو
میـان آن همـه نامردهای مهمانکُش فقط درآن دل شب طوعه گشت یاورتو
توهم چوزادۀ امّالبنین به خویش ببال که گشت فـاطمه بر بام کوفه مـادر تو
درود بـر لـب عطشـان وچشم گریانت سـلام باد بـــر آن «یاحسینِ» آخـر تـو
تن بدون سرت بر حسین داد سلام
سرت بــه دامن زهرا فتاد از لب بام
***
نوحه حضرت مسلم علیه السلام
از صیام تا قیام 5 – غلامرضا سازگار
بادست بسته باجسم خسته فرق شکسته
زائـر نخـل رســولم یابن زهرا کن قبولم
مولا یا ابا عبدالله
دارالعمـاره دارالزیــاره تـن پـــاره
میدهدمسلم،سلامت کـن نگاهـم از کرامت
مولا یا ابا عبدالله
باکام عطشان باچشم گریان با لب خنــدان
گشته قلبم بیقرارت جان خود کردم نثارت
مولا یا ابا عبدالله
مسلم فدا شد حقــش ادا شد رأسش جداشد
خون چکداز هردوعینم مـن فدایـی حسینم
مولا یا ابا عبدالله
آقـا غریبـــم دور از حبیبم تویی طبیبم
وصل تـو درمـان دردم یاحسین دورت بگردم
مولا یا ابا عبدالله
روز وصـــالم دو نونهــالم گریدبه حالم
یوسف زهـرا کجـایی؟ یاحسین داد ازجدایی
مولا یا ابا عبدالله
***
شور حسینی
از صیام تا قیام 5 – غلامرضا سازگار
مــن لالـۀ خونیــن گلستـــان حسینم طاووس جدا مانده زبستان حسینم
در پیچ و خم کوچه، غریبـانه دل شب پـرسوختـۀ شمع شبستان حسینم
عالم همگی دست به دامان من و من دلباختـه و دست بـه دامان حسینم
سی جزو وجودم شده صدپاره زشمشیر آیــات جــدا مانـــده ز قـرآن حسینم
در گریــۀ پیوستـــهام ای مــردم کوفــه اینقـدر بخنـدید کـــه گریـان حسینم
در خــون دلم مــوج زنـد شـور حسینی با زخم تنم گـوش به فرمان حسینم
خـون بـر جگرم آب شد از خـون دهانم عطشانم و یادلب عطشان حسینم
بایــد به پریشـانـی مـن اشــک بریزیـد زیراکه در این شهر پریشان حسینم
بـا آن کـــه غریبنـد دو فرزنـــد یتیمــم میسوزم وگریان به یتیمان حسینم
لبپاره و دنـدان ز دهــن ریختــه در آب پیوسته به یاد لب و دنـدان حسینم
چه کوفه، چه بر خاک زمین، چـه به لببام بر من نکند فرق که مهمان حسینم
در دفتـر خوننــامۀ «میثـم» بنویسیـد:
من اشک رهاگشته زچشمان حسینم
***
دیار غربت
فانوسهای اشک 3 – محمد نعیمی
در کـــوفه آیـین وفــاداری نبـاشد تنهـــای تنهایـم، مــرا یــاری نبـاشد
این جــا بـــوَد خـانـه نـامردمیها کـــوفه میـــا یـــاحسین یــابنالزهرا
یا سیدی یاحسین مولا مولا
در کــوچهها بــا آنکـه تنها و غــریبم بــا یـاد زینب بیقــرار و بیشکبیم
سیدنـا ای حسین جـــان یــاحبیبی از ایـن دیــار میرسد بـوی غریبی
یا سیدی یاحسین مولا مولا
چــون شمع سـوزانم و پـروانه ندارم سـر را بـه دیــوار غـریبی میگـذارم
فرقـم ز تیر و دلم از غـمها شکسته بر تو سلام میدهم بـا دستبسته
یا سیدی یا حسین مولا مولا
دودستهگل ازمن به راهت شدفدایی مـن هـم شهیـــدم با نـوای نینوایی
یـاد لـب تشنهات عطشـان دهم جان در کوفه بر من به پا شـد عیـدقربان
یا سیدی یاحسین مولا مولا
اگـــر چــه شـد دارالامــاره قتلگاهم درشهر غربت بیگناهی شدگناهم
از دیده اشک،ازلبم خون شده جاری بـر پــا کنـم بـــر تــو بـــزم سوگـواری
یا سیدی یاحسین مولا مولا
***
موج خون
فانوسهای اشک 3 – محمود تاری
ز کوفه میرسد نوای جانگداز (2)
که عاشقی کند به موج خون نماز
تمام هستیام فدای تو حسین
حسین حسین حسین(2)
گل تو شد خزان به دست خاروخس(2)
ببین بــه عشق تــو فتـادم از نفس
گذشتهام ز سر به پای تو حسین
حسین حسین حسین(2)
به سفره جز ستم نچیده میزبان (2)
بـه غیـر خــون دل نخــورده میهمـان
کشیدهام چها برای تو حسین
حسین حسین حسین(2)
فتد به راهت ای عزیز مرتضی (2)
سرم به روی بام، تنم به کوچهها
به شوق دیدن لقای تو حسین
حسین حسین حسین(2)
***
بام کوفه
فانوسهای اشک 3 – غلامرضا سازگار
این لب پـر از خون، این سرِ شکسته (2)
زائـــر حسینـــم، بــــا دو دسـت بستــــه
اولین قتیلم فرزند عقیلم (2)
سـرم گــر جــدا شـود، فـدای امامم (2)
میســـوزم و میگــــردم، بـــرای امامم
اولین قتیلم فرزند عقیلم (2)
محمــد، ابــــراهیـم بیـــایید بیـــایید (2)
گــریـــــه بـــــر غــریبـــی بــابـا نمـــایید
اولین قتیلم فرزند عقیلم (2)
بـــام کـوفه گــردیده، دار الشهـاده (2)
شهــــادت بـــــوَد ارث مــــا خـــانــواده
اولین قتیلم فرزند عقیلم (2)
***
غریب کوفه
فانوسهای اشک 3 – مصطفی نظری
سـوی قربـانگاه عشقم جـان فــدای راه عشـقم
ساقی بزم محبت، جام غم کرده نصیبم(2)
گرچه در کوفه غریبم(2)
هـر کجا میگردم امشب خونفشانم بهـر زینب
یاد گیسوی پریشانش ز کف برده شکیبم(2)
گرچه در کوفه غریبم(2)
تــا نگــردد سنگبـاران روی نـی، رأس شهیـدان
بـر سـر دارالامـاره همـدم اَمَّـن یُجیبَم(2)
گرچه در کوفه غریبم(2)
عــاشقی دیوانهام کرد شمع تـو پــروانهام کرد
بال و پـر میسـوزدم از آتش عشقت حبیبم(2)
گرچه در کوفه غریبم(2)
چون به عشقت سینهچاکم بسمل غلطان به خاکم
جلوۀ رویت بهشت عدن در روز حسیبم(2)
گرچه در کوفه غریبم(2)
***
شهید عشق
فانوسهای اشک 3 – مصطفی نظری
شهید عشق حسین، به خون تپیده ببین
بـــه بـــام کوفـــه بیـــا، ســر بـریــده ببین
ای گــل خیــرالنسـاء، یــوسف آل عبـــــا
حــــال زارم را ببیــن، جـــانب کــوفـه میـا
یاحبیبی یاحسین یاطبیبی یاحسین(4)
اگــــر عـــدو تــن مــن، ســرِ قنــاره زده
غــم غــریبـی تــو، بــه جــان شراره زده
جــام خـون گشتـه لبـم دل کبـاب زینبم
یـــاد سنگ کوفیــان کـرده در تاب و تبم
یاحبیبی یاحسین یاطبیبی یاحسین(4)
***
دار جنون
فانوسهای اشک 3 – مصطفی نظری
یـک کوفـۀ بیغمگسار یک مرد و دشمن صدهزار
مستـم ز جـــام انتظـار عشقـم کشــد بـالای دار
از هجر در تاب و تبم
امـــا بــه فکــر زینبم
تیــر نگــــاه عـاقـــلان قـلب مـــرا کـــرده نشــان
بـاران سنـگ کوفیــان بشکسته سر را استخوان
خون ریزد از جام لبم
امـــا بـــه فکــر زینبم
چون درحسین فانی شدم مــرآت یـــزدانــی شـدم
عیـد است وقـربانی شدم حیــران مهمــانی شـدم
مهمان کوفی امشبم
امـــا بـــه فکـــر زینبم
سخت است عشق وآزمون سهل است لعل پر زخون
ســـردار بیســر، سرنگـون گــــــردیده از دار جـنــــون
در ذکــر یــارب یـاربم
امـــا بــه فکـــر زینبم
***
گناه عشق
فانوسهای اشک 3 – محمود شریفی
دارالامـــاره میشــود امــــروز قتــلگـاهـم
عشقت حسین فاطمه باشد فقط گناهم
مولا سرت سلامت دادم کنون سلامت
غرقه بـه خون و کام عطشان
مـولا حسین حسین جـان(2)
مولا حسین جانم حسین جان
تنهـای تنهـا مـاندهام، در این دیـار غربت
من هستم و دلواپسیها در جوار غربت
صد کوفه درد و داغم غم آمده سراغم
گــویم کنــون بـا چشم گـریـان
مـولا حسین حسین جـان(2)
مولا حسین جانم حسین جان
لبتشنـهام امـا کسی، حـال مرا نپرسد
جـز سنگ و تیر و نیزه، احوال مرا نپرسد
مـولا نیـا به کوفه بینی جفــا به کوفه
از دست ایـــن نــامرد مــردان
مـولا حسین حسین جـان(2)
مولا حسین جانم حسین جان
***
سربدار
فانوسهای اشک 3 – محمود شریفی
مسلمم، من کوچهگرد غریبی مـاندهام در شهر مردمفریبی
چوب و سنگم زنند،همگی دشمنند، اهل کوفه
کـوچهکــوچه شـده از گـل خـون من پر شکوفه
یاحسین یاحسین یاحسین یاحسین واغریبا
دستبسته روی دارالامــاره دلشکسته با تنی پارهپاره
بیقرار تــوأم، جـاننثـار تـوأم، یـابنزهرا
سر به دار توأم دل فکار توأم یابنزهرا
یاحسین یاحسین یاحسین یاحسین واغریبا
گریۀ من شد، گواه جدایی جان زهرا سوی کوفه نیایی
کوفه شهر بلا،شهر جور وجفاست،شهر کینه
گـــر بیــایی زنـد دشمن تــو کتـک بــر سکینه
یاحسین یاحسین یاحسین یاحسین واغریبا
شهرکوفه غرق بهت وسکوت است دستبسته مردِحق درقنوت است
همه چشمانتظار،تا رود پای دار، مرد ایمان
ذکر مسلم بـوَد لحظههای وصالِ نامِ جانان
یاحسین یاحسین یاحسین یاحسین واغریبا
***
کوفه میا
یک ماه خون گرفته 5 – غلامرضا سازگار
رو سوی مکه کردم بـا دست بسته مولا!
خون ریزد از دهان و فـرقم شکسته مولا!
بــر لب بــود سلامم بـا قلب خسته مولا!
در پیش چشم دشمن میگـریم از برایت
یابنالزهرا حسین جان جانم شود فدایت
ای چشم حضرت حق از مکه کن نگاهم
در بیـن اهــل کــوفه بییار و بیسپاهم
بــــام دارالامــــاره گــــردیـده قتـلگــاهم
منتظــــرم کــه از بـام افتد سرم به پایت
یابنالزهرا حسین جان جانم شود فدایت
من جان دهم به کوفه کوفی کند نظاره
بــر زخــم تن همــاره زخمم رسد دوباره
از آسمـــان چشمـم جـــاری بود ستاره
در شهر کوفه هستم گریان به کربلایت
یابنالزهرا حسین جان جانم شود فدایت
کــوفه میـا که کوفی شرم و حیا ندارد
کوفه میا که این قوم ترس از خدا ندارد
کوفه میا که این شهر غیر از جفا ندارد
تـرسم که سر ببرّند لبتشنه از قفایت
یابنالزهرا حسین جان جانم شود فدایت
کـــوفـه میــا کـــه پــرپر گردد گل مدینه
کوفه میا که ترسم سیلی خورَد سکینه
تـــرسم کـه تیر و نیزه آید تو را به سینه
دارم نـــوای جـــانسوز بـا یــاد نینوایت
یابنالزهرا حسین جان جانم شود فدایت
***
مسلم علیه السلام
یک ماه خون گرفته 5 – غلامرضا سازگار
من گل بـاغ عقیلم
اهل ایمان را دلیلم
مسلمم؛ اول قتیلم
یابنالزهرا کوفـه میـا
ریزد از چشمم ستـاره
گشته جسمم پارهپاره
مقتــــلم دارالعمــــــاره
یابنالزهرا کوفـه میـا
این من و این دست بسته
این من این فـرق شکسته
این مـــن و پیـکــــر خسته
یابنالزهرا کوفـه میـا
یــاحسین چشـمانتظارم
شـــوق دیـــدار تـــو دارم
تشنهلب جان میسپارم
یابنالزهرا کوفـه میـا
یاحسین جـانم فدایت
میزند مسلم صدایت
تــا سرم افتد به پایت
یابنالزهرا کوفـه میـا
مـــن فـــــدایـی حسینم
این شهادت گشته دینم
این ســـر نـــور دو عینـم
یابنالزهرا کوفـه میـا
یاحسین ترک سفر کن
یـــاد غــــربـت پــدر کن
مــولا! از کـوفه حذر کن
یابنالزهرا کوفـه میـا
جسم پـــاکم بـر قناره
زخمم افزون از شماره
مسلمت را کـن نظـاره
یابنالزهرا کوفـه میـا
***
نوحه حضرت مسلم علیه السلام
صیام تا قیام 4 – غلامرضا سازگار
شهید خون خدا! یامسلمبنعقیل
تنهاتـر از شهـدا! یامسلمبنعقیل
اولین یار حسین محو دیدار حسین
واشهیدا واشهید
تو ماهی و بدنت پـر از ستاره شده
فدای زخم تنت که بیشماره شده
عاشق خون خدا تشنه سر از تن جدا
واشهیدا واشهید
تمام کوفه شده محیط غربت تو
رود امــام زمــان کنــار تـربت تو
بوده مهدی زائرت گشته دور حائرت
واشهیدا واشهید
سـلام مـا بـه ســرو دل شکستــۀ تو
به جسم خستۀ تو به دست بستۀ تو
شد جسارت با سرت با سر و با پیکرت
واشهیدا واشهید
کنـار حبس عـدو دو نازنیـن پســرت
دو نازنین پسرت دو طفل خونجگرت
دیده خونبار تواند دو عــزادار توانــد
واشهیدا واشهید
رسیـده طوعـه ز ره بـرای دیدن تو
زند به سینه و سر به غربت تن تو
هم به جای خواهرت هم به جای دخترت
واشهیدا واشهید
تو جاننثار حسین، عزیز فاطمهای
بـرای دادن جــان جلوتر از همهای
داده تنها جان و سر از شهیدان پیشتر
واشهیدا واشهید
***
نوحه حضرت مسلم علیه السلام
صیام تا قیام 4 – غلامرضا سازگار
بــر بــام دارالامـــاره
بـا پیکــر پــاره پــاره
ریزد زچشمم ستاره
یابنزهرا حسین جانم فدایت سر مسلم فدای خاک پایت
اگرچـه از پــا نشستم
اگرچه بسته دودستم
اول شهید تـو هستـم
یابنزهرا حسین جانم فدایت سر مسلم فدای خاک پایت
مـن جاننثــار حسینـم
پیوستــه یــار حسینـم
زخمم شده بیشماره
یابنزهرا حسین جانم فدایت سر مسلم فدای خاک پایت
مهمـان کوفـه فـدا شد
فــدای خــون خـدا شد
اعضایش ازهم جدا شد
یابنزهرا حسین جانم فدایت سر مسلم فدای خاک پایت
فریاد من یا حسین است
پرواز من تا حسین است
پیمان من باحسین است
یابنزهرا حسین جانم فدایت سر مسلم فدای خاک پایت
لبتشنه جان میسپارم
دشمـن کشاند بـه دارم
دست از حسین برندارم
یابنزهرا حسین جانم فدایت سر مسلم فدای خاک پایت
***
عطر زهرایی
نــدارم زیــر تیــغ قـاتلـم احسـاس تنهــایی که ماه عارضت گردیده در چشمم تماشایی
اگـر چـه دورم از شهــر مدینـه بـاز میبینم رسد کوچه به کوچه بر مشامم عطر زهرایی
به یـاد کام عطشـان تـو و چشمان گریانت لبم ازتشنگی خشکیده،چشمم گشته دریایی
عزیـز فاطمـه! در کوفـه غـربت را تماشا کن که شهری کرده بهر کشتن یکتن صفآرایی
رخ هرکس که ازخون شسته شدزیباشوداما عـذار لالهگــون من به خـون بخشیده زیبایی
نشد توفیـق حاصـل تـا بـه دشت کربلا آیم کنـم مــانند عبـاست علمــداری و سقـــایی
ندانستم بیــایم پیشبــازت یـوسف زهــرا! تو پابر چشم من بگذار و کن یک لحظه آقایی
میا کوفه که میبینم سـرت را بـر سر نیزه میا کوفه کـه جـز زنــدان نـدارد زینبت جــایی
دعــا کن تــا سـرم از بام افتد بر روی پایت که برخاک قدومت بخشیام اذن جبینسایی
الا «میثم» ز خاکم بوی خاک کربلا بشنو
که شهرکوفه را کربوبلا کردم به تنهایی
صیام تا قیام 4 – غلامرضاسازگار
***
حضرت مسلم (نوحۀ اول)
مانـــدهام تنهـــا،در دل کـوچه وای از این مردم،وای از این کوفه
شـدهام بــه خــدا تـک و تنهـا من و ایـن همـــه دشمـن زهـــرا
(خدا خدا خدا، خدا غریبم من) (2)
کوفیان بستند، ای خدا دستـم مـن ولــی فکــرِ کـربلا هستـم
گـــــل فــاطمـه یــوسـف زهــرا تـــو بـــه کـوفـه میـا شـه تنهـا
(میا میا میا، میا گل زهرا) (2)
شــدهام بـــه خـدا تــک و تنهــا مـن و ایـن همـه دشمـن زهـرا
(خدا خدا خدا، خدا غریبم من) (2)
یـا حسیـن دارم، زمزمـه بـر لب کــوفه میخنــدد، بــر غــم زینــب
کوفیان دارنــد هـر زمـان یکرنگ گل به دستی و،دست دیگرسنگ
بــه کجــا بـــروم کــــه غــریبـم غـم عشـق تـــو گشتـــه نصیبتـم
(حسین حسین حسین، ببین غریبم من) (2)
شــدهام بـــه خـدا تــک و تنهــا مـن و ایـن همـه دشمـن زهـرا
(خدا خدا خدا، خدا غریبم من) (2)
فانوسهای اشک 2 – مهدی صفیاری
***
حضرت مسلم (نوحۀ دوم)
سنگ کوفی از مهمان، میکند پذیرایی
دار کوفه را شستم، من ز اشک تنهایی
مهمانِ پریشانم ای حسین حسین جانم(2)
گـاهی سـر بـازار و، گـه تکیه به دیوارم
عشق یوسف زهرا، میکشد سرِ دارم
مهمانِ پریشانم ای حسین حسین جانم(2)
آمـــد از فـــراق تــــو، حــال میهمـان بــر لب
ریسمان به دست من،بوسه میزند امشب
مهمانِ پریشانم ای حسین حسین جانم(2)
میزنـــد مـــرا آتـــش، اشـک دیــدۀ طفلان
کوفیان همه خواب و،مسلم شده سرگردان
مهمانِ پریشانم ای حسین حسین جانم(2)
فانوسهای اشک 2 – مهدی صفیاری
***
حضرت مسلم (نوحۀ سوم)
کوچه کوچۀ کوفه بوی عطر خون دارد
عـاشق تـو ای مـولا چهره لالهگون دارد
از غمت پریشانم در ره تو قربانم
ای حسین حسین جانم
کعبـه بوسـه میگیـرد از لـب گهـربارت
مـن طواف خـون کردم در هوای دیدارت
قبلۀ تو میقاتم مکتب تو ایمانم
ای حسین حسین جانم
ای حسین من اینجا بویی از وفایی نیست
اهل کوفـه نامردند دست آشنایی نیست
من اسیر بیداد قوم نامسلمانم
ای حسین حسین جانم
کـار مـن فلـک امــروز بـر محبت افکنـده
زیر تیغ کین بر مرگ، مسلمت زند خنده
بر غریبیات مولا اشک حسرت افشانم
ای حسین حسین جانم
میرسد به دامانت، گر چه دست من بسته
داغ هجـر تــو دارم بـا دلـی که بشکسته
میکنم سلام از دور سیدی حسین جانم
ای حسین حسین جانم
سـر بـه پایت افکنـدم تـا نظر کنی بر من
آرزوی تــو دارم زیــر خنجــر دشمــن
از غمت پریشانم در ره تو قربانم
ای حسین حسین جانم
فانوسهای اشک 2 – جعفر رسول زاده (آشفته)
***
بام کوفه
هــزار شکـر، که شد خاک مقدمت، سر من
مــــــرا، بــــرای چنیـن روز، زاده مـــــادر مـن
نمـیبـرم ز تــــو دل، گــــر هـــزار بــــار عـدو
جـــدا کنـد گـلـــوی تشنــه، سـر ز پیکـر من
پـس از شهــادت مـن، آروزی مـن این است
که سر نهند به خاکت، دو طفل بی سر من
اگــر چـه خـون ز لبـم ریخت، بـر تــو میگریم
کــــه گـریــه بهــر تــو بـاشد، جهاد دیگر من
اگـــر چـــه یــک نفــرم، یــک تنه، سپاه توام
بــه یـــاری تــو شــده، بـام کـوفه سنگـر من
میــان این همـه دشمن، چنـان غریب شدم
که هانی است و دو کودک، تمام لشکر من
عــــزیـــز فـاطمه، فــردا بــه کــوفه میبینـم
کــه بـــر ســر تـــو کنـد، گــریه دیـدۀ تـر من
در ایــن سفــر تـو دعا کن، که جای دختر تو
شـــود کبــود، ز سیلـی، عـــذار دختــــر من
خــدا کنــد شکنــد جـــــای خــواهـرت زینب
بـــه سنگ چــوبـۀ محمـل، جبین خـواهر من
بـه سنگ چـوبۀ محمل، جبین خواهر من
ببخش «میثـم» آلــوده را بــه خــاطر من
یک ماه خون گرفته 4 - غلامرضا سازگار
***
در مدح و مصیبت حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام
کیستم مـن؟ خـونِ خـونِ حضرت ربّ جلیلم
اولـین قــــربـــانی ثـــارالله از نســل خلیـلم
آل عصمت را فـــدایی آل هـاشـم را سلیلم
دست بسته،تشنه لب،در یاری قرآن، قتیلم
در به در، در کوچههای کوفه، عالم را دلیلم
من خـروشــان، شیـــر ثارالله، فرزنـد عقیلم
پهندشــت کـــربــلای کـــوفـه، میـــدان قیــامم
کـــوفـه بـاشد،هم زمین کربلا،هم شهر شامم
میرسد بوی وصال ازسنگ دشمن،بر مشامم
بـیامــــامم آب گـــردد آتـش ســوزان به کامم
با امامم تشنگی خوشتر زآب سلسبیلم
من خـروشان، شیـر ثارالله، فرزند عقیلم
پای تا فرقم، حسینی، فرق تا پایم خدایی
پنــج فــــرزنـدم بُـوَد در یـاری قـرآن، فدایی
روی خـــونینـم، شـــده آیینــۀ ایـــزد نمایی
عضوْعضوم، میکنند از یکدگر، میل جدایی
خون به رخ، زیب جمالم زخمها بر نی جمیلم
مـن خـروشــان، شیــر ثــارالله، فرزنـد عقیلم
کـــوچههـــا دریــای دشمن بـود و من تنهای تنها
سنــگ بـــود و آتـش و شمشیر و تیـغ و تیر اعدا
خستگی بود وعطش بود و دو چشم ازاشک دریا
بـــــودم از روز ولادت، عــاشــــق فــــرزنـد زهـــرا
هم غریبم، هم اسیرم، هم شهیدم، هم قتیلم
من خــروشـان، شیــــر ثـــارالله، فــرزنـد عقیلم
سیل اشک از دیده وخون بود،جاری از دهانم
مـــدح مــولایم، حسیـن ابـنعلــی ورد زبــانم
ریخــت قلــب زاده مـــرجانــه، از تیـــغ بیـــانم
گــــرچه بیـــرون رفت زیـر تیغ از تن مرغ جانم
عزتی از خود نشان دادم، که شد دشمن ذلیلم
مـن خروشــــان، شیـــــر ثــارالله، فـرزنـد عقیلم
کوفیان بندند اگر در کوفه بر پا ریسمانم
یـــا رود بـــازار قصّــابان تن، بهتـر ز جانم
این مصیبـتها بــوَد، مُهر کلاس امتحانم
فاطمه امشب کند،در باغ جنّت میهمانم
لحظه لحظه میرسد بر گوش، بانگ الرحیلم
مــن خــروشــان، شیـر ثـارالله، فـرزند عقیلم
خاک کوچه،سجدهگاه و بام کوفه، قتلگاهم
کشتنم گشتــه ثــواب و مهــر ثـارالله گناهم
همچو ماه نو، تماشایی شده روی چو ماهم
مانده بـر راس حسین و محمل زینب، نگاهم
اشکْـریزان، در غـــم آن عصمـت رب جلیلـم
من خـروشـان، شیــــر ثـارالله، فرزند عقیلم
بـــام کــوفـه نــه، بــود آغــوش ثارالله، جایم
میزنــد، در زیــر خنجــر، یوسف زهرا صدایم
خلق را،با دستهای بستهام،مشکلگشایم
خـــاک پـــای میثم تمـــار مـــولایش، نمـــایم
صدچو «میثم» گر شود در عرصه محشر، دخیلم
مــن خـروشــــان، شیــر ثـــارالله، فـــرزند عقیلم
یک ماه خون گرفته 4 - غلامرضا سازگار
***
اول شهید
تــو اول شهیـــد از تبـــار خلیلــی تـو مـولای مــا مسلـم بـن عقیلی
تو پیش ازشهیدان،شهیدحسینی مــراد خــلایق، مریـــد حسینـــی
بزرگــی ز خـاک تـو عــزت گرفتــه شهـادت ز خــون تــو زینـت گـرفته
کرامت به پــای تو صـورت کشیده امــامت وجـــود تـــو را برگزیــــده
امـــام زمــــان، زائــر تــربت تــــو همــه کوچههــا شاهــد غربت تو
ســر نیــزهها مــرهم زخمهــایت دل سنگهــا آب گشتـــه بـــرایت
الا چشــم عــرش خدا، جایگاهت زنــی داده در شهــر کوفـه پناهت
تنت پـاره پـاره، جبینت شکستــه دهانت پر ازخون و دست تو بسته
بــر آن پیکــر رفتـــه از تــاب گریم بــه دنــدان افتـــاده در آب گریــم
تـو در کوفـه مهمـانِ بهتـر ز جانی چـرا زخمـیِ تیـغ و تیـر و سنانی؟
چـرا با تـو دیگر زنـان میستیزند؟ چهکردی که آتش به فرقت بریزند؟
همه کوچهها را به روی تو بستند چرافرق وپیشانیات را شکستند؟
گرفتم تنت را بـه هـر کوچـه بردند بـه بــازار قصابهــا از چـه بردنـد؟
که دیـده است یک پیکر پاره پاره- کـه آویــزد آن را عـــدو بــر قنـاره؟
شهیـــد تماشــاییِ بــام کوفـــه دلت تنگتـر گشتـه از شـامِ کوفـه
همـه کوفیان عیــد قربــان گرفتند تو را سر زتن،کام عطشان گرفتند
تــن غرقــه خـون تـو قربانــی تــو عـــزادار تــو طفـــل زندانــی تـــو
خورَد آب، توحید از خون پاکت
سلام خـدا بر تن چاکچاکت
صیام تا قیام3-غلامرضا سازگار
***
حضرت مسلم (نوحۀ اوّل)
فانوسهای اشک - غلامرضا سازگار
نایب مصباح الهدی مسلم ابن عقیل
فدایـی خــون خـدا مسلم ابن عقیل
ای عـــزیـز زهــــرا صــاحبِ عــــزایت
جانِ ما فدایت ، جانِ ما فدایت
ای تنـت از تیـغ جفـا شـده پـاره پـاره
قتلگـــــه تــــو بــــر روی دارالامـــــاره
نقش خاک و خون شد قامت رسایت
جانِ ما فدایت ، جانِ ما فدایت
غــریب کـوفـه تــو چــرا یـــاوری نداری
به جز دو طفل کوچکت لشکری نداری
مــیچکـد بــه زنـدان اشک لالههـایت
جانِ ما فدایت ، جانِ ما فدایت
حـریم تـو شکستـه شـد ای غریب کوفه
دست تو ازچه بسته شدای غریب کوفه
مـیکنـم شـب و روز گــریــه از بـــــرایت
جانِ ما فدایت ، جانِ ما فدایت
ای که لبت پاره شد و دندانت شکسته
غبار غـم بـه چهـرهی طفلانت نشسته
قتلگـــه لـب بـــــام، کـــوفــه کــــربلایت
جانِ ما فدایت ، جانِ ما فدایت
تو یوسف فاطمه را نور ـهر دو عینی
تـو پسـر عقیلـی و مسلـم حسینی
عزیـــــز زهــــرا کـــن بـــه مـا عنایت
جانِ ما فدایت ، جانِ ما فدایت
***
حضرت مسلم (نوحۀ دوم)
فانوسهای اشک - محمد سعید میرزایی
کــوفیــان دامــن ننگیــن دارنـد بـــا علــی کینـــۀ دیـرین دارند
گـر بـه ظـاهر همگـی دیندارند در حقیـقت نـه غـم دیـن دارند
نیستند اهل وفا
اولش کوفه بُوَد آخرش کربلا
کوفه از جور و خیانت برپاست منـــزل غــربت مـــولا اینجاست
قـــول نـامـرد نمـیآید راسـت رو نهادن بسوی کوفه خطاست
وای از اینگونه جفا
اولش کوفه بُوَد آخرش کربلا
کوفـه کــم دارد اگـــر میــدانی شیعـه ماننـد حبیـب و هانی
مه چه جویی به شب ظلمانی کـوفه جز غربت و سرگردانی
ننمایـد به شما
اولش کوفه بُوَد آخرش کربلا
***
حضرت مسلم (نوحۀ سوم)
فانوسهای اشک - غلامرضا سازگار
مـولا ابی عبدالله من مسلـم بی یارم
تو در عرفات استی من بر سر بازارم
مظلوم حسین جانم
آتش بـه سـرم بـارد آه از جگرم خیزد
اشـک از بصـرم آید خون از دهنم ریزد
مظلوم حسین جانم
بـــا آنکـــه گــرفتـار اغیـار تــو گردیـدم
بـا صــورت خونینـم زوّار تـو گردیــدم
مظلوم حسین جانم
تنهـا نشـده مسلـم در راه تـو قربانـی
در یـاری تـو دادم دو کودک زنــدانی
مظلوم حسین جانم
دیــروز بـــه گِرد من گشتند چو پروانه
امــروز بــرای مـــن بستنــد در خانه
مظلوم حسین جانم
دیروز ز هر سویـم از خلق سلام آمد
امـروز به هر کویم سنگ از لب بام آمد
مظلوم حسین جانم
دیروز به فرمانم مردم همـه تن دادند
امـروز بـه هر کوچه دشنام بمن دادند
مظلوم حسین جانم
***
حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام
داور
مــن غــریب کوفـهام یوخدی بیـر یــاور منه
گوزلریمدن هی آخور اشک حســرت دامنه
ای گل زهـرا حسین بیــر پیامیـــم وار سنه
اهل کوفه بی وفادی یا حسین مظلوم
گلمه چون دار بلادی یا حسین مظلوم
گرچـه نامــه یازدیــلار مُهــر دعــوت ویردیـلار
رشتهی عهـدی بولار گور نـه آسان قیردیلار
بی وفالــــر یا حسین بیعتـی سیندیردیــلار
ایندی بیر تنها سفیرم یا حسین مظلوم
اللّریم باغلـی اسیـرم یا حسین مظلوم
ایستورم عالــم بیلـه مـن سنــه وابستیـم
گــر ویرلســا مین یارا عهد و پیمان اوستیم
جانیوه اولسون قسم چوخ ویروبلار خستیم
گلمیشم بــازاره تنهــــا یـا حسین مظلوم
مشتریم داشلاردی مولا یا حسین مظلوم
گرچه ظلمیله منیــم آخدی بختیم کوکبــی
لوح دلـده یازموشـام قانیلـــه بــو مطلبـــی
یا حسیــن بـو کوفیه قویمــا گلسین زینبی
بامیلردن اوت توکوللّر یا حسین مظلوم
زینبون قدّین بوکلّلــر یا حسین مظلوم
***
حضرت مسلم علیه السلام
ثاقب
دوش یولا ای صبا قیل حجازه سفر
مسلمیـن دیلیجه ویــر حسینه خبـر
کوفـه شهرینــده بـا وفــا یوخـدی
گلمه بوشهره دشمنون چوخدی
یا حسین مولا کوفیـه گلمــه
میهمانون سینـار کوفــهده حرمتــی
قوناقــون ئولـدورر کوفـــهنون ملّتــی
کـوفه شهرینـده ...
قانیمی توکمگه تشنــه دور اشقیا
بـیوفـالیقدی بـو مردمــون عــادتی
کـوفه شهرینـده ...
اشقیــای زمـــان ویردیلـــر ال الـــــه
قوناقـون قتلینــه ایلیوللّــــر هـلهلـه
کـوفه شهرینـده ...
انتظارون چکـــور زجر وشمر وسنان
آمـــاده اصغـــــره اوخ ایــدور حرملــه
کوفه شهرینده ...
***
حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام
ناعمی
یا حسین کوفهلیلر عهده وفا ایلدیلر
کوفـهده مسلمـی آمـاج بـلا ایلدیلر
ای امــامُ الثقلیــن وارث میــــرحُنیــــن
قلبیم القانه دونوب کوفیه گلمه حسین
کوفیه گلمه حسین
ای شهنشاه سنه مسلموین جانی فدا کوفیه گلمه که یوخ کوفهنین اهلینده وفا
ملتینده نه صفاوارنه شرف وارنه حیا اولمیان ظلمی بو اشرار روا ایلدیلر
ای امامُ الثقلیـن ...
خبریم واردی آتــون چوخ بولارا خدمت ایدوب ابوالایتــاممیش ایتــامینه چوخ رفعت ایدوب
آج قالوبـدور فقــرایه چورگــون قسمت ایدوب آتـــــاوین دِینینــی حقّونــــده ادا ایدیلــــــر
ای امامُ الثقلین ...
کوفهده ذرّهجه هیچ رنگ صداقت یوخوموش بوجماعتده حسین جان بوسعادت یوخوموش
شهـر حیدرده عجب بـوی ولایت یوخوموش سیندیــروب باغلادیقــی عهـدی جفا ایلدیلر
ای اـامُ الثقلین ...
گورورم گلمگوین کوفهده چـوخ صحبتی وار سویولون باغلاماقین شهرتی یوخ صحبتی وار
حرمله آدین ایشیتدیم سپراوخ صحبتی وار یــوخ تعـجب اگـــر هــــر ظلمـــی آقـــا ایلدیلــر
ای امامُ الثقلین ...
ایستیــوللّر هامـی اشــراری اجیــر ایلیلر سعــدون اوغلــون سپــه ظلمـه امیر ایلیلر
ئولــدوروب اکبــری لیلانــی اسیـر ایلیلر بـو بویـوک ظلمی گورورسن ظُلما ایلدیلر
ای امامُ الثقلین ...
***
نوحه حضرت مسلم علیه السلام
دودریا اشک1-غلامرضا سازگار
من که اول قتیلم، عاشقان را دلیلم
یــار فــرزند زهـرا، مسلـمابن عقیلم
اولین جان نثارم این بوَد افتخارم
یا بن الزهرا حسین جان(3)
موج زخمم ستاره پیکرم پاره پاره
آمــده قتلگـــاهم بــامِ دارالامـاره
اولین جان نثارم این بوَد افتخارم
یا بن الزهرا حسین جان(3)
یـابن زهــرا اسیـرم تـا برایت بمیرم
این تن پارهپاره این دو طفل صغیرم
اولین جان نثارم این بوَد افتخارم
یا بن الزهرا حسین جان(3)
فـرق پـاکم شکسته چهره در خون نشسته
میدهم سر به راهت با همین دستِ بسته
اولین جان نثارم این بوَد افتخارم
یا بن الزهرا حسین جان(3)
یا حسین کن نگاهم بوده عشقت گناهم
مــن سفیــرِ تــو بودم کوفه شد قتلگاهم
اولین جان نثارم این بوَد افتخارم
یا بن الزهرا حسین جان(3)
روح من با حسین است اوج من تا حسین است
روی مـن ســوی مکـه ذکر من«یا حسین» است
اولین جان نثارم این بود افتخارم
یا بن الزهرا حسین جان(3)
نـــام تــو بــر زبـــانم خون روان از دهانم
من به یاد تو بر رخ اشک غم میفشانم
اولین جان نثارم این بود افتخارم
یا بن الزهرا حسین جان(3)
ای عــزیز پیمبر جان زهرای اطهر
گر که آیی به کوفه زینبت را نیاور
اولین جان نثارم این بود افتخارم
یا بن الزهرا حسین جان(3)
***
بهترین مهمان
دو دریا اشک1 - غلامرضا سازگار
من کوفه راچون مردگان بیدرددیدم نـامردهاشان را بـه شکل مـرد دیدم
این ناسپاسان جمله اشبـاهالرجالند خصـم رسـول و حیــدر و قــرآن و آلند
اینـان بـه آن دستی کـه با من عهد بستند عهد من و فرق مـرا با هم شکستند
تنهــا نــه در کـوفـه مــرا آواره کردنـد قـلبـم دریـدنـد و لبــم را پــاره کـردنـد
این شهرراپیوسته نامردی به من بود ای قوم تنها مـردشان یـک پیـرزن بود
زنها ز نـامــردان کــوفـه وا نمـاندنـد از بـــامها بر فرق من آتش فشاندنـد
مــن جـان نثـــار عتـــرت خیرالانــامم صید بــه خــون غلطیـده بـالای بــامم
وقتی که خودرا ازعطش بیتاب دیـدم عکس لـب خشک تــو را در آب دیدم
در موج خـون دریـای لارا دیـدم امـروز از بــام کــوفـه کـربلا را دیــــدم امروز
انگـار مـیبینــــم جـــراحــات تنـت را خـــونین بـه چنـگ گـرگها پیراهنت را
انگــار بینـــم لالـــــههـای پـــرپـرت را پــاشیده از هـم عضوعضـو اکـبـرت را
انگــار مـیبینــم که بعد از قتل یاران هم تیــــربـاران میشوی هم سنـگ بـاران
انگــار مـیبینـــم ذبیــــح کــوچکت را زخــم گلــوی شیـرخــواره کــودکت را
انگار میبینــم کـه با اشک دو دیـده داری به روی دست خـوددست بریده
انگـر بینـم غـــرق خــــون آیینــهات را جـای سم اسبان و زخـم سینهات را
انگار بینم شمـر مـیآید بـه گودال
انگار بینم میزنی در خون پر و بال
****
...انگـار دیـدم جان شیـرینت فـدا شد زهرا نگه کرد و سرت از تن جدا شد
من بهترین مهمان شهـرکوفـه هستم مهمـان قصابـان شهـرکـوفـه هستـم
لب تشنـــه از پیکر جـدا گردد سر من آویــــــزه گــــردد بــر قنــاره پیکـر من
تنهـا نــه ایـن نامرد مردم میکُشندم در کـوچههای شهرکوفه میکِشندم
«میثم» شـرار از نظم جانسوزت فشاندی
بس کن که دلها را به بحر خون نشاندی
***
حضرت مسلم علیه السلام
دودریا اشک1- غلامرضا سازگار
لبم خشک ودلـم کانون آتـش،دیده دریایی سرِ بشکسته ازسنگم به خون بخشیده زیبایی
بیـا ای یـوسف زهرا تو مسلم را تماشا کن که سردادن به راه توست، شیرین و تمـاشایی
نبایــد مـرد بیـن دشمنـان گریـد، بیـا بنگـر که دریک شهر دشمن برتو میگریم به تنهایی
تمـام خانهها شد بسته بر رویم، خـدا داند سه شب درکوچـههای کـوفه کـردم راهپیمایی
بـه جان مادرت زهرا میا کوفه که میبینم شـود پــرپـر بـه پیش دیـدهات گـلهای زهرایی
میا کوفه که میتـرسم به پیش دیده زینب کنـد بـر نـی سرت هم دلربـایی، هـم دلآرایی
میا کوفه که میبینم سرت را بــا عـزیزانت میـــان دشمنـــان داریـــد بــزمِ گــردِ هـمآیـی
میا کوفه کـه میبینم برای طفلِ عطشانت کنـد بـــا اشـکِ خجــلت دیـده عباس، سقایی
میا در کوفه ای چشم خدا!زیرا که میبینم شــرار تشنـگی میگیـرد از چشم تـــو بینایی
اگـر «میثم» ره و رسم گدایی را نمیداند
ندیده از تو ای مولا به غیر از لطف و آقایی
***
نوحه حضرت مسلم علیه السلام
صیام تا قیام 2 - غلامرضا سازگار
این تن خستۀ من اشک پیوستـۀ من
این لب پاره و این فرق بشکسته من
همـه از زخم زبـان بر جگرم چنگ زدند
کوفیان بر سرهر کوچه مرا سنگ زدند
یا اباعبدالله
جگـرم تفتیده دو لبم خشکیده
عوض آب آتش به سرم باریـده
بنویسیــد بــه یــاد عطش رهبــر من
بالب تشنه جدامیشود از تن سرمن
یا اباعبدالله
ای خـدا یــار کجاست کوی دلدار کجاست
آتش وسنگ کم است چوبــۀ دار کجاست
دست من بسته ولی باسر و جان یار توام
فکـر بیدستــی عبــاس علمـــدار تـــوام
یا اباعبدالله
عمرمن گشت تمام زیر تیغ و لب بام
بــه تــو و زینب تــو گویم از دور سلام
نــام تـو بـود بـه لـب تـا نفس آخـر من
تو بکش دست نوازش به سردختر من
یا اباعبدالله
زخم من زیب تنم واحسینا سخنم
میرود یاد سرت کوچه کوچه بدنم
در همین کوچه که برخاک مرا غلطانند
کوفیـان بـر سـر نی رأس تـو را گردانند
یا اباعبدالله
***
حضرت مسلم علیه السلام
صیام تا قیام 2 - غلامرضا سازگار
ای ســلام الله بــر جــان و تنــت اشک و خونم هر دو وقف دامنت
سر به زیر تیغ وچشمم سوی تو نقـــد جانـــم رونمــای روی تــو
خوش بـوَد بـا اشک دامـن دامنم عکس لبخنــد تــو در زخــم تنم
کیستـم مـن؟ اولیــن قربانـیات جـــان دو قربانــیام ارزانـــیات
دور کعبــه یـاد مـا کـن یا حسین مسلمت را هم دعا کن یاحسین
دوســت دارم ای همــه آیـات نور دست عبـاس تـو را بوسـم ز دور
اولیــن سربـــاز میـــدانت منـــم ذبح پیش از عیــد قربــانت منـم
کوفیــان چون گرگـها چنگم زدند در میان کوچههـــا سنگــم زدنـد
فرقم از خـون چشمۀ زمـزم شده حج مـا هــر دو شبیـه هم شده
حج من در پیش سنــگ و تیرهـا حج تــو در سایــۀ شمشیرهـــا
حج من در کــوی تـو قربان شدن حج تــو در موج خون عریان شدن
حج من داغ دوطفل بیسر است حج تـــو داغ علـــی اکبـــر است
حج من ســر دادن از بـــالای بام حج تــو از کربـــلا تــا شهر شام
حج من خون گلـو افشاندن است حج تـو بر نیزه قرآن خواندن است
حج من در کوچــها گردیدن است حج تو درموج خون غلطیدن است
حج من در راه تو جان دادن است حج تـو از صــدر زین افتادن است
هدیــۀ مـن پیکـری بیسر شـده هدیـــۀ تـــو خیمـــه آتـــش زده
خنــده زد بــر تیــغ زخـم حنجرم تــا بــه خـاک پـای تـو افتد سرم
بــا وجــود آنکـــه مدیــون توانـــد کوفیــان لــب تشنــۀ خـون تواند
ای عزیــــز جـــان پیغمبـــر میـــا گــر میآیـــی بــا علـی اکبر میا
تو چوخورشیدی واصغر،ماه توست چشم تیراندازهــا در راه تـوست
روح مـــن مـــرغ لــب بــام تو بود آخــرین ذکــرم فقط نــام تــو بود
بــاب تـــو شیــرخــدا شـاه عرب بــر یتیمــان بــود بابا نیمـه شب
ای تــو دســت رحمت پروردگـــار ای امیــرالمؤمنیـــن را یادگـــــار
آن علـــی را تــو ســرور سینهای بــر پــدر ســر تــا قــدم آیینهای
دوست دارم تا کــه از لطف و کرم تــو پــدر باشــی بــرای دختـرم
دختــرت باشـد به جای خواهرش خواهــرت زینب بـه جای مادرش
مست صهبای وصالم کن حسین
یوسف زهــرا حـلالم کـن حسین
***
در مدح و مصیبت حضرت مسلم علیه السلام
یک ماه خون گرفته2-غلامرضا سازگار
ای بــــــه شهیـــدان خــدا پیشتاز سینـــه بـــه شمشیـــر بـلا کـرده باز
مسلـم اســــلامی و اسـلام نــاب کــــــوفــه شب تـیــــره و تـــو آفـتـاب
پیـش قــــدم از شهـــدای حسیـن کــــرده سر و جتان به فـدای حسین
حـــــائر تــــو بـــر همـــه دارالامــان زائـــــــر قـبــــر تــــــو امـــــام زمـــــان
بــــاب کـــــرم، بـــــاب نجـات همه خــــــانــه بــــه دوش پســــر فـاطمه
هـــم علـــی و فـاطمـه را نـور عین هــــم پـــــدر پـنـــج شهیـــد حسیــن
پیـش تــــــر از لیـلــــۀ میــــلاد تـــو اشـــک فشــــان بــــوده نبـــی یاد تو
گفـت ز ایثـــــار و ســر افــرازی ات بـــر پســـر فــــاطمـــه جـــانبـازی ات
مظهـــر صبـــر عـلـــوی، صبـــر تـــو کــــوفـه شــــرف یـــافتـــه از قبــر تـو
عاشق حق، دل بـه تــو بازد، به تو یــــوسـف زهـــرا بــه تــو نــازد، بـه تو
کـــوفـۀ تــــو قطعـــه ای از کـربـــلا تشنـــه ولــــی تشنـــة صهبـــــای لا
جـــــد تـــــو یــــار نبــــی از ابتـــدا عـــــم گــــــرامـــی تــــو شیـــر خـدا
نـــــور دو قــــــرص قمـــر فـــاطمـه پـســــــر عمــــوی پـســـر فـــاطمـــه
همچــو ابـــوالفضــل رخـت دلفــروز مثــــل علـــی: عــابد شب، شیر روز
مــــرغ سحـــر محـــو نـمـــاز شبت نــــام حسیــن بـــن علـــی بـــر لبـت
نــــوبـت تـــو از شـهـــدا پیـش تـــر غــــربـت تـــــو از همـگــــان بیـش تـر
شـب مــــه رویــت قمـــر کوچه ها در دل شــــب رهــــگـــذر کـــوچه ها
مــــرغ دلــت پـــــر زده بـــر دارهـــا روی تــــــو بـــــر دامـــــن دیــــوارهـــا
خستـــه ز دست خـود و بیگانه ها بستــــــه بــــــه روی تــو در خـانه ها
کوفه چه بی عار و چه بی درد بود پیـــــــرزنـی بیــــن همـــه مــــرد بـود
ای همــه قــربـــان دو قــربـانی ات دو طـــفـــــــل آزادۀ زنـــــــدانـــی ات
جــز تـو که ای جان جهان تن دهد دو طفل خود به دست دشمن دهد؟
ای رخت از خـون جبین گشته رنگ ریختــه بـــر فـــرق تـــو بــــاران سنگ
حیف کـــه در دشمنـی ات تـاختند بــــی خـــردان قــــدر تـــو نشنـاختند
حیف که شد غرقه به خون، پیکرت گشـــت جــدا با لب عطشان، سرت
حیــف کــه در دل شـــررت ریختنـد حیـــف کـــه آتـش بـه ســرت ریختند
غـــربـت تــــو در مـــلاء عـــام بــود خـــون تــــو جــــاری ز لـب بـــام بــود
از لــب بـــــــام آن بــــدن نـــازنـیـن گشـــت ســـرازیــــر بــــه روی زمیـن
طـــوعـــه کنــــار بــــدن پـــاک تــو اشـــک فشـــان بـر تــن صد چاک تو
فــــاطمـه بــر زخــم تنت گـریه کرد بـــــر دو گــــل یــــاسمنت گــریه کرد
ای بـــدنت قـــــرص مــــه آسـمـان بستــــه بــــه پـــای تـو عدو ریسمان
رفتــــه بــه هــر ســو بـدن پـاک تو کــــوچه بـــه کـوچه، تـن صد چاک تو
رشتـــة پیـمـــان همـــه بگسیختند جـــسم تــــــو بــــر قنــــاره آویختــنـد
داغ تو داغ دل یک عالم است
تـربت تـو در بغل "میثم" است
***
نجل عقیل (قسمت اول)
یک ماه خون گرفته2-غلامرضا سازگار
ای تــن و جـــانـت سپــر هـر بـلا کـــــوفۀ تــــو قطعـــه ای از کــربــلا
یک تنـــه خـود بـر سپهی غالبی نجـــــل عقیــــــل بـــن ابیــطالبــی
ای ز تـمـــــام شهـــدا پیــش تــر وصف تـــو از بیـنش مـــــا بیش تــر
پیـش تــــر از لـیلـــۀ میــــلاد تـــو بـــــوده رســـول دو ســـرا، یـاد تــو
واقـــف اســــرار خـــدای جـلیـــل وصــف تـــو را گفتـــه بـــرای عقیـل
روح خــــدایـی تــــو از کـــودکــی شــد بـــه حسین بن علـی متکـی
بــــر پســـر فــاطمه دل بـــاختی بـــا غــم او ســوختی و ســـاختی
ذکـــر خــدا شمـــع شب تــار تـو بـــوسـة دیـــوار بـــه رخســــار تـــو
غــــربت تـــو بـــار غــم کـوچه ها کعبـــۀ تـــو پیــچ و خــم کـوچه هــا
بــــود صـــدای قــدمت یا حسین زمـــزمۀ دم بـــه دمــت یـا حسیــن
آه تـــــو در سیـنـــۀ دیـــوار بــــود اشــک تـــو وقـــف قـــدم یـــار بـود
کوفه چه بی عاروچه بی درد بود بیــن همــــه پیــرزنـی، مـــرد بـــود
زنــی کـــه مـــردانگی آغـاز کــرد بــر تــو، درِ خــانـة خـــود بــاز کــرد
بخت به وی کردخطاب این چنین: طــوعه بـــه مــردانـگی ات آفــرین!
وجه خدا شمع شبستان توست جــان حسیـن است کــه مهمـان توست
ذبیـحی از نسـل خلیل است این پـــــارۀ پیکـــــر عقیــــل است ایــن
اشـک شده مـونس تنهایی اش خـــون چکـــد از دیــدـ دریـایی اش
زمــزمه دارد دل شـب بـا حسین گشته طپش های دلـش یاحسین
نــالة او شعلــة تاب و تب است در جـگــــرش خون سر زینب است
دیــده بـه مکـه دل شب دوختــه ســـوخته و ســـــوخته و ســوختـه
کــای علی و فـاطمه را نـور عیـن کـــوفه میــا، کــوفه میـا، یا حسین
کــوفه محـل همـه نیرنگ هاست دسته گل سنگدلان سنگ هاست
حــرمله بــــا تیـــر کشـد انتظـــار تیـــر کجـــا و گلـــــوی شیـــرخــوار
تیـــــــر کجـــــا و دل افــــروختــه تیــــر کجــــا و گلـــــوی ســـوختــه
ای بــه شــرف فـــوق خلـیل خدا ای بـــه منـــایت ســـر و جـانم فدا
دعـا کن ای روح دعـا از کرم
تا به قدم های تو افتد سرم
***
نجل عقیل (قسمت دوم)
یک ماه خون گرفته2-غلامرضا سازگار
رو بـــه ســـوی قبلــه ز بــالای بام یـوسف زهــرا بــه تـــو گـــویم سـلام
ســــلامی از لبـی کــه پـاره شده گــــرم سخــن بـــا تـــو همـاره شده
سلامی از فــرق به خون نشسته ســـلامی از زائـــــر دســت بـستـــه
ســـلامی از سیـنــــۀ افـــروختـــه ســــلامی از تـشنـه لبــی سـوختـه
سلامی از یــک بـدن چــاک چـاک که اهل کوفه می کشندش به خاک
سلام زائـــری کـــه سنـگش زدنـد بـــر جگـــــر ســوختــه چنــگش زدند
سلام بـــــر بـــاغ گـــل یــاس تـــو ســـلام بــــر زیـنــب و عـبــــاس تـــو
سلـام بـــر شعـلـــۀ تـــاب و تبــت ســــلام بـــــر سـکیـنـــــه و زیــنبــت
بـــاز شـو و تـرک سفر کن حسین جــــان مـن از کـوفه حذر کن حسین
کــــوفـه بـــود مــرکـز بــی دردهــا کـــــوفـه بــــود محـیـــط نـــامــردهــا
رفتـــــه دگـــر پـرده ز چشمم کنار مــی نــگـــرم بــا نـگهـــی اشــکبــار
می نگـــرم بــا جگــری چاک چاک دسـت عــلمـــدار تـــو را روی خـــاک
این سفـــر آتـش تـاب و تب است ایـــن سـفـــر اسیـــری زیـــنب است
این سفـــر داغ جــوان دیدن است لالـــه بـــه تـــاراج خــزان دیدن است
این سفر سیلی و کعب نی است چــــوب جفـــا و لب و بـزم می است
خـصـــم نهـــد داغ بــــه داغ دلــت لیـــــک شـــــود داغ علــــی قــاتلـت
ای علـــی و فـــاطمـه را نــــور عیــن
کـــوفـــه میـــا کـــوفـه میا یا حسین
***
نجل عقیل (قسمت سوم)
یک ماه خون گرفته2-غلامرضا سازگار
طوعه به گرد قصر در جستجوست شعله به دل،اشک به رخساراوست
نــالـه کنـد از دل ســوزان خــویش در طلـب دیــــدن مـهمـــان خـــویش
طوعه به هر کوچه روان گشته ای در پـــی آن جـــان جهــان گشته ای
در پــی گـم گشتـۀ خود می دوی کــوچه بـه کــوچـه بـه کجا می روی
گـــریـه بــر آن پیکــر صـد چاک کن آن تـــن پــــاره پــــاره را خــــاک کـن
این گـــل پـــرپر شده از آن توست این بــــدن بـی ســر مهمـان توست
بـــر جگـــر ســوختـه چنـگش زدند کـــوچه بـه کوچه همه سنگش زدند
مصـحف افـتــاده بـه خــون پیکرش جلــــوه کنـــان بــر سـر نیزه، سرش
ســـوخته و ســــوختـه و سـوختـه دیـــده بـــه ســـوی دو پســر دوخته
ســر بــه سر نی، نگهش در حجاز بـــــا پســـر فـــاطمـــه گــــرم نیــــاز
کــــای بـــه فــدای تو دو فرزند من زخـــــم تـــــو بـــر تــن گل لبخند من
از ســر مــن خــاک قـــدم های تـو بــر جگــــرم شعـلـــۀ غــــم هـای تو
بـــر ســـر نـــی دور تـو گردد سرم تـــــا تــــو نهـــی پــای به چشم ترم
نــالة مـن در جگــر "میثم" است
با تو دل سوخته ام همدم است
***
حضرت مسلم علیه السلام
یک ماه خون گرفته2-غلامرضا سازگار
به جای دسته گل،خون گلویم وقف دامانت تـــو ابـــراهیمی و مـن هـم ذبـیح عیــد قـربانت
میـــان خنــدة دشمن بیــا از گـریه آبم کن کــه همچون قطرة اشکی، بگردم دور چشمانت
در آب افتـــاد دنــدان مـن و کردم دعـا بر تو مبــــادا بشکنـــد از چــوب دشمـن دُرّ دنــدانت
تـــو روح احمـد و ریحــان زهـرایی میا کوفه که فردا می کنند این سنگ دل ها سنگ بارانت
زچشمم پرده یک سو رفته وانگار می بینم کــه بــر گــوشم رسد از نـوک نـی، آوای قربانت
بــه ظرف آب خونم ریخت وعکس تو رادیدم که خون چهره ات می ریزد ازلب های عطشانت
بــرای مـرد گـریه سخت باشددردل دشمن الهــی بیـن دشمن کـس نبینـد چشـم گریانت
بــه زیر تیغ دشمن آرزویم هست این مولا: کـــه می کــردم هـزاران بـار جـانم را به قربانت
تـــو تنهــا بـاغبـان بـاغ تـوحیدی میـا کوفه کـه پر پـر می شود یک روزه گل های گلستانت
کرامت کن به"میثم"چشم گریانی که تا محشر
بگــریـد بــر تــــو و داغ دل و زخــــم فــــراوانـت
***
زخم دوباره
یک ماه خون گرفته2-غلامرضا سازگار
ز بـــام کوفـه می کنـم تـو را نظاره یا حسین! تـو هم مرا نظاره کن به یک اشاره یاحسین!
سرو به خون نشسته ام،زائر دست بسته ام ســلام می فـرستمت از لـب پـاره یاحسین!
لحظه به لحظه دم به دم،مرگ دوباره دیده ام بس که رسیده بر تنم،زخم دوباره یاحسین!
میـــان خنــدة عــدو بهــر تـــو گـریه می کنم بلکه بـه اشک دیده ام کنی نظاره یاحسین!
تیـــر بــه چلـة کمـان، کمان به دست حرمله میا به کوفه رحم کن به شیرخواره یاحسین!
پـــرده کنـــار رفــته و می نگــرم بــه دختـرت نه معجـرش بودبه سر،نه گوشواره یاحسین!
هـدیـــة حاجیـــان بــود بــه مسلـخ ولا یکـی مـرا بــود در ایـن منــا دو مــاه پاره یاحسین!
بــه آسمـان دیـده ام، نظاره کن که دم به دم در آفتـــاب ریختـم بـــر تــو ستـاره یاحسین!
نگـــه بـه مکه دوختم چـو شمع بر تو سوختم درون سینــه ام شده نفس شراره یاحسین!
کرم کن و بـه یک نظــر به نظم "میثمت" نگر
که کرده سوز او اثر به سنگ خاره یا حسین!
***
نوحه حضرت مسلم علیه السلام
از صیام تا قیام-غلامرضا سازگار
نایب مصباح الهدی مسلم بن عقیل
فدایــی خـون خـدا مسلم بن عقیل
ای عزیــــز زهــرا صــاحب عــزایت
جان ما فدایت جان ما فدایت
ای تنت از تیغ جفا شده پاره پاره
قتلگــه تــو بـــر روی دار الامـاره
نقش خاک وخون شدقامت رسایت
جان ما فدایت جان ما فدایت
غــریب کوفــه تــو چــرا یاوری نداری
به جزدو طفل کوچکت لشکری نداری
می چکـد به زنـدان اشک لالـه هایت
جان ما فدایت جان ما فدایت
حریم تو شکستـه شد ای امیـد کوفه
دست تو ازچه بسته شدای شهید کوفه
می کنــم شـب و روز گریـه از بـرایت
جان ما فدایت جان ما فدایت
ای لب توپاره شده پر زخون دهانت
غبارغم به چهره در بین دشمنانت
قتلگــه روی بــام کوفــه کربـلایت
جان ما فدایت جان ما فدایت
منکه امیدرحمت ازکرم تو دارم
آرزوی زیــارت حــرم تــو دارم
کی رسم کنار قبر بـا صفایت
جان ما فدایت جان ما فدایت
تو یوسف فاطمه را نورهر دوعینی
تو پسر عقیلی و مسلم حسینی
بـه عزیـز زهـرا کـن به مـا عنـایت
جان ما فدایت جان ما فدایت
***
در مصیبت حضرت مسلم علیه السلام
از صیام تا قیام-غلامرضا سازگار
جان بـر کف بـازار تـوام یوسف زهرا
دلباختـــه دار تـــوام یـوسف زهــرا
سوگندبه خونی که برون ازدهنم ریخت
من تشنـه دیـدار توام یـوسف زهرا
هرسو بکشانند به هر کوچه تنم را
در سایـه دیــوار تـوام یـوسف زهرا
با آنکه به عشقت پدر پنج شهیدم
بی مایه خریـدار تـوام یوسف زهرا
تنها نه همین لحظه که درکوفه غریبم
یک عمـر گرفتـار توام یوسف زهرا
بگــذار لـب تشنـه ببرّنـد سـرم را
زیرا کـه خریـدار تـوام یـوسف زهرا
ازکثرت پیکان به بدن رسته دوبالم
من جعفـر طیــار توام یوسف زهرا
دستم زقفا بسته سرم نیز شکسته
من جای علمدار توام یوسف زهرا
فریاد ز هر زخم تنم خیـزد و گویم
من یاور بی یـار تـوام یوسف زهرا
من "میثم" دلباخته ام گر بپذیری
خـاک ره زوار تـوام یوسـف زهـــرا
دیدگاهها
بسیار عالی بود
عالی اگه صوتش هم بزارید خیلی خوب میشه
ایدکم الله ان شاءالله. اجرتان با حضرت ابی عبدالله الحسین علیه السلام
بسیار خوب و عالی اگه سبک های مختلف بگزارید عالی تر میشه
خدا خیرتون بده شعرهای زمینه بذارید
عالی بود ممنون
درود برشما عالی خداخیرتون بده
عالی اجرکم عندالله
بسیارعالی
عالی عالی هالی
افزودن دیدگاه جدید