اشعار مناسبتی-عصر عاشورا
زبان حال در گودال
یک ماه خون گرفته7-غلامرضا سازگار
لالــۀ پــرپـر از نیــزه و خنجرم نور چشم ترم پسر مادرم
غـرقه خـون قــرص قمر زینب بسمـل بیبـال و پر زینب
ابیعبدالله ابیعبدالله
پـاره پـاره شـده نازنیـن بدنت جای یک بوسه نیست در تمام تنت
ای تـمـــــــام آرزوی زیـنـــــب خـــون تـــو آب وضــــوی زینـب
ابیعبدالله ابیعبدالله
چه شود که به من نظری فکنی از گلــوی بـریــده صـدا بـزنی
متـن کتـه مثــل طـــایـر بیبـالم روضهخـوان تتو گوشۀ گودالم
ابیعبدالله ابیعبدالله
بـر تـن خواهـرت سـه نشــانه زدند سنگ وکعب نی و تازیانه زدند
کی زخون جسمت شستشو کرده نیـــزه بــر قلــب تــو فــرو کرده
ابیعبدالله ابیعبدالله
ماه من بدنت پـرستاره شده مثل پیـرهنت پارهپاره شده
آیــهآیــه شـــده تـن عـریانت پدر و مـادر مـن بـه قـربانت
ابیعبدالله ابیعبدالله
تسبیح فاطمه دانهدانه شدی از نشان زیاد بینشانـه شدی
کفنــت زخـــم بدنـت گشتـــه خــاک صحـرا پیـــرهنـت گشته
ابیعبدالله ابیعبدالله
بعد چه شد
یک ماه خون گرفته7-غلامرضا سازگار
دویــد شمــر ســـوی قتلگــاه بعد چه شد؟
کشیـد فــاطمـه از سیـنـه آه بعـد چه شد؟
نهـــاد زانـــوی خــود را بـه روی قلب حسین
شکـست مخــزن سِّــــر الــه بعـد چه شد؟
ســر بـــریـده روی دسـتهـــای قــاتــل بود
کـه کــرد فــاطمــه او را نگـاه بعد چه شد؟
گــرفت چهـرۀ خـورشید و روز شد شـب تار
به نیزه گشت عیان قرص ماه بعد چه شد؟
بـدن بــه روی زمیـن بــود و اسب بیصاحب
روانه شـد به سوی خیمهگاه بعد چه شد؟
فــــرار فــــاطمهها پـــابـرهنـه بــر ســر خـار
فتــاده از پـیِشان یـک سپاه بعد چه شد؟
کجـا روم بــه کـه گـویم کـه کودکی از ترس
بَـــرد بــه کـــودک دیگــر پنـاه بعـد چه شد؟
دو دسـت شـوم قـوی پنجـهای بـه بـالا رفت
کـه شـد دوگونۀ طفلی سیاه بعد چه شد؟
ز گــوش دختــرکـی خصـم گـوشواره کشید
فتـــاد روی زمیـن بــیگنــــاه بعـد چه شد؟
جــــواب دادن «میثــــم» بـــه انتـهــا نـرسد
هـــزار بـــار بپــــرسیــــد آه بعــد چــه شد؟
نوحۀ عاشورا (1)
یک ماه خون گرفته 6 – غلامرضا سازگار
مـردم عالـم! عزای عـالمین است یامحمّد!یاعلی!قتل حسین است
در کنــار قتلگــاه خنجــر کشیـدند از تــن فــــرزنـد زهـرا ســر بریدند
واحسینا واحسینا واحسینا(2)
میکنـد صــدیقــۀ کبـــری نظـاره بــر حسیـن و بـــر گلــوی پـارهپاره
زیر لب میگوید آن مظلومه مادر: پیش چشم من شدی اینگونه پرپر
واحسینا واحسینا واحسینا(2)
جان مادر!سیل اشکم دیده بسته یک شهید واین همه نیزه شکسته؟
ای شده زخم تنت بیـش از ستاره کــن تکلــــم از گـلــــوی پـــــارهپــاره
واحسینا واحسینا واحسینا(2)
حضـرت صدیقـه بـا اشـک دو دیده میزنـد بوسـه بــه رگهـای بریــده
لالهگون سازد به مقتل روی خودرا شوید ازخون حسین گیسوی خودرا
واحسینا واحسینا واحسینا(2)
ضرب سنگ و صورت آیینه، ای وای! نیزۀ خولی و زخـم سینه، ای وای!
وامصیبت! زخــم سینه لـب گشوده یوسف زهرا مگر جرمش چه بوده؟
واحسینا واحسینا واحسینا(2)
اهل عالم! کربـلا دریـای خون شد عـاقبت از قتلگـه قاتـل بـرون شد
یک سر خونین به روی دست قاتل همره این سر هـزاران کاروان دل
واحسینا واحسینا واحسینا(2)
اهــل کـــوفـه ظلم بیانـدازه کردند داغ زهـــرا را دوبـــاره تـازه کـردند
بعدجان دادن چه شد با نورعینش؟ سم اسب و سینۀ پاک حسینش
واحسینا واحسینا واحسینا(2)
وسعــت ملـک خـدا آتــش گرفته یـــا محمّـد! خیمهها آتش گرفته
دختـری از دامـن او شعلـه خیـزد هرطرف ازترس دشمن میگریزد
واحسینا واحسینا واحسینا(2)
دختـری افتــاده در دامــان صحرا تشنـهلب جــان داده در دامـان زهرا
زینب کبری روان گردیـده سویش میکند درکوه وصحرا جستوجویش
واحسینا واحسینا واحسینا(2)
فاطمه! رو جانب کربوبـلا کن زینـب مظلـومـۀ خــود را دعـا کن
تــا بیــــارد لالههــای پرپرت را در دل صحرا کمک کن دخترت را
واحسینا واحسینا واحسینا(2)
ای جوانان بنیهاشم کجـایید؟ دیده گریان، جانب مقتل بیایید
در کنـــار قتلگــه مــاتـم بگیـریـد تا زدست ساربان خاتم بگیرید
واحسینا واحسینا واحسینا(2)
در بیــابـــان از بــرای گوشــواره گشتـه گــوش دختری مظلومه پاره
میدهد از سینۀ سوزان ندایی ای عموجان ای عموجان درکجایی؟
واحسینا واحسینا واحسینا(2)
شیعیـــان! واویــــلا از جـــور زمــانه دختــــر زهـــــرا کـجـــــا و تـــازیـــانـه؟
یا بنزهـرا! قـامت زینب کبـود است دخترزهرا مگر جرمش چه بوده است؟
واحسینا واحسینا واحسینا(2)
مـا پیــــام از ظهـر عاشــورا گـرفتیم درس خـود از یـــوسف زهـــرا گرفتیم
در نگاه ما شهـادت نـور عیـن است در دودنیا هرچه داریم ازحسین است
واحسینا واحسینا واحسینا(2)
عصر عاشورا (نوحه یازدهم)
فانوسهای اشک - محمدسعید میرزایی
عصـر عـاشورا تنِ صحرا پر از ستاره بود
پُرِ پیکان شکستـه، جسـم پاره پاره بود
کـاشکـی زینـب نیــاد و نبینـه قتلگاهتو
نبینـه تـو خـاک و خـون آینـه روی ماهتو
بگـو تـا سـرها رو زودتر ببـرن که بچهها
نبینـن از روی نـــی نگــــاه بیگنـــاهتـــو
زینبـم یـه خواهره، چه جوری از یاد ببره
از فـــراز نیـــزههــا خــاطـــرۀ نگـــاهتــو
زینبــم یـه خـواهره با چه دلی جا بذاره
روی خــــاک کـــــربلا، پیـکــر بیپناهتـو
یکـی انگشتر و انگشتتو برده یا حسین
یکی پیرهن، یکی عمامه، یکی کلاهتـو
غارت خیام
کربلا زمزمه سی - ستوده
گل ابوالفضلیم هرایـه غارتـه ال آچـدی لشگـر
خیمهگاهه اود وروبلار قالموشوق بییار و یاور
یانـدوروب خرگـاه شاهـی غـارت ایتـدی قوم اوباش
قمچیلر آلتندا یاندوم هارداسان ایستکلی قارداش
قــوللارون قربــانی اولاّم قالمیوبــدی یـار و یولـداش
من سنی امداد ایدنده چوخ ویرور قوم ستمگر
نهر علقمـده باتـوب آی قارداش اولـدوزلار داغلیـدی
قتل و غارت قورخوسونـدان چوللره قیزلار داغلیدی
ای رشادت کانی قارداش گل آدامسیـزلار داغلیدی
تلّین اوستونـده علمویـر یغ اوشلاقلاری برادر
بوهمانزینبدی قارداش چخمازیدون سن سوزوندن
سن آنـام باجی دیـردون، مـن ئوپردوم یـوز گوزوندن
کوفیـان اینـــدی ورولاّر سیلـــی قیزلاریـن یوزوندن
غـارت اولـدی گوشواره گیتدی یغمایه حرملر
اود دوشوبــدیگلستانـه اود دوتوب گُل اودلانور گَل
خیمهلــردن دود و آتـش عـرشــه نالـه قوزانــور گَل
باغبان باشسیز دوشوبدی گُللــری اوددا یـانور گَل
گلشن دین یاندی قارداش غنچه گُللر اولدی پرپر
غـارت ایلـــور اهـــل کینــه معجـر و زیب و لباسی
اللرینـــده تازیانــــه گـوزلرینـــده یـــوخ حیــــاسی
گاهـــواره غـــارت اولـــدی اصغـرین یاندی آناسی
کیمسهیوخ امداده یتسون قالموشوق بییارومضطر
اللّـری باشــدا حرملر یــوز قویوب صحـرایه قارداش
تازیانــــه گــه ربابـــه گــه دگـــور لیلایـــه قـارداش
اِعتنــا ایتمــور جمــاعت صـــوت واویلایــه قارداش
اولسـا امکانـون گلنـده ایـت مهیا قاره معجر
عصر عاشورا
یک کربلا عطش
برده مرغانِ حرم، سر در گریبان
کــرده بـر پــا مـاتم شام غریبان
مانده بر دل ها ســــوز عــــاشورا
داغ جـــانفرسا ای حسین مظلوم
کـربلا افتــاده از جوش و خروش است
غنچه ها پرپر شده بلبل خموش است
پیکــر پاکان مــانده بــر میدان
با تن عریان ای حسین مظلوم
عــالم از امــروز خونین تر ندارد
صحنه ای را دیده کو باور ندارد
یک طرف ارشاد یـک طـــرف بیـداد
زین ستم فریاد ای حسین مظلوم
تشنگان افتـاده بر خاک بیابان
کربلا سیراب از خون شهیدان
لالـــه ها پرپر بـــــــــــــاغ در آذر
باغبان مضطر ای حسین مظلوم
لاله ها را پرشکسته، سربریده
رأس بـابا در بــر دختـــر بـــریده
بعـــد ثــــــارالله کـــــــــــار آل الله
ناله است و آه ای حسین مظلوم
اسب هـا را نعـل تــازه بسته دشمن
استخوان سینه ها بشکسته دشمن
دشمنان خوشحال نیـــزه هـا فعــال
سینـه هــا پـــامال ای حسین مظلوم
بـرجنـایت هـای خـــود افزوده اعدا
دست غارت در حرم بگشوده اعدا
تیره شد عالم از هجـــوم غـــــم
شــدّت مــاتم ای حسین مظلوم
بعد کشتن خانمان سوزی، دریغا!
بعد غـــارت آتــش افـروزی، دریغا!
خیمه ها سوزان کــودکـــان لـــرزان
گشته سرگردان ای حسین مظلوم
کودکی بگرفته در دامن شراره
دختری را رفته از کف گوشواره
گوش خونین است غصه سنگین است
قلب غمگین است ای حسین مظلــوم
بــا اسیـــران زینب کبــرا چه سازد؟
یک زن تنها و این غم ها چه سازد؟
آن پــریشان مـو اشـک و غـم پرور
می دود هر سو ای حسین مظلوم
نوحه عصر عاشورا
یک کربلا عطش
ای که دین از سعی تو تضمین شده
کــــربـلا از خــــون تــــو رنگیــن شده
تکیـه گــاه ما تویی مهر و ماه ما تویی
یا شهید و یا غریب السلامُ عَلَی الشَّیبِ الخَضیب
کربلا را لاله کاری کرده ای
تا ز قرآن پاسداری کرده ای
هر طرف گشته نگون نوجوانی غرق خون
یـا شهیـد و یـا غریب السلامُ عَلَی الشَّیبِ الخَضیب
قتلگــاهــت جلـوه گـاه داور است
عصر عاشورا شروع محشر است
پیکــرت ای نــور نور گشته پامال ستور
یا شهید و یا غریب السلامُ عَلَی الشَّیبِ الخَضیب
ای فرات عشق ما، ای تشنه کام
بـر لـب خشکیـده ات هر دم سلام
ای لبـت آب حیــات تشنۀ آب فرات
یا شهید و یا غریب السلامُ عَلَی الشَّیبِ الخَضیب
جسم عبّاست کجا افتاده است
دستش از پیکر جدا افتاده است
ساقی لب تشنگان داده یارب تشنه جان
یـا شهید و یا غریب السلامُ عَلَی الشَّیبِ الخَضیب
نـــالـه اصغــر نمـی آیــــد دگــــــر
کودکت در خواب خوش رفته مگر؟
گویی آن طفل صغیر گشته سیر از آب تیر
یـا شهید و یـا غریب السلامُ عَلَی الشَّیبِ الخَضیب
زینبت رنـج اسـارت می برد
بار سنگین رسالت می برد
با غم و دردی گران شد اسیر کاروان
یا شهید و یا غریب السلامُ عَلَی الشَّیبِ الخَضیب
بــازهـم طــرح جفا افکنده اند
آتش اندر خیمه ها افکنده اند
کـــربـلا در التهــاب کودکان در اضطراب
یا شهید و یا غریب السلامُ عَلَی الشَّیبِ الخَضیب
دختـرت را گرچه دشمن بسته است
تیغ نطقش پشت دشمن را شکست
حق به باطل چیره شد چشم گردون خیره شد
یــا شهیـد و یـــا غـریب السلامُ عَلَی الشَّیبِ الخَضیب
تیر و حلق نازک او وای وای
از ربـاب و کودک او وای وای
خیمه، ماتم خانه است خالی از دُردانه است
یـا شهیـد و یــا غــریب السلامُ عَلَی الشَّیبِ الخَضیب
قاسمت در حجله گاه خون چرا؟
پــایمـال ایـن گــوهـر مکنون چرا؟
کن شتابی یا حسن قاسمت را کن کفن
یـا شهیـد و یـا غریب السلامُ عَلَی الشَّیبِ الخَضیب
دشمنان آتش به دل ها می زنند
کــودکـانت سـر به صحرا می زنند
دست ها در سلسله پای ها پر آبله
یـا شهیـد و یـا غـریب السلامُ عَلَی الشَّیبِ الخَضیب
شب شد و آرام شد طوفان جنگ
وز دو جانب مانده بر جا نام و ننگ
نــام مــردان شهید ننگ یاران یزید
یا شهید و یا غریب السلامُ عَلَی الشَّیبِ الخَضیب
ای کـه از مـا غـارت دل کرده ای
بر سر نی از چه منزل کرده ای؟
نیست ای مصباح طور جای تو کنج تنور
یـا شهید و یـا غــریب السلامُ عَلَی الشَّیبِ الخَضیب
موج خونت دشت و صحرا را گرفت
انتقــــام آل زهــــــــــرا را گـــرفـت
کاخ ظالم شد خراب نقشه اش شد نقش آب
یـا شهید و یـا غریب السلامُ عَلَی الشَّیبِ الخَضیب
نوحه عصر عاشورا
یک کربلا عطش
عرش خـدا روی زمین فتاده یـا که حسین از سر زین فتاده
جسم عزیز فاطمه سر جدا غرقه به خون بود به دشت بلا
حسین مظلوم
دامـن صحـرا شـده دریـای خون زینب و یک قافله دل های خون
افتاده خیمه ها به دست غارت زینـب شــــده آمــــاده اسـارت
حسین مظلوم
خون شهیدان همه سو دویده رنــگ از رخ آل علـی پــــریده
هــر کـــودکــی راه فــرار جوید یــا فـاطمه یـا فـاطمه بگــوید
حسین مظلوم
دشمن بـه کشتن اکتـفا نکرده شرم از نبی خوف از خدا نکرده
نخـــل ولایــت را ز پــــا فکــنده آتـش میــان خیمه هـــا فکنـده
حسین مظلوم
در خیمه ها که از شراره سوزد گهـواره شش مـاهه بــرفروزد
گهـواره دیگــــر اصغــــری نـدارد ایــن آشیــان کبــوتـــری ندارد
حسین مظلوم
گلخانه را آتش زده است گلچین سراغ گل ها آمده است گلچین
بـا تــازیانه غنچـه را کـــه چیده؟ فــرشته و زیــر کتـک کــه دیده؟
حسین مظلوم
نگــون شــده لــــوای حق وای وای اکبــــر تنـش ورق ورق وای وای
شبه پیمبر غرق خون و خاک است قلب علی زین غصه چاک چاک است
حسین مظلوم
مـدینه را داغ دگـــــر رسیـــده از داغ قاسم مجتبی خمیده
فقدان قاسم جان او گسسته داغ بـــرادر کمرش شکسته
حسین مظلوم
آب فــــــرات آزاد گشتــه امــا ربــاب بی اصغــر بـود دریغا
او اشک می ریزد به یاد اصغر راحت ندارد آن خیمده مادر
حسین مظلوم
ســردار لشکــر بی عَلــم فتـــاده آتـــش ز داغـــش در حرم فتاده
نور دو چشم فاطمه است عباس حسین نهر علقمه است عباس
حسین مظلوم
افزودن دیدگاه جدید