اشعار مناسبتی-وداع
نوحۀ وداع
یک ماه خون گرفته 6 – غلامرضا سازگار
این وعدۀ ربالعالمین است
افتادن من ز صدر زین است
دیگر به قیامت است دیدار ای اهــل حــرم خدانگهدار
مـن راهـی راه قتلگاهـم
بر تیـر وسنان بوَد نگاهم
سر باختهام به وصل دلدار ای اهــل حــرم خدانگهدار
کشتند علیاصغرم را
عباس و علیاکبرم را
من مانده و این سپاه اشرار ای اهـــل حـــرم خدانگهـدار
ای بلبل وحی در مدینـه
آهسته بنال ای سکینه
آتش به دلم نزن دگر بار ای اـهل حرم خدانگهدار
این دست و سر برادر من
ایـن پیکــر پـــاک اکبــر من
زینب شده بهر من علمدار ای اهـل حــرم خدانگهـدار
بر سنگ بلا نشانه باشید
آمــــادۀ تــــازیانــه بـاشید
بـاید بـدوید بـر سـر خار ای اهل حرم خدانگهدار
من یک تن و سیهزار لشکر
بــا نیزه و سنگ و تیر و خنجر
با من همه کرده عزم پیکار ای اهــل حــرم خدانگهـدار
انصار مرا به خون کشیدند
از طفل، به تیـر سر بریدند
فریاد از این سپاه خونخوار ای اهـل حــرم خدانگهدار
ای همسفر شما سر من
تـا شــام بــلا بــــرابـر من
گردید اسیر کوی و بازار ای اهل حرم خدانگهدار
وداع
یک ماه خون گرفته 4 - غلامرضا سازگار
کمـی آهستـه رو بگـذار، تـا زینـب شـود یارت
حیـاتم بخـش، یـکبـار دگـــر از فیــض دیدارت
بـه جـان مـادرم رخصت بده، ای یــوسف زهرا
کـه زینب بـا کلاف جـان خـود گــردد خریدارت
علمدارت اگـــر، بیدست و سـر افتــاده مــن هستم
بـه عبـاست قسـم، بگـذار تـا گـردم علمدارت
بیـابـان، پــر ز گــرگ و یـوسف من، یکّه و تنها
چگـونه بسپـرم، بـر یک بیابان گرگِ خونخوارت
الهـی آب گـردم، همچـو شمعی در شرار دل
کـه میبینـم ز بی آبـی پــریده رنگ رخسارت
بـه دنبــال تــو آیـم یـا بـه سوی خیمه برگردم
بگــریـم بــــا ربــابت، یــا بگـــردم دور بیمـارت؟
مــرو تـــا آتـش قلـب تـــو را بــا اشک بنشانم
کــه بــاشـد، داغ روی داغ روی داغ بسیــارت
دلـم چـون پـردۀ گـل، در غمـت صدپاره گردید
که هفتاد و دو گل، یک روزه پرپر شد زگلزارت
میـان دشمنان، نــاموس خود را مینهی تنها
تـو کـه یـاری نـداری، پس برو دست خدا یارت
از آن قلـب محبّان را، بـه آتش میکشد میثم
کـه سـوز مـا بــود، در نظـم این عبد گنهکارت
شب قدر عاشقان (نوحه اول)
فانوسهای اشک - علی انسانی
ماه شب بیدار است شب وصل یار است
عـاشقـان را امشـب آخـرین دیـدار است
کــربـلا گشتـــه معـطّـــر ز گُــــلان زهـــــرا
دفتر عشق و شهادت شده امشب امضاء
آه و صد واویلا شد شب عاشورا
عطر تسبیح و دعا پر شد امشب به فضا
همه یاران حسین مســت از جـــام بـــلا
همه جا زمزمۀ ساغر و پیمانه بود
سوزش شمع وفـا و پـر پروانه بود
آه و صد واویلا شد شب عاشورا
چشم لیلا و رباب نـــرود امشب خـواب
در تـلاطــم دلِ او قلب این شد بیتاب
این بـود محو تماشای قد اکبر خویش
لاییلایی به لب او به بر اصغر خویش
آه و صد واویلا شد شب عاشورا
وداع (شب عاشورا - نوحه دوم)
فانوسهای اشک - محمدسعید میرزایی
دل مـن مشقهـای گــریـه رو از اول بنویس
قطره قطره خون شو و دوباره مقتل بنویس
بنویس از دل شب یه کاروون داره میاد
بنـویس یـه کـاروونِ بینشون داره میاد
بنـویس گُـلارو فـردا تشنـه پرپر میکنن
بهـار و بین دو دریـا تشنـه پـرپر میکنن
بنویس بـارون تیــر و تیــغ و دشنـه، بنـویس
بنویس یه غنچۀ شش ماهه تشنه، بنویس
بنـویس بــاغ گلای تشنـه لـب، تــاب بیـاره
بنویس یکی میخواد بدون دست آب بیاره
بنویس دریا داره نوحۀ طوفان میخونه
روی نیـزه یـه سر بریده قرآن میخونه
بنویس تا که دلای نوحهخون گریه کنن
بنویس بـا تـو زمین و آسمون گریه کنن
آیه آخر (نوحه سوم)
فانوسهای اشک - علی انسانی
شه سوی میدان، بیامان میرفت
نــوگُـلان تشنــه، بـــاغبـان میرفت
یا اَبَ المظلوم
دختری آمد، راه میدان بست
آیــهای راهِ، روح قـــرآن بست
یا اَبَ المظلوم
مـن گُلی هستم، از گلستانت
غنچـه را بنشـان، روی دامـانت
یا اَبَ المظلوم
لشگرت از هم، از چـه پاشیده؟
هـر کسـی رفتــه، بـر نگــردیده
یا اَبَ المظلوم
از وداعـی کـه، در حــرم کردی
شد به من ثابت، بر نمیگردی
یا اَبَ المظلوم
تـو مُجَسّـم کــن، روی نیلــی را
بوسه باران کن، جای سیلی را
یا اَبَ المظلوم
وداع عاشورا (نوحه چهارم)
فانوسهای اشک - جعفر رسول زاده (آشفته)
بـرگـرد صدایـم کـن ای تشنـه دعــایم کن
من دسته گل اشکم از شاخه جدایم کن
خواهم که برای آخرین بار گویم کـه گلم خدانگهدار
مظلوم حسینم
زخمی که به تن داری باغ خون کفن داری
بهــر غــارت دشمـن کهنـه پیــرهــن داری
پـا روی دلــم گـــذاری امروز ما را به که میسپاری امروز
مظلوم حسینم
ای چشم و چراغ من داغِ روی داغ من
غمهـای همـه دنیـــا آمـده سـراغ مـن
یک خیمه دل شکسته با تو از خــود نکنـی مـرا جـدا تو
مظلوم حسینم
گر بی سر و سامانم سرگشته و حیرانم
دنبـــال تــــو مــیآیــم افتـــانـم و خیزانـم
بگـذار کـه حنجرت ببوسم مـن یاس معطّـرت ببوسم
مظلوم حسینم
زین شرح غم افزایی گفتی که شکیبایی
جـانـم بفـدای تــو حکـم آنچـه تــو فرمایی
میمانم و میکشم ز دل آه ای عشــق خـدا تبــارک الله
مظلوم حسینم
تنهایی (نوحه پنجم)
فانوسهای اشک - علی انسانی
بین کار عشق و عاشقی بالا گرفته
در خیمـه طفلـی دامـن بــابـا گـرفته
گوید که کن احسان مرا بــر دامنت بنشــان مـرا
مظلوم بابا مظلوم بابا
بـابـا علمـدارت چـه شـد اکبـر کجـا رفت؟
قاسم چه آمد بر سرش جعفر کجا رفت؟
بــابـا چــــرا تنهــــا شدی؟ بیکس در این صحرا شدی؟
مظلوم بابا مظلوم بابا
بابا ببین بر اشک گرم و آه سردم
بابا بــده اذنم که من دورت بگردم
بابـا کجـا شـد لشگرت کـو قـاسم و کو اکبرت
مظلوم بابا مظلوم بابا
یـک گـل نـدارد بــاغ مـا پــرپر نگشته
هرکس به میدان رفته دیگر برنگشته
اکبر چه شد قاسم چه شد مـاه بنی هـاشم چه شد
مظلوم بابا مظلوم بابا
پیرهن کهنه (نوحه ششم)
فانوسهای اشک - محمود شریفی (کمیل)
وقت خداحافظی است میروم ای خواهرم
سـرم کـه بـر نیـزه رفـت جـان تــو و دختـرم
تنـم بــه خـاک بـلا سرم به دنبال توست
ز کربلا تا به شام شاهد احـوال تـوست
غریب مادر حسین
با دو لب خشکِ من رسیده جان بر لبت
مـــرا ز خــــاطـر مبــر وقــت نمـــاز شبت
پس از شهیدان عشق دلم ز دنیا گرفت
که دست گلچین ظلم باغ گلم را گرفت
غریب مادر حسین
ای کـه گرفته زمیـن ز اشک تو آبرو
پیرهن کهنهای کـه مادرم داده کو؟
زیــــر گـلـــوی مــــــرا بوسه مکرر زدی
که بوسه بر بوسهگاهِ تیـر و خنجر زدی
غریب مادر حسین
صبوری (نوحه هفتم)
فانوسهای اشک - علی انسانی
بــرو ای چشــم و چــراغ دل من
ای همه هست من و حاصل من
تَپَش دل بشنو گوید آهسته برو
ای امید دل من همهی حاصل من
گفتـی از نالـه تـو دوری کن، چشم
هر چه دیدی تو صبوری کن، چشم
دستی از لطف برآر روی قلبم بگذار
ای امید دل من همهی حاصل من
این صــدای تپـش قلبـــم نیست
در حسینیهی دل سینهزنیست
نوحه از تیغ و سُنین همه در وای حسین
ای امید دل من همهی حاصل من
وداع (نوحه هشتم)
فانوسهای اشک - جعفر رسول زاده (آشفته)
گریه گریه ناله ناله خیمه خیمه غم جمله دلهای شکسته کودکان باهم
هستی ما میرود میشود دیدههـا دریـا
وقـت میــدان رفتنش میکُشد ما را
این بیابان پرهراس و دشمنان بسیار من به دنبال تـو آیم تو به سوی یار
من ندارم جزتوکس همنفس یک دل و صد داغ
ای گل تنهـای من وای من شد خزان این باغ
رشتۀ صبر و محبت بستـه بر جانم ورنـه از داغت بمیـرم باشـد آسانم
یـا بـن زهرا مهلتی زینبت عقدهها دارد
این اسیر درد و غم بعد تو رو کجا آرد
حنجرت بوسیدنی شد یاس زهرایی مـن تمــام لحظههایـم ناشکیبـایی
قصّه هجـران مـن این سخن یا اخا المظلوم
یوسف گل پیرهن جان من یا اخا المظلوم
وداع (نوحه نهم)
فانوسهای اشک – حمید شمس
سیل اشکم شد روانه مونسم شد اشک و آهم
ای پنــاه قلــب زینـــب بعــد تـــو مــن بیپنـــاهم
بس تماشایی وداع یاس و لاله در بیابان
لاله ســـوزد از برای نالههای یاس گریان
«واغریبا»(4)
میروم من سـوی مقتل زینب غمپرور من
جان تو، جان رقیه آن سه ساله دختر من
بس تماشایی وداع یاس و لاله در بیابان
لاله ســـوزد از برای نالههای یاس گریان
«واغریبا»(4)
دارد از تو این تمنا ای حسین جان خواهر تو
مـن وصیّـم تـا ببــوسم جــای زهـرا حنجر تو
بس تماشایی وداع یاس و لاله در بیابان
لاله ســـوزد از برای نالههای یاس گریان
«واغریبا»(4)
وداع امام حسین علیه السلام
کربلا زمزمه سی - باکی
ای روحه صفا آی قارداش ای درده دوا آی قارداش
دایـان ای پنـاهیم قبلهگاهیم زینبی دیندیر
نجهگور اوجالموش سوز آهیم زینبی دیندیر
مهلاً مهلاً یابن الزهرا
بیلوسن سنـون تک زینبـون وارستــه دور قـادراش
بوجهاندا جَهدیم دائمـاً حـقّ اوستــه دور قـارداش
داخی ای امیدیـم ذوالجناحـی ساخـلا بیــر یولدا
گوروسن قاچانمور زینبون چوخ خستهدور قارداش
مهلاً مهلاً یابن الزهرا
ای شیرخـدا فرزنــدی ای فاطمهنـون دلبندی
گیـدوسن بوخُردا قیزلارین بیرده دانشدیــر گیت
بو ربابی قارداش سن سوئیلان بیرباریشدیر گیت
مهلاً مهلاً یابن الزهرا
سنـی بـو منایه جذبـۀ عشقـون خدا چکدی
بیلورم وصـال عاشق یانیننـدا چوخ مبارکدی
نیه گیدون ای شاه جهان سن کهنه پیراهن
منی دیده گریـان ایلین قارداش بـو کوینکدی
مهلاً مهلاً یابن الزهرا
ای مست لقای سبحان وی ذکر لبی الرّحمن
گتورور دمادم روحیـوی عشق خدا وَجده
آپارور سنـی شوق وصالِ آخریــن سجـده
مهلاً مهلاً یابن الزهرا
گــورورم شهـادت نـــوری آندونـــدا هویـــدادی
یـــوزوی دولاندیرمـــا باجــون گـرم تماشـــادی
سینهمه الون قوی تابوتبدن دینجلیم قارداش
بیلــورم بــــو اللّـــر شافــــی درد مسیحــادی
مهلاً مهلاً یابن الزهرا
وداع امام حسین علیه السلام
کربلا زمزمه سی - هادی اردبیلی
بیگانه تک گتمــه دایــان باوفــا قـارداش با صفــا قــارداش
دوش مرکبوندن زینبی قیل دعا قارداش دوش یولا قارداش
سرعتلن- سن گتمه زینبی- ترک ایتمه
قلبیـم چالیخلـور یارهلـی قوشـلارا بنـذر سینــه ده تتـرر
گویا هُما تک سینهدن ایستور آچسون پر هی ویرار شهپر
سن بیـر الون قوی سینمه ای گُل حیدر بـیکمک رهبر
اولسـون الـون دل دردیمـه آشنا قارداش قیل دوا قارداش
دنیاده من تک یاحسین باغریقان اولماز قلبی قان اولماز
غملـــر النـــدن زینبــه بیـــر امـان اولماز هم زبـان اولمـاز
سنسیز بوبیکس قیزلارا بیرمکان اولماز آشیــان اولمـاز
گتسـون اقلاً فکــر ایلـه قــزلارا قـارداش گئتصورا قارداش
مـن زینبـم آتدیـم حسیــن کُـلّ دنیانــی فـاطمه جانی
دوتدوم او عالملـر دوتـان قانلـی دامانـی که آخور قانی
لطفیکـه ایلیـردون منـه اینـدی بس هانی ای وفـا کانی
ایستـور سنـی منــدن آلا کربـلا قارداش نینوا قـارداش
گتسـون اگـر قالدی ملر خسته جیرانلار یـرده قربانـلار
رحـم ایلمـــز آل الَلَهــه رذل و نادانـــلار اهـل طغیانـلار
رخساره مرجان تکتوکوراشگی مژگانلار فـوج نالانــلار
اهـــل حــرم ایلــر منــه التجــا قـارداش ویر ندا قارداش
گیت گوزلیـــور حتمــاً آنــام حضــرت زهرا قوی منی تنها
سیراب ایده لب تشنـه سن سـرور بطحا عدنیـده زهـــرا
ویرمـور سنه هئـچ ویرمَسـون سوفنا دنیا گوزلیــور حـورا
شمر ایلسون سو ویرمهدن امتناء قارداش منع ماء قارداش
وداع امام حسین علیه السلام
کربلا زمزمه سی - صادقی تبریزی
آغلامـا ای گلشن عشقـه هزاره قوی گیدوم
دوش قوجاقیمدن یره ای ماهپاره قوی گیدوم
آز یاپشدیر سینـهمه سوزیله یانمیش سینـهنی
چـک دوداقیمـدان دوداقـون بیله یاندیرمـا منی
من سنه بیر بوسه بوشلی شامیده گورّم سنی
اوپ نهقدری اوردا اوپسون یارهیاره قوی گیدوم
باخما سنّون خردادور ای آهوی حلّ و حرم
من سنه زهرا گوزونده باخمشام هر بیر قدم
آغلیاندا سـن دوشـور یادیمه یثربده او دم
آغلیـوردی فاطمـه دلـده شـراره قـوی گیدوم
حیـدره خاطـر دالیجـا مسجده قاچدی نهنم
سنـده گلـدون منـدن اوتری قلبده درد و اَلم
سن منیم خردا آنامسان من گرک آتدان اَنَم
حرمتون واجبدی زهرا تک بو زاره قوی گیدوم
ایندیدن عمّن کیمی اورگش فراقه گیت بالا
دوش قوجاقیمدن سونـه سوز علاقه گیت بالا
اللّها خاطـر سنـی آلدیم قوجـاقه گیت بالا
آغلیوب چوخ سالما بابانی فشاره قوی گیدیم
هامّوزی تاپشورموشام اللّهه من تک تک قیزیم
سن بلورسن که آنام گوزلور منی گویچک قیزیم
الّی ایلدی حسرتم زهرایـه سن اَل چک قیزیم
رحم ایلـه گـوزیاشیمه باخ انکساره قوی گیدیم
وداع امام حسین علیه السلام
کربلا زمزمه سی - ولی خانی
گل اورک گلدی درده زینب رهسپــارم نبـرده زینب
قارداشیوا دویونجا بیربــاخ آخرین لحظهلرده زینب
ای آنـام باجــی آغلامـــا گئتملیــم
منی یول اوسته ساخلاما گئتملیم
آغلاما یا زینب (2)
ای حسینـون اَنیس جانـی اللّی دورد ایلده پشتبانی
اَکبرینـــدن صـورا حسینـه آجی اولــدی بـو زندگانی
اَکبریمـــی سُـراخلامـــا گئتملیـم
منی یول اوسته ساخلاما گئتملیم
قیــل کمــک آل بو ترابه قویما دوشسونله اضطرابه
هامّودان چوخ تسلّیوئر،سن اوغــلی اَلـدن گئــدن رُبابه
یولــومی باجـی باغلامـــا گئتملیم
منی یول اوسته ساخلاما گئتملیم
قتلگاهـه گلنــده صبــرائت پیکریمـی گورنـده صبرائت
ناقهده سن،یارالی باشیم نیزه اوسته گزنده صبرائت
صبــر ائلـه سیـنه داغلاما گئتملیم
منی یول اوسته ساخلاما گئتملیم
آغلاما یا زینب (2)
وداع امام حسین علیه السلام
کربلا زمزمه سی - داور
امیدیم ای ماه ولا یارالی سلطان
مسافریم دایان بیرآز گر اولسا امکان
ئورکقان اولوب- باجین سارالوب
تلسمــه بــو قانلــی منــاده
گَـل ایلـه کَـرَم- شریک غمم
سنیلــه بـــو دار بـــلاده
حسین حسین حسین حسین
****
سالوبدی درده آیریلیق امان حسینیم
ایدوبدی سرو قدّیمی کمان حسینیم
نواده نی مثالی جسم و جان حسینیم
گلور دالونجا زینبون دایان حسینیم
اولوبدی عیان- جفای زمان
سراسـر کــرب و بـلاده
دانش ئولـرم- سنی سُوَرم
سنیلـه وارام بـو بـلاده
****
اگرچه یازدا گورموشم خزانی قارداش
واریمدی بیر سوزم سنه نهانی قارداش
اجازه ویرسن ای آنام نشانی قارداش
ئوپوم آنام دین یری بو آنی قارداش
بیـر آنی دایـان- حسینیم اینان
قوجالـدی بـو زیــنب نـالان
توان آزالوب- باجون سارالوب
تـاپولمـادی دردیمــه درمـان
****
امید زینب ای سوسوز یارالی سلطان
مسافریم دایان بیرآز گر اولسا امکان
نه قدری پـا پیـاده مـن گلیم شتابان
گلوبـدی فاطمـه آنـام بو دشته الان
صفای اورک-گل ایله کمک
اپـوم حسینیــم ایـاقــون
عنــایت ایله- محبت ایلـه
اپــوم بوتشنـه دوداقـون
وداع امام حسین علیه السلام
کربلا زمزمه سی - صادقی تبریزی
وقت ظهر اولوب ایستورم گئدم
صبــر ائلـه وفـا پروریــم باجــی
گئت او کهنـه پیراهنـی گتـور
سال یولا منـی یاوریم باجی
شه سـوار اولانـدا بو رسمیــدور صاحـب لواســی علـم دوتــار
باشیم اوسته یوخدور علم دوتان ای بتـولـــه عالمـــده یادگـــار
سن منیـم علمداریم اول باجـی قانلی پرچمی آچ اولوم سوار
نیلیوم که سرلشگریم ئولوب
قانینـه باتــوب اکبــریم باجی
لشگریم باتوب قانه سربه سر نهرین اوسته سرلشگریم ئولوب
ذوالجناحیمی حاضرائت باجی ال دوتـان گئـدوب یاوریـم ئولـوب
سن ئوزون حسینی سوار ائله گلمــوری دیزیــم اکبـریم ئولـوب
تک قویوبدی بو عرصهده منی
عون و فضلیله جعفریم باجی
سویموشام عـلایق لبــاسینی دوتموشـام ره حـی ذوالمنــی
رهسپــــار کـــــوی شهــــادتم قـــزلارا کفیـل ایلــورم سنـــی
هر خیالی من باشدان آتمشام مختصــر رقیّـــه پـوزوب منـــی
جان سنون باجی جان رقیّهمون
چوخ گرامیــدور دختریــم باجی
دوزدی کـه دیهلّـــر زمانــــهده قالـدی بیــرده دیـــدار محشــره
کوفــهده ولـی گوزلرم سنــی نیــــزه اوستـــــه گلّـــم بــرابــره
بـو گجــــه قوناقـــم تنوریــــده وار کــول اوسته بیر آیری منظره
فاطمــــه گلـــر حالیمـــی بیلــــر
کولّلر اوستی دور بستریم باجی
وداع خواهر
دو دریا اشک2 - غلامرضا سازگار
مـیروم و نمیرود از سـر کـوی تـو دلم
زنده به ظاهرم ولی داغ تو گشته قاتلم
من بــه میان مقتل و تو بـه کنـار محملم
نعش تو روی سینهام رأس تو در مقابلم
دوش فقط تو بودهای حرف دل شکستهام
شـــاهد گفتـــهام بـــوَد نـافلـۀ نشستهام
سینه،ریاض زخم تن،دل شده کربلای تو
روی به هرطرف کنـم، میدوم از قفای تو
اشک روان مـن شده مـرهم زخمهای تو
خندۀ دشمنان بـه مـن گـریۀ من بـرای تو
حال که رفتم از برت باش به یاد خواهرت
از ره دور میزنـم بــوسه به زخم حنجرت
ای به لبان خشک من، جانِ به لب رسیدهات
مانــده نشـــانِ بــوسـهام بــر گلوی بــریدهات
رفتم و مانده در برم جسم به خون کشیدهات
نیـست رفیـق نیمــه ره خــــواهـر داغدیـدهات
به دوریات رضا شوم؟- نه، به خدا نمیشوم
من کــه بــه اختیـار خـود از تـو جدا نمیشوم
خیــز ز جـــا بهــار مـن از گــل و بـوستان بگو
از سم اسب و سینه و زخم تـن و سنان بگو
حـــال کـه میروم سفــر بــرای من اذان بگو
یـا کـه بـه همرهـم بیـا، یـا که به ساربان بگو
حال که قاتلت کند با من خسته دل سفر
رحـم کنــد بــه دختـرت تنـد مـرانَد اینقــدر
ای به گلوی خشک تو درود من سلام من
رکــوع مـن سجـود مـن قنوت من قیام من
مرهم زخم سینهات گریة صبح و شام من
منـم منـم مـطیـع تـو تـویی تویی امـام من
خـدا کند بــه هـر نفس جان مرا فدای تو
گر تو اشارتی کنی سر شکنم به پای تو
نوحه وداع
یک ماه خون گرفته2
ای عــــزیـز مـــادر، نــــازنیـن بــــرادر
می روی به میدان،کن نظر به خواهر
یــــا حسیـن، تــــو را مــــن خـواهرم
می شـوی فــدا، یــا اخـا، عـزیز مــادرم
یا حسین مظلوم، یا حسین مظلوم
تو روی به میدان، ن به چشم گریان
همـرهـت دویـدم، انــدر ایـن بیــابان
تشنـه لـب، بــه میـــدان مـــی روی
تا کنی فدا، هست و سر و جان می روی
یا حسین مظلوم، یا حسین مظلوم
گـه بـود نگـاهت، سوی قتلگاهت
تو غریب و تنها، ما همه سپاهت
دختــــرت فـتـــــاده بــــر زمیــــن
پـای مـرکبت، در بغـل، گـرفت آن نازنین
یا حسین مظلوم، یا حسین مظلوم
ای مـه منیـرم، بعـد تــو اسیرم
یا اخا دعا کن، تا که من بمیرم
می بَـــری ز جمــــع مـــا صفــا
این ستمگران، می بُرند، سرت را از قفا
یا حسین مظلوم، یا حسین مظلوم
وداع عاشورا
یک کربلا عطش
ای جان زینب! اهلاً برادر
عنـان نگهـدار، مهلاً برادر
ای تک سوار عشق بر ما هم نظر کن
آهسته تـر آخر نگاهی پشت سر کن
مَهلاً حسین جان
بــرگـرد و بنمـا در دیــــده منــزل
در پشت سر بین یک کاروان دل
دل هــای از خـود رفتـه را جمـع آوری کن
ای شمـــع مـــن پــروانه ها را رهبری کن
مَهلاً حسین جان
از زنده ماندن، سیرم تو کردی
با رفتن خویش، پیرم تو کردی
ای مـــایـه امیـــــد مـــن بـــازآ حسین جان
جانان من چون جان به تن بازآ حسین جان
مَهلاً حسین جان
خورشید عمرم رو سوی شام است
قلبم کبـاب است، صبرم تمام است
بـــازآ کـــه یــک بـــار دگـــر رویـــت ببینم
پیشم نشین زان پیش کاندر غم نشینم
مَهلاً حسین جان
کوفی دلی سخت از کینه دارد
بغـض علــــی را در سینـه دارد
ای یــوسف زهــرا ازین گرگان حذر کن
راه گـــریـزی گـــر بــود تــرک سفر کن
مَهلاً حسین جان
با اشک گرمم، با آه سردم
خوانـم تو را تا، دورت بگردم
ای هستـی زینـب فــدای خـال رویت
مــادر وصیـت کــــرده تا بوسم گلویت
مَهلاً حسین جان
برگـرد و بنـواز سکینه را باز
بر ما نشان ده مدینه را باز
تا بعد تو شاید بـه آن سو رهسپاریم
بگــذارد ار دشمــن به آنجا رو گذاریم
مَهلاً حسین جان
تا خون دویده در تار و پودم
فکــر جــدایی از تـــو نبودم
اکنـون جـدایی از تــو بهر من محال است
اما چه باید رستن از دشمن محال است
مَهلاً حسین جان
وداع
یک ماه خون گرفته2
آهسته رو یا حسین تا خواهر تو قـرآن بگیــرد بـه بـالای سـر تــو
بوسم گلویت، قربان رویت
مهـلا مهـلا، حسیـن، عـزیز زهـرا
میدان مرو تاکه من یار تو باشم به جای عباس علمدار تو باشم
بنما نگاهم بر تو سپاهم
مهـلا مهـلا، حسیـن، عـزیز زهـرا
ای پای اسب تو در دست سکینه بابا صدا می زند با سوز سینه
اشکش به دیده رنگش پریده
مهـلا مهـلا، حسیـن، عـزیز زهـرا
چگـونـه رو جـانب صحـرا گــذاری در بین دشمن مـرا تنها گذاری
جانم فدایت، کنم دعایت
مهـلا مهـلا، حسیـن، عـزیز زهـرا
من حـامل آه و فــریاد تو هستم من در نماز شبم، یاد تو هستم
ای همه هستم رفتی ز دستم
مهـلا مهـلا، حسیـن، عـزیز زهـرا
وداع در گودال
یک ماه خون گرفته2
رفتـم بـه شام بلا از قتلگاهت
عزیز زهرا، خدا پشت و پناهت
بنـگـر بـه حــالم، بنمـا حــلالم
مقطع الاعضا، یا حسین مظلوم
دشمن نهاده بر اندامم نشانه
بـدرقـه ام می کنـد بــا تـازیانه
همسـفـــر مـــن، بــــرادر مـن
مقطع الاعضا، یا حسین مظلوم
بــا سـاربان هـا بگــو محمـل مرانند
امشب در این سرزمین با ما بمانند
پیـشت بمـــانـم، قــــرآن بخــــوانـم
مقطع الاعضا، یا حسین مظلوم
بی تــو چگـونـه کنــم اشتــر سـواری
شد ناقه ها اشکشان از دیده جاری
بــر گـــریـۀ مـــن، خنــدیـده دشمــن
مقطع الاعضا، یا حسین مظلوم
مسافرم، در جگر، دارم شراره
اذان بگــو بـا گلــوی پـــاره پاره
قـــافلـه ســالار خــدا نگهــدار
مقطع الاعضا، یا حسین مظلوم
وداع دیگر
یک ماه خون گرفته2
ســواره رفتــی و مـــن همــرهت پیــاده دویــدم
چـگـــونـه دل بـبــرم از تــــو ای تمـــــام امیــــدم
پــس از وداع چنــان تـــاختـی بـه جـانب میــدان
کــه هـر چـه تنـد دویــدم بــه مــرکبت نــرسیدم
نفس به سینه فرو ماند و سوخت حنجر خشکم
ز پشــت ســر بــه تــو کــردم نگـاه و آه کشیدم
همیـن کــه پیـــرهن کهنـــه را ز مـــن طلبیـــدی
هـــزار مـــرتبـه مــــرگ خــــود از خــــدا طلبیـدم
هنــوز اشــــک وداعـــم بــه دیــده بــود که ناگه
صــدای نــالۀ "هـل مـن معین" به گوش شنیدم
بـه حیـرتم کـه نهـم رو بـه خیمه یا که بـه میدان
فقــط ستــادم و بــا گـریه پشـت دسـت گــزیدم
بــه جــان مــــادرم ای یــــادگــار مـــــادر زینـــب
تـــو جــان بـه دست گـرفتی من از تو دل نبریدم
ستـــاده ام ســـــر راه و دلـــــم قــــــرار نـــدارد
بیــــا دوبـــاره نگـــاهـت کنــم حسیـن شهیــدم
اگـــر چـه بتی تـو گـــریبان صبــر پــــاره نـکـــردم
هـــزار مـرتبـه دل را بــه جـــای جـــامـه دریـــدم
مگـر نـه "میثم" آلـوده ام خدا نظری کن
به مهر آل به روی سیاه و موی سپیدم
وداع
یک ماه خون گرفته2
ای همـۀ عمــر مـن لحظــۀ دیـــدار تـــو تنـد مـــرو تـــا کنـم جان خود ایثار تو
با چه دلی می بری از من مظلومه دل ای کــه دلـــم از ازل بـوده گــرفتار تو
تنـد مـــرو از بـــرم کـــز بغـــل مــــادرم بــوده نگــاهم فقـط بر گل رخسار تو
اهـل حـرم چـون سپـاه دور تو با تیر آه دخـت علـی پیش رو جای علمدار تو
صبر کن ای تشنه لب تا کـه در این تاب و تب آب بــه طفــلان دهـد دیدۀ خونبار تو
بــا دل افــــروخته بــا جگــــر ســوخته بــر تــو دعــا می کنـد عـابد بیمار تو
دشمن اگر از عناد گوش به پندت نهاد در پــی پـاسخ نبود سنگ سزاوار تو
باهمه داغ جگرنیست به من سخت تر لحظــه ای از لحظــۀ آخــر دیــــدار تو
یـار تـو را می بـرد، گـرگ تـو را می درد یوسف من می روی دست خدا یارتو
سینـه ام آمـد بـه تنگ شد جگرم چنگ چنگ کـاین همـه گرگ آمده بر سر بازار تو
مشتری تو خداست با همۀ هست خود
"میثـم" بی مـایه هـم گشتـه خریـدار تو
وداع روز عاشورا
حاج مهدی خرازی
شمس آل مصطفی خامس آل عبا
ای یوسـف زهــرا سیــد مظلومــان
ذبیــح عاشــورا تنهــا مــرو میـــدان
حسین حسین جانم حسین حسین جانم(2)
جان زهرا مادرت کن نظر برخواهرت
آهستـــه رو بینــم روی نکـــویت را
بیــــا ببوسـم مــن زیــر گلــویت را
حسین حسین جانم حسین حسین جانم(2)
ای عزیز مصطفی یادگار مرتضی
زیبـا گل زهـرا دستـم بـه دامانت
بگو چسازم من بـا ایـن یتیمانت
حسین حسین جانم حسین حسین جانم(2)
وداع روز عاشورا
حاج مهدی خرازی
آهستـــه رو ای عزیـــز دل زهــــرا
رحمی کن بر خواهرت زینب کبریٰ
جانم حسین جان حسین جانم حسین جان(2)
صبری نما تا که من آیم به سویت
بوسم بــرادر مــن آن زیــر گلــویت
جانم حسین جان حسین جانم حسین جان(2)
ای خامس آل عبا ای حسین جان
چه سازم بعد تو من با این یتیمان
جانم حسین جان حسین جانم حسین جان(2)
دیدگاهها
نوحه های ودای عاشورا
افزودن دیدگاه جدید