تأملی در اتهام خشونت به پیامبر اعظم (ص) - 2
تحلیل مسئله
بعضی از نویسندگان گمان برده اند آن دسته از روایاتی که از پیامبر اعظم (ص) نقل شده است که در آن، پیامبر (ص) از فتک(کشتن غافلگیرانه) به طور مطلق نهی کرده، با این قضایای تاریخی در تعارض است. لذا تلاش کرده اند به گونه ای مشکل تعارض را حل کنند.
چندین روایت را شیعه و سنی از پیامبر اعظم (ص) نقل کرده اند که حضرت فرموده اند: «الایمان قید[46] الفتک و المؤمن لا یفتک.» این حدیث در منابع اهل سنت از زبیر[47] و معاویه[48] و ابوهریره[49] نقل شده است و در منبع شیعه نیز حدیث فوق از پیامبر (ص) نقل شده است. برای رعایت اختصار تنها یک نمونه از این احادیث را که در منابع شیعی نقل شده است ذکر می کنم.
ابوالصباح کتانی به امام صادق(ع) می گوید: در همسایگی ما مردی است که از امیرالمؤمنین(ع) بدگویی می کند آیا اجازه کشتن او را می دهید؟ امام(ع) می فرماید: پیامبر (ص) از «فتک» نهی کرده است و اسلام مانع ترور است. آن شخص را به حال خود واگذار که جز تو او را کفایت خواهد کرد. ابوالصباح گوید: وقتی به کوفه برگشتم مار آن مرد را زد و مرد.[50]
در این قسمت بعضی از این راه حلها را مورد بررسی قرار می دهیم. یکی از محققان مشکل تعارض را این گونه حل کرده است:
حقیقت این است که منافاتی بین این دو مطلب نیست، زیرا مقصود از «فتک» کشتن خیانت آمیز کسی است که در پناه امنیت انسان قرار دارد... و روایتی که می گوید: فتک بدون اجازه امام جایز نیست، به این سبب که اگر فتک معمول گردد امنیت و آسایش از بین خواهد رفت. عبیدالله هم در خانه هانی خود را ایمن می دانست و هنوز اعلان جنگی نشده بود... ولی درباره یهودیان چنین نبود، زیرا آنان پیمان شکستند و نمونه آشکار محارب شدند و مکر کردن برای کشتن چنین کسانی اشکال ندارد، که «جنگ مکر و فریب است».[51]
یکی دیگر از نویسندگان خواسته است مشکل تعارض را با تفاوت قائل شدن بین فتک و غیله حل کند. به عقیده ایشان پیامبر اعظم اسلام (ص) از فتک نهی کرده اند و کشتن غافلگیرانه یهودیان «اغتیال» بود نه «فتک». آن گاه وی برای اثبات مدعای خود شواهدی آورده است که فهرست وار نقل می شود.
1. در هیچ کدام از گزارشهای مربوط به قتلهای غافلگیرانه واژه فتک به کار نرفته، بلکه از واژه هایی مانند قتل، غیله و... استفاده شده است.
2. در روایات معصومان بین فتک و غیله فرق گذاشته شده، از فتک نهی شده، درصورتی که غیله مورد تأیید قرار گرفته است به عنوان نمونه اسحاق انبار می گوید:
امام نهم(ع) از دو تن بیزاری جست و فرمود: ای اسحاق، مرا از دست آن دو آسوده کن. گفتم آیا کشتن آنان برای من جایز است؟ فرمود: ایشان توطئه می کنند، پس خونشان هدر است. ولی آنان را فتک نکن که اسلام فتک را منع کرده است و می ترسم اگر آنان را آشکارا بکشی، تو را دستگیر کنند و چون دلیل محکمه پسندی نخواهی داشت خون مؤمنی از دوستان ما در ازای خون کافری خواهد ریخت. پس بر شما باد اغتیال (غافلگیری).[52]
نویسنده بعد از نقل شواهدی دیگر چنین نتیجه گرفته است:
از مطالبی که گذشت روشن شد آنچه به دستور پیامبر (ص) و ائمه(ع) رخ داده... فتک به شمار نمی آید، زیرا همه قتلها در پنهانی و شبانه رخ داده است؛ بلکه به آن اغتیال گفته می شود... تفاوت فتک و اغتیال در آن است که در واژه فتک، نوعی دلیری و بی باکی و جرأت بیش از حد به چشم می خورد که در معنای اغتیال نیست[53]
به نظر می رسد که توجیه فوق نمی تواند مشکل تعارض را حل کند، زیرا پرسش همچنان باقی است که چطور فتک در هر صورت ممنوع است، ولی اغتیال مانعی ندارد. در حالی که هر دو غافلگیر کردن دیگران و کشتن ناگهانی است و در هر دو کشندگان شناخته نمی شوند.
نویسنده محترم متوجه این مشکل شده است و برای حل مشکل نوشته است:
شاید علت اینکه آن حضرت به اغتیال یا کشتن پنهانی مخالفان یهودی دست زد و آنان را آشکارا محاکمه و اعدام نکرد این باشد که آنان از دسترس حکومت بیرون بودند و رسول خدا (ص) ناچار بود به عنوان رئیس دولت مدینه به صورت غیابی آنان را محاکمه نماید و پیش از آنکه متوجه شوند و قصد فرار نمایند، حکم را درباره ایشان اجرا کنند... .[54]
مشکل این توجیه آن است که هیچ گونه شاهد یا قرینه ای که آن را تأیید کند در کلام نویسنده ذکر نشده است.
حل تعارض
با توجه به این اصل که پیامبر اعظم اسلام (ص) و ائمه(ع) معصوم هستند و قول و فعل و تقریر آنان حجت است، در حل تعارض باید گفت:
اولاً، خود فعل معصوم که به کشتن غافلگیرانه دشمن دستور داده است قرینه است که مراد از «ممنوع بودن فتک» در حوزه غیر دفاع است. در دفاع مشروع انسان حق دارد از هر وسیله ای برای دفع تجاوز استفاده نماید و اگر کمین کردن و غافلگیر ساختن دشمن در دفع تجاوز و ضربه زدن به آنان مؤثر است، بدون هیچ تردیدی جایز خواهد بود و چنان که مشاهده گردید، تمام این قضایا از مصادیق روشن دفاع مشروع محسوب می شود.
ثانیاً فرضاً نهی از فتک عام باشد و شامل حوزه دفاع مشروع نیز گردد، باید نهی را حمل کنیم به موردی که فتک بدون اذن حاکم بوده و مواردی که پیامبر اعظم (ص) دستور به کشتن غافلگیرانه دشمن داده اند، از حوزه این نهی خارج خواهد بود.
ثالثاً، مبحث فتک از مصادیق اهم و مهم است. اگر مصالح اهم اقتضای کشتن غافلگیرانه دشمن را ایجاب کند، بدون شک این اقدام ممنوع نخواهد بود و مواردی که پیامبر اعظم (ص) به قتل غافلگیرانه دشمن دستور صادر فرموده، از مصادیق مصلحت اهم است.
منبع: طلوع - زمستان 1385، شماره 20 - تأملی در اتهام خشونت به پیامبر اعظم (ص)
---------------------
پی نوشت:
46. واژه «قید» در این احادیث در بعضی موارد با تشدید و در بعضی موارد بدون تشدید آمده است.
47. المنصف، ج5، ص299؛ کنزالعمال، ج1، ص62.
48. البدایة و النهایة، ج6، ص253.
49. کنزالعمال، ج1، ص62.
50. کتاب الفروع من الکافی، ج7، ص375.
51. الصحیح من السیرة، ج4، ص44.
52. رجال کشی، ج2، ص811.
53. مصطفی صادقی، «برخوردهای پیامبر (ص) و یهودیان حجاز»، پایان نامه کارشناسی ارشد، ص151.
54. همان، ص151.
افزودن دیدگاه جدید