رفتن به محتوای اصلی
حجت الاسلام احمد صادقی اردستانی

فلسفه گريه و عزاداري بر سيد الشهداء (ع)1

تاریخ انتشار:
روان شناسان، هنوز نتوانسته اند در اين باره، نظر دقيقي ابراز دارند فقط گفته اند: هنگامي که نمي توانيم، يا نمي خواهيم که احساسات خود را با کلمات بيان کنيم، فعل و انفعالاتي در درون ما صورت مي گيرد، که خود به خود اشک ما جاري مي شود.
امام حسین

وَ علي الدّهر، مِن دماءِ الشّهيدیـ     نِ عليّ وُ نُجلِهِ، شاهِدانِ
فَهُما، في أواخر اللّيلِ، فَجَرا     ن، و في أوليائِهِ شَفَقانِ
ثبتا، في قَميصِهِ، لَيجئ الحشـ     ر، مُستَعدياً إلي الرّحمانِ2
بر پيشاني زمان، از خون دو شهيد: علي (ع) و فرزند او حسين (ع) دو گواه برقرار است.
فجر که در پايان شب ها، سينه سياه مشرق را مي شکافد، و شفق سرخ فام، که غروب ها افق خاور را، به خون مي نشاند.
اين دو نقش خونين، هميشه بر پيراهن زمان ثابت است، تا در صحراي محشر به پيشگاه خداوند رحمان حضور يابند، و دست تظلّم برآورند.
سويداي دل مي سوزد، و اشک بر چشم جاري مي گردد، و در آيينه قطره هاي سيمگون اشک، رمزها و رازهاي فراواني را مي توان يافت.
راستي، چرا انسان گريه مي کند؟ و منشاء اين تأثر، که عموماً به صورت قطره هاي اشک بر گونه ها فرو مي غلتد کجاست؟
روان شناسان، هنوز نتوانسته اند در اين باره، نظر دقيقي ابراز دارند فقط گفته اند: هنگامي که نمي توانيم، يا نمي خواهيم که احساسات خود را با کلمات بيان کنيم، فعل و انفعالاتي در درون ما صورت مي گيرد، که خود به خود اشک ما جاري مي شود.3
اما آنچه را تجربه هم نشان مي دهد ، اين است که "ابراز تأثر" به وسيله گريه يا خنده، از نشانه هاي طبيعي و تعادل مزاج آدمي است، به طوري که اگر کسي خنده و گريه نداشته باشد، مي توان "جنبه رواني" او را نامتعادل و غيرطبيعي توصيف نمود، چنان که اشخاصي که، هم خنده دارند و هم گريه ـ و بدين وسيله غم ها و افسردگي هاي خويش را تخليه مي کنند ـ از سلامت جسم و روح، و نيز از نشاط و تحرک بهتري، در صحنه کار و تلاش زندي برخوردار مي باشند.
آري، به وسيله "گريه" غم ها و غصه هاي دروني تسکين مي يابد، عقده هاي روحي گشوده مي گردد، و بدين جهت است که مي نويسند: زن ها از مردها عقده کمتري دارند، زيرا آنان مشکلات روحي خويش را به وسيله "گريه" بيرون مي ريزند و کمتر آن را در درون خويش پنهان و حبس مي دارند، و اين امر يکي از رموز سلامت آنان مي باشد.4 شايد از همين روست که دکتر "ويکتور بوگومولتز" مي نويسد: جنس لطيف (زن) بيش از مرد، از نيروهاي حياتي (و طول عمر) بهره مند است.5
به هر حال، تفسير بيشتر نقش اشک و گريه، که جنبه علمي دارد، بايد در جاي خود مورد بررسي قرار گيرد، ما در اين مقال به "جنبه پيام رساني گريه"، اجر و پاداش معنوي آن، سيره پيشوايان دين، سفارش آنان به "گريه" در قالب سوگواري و فلسفه و آداب عزاداري، مي پردازيم.
موج اشکم بي سخن، اظهار مطلب مي کند    جنبش ريگ روان، بانک درا باشد مرا6

انواع گريه ها

انواع گريه ها، پيام هايي را که "اشک ها" بيان مي دارد، به طور کلي با بهره گيري از متون ديني و ادبي، در موارد زير مي توان مطرح نمود:

1ـ گريه عجز و زبوني

گريه افرادي از روي عجز و زبوني است، که در اثر ناآگاهي، ساده لوحي، بي پروايي و احيانا ستم شخص يا جريان ناصالحي، به ورطه ذلت و مظلوميت افتاده، براي حفظ منافع و هستي خويش، احساس خطر مي کنند، و راه چاره را در گريه مي جويند.
"صائب تبريزي" چنين مي سرايد:
گريه شمع، از براي ماتم پروانه نيست    صبح نزديک است، و در فکر شب تار خود است
هم او گويد:
اظهار عجز، پيش ستمگر روا مدار    اشک کباب باعث طغيان آتش است

2ـ تزوير و دروغ

برخي از اشک ها و گريه ها هم، از روي تزوير، ريا، تظاهر، و همسو نشان دادن خود با ديگران صورت مي گيرد، که چون گريه کردن ها، از اصالت و حقيقت عاري است، و به آن اشک يا "گريه تمساح" گفته مي شود.
"تمساح، حيوان خزنده دريايي، شبيه "سوسمار" است، سپرهاي سختي به پشت دارد، که در مقابل گلوله مقاومت مي کند، و طور آن گاهي به شش متر مي رسد."7
اين حيوان، گاهي جفت خود را به پشت سوار مي کند، و براي شکار به خشکي مي رود، اما چون دست و پاي آن کوتاه است، وقتي شکمش سير و بزرگ شد، از بازگرداندن جفت ناتوان مي ماند، بدين جهت آن را مي کُشد، و جسدش را به همان حال رها مي کند.8 و احيانا بر کشته خويش هم مي گريد. و "اشک تمساح" از اين جهت "ضرب المثل" شده است.

3ـ گريه پشيماني

لغزش و گناه، انحراف از مسير وجدان و فطرت است، و کسي که با آلودگي به گناه، روان پاک خويش را آلوده است، گاهي با گريه، هم به تسکين آلام درون مي پردازد، و غبار گناه را از جان مي شويد، و اين کار ستوده اي است.
امام علي (ع) فرموده است: "من بکي مِن ذنب، غُفر له." 9
هر کس به خاطر گناهي که انجام داده، گريه کند، مشمول آمرزش قرار مي گيرد.
امام صادق (ع) با استناد به اجداد خود روايت کرده، که حضرت عيسي بن مريم (ع) فرموده است: "طوبي لمن... بکي علي خطيئته" .10
خوشا به حال کسي که، براي گناهي که مرتکب شده، گريه کند.
ملاي رومي، سروده است:
زانکه آدم زان عتاب، از اشک رست     اشک تر باشد، دَمِ تو به پرست
بهر گريه، آدم آمد بر زمين     تا بود نالان و گريان و حزين11
شيخ مصلح الدين، سعدي شيرازي مي گويد:
طفل از پي مرغ رفته، چون گريه کند؟    بر عمر گذشته، همچنان مي گريم

4ـ گريه شوق

گريه شوق يکي از جلوه هاي زيباي احساس و دلدادگي درون آدم ا ست. مادري که پس از سال ها دوري، فرزند دلبند خويش را در آغوش مي گيرد، عاشقي که بعد از فراق طولاني به وصال معشوق دست مي يابد، و مؤمن پاکباخته اي که به اميد دست يافتن به مقام معنوي لحظه شماري مي کند يا نعمت و پاداش عظيمي را مشاهده مي نمايد،و بالاخره در خلسه عشق و ذکر فرو مي رود، همه اشک شوق مي ريزند و گريه سرور، سر مي دهند.
از اشتياق ذکر تو، در ديده ها شده است    هر تار اشک، سبحه صد دانه دگر12
امام علي (ع) مي فرمايد: "من بکي شوقاً إلي الجنّه، أسکنه الله فيها، و کتب له أمانا من الفزع الأکبر". 13
هر کس براي اشتياق بهشت گريه کند، خداوند متعال او را در آن جا اسکان مي دهد، و سند امان و مصونيت او را از وحشت و اضطراب بزرگ قيامت مکتوب مي دارد.
امام علي (ع) ، اشک شوق مؤمناني را که درباره حقانيّت آنان، آيه قرآن نازل شده، مرود تمجيد و ستايش قرار مي دهد.14
قرآن کريم داستان آن مؤمنان را چنين بيان مي دارد: و إذا سمعوا ما أنزل اللهُ إلي الرُسول، تري أعينهم تَفيضُ منَ الدّمعِ، ممّا عَرفوا من الحقّ..." 15
و چون آنچه را به سوي اين پيامبر نازل شده بشنوند، مي بيني بر اثر آن حقيقتي که شناخته اند اشک از چشم هايشان سرازير مي شود.
در واقعه کربلا هم، وقتي انسان جلوه هاي شکوه آفرين ايمان، وفاداري، عشق و ايثار، فداکاري و جوانمردي، دلاوري، و پايمردي، و رشادت ها و شجاعت هاي حضرت سيد الشهدا (ع) و جوانان و ياران ممتاز او را مي شنود، در برابر آن به وجد و شادي مي آيد، اشک شوق نثار مي کند، و بر آنان آفرين مي گويد.
وقتي هم جعفر بن ابي طالب، از "حبشه" به "مدينه" آمد، رسول خدا (ص)به استقبال او رفت ... "و بکي فرحاً برؤيته". 16

5ـ رحم و رأفت

به رويم نگه کن، که بر درد عشقت     به جز اشک خونين، گواهي ندارم17
آنچه را انسان در سينه دارد، قلب است، نه سنگ، و قلب هنگامي که در برابر حادثه دلخراشي همانند اشک يتيمي، يا بيمار دردمندي يا پيرمرد محروم تهيدستي و از اين گونه صحنه هاي دردناک قرار مي گيرد، متأثّر مي شود، و اشک را در چشم مي دواند.
اگر قلبي از اين گونه عواطف و احساسات محروم باشد، و با مشاهده آن ها متأثّر و متألّم نگردد، گرفتار قساوت است و بايد در سلامت آن ترديد نمود، و بري مداواي آن راهي گشود.
در سال هشتم هجرت، رسول خدا (ص)ابراهيم، فرزند خود را از دست داد و او را در قبرستان "بقيع مدينه" به خاک سپرد، براي آن کودک از دست رفته، آن قدر گريه کرد، که اشک بر محاسنش جاري گرديد. به آن حضرت گفته شد: اي رسول خدا (ص)تو ديگران را از گريه منع مي کردي، اکنون خود گريه مي کني؟!
آن حضرت فرمود: "ليس هذا بکاء (غضب)، إنّما هذا رحمه، و من لا يَرحم لا يُرحم". 18
اين گريه خشم و نارضايتي نيست، بلکه گريه رحمت و رأفت است، و هر کس رحمت به کار نمي گيرد، مورد رحمت واقع نمي شود.
در بيان ديگري آمده: در حالي که آن کودک در دامن پيامبر (ص)بود و جان مي داد، خطاب به او فرمود: "إنّا بکَ لمحزنون، تبکي العين، و يدمع القلب، و لا نقول ما يسخط الرّب" .19
فرزندم! ما براي تو غمناک هستيم، دل مي سوزد و چشم گريه مي کند، و ما هم چيزي را که موجب نارضايي خداوند گردد، به زبان نمي آوريم.
آيا درباره واقعه خونين کربلا، دل نمي سوزد؟ و قلب و عاطفه هر مسلماني به جوش و خروش نمي افتد؟ آيا وقتي کسي مي شنود از پيرمرد نود ساله تا کودک شيرخوار، با دلخراش ترين وضع، به دست دژخيمان خود کامه و مزدوران "بني اميه" در يک نصف روز، در بيابان کربلا بي رحمانه به قتل مي رسند و در خاک و خون دست و پا مي زنند، منقلب نمي گردد؟ و بي اختيار اشک رأفت و رحمت او سرازير نمي شود؟

6ـ غم و اندوه

گريه از روي غم و اندوه نيز، يکي از گريه هاي طبيعي و غريزي انسان است، که به هنگام از دست رفتن عزيزي، يا به خاطر از دست دادن موقعيت و مقامي، به خصوص مقام معنوي ارزشمندي، به افرادي که داراي روح لطيف و احساس پاک هستند، دست مي دهد.
"يغماي جندقي" سروده است:
نوح، اگر موجه اشکم نگرد، در غم تو     آب چشمي شمرد، واقعه طوفان را
قرآن کريم، وقتي داستان مؤمنان مجاهدي را بازگو مي کند، که رسول خدا (ص)به سبب عدم توانايي مالي از اعزام آنان به جبهه جنگ خودداري کرده بود، مي فرمايد: "تولّوا و أعينهم تفيض منَ الدّمع حزناً ألّا يجدوا ما ينفقون".20
آنان در حالي که از شدت اندوه، اشک از چشمانشان فرو مي ريخت، بر مي گشتند که [چرا] چيزي نمي يابند تا [در راه جهاد] خرج کنند.

7ـ گريه فراق

نوع ديگر اشک ريختن ها، گريه فراق است، که به خاطر دوري و جدايي از عزيزي، يا نبودن در کنار محبوبي و بهره مندي و ياري مقتدايي، يا ديدار معشوقي به انسان دست مي دهد.
خواجه شمس الدّين محمد، حافظ شيرازي، سروده است:
ز گريه مردم چشمم، نشسته در خون است    ببين که در طلبت، حال مردمان چون است
از آن دمي که ز چشمم برفت يار عزيز    کنار دامن من، همچو رود جيحون است21
چنين گريه اي دربارة سوگواري و عزاداري براي حضرت حسين (ع) و شهيدان کربلا مصداق دارد، زيرا خطاب به آن حضرت مي گوييم: "يا ليتني کنت معک، فأفوز فوزاً عظيماً". 22
اي کاش، ما هم در کنار تو بوديم (تو را ياري مي داديم و جهاد مي کرديم و به شهادت مي رسيديم) و به آن سعادت بزرگ دست مي يافتيم.
بنابراين، از هفت نوع گريه که در بالا بيان شد، چهار نوع آن، يعني: گريه شوق، رحمت و رأفت، غم و اندوه، و گريه فراق با تفسيري که ارائه گرديد براي حضرت سيد الشهداء (ع) و سيار شهيدان عاشورا، سزاوار و به جاست. ما در عين حال که آن حضرت را پيروز مرد ميدان کربلا مي دانيم، بدين جهات براي او گريه مي کنيم، و توضيح اين جهات، در ادامه بحث بيشتر روشن مي شود.

گريه، و عذاب

رواياتي نسبت داده شده به پيامبر (ص)در دست است که در آن گريه براي در گذشتگان (اموات) غيرمجاز و عملي ناپسند و گناه آلود شمرده شده است.
همه رواياتي که در اين باب آمده، به يک مضمون است، که يکي از آن ها بدين صورت است: "إنّ الميّتَ يُعذّبُ بِبُکاء اهلِهِ عليه." 23
شخص ميت، به خاطر گريه بازماندگانش براي او، مورد عذاب قرار مي گيرد.
دربارة اين حديث و نظاير آن، چند توضيح لازم است:

1. سند، و راويان اين گونه احاديث، مورد بحث و قابل تأمّل مي باشند، و راويان آن از شرط وثابت و صداقت برخوردار نبوده اند.
2. شايد مقصود سازندگان چنين احاديثي آن بوده تا بدين وسيله نام و ياد درگذشتگاني را که شايسته تجليل و تکريم و سوگواري اند، محو و نابود کنند.
3. چنانکه در بالا اشاره کريم "قول" و "عمل" رسول خدا (ص)خلاف اين سخن را نشان مي دهد، چنان که وقتي هم رسول خدا (ص)به سبب گريه بر کودکي، مورد اعتراض "سعد بن مغاذ" قرار گرفت، فرمود: "هذه رحمه، جعلها الله في قلوب عباده، و إنّما يَرحمُ الله من عباده الرُّحماء". 24
اين گريه رحمت و رأفت است، که خداوند آن را در دل هاي بندگان خويش قرار داده، و خداوند هم نسبت به بندگان خويش، که رحمت و عطوفت دارند، رحمت و رأفت به خرج مي دهد.
4. اگر گريه زندگان، براي مردگان "گناه باشد"، اين زندگان هستند که بايد کيفر گناه خويش را ببينند، نه مردگان، زيرا با اين استدلال، بايد اين منطق باطل و "قياس مع الفارق" را بپذيريم که:
گنه کرد در "بلخ" آهنگري     به "شوشتر" زدند گردن مسگري!
رسول گرامي اسلام هم فرموده است: "إنّ الله لا يعذّب بعدَمع العين، و لا بحزن القلب، و لکن يُعَذّب بهذا (و أشار إلي لسانه)." 25
خداوند کسي را به خاطر اشک چشم، و اندوه قلب عذاب نمي کند، بلکه به خاطر گناه اين (در حالي که به زبان خود اشاره مي کرد) افراد را عذاب مي کند.
يعني زبان و آثار ويرانگر و فسادآفرين آن، موجب عذاب و مجازات خواهد بود.

لغزش و گناه، انحراف از مسير وجدان و فطرت است، و کسي که با آلودگي به گناه، روان پاک خويش را آلوده است، گاهي با گريه، هم به تسکين آلام درون مي پردازد، و غبار گناه را از جان مي شويد، و اين کار ستوده اي است.
امام علي (ع) فرموده است: "من بکي مِن ذنب، غُفر له." هر کس به خاطر گناهي که انجام داده، گريه کند، مشمول آمرزش قرار مي گيرد.

5. عذاب شدن مردگان، به خاطر گريه زندگان، با منطق قرآن کريم سازگار نيست، و حتي آن روز هم که برخي، چنين نغمه اي ساز مي کردند، مورد اعتراض "عايشه" همسر پيامبر (ص)هم قرار گرفتند.
بر اين اساس، ابن عباس روايت مي کند: که عايشه گفته است: رسول خدا (ص)نفرمود، شخص مؤمن به خاطر گريه کسي بر او، مورد عذاب قرار مي گيرد، بلکه خداوند عذاب کافر را به خاطر گريه بازماندگانش براي او، افزون مي گرداند، اما شما چرا به قرآن توجه نمي کنيد که مي فرمايد: "و لا تزِرُ وازرَهٌ وزر اُخري". 26
هيچ کس (در روز قيامت) عهده دار بار گناه شخص ديگري نخواهد بود.
بنابراين، روايت: إنّ الميّت... از نظر سند و متن، قابل اعتبار و قبول نمي باشد.

سابقه گريه و سوگواري

گريه و سوگواري به خاطر از دست دادن، يا دوري از عزيزي، سابقه اي ديرين به طول تاريخ بشر دارد. اما به بيان امام صادق (ع) بکّاؤون، يعني زياد گريه کنندگان تاريخ پنج نفر: حضرت آدم (ع) ، حضرت يعقوب (ع) ، حضرت يوسف (ع) ، حضرت فاطمه (س)، حضرت امام زين العابدين (ع) معرفي شده اند.27
ولي بايد توجه داشت، اين بزرگواران وضع فوق العاده و استثنايي داشته اند، و با مراجعه به تاريخ مي توان گريه کنندگان معروف ديگري را نيز به آنان افزود، که با توضيح وضع آن بزرگواران، و وضع گروه ديگري از گريه کنندگان معروف تاريخ را، به طور خلاصه مرور مي کنيم:

1ـ حضرت آدم (ع) در مصيبت فرزند خود "هابيل" که به دست فرزند ديگرش "قابيل" کشته شد، آن قدر متأثر شد، که مدت چهل شب گريه مي کرد.28
همچنين آن بزرگوار، به بيان امام صادق (ع) به خاطر دوري از بهشت، آن قدر گريست که در اثر جريان اشک بر گونه هايش، صورت او مجروح گرديد.29
2ـ حضرت نوح (ع) که به قول شيخ صدوق، نام وي "عبد الغفار" يا "عبد الاعلي" بوده30 و در سن 850 سالگي به رسالت مبعوث گرديده، و نهصد و پنجاه سال در ميان قوم خويش مي زيسته، به خاطر طغيان و سرکشي قوم خويش و خودداري آنان از پرستش پروردگار عالم، و اذيت و آزار فراواني که قومش به او رساندند، بسيار گريه و ناله کرد که به بيان امام صادق (ع) : به خاطر پانصد سال گريه و زاري، "نوح" يعني نوحه گر ناميده شد.31
3ـ حضرت ابراهيم (ع) وقتي همسر و فرززند خويش، هاجر و اسماعيل را، در سرزمين بي آب و علف مکه باقي گذاشت، و مي خواست آنان را ترک گويد، گريه شديدي سر داد.32
4ـ به بيان امام صادق (ع) يعقوب پيغمبر (ع) در فراق فرزند خويش يوسف، آن قدر گريه کرد، که بينايي خود را از دست داد33 و چنان که قرآن کريم فرمود، نزديک بود که خود را به هلاکت و نابودي بکشاند.34
5ـ يوسف پيامبر (ع) فرزند يعقوب (ع) نيز وقتي در نوجواني با توطئه همسر عزيز مصر، به سر دو راهي آلوده دامني و به زندان افتادن قرار گرفت، زندان را پذيرفت35 وي در زندان به خاطر دوري از پدر، به قدري گريه کرد که به بيان امام صادق (ع) ساير زندانيان ناراحت شدند، و به او پيشنهاد کردند يا شب گريه کند يا روز تا آنان در يکي از اين دو وقت آسايش داشته باشند، و يوسف اين پيشنهاد را پذيرفت و به آن عمل کرد.36
6ـ يحياي پيغمبر (ع) يکي از گريه کنندگان از خوف خدا و شوق تقرب به درگاه الهي است.
امام صادق (ع) فرموده: يحيي بن زکريا (ع) آن قدر گريه کرد که در اثر جريان اشک چشم، گونه هاي او خراشيده شد و استخوان صورتش نمايان گرديد....37 و مادر او پارچه اي روي زخم ها مي گذاشت، که جريان اشک چشم کمتر او را اذيت کند.38
7ـ طبق روايت امام صادق (ع) حضرت فاطمه زهرا (س)، از گريه کنندگان معروف تاريخ است39 آن بانوي بزرگ و مظلوم، براي ابراز خشم و ناخشنودي خويش، از وضعي که بعد از وفات رسول خدا (ص)امت اسلام دچار آن شد و به بيان امام صادق (ع) در فقدان پدر آن قدر شب و روز گريه کرد که، مردم مدينه ناراحت شدند، و گفتند: ما از گريه (و حال تو) اذيّت مي شويم. ناچار آن بانوي بزرگ اسلام، به مزار شهدا (در قبرستان بقيع) مي رفت و گريه مي کرد، و پس از پايان کار (و تسکين قلب) به شهر باز مي گشت.40
8ـ امام چهارم ما، حضرت زين العادبن (ع) هم، که يکي از گريه کنندگان تاريخ است، پس از واقعه جانسوز کربلا و مصايب سخت و دلخراشي که بر حضرت حسين (ع) و فرزندان و ياران با وفاي آن حضرت وارد شد، گريه هاي طولاني و سوزناک سر مي داد.
امام صادق (ع) فرموده: "فبکي علي بن الحسين عشرين سنه، ما وضع بين يديه طعام إلّا بکي..."
تا جايي که غلام آن حضرت گفت: اي فرزند پيامبر! جانم به فدايت، من مي ترسم با اين وضع جان خود را از دست بدهي! اما آن حضرت مي فرمود: من از غم و غصه شديد خويش به خداوند شکايت مي بردم، آخر من چيزي را مي دانم که شما نمي دانيد، من هرگاه وضع قتلگاه فرزندان فاطمه عليها اللام را به ياد مي آورم، در غم و اندوه جانکاهي قرار مي گيرم و اشک چشمم سرازير مي شود... "انّ يعقوب فقد ابناً واحداً، و أنا رأيت أبي و جماعه اهل بيتي، يذّبحون حولي..." 41
ماجراي گريه کنندگان تاريخ، اعم از پيامبران عليهم السلام و امامان عليهم السلام و موحدان و مؤمنان و صالحان، داستان مفصلي دارد، که در اين مقال، مجال آوردن همه آن نيست.42

سفارش به گريستن

گريه کردن براي فراق افراد، يا در مرگ اشخاص، يک نوع رعايت شؤون اجتماعي و شخصيتي محسوب مي شود، بدين جهت از پيامبر (ص)روايت شده: "ميّت لا بَواکي عليه، لا إعزاز لهُ" 43
ميتي که گريه کنندگان ندارد، از عزت و احترامي هم برخوردار نيست.
ابن هشام، روايت مي کند: عبد المطلب وقتي در آستانه مرگ قرار گرفت، و به مرگ خويش يقين پيدا کرد، شش دختر خود: صفيّه، برّه، عاتکه، ام حکيم بيضاء، اُميمه، و أروي، را دور خود فرا خواند، و به آنان گفت: براي من گريه کنيد، تا قبل از مردن صداي شما را بشنوم، آنگاه دخترها به گريه و نوحه سرايي پرداختند و هر کدام هم اشعاري سرودند44.
باري، بر اساس رحمت و رأفت انساني است که رسول خدا (ص)وقتي جسد بيجان و در خون غلتيده عموي خود "حمزه" را در جنگ "أحد" مشاهده مي نمايد، گريه مي کند45 و آن گاه هم که به مدينه وارد مي شود، و مشاهده مي کند، در خانه هاي قبيله "بني أشهل" و "بني ظفر" براي شهيدان، صداي گريه و نوحه گري بلند است، پيامبر (ص)نيز گريه مي کند، و از اين که مي بيند "حمزه" گريه کننده ندارد، ناراحت مي شود و مي فرمايد: "لکنّ حمزه، لا بواکي له اليوم". 46
و آن گاه که سعد بن معاذ، و اسيد بن خضير، مطلع مي شوند موضوع را با حضرت فاطمه (س)و ساير زنان مدينه در ميان مي گذارند، سپس زنان در خانه حمزه اجتماع مي کنند، به گريه و ناله مي پردازند.47 و "عبد الله بن رواحه" هم در اين باره قصيده پرسوزي مي سرايد.48 تا بدين وسيله هم شخصيت عظيم "حمزه" مورد تجليل و تکريم واقع شود، و هم فرهنگ شهادت به عنوان يک فرهنگ زنده و ماندگار، مورد توجه قرار گيرد.
همچنين، به خاطر تعظيم و ترويج همين فرهنگ است که، وقتي رسول خدا (ص)خبر شهادت "جعفر بن ابي طالب" معروف به "جعفر طيار" را ـ که در جمادي الاول سال هشتم هجرت، در سن 33 سالگي، در "غزوه مؤته" به هنگام جنگ با "روميان" به شهادت رسيد ـ49 شنيد، به خانه "اسماء بنت عميس" همسر داغ ديده جعفر مي رود، به او تسليت مي گويد، آنگاه به خانه فاطمه (س)مي رود، آن بانو را هم در حال گريه و عزاداري مشاهده مي کند، پيامبر (ص)مي فرمايد: "علي مثل جعفر فلتبک البواکي". 50
راستي براي شخصيتي مثل جعفر بن ابي طالب گريه کنندگان بايد گريه کنند.

لياقت گريه

آن گونه که از متون اسلامي استفاده مي شود، يک موضوع مهم رواني، تربيتي و اجتماعي اين است که، انسان به گونه اي در ميان مردم زندگي کند و به موقعيت مفيد، به مقام کارساز، و به شخصيت محبوبي تبديل شود، تا آن گاه که چشم از اين جهان فرو مي بندد، لايق تأسف و گريه افراد گردد.
گروهي از "قوم موسي ( ع)" که راه عصيان و تباهي را پيش گرفتند، و در پرتو هدايت هاي آن پيامبر الهي، به ايمان و صلاح قدم نگذاشتند، و در زندگي مادي به رفاه و موقعيت بالايي دست يافتند، اما به خاطر عصيان و انحراف سخت خويش، باغ ها و چشمه ها، زراعت ها و قصرهاي زيباي خود را به جاي گذاشتند، و سرانجام در اثر نفرين حضرت موسي (ع) در دريا غرق و هلاک شدند، قرآن درباره آن ها مي فرمايد: "فَما بَکَت عَلَيهم السّماءُ وَ الأرضُ، وَ ما کانُوا مُنظَرِينَ" 51
نه آسمان بر آن ها گريست و نه زمين، و نه (به هنگام نزول بلا) مهلت داده شدند.
به هر حال، اين جمعيت چنان لياقت و ارزش و پايگاه معنوي خويش را از دست دادند، که پس از مرگ آنان، نه آسمان و زمين، و به تفسير ديگر: از اهل آسمان و زمين کسي، براي آن ها گريه اي نکرد، زيرا افراد براي کسي گريه مي کنند که ارزش و لياقتي داشته باشند، و اين که کسي براي آنان گريه اي نکرده، نوعي حقارت و بي لياقتي به شمار آمده، آنان بدين سبب مورد سرزنش قرار گرفته اند.
بنابراين، اگر به جنبه رواني و تربيتي لياقتمند شدن براي گريه ديگران اشاره کرديم، منظور اين است که انسان به گونه اي خود را بسازد، و در ميان مردم به خاطر خيرخواهي و خدمتگزاري منشاء اثر باشد، که فقدان او نگران کننده و سبب گريه ديگران شود.
بدين جهت است که ، امام باقر (ع) روايت مي کند، "لمّا احتضر اميرالمؤمنين (ع) جمع بنيه حسناً و حُسيناً، و ابن الحنفيّه، و الأصاغر من ولده، فوصّاهم، و کان في آخر وصيّته: يا بني عاشروا النّاس عشرهً، إن غبتم حَنّوا إليکم، و إن فقدتم بکوا عليکم..." 52
... فرزندانم! با مردم به گونه اي رفتار کنيد، که اگر از ميان آنان غايب بوديد، خواهان و مشتاق ملاقات شما باشند، و اگر از ميانشان رخت بربستيد، براي شما گريه کنند.

رقت قلب و اشک چشم

همانطور که در بالا اشاره کرديم، کسي که از صحنه دلخراشي منقلب نمي شود، تا اشک تأثر بريزد، و نيز از حقيقت و جلوه زيبايي لذت نمي برد، تا اشک شوق جاري گرداند، از قلب سليم و روح متعادلي برخوردار نيست،وبراي رفع اين نقصان بايد به جست و جوي چاره بپردازد.
اميرالمؤمنين (ع) مي فرمايد: خداوند متعال، افرادي را که به هنگام ا ستماع قرآن تحت تأثير قرار نمي گيرند، و از شنيدن آيات مربوط به قيامت تعجب (همراه با ناباوري) دارند، و خنده سر مي دهند، مورد سرزنش قرار مي دهد، و مي فرمايد: "تضحکون، و لا تبکون". 53
يعني، آيا مي خنديد؟ و گريه نمي کنيد؟!
آن حضرت مي فرمايد: "بکاء ا لعيون، و خشيه القلوب من رحمه الله تعالي" 54
چنان که "جمود عين" و محروم بودن از اشک و گريه از خوف خدا، نشانه قساوت قلب و شقاوت معرفي شده است.
رسول خدا (ص)فرموده است: "من علامات الشّقاء: جمود العين، قسوه القلب..." 55
در مقابل، آن دسته از مؤمناني، که بصيرتي روشن، قلبي رؤوف، و احساسي پاک و شفاف دارند، در زبان قرآن کريم، با بيانات: (يبکون و يزيدهم خشوعاً) 56 و: (سجّداً و بُکّياً) 57 مورد ستايش و تکريم قرار گرفته اند، و قهراً اين گونه افراد، در برابر عظمت حجج الهي اشک شوق، و به خاطر مظلويت آنان هم، اشک غم و اندوه، و تأثر و تأسف از چشم خود جاري مي کنند.

درباره سيّد الشهداء (ع)

درباره گريه و سوگواري بر حضرت سيد الشّهداء (ع) ، فرزند فاطمه (س)، و سبط پيامبر (ص)به عنوان "حجّت الهي"، مسايل بسياري مطرح است که مواردي از سوگواري ها و عزاداري هاي براي آن حضرت را، در سه مرحله: قبل از شهادت، بعد از شهادت و ... ديگران، در ذيل مي آوريم:

الف: قبل از شهادت

طبق روايات فراواني، به هنگام ولادت حضرت حسين (ع) ، جبرئيل (ع) به رسول خدا (ص)نازل شده، خبر شهادت آن امام (ع) را به رسول خدا (ص)و پدر و مادر نوزاد داده، و آنان از همان روزها، براي سيد الشهدا (ع) گريسته اند، که چند نمونه آن را از نظر مي گذرانيم:

1ـ گريه پيامبر (ص)

عايشه همسر پيغمبر (ص)روايت مي کند: وقتي رسول خدا (ص)در بالاخانه اي بود که وحي به آن حضرت نازل مي شود، به من سفارش کرد، کسي وارد آن جا نشود، در آن حين، حسين (ع) که کودکي بود وارد شد و نزد آن حضرت رفت، جبرئيل (ع) به پيغمبر (ص)گفته بود: زماني نمي گذرد که اين کودک را افرادي از امت تو در سرزمين "طفّ" از خاک عراق به قتل مي رسانند، "فبکي رسول الله (ص)"
اما جبرئيل (ع) اضافه کرد: "لا تبک، فسوف ينتقم الله منهم، بقائمکم أهل البيت عليهم السلام" .58
در بيان امام باقر (ع) آمده: "کان رسول الله (ص)إذا دخل الحسين (ع) جذبه إليه.... فيقبلّه و يبکي... فيقول: يا بنيّ أقبّل موضع السيوف منک..." 59

2ـ گريه علي (ع)

ابن عباس مي گويد: به هنگام رفتن به "صفين" من همراه علي (ع) بودم، وقتي از "نينوا" عبور مي کرديم، آن حضرت گريه مفصّلي کرد، به طوري که اشک از روي محاسن او جاري شد، ما هم همصدا با علي (ع) گريه سر داديم، بعد ادامه داد: واي، واي، من با آل ابوسفيان چه کرده ام؟ سپس اضافه کرد: در اين سرزمين هفده نفر از فرزندان من و فاطمه (س)به شهادت مي رسند و به آغوش خاک مي روند.60

3ـ گريه فاطمه (س)

طبق روايت امام صادق (ع) ، يک روز فاطمه (س)به محضر رسول خدا (ص)وارد شد و آن حضرت را گريان يافت، علت گريه را جويا شد، رسول خدا (ص)فرمود: جبرئيل (ع) به من خبر داد که حسين (ع) را گروهي از امت من به قتل مي رسانند!
فاطمه عليها السلام نيز، با شنيدن اين خبر سخت ناراحت شد، و گريه و ناله سر داد، اما وقتي از مقام بلند فرزند خويش به خاطر شهادت آگاه گرديد، آرامش و تسکين يافت.61

ب: بعد از شهادت

داستان گريه و عزاداري پس از شهادت حضرت حسين (ع) ، از سوي امامان عليهم السلام داستان دامنه داري است، که به خاطر فرصت محدود اين مقال، خلاصه چند مورد از آن را به مطالعه مي گذاريم:

1ـ امام زين العابدين (ع)

امام چهارم (ع) که خود در کربلا شاهد مصائب دردناک حسين (ع) و ياران فداکار او بود، و 23 سال داشت، پس از آن واقعه سوزناک، تا زماني که در قيد حيات بود، يعني مدت 34 سال طبق برخي از روايات، براي پدر و عزيزان خويش، گريه و سوگواري مي کرد.
ابن شهر آشوب، مي نويسد: آن حضرت هر وقت ظرف آب بر مي داشت بنوشد، گريه مي کرد به طوري که از اشک خون آلود چشم او، آب ظرف خون آلود مي گرديد، وقتي هم افرادي وي را دلداري مي داند، مي فرمود:
"و کيف لا أبکي؟ و قد مُنع أبي من الماء الّذي کان مطلقا للسّباع و الوحوش؟ "62

2ـ سوگواري امام باقر (ع)

علقمه بن محمد حضرمي، روايت مي کند: امام باقر (ع) براي حسين بن علي (ع) ، گريه و ناله سر مي داد، به هر کس هم در خانه او بود (با رعايت تقيه)، دستور مي داد گريه کند، در خانه آن حضرت مجلس عزا و سوگواري تشکيل مي گرديد، و آنان مصيبت حضرت حسين (ع) را به هم تسليت مي گفتند.63

3ـ سوگ امام صادق (ع)

عبد الله بن سنان، مي گويد: روز عاشورايي به حضور امام صادق (ع) رسيدم، آن حضرت را با رنگ پريده و بسيار غمناک، در حالي که اشک چون مرواريد از چشم او جاري بود يافتم، علت آن وضع را سؤال کردم، فرمود: مگر نمي داني در چنين روزي جد ما حسين (ع) شهيد شده است...؟64
وقتي هم "منصور دوانيقي" دستور داد، فرماندار او در مدينه، خانه امام صادق (ع) را به آتش بکشد، و خانه آتش گرفت، زن و فرزندان و اعضاي خانه مضطرب شدند و شيون برداشتند، اما امام (ع) آتش را خاموش نمود، و افراد پريشان را تسکين داد، فرداي آن روز يکي از شيعيان به ديدار آن حضرت رفت و او را گريان و اندوهناک ديد...
امام صادق (ع) فرمود: وقتي دالان خانه آتش گرفت، زنان و دختران پريشان شدند و از اين اطاق به آن اطاق مي گريختند، در حالي که من در کنار آنان بودم، اما با ديدن اين صحنه به ياد زنان و کودکان جدم حسين (ع) در روز عاشورا افتادم،
که مورد هجوم دشمن قرار گرفتند، و آنان فريا د مي زدند: خانه ظالمان! را بسوزانيد.65
همچنين امام صادق (ع) به "ابوهارون مکفوف" دستور مي دهد مرثيه بسرايد، و آنگاه که وي مرثيه خود را مي خواند، مشاهده مي نمايد امام (ع) سخت گريه مي کند، متوجه مي شود از صداي گريه امام صادق (ع) زناني که پشت پرده حضور داشته اند، صداي خود را به گريه و شيون بلند کرده اند، بعد امام (ع) فرمود: "مَن أنشَدَ في الحُسَين (ع) شِعراً، فَبَکي وَ أبکي عَشَراً، کُتِبَ له الجنّه..." 66

4ـ اشک موسي بن جعفر (ع)

امام رضا (ع) مي فرمايد: روش هميشگي پدرم امام موسي بن جعفر (ع) اين بود که هرگاه ماه محرم مي رسيد، پيوسته اندوهناک بود و خنده اي در چهره نداشت، تا دهه عاشورا سپري شود. روز عاشورا هم، روز گريه و سوگواري و مصيبت او بود، و مي فرمود: "هو اليوم الّذي قُتل فيه الحسين عليه السلام". 67

5ـ سوگواري امام رضا (ع)

امام رضا (ع) فرموده است، محرم ماهي است که، در روزگار جاهليت احترام داشت و مردم در آن از جنگ و خونريزي پرهيز داشتند، اما دشمنان در آن خون ما را ريختند، حرمت ما را شکستند، زنان و عزيزان ما را به اسارت گرفتند، آتش به خيمه ما زدند، اموال ما را غارت نمودند، و سفارش پيغمبر (ص)را در حق ما پاس نداشتند.
"إنّ يوم الحسين (ع) أقرح جفوننا، و أسيل دموعنا... فعلي مثل الحسين (ع) فليبک الباکون، فإنّ البکاء عليه يَحطُّ الذنوب العظام" 68
امام رضا (ع) به "ريّان بن شبيب" مي گويد: "ان کنت باکيا لشيء، فابک للحسين بن علي (ع) ، فإّه ذُبح کما يذبح الکبش، و قُتل معه من اله بيته ثمانيه عشر رجلا، ما لهم في الارض شبيهون..." 69
امام رضا (ع) دعبل بن علي خزاعي شاعر را در ايام سوگواري حضرت حسين (ع) به حضور مي پذيرد، به او به عنوان ياري دهنده اهل بيت عليهم السلام، خوش آمد مي گويد، و از وي مي خواهد در روزهاي غم و اندوه اهل بيت عليهم السلام يعني عاشورا، در مورد مصايب جد خويش ابا عبد الله (ع) مرثيه بسرايد، آنگاه "دعبل" مي سرايد:
أفاطم لو خلت الحُسين مُجّدلا     و قد مات عطشانا بشطّ فرات
آنگاه امام رضا (ع) پرده اي نصب مي کند، تا اعضاي خانواده پشت آن قرار گيرند، دعبل هم به قصيده طولاني و سوزناک خود ادامه مي دهد، صداي زنان پشت پرده بلند مي شود، به طوري که امام (ع) در اثر گريه و سوگواري پرشور و حال آن مجلس، چند بار غش مي کند...70

6ـ گريه صاحب الامر (ع)

در بياني که علامه مجلسي (ره) به عنوان زيارت عاشوراي حضرت سيد الشهداء (ع) آورده، و محدث قمي آن را با عنوان "زيارت ناحيه مقدسه" روايت کرده است، مطالب زيادي از سوگواري، مي يابيم.
علامه مجلسي (ره) زيارت را از کتاب "المزار الکبير" شيخ محمد بن جعفر بنن علي مشهدي حايري، آورده، و علامه حاج آقا بزرگ تهراني، و محدث نوري، اين کتاب را که در قرن ششم هجري نوشته شده، و 15 راوي معتبر از آن مطلب روايت کرده اند معتبر دانسته اند.71
بر اساس روايت اين کتاب ها، از زبان امام زمان (ع) خطاب به حضرت سيد الشهداء (ع) مي خوانيم: اي جد بزرگوار! روزگاران مرا به تأخير انداخت، و نتوانستم به ياري تو بشتابم، و با دشمنانت جنگ کنم، اما: فلأندبنّک صباحاً و مساء، و لأبکين لک بَدَل الدّموع دماً، حسره عليک..." 72

ج: همه چيز و همه کس

اوج ايمان و اخلاص و عظمت حضرت حسين (ع) و ياران و عزيزان او از يک طرف، و عمق فاجعه دردناک کربلا از طرف ديگر، موجب گرديده که غير از انبيا و اوصيا و مؤمنان و انسان هاي ديگر، موجودات ديگر عالم هستي هم هر کدام به نوعي براي حسين (ع) ، سوز و گداز، جوش و خروش، و سوگ و ناله اي داشته باشند.
در اين باره، داستان ها و روايات فراواني وجود دارد، که نمونه هايي از آن را به طور خلاصه مورد دقت قرار مي دهيم:

1ـ گريه فرشتگان

فقيه و محدث بزرگ قرن چهارم هجري، جعفر بن محمد بن قولويه قمي، تحت عنوان "بکاء الملائکه علي الحسين بن علي (ع)" بابي گشوده و در آن بيست روايت از راويان معتبر آورده، که در يکي از آن ها مي خوانيم که امام صادق (ع) فرموده: "ما لکم لا تأتونه؟" يعني قبر الحسين (ع) "فإنّ أربعه آلاف ملک يبکونه عند قبره إلي يوم القيامه" .73
در بارگاه قدس، که جاي ملال نيست    سرهاي قدسيان، همه بر زانوي غم است
جنّ و ملک بر آدميان نوحه مي کنند    گويا عزاي اشرف اولاد آدم است74

2ـ اشک خورشيد

جعفر بن محمد بن قولويه، روايت مي کند، که امام صادق (ع) خطاب به "زراره" درباره شهادت حضرت حسين (ع) فرمود: ... "و إنّ الشمس بکت أربعين صباحاً بالکسوف و الحمره..." 75
روزي که شد به نيزه، سر آن بزرگوار    خورشيد، سر برهنه بر آمد ز کوهسار
موجي به جنبش آمد، و برخاست کوه کوه    ابري، به بارش آمد و بگريست زار زار76
درباره نحوه گريه خورشيد، در روايت مي خوانيم: "مثل الدم ما تري الشمس" 77

3ـ گريه آسمان و زمين

در مورد گريه آسمان و زمين بر حضرت سيد الشهدا (ع) تحت عنوان: "بکاء السّماء و الارض علي قتل الحسين (ع) و يحيي بن زکريا (ع) بيست و پنج روايت وارد شده، که در يک مورد آن مي خوانيم: امير المؤمنين (ع) در مسجد مدينه نشسته بود، و ياران او گرد آن حضرت جمع بودند، در آن هنگام حسين (ع) وارد شد و نزديک آمد، تا در برابر پدر قرار گرفت. علي (ع) دست خود را روي سر حسين (ع) گذاشت و فرمود: فرزندم! خداوند در قرآن سرگذشت قومي را موجب عبرت قرار داده، و فرموده: آسمان و زمين بر آنان نگريست، و آنان مهلت ماندن هم پيدا نکردند، "وايم الله ليقتلنّک بعدي، ثمّ تبکيک السّماء و الارض" .78
اما به خدا سوگند، بعد از من تو را مي کشند، و آسمان و زمين بر تو گريه خواهند کرد.
درباره گريه آسمان و زمين، ناچاريم مواردي را متذکر شويم.

امام رضا (ع) فرموده است، محرم ماهي است که، در روزگار جاهليت احترام داشت و مردم در آن از جنگ و خونريزي پرهيز داشتند، اما دشمنان در آن خون ما را ريختند، حرمت ما را شکستند، زنان و عزيزان ما را به اسارت گرفتند، آتش به خيمه ما زدند، اموال ما را غارت نمودند، و سفارش پيغمبر (ص)را در حق ما پاس نداشتند.
"إنّ يوم الحسين (ع) أقرح جفوننا، و أسيل دموعنا... فعلي مثل الحسين (ع) فليبک الباکون، فإنّ البکاء عليه يَحطُّ الذنوب العظام"

1ـ در مواقع خاصي، که فجايع سخت، حوادث دردناک، و اعمال زشت و رقّت بار، يا مظلوميت سخت و دلخراشي رخ مي دهد، آسمان و زمين گريه مي کنند.
2ـ نمونه هاي اين حوادث تلخ و دردناک عبارت است از:
الف: فاجعه دلخراش و مظلومانه حسين (ع) و عزيزان او، در صحراي کربلا.
ب: براي يحيي بن زکريا (ع) نيز، طبق روايات فراوان آسمان و زمين گريسته است،79 و ميان شخصيت يحيي (ع) با حسين بن علي (ع) از لحاظ مدت حمل، مظلمومانه شهيد شدن... وجوه مشترکي وجود دارد، زيرا حضرت يحيي (ع) را نيز در طشت طلايي قرار دادند و سر بريدند، و خون او را به زمين ريختند...80
ج: امام موسي بن جعفر (ع) فرموده: "إذا مات المؤمن، بکت عليه ا لملائکه و بقاع الارض." 81
د: امام صادق (ع) فرموده است: "ما من مؤمن يموت في غربه، تبکيه بقاع الارض." 82
هـ : رسول خدا (ص)فرموده: وقتي قوم لوط پيامبر (ص)مرتکب عمل جنسي با جنس موافق شدند، "بکت الارض إلي ربّها، حتي بلغت دموعها إلي السّماء، و بکت السّماء حتي بلغت دموعها العرش..."
آن گاه خداوند به آسمان دستور داد: آنان را سنگباران کند، و زمين نيز آنان را به کام خويش فرو برد و نابود گردانيد.83
ملاحظه مي کنيم، در همه موارد پنجگانه اي که زمين و آسمان گريه مي کنند، پاي يک فاجعه انساني، يک سنت شکني، و بالاخره اقدام جسورانه بر خلاف فطرت انساني و نظام آفرينش، در کار است.
3ـ اما گريه آسمان و زمين، با چه کيفيت و به چه مدتي بوده است؟
اگر نخواهيم، آيه و رواياتي را که، صراحت در "گريستن آسمان و زمين دارد" توجيه کنيم، و منظور آن را "اهل آسمان و زمين" يا "مبالغه ادبي" بدانيم، چنانکه برخي چنين کرده اند، بياناتي که از سوي امامان معصوم وارد شده، نحوه گريه آسمان و زمين و مدت آن را توضيح داده است، که نمونه هايي را از نظر مي گذرانيم:
الف ـ امام صادق (ع) در پاسخ به مدت و نحوه گريه آسمان، بر حضرت يحيي بن زکريا (ع) و امام حسين بن علي عليهما السلام مي فرمايد: "أربعين صباحاً... و کانت تطلع حمراء و تغيب حمراء". 84
آسمان براي يحيي (ع) و حسين (ع) مدت چهل روز گريه مي کرد، بدين صورت که، به هنگام طلوع و غروب، سرخي مخصوصي در آسمان نمايان مي شد.
ب ـ در حديث ديگري مي خوانيم: "لمّا قُتِل الحسين بن علي (ع) ، أمطرت السّماء تراباً أحمراً" 85 وقتي حيسن بن علي (ع) شهيد شد، آسمان خاک سرخ باريد.
ج ـ در روايت ديگر آمده: "لمّا قتل الحسين (ع) أمطرت السّماء دماً" 86
د ـ درباره گريه زمين هم، در روايت آمده: "لمّا قتل الحسين (ع) ، لم يبق في بيت المقدس حصاه، إلّا وُجد تحتها دم غَبيط" 87
4ـ طبق بيان امام صادق (ع) : آسمان قبل از قتل يحيي بن زکريا (ع) و بعد از شهادت حضرت حسين (ع) بر کس ديگري گريه نکرده بود،88 اما در روايت ديگر مي خوانيم که، آسمان و زمين و فرشتگان، در موارد ديگر، و براي اشخاص ديگري هم گريه مي کنند. که در اين جا براي "جمع ميان دو دسته روايات" مي توان دسته اول را، جنبه عمومي آن دانست، و دسته دوم را جنبه خصوصي و موضعي آن، چنانکه "سيوطي" از "ابن ابي حاکم" روايت مي کند: آسمان به طور کلي و عمومي جز براي دو نفر (يحيي و حسين (ع)) نگريسته است، و آنجايي که روايت مي گويد: آسمان و زمين بر مؤمن گريه کردند، منظور جنبه موضعي و خصوصي، و نقطه اي که عمل در آن جا صورت گرفته، مي باشد.89

4ـ گريه همه چيز

جعفر بن محمد بن قولويه قمي تحت عنوان: "بکاء جميع ما خلق الله علي حسين بن علي (ع) " هفت روايت آورده، که در يکي از آن ها از امام باقر (ع) مي خوانيم:
"بکت الإنس و الجنّ و الطّير و الوحش، علي الحسين بن عليّ (ع) حتّي زَرَفت دمُوعها." 90
در روايت ديگري هم، امام علي (ع) فرموده، "بأبي و امي الحسين المقتول بظهر الکوفه،و الله کأنّي أنظر إلي الوحوش مادّه أعناقها علي قبره، من أنواع الوحوش يبکونه و يرثونه ليلاً حتّي الصباح، فاذا کان ذلک، فإيّاکم و الجفاء." 91
شاعر پرشور شيعي فتح الله قدسي، مشهور به "فؤاد کرماني" با استفاده از چنين رواياتي چنين سروده است:
تا ندا کرد ولاي تو، در اقليم اَلست    بهر لبّيک فدايت، دو جهان بر زنده است
کشته شد عالم دهري، چو تو در عالم دهر    دهر تا روز قيامت، شب اندوه عزاست
در غمت اعيُن و اشياء، همه از منطق کون    هر يکي مويه کنان، بر دگري نوحه گر است
رفت بر عرشه ني، تا سرت اي عرش خدا    کرسي و لوح و قلم، بهر عزاي تو به پاست
منکسف گشت، چو خورشيد حقيقت به جمال    گر بگريند ز غم، ديدة ذرات رواست92
کمال الدين، سيد علي بن خواجه مير احمد، معروف به "محتشم کاشاني" هم، براي اين که موضوع "محل" و "مکان نبودن" خداوند را، براي سوگواري حضرت سيد الشهداء (ع) حل کرده باشد، اين گونه سروده است:
هست از ملال، گرچه بري ذات ذو الجلال    او در دل است، و هيچ دلي نيست بي ملال

مراحل عزاداري

در مورد اصل عزاداري و سوگواري و سفارش امامان عليهم السلام بر اين مهم، طيّ اين مقال مطالبي را يادآوري کرديم، امام رضا (ع) هم فرموده: "فعلي مثل الحسين (ع) فليبک الباکون." 93
موضوع مهمتر اين است که "عبد الله بن فضيل هاشمي" از امام صادق (ع) سؤال مي کند: چه شد، که روز عاشورا اين گونه روز مصيبت و غم و اندوه و عزاداري قرار گرفت؟ أمّا روز وفات پيغمبر (ص)، روز وفات و شهادت علي (ع) و فاطمه (س)، و امام حسن (ع) که با زهر مسموم شد، چنين وضعي را پيدا نکرد؟
امام صادق (ع) فرمود: "إنّ يوم الحسين (ع) أعظم مصيبه من جميع الأيّام... فکان ذهابه، کذهاب جميعهم..." 94
اما اين سوگواري و عزاداري بزرگ، چگونه بايد انجام شود؟ خوشبختانه مراحل و شيوه هاي آن را پيشوايان معصوم بيان داشته اند، که به طور خلاصه مورد ملاحظه قرار مي دهيم:

1ـ تشکيل مجالس

امام صادق (ع) به "فضيل" که از شيعيان بود فرمود: آيا مجلس تشکيل مي دهيد و بحث و گفت و گو داريد؟
وقتي "فضيل" جواب مثبت داد، امام (ع) فرمود: "إنّ تلک المجالس اُحبّها، فأحيوا أمرنا، رحم الله من أحيا أمرنا، يا فضيل! من ذکرنا او ذکرنا عنده، فخرج من عينه مثل جناح الذباب غفر الله له ذنوبه..." 95

2ـ سياهپوشي

پوشيدن لباس سياه و ساهپوش نمودن مجالس براي عزاداري، نشانه حزن و سوگواري رايج در ميان شيعيان است. بر اساس روايات تاريخي، امام علي (ع) گاهي لباس سياه مي پوشيده، امام حسن (ع) لباس سياه داشته، لباس امام حسين (ع) هم به هنگام شهادت سياه بوده، و از لحاظ فقهي هم، پس از بيان رواياتي که پوشيدن لباس سياه را مکروه مي شمارد، مي گويند: بعيد نيست، که پوشيدن لباس سياه در عزاداري هاي امام حسين (ع) استثنا شده باشد، زيرا اين کار نشانه حزن و اندوه و نمودار شعائر و حماسه هاست.96

3ـ مرثيه سرايي

داستان اشعار و مرثيه سرايي "ابو هارون مکفوف" براي امام صادق (ع) و مرثبه سرايي "دعبل خزاعي" را براي امام رضا (ع) ، مرور کرديم، که آنان مورد تأييد و تشويق آن بزرگواران قرار گرفتند. امام صادق (ع) نيز فرموده است: "من أنشد في الحسين (ع) بيت شعر، فبکي و أبکي عشره، فله و لهم الجنّه..." 97
در باب سرودن اشعار، اين نکته مهم بايد مورد توجه باشد، که در اشعار روح ايمان و فضيلت و حماسه و بالاخره عزّت و عظمت حسين (ع) و اهل بيت عليهم السلام تبيين گردد.

4ـ نوحه سرايي

درباره ندبه و نوحه سرايي براي ميت، که طبق رواياتي از ميراث زمان جاهليت شمرده شده.98 اين جهت بايد مورد توجه باشد که در آن زمان "نوحه سرايي" به صورت يک حرفه درآمده بود، افرادي شغل خود را اين عمل قرار داده، ياوه مي بافتند، حق را ناحق و ناحق را حق جلوه مي دادند، و در برابر آن اجرت و حقوق دريافت مي داشتند. بدين جهت فقيه بزرگ شيخ مرتضي انصاري، مي نويسد: نوحه سرايي اگر با باطل مثل دروغ همراه نباشد، خود حرام نيست.99
اما نوحه سرايي براي امامان عليهم السلام به خصوص براي حضرت سيّد الشّهدا (ع) را به استناد رواياتي، مستحب و مطلوب دانسته اند. و از جمله رواياتي که مرود استناد آنان قرار گرفته، عبارت است از:
1. مهران بن محمد، مي گويد: "سمعت أبا عبد الله (ع) ، أوصي أن يناح عليه سبعه مواسم، فأوقف لکلّ موسم مالاً ينفق فيه." 100
2. يونس بن يعقوب، مي گويد: امام صادق (ع) فرمود: "قال لي أبي: يا جعفر! أوقف لي من مالي کذا و کذا، لنوادب تندبني عشر سنين بمني، ايّام مني." 101
پدرم امام باقي (ع) به من وصيت کرد، قسمتي از مال او را وقف کنم، و در اختيار نوحه گران قرار دهم، تا آنان مدت ده سال، در روزهاي "منا" براي آن حضرت در آن جا نوحه و ندبه برقرار کنند.

5ـ تباکي و اظهار تأثر

نداشتن گريه و خشک بودن چشم، نشانه عدم رقّت قلب، و طبق روايات علامت "شقاوت" است، بدين لحاظ اگر افراد در مراسم سوگواري سيّد الشّهدا (ع) گريه نمي کنند، بايد به مصائب آن بزرگوار و اهل بيت عليهم السلام او توجه کنند، و همراه با گريه کنندگان، تباکي و اظهار حزن و تأثر و اصرار به گريه کردن نمايند.
امام صادق (ع) فرموده : "اذا لم يجئک البکاء فتباک، فإن خرج منک مثل رأس الذّباب، فبخّ بخّ" 102
اگر گريه ات نمي آيد، خود را به گريه وادار کن، زيرا اگر به اندازه سر مگسي اشک از چشم تو بيرون آيد، مبارک است و جاي خوشحالي دارد.
همانطور که اشاره کرديم "تباکي" خود را به گريه زدن است، که گاهي با ناله سر دادن، به پيشاني زدن، و خود را به حزن و اندوه واداشتن همراه است، و داراي اجر و پاداش نيز مي باشد.
امام صادق (ع) نيز فرموده: "من أنشد في الحسين (ع) شعراً، فتباکي فله الجنّه." 103

6ـ حرکت دسته ها

حرکت دسته هاي سوگواري، در معابر و خيابان ها را نيز مي توان مجموعه اي نمايشي از مرثيه ها و نوحه ها و گريه کردن ها و گرياندن ها دانست، و به عنوان "شعائر اسلامي" در جهت معرف اهل بيت عليهم السلام و آرمان هاي مقدس آنان، سودمند شمرد.
چنان که، تعزيه ها و شبيه خواني ها هم، به دليل دارا بودن جنبه تجسمي و نمايشي آن، از لحاظ تأثير گذاري و تربيتي و حماسه آفريني، عزاداري مطلوب و مؤثري است، و مي تواند مخاطبان بيشتر، و تأثير بهتري داشته باشد.
امام خميني (ره)، به استفتايي که از ايشان در مورد "شبيه خواني" شد چنين پاسخ دادند: "شبيه خواني اگر مشتمل بر محرمات و موجب وهن مذهب نباشد، مانع ندارد، اگرچه روضه خواني بهتر است و عزاداري براي سيّد مظلومان (ع) از افضل قُرُبات است."104
به هر حال، اگر چه حرکت دسته ها و شبيه خواني ها، با رعايت شؤون اسلامي، از نظر گسترش "شعائر" و تأثير گذاري روي مخاطبين، داراي بالاترين ارج و ارزش است و "مسيوماربين" مورخ دانشمند آلماني هم مي نويسد: "هيچ چيز مانند عزاداري حسين (ع) نتوانست حسّ سياسي در مسلمانان، ايجاد کند"105 اما خالصانه ترين نوع عزاداري "گريه بر مصائب حسين ( ع) است.
اي اشک ماتمت به رخ ملت آبرو    وي از طفيل خون تو، اسلام سرخ رو
دين را تو زنده کردي و خود، کشته گشته اي    وين يافته ز فيض تو، دين نبيّ عُلوّ
گر آب را به روي تو، بستند کوفيان    آوردي آب رفته اسلام را، به جو106

آداب عزاداري

در پايان اين مقال، به منظرو بارورتر شدن، عزاداري ها در همه مراحل، به خصوص هنگام حرکت دسته هاي محترم سوگوري، و براي حفظ حرمت عزاداران حضرت سيد الشهدا (ع) ، مي بايست چند نکته مورد توجه قرار گيرد:

1. به هنگام حرکت دسته ها، از هر گونه خلاف شرع و قانون همانند، سدّ معبر غير ضروري، و سر و صداي بي موقع شب، که موجب آزار بيماران و سلب آسايش ديگران مي شود، پرهيز جدي به عمل آيد، زيرا در زيارت حضرت حسين (ع) مي خوانيم: من شهادت مي دهم که تو امر به معروف و نهي از منکر نمودي.107
2. در ايّام عزاداري، فراموش نکنيم که، ما عزادار امامي هستيم که همه موجودات عالم هستي براي او سوگوارند، و آل رسول (ص)غمناک و محزون مي باشند، و امام علي (ع) و امام صادق (ع) ، يکي از نشانه هاي شيعه را اين جهت دانسته اند که: "يَحزَنون لحزننا..."108
بنابراين، حالت حزن و عزدار بودن را، به خوبي رعات نماييم.
3. امام باقر (ع) فرمود: "بأبي قتيل کلّ عبره" ، و در تفسير آن بيان داشته: هر مؤمني به يا حسين (ع) افتد، اشک او جاري مي گردد.109 از سوي ديگر در روايت امام صادق (ع) خوانديم: مجلس گرفتن شما را من دوست مي دارم، در مجالس خود "امر ما را" زنده بداريد.110
بنابراين، مجلس گرفتن ها و سخنراني ها و مرثيه سرايي ها و عزاداري ها، بايد، بر محور "امر اهل بيت عليهم السيلام" حقانيت آنان و بيان معارف و آرمان هاي متعالي آنان صورت گيرد، زيرا:
همين نه گريه بر آن شاه تشنه لب کافي است    اگرچه گريه، بر آلام قلب تسکين است
ببين که مقصد عالي وي، چه بود اي دوست    که درک آن، سبب عزّ و جاه و تمکين است
ز خاک مردم آزاده، بوي خون آيد    نشان شيعه و آثار پيروي، اين است111
4. تماشاي عزاداران، عزاداري محسوب نمي شود. بنابراين، افرادي که در پياده روها و حاشيه خيابان ها توقف مي کنند، مي بايست به جمع دسته هاي عزاداري بپيوندند، تا جزء عزادارن محسوب گردند.
5. براي مهار حرکات نامناسب احتمالي و ناپخته، افراد ريش سفيد و بزرگترها، در ميان جوانان شرکت کنند، تا هم آداب صحيح عزاداري را به آنان بياموزند، و هم مشوّق آنان به عزاداري مطلوب واقع گردند، زيرا:
از حسين، اکتفا به نام حسين     نبود در خور مقام حسين
بلکه بايد، که خلق دريابند     علت اصلي قيام حسين
شد مکرّر عزاي او، که شود     هر کسي واقف، از مرام حسين112

----------------------------------------------------------------

پی نوشت

1 .مجموعه اين نوشتار، در مراحل مختلف مي تواند مورد استفاده مبلغان و گويندگان محترم، قرار گيرد.
2 . ابو العلاي معرّي (363 ـ 449 هـ) فيلسوف و شاعر بزرگ عرب، سقط الزند، ص 96.
3 . آرکدي لئوکوم، به من بگو چرا؟ ج 3، ص 69.
4 . الشعائر الحسنيه، ص 41.
5 . صدو پنجاه سال جوان بمانيد، ص 134.
6 . ملاقاسم مشهدي.
7 . لغت نامه دهخدا، ج 16، ص 948.
8 . حيوه الحيوان، ج 1، ص 163.
9 . ارشاد القلوب، ص 129.
10 . بحار الانوار، ج 14، ص 320.
11 . مثنوي معنوي، دفتر اول، ص 44.
12 . صائب تبريزي
13 . ارشاد القلوب، ص 128 و 129.
14 . ارشاد القلوب، ص 128 و 129.
15 . سوره مائده، آيه 83.
16 . بحار الانوار، ج 21، ص 24.
17 . فريد الدين عطار نيشابوري.
18 . بحار الانوار، ج 22، ص 151، عيون الاخبار، ج 2، ص 11.
19 . صحيح بخاري، ج 1،? ص 148، بحار الانوار، ج 79، ص 90.
20 . سوره توبه، آيه 92.
21 . ديوان حافظ، ص 92، چاپ حافظ نوين.
22 . مأساة الحسين عليه السلام، ص 121، وسائل الشيعه، ج 10، ص 393.
23 . صحيح مسلم ، ج 2، ص 328 و سفينه البحار، ج 1، ص 96.
24 . صحيح مسلم، ج 2، ص 326.
25.  صحيح مسلم، ج 2، ص 326.
26 . صحيح مسلم، ج 2، ص 332، سوره فاطر، آيه 18.
27 . ارشاد القلوب، ص 126، بحارالانوار، ج 12، ص 264 و 311.
28 . بحار الانوار، ج 11، ص 44 و 176، معاني الاخبار، ص 78.
29 . بحار الانوار، ج 11، ص 44 و 176، معاني الاخبار، ص 78.
30 . بحار الانوار، ج 11، ص 287.
31 . بحار الانوار، ج 11، ص 287.
32 . بحار الانوار، ج 12، ص 114.
33 . سوره يوسف، آيه 84 و 85.
34 . سوره يوسف، آيه 33.
35 . بحار الانوار، ج 46، ص 109.
36 . مکارم الاخلاق، ص 317، بحارالانوار، ج 90، ص 336.
37 . ارشاد القلوب، ص 128.
38 . بحر الانوار، ج 12، ص 264.
39 . بحار الانوار، ج 12، ص 264.
40 . بحار الانوار، ج 12، ص 264.
41 . مکارم الاخلاق، ص 316، بحار الانوار، ج 12، ص 264 و بحار الانوار، ج 46، ص 110.
42 . سفينه البحار، بکي.
43 . الماساةالحسين عليه السلام، ص 118.
44 . السيره النبويه، ج 1، ص 178 ـ 179.
45 . الاستيعاب، ج 1، ص 275.
46 . الاستيعاب، ج 1، ص 275.
47 . بحار الانوار، ج 20، ص 99.
48 . الاستيعاب، ج 1، ص 275.
49 . تاريخ پيامبر اسلام (ص)، ص 532.
50 . بحار الانوار، ج 22، ص 276، اسد الغابه، ج 2، ص 289، الاستيعاب، ج 1، ص 211.
51 . سوره دخان، آيه 29.
52 . بحار الانوار، ج 42، ص 247، و ج 71، ص 167، نهج البلاغه فيض، حکمت 9، ص 1092.
53 . ارشاد القلوب، ص 128، سوره نجم، آيه 60.
54 . بحار الانوار، ج 90، ص 336 و 330.
55 . بحار الانوار، ج 90، ص 336 و 330.
56 . سوره اسري، آيه 109.
57 . سوره مريم، آيه 58.
58 . بحار الانوار، ج 36، ص 349.
59 . کامل الزيارات، ص 63، بحار الانوار، ج 44، ص 251.
60 . بحار الانوار، ج 44، ص 253.
61. کامل الزيارات، ص 57.
62 . مثاقب، ج 3، ص 303، بحار الانوار، ج 46، ص 109.
63 . وسائل الشيعه، ج 10، ص 398.
64 . سفينه البحار، ج 2، ص 196، عشر، بحارالانوار، ج 98، ص 309.
65 . مأساه الحسين عليه السلام، ص 118.
66 . کامل الزيارات، ص 104.
67 . وسائل الشيعه، ج 10، ص 394.
68 . بحار الانوار، ج 44، ص 284.
69 . وسائل الشيعه، ج 10، ص 393.
70 . بحار الانوار، ج 45، ص 257، مأساه الحسين عليه السلام، ص 117، سفينه البحار، دعبل.
71 . الذريعه الي تصانيف الشيعه، ج 20، ص 324، مستدرک الوسائل، ج 3، ص 368.
72 . بحار الانوار، ج 98، ص 320، المزار الکبير، ص 165 ـ 117.
73 . کامل الزيارات، ص 83.
74 . کمال الدين سيد علي بن خواجه مير احمد (996 هـ)، عروف به محتشم کاشاني.
75 . کامل الزيارات، ص 81.
76 . محتشم کاشاني.
77 . کامل الزيارات، ص 89.
78 . کامل الزيارات، ص 89.
79 . کامل الزيارات، ص 90.
80 . بحار الانوار، ج 14، ص 181.
81 . اصول کافي ، ج 1، ص 38، تفسير نور الثقلين، ج 4، ص 629.
82 . سفينه البحار، ج 1، ص 247، بکي، الدر المنثور، ج 6، ص 30.
83 . ثواب الاعمال، ص 314، بحار الانوار، ج 12، ص 162.
84 . کامل الزيارات، ص 91، مجمع البيان، ج 9، ص 65، تفسير نور الثقلين، ج 4، ص 628، بحار الانوار، ج 14، ص 175.
85 . کامل الزيارات، ص 90.
86 . کامل الزيارات، ص 93، الدر المنثور، ج 6، ص 31.
87 . کامل الزيارات، ص 93، الدر المنثور، ج 6، ص 31.
88 . بحار الانوار، ج 14، ص 183.
89 . الميزان في تفسير القران، ج 18، ص 142، الدر المنثور، ج 6، ص 31.
90 . کامل الزيارات، ص 79 و 80.
91 . کامل الزيارات، ص 79 و 80.
92 . شمع جمع، ص 189.
93 . وسائل الشيعه، ج 10، ص 394.
94 . وسائل الشيعه، ج 10، ص 394.
95 . قرب الاسناد، ص 18، وسائل الشيعه، ج 10، ص 392.
96 . الشعائر الحسنيه، ص 66 - 70.
97 . کامل الزيارات، ص 105.
98 . صحيح مسلم، ج 2، ص 335.
99 . المکاسب، شيخ انصاري، ص 55.
100 . من لا يحضر الفقيه، ج 4، ص 180، وسائل الشيعه، ج 13، ص 294.
101 . وسائل الشيعه، ج 12، ص 88، من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 116.
102 . مکارم الاخلاق، ص 317، بحار الانوار، ج 90، ص 336.
103 . کامل الزيارات، ص 105.
104 . استفتاآت، ج 2، ص 28.
105 . سياسه الحسنيه، ص 44.
106 . شمس لنگرودي.
107 . مفاتيح الجنان، ص 429، زيارت وارث.
108 . وسائل الشيعه، ج 10، ص 397، کامل الزيارات، ص 101، بحار الانوار، ج 44، ص 287.
109 . مستدرک الوسائل، ج 2، ص 217.
110 . وسائل الشيعه، ج 10، ص 392.
111 . خوشدل تهراني، اشک شفق، ج 1، ص 207.
112 . صابر همداني، حسين پيشواي انسان ها، ص 53.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.