سیمای مردم جزیره العرب در خطبه فدکیه
متن خطبه: «وَ كُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ، مُذْقَةَ الشَّارِبِ، وَ نُهْزَةَ الطَّامِعِ، وَ قُبْسَةَ الْعِجْلانِ، وَ مَوْطِيءَ الْاَقْدامِ، تَشْرَبُونَ الطَّرْقَ، وَ تَقْتاتُونَ الْقِدَّ، اَذِلَّةً خاسِئينَ، تَخافُونَ اَنْ يَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِكُمْ.»
ترجمه متن: «و شما بر كناره پرتگاهى از آتش قرار داشته و مانند جرعهاى آب بوده و در معرض طمع طمّاعان قرار داشتيد، همچون آتشزنهاى بوديد كه بلافاصله خاموش مى گرديد، لگدكوب روندگان بوديد، از آبى مى نوشيديد كه شتران آن را آلوده كرده بودند، و از پوست درختان به عنوان غذا استفاده مىكرديد، خوار و مطرود بوديد، میترسيدند كه مردمانى كه در اطراف شما بودند شما را بربايند».
پس از آنکه حضرت فاطمه (س) شیوه هدایت گری رسول خدا(ص) را بیان فرمودند در فراز سیزدهم، در مقام تحلیل گذشته مردم جزیره العرب بر آمدند تا مهاجر و انصار بدانند در چه موقعیتی قرار داشتند و رسول خدا(ص) با چه زحمتی توانسته است آنان را از آن موقعیت سخت عبور دهند از این رو چند مشکل را بیان می کنند:
اول: مردم جزیره العرب از نظر «فکری وعقیدتی» در اوج سقوط و انحراف قرار داشتند که آتش آن دامن همه را گر فتنه بود و همه از جمله مهاجر و انصار، از کسانی بودند همان چوپ و سنگی که خود آن را ساخته بودند به عنوان معبود می پرستیدند وآن را واسطه بین خود و خدای حقیقی می دانستند: «وکنتم علی شفا حفره من النار».
دوم: ازنظر «اجتماعی» آن چنان شخصیت و کرامت انسانی مردم جزیره العرب آسیب دیده بود طبقه ممتاز آن را به صورت برده می دید و همه کس از هر طرف به سراغ آنان می آمد تا با بکار کشیدن آنان در جهت منافع اقتصادی خود بهره برداری نماید«مذقه الشارب».
سوم: ازنظر«سیاسی» مردم جزیره العرب در موقعیتی قرار داشتند که نمی توانستند سرنوشت خودشان را به دست بگیرند بلکه طبقه ممتاز که همان سران قبایل بودند با قلدری و زور شخصیت و کرامت آنان را لگد مال می کردند و به جای آنان تصمیم می گرفتند و از منابع و سرمایه انسانی و اقتصادی آنان به نفع خود بهره برداری می کردند: «ونهزه الطامع، وقبسه العجلان، ومو طی الاقدام».
چهارم: ازنظر «اقتصادی» به دلیل این که منابع سر شار و حاصل دسترنج مردم در اختیار طبقه خاصی قرار داشت عموم مردم از نظر زندگی و رفاهی و بهداشت درموقعیت رقت باری قرار بگیرند چرا که آب شرب آنان از گودال هایی بود که حیوانات درآن ادرار کرده بودند،غذای آنان نیز از پوست دباغی نشده ای بود که با جوشاندن آن آبگوشت درست می کردند و سبزیجات آنان نیز از برگ درختان بود و این گونه، مهاجر و انصار امر معاش کرده و زندگی می کردند: «تشربون الطرق،وتفتانون «القد»الورق».
پنجم: از نظر «امنیت روحی و جسمی» آن چنان در ترس و ناامنی بسر می بردند که هر لحظه احساس می کردن قدرتمندان یورش برده و همه آنان را به اسارت و بردگی بگیرند: «اذله خاسئین،تخافون آن یتخطفکم الناس من حولکم».
افزودن دیدگاه جدید