اولین پیام امام خمینی(ره) به مناسبت روز پاسدار
اولین پیام امام خمینی(ره) به مناسبت روز پاسدار
حضرت امام خمینی(ره) در سوم شعبان سال 1399 هـ . ق برابر با هفتم تیرماه 1358 هـ . ش پیامی به مناسبت ولادت امام حسین(ع) فرستادند و در این پیام سوم شعبان را روز پاسدار نامیدند.
بسم الله الرحمن الرحیم
«روز مبارک سوم شعبان المعظم را که روز طلیعه پاسدار و پاسداری از مکتب مترقی اسلام است، به عموم هم میهنان و به خصوص پاسداران انقلاب اسلامی تبریک عرض می کنم و به حق باید این روز معظم را روز پاسدار بنامیم. روز ولادت باسعادت بزرگ پاسدار قرآن کریم و اسلام عزیز است، پاسداری که هر چه داشت در راه هدف اهدا کرد و اسلام عزیز را از پرتگاه انحراف رژیم طاغوت بنیامیه نجات داد... اگر فداکاری پاسداران عظیم الشأن اسلام و شهادت جوان مردانه پاسداران و اصحاب فداکار او نبود اسلام در خفقان رژیم بنیامیه و رژیم ظالمانه آن وارونه می شد و زحمات نبی اکرم(ص) و اصحاب فداکارش به هدر می رفت».
پاسدار در لغت به معنی نگهبان و مراقب است. پاسداران کسانی اند که در حساس ترین لحظه های تاریخ، از میان خلق برمی خیزند و همچون دژی مستحکم، مردانه و شجاعانه در جهت رسیدن به حق و حقیقت و حفظ آن، گام برمی دارند.
در تاریخ تمدن بشری کم بوده اند کسانی که برای برافراشته داشتن چراغ حق و ترویج اخلاق کریمه، همه هستی و آمال خود را بر سر هدف خویش بگذارند.
کمر بستن برای احیای حقیقت خواهی، همتی جانانه میطلبد و تنها از مردانی چون حسین(ع) برمی آید که آزادگی و شور حقیقت جویی اش، چنان حماس های آفرید که تا همیشه نامش جاودان و موجب احترام انسان های حق طلب خواهد بود.
امام حسین(ع) هنگامی که تحریف گران حقیقت، از سنت و سیره پیامبر اکرم(ص) و آن چه خداوند در شریعت اسلامی و از زبان قرآن بنا نهاده بود، تصویری مغایر با واقعیت ارائه کردند، بر خود فرض دید تا برای احیای آن سنت فراموش شده و نهادینه کردنش در میان امت اسلام، قیام تاریخی و حماسی اش را آغاز کند و بدین ترتیب، از دین جد خود پاسداری کند.
می توان نمونه هایی از رادمردی پاسداران را در تاریخ انقلاب اسلامی ایران یافت؛ پاسدارانی که در دفاع از کیان و کشور خود فداکاری کردند و با روحیه شهادت طلبی، انسجام درونی و خلاقیت نظامی، در صحنه های مختلف به نبرد پرداختند و با الهام از حضرت سالار شهیدان، اباعبدالله الحسین(ع)، با بذل خون و جان خویش و جانبازی ها و ایثارگری ها، نگذاشتند دست سربازان شیطان، به ذرهای از خاک میهن اسلامی برسد. روز پاسدار را به همه ارجمندان پاسدار، شادباش میگوییم!
سبزپوشانِ بهارِ ایمان
پاسدار، حسینواره زمانه است و شرح دوباره پروانه؛ پروانه بی ادعایی که با طواف گرد شمع آزادگی، حریم و حرمت وطن را پاس می دارد. شما، هم شاگردی های مکتب علی اکبر و قاسمید که در کتاب پارسی وطن، هم خانواده با لغات جانبازی و شهادتید. درخت وجودتان هماره سرفراز باد، ای سبزپوشان بهار ایمان!
روزتان، یادآور پرچم فتحیست که با پیراهن خونین حسین در کربلا بر افراشته شد و امروز به شما رسید تا همیشه اولین داوطلب برای فرشته شدن و پریدن باشید. پاسدار، یعنی آن که در ناگهانی از حادثه، همواره لبیک گوی فرمان «حی علی خیرالعمل» است؛ زیرا در مسیر عشق، تنها عمل است که ایمان را گواهی می دهد.
گفتن از شما، گفتن از عروج و خدا و پرواز است؛ آن هنگام که در آغوش خطر، برای خفتن چشم های امن دیگران، تن به آتش می دهید.
پاسداران، مظهر آزادگی
ای پاسداران حریم عشق! مگر می توان بی نام و یاد شما در فرهنگ لغات این سرزمین، به مفهوم آزادی و رهایی رسید؟!
آتشفشان غیرتتان، چراغ و روشنایی مرزهایی است که جز گامهای آشنایتان، بیگانه ای را به خود نخواهد دیدکه نقطه اشتراک شما با حسین، آزادگی است.
شهادت، معبری است که از مسیر تو آغاز می شود، با تو همراه است و به تو می رسد. بیهوده نیست نقش پلنگ لباس تو، آن هنگام که روحی رشید را چون تو دربرمی گیرد؛ زیرا رشادت، برازنده شهادت است و رساندن پرچم قیام حسین به انقلاب مهدی(عج)، رسالتی است که شایستگی شما بر دوشتان نهاده است. طلوع سپیده نامتان در موسم میلاد فرزند علی(ع) چه زیباست!
مبارک باد روز پاسدار؛ روز آنان که با پروانه حضورشان به دور شمع وطن، غیرتی حسینی را از کربلا تا قلّه های دماوند به دوش می کشند.
شعر
پشت این خاک به لبخند شماها گرم است
علی سعادت شایسته
چفیه محکم کن و بردار برادرها را
بتکان بار دگر شانه سنگرها را
باغ این بار در آشوب دگر افتاده است
باغبان، امر بده خیل صنوبرها را!
بیستون چشم به دستان تو دارد این بار
تیشه بردار و بزن ریشه خیبرها را
شب رسیده است که در خاطرهها تازه کند
رقص یکباره مینها و منورها را
آسمان بار دگر بوی پریدن دارد
خبر تازه ببر خیل کبوترها را
دُوْر گردید و یک بار دگر نوبت شعر
مژده مِیْ بده این دست بهساغرها را
نوبت تنگه رسیده است که دربرگیرد
قامت غرق بهخون گشته پرپرها را
پشت این خاک به لبخند شماها گرم است
تازه کن قصه لبخند دلاورها را
نوبت توست برادر که در این آخر کار
بسپاری به دل خاک، برادرها را
چفیه محکم کن تا باد بداند که هنوز
نتوان برد از این باغچه باورها را
منبع:hawzah.net
برای دریافت مطالب پیوسته کلیک کنید
افزودن دیدگاه جدید