رفتن به محتوای اصلی
یادداشت تبلیغی

اشعار به مناسبت وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها

تاریخ انتشار:
پیامبر اکرم(ص) به خدیجه(س)، اولین و برترین همسرش، عشق می ورزید و علاقه نشان می داد; هرگاه در طول زندگی اش نام خدیجه به میان می آمد، از او به بزرگی یاد می فرمود و برایش استغفارمی کرد.

وفات حضرت خدیجه(ع)

می سوزم و چو شمع سحر آب می شوم

از غصۀ فراق تو بی تاب می شوم

****************

دارم به پای پیکر تو گریه می کنم

بر لحظه های آخر تو گریه می کنم

****************

اکنون که زخم رفتن تو بر جگر نشست

این کوه درد بر سر دوش پدر نشست

****************

با دخترت تو این دم آخر سخن بگو

مادر بیا و حرف دلت را به من بگو

****************

بابای من ز هجر تو دلگیر می شود

قلب جوان او ز غمت پیر می شود

****************

مادر بیا به خاطر زهرا بمان مرو

حتی گرفته است دل آسمان مرو

****************

مادر بمان ز بیت نبوت صفا مبر

آرامش و قرار دل مصطفی مبر

****************

مادر بمان و از دل این خانه پا مکش

بر صورت شکستۀ خود این عبا مکش

****************

داری تو عزم رفتن از این خانه می کنی

سقف دل مرا ز چه ویرانه می کنی

****************

من التماس می کنم ای مادر عزیز

امشب بیا و خاک عزا بر سرم مریز

****************

این زندگی بدون تو دشوار می شود

تو می روی و دسته گلت خار می شود

****************

تو می روی و فاطمه ات می شود یتیم

گردد دچار رنج و مصیبات بس عظیم

****************

تو می روی و فاطمه آزار می کشد

آزار ها از آن در و دیوار می کشد

****************

تو می روی و شعله کشد دست بر رُخم

روزی به تازیانه دهد خلق پاسخم

****************

تو می روی و داغ به سینه نشستنی است

روزی رسد که پهلوی زهرا شکستنی است

****************

رضا رسول زاده

***

مادر سلام حال غریبت چگونه است؟

مادر بگو که رنج مصیبت چگونه است؟

****************

حالی غریب داری و در فکر رفتنی

دردی به سینه داری و حرفی نمی زنی

****************

داری برای رفتن خود چانه می زنی

موی مرا به گریه چرا شانه می زنی

****************

با دانه های اشک تو افطار می کنم

همسایه را ز داغ تو بیدار می کنم

****************

همسایه ها برای تو پرپر نمی زنند

داری تو می روی و به تو سر نمی زنند

****************

مادر بگو که مکه چه آورده بر سرت

که قد خمیده می روی از پیش دخترت

****************

بخشیده ای تمام خودت را به آفتاب

و زنده شد به مهر تو مادر ابوتراب

****************

چیزی نمانده است که دیگر فدا کنی

باید برای رفتن زهرا دعا کنی

****************

حالا که پر کشیدن تو گشته باورم

آیا کفن برای تو مانده است مادرم؟

****************

محمد حسین لطیفیان

***

می سوزم از شرار نفسهای آخرت

از لحن جانگداز وصایای آخرت

****************

دستم به دست بی رمقت می شود دخیل

در پیش دیدگان گهربار جبرئیل

****************

دستم شبیه دست تو تبدار می شود

دیوار غصه بر سرم آوار می شود

****************

رحمی نما به حال پریشان دخترت

مادر مکش عبای پدر را تو بر سرت

****************

مادر بمان کنار گل یاس باغ خود

آتش مزن به حاصل خود با فراق خود

****************

فصل بهار خانه مان را خزان مکن

مادر بمان و نیت ترک جهان نکن

****************

مادر حلال کن که دعایم اثر نکرد

شرمنده ام قنوت عشایم اثر نکرد

****************

اشک غمت به ساحل پلک ترم نشست

سنگ فراق شیشۀ قلب مرا شکست

****************

«امن یجیب» خواندن من بی نتیجه ماند

زهرا یتیم گشت و پدر بی خدیجه ماند

****************

وحید قاسمی
منبع: hawzah.net

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.