درس هایی از قرآن کریم 8
موضوع: قرآن، شفای بیماری های ظاهری و باطنی(1)
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
اللهم صل علی محمد و آل محمد...
«وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَساراً» (اسراء/82) قرآن میگوید: من شفا هستم. این شفا یعنی چه؟ یعنی اگر کسی گوشش درد میکند، قرآن بخواند خوب میشود. ما منکر این نیستیم که گاهی سوره حمد خوانده شده و هم حدیث داریم و هم تجربه داریم. اما قرآن که میگوید: من شفا هستم، حدیث داریم شفای از بیماریهای روحی است.
1- راه درمان بیماری تکبّر
یکی از بیماریهای روحی تکبر است. چطور قرآن شفاست؟ قرآن اول میگوید: ببین تو هیچی بودی. «وَ لَمْ يَكُ شَيْئا» (مریم/67) یک آیه دیگر میگوید: میدانی حالا یک چیزی هم که شدی، قابل گفتن نبودی. «لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً» (دهر/ 1) اول میگویم: هیچی هستی، بعد میگویم: ارزشی ندارد. هستی ولی کم ارزش هستی. بعد میگوید: میدانی حالا هم که مذکور شدی، به پستی اسم تو را میبرند. «ماءٍ مَهِينٍ» (سجده/8) مهین در عربی، مهین فارسی یعنی ماه! اسم دختر را مهین میگذارند، یعنی مثل ماه است. مهین یعنی مثل ماه هستی که اسم دختر را میگذارند. مهین عربی به معنی اهانت است، یعنی پست.پس مرحله اول «وَ لَمْ يَكُ شَيْئا» هیچی، هیچی، هیچی! مرحله دوم که چیزی شدی، «لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً» قابل ذکر نبوده است. مرحله سوم، وقتی هم قابل ذکر شدی به زشتی اسمت برده شد. «ماءٍ مَهِينٍ» بعد آیه دیگر داریم، «خَلَقَكُمْ مِنْ تُراب» (روم/20) از خاک بودی. الآن من و شما که اینجا نشستیم، از خاک هستیم. چرا؟ چون من و شما از نطفه پدر و مادر هستیم، نطفه پدر و مادر از غذای پدر و مادر که خوردند، غذای پدر و مادر از همین مواد زمینی است. یعنی ذرات خاک برنج و سیب زمینی و سبزی و کاهو و عدس و ماش و نخود و لپه شد، همین ذرات خاک، غذا شد و غذا نطفه شد و ما هم از آن نطفه هستیم. یعنی از خاک هستیم.
اگر آدم توجه داشته باشد، حدیثی هم داریم اول نطفه بودید، آخر هم جیفه و مردار هستید، وسط هم که... اول انسان نطفه، آخر انسان مردار، وسط هم الی آخر.... قرآن شفاست یعنی تو را به یاد این میاندازد که نبودی. دیشب گفتم: یک مگس نمیتوانید خلق کنید. مگس یک چیزی را بردارد و فرار کند، نمیتوانید از او بگیرید. عاجز هستید. «أنا الصغیر الذی بیته» (دعای امام علی (علیه السلام) در مسجد کوفه) بچه بودم، بزرگم کردی. بیسواد بودم. ضعف داشتی. قوت دادم، بعد از قوت دوباره ضعیفت کردم. «وَ اللّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الابْصارَ وَ الافْئِدَة» (نحل/78) «اخرجکم» شما را خارج کرد. «مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ» از شکم مادر که بیرون آمدید، «لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً» هیچی بلد نبودید. سالی چند بچه از پشت بام پایین میافتد؟ تا حالا شنیدهاید یک کره خر پایین بیافتد. یعنی کره خر نگاه میکند، میفهمد فاصله دارد. این «لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً» یعنی به اندازه کره خر هم، هیچی بلد نبودیم. دیدید بچه آتش را برمیدارد بخورد. اصلاً نمیفهمد این آتش است. آخر آدمی که هیچی بلد نبود، فاصله سرش نبود، آتش و زغال را نمیشناسد، «لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً» هیچی نمیدانیم، حالا دو تا کلمه بلد شدیم، چه خبر است؟ قرآن شفاست، یعنی هی میگوید: یادت نرود. خدا به پیغمبر میگوید: یکبار فکر نکنی کسی هستی. «أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتِيماً فَآوى» (ضحی/6) آیا یادت میآید یتیم بودی و راه به جایی نداشتی؟ «آوی» یعنی من به تو مأوا دادم؟ «وَ وَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدى» (ضحی/7) یادت میآید گیج بودی و نمیدانستی چه کنی؟ من راهنماییات کردم. «وَ وَجَدَكَ عائِلًا فَأَغْنى» (ضحی/8) یادت میآید فقیر بودی، من شکم تو را سیر کردم. پولدارت کردم! «فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلا تَقْهَرْ» (ضحی/9) تو از خودت یتیمی را چشیدی، سر به سر یتیمها نگذاری. یتیم را رد نکنی. «وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ» (ضحی/10) فقیری میآید او را رد نکنی. خودت هم مزهاش را چشیدهای. من مزه یتیمی و فقر را به تو چشاندم. که حالا که پیغمبر شدی و رهبر شدی، درد آشنا باشی. درد دیگران را لمس کنی. معنای قرآن شفا است، این است. ضعفها را به رخ آدم میکشد. که آدم را دیگر باد نگیرد.
2- راه درمان مشکلات خانوادگی در قرآن
قرآن داروی مسائل خانوادگی است. مثلاً میگوید: میخواهی همسر بگیری، فکل شکل و پولش را نکن. اول ببین مخ او به مخ تو میخورد یا نه؟ زن و شوهر باید کُفو باشند، باید همدیگر را بشناسند، یعنی باید فکرشان به هم نزدیک باشد. نه لباس، اگر من ابریشم هستم، تو هم ابریشم. اگر من لیسانس هستم، تو هم لیسانس هستی. اگر من فلان منطقه خانهام است، تو هم باید فلان منطقه باشی. اینها که کُفو نیست. باید فکر به هم بخورد. پیغمبر ما یتیم و فقیر بود، خدیجه یک زن ثروتمند بود. اما فکرشان به هم میخورد. اما فرعون و خانمش هر دو در کاخ بودند، فکرشان به هم نمیخورد. معنای کُفو این نیست که مدرک ما، ماشین ما، خانه و تلفن و اینها به هم بخورد. انسان... «وَ لَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكَةٍ» (بقره/221) قرآن میگوید: اگر هم میخواهی زن بگیری، اصل برای شما ایمان است.
اول اینکه اختلاف نکنید. با هم بسازید. میآمدند خدمت امام عقد میخواندند، من شنیدم که به عروس و دامادها میگفت: بروید با هم بسازید. گیر ندهید. گیر ندهید زندگی شما شیرین میشود. تو گفتی: خانه میخرم! خوب نتوانستم بخرم. رهن میکنم. تو گفتی: یخچال من پانزده فوت است. پس چرا نه فوت منزل ما آوردی؟ سر یخچال و خانه و ماشین گیر ندهید. زندگی شیرین است. تو انسان هستی. عروس انسان است. انسان بخاطر جماد نباید دعوا کند. این قالی یا پنبه باشد، یا پشم باشد یا ماشینی باشد و یا دستباف. هرچه باشد، پشم است. دنیا فقیر باشی روی زیلو مینشینی، نخ است. پولدار هم شدی،روی قالی مینشینی، پشم است. دنیا سر و تهش نخ و زیلو است. فقیرها روی زیلو مینشینند که نخ است. پولدارها روی قالی مینشینند، که پشم است. آخر نخ و پشم اینقدر ارزش ندارد که انسان خودش و نسلش و اعصابش و عمرش را فدا کند. با هم بسازید. با هم رفیق باشید، «وَ عاشِرُوهُنَ بِالْمَعْرُوف» (نساء/19) زندگی شما شیرین باشد، معروف باشد. توقع زیادی از هم نداشته باشید. اگر بنا شد آمریکا زیاده طلب باشد، عروس و داماد هم زیاده طلب باشد، خوب عروس زن شما شده است اما نوکر مادرت که نیست. کلفت مادرت که نیست. نه! مادر من مریض شده، تو باید خادم مادر من هم باشی. من زن تو هستم، خادم مادرت که نیستم. وقتی یک مرد عروس میگیرد، این مادر پیرش را هم به عروس تحمیل میکند. عروس هم بداند که اگر فردا به یک پیرزنی کمک کند، فردا خودش پیر میشود، کمک خواهند کرد! از هر دستی بدهید به همان دست میگیری. عروسهایی که به این پیرزنها نیش میزنند، فردا هم نیش خواهند خورد. هرکس نیش بزند، نیش میخورد.
اختلاف نداشته باشید. در مراسم بله برون گیر ندهید. حضرت شعیب به موسی گفت: دخترم را به تو میدهم، هرطور برایت آسان است. «وَ ما أُرِيدُ أَنْ أَشُقَ عَلَيْكَ» (قصص/27) فقط میخواهم برای تو آسان باشد. شد، شد. نشد، نشد. کمالات را به رخ نکشیم. داماد بگوید: من مدرکم چیست. عروس بگوید: من مدرکم چیست.
3- برتری طلبی، عامل بروز طلاق و جدایی
یکی از دانه درشتهای جمهوری اسلامی، از آن دانه درشتها و پنج، شش تای اول است. پریروز، جمعه یکی از آنها به من میگفت: بخشی از طلاقهایی که زیاد شده این است که به رخ هم میکشند. زن تحصیلاتش بالا است. فکر میکند حالا که فوق لیسانس است، مثلاً باید چنین و چنان باشد. مرد حالا لیسانس دارد یا فوق دیپلم است یا دیپلم دارد. به رخ هم نکشید. پیغمبر ما همه چیزی بلد بود، زنش یک زن خانهدار بود. هیچ کجا دیدید به هم... این کلمه که به رخ میکشند، قرآن انتقاد میکند. میگوید: «أَنَا أَكْثَرُ مِنْكَ مالًا وَ أَعَزُّ نَفَراً» (کهف/34) انتقاد میکند که او میگفت: من بهتر هستم و او میگفت: من بهتر هستم.
یک جایی عروسی بود، داشتند میزدند و میکوبیدند، شعرش به گوش من هم رسید. من خانه دیگر بودم. دیدم میگویند: عروسینا به خود ننازید، داماد ما بهتره! خانواده داماد میگفتند: دامادینا به خود ننازید، عروس ما بهتره. دیدم ببین فتنه از همین الآن شروع میشود! چه کسی بهتر است و چه کسی بهتر نیست، به سلمان فارسی گفتند: ریش تو بهتر است یا دم سگ؟ میخواستند او را ذلیل کنند. فرمود: نمیدانم! هرکدام از پل صراط رد شود.
در خانه امام رضا نشستید، از امام رضا برای شما بگویم. امام رضا فرمود: «الْغِنَى وَ الْفَقْرُ» (بحارالانوار/ج69/ص53) چه کسی غنی است و چه کسی فقیر است؟ صبر کنید در قیامت به شما میگویم. «بَعْدَ الْعَرْضِ عَلَى اللَّه» قیامت به شما میگویم چه کسی غنی است و چه کسی فقیر است؟ آقای قرائتی جلسه خوب بود یا نه؟ پوستش خوب است. اما واقعاً خوب بود، در قیامت معلوم میشود. بد بود، قیامت معلوم میشود. یک کاری کنید خانم غصه نخورد. البته اینکه میگویم چون میدانم خانم امشب در جلسه نیست.
«وَ لا يَحْزَن» (اخزاب/51) طوری زندگی نکنید که خانمتان غصه بخورد. حزن، البته لازم هم نیست راضی باشد. چون هیچ زنی راضی نیست. و لذا قرآن گفته: «أَدْنى أَنْ... يَرْضَيْنَ». یک آیه داریم که میگوید: اگر فکرت این است که همسر از شما راضی باشد، دنبال صد در صد نگرد. ولی همین که «یَرضَینَ» راضی باشند. اگر هم اختلافی شد، به فامیلها نکشید. «يُصْلِحا بَيْنَهُما» (نساء/128) اینها همه قرآن هست. اینکه میگویم: قرآن شفاست، یعنی قدم به قدم با قرآن تربیت شویم.
چرا میروی به مادرت و فامیلهایت میگویی؟ عرضه نداری خودت در خانه مدیریت کنی؟ یک کلام بگو: من معذرت میخواهم تمام شود و برود. معذرت میخواهم. اشکال دارد یک مردی از زنش عذرخواهی کند یا زنی از مردش عذرخواهی کند. یک قصه بگویم؟
میگفت: وارد خانه امام صادق شدم. رنگ امام پریده بود. گفتم: آقا رنگ شما پریده است. فرمود: بله، ناراحت هستم. گفتم: آقا چه شده؟ گفت: من مکرر به خانمم گفتم: پشت بام نرود. چند بار گفتم و تذکر دادم. باز وارد خانه شدم و دیدم بچه بغلش است و دارد از نردبان به پشت بام میرود. تا مرا دید، ترسید. چون چند بار به او تذکر دادم، ترسید و بچه از دستش افتاد و مرد. امام صادق فرمود: من از مرگ بچهام ناراحت نیستم. از این ناراحت هستم چرا زنم از من ترسید؟
4- مذمت احترام از روی ترس
چرا مرد باید طوری باشد که زنش از او بترسد؟ ما فکر میکنیم مرد کسی است که زنش از او بترسد. خوب گرگ، پس گرگها مرد هستند! چون همه گوسفندها از گرگ میترسند. اگر مردم از زبان من بترسند و احترام مرا بگذارند، معلوم میشود پست ترین آدمها هستیم. چون حدیث داریم هرکس را مردم از ترس زبانش احترامش کنند، این بدترین آدمها است. «شَرُّ النَّاسِ مَنْ أَكْرَمَهُ النَّاسُ اتِّقَاءَ فُحْشِهِ» (من لا یحضر الفقیه/ج4/ص352) حدیث داریم بدترین آدمها کسی است که از آنها بترسند. اگر مادر شما از شما ترسید، غذا را گرم کرد، معلوم میشود بسیار آدم پستی هستی. این جوان آدم پستی است، مادرش از او میترسد. خواهرش از او میترسد. برو نان بگیر! چشم، میترسد. هرکس از کسی ترسید، این بدترین آدمها است. از شما نترسند.
ما دو تا بله قربان داریم. یک بله قربان داریم محمدی است. یک بله قربان داریم فرعونی است. قرآن بخوانم. به پیغمبر میگوید: اینکه مردم دورت بله قربان میگویند، چون دوستت دارند. «وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا» قاری: «وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِك» (آلعمران/159) پیغمبر اگر اینکه مردم دور تو میچرخند، چون دوستت دارند. اگر دوستت دارند بله قربان میگویند، این ارزش دارد. اما اگر از تو ترسیدند و بله قربان گفتند، این ترس است. بله قربان از روی ترس فایده ندارد. از فرعون میترسیدند، «استخف قومه..» برو گمشو! میگفت: بله قربان! اگر ترسیدند و بله قربان گفتند. این بله قربان فرعونی است. اگر تو را دوست داشتند، مهم است...
یکوقت زمان قدیم، نه خیلی قدیم. شاید ده، بیست سال پیش یکی از این شهردارهای یکی از استانها به من گفت: ما از مردم پول میگیریم و مردم نق میزنند. ولی شما آیت اللهها پول میگیرید، مردم دستتان را میبوسند. چرا مردم به شهردار با نق پول میدهند. ولی به مرجع پول میدهند و دست آقا را هم میبوسند؟ گفتم: از شما میترسند. ندهند خانهشان را خراب میکنید! بولدیزر میاندازید و پایان کار نمیدهید. اگر از ترس پولت را دادند، این پول خیلی ارزش ندارد. اما مرجع تقلید از ترس نیست. دوستش دارند و براساس محبت است. خیلی مهم است!
یک کسی وصیت کرده بود، یک انبار خرما دارم بعد از فوتش به فقرا بدهند. حضرت فرمود: این یک دانه خرما را با دستش میداد، ارزشش بیشتر بود که یک انبار خرما را بعد از مرگش بدهند. چون انبار خرما بعد از مرگ، دیگر آن صاحب مرده، بنده خدایی که از دنیا رفته دیگر رشد نمیکند. او سخاوتش گل نمیکند. او دیگر مرد. اما اگر یک دانه خرما را با دست خودش میداد، با همین یک دانه خرما سخاوتش رشد میکرد. یک انبار خرما را بعد از مرگ بدهند، دیگر این نیست که رشد کند. اگر شما یک فحشی را شنیدی، گفتی: «وَ الْكاظِمِينَ الْغَيْظ» (آلعمران/134) اگر فحش شنیدی و ساکت شدی، رشد است. وگرنه اگر بعد از مرگ هرچه هم فحش بدهند، شما دیگر نیستی جواب بدهی. آنجا کظم غیظ نیست.
به یک کسی گفتند: برنج نخور چاق میشوی. گفت: چاقی چه ضرری دارد؟ فقط آنهایی که زیر تابوت هستند، فحش میدهند. ما هم که مردهایم هرچه میخواهند، بگویند. آن چیزی ارزش دارد که انسان بتواند بشنود و کظم غیظ کند. این ارزش دارد. «وَ الْكاظِمِينَ الْغَيْظَ وَ الْعافِينَ عَنِ النَّاس»
5- شیوه درست معاشرت خانوادگی در قرآن
چه کنیم در انتخاب همسر، دنبال مدرک و شکل و فامیل و جهازیه و مهریه نباشیم؟ ببینید مخ به مخ بخورد. معنای کُفو این است. 2- چطور زندگی کنیم؟ قرآن گفته: «عاشِرُوهُنَ بِالْمَعْرُوف» (نساء/19) رفتارمان با خانم... طوری زندگی کنیم که خانم غصه نخورد. «وَ لا يَحْزَنَّ» غصه نخورد. «وَ يَرْضَيْنَ» خانم از شما راضی باشد. «تَقَرَّ أَعْيُنُهُن» (احزاب/51) به شوهر که نگاه کرد، نور چشمش باشد. اگر اختلافی شد، «يُصْلِحا بَيْنَهُما» بین خودشان حل کنند. به فامیل نکشانند. در قرآن نسخه این است. «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاء» (اسراء/82) قرآن شفاست، معنایش این است. اگر نتوانستند خودشان صلح کنند، یکی یک داور، هیأت کشی نکنید، گروه بندی... فامیل زن یک نفر، «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها» (نساء/35) یک کلمه یک کلمه بخوانید تا من هم... «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما» اگر نگران بودید بین عروس و مرد شقاق واقع شود، «فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ» اگر نگران بودید... اصلاً چرا گفته: «شِقاق بَینِهِما»؟ چرا نگفته: «اختلاف بینهما»؟ نکته فنی میخواهم بگویم. زیادی دقت کنید. لطیف است. میگوید: اگر بین زن و شوهر شقاق آمد. نگفته بینشان اختلاف است. فرق بین اختلاف و شقاق چیست؟ اختلاف بین دو چیز است. شقاق یکی که دو تا شود، میگویند: شقاق! مثلاً میگویید: شقه گوشت! چرا؟ چون یکی بود. شما دو تا کردی. شقه گوشت! شقاق یعنی عروس و داماد، زن و شوهر شما یکی هستید. اصلاً چطور دو تا شدید؟ شق القمر، یعنی ماه دو تا شد. چون ماه یکی بود و دو تا شد. اگر یکی، دو تا شود، میگویند: شقاق! «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما» اگر نگران هستی که زن و مرد، عروس و داماد که یکی هستند، شقه شوند، «فَابْعَثُوا حَكَماً» یک داور از فامیل مرد، «مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها» از فامیل مرد یکی، از فامیل زن یکی، نه تیم مذاکره کنندگان، پنج بعلاوه یک نیست. یکی از این و یکی از آن! بیایند مسأله خانوادگی را حل کنند. «من اهله» باشد. غریبه نباشد. اگر زن و شوهر مشهدی هستند، نزد قاضی مراغه بروند. زن و شوهر مراغه نزد قاضی سبزوار بروند، غریبه باشد موج میپیچد و همه میفهمند. در فامیل خودتان یکی از فامیل مرد و یکی از فامیل زن، بیاید منتهی به شرط اینکه فامیل نگوید: من نماینده زن هستم. به نفع زن میکشم! مرد هم بگوید: من هم نماینده مرد هستم، به نفع مرد میکشم. چه میشود؟ میشود او میکشید و من میکشیدم! هیچی پاره میشود. بکش بکش است.
6- اصلاح مشکلات، نه جانبداری بی جا
الآن ما وکیلهایی که میگیریم، برای دفاع میگویند: من این مبلغ را میدهم. برو به نفع من یک تبصره و ماده پیدا کن. او میگوید: پنج میلیون داده؟ من یک وکیل میگیرم، ده میلیون به او میدهم. ما به وکیل پول میدهیم که برود به نفع ما بکشد. اینجا اگر عروس و داماد اختلاف شدند، نمیگوید: به وکیل بگویید به نفع تو بکشد. «إِنْ يُرِيدا إِصْلاحاً» هردو نیتشان اصلاح باشد. او میکشید و من میکشیدم نیست! «إِنْ يُرِيدا إِصْلاحاً يُوَفِّقِ اللَّهُ» خدا توفیق میدهد. «إِنْ يُرِيدا إِصْلاحاً يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُما» اگر دو داور هدفشان اصلاح باشد خدا اینها را جوش میدهد. اگر نیت تو پاک باشد، موفق میشوی. ولی اگر نیت پاک نباشد... صلواتی بفرستید. (صلوات حضار)
سفرههای چشم و هم چشمی، عزاداریهای چشم و هم چشمی، جشنها و مهمانیهای چشم و هم چشمی. یک بنده خدایی یک شتری را کشت، آبگوشتی درست کرد و قابلمه قابلمه در خانهها داد. یک قابلمه هم در خانه یک نفر داد. گفت: من خودم رئیس قبیله هستم. تو برای من قابلمه آوردی؟ لگد زد و قابلمه هوا رفت. به قبیلهاش گفت: به کوری چشم آن قبیله که یک شتر آبگوشت کرده شما دو تا شتر آبگوشت کنید. دو تا شتر را کشتند و آبگوشت درست کردند. او گفت: به کوری چشم او، ما سه شتر را میکشیم. روی چشم و هم چشمی به صد تا شتر رسید. حضرت فرمود: تمام گوشتها را در صحرا بریزید، شغال بخورد. گوسفند و ذبح و آبگوشتی که براساس چشم و هم چشمی است، این آبگوشت خوردن ندارد. همه را دور بریزید. این میخواهید در افطاری یک چیزی شود که بگوید: اوه... یک چنین افطاری دیگر نبود. در عروسی یک لباسی بپوشد که... روی چشم و هم چشمی... قرآن میگوید: اینهایی که روی چشم و هم چشمی کار میکنند، خدا قول نداده به آنها کمک کند. «إِنْ يُرِيدا إِصْلاحاً» اگر نیتت پاک باشد، خدا جوش میدهد. «يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُما».
بحث ما چیست؟ بحث این است که قرآن شفاست. داریم جابهجا درد را پیدا میکنیم و از قرآن یک مرهم روی زخم میگذاریم.
7- نشانه های حسود در رفتارهای اجتماعی
حسد، بیماری است. آیا من و شما حسود هم هستیم یا نه؟ من یک خطکش میدهم، شما همین امشب خودتان را در خانه امام رضا متر کنید. ببینید حسود هستید یا نه؟ حسود دو علامت دارد. ببخشید سه علامت دارد. 1- سعی میکند خوبی کسی را نگوید. اگر یک کسی یک کمال دارد، نمیگوید. حضرت امیر در نهجالبلاغه میگوید: اگر خوبی را دیدی و نگفتی، معلوم میشود نمیتوانی ببینی. معلوم میشود حسود هستی. این علامت اول است. خوب بگو این از من باسوادتر است. بگو: این از من بهتر است. نمیگوییم. این علامت حسادت است. علامت دوم، اگر یک کمالی شنید، نیش میزند و این کمال را از بین ببرد. فاطمه خانم چه غذایی پخت! به به! فوری طرفی که میشنود حسودیاش گل میکند. بابا تنها که نبوده! کمکش کردند. یعنی یک چیزی میگوید که غذایی که پخت مهم نیست. عجب منبری رفت! از بس که پر رو است. من خجالتی هستم، منبرم خوب نمیشود. تا میگوییم: منبرش خوب است. میگوید: پررو است. آشاش خوب است، کمکش کردند. عجب مقالهای خواند. برای خودش نیست، از روی کتابها نوشته است. بابا گواهی نامه رانندگی گرفت. یک پولی به افسر دادند، رشوه دادند. چه خانهای ساخت! از پول مردم است. یعنی هرچه میشنود یک نیش میزند. علامت حسود این است که تا کمال یکی را شنید، یک نیش میزند. اگر نیش نزند، یک خوبی از خودش میگوید، که آن خوبی مردم پاک شود.
زمانی که ما لیسانس گرفتیم، فوری میگوید: بله، زمانی که ما فوق لیسانس گرفتیم. زمانی که دبی رفتیم. آن زمانی که ما در اتریش زندگی میکردیم. هرچه شنید یک چیزی از خودش میگوید، که آن کمالی که شنیده، حالا اگر کمال باشد، خیلیهایش هم کمال نیست. این پاک شود. اگر کمالی را نگفتیم حسود هستیم. از امیرالمؤمنین است. اگر کمالی را شنیدیم و سوراخش کردیم، حسادت است. اگر کمالی را شنیدیم و یک کمال برتر را روی سر آن آوردیم، کمال اینها نیست. پدران ما خوب میفهمیدند. بهتر از بعضی باسوادها میفهمند. بعضی بیسوادها بهتر از بعضی باسوادها میفهمند.
من یک روز به پدرم گفتم، خدا همه اموات را بیامرزد. گفتم: قیمت خانه ما بیشتر است یا خانه حاج عمو؟ پدر من یک آدم عادی بود. کاسب بود. گفت: هرکدام از خانهها که عبادت خدا بیشتر در آن باشد. من خجالت کشیدم و دیدم راست میگوید. آقا این لباس بهتر است یا آن لباس؟ در هر لباسی گناه کم باشد، آن لباس، لباس خوبی است. لباس فاخر قیمتی که در آن گناه کنی... روز خوش چه روزی است؟ آن روزی که آدم گناه نکند.
راجع به حیاء و حجاب، چون اینجا ما از کنار مسجد گوهرشاد حرف میزنیم، یک چیزی هم باید راجع به حجاب بگوییم. یک حرفی میزنم گوش بدهید. آقا هرچه آیه در قرآن راجع به حیا و حجاب هست، همه را کنار بگذاریم، امشب برای یک دقیقه قرآن را کنار بگذارید. فرض کنیم مسلمان نیستیم. میخواهیم حجاب را بررسی کنیم از راه اینکه دین هم نداریم. اگر به زنها بگوییم، هرطوری میخواهید بیرون بیایید. با هر نوع لباس و آرایشی، خوب این خانمها بیرون آمدند. به مردم هم بگوییم: شما هم چشم چرانی کنید. این چشمها باز است به این خانمها میخورد. این چشم که به خانمها خورد، چند تا مسأله پیدا میشود. اول اینکه تمرکزش پاره میشود. حداقل آن این است که حواسش پرت است. چون جوان کتاب دستش گرفته در دانشگاه بخواند، این خانم خودش را آرایش میکند و از کنار این دانشجو رد میشود. من که دارم مطالعه میکنم، دل مرا این دختر می برد. دیگر دلم به کتاب نیست.... همینطور... وووف... یکی از این طرف میآید میرود. دانشگاه اگر خواسته باشد به عقل بیشتری عمل کند، حقش این است که دختر و پسر را از هم جدا کند. صبح دخترها درس بخوانند و عصر پسرها! اینها را قاطی میکنند ضرر علمی دارد. کار به...
یک کسی هنداونه دزدیده بود و میخورد. گفتند: حرام است. گفت: من بخاطر خنکیاش میخورم. کاری به حلال بودنش ندارم. اصلاً کاری به حلال و حرام نداریم. میخواهیم دو سه دقیقه از دین جدا شویم. کاری به حلال و حرام ندارم. دانشجوی دختر و پسر قاطی هستند، از نظر علمی رشد علمیشان افت میکند. قال الصادقی هم نیست، وجدانی است. این ضرر علمیاش...
خوب خوب خوبهایشان حواسشان پرت میشود. اما اگر خدای نکرده جوان ریگی به کفشش باشد، بسم الله ریگها را حساب کنید. 1- عاشقش میشود. پیامک میفرستد. عکسش را برای او میفرستد. تلفنش را میگیرد. اگر یک خرده... دو تا ریگ به کفشش بود، قرارداد میبندند. رابطه برقرار میکنند. سه تا ریگ در کفشش بود، رابطه تندتر میشود. رابطههای تند تند تند به فحشاء کشیده میشود. فحشاء که شد چهار دروازه پیدا میکند، 1- باید سقط جنین کنیم. از خانه فرار کنیم. خودکشی کنیم. بچه را بکشیم. خودمان را بکشیم. از خانه فرار کنیم. اولاد حرامزاده درست کنیم. اینها شوخی نیست.
در حرم یک کسی کنار من ایستاده بود طوری جیغ میزد که حواس مرا پرت میکند از بس هی گریه میکرد. گفتم: یک خورده آرامتر گریه کن حواس دیگران را پرت میکنی. گفت: شما نمیدانی من چه کردم؟! یک گناهی از خودش گفت، که گفتم: یاابالفضل! چه گناهانی میشود ما خبر نداریم. نمیخواهم گناهش را بگویم. رابطه برقرار شد، حامله میشود. حامله شد، سقط میکند. اولاد حرامزاده سر راه میگذارد و فرار میکند. بچه را میکشد، خودش را میکشد. از خانه فرار میکند. اینها همه...
امراض مقاربتی زیاد میشود. امراض روانی زیاد میشود چون هی تحریک میشود، مثل آدمی که پول ندارد و در دکان کبابی هم میایستد و بو میکند. بابا پول نداری، رد شو. اینجا نایست. این هی گناه میکند و خودش را کنترل میکند. خودش را میسوزاند. یا افسرده میشود. یا معتاد میشود. چند رقم بلا سر همین... اینکه حدیث داریم نگاه کردن، حجاب به نفع زنها است. زنها اگر حجاب داشته باشند، یک جوان چاره ندارد. هرچه میبیند، حجابی میبیند. مجبور میشود برود ازدواج کند. اما اگر همه زنها خودشان را حراج کردند، جوان میگوید: مگر خل هستم داماد شوم؟ پول بدهم؟ این همه سینه باز، گردن باز، شکل خوشگل. مفت ببین! خانمها خودشان را حراج کردند. این همه جنس ارزان حراج چرا بروم ازدواج کنم که دنبال خانه و قسط و وام باشم؟ شما اگر مسلمان هم نباشید، روی محاسبههای عقلی، باید حجاب داشته باشید.
میدانید مسجد گوهرشاد چه جمعیتی کشته شدند؟ مرحوم بهلول و مردم متدین و زوارهای متدین و مجاورین متدین در مسجد گوهرشاد جمع شدند، مسجد گوهرشاد را به توپ بستند. چه جمعیتی را از دم در مسجد کشتند. کامیون کامیون جنازه بیرون رفت. همه کشته شده بودند. خدایا آن به آن بر عذاب رضاشاه بیفزا.
من یک روز اتریش بودم. همان زمان یک همه پرسی کرده بودند، هشتاد و پنج درصد مردم اتریش گفتند: مشکل ما انرژی هستهای و مترو و پتروشیمی و بلوار و فرودگاه و اصلاً مشکل اینها را حل کردیم. مشکل اصلی این است که نظام خانواده از هم پاره شده است. یعنی زن در خانه میآید، نمیدانی از صبح تا حالا با چند تا مرد بستنی خورده؟ چند نفر را بوسیده؟ با چند نفر دست داده؟ کجا رفته و کجا آمده؟ مرد هم خانه میآید و میگوید: زن من... زنش هم میگوید: من نمیدانم زن من از صبح تا حالا با چه کسانی بوده است؟ نظام خانواده غرب متلاشی شده است. حرف من را به عنوان یک معلم قرآن قبول کنید. میخواهید هم قبول نکنید. هشتاد و پنج درصد مردم اتریش گفتند: مشکل ما گسستن نظام خانواده است. فیلمها نظام خانواده را پاره میکند. فیلمهایی که در تلویزیون و ماهوارهها نشان میدهد. اصلاً بچه دیگر با پدر و مادرش تماس نمیگیرد. از خانه که میآید به کامپیوتر نگاه میکند. تلویزیون، کامپیوتر، ماهواره! اصلاً رابطهاش از درون خانه قطع میشود. با این طرف و آن طرف دنیا رابطه دارد. حالا متأسفانه بعضی از پدرها هم برای بچههایشان ماهواره میخرند. آن دیگر چه پدر و مادری است. یعنی رابطه میخرد برای اینکه این از خدا جدا شود. از پدر و مادر جدا شود. از عفت و حیا جدا شود و به جای دیگر وصل شود.
قرآن شفاست یعنی چه؟ قرآن میگوید: من شفا هستم. باید حیا باشد، باید حجاب باشد. مراد از حجاب هم این است که تحریک نشود. یک آیه داریم «فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلًا مَعْرُوفا» (احزاب/32) یعنی تحریک نکنیم. به امیرالمؤمنین گفتند: پیغمبر به زنها سلام میکرد. چرا شما سلام نمیکنی؟ گفت: پیغمبر سی سال از من بزرگتر بود. به زنها سلام کند و زنها جواب بدهند، طوری نمیشد. من امیرالمؤمنین سی سال جوانتر از پیغمبر هستم. من نگران هستم سلام کنم یک دختری به من جواب بدهد. آن جواب سلام دل مرا بلرزاند. یعنی جواب سلام یک خانم دل امیرالمؤمنین را میتواند بلرزاند. آنوقت شما میگویی: نه الحمدلله پسر من دانشجو است. نه خیلی حزب اللهی است. اصلاً شهوت حزب اللهی سرش نمیشود. شهوت عاشورا سرش نمیشود. شب قدر سرش نمیشود. روز عاشورا همینطور که سینه میزند، ضمناً دختر را هم میبیند و سینه میزند. به یک کسی گفتند: خربزه نخور، سرما خوردی. گفت: من هم سرما خوردم و هم خربزه میخورم! این هم عزاداری میکند...در مسجد است. در اعتکاف است. جوان میرود یک مسجدی معتکف میشود که آن نامزدی که قبول دارد در همان مسجد معتکف است. شهوت خیلی چیز مهمی است. دو سوم دین نسل نو مربوط به ازدواج است. ببینیم مشکل چیست، دنبال قرآن برویم. روانشناسی و جامعه شناسی و مشاوره و اینها را هم رها کنید. چیزی در این درنیامد. هرچه دکتر و مشاوره بیشتر است، آمار طلاق هم بیشتر است. بعضیهایشان که خوب هستند،اگر حرف خوب دارند و قرآن و حدیث گفته، او که خالق من است میداند چه گفته است. او هم که متأسفانه کتابهای ترجمه غربی را میگیرند هم که مرخص هستند. من جوانی را میشناسم که حافظ کل قرآن است. از نظر شهوی خوب میشود، اما بچه مسلمان وقتی گناه کرد مینشیند غصه میخورد. چرا گناه کردم؟ آنها مثل اینکه وجدان دینی را حساب نمیکنند. میگویند: همین که تخلیه شوی، آزاد میشوی. تخلیه به حلال شوم یا حرام؟ اگر به حرام باشد مینشیند غصه میخورد. افسرده میشود. از درون میسوزد. جوان متدین، حدیث داریم علامت مؤمن و منافق این است. مؤمن بعد از بیست سال یاد گناهش میافتد خجالت میکشد. منافق وقتی گناه میکند انگار یک مگس ویزی کرد و رفت و دیگر فراموش میکند. اگر ما گناه کردیم و فراموش کردیم معلوم میشود رگ نفاق در ما است. علامت مؤمن این است که انسان بعد از بیست سال هم گناه کند یادش بیافتد. قرآن شفاست. نفهمیدیم قرآن شفاست یعنی چه...
خدایا هر دردی داریم با قرآن و روایات شفا بفرما. زندگی ما را قرآن و اهل بیتی قرار بده. مزه قرآن را به ما بچشان و توفیق بده مزه قرآن را به دیگران بچشانیم. از اینکه خدمت شما حرفهایی زدم متشکریم. خدایا ماه رمضان دارد تمام میشود. اگر تا به حال به هر دلیلی ما مشمول لطف تو نبودیم. عیبی داریم، خلافی کردیم، گناهی، لغزشی، هر مشکلی داشتیم که ماه رمضان و کمالاتش را درک نکردیم، خدایا پیغمبر به ما گفته: اگر ماه رمضان تمام بشود و انسان بخشیده نشود، آدم بدبختی است. خدایا ما را از خوشبختهای ماه رمضان قرار بده.
«والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته»
منبع: gharaati.ir
افزودن دیدگاه جدید