رفتن به محتوای اصلی
هر روز با یک منبر

آسیب های خردورزی و عوامل رشد عقل

تاریخ انتشار:
عوامل متعددی موجب آسیب‌رسانی به عقل و خرد آدمی می‌شود که ابتدا باید در صدد شناسایی این عوامل بر آییم و سپس برای بر طرف کردن عوامل آسیب‌رسان تلاش کنیم. آسیب‌شناسی عقل، موضوعی بسیار مهم و ضروری است.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بلاغ ، متن ره توشه ماه مبارک رمضان ۱۳۹۹؛ آسیبهای خردورزی و عوامل رشد عقل، حجت‌الاسلام والمسلمین احمد لقمانی
مقدمه
عوامل متعددی موجب آسیب‌رسانی به عقل و خرد آدمی می‌شود که ابتدا باید در صدد شناسایی این عوامل بر آییم و سپس برای بر طرف کردن عوامل آسیب‌رسان تلاش کنیم. آسیب‌شناسی عقل، موضوعی بسیار مهم و ضروری است که هر یک از ما با آموختن آن، پیشگیری‌های لازم را انجام می‌دهیم تا از این موهبت بی‌همتا و نعمت ناب و یکتا بهرۀ بیشتری ببریم و برای سعادت ابدی خویش، اندوخته‌های اخروی فراهم کنیم؛ زیرا نبود یا کمبود عقل، خسارات غیر قابل جبرانی به جامعه و فرد وارد می‌کند و طومار حیات آدمی را در هم مى‌پیچد؛ چنانکه امام علی(علیه السّلام) فرمود: «هیچ مصیبتی بالاتر از بی‌عقلی و هیچ فنایی همانند نابودی عقل آدمی نیست». 
بلاها و بدبختی‌های این خسارت به‌گونه‌ای است که از آن با عنوان «اعظم المصائب: بزرگ‌ترین مصیبت‌ها» یا «شرّ المصائب: بدترین زیان‌ها و ضررها» یاد شده است که «هیچ فقر و تنگدستی و هیچ مرض و بدبختی، سنگین‌تر و خطرناک‌تر از آن نیست»؛  همان‌گونه که امام صادق(علیه السّلام) فرمود: «هر گاه خداوند اراده کند نعمتی را از بنده‌ای بگیرد، نخستین چیزی که تغییر می‌دهد، عقل اوست»؛  زیرا «قوام و پایداری انسان، به عقل اوست».  در این نوشتار به تبیین عواملی می‌پردازیم که به عقل آدمی آسیب می‌زند و مانع رشد آن مى‌شود.
عوامل آسیب‌رسان به عقل
1. شهوت‌طلبی و هواپرستی
انسان در زندگی دنیایی دارای دو نوع شهوت است؛ شهوت صادق مانند علاقه به غذا هنگام گرسنگی یا میل به همسر و ارضای غریزه جنسی و شهوت کاذب مانند علاقه به غذای بهتر، رفاه فراوان‌تر و یا تنوع جنسی و تجربه‌های گوناگون شهوانی که بدون آن‌ها زندگی سپری می‌شود، اما با این دلبستگی‌ها، تمام عزم و جزم آدمی به امور دنیوی مشغول می‌شود و از توجه و تلاش برای فراهم‌سازی اندوخته¬های اخروی باز می‌ماند؛  چنانکه امام علی(علیه السّلام) فرموده است: «ذَهَابُ‏ الْعَقْلِ‏ بَيْنَ‏ الْهَوَى‏ وَ الشَّهْوَة؛  عقل آدمی در کشش‌های هوای نفس و شهوات، از بین مى‌رود». 
استاد شهید مطهری می‌نویسد: 
یکی از چیزهایى که موجب اعراض و تنفّر مردم از خدا و دین و همه معنویات می‌شود، آلوده بودن محیط و غرق شدن افراد در شهوت‌پرستى و هواپرستى است... بدیهى است که غرق شدن در شهوات پست حیوانى با هر گونه احساس تعالى، اعم از تعالى مذهبى یا اخلاقى یا علمى یا هنرى منافات دارد و همه آن‌ها را می‌میراند. آدم شهوت‌پرست نه تنها نمى‌تواند احساسات عالى مذهبى را در خود بپروراند، احساس عزت و شرافت و سیادت را نیز از دست می‌دهد... . 
2. زیاده‌خواهی
اعتدال یا میانه‌روی، نشانۀ تدبیر و خردمندی در زندگی است. آنان که به دور از افراط و تفریط حرکت مى‌کنند، به نوعی آرامش روحی ـ معنوی دست مى‌یابند که رهاورد آن، نجات از گرداب زیاده‌طلبی و چنگال فقر و تنگدستی است. از همین روست که فرموده‌اند: «خَيْرُ الْأُمُورِ أَوْسَطُهَا؛  بهترین هر چیز و هر کار، حدّ میانه آن است».
معتدل شو که هر که اهل دل است        در جمیع امور معتدل است ‏

وسط آمد محل عزّ و شرف ‏        به وسط روی نِه ز هر دو طرف

تا رساند تو را به عزّ و بها ‏           حکم «خَيْرُ الْأُمُورِ أَوْسَطُهَا» ‏

زیاده‌خواهی، از بلاهای افراط در کسب مال در زندگی است که آدمی را به سوی تکاثر یا ثروت‌اندوزی مى‌کشاند، راحتی و رفاه واقعی را از فرد مى‌رباید و در گذر زمان، باعث کم‌عقلی و بی‌عقلی انسان مى‌شود؛ چنانکه امام علی(علیه السّلام) فرمود: «ضِيَاعُ‏ الْعُقُولِ‏ فِي‏ طَلَبِ‏ الْفُضُولِ:  ضایع شدن و تباه گشتن عقل‌ها، در پی زیاده‌خواهی‌هاست». داروی این درد، دل سپردن به موعظه‌ها و پند و اندرزهاست.
3. خود برتربینی
تکبر یا خود برتربینی، از آسیب‌های جدی است که سبب سقوط انسان، و با زیان‌های غیر قابل جبران، منجر به شکست و ورشکستی شخصیتی او می‌شود. ریشه روانی کبر یا همان نگریستن مردم به دیده پستی و حقارت و خوار و ناچیز دیدن حق،  ذلت و حقارتی است که فرد در خود احساس می‌کند  و آثار اعتقادی آن، سقوط از قلۀ بندگی خداوند به سراشیبی کفر و بدبختی دنیوی و اخروی است؛  زیرا «کبر و خود برتربینی، جامه‌ای است که مخصوص خداوند بی‌نیاز و شایسته آن ذات مقدس است و کسی که با او در این صفت به معارضه و مقابله برخیزد و به مردم بزرگی بفروشد، خداوند جز پستی و حقارت چیزی به او نمی‌افزاید». 
در روایتی آمده است: مردی از امام علی(علیه السّلام) پرسید: «چرا ما در هر رکعت نماز دو بار سجده مى‌کنیم؟ چرا همین‌طور که یک بار رکوع می‌کنیم، یک بار هم سجده نمی‌کنیم؟ چه خصوصیتى در خاک است؟». امیرالمؤمنین(علیه السّلام) پس از قرائت آیه 55 سوره طه  فرمود: 
اول که سر بر سجده مى‌گذارى و بر می‌دارى، یعنى مِنْها خَلَقْناكُمْ؛ همه ما از خاک آفریده شده‌ایم. ریشه تمام پیکر ما، خاک است؛ هر چه هستیم، از خاک به وجود آمده‌ایم. دفعه دوم سرت را به خاک می‌گذاری که یادت بیاید می‌‌میرى و باز به خاک بر مى‌گردى. دوباره سرت را از خاک بر می‌داری و یادت می‌افتد که یک بار دیگر از همین خاک محشور و مبعوث خواهى شد. 
استاد شهید مطهرى مى‌گوید: 
چند سال پیش به انجمن دینى دانشگاه شیراز دعوت شده بودم. یکى از استادهاى آنجا که قبلا طلبه ـ و شاید شاگرد خود من هم ـ بوده است، مأمور شده بود تا مرا معرفى کند. او در آخر سخنانش گفت: اگر براى دیگران این لباس افتخار است، فلانى افتخار لباس روحانیت است. من از این سخن آتش گرفتم. بعد از او که براى سخنرانى برخاستم، گفتم: آقاى فلان! این چه حرفى بود که از دهانت بیرون آمد؟ تو اصلاً مى‌فهمى چه مى‌گویى؟ من یک افتخار بیش ندارم و آن، یک عمامه است و یک عبا. من که هستم که افتخار عبا و عمامه باشم؟ این تعارف‌هاى پوچ چیست که به همدیگر می‌کنید؟ ابوذر را باید گفت افتخار است ... اسلام افتخار دارد فرزندانى تربیت کرده است که دنیا روى آن‌ها حساب می‌کند؛ زیرا در فرهنگ دنیا، نقش مؤثری دارند. دنیا نمی‌تواند نام خواجه نصیرالدین طوسى را بر روى قسمتى از کرۀ ماه نگذارد؛ چرا که در بعضى از کشفیات کرۀ ماه دخیل است. ما چه هستیم و چه ارزشى داریم؟ 
زاهد غرور داشت به سلامت نبرد راه
        رند از ره نیاز به دارالسلام رفت ‏

4. همنشینی با جاهلان
رفاقت، گفتگو و همنشینی، پنجره‌های ارتباطی انسان با همنوعان است که در پرتو آن، از تنهایی جدا، و  نسبت به امور آینده فعال می‌شود و خود را در متن جامعه احساس مى‌کند. این نشست و برخاست‌ها تأثیر مستقیم یا غیر مستقیمی بر شخصیت او دارد؛ از همین روست که فرموده‌اند: «الْمَرْءُ عَلَى‏ دِينِ‏ خَلِيلِهِ‏ وَ قَرِينِهِ؛  روش آدمی بر طبق مذهب و سیرۀ دوست صمیمی و رفیق دلبندش خواهد بود». بنابراین همان‌گونه که همنشینی با خوبان و عاقلان در گفتار و رفتار آدمی تأثیر دارد، همنشینی با نادانان و جاهلان تأثیر منفی و زیانباری در رفتار و گفتار آدمی مى‌گذارد. استاد شهید مطهری می‌نویسد: 
بدانید که ریاى کم و کوچک هم شرک به خداست و همنشینى با هواپرستان، فراموشخانه ایمان است. تعبیر بسیار رسا و کامل همین است که [امام] على(علیه السّلام) فرمود فراموشخانه است؛ یعنى انسان آنقدر تحت تأثیر دوستان و معاشران بد است که تا وقتى که با آن‌هاست، مثل این است که او را به فراموشخانه برده‌اند. افکار و عقاید پاک خود را موقتاً از یاد مى‌برد، مثل این است که در آن وقت همچون افکار و عقایدى نداشته است. در [عرف‏] معروف است که معاشرت بوى دارد؛ یعنى هر کس بوى معاشرت را مى‌گیرد، بوى خوى مى‌آورد. شاعر مى‌گوید:
از باد صبا دلم چو بوى تو گرفت        من را بگذاشت جستجوى تو گرفت

ديگر ز منش هيچ نمى‌آيد ياد        بوى تو گرفته بود و خوى تو گرفت‏ 

5. شوخی بیجا 
طبیعت انسان، مزاح را می‌پسندد و با آن شاد می‌شود؛ زیرا شوخی صحیح و هدف‌دار، تصویرهای پیاپی غمناک را قطع می‌کند و عناصر شادی‌بخش را در لایه‌های روان آدمی فرو می‌برد. وجود شوخی و مزاح صحیح که سبب شاد و بانشاط شدن روحیه افراد و فضای زندگی می‌شود، یکی از ویژگی‌های خانواده سالم و متعادل است؛ چنانکه در سیرۀ پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلّم) و ائمه معصومین نیز وجود داشت. رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله و سلّم) فرموده است: «إنّی لَأمزَحُ و لَا أقولُ إلاّ حَقّا؛  من مزاح می‌کنم، اما جز حق نمی‌گویم». یونس بن شیبانی می‌گوید: امام صادق(علیه السّلام) به من فرمود: «شوخی شما با یکدیگر، چه اندازه است؟». عرض کردم: «اندک است». فرمود: «این‌گونه نباشید؛ زیرا شوخی از خوش‌خلقی است و تو با شوخی، برادرت را شادمان می‌کنی. همانا رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله و سلّم) با کسی شوخی می‌کرد و هدفش، شاد ‌کردن او بود».  
گاهی شوخی و شادی از حد متعادل خارج می‌شود تا آنجا که برخی برای شاد بودن، حتی به تمسخر و تحقیر دیگران با شوخی‌های بیجا و شادی‌های همراه با اذیت و آزار مى‌پردازند. امام علی(علیه السّلام) درباره چنین شوخی‌هایی فرموده است: «مَا مَزَحَ‏ امْرُؤٌ مَزْحَةً إِلَّا مَجَّ مِنْ عَقْلِهِ مَجَّة؛  هیچ کس شوخی بیجا نکند، جز آنکه مقداری از عقل خویش را از دست بدهد». نقل است دو دوست شوخ با یکدیگر عهد کردند که هر کدام زودتر از دنیا رفت، دیگری به خواب او بیاید و از آن طرف وضعیت خود را تشریح کند. یکی دعوت حق را لبیک گفت، ولی تا مدت زیادی به خواب دیگری نیامد؛ تا اینکه پس از انتظار فراوان به خواب دوستش آمد و در جواب اعتراض دیر به خواب آمدن و جویا شدن از چگونگی عالم برزخ و سؤال و جواب گفت: «دوست عزیز! همین قدر بگویم، من هر چه در دنیا به شوخی حرفی را گفتم، این‌ها جدی نوشتند و دلیل خواستند!!».
6. گوش ندادن به سخن عاقلان
یکی دیگر از عوامل آسیب‌پذیری عقل و خرد، نادیده گرفتن سخن عاقلان است؛ چنانکه امام علی(علیه السّلام) مى‌فرماید: «مَنْ تَرَكَ‏ الِاسْتِمَاعَ‏ مِنْ‏ ذَوِي‏ الْعُقُولِ‏ مَاتَ‏ عَقْلُه؛  کسی که به سخن خردمندان گوش نسپارد، عقلش نابود شود».
روزی خبرنگاری از افسر راهنمایی پرسید: «بهترین راننده کیست؟». پاسخ داد: «کسی است که نه تصادف کند و نه کاری کند که دیگران با او تصادف کنند». اهمیت و ارزش عقل نیز از همین روست که انسان نه تنها گناه نکند؛ بلکه به آن فکر نیز نکند. از همین روست که امام علی(علیه السّلام) فرموده است: «أَصْلَ‏ الْعَقْلِ‏ الْعَفَاف‏؛  اصل عقل، عفاف و خودبسندگی است»؛ یعنی کسانی که خردمندند، چونان گلی زیبا و پوشیده در گلبرگ‌های شخصیتی خویش، از عقل و خرد، عاطفه و قلب و فطرت پاک خویش مراقبت، و با پرهیز از تظاهر و تفاخر و تجمل برای خود زندگی مى‌کنند تا در پایان عمر با خویش زمزمه‌ای این چنین نداشته باشند که: 
پشیمانم پشیمانم که بر خود بی‌جهت بستم    ره لطفی ز خود رایی و بی‌عقلی و نادانی!

مرا عقلی اگر مى‌بود کی این کار مى‌کردم؟        چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی؟! 

عوامل افزایش عقل 
برای تقویت و افزایش عقل و خرد، باید ضمن شناسایی عوامل افزایش عقل، با تلاش و جدیت در صدد آراستن وجود خویش به این عوامل بر آییم. 
1. علم و دانش
امام علی(علیه السّلام) فرموده است: «الْعِلْمُ‏ نُورٌ يَقْذِفُهُ‏ اللَّهُ‏ فِي‏ قَلْبِ‏ مَنْ‏ يَشَاءُ؛  علم نوری است که خداوند به قلب هر کسی که بخواهد، می‌افکند». علم و دانش، باعث بالندگی شخصیت انسان مى‏شود و اندیشه و انگیزه را صد چندان مى‏کند. تحصیل علم، مایه تقویت عقل آدمی است. مطالعۀ فراوان و ژرف‌اندیشی بسیار در امور علمی، باعث شکفتگی عقل و تقویت فکر و فهم مى‌شود؛ چنانکه استاد مطهری می‌نویسد:
مگر نه این است که براى بشر دانش، بزرگ‌ترین منبع نیرو و قدرت است؟ قدرت عظیم انسان که جماد و نبات و حیوان و صحرا و دریا و فضا را مسخّر کرده، از منبع عظیم علم سرچشمه مى‌گیرد. انسان ماشین نیست که قدرتش به میزان بخار و برق و حرارت بستگی داشته باشد. حیوان هم نیست که مانند اسب و فیل همه قدرتش همان باشد که در دست و پا و پشت اوست. قدرت بیشتر انسان، قدرت فکرى و مغزى است. به موجب این قدرت است که چنین تمدنى عظیم به وجود آورده، قدرت‌هاى برق و بخار و قدرت‌هاى عضلانى اسب و فیل و هر حیوان دیگر را به استخدام خویش درآورده است. 
2. بهره‌گیری از تجربه
تجربه، آزمایش اندوه و سختی در زندگی است  که باعث پختگی، دنیادیدگی و آزمودگی آدمی مى‌شود و او را از تصمیم‌های نسنجیده یا حرکت‌های شتابزده حفظ مى‏کند. آشنایی با تاریخ گذشتگان، نشست و برخاست با نخبگان و دنیادیدگان، مطالعۀ زندگی عالمان و اندیشمندان و بهره‌مندی از پند و نصیحت صاحب‌نفسان و کارآزمودگان، تجربه‌ای طولانی به انسان مى‌بخشد. از این روست که امام حسین(علیه السّلام) مى‌فرمود: «طُولُ‏ التَّجَارِبِ‏ زِيَادَةٌ فِي‏ الْعَقْلِ؛  تجربه‌های فراوان، موجب افزایش خرد است».
3. همنشینی با عالمان 
امام سجاد(علیه السّلام) همنشینی، گفتگو و آشنا شدن با شیوۀ زندگی صالحان و عالمان و اندیشمندان را این‌گونه توصیف کرده است: «مُجَالَسَةُ الصَّالِحِينَ‏ دَاعِيَةٌ إِلَى‏ الصَّلَاحِ‏ وَ آدَابُ‏ الْعُلَمَاءِ زِيَادَةٌ فِي‏ الْعَقْلِ‏؛  نشست و برخاست با صالحان، باعث انگیزه‌مندی به خیر و خوبی مى‌شود و روش عالمان، موجب افزایش عقل می‌گردد».
به امتحان نبود اهل هوش را حاجت
        عیار عالم و جاهل ز همنشین پیداست 

4. موعظه و نصیحت 
«موعظه، عملی است که در انسان حالت بازدارندگی از بدی‌ها و گرایش به خوبی را ایجاد می‌کند و سختی را از دل انسان می‌شوید و آدمی را آماده اتصاف به کمالات الهی می‌کند».  آیات و روایات بسیاری آدمی را به این اصل مهم فرا خوانده‌اند. قرآن کریم از زبان لقمان حکیم می‌فرماید: «إِذْ قالَ لُقْمانُ لاِبْنِهِ وَ هُوَ يَعِظُهُ يا بُنَیَّ لا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظيمٌ:  و [یاد کن] هنگامى را که لقمان به پسر خویش در حالى که وى او را اندرز مى‌داد‌، گفت: اى پسر من! به خدا شرک میاور که به‌راستى شرک، ستمى بزرگ است». همچنین در توصیه به برپایی نماز و امر به معروف و نهی از منکر به فرزندش می‌فرماید: «يا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ:  اى پسر من! نماز را بر پا دار و به کار پسندیده وادار و از کار ناپسند بازدار». امام علی(علیه السّلام) نیز امام حسن(علیه السّلام) را به خدا و معادباوری، تقواگرایی و موعظه‌پذیری سفارش کرد و فرمود: 
إِنِّي أوصِيكَ بِتَقْوَى اللَّهِ أيْ بُنَيَّ وَ لُزُومِ أمْرِهِ وَ عِمَارَةِ قَلْبِكَ بِذِكْرِهِ وَ الِاعْتِصَامِ بِحَبْلِهِ وَ أيُّ سَبَبٍ أوْثَقُ مِنْ سَبَبٍ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ اللَّهِ إِنْ أنْتَ أخَذْتَ بِهِ أحْيِ قَلْبَكَ بِالْمَوْعِظ؛  پسرم! همانا تو را به ترس از خدا سفارش می‌کنم که پیوسته در فرمان او باشى و دلت را با یاد خدا زنده کنى و به ریسمان او چنگ زنى. چه وسیله‌اى مطمئن‌تر از رابطه تو با خداست، اگر سر رشته آن را در دست گیرى؟ دلت را با اندرز نیکو زنده کن.
موعظه امام خمینی (رحمت الله علیه)
روزی جمعی از دانش‌آموزان یک مدرسه ابتدایی دخترانه در نامه‌ای به امام خمینی(رحمت الله علیه) نوشتند: «‌چون در کتاب دینی ما نامه امام محمدتقی(علیه السّلام) به فرمانده سیستان و نصیحت‌هایی را که امام به ایشان کرده‌اند، نوشته؛ ما هم تصمیم گرفتیم که برای شما نامه‌ای نوشته و شما را نصیحت کنیم. ولی اماما، ما شما را نمی‌توانیم نصیحت کنیم؛ زیرا شما بزرگوارید و از همه گناهان به دورید». امام(رحمت الله علیه) در پاسخ به آن‌ها نوشت: «فرزندان عزیزم! نامه محبت‌آمیز شما را قرائت کردم. کاش شما عزیزان مرا نصیحت می‌کردید که محتاج آنم».  
فهرست منابع
کتب
بستانى، فؤاد افرام؛ فرهنگ ابجدى‏؛ ترجمه رضا مهیار؛  چاپ دوم، تهران: انتشارات اسلامی‏، 1375ش.
تمیمى آمدى، عبدالواحد بن محمد؛ تصنیف غررالحکم و دررالکلم‏؛ تحقیق مصطفی درایتی؛ چاپ اول، تهران: دانشگاه تهران‏، 1366 ش‏.
حافظ شیرازی، شمس‌الدین محمد؛ دیوان غزلیات؛ به کوشش خطیب رهبر؛ تهران: نشر صفی علیشاه، 1388 ش.
حر عاملى، محمد بن حسن؛ وسائل الشیعة؛ تحقیق مؤسسة آل‌البیت؛ چاپ اول، قم: مؤسسة آل‌البیت‏، 1409 ق.
دلشاد تهرانی، مصطفی؛ سیری در تربیت اسلامی؛ تهران: مؤسسه نشر و تحقیقات ذکر، 1376 ش.
راغب اصفهانى، حسین بن محمد؛ مفردات الفاظ القرآن‏؛ ترجمه غلامرضا خسروی حسینی؛ چاپ دوم، تهران: مرتضوی‏، 1374ش.
شریف الرضی، محمد بن حسین‏؛ نهج‌البلاغة؛ تصحیح صبحی صالح؛ قم: هجرت‏، 1414ق.
قمی، عباس؛ سفینة البحار؛ تهران: فراهانی، 1402 ق. 
کلینى، محمد بن یعقوب؛ الکافی؛ چاپ اول، قم: دارالحدیث، ‏1429ق.
لیثى واسطى، على بن محمد؛ عیون الحکم و المواعظ؛ تحقیق حسین حسنی بیرجندی؛ چاپ اول، قم: دارالحدیت، 1376 ش.
مجلسى، محمدباقر؛ بحارالأنوار؛ چاپ دوم، بیروت: دار إحیاء التراث العربی،‏ 1403 ق.
مختاری، رضا؛ سیمای فرزانگان؛ چاپ چهارم، قم: دفتر تبلیغات اسلامی، 1371 ش.
مطهری، مرتضی؛ مجموعه آثار؛ قم: صدرا، 1372ش.
مکارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ پیام امام امیرالمؤمنین(علیه السّلام)؛ قم: مدرسة الامام علی بن ابیطالب(علیه السّلام)، 1386.
منسوب به امام صادق(علیه السّلام)، جعفر بن محمد؛ مصباح الشریعة؛ چاپ اول، بیروت: اعلمی، 1400ق.
موسوی خمینی، سید روح‌الله؛ صحیفه امام؛ تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378 ش.
نورى، حسین بن محمدتقى؛ مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل؛ چاپ اول، قم: مؤسسة آل‌البیت، 1408ق.
سایت
سایت گنجو؛ دیوان اشعار جامی، صائب تبریزی و محتشم کاشانی.

افزودن دیدگاه جدید

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.