رفتن به محتوای اصلی
هر روز با یک منبر

حضرت خدیجه در خانه پیامبر (ص)

تاریخ انتشار:
در تاریخ اسلام، کمتر بانویی در جامعه زنان همچون حضرت خدیجه(س) همسر بزرگوار رسول‌خدا(ص) درخشیده است. بهره‌مندی از صفات عالی، چنان شخصیتی از وی ساخته بود که تا سال‌ها پس از رحلتش، هر گاه پیامبراکرم نام او را می‌شنید، اشک بر گونه‌های مبارکش جاری می‌شد.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بلاغ ، متن ره توشه ماه مبارک رمضان ۱۳۹۹؛خدیجه(سلام الله علیها) در خانه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم)، علامه  جعفر مرتضی عاملی
مقدمه
در تاریخ پر فراز و نشیب اسلام، کمتر بانویی در جامعه زنان همچون حضرت خدیجه(سلام الله علیها) همسر بزرگوار رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله و سلّم) درخشیده است. بهره‌مندی از صفات عالی و رفتار برخاسته از بینش متعالی او، چنان شخصیتی از وی ساخته بود که تا سال‌ها پس از رحلت جانسوزش، هر گاه پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلّم) نام او را می‌شنید، اشک بر گونه‌های مبارکش جاری می‌شد و از او به بزرگی یاد می‌نمود. آن حضرت از نیکوترین و عفیف‌ترین زنان عرب قبل از اسلام، اولین زن مسلمان بعد اسلام و نیز از اشراف مكه و زنى خردمند، هوشمند، با درايت، پارسا و پاكدامن بود. زنی تاجرزاده، بزرگ و ثروتمند که به استناد روایات فراوان، علی‌رغم اینکه بزرگان بسیاری در مکه از او خواستگاری کرده بودند، اما او تمایل خود را به ازدواج با پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) اظهار نمود. این نوشتار در قالب مقاله و پرسش و پاسخ تدوین شده است.
سفر به شام
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) در سن 25 سالگی برای دومین بار به شام سفر کرد.  این سفر تجاری و برای حضرت خدیجه(سلام الله علیها) بود. هنگامی که روزگار بر حضرت ابوطالب(علیه السّلام) و پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) سخت شد، حضرت ابوطالب(علیه السّلام) آن سفر را به حضرت پیشنهاد داد، اما پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) قبول نکرد که خود به حضرت خدیجه(سلام الله علیها) پیشنهاد دهد. وقتی گفتگوی حضرت ابوطالب(علیه السّلام) و پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) به حضرت خدیجه(سلام الله علیها) رسید، او به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) پیشنهاد تجارت داد و دو برابر وجهی که به دیگران می‌پرداخت، به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) عطا کرد؛ زیرا راستی کلام، امانت و اخلاق کریم او را شناخته بود.
بنا بر برخی روایات، حضرت ابوطالب(علیه السّلام) خود با حضرت خدیجه(سلام الله علیها) صحبت کرد و او خشنودی و تمایلش را اعلام داشت و آنچه اجرت خواست، به وی داد.
سفر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) به شام انجام شد و چند برابر دیگران سود برد. در سفر، کرامات روشنی از ایشان ظاهر شد. وقتی کاروان به مکه بازگشت، «مِیسَرة» تمام اتفاقات را به حضرت خدیجه(سلام الله علیها) گزارش نمود. حضرت خدیجه(سلام الله علیها) آن‌ها را به اضافه آنچه خود از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) دیده بود، برای پسر عمویش «ورقة بن نوفل» بیان کرد. 
ازدواج پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) با حضرت خدیجه(سلام الله علیها)  
حضرت خدیجه(سلام الله علیها) از نظر شرافت، در زمره بهترین زنان قریش و ثروتمندترین و زیباترین آن‌ها بود. در عصر جاهلیت «طاهره»  خوانده می‌شد و به او «سیده قریش» می‌گفتند و تمام خویشاوندانش تمایل شدیدی به ازدواج با او داشتند.  بزرگان قریش از وی خواستگاری کردند؛ از جمله «عقبة بن أبی‌معیط»، «صلت بن أبی‌بهاب»، «ابوجهل» و «أبوسفیان»،  اما حضرت خدیجه(سلام الله علیها) همه را کنار گذاشت و پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) را به خاطر اخلاق ارزشمند، شرافت نفس، ملکات پسندیده و صفات متعالیه‌ای که در او سراغ داشت، انتخاب نمود. به استناد روایات فراوان، حضرت خدیجه(سلام الله علیها) بود که در ابتدا تمایل خود را به ازدواج با پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) اظهار نمود. حضرت ابوطالب(علیه السّلام) با خانواده‌اش و تعدادی از قریش، نزد عمرو بن أسد، عموی خدیجه(سلام الله علیها) رفتند؛ زیرا پدر حضرت خدیجه(سلام الله علیها) در جنگ فجار یا پیش از آن، کشته شده بود. 
خطبه حضرت ابوطالب(علیه السّلام) 
بنا بر نقل مشهور، حضرت ابوطالب(علیه السّلام) پانزده سال قبل از بعثت، حضرت خدیجه(سلام الله علیها) را برای پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) خواستگاری کرد و در خطبه‌اش چنین فرمود:
حمد و سپاس صاحبِ این بیت را، که ما را از نژاد ابراهیم و فرزندان اسماعیل قرار داد و در حرم امن پناهمان بخشید. ما را حاکم بر مردم گمارد و شهری که در آن به سر می‌بریم، برایمان مبارک کرد... [سپس گفت] این پسرِ برادرِ من با هیچ مردی از قریش مقایسه نمی‌شود، مگر اینکه او برتر آید! با هیچ مردی مقایسه نمی‌شود، الا اینکه بزرگ‌تر آید که در هستی همتایی ندارد. اگر چه ثروتش اندک است؛ اما ثروت، میهمان‌گذرا و سایه فناپذیری است. او به خدیجه(سلام الله علیها) تمایل دارد و ما آمده‌ایم تا وی را با رضایت و امر خودش، از تو خواستگاری کنیم. کابین او به عهده من، از اموال من، هر آنچه بخواهید، نقد و نسیه می‌پذیرم. سوگند به صاحب این خانه، برای او بهره فراوان و دین رایج و رأی کامل است. 
نگاهی به سخنان حضرت ابوطالب(علیه السّلام)
خطبه حضرت ابوطالب(علیه السّلام)، جایگاه والای رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله و سلّم) را برای همگان روشن می‌کند. این خطبه حاکی از آن است که مردم علامت‌های نبوت و نور هدایت را در او می‌یافتند و منتظر بودند که وی همان کسی باشد که موسی(علیه السّلام) و عیسی(علیه السّلام) بشارت آمدنش را داده بودند. فردی که با هر کسی که سنجیده شود، برتر از اوست و هر مردی که با او مقایسه شود، وی بزرگ‌تر از او خواهد بود. سخنان حضرت ابوطالب(علیه السّلام) گویای شرافت و احترام بنی‌هاشم در میان مردم آن روزگار و محل امن بودن حرم خداوند برای افراد دور و نزدیک از دیدگاه عرب است.
کلام او درباره فقر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) و بیان ملاکی برتری بر مردها، نشانگر نگاه ژرف و والای او به انسان است؛ چنانکه نشان می‌دهد او در برابر واقعیات، با پختگی و هوشیاری و بردباری موضع می‌گرفت. 
مهریه حضرت خديجه(سلام الله علیها) 
حضرت ابوطالب(علیه السّلام) از مال خود، ضامنِ مهر شد؛ چنانکه مفاد صریح خطبه‌اش بود، اما حضرت خدیجه(سلام الله علیها) آن را برگرداند و مهر را از مال خود تضمین نمود. فردی گفت: «عجیب است که مهر به نفع مردان و در عهده زنان باشد!». ابوطالب(علیه السّلام) از این سخن رنجید و فرمود: «اگر همانند پسر برادر من باشند، آن‌ها را با بالاترین بها و سنگین‌ترین مهریه خواستارند؛ اما اگر امثال شما باشند، حاضر به ازدواج نخواهند شد؛ مگر با مهریه‌های سنگین».
حضرت خدیجه(سلام الله علیها)، نمونه برتر 
بانوی خردمند، فکور و آزاده، مغرور زرق و برق دنیا نمی‌شود. لذت مال و شهرت را فقط برای لذت بردن از آن نمی‌خواهد؛ بلکه به دنبال چیزهایی است که به وسیله آن‌ها بتواند مقاصد عالی حیات را دنبال، و متحقق کند؛ آن‌گونه که حضرت خدیجه(سلام الله علیها) انجام داد. او بر سینه بزرگان قریش و صاحبان زر، زور، مقام و سلطنت دست رد زد و در جستجوی مرد فقیری برآمد که اندوخته‌ای ندارد. سرّ پیشنهاد ازدواج او به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) نیز همین است؛ زیرا او به هیچ یک از این‌ها چشم ندوخته بود؛ چه اینکه این‌ها گاهی موجب نابودی زندگی و انسان، حتی همه انسانیت می‌شوند. حضرت خدیجه(صلی الله علیه و آله و سلّم)، تنها به اخلاق فاضله، ملکات پسندیده، واقعیت در رفتار و تعالی در هدف می‌اندیشید؛ زیرا این‌ها اموری هستند که می‌توانند ثروت، مقام و قدرت را تسخیر نمایند و هر چیز را در خدمت انسان و انسانیت و تکامل او به مراتب عالی قرار دهند.
عموم مورخین، به¬رغم اختلاف‌سلیقه، روش و سبک‌هایی که دارند، می‌گویند حضرت خدیجه(سلام الله علیها) زیباترین زن قریش بود؛ چنانکه تردیدی نیست که او برترین همسر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) بوده است. این نکته می‌تواند راز ناراحتی برخی از زنان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) را نسبت به حضرت خدیجه(سلام الله علیها) برای همگان روشن کند که حتی بعد از رحلتش، پیوسته در صدد تضعیف و عیب‌جویی او بودند؛ به¬رغم اینکه هرگز با او در خانه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) زندگی نکرده بودند. شاید «ام‌سلمه» میان همسران پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) از نظر فضیلت، اخلاق، محبت و حتی زیبایی در مرتبه دوم باشد؛ چنانکه از سخن امام باقر(علیه السّلام) به دست می‌آید.
زنان صاحب جمال و اخلاق پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم)، پیوسته با ناراحتی و توطئه سایر همسران آن حضرت که از زیبایی بی‌بهره و به رعایت کامل ادب در برابر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) نیز ملتزم نبودند، مواجه می‌شدند. این موضع‌گیری‌ها و رفتارها، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) را نیز آزار می‌داد. 
آیا پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) با حضرت خدیجه(سلام الله علیها) به طمع ثروتش ازدواج کرد؟
برخی مستشرقین ـ که پیوسته با تهمت‌های ناروا اسلام را متهم می‌کنند ـ معتقدند پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) به انگیزه رسیدن به اموال حضرت خدیجه(سلام الله علیها) با او ازدواج کرد.  
این در حالی است که حضرت خدیجه(سلام الله علیها) تمام اموال خود را با میل و رغبت برای دعوت به اسلام و در مسیر دین انفاق کرد. او بود که به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) پیشنهاد ازدواج داد.  شیخ محمد حسن آل‌یاسین، معتقد است علاقه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) و تقدیر او از حضرت خدیجه(سلام الله علیها)ـ در طول حیاتش و حتی پس از رحلت حضرت خدیجه(سلام الله علیها) که موجب حسادت برخی همسران حضرت می‌شد که نه حضرت خدیجه(سلام الله علیها) را دیده و نه با او زندگی کرده بودند ـ دلیل واضحی بر بطلان این اندیشه است. 
آیا حضرت خديجه(سلام الله علیها) قبل از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) ازدواج کرده بود؟
برخی تاریخ‌نویسان معتقدند که همسران پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) غیر از عایشه، دوشیزه نبودند. درباره حضرت خدیجه(سلام الله علیها) می‌گویند: او قبل از ازدواج با پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم)، با دو نفر دیگر به نام‌های «عتیق بن عابد مخزومی» و «ابوهاله التمیمی» ازدواج کرده بود و از آن‌ها صاحب فرزند نیز شده بود. در این سخنان تردید جدی وجود درد و احتمال دارد بسیاری از سخنان در این مورد، توسط سیاست‌بازان پردازش شده باشد.
درباره نام «ابوهاله» اختلاف وجود دارد که آیا نامش «نباش بن زرارة» است یا «زرارة بن نباش» یا هند و یا مالک و اینکه آیا او صحابی بوده است یا خیر؟  آیا هند، همان فرزندی که حضرت خدیجه(سلام الله علیها) به دنیا آورده است؟ از این شوهر بوده یا از دیگری؟ اگر فرزند عتیق باشد، او دختر است  و الّا پسر و آیا او در جنگ جمل در سپاه علی(علیه السّلام) کشته شد یا در بصره به مرض طاعون؟  اما در این فرصت فقط به چند نکته پرداخته می‌شود.
اول: ابن شهرآشوب می‌گوید: احمد بلاذری و ابوالقاسم کوفی، در کتاب خود و مرتضی در  الشافی و ابوجعفر در تلخیص روایت می‌کنند که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) ـ با توجه به آنچه در کتاب‌های الانوار و البدع آمده که رقیه و زینب دختران هاله، خواهر حضرت خدیجه(سلام الله علیها) بوده‌اند  ـ با حضرت خدیجه(سلام الله علیها) در حالی ازدواج کرد که او عذرا (دوشیزه) بود. او خود نیز همین معنا را تأیید می‌کند.
دوم: ابوالقاسم کوفی نیز می‌گوید: اجماع خاص و عام صاحبان آثار و ناقلین اخبار، این است که از همه بزرگان قریش، رؤسا و جوانمردان از حضرت خدیجه(سلام الله علیها) خواستگاری کردند و او همه را ردّ کرد. وقتی رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله و سلّم) با وی ازدواج کرد، زنان قریش از او ناراحت شدند و او را ترک کردند و گفتند: «بزرگان و امرای قریش از تو خواستگاری کردند. همه را رد کردی و با محمد، یتیم ابوطالب، فقیر و تهیدست ازدواج نمودی؟».
حال اهل فهم چگونه می‌توانند بپذیرند که حضرت خدیجه(سلام الله علیها) به همسری مردی بدوی از بنی‌تمیم درآمده و خواستگاری بزرگان قریش را رد کرده است؟  نظریه غیر قابل قبولی که می‌گوید «ممکن نیست زنی شریف و زیبا در این مدت طولانی بدون شوهر بماند»، نمی‌تواند سخن ابوالقاسم کوفی، مؤلف الاستغاثة را رد کند؛ زیرا این نظریه غیر قابل قبول نمی‌تواند مصحح آن باشد که او بزرگان قریش را رها سازد و مردی از بنی‌تمیم را بپذیرد.
پدر حضرت خدیجه(سلام الله علیها) در جنگ فجار کشته شد و ولى‌ّ‌اش بر او سلطه پدرانه نداشت تا او را به ازدواج با کسی که می‌خواهد، مجبور کند. مجرد باقی ماندن زنی شریف و زیبا برای مدتی، مسأله‌ای کم‌اهمیت نیست. البته اگر برای دستیابی به مردی بافضیلت و کاملی باشد که وجودش در آن عصر کمیاب بوده است، می‌تواند قابل قبول باشد. ممکن است عجیب باشد که کسی به خواستگاری او نرفته باشد؛ به‌ویژه کسی همچون حضرت خدیجه(سلام الله علیها) با آن موقعیت و مزیت، اما موضوع در مورد حضرت خدیجه(سلام الله علیها) این‌گونه نبود؛ بلکه بزرگان قریش از او خواستگاری کردند.
سوم: برخی می‌گویند اولین شهید اسلام، «حارث بن أبی‌هاله» فرزند حضرت خدیجه(سلام الله علیها) است. شهادت او زمانی رخ داد که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) دعوت به اسلام را آشکار کرد؛  اما این سخن پذیرفتنی نیست؛ زیرا بنا بر روایتی که به سند صحیح از «قتاده» نقل شده، اولین شهید اسلام، سُمیه مادر عمار است.  از «مجاهد» نیز همین مطلب روایت شده است.  از ابن‌عباس نیز نقل است که پدر و مادر عمار کشته شدند و آن‌ها اولین افرادی بودند که از مسلمانان به قتل رسیدند.  مگر آنکه ادعا شود سُمیه، نخستین زنی است که شهید شد و حارث، اولین مرد شهید است. این احتمال نیز بعید، و با ظاهر سخنان آن‌ها مخالف است؛ به‌ویژه اینکه کلمه شهید با یک واژه بر مذکر و مؤنث اطلاق می‌شود، مانند قتیل و جریح.
شهید، شخص یا ذاتی است که وصف شهادت بر آن ثابت شود؛ چون مشتقات، بر ذاتی دلالت دارند که وصفی برایش ثابت شده است. از این رو، کلمه تقی به معنای شخصی است که دارای تقوی است و قائم نیز چنین است. کلمه شخص یا ذات یا مانند آن، بر مرد و بر زن و نیز بر هر دو اطلاق می‌شود. بر همین اساس، عبارت «طَلَبُ‏ الْعِلْمِ‏ فَرِيضَةٌ عَلَى‏ كُلِ‏ مُسْلِم؛  جستجوی دانش بر هر مسلمانی لازم است» را به گونه‌ای تفسیر می‌شود که مرد و زن را در بر می‌گیرد.
اگر در مشتق «ال» موصولی باشد مانند القائم و المتقی، موضوع روشن‌تر و آشکارتر می‌شود؛ زیرا «ال» به منزله «الذی؛ کسی» است؛ بنابراین القائم، به معنای شخصی است که دارای قیام است و اراده مرد و زن و هر دو درست است.
تعبیرهای قرآنی بر همین منوال به کار رفته است؛ مانند المتقین، المؤمنین، الشاکرین و ... مرد و زن را به طور جداگانه در بر می‌گیرند. گاهی لازم است برای هر جنس تصریح شود؛ از این روست که قرآن نیز در برخی موارد صریحاً مقصود خود را بیان می‌کند و به مردان می‌فرماید: «قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ:  به مؤمنان بگو چشم‌های خود را (از نگاه به نامحرم) فرو گیرند». به زنان نیز می‌فرماید: «وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ:  به زنان با ایمان بگو چشم‌های خود را از نامحرم فرو بندند». 
بنابراین، این متن نمی‌تواند وجود پسری برای خدیجه(سلام الله علیها) را اثبات کند؛ چنانکه ثابت شده است که بخشی از آن دروغ است. شاید این دروغ، به طور غیر مستقیم به این سخن که حضرت خدیجه(سلام الله علیها) از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) صاحب پسر شد، اشاره داشته باشد و این نکته غیر قابل اشکال است.
چهارم: روایت شده است که حضرت خدیجه(سلام الله علیها)، خواهری به نام «هاله» داشت  که با مردی از طایفه «مخزوم» ازدواج کرد و صاحب دختری به نام «هاله» شد. سپس با مردی از «بنی‌تمیم» که «ابوهند» خوانده می‌شد، ازدواج کرد و از او دارای فرزندی به نام «هند» شد. مرد تمیمی از همسر دیگرش، صاحب دو فرزند به نام‌های «رقیه» و «زینب» بود. پس از مرگ مرد تمیمی و همسرش، هند نزد خاندان پدری‌اش رفت و هاله، خواهر حضرت خدیجه(سلام الله علیها)، همراه دو دختر شوهرش باقی ماندند. حضرت خدیجه(سلام الله علیها) آن‌ها را نزد خود برد و هنگامی که با پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) ازدواج کرد، هاله نیز درگذشت و آن دو کودک همچنان نزد حضرت خدیجه(سلام الله علیها) و رسول‌الله(صلی الله علیه و آله و سلّم) باقی ماندند.
عرب معتقد است «ربیبه»،  دختر انسان است؛ از این رو «رقیه» و «زینب» را به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) نسبت داده‌اند؛ با وجود اینکه آن‌ها دختران أبوهند، همسر خواهر حضرت خدیجه(سلام الله علیها) بودند. شاید این روایات با اختلافی که در نام پدر هند وجود دارد، تأیید شود. 
حضرت خديجه(سلام الله علیها) هنگام ازدواج چند سال داشت؟
درباره اختلاف سن حضرت خدیجه(سلام الله علیها) هنگام ازدواج با پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلّم)، نظرات مختلف است و این اختلاف را بین ۲۵ تا ۴۶ سال گفته‌اند.
الف. ۲۵ سال، بیهقی این نظر را صحیح می‌داند.  
ب. ۲۸ سال، مورخان بسیاری این قول را قبول کرده‌‌اند. 
ج. ۳۰ سال.  
د. ۳۵ سال . 
ه. ۴۰ سال. 
و. ۴۴ سال. 
ز. ۴۵ سال. 
ح. ۴۶ سال. 
بسیاری از مورخان، قول دوم را ترجیح داده‌اند و ابن‌عماد نیز آن را ذکر کرده است؛ اما بیهقی قول اول را صحیح دانسته و معتقد است: «[حضرت] خدیجه(سلام الله علیها) به سن ۶۵ سالگی رسید و گفته می‌شود پنجاه سالگی که این قول، اصح است». 
بنا به نظر بیهقی که معتقد است حضرت خدیجه(سلام الله علیها) پانزده سال پیش از بعثت با رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله و سلّم) ازدواج کرده و هنگام وفات نیز 50 سال داشته است؛  بنابراین سن حضرت خدیجه(سلام الله علیها) هنگام ازدواج، ۲۵ سال بوده است. افراد دیگری غیر از بیهقی نیز این نظر را بهتر دانسته‌‌اند،  اما حاکم که قول دوم را از ابن‌اسحاق روایت کرده است؛ حقیقت نظر خود را تشریح نمی‌کند و فقط وقتی از هشام بن عروة نقل می‌کند که حضرت خدیجه(سلام الله علیها) در سن ۶۵ سالگی درگذشت، می‌گوید: «این سخن نامتداولی است؛ زیرا به نظر من عمر او به شصت سال نرسیده است».  این مطلب بر نظریه‌ غیر متداولی دلالت دارد که می‌گوید: «[حضرت]خدیجه(سلام الله علیها) در سن چهل سالگی با پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) ازدواج کرد». وی معتقد است سن او در آن زمان کمتر از ۳۵ سال بوده است، اما او نظرش را بیان نمی‌کند که آیا سن خدیجه(سلام الله علیها)     30 سال بوده است؟ یا ۲۸ سال و یا ۲۵ سال؟
بنابراین بیشتر مورخین و محدثین سن خدیجه(سلام الله علیها) را حدود ۲۵ تا ۲۸ سال دانسته‌اند که در آن زمان، پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلّم) نیز ۲۵ ساله بودند. بنابراین میان پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلّم) و حضرت خدیجه(سلام الله علیها) تفاوت سنی نبوده و یا حدود سه سال بوده است.
فهرست منابع
ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی؛ الاصابة فی تمییز الصحابة؛ تحقیق: عادل احمد، على محمد، بیروت: دارالکتب العلمیة ، ۱۴۱۵ق.
ابن شهرآشوب، محمد بن علی مازندرانی؛ مناقب آل ابی طالب؛ تحقیق: گروهی از اساتید نجف اشرف، نجف: المکتبة الحیدریة، ۱۳۷۶ق.
ابن عبدالبرّ، یوسف بن عبدالله قرطبی؛ الاستیعاب فی معرفة الأصحاب؛ تحقیق: على محمد بجاوی، بیروت: دار الجیل، ۱۴۱۲ق. 
ابن عماد حنبلی، عبدالحی بن عماد؛ شذرات الذهب فی أخبار من ذهب؛ بیروت: داراحیاء التراث، بی‌تا.
ابن کثیر، اسماعیل بن عمر؛ البدایة والنهایة؛ تحقیق: علی شیری، بیروت: داراحیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.
ابوالقاسم کوفی، علی بن احمد؛ الاستغاثه فی بدع الثلاثة؛ تهران: مؤسسة الأعلمی،۱۳۷۳ش. 
ابونعیم اصفهانی، احمد بن عبدالله ، دلائل النبوة. 
اربلی، علی بن عیسی؛ کشف الغمة فی معرفة الأئمة؛ بیروت: دار الاضواء، ۱۴۰۵ق. 
بدران، عبدالقادر؛ تهذیب تاریخ دمشق الکبیر؛ بیروت: دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۷ق. 
بلاذری، احمد بن یحیی؛ انساب الاشراف؛ تحقیق: سهیل زکار، ریاض زرکلی، بیروت: دارالفکر، ۱۴۱۷ق. 
حاکم نیشابوری، ابو عبدالله؛ المستدرک علی الصحیحین؛ بیروت - لبنان: دارالمعرفة، ۱۴۰۶ق. 
حلبی، علی بن برهان؛ السیرة الحلبیه؛ بیروت: دارالمعرفة، ۱۴۰۰ق.
زبیری، مصعب بن عبدالله؛ نسب قریش؛ قاهره: چاپ لوری پرووانسال، ۱۹۵۳. 
عسکری، حسن بن عبد الله بن سهل؛ الأوائل؛ بیروت: دار الکتب العلمیة، ۱۴۰۷ق. 
کلینی، محمد بن یعقوب؛ الکافی؛ تحقیق: علی اکبر غفاری، چاپ سوم، تهران: دارالکتب الاسلامیة ، ۱۳۸۸ق. 
مجلسی، محمدباقر؛ بحارالأنوار؛ تحقیق: محمدباقر بهبودی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق. 
منقری، نصر بن مزاحم؛ وقعة صفین؛ تحقیق: عبدالسلام محمد هارون، قم: مکتبة آیة الله المرعشی، ۱۳۸۲ق. 
نووی، أبو زکریا یحیی بن شرف؛ تهذیب الأسماء واللغات؛ بیروت: دار الفکر، ۱۴۱۶ق
 

افزودن دیدگاه جدید

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.