آثار و نتایج حلم و بردباری
پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| ره توشه ماه رمضان۱۳۹۶، آثار و نتایج حلم و بردباری.
کاری از گروه تولید محتوای معاونت فرهنگی وتبلیغی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.
اشاره
از نگاه دین، «ایمان»، «عبادت» و «عزت و کرامت نفس»، بدون حلم و شکیبایی، قوام و دوام نیابد و تعلیم و تربیت و تبلیغ دین، بدون آن میسّر نشود. از این منظر، جایگاه حلم به قدری رفیع است که امام رضا(علیه السلام) میفرماید: تا انسان به «حلم و بردباری» نرسد، از عبادتکنندگان شمرده نمیشود.(1) از نگاه جامعهشناسی، حلم و بردباری، حافظ سلامت و امنیت جانی، مالی، حیثیتی، اخلاقی، فکری و روانی خانواده و جامعه است و فقدان آن، سبب انواع ناهنجاریهاست. ناهنجاریهای زندگی زناشویی، افزایش آمار طلاق، وجود درگیریهای اجتماعی و رسانهای افراد حقیقی و حقوقی نسبت به یکدیگر، پیدایش فتنههای سیاسی و اجتماعی، گسترش جرم و جنایت و نیز فزونی زندان و زندانیان در هر جامعهای، نشاندهنده ضعف «تدیّن، تحلُّم و عقلانیت» در آن جامعه است.
در این نوشتار، ضمن اشاره به مفهوم و اهمیت حلم و بردباری در دین، راهکارها و عوامل دستیابی به این فضیلت ارزشمند اخلاقی را یادآور میشویم.
مفهوم حلم و حلیم
«حِلْم»، به معناى بردبارى در راه رسیدن به یک هدف مقدس است و در اصل به معناى «خویشتندارى به هنگام هیجان غضب» است. (2) علمای لغت و اخلاق، براى «حلم» دو معنا ذکر کردهاند:
1. کنترل نفس خویش از هیجان قوه غضب(3)؛ 2. تأمل و تثبّت در امور؛ یعنی بهکارگیری عقلانیت و رعایت اعتدال در کارها و دوری از افراط و تفریط. (4)
امیر مؤمنان(علیه السلام) از فرزندش امام حسین(علیه السلام) پرسید: «يَا بُنَيَّ مَا الْحِلْمُ؛ فرزند عزیزم! بردباری چیست؟» ایشان پاسخ داد: «كَظْمُ الْغَيْظِ وَمِلْكُ النَّفْسِ؛(5) [حلم، یعنی] فروخوردن خشم و مالک نفس خویش بودن.»
«حلیم»، به کسی گفته میشود که عجول نیست و از افراط و تندروی فاصله دارد و زندگیاش در میان مردم با خوشنامی و صفات پسندیده همراه است.(6) او در عین توانایى، در هیچ کارى قبل از وقتش شتاب ندارد و به دلیل بردباری و تسلط بر نفس خویش، در مجازات افراد مجرم و خطاکار عجله نمیکند.
جایگاه حلم در دین
حلم و شکیبایی، در ادیان الهی، بهویژه اسلام، از اهمیت و جایگاه ویژهای برخوردار است. ازاینرو، نبی مکرم(صلی الله علیه و آله) میفرماید: کسی که بهرهای از «حلم» ندارد، مزه و طعم «ایمان» را نچشیده است.(7) و یا امیر مؤمنان(علیه السلام) فرموده: «لَا عِزَّ أَرْفَعُ مِنَ الْحِلْم؛(8)هیچ عزت و شرفی بالاتر از حلم و بردباری نیست.» انسان با تمسک به حلم میتواند عیوب اخلاقی و رذایل نفسانی را از خود دور سازد و به تقویت ایمان خویش مبادرت ورزد؛ چنانکه آن حضرت میفرماید: «فَاسْتُرْ خَلَلَ خُلُقِكَ بِحِلْمِكَ؛(9)به واسطه بردباری، کاستیهای اخلاق خویش را بپوشان.» همچنین، میتواند آثار جهل جاهلان و سفاهت بیخردان را از خود بازدارد و از این راه، نه تنها صاحب سیادت و سَروری میشود(10) و مورد تکریم قرار میگیرد(11)، بلکه محبوب قلوب دیگران گردیده، مردم در برابر ناآگاهان از وی دفاع میکنند(12)و در پیشگاه الهی نیز محبوب شده، عاقبتبهخیر خواهد شد.(13) همچنین، در قرآن میخوانیم: «الَّذينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ الْكاظِمينَ الْغَيْظَ وَ الْعافينَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ.»(14)
یکى از صفات پرهیزکاران، این است که در موقع غنا و فقر، از آنچه دارند، در راه خداوند تعالى انفاق و احسان کرده، در موقع غیظ صبور بوده، خشم خود را نگه مىدارند و اگر کسى درباره آنها ظلمى روا دارد، او را بخشوده، از خطایش درمىگذرند؛ «وَ الْعافِینَ عَنِ النَّاسِ.»
فرو بردن خشم، بسیار خوب است؛ اما بهتنهایى کافى نیست؛ زیرا ممکن است کینه و عداوت را از قلب انسان ریشهکن نکند. در این حال، براى پایاندادن به حالت عداوت، باید « کظم غیظ» را با «عفو و بخشش» توأم نمود. به همین جهت، در آیه فوق به دنبال صفت عالى خویشتندارى و فرو بردن خشم، مسئله عفو و گذشت را بیان نموده است. البته منظور، گذشت و عفو از کسانى است که شایسته آناند؛ نه دشمنان خونآشامى که گذشت و عفو از خطای آنان، باعث جرئت و جسارت بیشتر آنها مىشود.
در حدیثى که در کتب شیعه و اهل تسنن ذیل آیه فوق نقل شده، چنین آمده است:
یکى از کنیزان امام علىبنحسین(علیه السلام) به هنگامى که آب روى دست امام مىریخت، ظرف آب از دستش افتاد و بدن امام را مجروح ساخت. امام(علیه السلام) از روى خشم سر بلند کرد و کنیز هم بلافاصله گفت: «وَالْکاظِمِینَ الْغَیظَ.» امام فرمود: خشم خود را فرو بردم. عرض کرد: «وَالْعافِینَ عَنِ النَّاسِ.» فرمود: تو را بخشیدم. خدا هم تو را ببخشد. او مجددا گفت: «وَاللَّهُ یحِبُّ الْمُحْسِنِینَ.» امام فرمود: تو را در راه خدا آزاد کردم.(15)
راهکارهای دستیابی به حلم
نقطه مقابل حلم، خشم و غضب است و مردم از این منظر، به سه دسته تقسیم میشوند:
الف. تندرو یا افراطی: گروهی که هنگام خشم، مالک نفس خویش نیستند و نمیتوانند آن را کنترل کنند. ازاینرو، از اطاعت «عقل و شرع» رها میشوند و در واقع، گرفتار جنون دفعی هستند.
ب. کندرو یا تفریطی: کسانی که چراغ حمیت و جوانمردی آنان به خاموشی گراییده و در برابر آنچه عقل و شرع آن را زشت و ناپسند میداند، هیچگونه واکنشی از خود نشان نمیدهند.
گفتنی است که اسلام، افراط و تفریط را در هیچ عرصهای تأیید نمیکند و نمیپذیرد.
ج. میانهرو یا اعتدالی: آنها که هم از قوه غضب برخوردارند و هم از فیض حلم بهره وافر دارند. اینان کسانی هستند که به هنگام خشم، خشمگیناند و در جایی که باید حلیم بود، صبور و بردبارند. بیشتر افرادی که از این امتیاز برتر برخوردارند، حلم را همانند علم از راه زحمتکشیدن، مدیریت و برنامهریزی کسب کردهاند. پس، برای تحصیل حلم باید به راهکارهای دستیابی به آن آشنا بود. مهمترین عوامل مؤثر در پیدایش و تقویت بردباری، عبارتاند از:
1. کنترل نفس و تمرین بردباری
افراط و تفریط، رهاورد خروج نفس از اعتدال است. انسان در حال خشم، مهار نفس خویش را از دست میدهد و در آن هنگام، به جای آنکه «امیر» بر نفس باشد، «اسیر» آن است. مدیریت خشم و حلمورزی تصنعی که آن را «تحلُّم» میگویند، سبب میشود که این وضعیت بهتدریج در درون انسان نهادینه و ملکه شود. امام على(علیه السلام) در این باره میفرماید: «مَنْ تَحَلَّمَ حَلُمَ؛(16) کسى سعى کند حلم را پیشه خویش سازد، حلیم مىشود.» حلم را باید همانند علم، از راه «آموزش»(17) و «تمرین و تکرار»(18) آموخت و تجربه کرد.
2. تقویت ایمان و تهذیب نفس
شاید بتوان از راه آموزش و تربیت، در مواردى انسان و خشم او را کنترل کرد؛ ولى مؤثرترین عامل بازدارنده، «باور و ایمان به مبدأ و معاد» و «تهذیب نفس» است؛ زیرا هرچه ایمان و پرهیزکاری فزونی یابد، بردباری نیز افزایش مییابد؛ به دو حکایت ذیل توجه کنید.
ـ بردبارى آیتالله كاشف الغطاء:
علامه کاشف الغطاء روز عید فطر با هزاران نفر نماز عید را در صحن مطهر امیر مؤمنان(علیه السلام) در نجف به جاى آورد. فقیرى دلشکسته به محضر او آمد و اظهار حاجت کرد و گفت: چیزی از فطریه به من بده که سخت محتاجم. آنجناب فرمود: من تمام فطریهها را به محلّ خودش رساندم و اکنون از آن پول چیزى نزد من نیست.
نیازمند دچار عصبانیت شدید شد و آب دهان خود را به روى آن مرجع بزرگ انداخت. کاشف الغطاء آب دهان آن مرد را به صورت و محاسن خود مالید و آنگاه برخاست و عبا را از دوش خود برداشت و روى به جانب نمازگزاران کرد و گفت: هرکس مرا دوست دارد، به اندازه وسعش در این عبا پول بریزد. سپس، خود آنجناب در صف نمازگزاران گشت و براى آن فقیر کمک قابل توجهى از مردم گرفت و به فقیر داد.(19)
ـ بردباری ربيعبنزياد حارثى:
مردى به نزد ربیعبنزیاد حارثى آمد و گفت: فلانى غیبت تو را کرده و به تو دشنام داده است. او گفت: به خدا قسم! من از کسى که به او امر کرده و او را وادار به این کار نموده، خشمگین و غضبناکم. مرد گفت: چه کسى به او امر کرده؟ گفت: شیطان که دشمن خداست، او را گمراه نمود و اراده کرد تا مرا نیز از این راه بر ضدّ او غضبناک کند؛ ولی به خدا سوگند! نمیگذارم شیطان به خواستهاش برسد. آنگاه دستهایش را بلند کرد و گفت: خداوندا! گناهان ما و آن مردى را که پشت سر من غیبت کرد و ناسزا گفت، بیامرز.(20)
3. بلندهمتی
خشم زودهنگام، نشانه کمظرفیتی، پستی و دنائت طبع است و نقطه مقابل آن، یعنی حلم و بردباری، علامت هِمّت والا و عُلوّ طبع میباشد و از امورى است که به انسان اجازه نمىدهد خشم پنهان خویش را آشکار کند و به کارهاى غیرمنطقى و سرزنشآور دست بزند. امیر مؤمنان(علیه السلام) مىفرماید: «الْحِلْمُ وَالْاناةُ تُوْأمانِ يُنتجُهُما عُلْوُ الهِمَّةِ؛(21) بردبارى و خونسردى، فرزندان دوقلویى هستند که از همت بلند متولد شدهاند.» بنابراین، در اثر همت بلند، دو خوى پسندیده در آدمى آشکار مىشود: «بردبارى» و «خوددارى از شتابزدگى».
4. آگاهی از پیامدهای مثبت حلم
سیادت و سَروری، کرامت و بزرگواری، پیروزى بر خصم، غلبه بر مشکلات، خاموشکردن آتش غضب الهی، کثرت یاران، مصاحبت با نیکان، رفع ذلت و پستى، میل به امور خیر، نزدیکشدن به درجات عالى انسانیت و سلامتی جسم و روان را میتوان از آثار و دستاوردهای حلم و بردباری برشمرد. رسول اکرم به ده فایده و نتیجه بردباری اشاره کرده و فرموده: «فَامّا الْحِلْمُ فَمِنْهُ رُكُوبُ الْجَميلِ، وَصُحْبَةُ الْابْرارِ، وَرَفْعٌ مِنَ الضِّعَهِ، وَرفُعٌ مِنَ الخَساسَةِ، وَتَشهِّى الْخَيرِ، وَيُقَرِّبُ صاحِبَهُ منْ مِعالِى الدَّرَجاتِ، وَالْعَفوِ وَالْمَهلِ وَالْمَعْروُفِ وَالصَّمْتِ، فَهذا ما يَتَشَعَّبَ لِلْعاقِلِ بِحِلْمِهِ؛(22) از آثار حلم، انجام کارهاى خوب، همنشینى با نیکان، بالا رفتن شخصیت انسان، برطرفشدن خسّت و پستى، طالب خیر بودن، به مقامات عالى رسیدن، از عفو بهرهگرفتن و به مردم فرصت دادن، کار نیک به جا آوردن و سکوت [در برابر نادان] پیشهکردن، اینها امورى هستند که عاقل به خاطر حلمش از آن بهره مىگیرد.»
در اینجا برخی از آثار حلم را مورد بحث قرار میدهیم:
ـ پاداش الهی: شکیبایی هنگام خشم، سبب در امان ماندن از غضب الهی میگردد. امیر مؤمنان(علیه السلام) فرمود: «الْحِلْمُ عِنْدَ شِدَّةِ الْغَضَبِ يُؤَمِّنُ غَضَبَ الْجَبَّارِ؛(23) بردباری هنگام خشم، آدمی را از غضب خدای جبار در امان میدارد.» آن حضرت در بیان دیگری میفرماید: «تَجَرُّعُ غُصَصِ الْحِلْمِ يُطْفِئُ نَارَ الْغَضَبِ؛(24) جرعهجرعه نوشیدن غصههاى حلم، آتش خشم را خاموش مىکند.» منظور این است که تحمل غم و اندوه زندگی، موجب فروکشکردن آتش خشم الهی میگردد.(25)
ـ حمایت مردم: شکیبایی و تحمل گفتارها و رفتارهای افراد بیادب و ناآگاه، سبب میشود که مردم از شخص حلیم حمایت کنند. امیر مؤمنان(علیه السلام) میفرماید: «إِنَّ أَوَّلَ عِوَضِ الْحَلِيمِ مِنْ خَصْلَتِهِ أَنَّ النَّاسَ أَعْوَانُهُ عَلَى الْجَاهِل؛(26) نخستین نتیجهای که شخص بردبار از حلم خود میگیرد، این است که مردم او را یارى مىکنند.» و برعکس، خشم و تندخویی و شتاب در تصمیمگیری، حمایت مردم را از وی سلب میکند. هر انسانی با اندکی توجه میتواند نتایج و مصادیق این دو خصلت متضاد را در اطرافیان خود و در عرصههای سیاسی و بینالمللی مشاهده نماید.
ـ اقتدار و پیروزی: رهاورد شکیبایی در همه عرصهها، «سَروری و سیادت» است و در «بگومگوها و درگیریها»، نشاندهنده قدرت منطق انسان شکیبا بوده، سبب پیروزی وی میشود. امیر مؤمنان(علیه السلام) میفرماید: «مَنْ حَلُمَ سَادَ؛(27) هرکه بردبار باشد، آقایی و سَروری کند.» و یا در فرازی دیگر فرموده: «مَنْ حَلُمَ مِنْ عَدُوِّهِ ظَفِرَ بِهِ؛(28) هرکه در برابر دشمنش بردبار باشد، بر او پیروز میشود.»
انسان بردبار فرصت مییابد با اندیشه، تدبیر، برنامهریزی و بهکارگیری همه عواملی که بر دشمن و مشکلات تأثیرگذار است، تصمیم بگیرد و از شتابورزی که آفت کارهای مهم است، پرهیز نماید. میزان تأثیرگذاری این گونه تصمیمات، به اندازهای مهم و ارزشمند است که امیر مؤمنان(علیه السلام) آن را با «نصرت جمعی از قهرمانان» مقایسه میکند و میفرماید: «من نتیجهای را که از بردبارى و تحملکردن درشتیها و بىادبیهاى مردم نصیبم میشود، از کمک و یاری جمعی از مردان شجاع بیشتر یافتهام.»(29)
ـ عزتمندی و حفظ آبرو: بردباری، مایه «عزتمندی، حفظ آبرو و شرف و شخصیت» آدمی است؛ درحالىکه خشم آمیخته به جهل، سبب آبروریزى و ذلت است. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) میفرماید: «ما أعَزَّ اللَّهُ بِجَهْلٍ قَطُّ وَلا أذَلَّ بِحِلْمٍ قَطُّ؛(30) خداوند هیچکس را به دلیل جهلش عزیز نمىکند؛ همانگونهکه هیچکس را برای بردباریاش ذلیل نخواهد کرد.»
امیر مؤمنان(علیه السلام) میفرماید: «سَبَبُ الْوَقَارِ الْحِلْمُ؛(31) بردباری، مایه عزت و وقار است.» بنابراین، «وَاحْلُمْ تُقَدَّمْ؛(32) بردباری کن تا [در شرف و شخصیت بر دیگران] مقدّم داشته شوی.» ازاینرو، آن حضرت «حلم» را با «پشتیبانی و حمایت قوم و قبیله» که مایه حفظ آبرو و عزتمندی است، مقایسه میکند و میفرماید: «الْحِلْمُ عَشِيرَةٌ؛(33) حلم و بردبارى، قوم و عشیره است.»
ـ عاقبتبهخیری: انسان بردبار مورد ستایش خدا و خلق است و فرجام آن، «عاقبتبهخیری» است. امیر مؤمنان(علیه السلام) میفرماید: «ضَادُّوا الْغَضَبَ بِالْحِلْمِ تَحْمِدُوا عَوَاقِبَكُمْ فِي كُلِّ أَمْرٍ؛(34)با تکیه بر شکیبایی، با خشم خود مخالفت کنید؛ تا عاقبتبهخیر شوید و در هر کاری مورد ستایش قرار گیرید.»
ـ عفو و بخشش: بردباری، سبب عفو و بخشش و آمرزش گناهان میگردد. امام صادق(علیه السلام) فرموده: «هرگاه بین دو نفر نزاعى رخ دهد، دو فرشته نازل مىگردند و به یکى از آنها که سفیه و کمخرد است [و با گفتار یا رفتار اهانتآمیز او نزاع شروع شده]، مىگویند: تو هرچه دلت خواست و دنائت شأن تو اقتضای آن را داشت، گفتى و بهزودى جزاى آن را خواهى دید. بعد از آن، متوجه شخص بردبار مىشوند و به او مىگویند: تو هم شکیبایى ورزیدی و حلم خود را نشان دادى. اگر تا پایان خویشتندار باشی، خداوند از گناهان تو مىگذرد و تو را مورد عفو بخشش خویش قرار خواهد داد.»(35)
ـ نجات از آثار خشم: حلم و بردبارى، دهان فرد سفیه و نادان را مىبندد و او را از هر گونه حرکات ناهنجار و آثار خشم بازمیدارد. امام علی(علیه السلام) میفرماید: «الْحِلْمُ فِدَامُ السَّفِيه؛(36) شکیبایی، دهان نادان را میبندد.»
قنبر، غلام امیر مؤمنان(علیه السلام)، روزى از طرف نادانى مورد اهانت واقع شد. وقتی خواست جواب او را بدهد، حضرت فرمود: «مَهْلًا يَا قَنْبَرُ دَعْ شَاتِمَكَ مُهَاناً تُرْضِ الرَّحْمَنَ وَتُسْخِطُ الشَّيْطَانَ وَتُعَاقِبْ عَدُوَّكَ؛(37) ای قنبر! آهسته و آرام باش. دشنامدهنده خود را از روى بىاعتنایى رها کن تا پروردگار را خشنود و شیطان را غضبناک کنى و دشمنت را [با بیاعتنایی و پاسخنگفتن] عقوبت نمایی.»
بدى را بدى سهل باشد جزا اگر مردى، أحْسِن إلى مَنْ أسا
ـ تحول و بیداری: حلم و علم، سبب ایجاد «تحول و بیداری دانایان تندخو» میگردد. همه کسانی که با تعلیم و تربیت و فکر و فرهنگ مردم سروکار دارند، باید بدانند: سلاح موفقیت و کلید پیشرفت و تأثیرگذاری آنان، دو چیز است: حلم و علم؛ در غیر این صورت، تمام برنامههاى تربیتیشان بیتأثیر، بلکه تعطیل میشود.
تحقیقات نشان داده است که بهکارگیری شیوه بردباری، از ظریفترین و پُربارترین روشهاى موفقیتآمیز در امر تعلیم و تربیت و ایجاد انگیزه برای تحول فکری و روحی است؛ زیرا هرکسى بدى میکند و گفتار و رفتار هنجارشکن دارد، به طور طبیعی، توقع مقابله به مثل دارد؛ ولى هنگامی که برخلاف توقع خود، حرمت میبیند و به جای بدی، خوبی دریافت میکند، متحول میگردد. این دگرگونى، سبب بیداری وجدان خفته او میشود و محبت و تواضع را جایگزین کینه و دشمنی میسازد.
5. آگاهی از پیامدهای منفی خشم
خشم افراطی که ضدّ حلم و بردباری است، پیامدهای تخریبی بسیاری دارد. از یک سو، سلامت فکر، روان، جسم، آبرو و شخصیت انسان را به چالش میکشد و از سویی دیگر، «دین و دیانت و سرنوشت معنوی» انسان را دچار اختلال میکند و خشم و غضب خداوند را به همراه دارد.(38) ازاینرو، آن را جنون دفعی و کلید هر شر و بدی دانستهاند.
حلم، آری؛ ذلت، هرگز
اگرچه اسلام از یک سو به دلیل داشتن منطق قوی و برهان راسخ به گفتوگو و مذاکره و صلح و اصلاح امور فرمان داده است و از سویی دیگر، مردم را به عفو و گذشت، صبر و بردباری و حُسن خُلق و گفتار نیکو ترغیب و توصیه نموده، اما یک اصل کلی و تغییرناپذیر در همه امور اجتماعی و عبادی دارد که حاکم بر همه اصول و احکام و قوانین است و آن، «عزت و استقلال مسلمانان» است. بنابراین، چنانچه هر حکمی با این اصل تقابل و تضاد داشته باشد، قابل اجرا نیست. حلم و شکیبایی در برابر بدگوییها و بدرفتاریهای برخی افراد، اگر باعث خِفّت و ذِلّت مؤمن گردد، نه تنها توصیه نمیشود، بلکه گناه و حرام است. امیر مؤمنان(علیه السلام) میفرماید: «آفَةُ الْحِلْمِ الذُّل؛(39) آفت بردبارى، ذلت و خوارى است.» حلم و بردباری، هنگامی نیکو و نشانه ایمان است که مایه ذلت و خفت نباشد. در مواردى که حلم و بردبارى سبب جرئت و جسارت جاهلان متعصب مىشود و بر فشار و فساد و عصیان خود مىافزایند، در اینجا حلمداشتن پسندیده نیست؛ بلکه باید واکنش مناسبى نشان داده شود تا شخص خطاکار سکوت کند. همچنین، آنجا که حلم و بردبارى به زیان جامعه و یا مکتب و عقیده انسان تمام مىشود، هرگز نباید شکیبایی ورزید و یا سکوت نمود که این عمل، سرکشی بیشتر ستمگران و جاهلان را در پی خواهد داشت.
اظهار عجز پیش ستمپیشه ابلهى است اشک کباب باعث طغیان آتش است(40)
نگارنده: حجتالاسلام حسين احسانیفر.
پی نوشت:
1) شیخ کلینی، الکافی، ج 2، ص 111.
2) ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج 19، ص 110.
3) راغب اصفهانی، مفردات، ذیل واژه «حلم».
4) ابنمنظور، لسان العرب، ج 12، ص 146.
5) محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج 9، ص 11.
6) شیخ مفید، الأمالی، ص 278.
7) قاضی قضاعی، شهاب الأخبار، ص 137.
8) شیخ صدوق، کتاب من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 406.
9) ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج 20، ص 69.
10) ابنشعبه حرّانی، تحف العقول، ص 79: «مَنْ حَلُمَ سَادَ.»
11) تمیمی آمدی، غرر الحکم، ج 1، ص 287، ح 6452: «مَنْ حَلُمَ أُکرِمَ.»
12) ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج 19، ص 26.
13) جمالالدین خوانساری، شرح غرر الحکم، ج 4، ص 226.
14) . آلعمران، آیه 134.
15) ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج3، ص 98.
16) تمیمی آمدی، غرر الحکم، ص 286.
17) ابنشعبه حرّانی، تحف العقول، ص 222: «تَعَلَّمُوا الْحِلْمَ.»
18) ابوالقاسم پاینده، نهج الفصاحه، ص 344: «إنّما العُلم بالتعلّم والحِلمُ بالتّحلُّم.»
19) حسین انصاریان، عرفان اسلامی، ج 10، ص 60 ـ 61.
20) ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج 10، ص 158.
21) همان، ج 20، ص 177.
22) ابنشعبه حرّانی، تحف العقول، ص 15.
23) تمیمی آمدی، غرر الحکم، ج 1، ص 287، ح 6446.
24) همان، ح 6455.
25) جمالالدین خوانساری، شرح غرر الحکم، ج 3، ص 283.
26) ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج 19، ص 26.
27) ابنشعبه حرّانی، تحف العقول، ص 79.
28) ابوالفتح کراجکی، کنز الفوائد، ج 1، ص 319.
29) تمیمی آمدی، غرر الحکم، ج 1، ص 287، ح 6467.
30) شیخ کلینی، الکافى، ج 2، ص 112.
31) جمالالدین خوانساری، شرح غرر الحکم، ج 2، ص 171.
32) ابنطیفور، بلاغات النساء، ص 62.
33) ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج 20، ص 61.
34) جمالالدین خوانساری، شرح غرر الحکم، ج 4، ص 226.
35) شیخ کلینی، الکافی، ج 2، ص 112.
36) تمیمی آمدی، غرر الحکم، ج 1، ص 287، ح 6445.
37) .شیخ مفید، الأمالی، ص 118.
38) جهت آگاهی بیشتر، ر.ک: ملا احمد نراقی، معراج السعادة؛ ناصر مکارم شیرازی، اخلاق اسلامی در نهج البلاغه.
39) تمیمی آمدی، غرر الحکم، ج 1، ص 287، ح 6469.
40) صائب تبریزی.
افزودن دیدگاه جدید