ویژگیهای صهیونیسم در منابع یهود

پایگاه اطلاع رسانی بلاغ|
اشاره
جنبش صهیونیسم، با شعار فریبنده «بازگشت به سرزمین موعود» شکل گرفت و نخستین همایش صهیونیست ها، به ریاست تئودر هرتزل در سال 1897م در شهر بال سوئیس برگزار گردید. تلاش های هرتزل، به صدور اعلامیه قیمومیت فلسطین در سال 1920م انجامید و سرانجام، در سال 1948م تأسیس رسمی دولت اسرائیل اعلام گردید و در سال 1967م نیز قدس اشغال شد؛ اما تشکیل دولت اسرائیل، ایستگاه اوّل حرکت صهیونیسم است و هدف اصلی، تشکیل حکومت جهانی یهود است. صهیونیست ها با استفاده ابزاری از ایدئولوژی یهود، برای استیلا بر تمامی سرزمین ها و تشکیل حکومت جهانی خویش برنامه ریزی می کنند و اسرائیل، تجسم بخشی از نقشه صهیونیستی است. گرچه جنبش صهیونیسم با آیین یهودی تفاوت های اساسی دارد، اما این جنبش همواره از دین و مذهب بهعنوان وسیله ای مؤثر و قدرتمند برای دستیابی به طرح های استعماری استفاده کرده است. امروزه با گذشت حدود 70 سال از تشکیل رژیم صهیونیستی و نفوذ جهانی این رژیم در عرصه های سیاسی، اقتصادی و رسانه ای، شناخت آن بیش از هر زمان دیگری ضرورت یافته است. در این مقاله، با استفاده از منابع یهود، مهمترین ویژگیهای صهیونیسم مورد بررسی قرار می گیرد.
مفهوم صهیونیسم
در جنوب غربی شهر قدس، کوهی به نام «صهیون» به معنای کوه خشک و پُر آفتاب قرار دارد که حضرت داود(ع) هنگام ورود به این سرزمین بر فراز و دامنه های آن اقامت گزید و به آبادی آن پرداخت و آنجا را شهر داود نامید. صهیون بدین جهت، مکان مقدس یهودیان شد که اعتقاد یافتند خداوند در آن سکونت دارد. این اعتقاد، ناشی از وجود «هیکل» در صهیون است. هیکل، ساختمانی بود که توسط سلیمانبنداود(ع) ساخته شد و کم کم بهعنوان خانه خدا و بالأخره میراث فرهنگی یهود، مظهر دینی و جاودانگی آنان گردید. گفته می شود که آرامگاه حضرت داود(ع) و حضرت سلیمان(ع) و نیز گروهی از انبیای بنی اسرائیل بر بالای کوه صهیون قرار دارد. واژه صهیونیسم که از نام کوه صهیون اخذ شده، در اواخر قرن نوزدهم میلادی برای جنبشی به کار رفت که هدف آن، بازگشت قوم یهود به سرزمین اسرائیل (فلسطین) بود. از سال 1897م صهیونیسم به یک جنبش سیاسی اطلاق میشود که توسط تئودور هرتزل تأسیس گردید.[1]
ویژگیهای صهیونیسم
1. نژادپرستی
امتیازطلبی و نژادپرستی که از مهمترین ویژگی های صهیونیسم است، در منابع یهود به طور صریح و فراوان انعکاس یافته است. روحیه نژادپرستی که زاییده افکار و پندارهای باطل آنهاست، منشأ بسیاری از انحرافها و رفتارهای ناپسند شده است. آنان خود را ملت برگزیده خداوند و سایر ملتها را حیوانات انسان نما می دانند.
مطابق برخی منابع یهود، از جمله نوشته های «ربّی[2] اشنویر زالمن»[3] تمایز میان یهود و غیریهود را اینگونه ذکر شده است: هر یهودی، دارای دو روح است: روح حیوانی و روح الهی؛ روح حیوانی، در بالاترین طبقات نیروهای شیطانی ریشه دارد. این روح، منبع شُرور است؛ اما در عین حال، منشأ خیرهای طبیعی مانند مهربانی و نیک خواهی نیز هست؛ چراکه در «طبقه نور» نیز ریشه دارد؛ یعنی نزدیک ترین نقطه از شاکله عالم شیاطین به کناره عالم قدس؛ اما روح الهی، در خدا ریشه دارد و یا به یک معنا، بخشی از خداست. بیگانگان، نه تنها فاقد روح الهی هستند، بلکه روح حیوانی آنان نیز در مقایسه با روح حیوانی یهودیان، از لایهه ای پایین تری از عالم شیطانی ریشه میگیرند.[4]
تلمود[5] می گوید: این منّت، بر ارواح یهود نهاده شده است که جزئی از خداوند باشند. این نفوس، از جوهر خداوند جوانه میزنند؛ چنانکه فرزند از جوهر و ذات پدر بیرون میآید. اگر یهودیان نبودند، برکت از روی زمین رخت برمیبست و باران نمیبارید و خورشید نمیتابید. پس، بدون اسرائیلیان، ملتهای روی زمین قادر به زندگی نیستند.
بر اساس تعالیم تلمود، همانگونهکه انسان بر حیوان فضیلت دارد، یهودیان نیز برترین ملت های روی زمیناند و گورهای غیریهود، دلهای فرزندان اسرائیل را خنک میکند؛ زیرا فقط یهودیان بشرند و ملتهای دیگر چیزی جز گونه های مختلف حیوان نیستند.
تلمود به یهودیان می گوید: هرگاه یک فرد یهودی با غیریهودی اختلاف پیدا کرد، تو باید از او پشتیبانی کنی و به آن غریبه بگویی: این چیزی است که شریعت ما از ما می خواهد و چنانچه شریعت آن غریبه با یهود همراهی نشان دهد، باید برادرت را کمک کنی تا در دعوا حاکم شود و به غریبه بگویی: این چیزی است که شریعت تو از تو میخواهد. در صورتی که چنین نباشد (یعنی یهودیان دارای قاضی نباشند و قوانین مخصوص به خود نداشته باشند)، وظیفه داری که پیرامون آن غریبه، تارهای تزویر و نیرنگ بتنی و او را در آن دام افکنی تا یهودی پیروز شود.[6]
هنگامیکه قوم بنیاسرائیل پس از 70 سال تبعید به دستور کوروش از بابل به سرزمین خود بازگشتند، اقدام به بازسازی خانه خدا نمودند و تلاش کردند معبدی را که توسط سلیمان(ع) بنا شده بود، بازسازی کنند. وقتی ساکنان منطقه باخبر شدند که یهودیانِ تبعیدشده بازگشته و مشغول بازسازی خانه خدا هستند، نزد سران قوم بنی اسرائیل رفته، گفتند: «بگذارید ما هم در بازسازی خانه خدا با شما همکاری کنیم؛ چون ما هم مثل شما خدای یکتا را می پرستیم و همیشه برای خدای شما قربانی کردهایم.» ولی سران قوم یهود گفتند: «به شما اجازه نمیدهیم در این کار شریک باشید. خانه خداوند، خدای اسرائیل، باید به دست قوم بنیاسرائیل ساخته شود.»[7]
در عصر حاضر نیز می توان از طرز برخورد و رفتار جنبش «حسید»[8] با غیریهودیان، بهعنوان یکی از مصادیق نژادپرستی یهودیان یاد کرد. حسیدیسم، هنوز یک جنبش زنده و موجود با صدها هزار عنصر فعال است که متعصبانه گوش به فرمان «ربّیهای مقدس» خود هستند؛ ربّی هایی که برخی از آنها در اسرائیل و در میان رهبران اغلب احزاب و حتی در ردههای بالای ارتش، نفوذ فوقالعادهای به دست آوردهاند.
کتاب مشهور و اساسی «هاتانیا»[9] از جنبش «هباد»[10] که یکی از مهمترین شعبههای جنبش حسیدیسم است، غیریهودیان را مخلوقاتی شیطانی معرفی میکند که در آنها مطلقاً چیز خوبی وجود ندارد و حتی یک جنین غیریهودی از حیث کیفیت، با جنین یهودی تفاوت دارد. اصولاً یک غیریهودی، موجودی «زیادی» است؛ زیرا تمام کائنات فقط به هدف یهودیان خلق شدهاند.
این کتاب به دفعات و در تیراژ بالا در اسرائیل چاپ شده و به طرز وسیعی، در میان عموم، مدارس و ارتش منتشر گردیده است. این تبلیغات «هباد»، بهخصوص قبل از هجوم اسرائیل به لبنان در مارس 1987م به منظور وادارکردن پزشکان و پرستارها به مضایقه کمک دارویی از «مجروحان غیریهودی» شدت یافت و این روش یا ایده شبه نازی، فقط متوجه اعراب یا فلسطینیها نبود؛ بلکه هر غیریهودی را شامل میشد.[11]
گفتنی است، در عصر حاضر برخی اندیشمندان روشنفکر یهودی با انتقاد از اندیشه ها و سیاست های نژادپرستانه، عملکرد یهودیان متعصب را به چالش کشیدهاند. اسرائیل شاهاک که خود یک یهودی منتقد است، مینویسد: هرکس در اسرائیل زندگی کرده باشد، بهخوبی میداند که نگرش تنفرآمیز و ظالمانه نسبت به غیریهودیان در میان اکثر یهودی های اسرائیل تا چه حد عمیق و گسترده است. این نگرش، طبعاً از دیگران (خارج از اسرائیل) پنهان نگه داشته شده است.[12]
2. آیین اختصاصی
یهودیان، صحرای سینا را صحنه بهیادماندنی از عهد و پیمانی میدانند که «یهوه» را خدای بنیاسرائیل و بنی اسرائیل را امت برگزیده گردانید. آنان معتقدند عهدی که در صحرای سینا بسته شد، ریشه در میثاق خداوند با ابراهیم(ع) داشت که پیشینه های آن نیز به پیمان خداوند با نوح(ع) باز میگشت.[13] این پیمان، بهمثابه یک لطف به وسیله ارباب در نظر گرفته شده که باید وفاداری سپاسگزارانه رعیت را برانگیزاند و مفاد این معاهده در عمل تجلی یابد.[14] هنگامی که موسی7 الواح شریعت را دریافت کرد، شکل بسیار دقیقتری از عهد و پیمان خدا با بنیاسرائیل ظاهر شد؛ عهدی که تمامی بنیاسرائیل آن را پذیرفته، متعهد می شوند به آن عمل نمایند. سفر تثنیه، به دوسویهبودن این پیمان اشاره دارد:
«امروز به یَهُوَه اقرار نمودی که خدای توست و اینکه به طریق های او سلوک خواهی نمود و فرایض و اوامر و احکام او را نگاه داشته، آواز او را خواهی شنید. خداوند امروز به تو اقرار کرده است که تو قوم خاص او هستی؛ چنانکه به تو وعده داده است و تا تمامی اوامر او را نگاه داری و تا تو را در ستایش و نام و اکرام از جمیع امتهایی که ساخته است، بلند گرداند و تا برای یَهُوَه، خدایت، قوم مقدس باشی؛ چنانکه وعده داده است.»[15]
با دقت در کتاب مقدس عبری بهروشنی می توان به این واقعیت دست یافت که انتخاب و برگزیدگی قوم یهود، تنها مشروط به ایمان به خدا و وفاداری و رعایت عهد است و در صورت پیمانشکنی، این موهبت الهی از آنان گرفته خواهد شد. در تورات به آنان هشدار داده شده است که چنانچه دیگر خدایان را عبادت کنند و قوانین الهی را پاس ندارند، لعنت و عذاب خدا و رسوایی و خواری و سرگردانی در میان سایر ملل، و نیز انواع گرفتاریها و بیماریها گریبانگیر آنان خواهد شد.[16]
تاریخ یهود و متون مقدس یهودیان، بیانگر آن است که بنیاسرائیل عهد و پیمان با خدا را رعایت نکرده، بارها پیمانشکنی نمودهاند. تورات، پیمانشکنی بنی اسرائیل را که خشم و عذاب خدا را در پی داشته، یادآوری نموده و میگوید: «خدا به موسی گفت: تو خواهی مُرد و به پدرانت ملحق خواهی شد. بعد از تو، این قوم در سرزمین موعود، به من خیانت کرده، به پرستش خدایان بیگانه خواهند پرداخت و مرا از یاد برده، عهدی را که با ایشان بستهام، خواهند شکست. آنگاه خشم من بر ایشان شعلهور شده، ایشان را ترک خواهم کرد و رویم را از ایشان برخواهم گرداند تا نابود شوند.»[17]
پیمانشکنی قوم یهود موجب میشود آنان از سوی خدا طرد شوند: «شما قوم من نیستید و من خدای شما نیستم.»[18] در نتیجه، همان عهدی که عامل اصلی برگزیدگی آنان بود، به عامل تعیینکننده طرد این قوم منتهی شد.[19]
از گذشته، اعتقاد یهودیان بر این بوده که یهودیت، حاصل تعالیم و فرمانهایی است که از پیمان اختصاصی بین خدا و بنیاسرائیل به دست آمده است. بنابراین، یهودیت، دینی از ادیان نیست و در کنار سایر ادیان قرار نمی گیرد. علاوه بر آن، غیریهودیان که از نژاد بنی اسرائیل نیستند، نمیتوانند به این آیین درآیند. امروزه در میان یهودیان سنّتی، در خصوص توصیف یهودیت بهعنوان دینی از ادیان، مقاومت وجود دارد؛ زیرا این امر به نظر آنان کوچکشمردن شأن یهودیت است. آنان یهودیت را با مسیحیت، اسلام و بودایی در یک رده نمیدانند؛ زیرا معتقدند از آنجا که یهودیت، تعالیم الهامشده خدا را به شکل عهد خدا با بنیاسرائیل در خود ثبت نموده است، مقولهای خاص و بینظیر است.[20]
تعالیم تورات، به شکل پیچیدهای با زندگی و تجارب بنی اسرائیل و تصوری که آنان از بی شباهتی خود به دیگران دارند، گره خورده است. این درهمتنیدگی موجب شده است تأملات کلامی یهودیان درباره نسخ تعالیم یهودی با تردید همراه باشد. ازیکسو، تورات دربردارنده پیامی از سوی خدا به انسان است؛ پیامی که گرچه توسط انبیای بنیاسرائیل به ما رسیده، از اعتباری عام برخوردار است و ازسویدیگر، تورات، بخش محوریِ پیمان اختصاصی بین خدای بنیاسرائیل و قوم برگزیدهاش، یهود است. وجود این عناصرِ نسبتاً معارض در تورات، دو دیدگاه جهانشمول و اختصاصی در میان یهویان پدید آورده است.[21]
در دیدگاه جهان شمول، تلقی مثبتی نسبت به امر تبلیغ دین و فعالیتهای تبلیغی وجود دارد؛ بهویژه در دوران امپراتوری روم و پیش از آغاز سلطه مسیحیت، یهودیت بهگونهای معرفی می شد که برای تمامی امت ها حامل پیام است. ازاینرو، گرویدن به یهودیت نیز معمول بود. فرازهای زیر از عهد جدید نیز این موضوع را تأیید مینماید:
«وای بر شما ای علمای دین و فریسیانِ[22] ریاکار! شما دریا و خشکی را درمی نوردید تا یک نفر را به دین خود بیاورید و وقتی چنین کردید، او را دو چندان بدتر از خود، فرزند جهنم می سازید.»[23]
در دوره های جدیدتر، برخی یهودیان مترقی، با هدف پیرویابی، بر همه گرایی آیین یهود تأکید می نمایند؛ اما برای یهودیان معاصر، ویژهگرایی قابل قبولتر است؛ زیرا در آن صورت، آنان ملزم نیستند که سایر سنّت های دینی را منکر شوند؛ مگر اینکه آن سنّت ها بت پرست باشند. با نگاه ویژهگرایی، تکثرگرایی و تحمل دینی راحتتر است؛ اما پذیرش همه گرایی، دربردارنده این معناست که یهودیت، آیینی همگانی است و یگانه راه برای رسیدن به خدا، از یهودیت می گذرد؛ درحالیکه ویژه گرایی، راه های مختلفی به سوی خدا را مجاز می داند.[24]
امروزه، یکی از چالش های جدّی صهیونیست ها در اسرائیل، این است که یهودی کیست؟ موضوع هویت یهودی و اینکه «چه کسی را می توان یهودی دانست»، از آغاز برپایی دولت اسرائیل و حتی پیش از آن، مورد بحث و جدل همه سیاستمداران، حقوقدانان، متفکران و رهبران دینی بوده است. ماجرای ذیل، بهخوبی این موضوع را نشان می دهد:
خانم «ریتا آتیانی» عضو شورای شهر ناصریه علیا (منطقه یهودینشین) و نماینده حزب ماپام بود. وی بارها با پیشنهاد اعطای کمک های مالی به مدارس دینی مخالفت ورزید و این امر، خشم دین گرایان متعصّب را برانگیخت و به تحقیق در گذشته او پرداختند. او اصالتاً یک آلمانی بود که مادرش دین مسیحی و پدرش آیین یهودی داشتند و پس از آن که پدرش به دست نازی ها کشته شد، در محله یهودینشین ورشو میزیست. سپس، به اردوگاهی که انگلیسیها برای اسکان موقّت یهودیان در قبرس برپا کرده بودند، انتقال یافت و سرانجام در سال 1947م به فلسطین اشغالی مهاجرت کرد و خدمت وظیفه خود را در ارتش گذراند و با یک شوهر یهودی ازدواج کرد و فرزندان خود را به شیوه یهودی تربیت کرد و در سال 1952م تابعیت اسرائیلی گرفت.
به دنبال کشف گذشته او، وزیر کشور که عضو حزب دینی مفدال بود، از وی خواست که گذرنام هاش را که بر اساس اظهارات کذب دریافت کرده بود، مسترد نماید. حاخامیگری مرکزی نیز ازدواج او با یک مرد یهودی را غیرمشروع دانست و از او خواست که برابر احکام و مقرّرات دینی، به دیانت یهود بگرود؛ اما خانم آتیانی بر این تصمیمات اعتراض کرد و ماجرا را به روزنامه ها و افکار عمومی کشانید و وزیر کشور که تحت فشار شدید افکار عمومی قرار گرفته بود، در مارس 1965م حکم قبلی خود را پس گرفت. در این جریان، بسیاری از متفکران، تصمیمات وزیر کشور و حاخامیگری مرکزی را «نژادپرستی بیولوژیکی» نامیدند و آنها را همانند نژادپرستی نازی ها شناختند. در ضمن، این ماجرا نشان داد که حاخام ها و دینگرایان متعصب چگونه در برابر فشار افکار عمومی و قدرت حزب حاکم ـ که آتیانی عضو آن بود ـ از ادعاهای خود می گذرند و از موضع اعتقادی خود عقبنشینی می کنند.[25]
3. بیگانه ستیزی
بیگانهستیزی، از جمله مهم ترین ویژگی های صهیونیسم است. در کتاب تلمود، قوانین بسیار بیرحمانه ای درباره غیریهودیان نوشته شده است. اسرائیل شاهاک، نویسنده یهودی ـ اسرائیلی با اشاره به تأثیر فراوان تلمود بر قوانین حاکم بر روابط میان یهودیان و غیریهودیان، معتقد است که بدون در نظر گرفتن تأثیر عمیق قوانین تلمود، نمی توان از صهیونیزم و سیاست های اسرائیل سر در آورد. وی نقطه انزجار خویش و بازگشت از مکتب تلمود را حادثه زیر می داند:
یک روز متوجه شدم که یک یهودی بسیار مذهبی اجازه نداد تا در روز شنبه[26] از تلفنش به منظور درخواست آمبولانس برای یک غیریهودی که در همسایگی او (اورشلیم) سکته کرده بود، استفاده شود. من به جای آنکه موضوع را بهسادگی به مطبوعات گزارش کنم، طیّ ملاقات با اعضای دادگاه شرع اورشلیم که متشکل از ربّیهای منصوب دولت اسرائیل بودند، از آنان پرسیدم که آیا این رفتار با تفسیر آنان از دین یهود مطابقت دارد؟ پاسخ دادند که یهودی موردنظر درست و در واقع، وظیفهشناسانه رفتار کرده است و برای دفاع از این رأی خود، مرا به یک پاراگراف از متن خلاصه و معتبر مجمعالقوانین تلمود که در همین قرن نوشته شده، ارجاع دادند. من هم این حادثه را به روزنامه مهم عبریزبان «هاآرتص»گزارش کردم. گزارشی که انتشارش موجب بروز رسوایی در رسانه های گروهی شد.
نتایج این رسوایی، برای من نسبتاً منفی بود. تاکنون هیچیک از مقامات روحانی اسرائیل و روحانیون جوامع یهودی خارج از اسرائیل، رأی خود را در این مورد که یک یهودی نباید قانون شنبه را به جهت حفظ جان یک غیریهودی زیر پا بگذارد، تغییر ندادند. مقدار زیادی هم مهملات مقدسمآبانه در این جهت که چنانچه تبعات چنین عملی،جان یهودیان را در معرض خطر قرار بدهد، زیرپا گذاشتن قانون شنبه مجاز شمرده خواهد شد، به آن افزودند.[27]
فضای حاکم بر تورات نیز بیانگر برتری قوم یهود و بی اعتنایی به سایر اقوام است؛ اما در برخی موارد، تورات، یهودیان را به دوستی با اقوام غیریهود ترغیب می نماید؛[28] حال آنکه این گونه فرمان ها، در تعامل صهیونیستهای افراطی با دیگران جایگاهی ندارد.
4. ترویج فساد و فحشا
از جمله ویژگی های صهیونیست ها، ترویج فساد و بیبندوباری در میان جوامع غیریهودی، بهویژه جوامع مسلمان است. سران صهیونیسم در پروتکل شماره یک دانشوران صهیون، بهصراحت اعتراف کرده اند که جوانان غیریهودی به وسیله عوامل آنان به بیبندوباری سوق داده می شوند. این مأموریت از طریق افرادی چون معلمان خصوصی، خدمتکاران، زنانی که در خانه های ثروتمندان بچه داری می کنند، منشی ها و کارمندان امور دفتری و زنان یهودی که در عشرتکده ها و محله ای عیاشی اشتغال دارند، انجام می شود. از این پدیده که به منظور فساد و عیاشی طراحی شده، به «انجمن بانوان» یاد شده است.[29]
صهیونیست ها برای رسیدن به اهداف خود و نیز توسعه نفوذ خویش، از ابزارهای گوناگون استفاده می نمایند. یکی از این راهها، مسائل جنسی و تقدیم فاحشه هاست؛ بهعنوان نمونه، «عبدالجبّار ایوب» در خاطرات خود ماجرایی را ذکر می کند که در زمانی که وی رئیس زندان«کوت» در عراق بوده، برای وی اتفاق افتاده است؛ او می نویسد:
«یک روز از سوی حکومت، سه زندانی مهم را به من سپردند و سفارش کردند تحت مراقبت شدید قرار گیرند. من نیز به جهت اهمیت موضوع و اجرای دستور، نگهبانی از آنان را شدت بخشیدم. پس از مدت کوتاهی، دو تاجر مهمّ یهودی از بغداد نزد من آمده و گفتند: سه زندانی مسلمان که از یهود هم نیستند، در این زندان هستند. ما نمی خواهیم از طریق احساسات دینی درباره آنان گفتوگو کنیم؛ بلکه سخن ما در رابطه با آنان، صرفاً به لحاظ انسانی است و نیز از این جهت که خانواده و فرزندان آنان در وضع ناگواری به سر می برند. لذا از تو خواست های ساده داریم و آن این که ایشان را به زندان بغداد منتقل کنی[30] و این چیزی است که به تو زیانی نمی رساند؛ نه در برابر دولت و نه در برابر وجدان؛ بلکه برعکس با این کار، خدمتی انسانی انجام دادهای. آنگاه برای من آیاتی از قرآن خواندند و سخنانی از حضرت موسی و عیسی(علیهماالسّلام) را بیان کردند. اما با این همه سخن ملاطفت آمیز... با انتقال آن سه زندانی به بغداد مخالفت کردم و تلاش آنان به شکست انجامید... پس از چند روز، دوباره بازگشتند و با من گفتوگو کردند. قانعکردن ایشان و مخالفت با آنان، کار دشواری بود. یکی از آنان گفت: نوشتن این سه کلمه برای تو کار سختی نیست: «لا مانع لدی.»[31] برای هر کلمه، صد دینار به تو میدهیم.[32] اما این پیشنهاد فریبنده او را نیز نپذیرفتم. لذا برای ترغیب بیشتر من گفت: چه میخواهی؟ خانه؟ انتقال آنان به بغداد را بنویس و هرچه میخواهی بگیر. باز هم قبول نکردم. اصرار کردند؛ اما فایدهای نداشت... و رفتند.
چند روز بعد، مجدداً به همراه سه دختر جوان بسیار زیبا بازگشتند و خواسته خود را تکرار کردند؛ اما من رد کردم. به بهانه نوشیدن آب، از اتاق خارج شدند و مرا با آن سه دختر جوان تنها گذاشتند. پس از چند لحظه، بازگشتند و از آنان در مورد عکس العمل من جویا شدند و پاسخ منفی شنیدند. آنگاه یکی از آنان با جدّیت گفت: جناب «عبدالجبّار ایوب»! ابتدا حلّ این مشکل را از راه عاطفی و انسانی از تو خواستار شدیم؛ مخالفت کردی. سپس، از راه مال؛ باز هم رد کردی. و بالأخره از راه دختران؛ باز هم نپذیرفتی. پس، خود را برای بلا آماده کن. آنگاه مرا واگذاشتند و خارج شدند. طولی نکشید که من از مدیریت زندان عزل و به پست دیگری منتقل شدم. بعد که تحقیق کردم، دریافتم آن سه زندانی، پس از انتقال به بغداد، آزاد شدهاند.»[33]
امروزه، انهدام ارزش های اخلاقی و معنوی در هتل هایی که سیاحان و توریست ها در آنها اقامت می کنند و همچنین، در کنار مرزهایی که اسرائیل را از سایر کشورهای عربی جدا می کند، به بالاترین میزان خود رسیده است. در کنار مرزهای اسرائیل همواره تعدادی از نگهبانان ارتشی زن، در حال گشت و نگهبانی هستند تا با نیروهای پاسدار صلح (گشت های شورای امنیت) و سربازان نیروهای بین المللی بیگانه، مراودهای ننگین و خفتبار داشته باشند؛ همان کسانی که منبع مهم و پایانناپذیر اسرار یهود به شمار می روند و اسرائیل از طریق این زنان و دختران، آنان را تخلیه اطلاعاتی می کند.
مجله «هبولم هازیه»، در یک تحقیق و کنکاش مطبوعاتی چنین اعتراف می کند:
«یک نیروی پاسدار صلح و یا یک افسر پلیس را نخواهی یافت که رفیق های یهودی نداشته باشد! آنان هدایای خویش را که به قیمت ارزان از سرزمین های عربی خریده اند، نثار معشوقه خود می کنند و همراه این هدایا، همچنین، اخبار و اطلاعات ریز و درشت خود را نیز ارائه می نمایند.»[34]
به نظر می رسد که استمرار و ممارست یهود بر ابتذال و فسق و فجور، چیز جدیدی نیست. آنان حتی در متون مقدس خود، نسبت های ناروایی به رهبران و پیامبران الهی داده اند؛ از جمله در تورات تحریفشده فعلی، گفته شده: داود7(ع) به همسر یکی از افسران خویش هتک حرمت نمود![35] همچنین، از سلیمان[36] حکیم(ع) چهرهای شهوتران به تصویر کشیده شده و ادعا گردیده که او دارای 700 زن و 300 معشوقه بوده است![37]
[1]. ر.ک: جیمز هاکس، قاموس کتاب مقدس، واژه «صهیون»؛ سید جعفر حمیدی، تاریخ اورشلیم، ص 243؛ محمدرضا واحدی، بوی خون، ص 26.
[2]. ربّی (Rabbi)، به رهبران مذهبی یهودی اطلاق میشود.
[3] .R.Schneur Zulman.
[4]. الن آنترمن، باورها و آیین یهود، ص350.
[5]. تلمود، پس از تورات، مهمترین منبع دینی و اعتقادی یهود است.
[6]. عجاج نویهض، پروتکلهای دانشوران صهیون، ص 605 ـ 607 به نقل از تلمود.
[7]. عزرا، 4: 1 ـ 3.
[8]. حسید (Hassid)، در اصل، یک فرقه یهودی قبل از مسیحیت بود که اعضای آن به اجرای بیچونوچرای قوانین یهود سخت پایبند بودند.
[9] .Hatanya.
.[10] Habbad، شعبه فرعی جنبش مذهبی و اجتماعی حسیدیسیم است.
[11]. اسرائیل شاهاک، تاریخ یهود؛ آیین یهود، ص 63 ـ 64.
[12]. همان، ص 184.
[13]. یهودیت بررسی تاریخی، ص 13.
[14] .Wenham, Gordon "Law in the Old Testament ", in: The Oxford Handbook of Biblical Studies.p 357.
[15]. تثنیه، 26: 17 ـ 19.
[16]. تثنیه، 28: 13 ـ 37.
[17]. تثنیه، 31: 16 ـ 17.
[18]. هوشع، 1: 9.
[19]. پیمانشکنی یهود، از چنان اهمیتی برخوردار است که مسیحیت، موجودیت خود را در راستای باطلشدن عهد خدا با یهود و ضرورت عهد جدید، توجیه مینمایند. مسیحیت معتقد است که تاریخ بشر از زمان گوسالهپرستی یهود، پُر از نقض پیمان و عهد، و تعهد دوباره به اطاعت است. این پیمانشکنی، بهگونهای است که به نظر قابل اصلاح نیست. در نتیجه، خداوند امت خویش را با اخراج و تخریب معبد به حال خود رها میکند. ازاینرو، نیاز به «عهد جدید» پیدا میشود؛ عهدی وفادارانه که مبتنی بر اراده متزلزل بشری نباشد؛ بلکه عهدی غیرقابل نقض که بر قلوب مردم حک گردیده باشد. به اعتقاد مسیحیان، این عهد ناگسستنی، همان اطاعت پسر است که تمام نافرمانی بشریت را تحمل کرد و به مرگ راضی شد. عیسی، عهد جدید را با خون خود به انسان داده است و شراب در مراسم عشای ربانی، نماد خون عیسی است که به انسان هدیه شده است؛ هدیهای که به وسیله آن، گناه تمام بشر را به دوش میکشد و نقض وفاداری را با وفاداری غیرمشروطش اصلاح میکند. (Ratzinger, Joseph (Pope Benedict XVI)(2011) Jesus of Nazareth.p132.)
[20]. ر.ک: اَلن آنترمن، باورها و آیینهای یهودی، ص 21 ـ 22.
[21]. ر.ک: همان، ص 22 ـ 23.
[22]. فریسیان، بانفوذترین رهبران مذهبی یهودی در زمان عیسی7 بودند و در عین حال، بزرگترین گروه رهبران مذهبی محسوب میشدند. آنها قانونگذاران متعصبی بودند که نظری سختگیرانه نسبت به قوانین و سنن داشتند. به طور کلی، به جهت روحیه طمعکارانه و ریاکاری خویش، معروف بودند. آنان خود را عادل و کامل، ولی دیگران را قاصر و گناهکار میپنداشتند.
[23]. متی، 15: 23.
[24]. اَلن آنترمن، باورها و آیینهای یهودی، ص 26.
[25]. محمد ماضى عبدالفتاح، سیاست و دیانت در اسرائیل، ص 279 ـ 280.
[26]. مطابق متون دینی یهود، شنبه، روزی مقدس است و کسبوکار در آن تعطیل است. همواره مناقشه درباره قداست روز شنبه در میان دینداران افراطی یهودی و یهودیان سکولار در اسرائیل وجود داشته است. آنگونهکه «آموس نابو»، نویسنده روزنامه «ایدئوت آحرونوت»، در مقاله خود نوشته است: دینداران افراطی، خواهان تشدید قداست روز شنبه هستند؛ بهگونهایکه رفتوآمد خودروها در این روز متوقف شود؛ مراکز تجاری به استثنای رستورانها و کابارهها تعطیل گردد و هرگونه فعالیتی در عرصههای خدمات زیربنایی متوقف شود. این موضوع تا آنجا پیش رفته است که آنها پیشنهاد کردند شنبه هر هفته، برق مراکز عمومی خاموش شود و خطوط تلفنی نیز قطع گردد. حاخام «مناخیم» از حزب «آگودات یسراییل»، خواهان توقف هرگونه فعالیت در روز شنبهها در اسراییل شده است. وی تهدید کرده است که فرودگاه «بنگوریون» نیز باید روزهای شنبه از حرکت باز ایستد و اضافهکاری کارگران واحدهای مختلف تولیدی و اقتصادی و خدماتی که در روز شنبه مشغول به کار میشوند، متوقف شود. (ر.ک: نافذ ابوحسنه، دیندارها و سکولارها در جامعه اسرائیل، ص 130)
[27]. اسرائیل شاهاک، تاریخ یهود؛ آیین یهود، ترجمه رضا آستانهپرست، ص 19 ـ 20.
[28]. تثنیه، 10: 17 ـ 19: «یهُوَه، خدای شما... یتیمان و بیوهزنان را دادرسی میکند و غریبان را دوست داشته، خوراک و پوشاک به ایشان میدهد. پس، غریبان را دوست دارید؛ زیرا در زمین مصر غریب بودید.»
[29]. عجاج نویهض، پروتکلهای دانشوران صهیون، پروتکل شماره یک، ص 256.
[30]. ظاهراً علت درخواست انتقال آنان به بغداد، سهولت آزادیشان از زندان بوده است؛ زیرا تجّار یهودی به علت روابط خود با مسئولان در بغداد، میتوانستند بهآسانی زندانیان را آزاد کنند.
[31]. از نظر من، منعی ندارد.
[32]. در آن زمان، این مبلغ بسیار زیاد بود؛ زیرا برای مصرف ماهیانه یک خانواده، صرفاً چند دینار کافی بود.
[33]. سید محمد شیرازی، خطر صهیونیسم و صلح اعراب و اسرائیل، ص 32 ـ 34.
[34]. فواد عبدالرحمن الرفاعی، نفوذ صهیونیسم بر رسانههای خبری، ص 120.
[35]. ر.ک: دوم سموئیل، 11: 2 ـ 5.
[36]. قرآن کریم، پیامبران الهی را از هرگونه زشتی و ناپاکی منزه میداند و از حضرت داود و سلیمان7، همانند سایر پیامبران الهی به نیکی یاد کرده است. (ر.ک: انعام، آیه 86؛ نمل، آیه 15؛ ص، آیه 17 و30)
[37]. ر.ک: اوّل پادشاهان 11: 3.
منبع: ره توشه ۱۳۹۶_ حجتالاسلام والمسلمین علیاکبر مؤمنی(پژوهشگر پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.)
افزودن دیدگاه جدید