ويژگیهای عباد الرَّحمان در قرآن كريم (قسمت اول)
پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| ويژگیهای عباد الرَّحمان در قرآن كريم (قسمت اول)
«وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً»[1]
امام باقر(علیه السلام) به جابر فرمود: «اعْرِضْ نَفْسَكَ عَلَى كِتَابِ اللَّهِ فَإِنْ كُنْتَ سَالِكاً سَبِيلَهُ زَاهِداً فِی تَزْهِيدِهِ رَاغِباً فِی تَرْغِيبِهِ خائفاً مِنْ تَخْویفِهِ فَاثْبُتْ وَ أَبْشِر؛[2] خودت را بر کتاب خدا عرضه کن؛ اگر به راه آن رفتهای و با سفارش به زهد آن زاهد شده و به آنچه ترغیب نموده راغب شده، و از آنچه ترسانده خائف شدهای، پس ثابت قدم باش و بشارت باد تو را.»
در آیات متعددی از قرآن، صفات مؤمنان، منافقان و کافران بیان شده است. یکی از مهمترین سنجشها و معیارها برای تشخيص حق و باطل و خوبان و بدان معیارهای قرآنی و روایی است؛ لذا برای شناخت خوبان وبدان باید به قرآن مراجعه کرد. خداوند در سورۀ فرقان از آیۀ 63 تا 76 دوازده صفت نیکو برای بندگان شایستۀ خود بیان فرموده است. این صفات را طی دو جلسه مورد بحث قرار میدهیم:
رحمت خداوند شامل حال همۀ موجودات کافر و مشرک میشود، اما انتساب بندگان به رحمان، عنایت و ویژگی خاصی دارد. امیرالمؤمنین(علیه السلام) در اين باره تعبیر زیبایی دارد: «أَبْلَغُ مَا تُسْتَدَرُّ بِهِ الرَّحْمَةُ أَنْ تُضْمَرَ لِجَمِيعِ النَّاسِ الرَّحْمَة وَ اَبْلَغَ مَا تَسْتَدّرُ بِهِ الرَّحْمَة أَنْ تَضْمَرَ لِجَمِیْعِ النَّاسِ الرَّحْمَة...»[3] وقتی رحمت خدا به صورت گسترده و فراگیر بر سر بندهای میریزد که برای همۀ موجودات و بندگان خدای مهربان رحمت را درخواست کند؛ یعنی صفت رحمانیت در او ظهور کند.
صفات بندگان رحمان در سوره فرقان
1. تواضع
خدای مهربان میفرماید: «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنا؛[4] بندگان رحمان کسانی هستند که روی زمین با آرامش و وقار راه میروند.»
معنای اول آیه:
کلمۀ «هَوْن» هم به معنای فروتنی آمده؛ هم به معنای مدارا، نرمخویی، وقار و آرامش. ممکن است در اینجا همۀ معانی مورد نظر باشد؛ پس یکی از علامت بندگان خدا این است که هیچوقت با تکبر و غرور راه نمیروند؛ بلکه راه رفتن آن ها با وقار و آرامش است. درباره پیامبر(صلی الله علیه و آله) و اهلبیت: وارد شده كه همیشه با آرامش و وقار راه میرفتند و در برابر مردم فروتن بودند.
رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود[5]
از عبدالله بن صلت نقل شده که من در سفر امام رضا(علیه السلام) به خراسان در خدمت ایشان بودم. دستور فرمود که سفره غذا را پهن کنند. در کنار سفره ایشان، تمام غلامان حضرت، چه سیاهان و چه غیر آنها گرد آمدند. من به آن جناب عرض کردم: فدایت شوم، کاش بـرای اینها سـفره جداگانهای انداخته میشد! امام(علیه السلام) فرمودند: پروردگار ما یکی است و پدر و مادر ما هم یکی و پاداش همه بر اساس کردار است.[6]
زمانى كه آيت اللَّه العظمى بروجردى; به قم آمدند و مرجعيت را عهدهدار شدند، شخص با نفوذى به ایشان نسبت ناروايى داد. آیت الله بروجردى هيچ واكنشى نشان ندادند، ولى طرف مقابل با اين كار، موقعيت اجتماعیش را از دست داد و كارش به جايى رسيد كه در مدت كوتاهى خانهنشين شد و حتى دوستانش از او كنارهگیری کردند و اين كار برايش بسيار گران تمام شد. آن شخص به ناچار خدمت آيت اللَّه گلپايگانى رسيد و از ايشان خواست وساطت كند تا بتواند خدمت آیت الله بروجردى برسد و معذرت بخواهد. آیت الله گلپايگانى يكى از نزديكان آیت الله بروجردى ـ آقای خوانساری ـ را ديد و به ايشان گفت: از قول من به آقا بگوييد: فلان شخص كه مرتكب آن خطا شده بود، پشيمان است؛ اجازه دهيد خدمتتان برسد و توبه كند! آیتالله بروجردى در آن هنگام مرجع عام شيعه بود؛ ايشان احتياجى به آن شخص نداشت. آقاى خوانسارى گفت: خدمت آقا عرض كردم: آیت الله گلپايگانى خدمتتان سلام رساندند و گفتند: خوب است اگر اجازه دهيد، فلانى خدمتتان برسد و معذرتخواهى كند. تا اين مطلب را به آیت الله بروجردى گفتم، فرمودند: ما به ديدنش مىرويم. آقاى خوانسارى مىگفت: من كه توقع چنين سخنى را از آقا نداشتم، غافلگير شدم. انتظار داشتم آقا بگويد: لازم نيست بيايد و خودم را آماده كرده بودم اصرار و تأكيد كنم و خواستهام را تكرار كنم، ولى در كمال ناباورى، ايشان از بنده خواستند وقتى بگيرم و به اتفاق به ديدن ايشان برويم.[7]
معنای دوم آیه:
«يَمْشُون» فقط به معنای راه رفتن ظاهری نیست، بلکه معنایش این است که بندگان رحمان، مشی، سلوک و طرز زندگی و عملشان بسیار بیتکبر و با آرامش و دور از افراط و تفریط است. این معنا مهمتر از معنای اول است. همچنین معنای فراگیری دارد که شامل معنای اول نیز میشود.
در نتیجه، این آیه به ما نشان میدهد: زندگی بر اساس فطرت و هماهنگ با روحیهای که خدای متعال آفریده، زندگی درستی است. اگر انسان بدون تکلف و رنجدادن به خود و دیگران زندگی کند، خداپسندانه زندگی کرده است؛ بندگان رحمان چنین زندگی دارند.
در روایتی از پیامبر(صلی الله علیه و آله) آمده است که حضرت از اصحاب سؤال کردند: «أَلَا أُخْبِرُكُم بِمَنْ يَحْرُمُ
عَلَيْهِ النَّار غَداً؟[8] آیا میدانید آتش جهنم بر چه کسانی حرام است؟» رسول الله(صلی الله علیه و آله) فرمود: «الْهَيِّنُ الْقَرِيبُ اللَّيِّنُ السَّهْل؛[9] آتش جهنم بر کسی که به خود و دیگران سخت نمیگیرد و اهل تکلف و رنجدادن به خود و دیگران نیست، حرام است»؛ یعنی: آتش جهنم بر انسان نرمخو حرام است. حافظ درباره صفت نرمخویی میگوید:
دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش از شما پنهان نشايد كرد سِرّ مِیفروش
گفت آسان گیر بر خود کارها، کز روی طبع سخت میگیرد جهان بر مردمان سختکوش[10]
یعنی: اگر کسی در کارها وسواس بیجهت به خرج دهد و سختگیری کند، طبیعت نیز بالطبع همیشه او را با آن موضوعات درگیر میکند.
اگر تکلف و بار سنگینی که خدا روی دوش ما نگذاشته از دوش خود بر زمین بگذاریم و به آنچه که دستور خدا و پیامبر(صلی الله علیه و آله) و اهلبیت: است عمل کنیم، زندگی زیبایی خواهیم داشت.
2. مسامحه و گذشت
«وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً؛ هرگاه با آدم جاهل مواجه میشوند، با سلامت نفس و ملایمت به او پاسخ میدهـند که باعث درگـیری و تنش نشـود.» امام صادق(علیه السلام) فرمود: «زنی يهودی برای رسول خدا گوسفند کباب شدهای را که با سم مهلکی آميخته شده بود، هديه آورد تا حضرت را مسموم کند، ولی وحی الهی رسول خدا را از آن توطئه آگاه کرد. پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) آن زن را احضار کردند و علت اين کار را از او جويا شدند. وی جواب داد: با خود انديشيدم که اگر تو در واقع فرستادۀ خدا باشی، اين سم به تو اثر نمیکند و اگر پادشاه هستی، مردم از شر تو ايمن میشوند.» [11] رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آن زن را بخشيد در حالی که میتوانست او را به خاطر اين اقدام بکشد.
چند نکته درباره این صفت:
الف) در اسلام دو نوع سلام وجود دارد: نوع اول، «سلام ابتدایی» و نوع دوم، «سلام
خداحافظی» است. سلام دوم در بین ما ایرانیها خیلی کم است؛ ولی در میان عربها مرسوم است. همچنین مستحب است که انسان هم موقع رسیدن به مؤمنان و دوستان و هم موقع خداحافظی سلام کند و بگوید: «والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.» در این آیه به سلام دوم اشاره شده است. در سورۀ مریم، آیۀ 47 از قول حضرت ابراهیم(علیه السلام) نقل شده که وقتی دید عمویش بت میپرستد و آن را رها نمیکند، با وداع و خداحافظی از عمویش جدا شد و گفت: «سَلامٌ عَلَیْکَ سأَسْتَغْفِرُ لَکَ؛[12]خداحافظ، من بهزودی برای تو نزد خدای متعال طلب آمرزش خواهم کرد.» به این سلام، سلام وداع و خداحافظی میگویند؛ یعنی: در مواجهه با آدم جاهل، بندگان رحمان وداع و خداحافظی میکنند.
ب) در دنیایی که ما زندگی میکنیم، افراد جاهل هم هستند. چه بسا از خودمان هم در بعضی موارد جهالتهایی سر بزند! آیات و روایاتی وجود دارد که میگوید: امکان ندارد کسی زندگی کند و خدا برای امتحانش شخص جاهلی را سر راهش قرار ندهد. قرآن میفرماید: که خداوند، شیاطین جن و انس را سر راه انبیا و مؤمنان قرار میدهد[13] که وسیلۀ امتحان آنها باشند. مؤمنی نيست مگر اینکه به همسایۀ مردمآزار گرفتار میشود و اگر مؤمنی بر قلۀ کوهی هم پناه ببرد، خدا شیطانی را میفرستد که او را در معرض آزمایش قرار دهد. پس گریز از زندگی با جاهل امکان ندارد، ولی خدای متعال روش برخورد با جاهل را به ما یاد داده است. در برخورد با جاهل، باید بگوییم: «سلاما»؛ یعنی: وداع کنیم و با سلامت نفس و ملایمت از کنار او رد شویم.
در آیات دیگر داریم: «وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِين؛[14] و از نادانان روی برگردان؛ یعنی: اگر حرفی زدند و حرکت زشتی انجام دادند، اعراض کنيد و با آنها درگیر نشويد. امام باقر(علیه السلام) فرمود: «النَّاسُ رَجُلَانِ مُؤْمِنٌ وَ جَاهِلٌ فَلَا تُؤْذِ الْمُؤْمِنَ وَ لَا تُجَهِّلِ الْجَاهِلَ فَتَكُونَ مِثْلَه؛[15] انسانها ـ به یک اعتبار ـ دو دستهاند: مؤمن یا جاهل. پس مؤمن را آزار مده و با جاهل، نابخردانه برخورد مکن!» حضرت در این سخن اشاره دارند که اگر با مؤمن معاشرت کردیم، مواظب باشیم او را اذیت نکنیم. چون مؤمن به دلیل ایمان و فهم، رنجش ما را فراهم نمیکند و اگر با انسانهای نادان مواجهیم، مواظب باشیم برخورد جاهلانه و نابخردانه با او نداشته باشیم و اگر با او مانند خودش معامله کنیم؛ مثل او خواهیم شد و جهلی که دارد، دامنگير ما نیز خواهد شد. پيامبر(صلی الله علیه و آله) درباره این مطلب فرمودهاند: «الْجَهْلُ رَأْسُ الشَّرِّ كُلِّه؛[16] نادانی، آغاز هر بدی است. در مواجهه با جاهل، باید مواظب باشیم جهالت او دامنگیر ما نشود.در احوالات مالک اشتر نقل شده است: روزى در بازار مىگذشت؛ ناگاه از روی غفلت، قدمش بر دامن بزرگمنشى وارد آمد. او فورا برآشفت و به مالک جسارت کرد. مالک سكوت كرد و راهش را ادامه داد. مردم آن شخص را سرزنش کردند و گفتند: آيا دانستى به چه بزرگوارى هتاكى كردى؟ اين، مالک اشتر از اصحاب اميرالمؤمنين علی(علیه السلام) و يكى از بزرگان دين است. مرد پشيمان شد و به دنبال مالک رفت و از مردم میپرسید که مالک کدام سمت رفته است؛ گفتند: به مسجد رفت. آن مرد مالک را پیدا کرد و دست او را بوسيد و پوزش خواست. مالک گفت: ناراحت مباش، من به مسجد نيامدم مگر آنكه براى تو استغفار كنم. من همان موقع تو را بخشیدم.[17]
3. عبادت و شبزندهداری
نشانۀ دیگری که خدای متعال برای بندگان رحمان بیان فرموده، عبادت و شب زندهداری است: «وَ الَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِياما؛[18] و کسانی که در حال سجده و قیام برای پروردگارشان شبزندهداری میکنند.» بندگان رحمان پاسی از شب را بیدار هستند و به عبادت خدا میپردازند. امیرالمؤمنین(علیه السلام) در خطبۀ متّقین میفرماید: «أَمَّا اللَّيْلَ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُم»[19] یعنی: در شب برای عبادت قیام میکنند و همواره بر پا میایستند و عابدان شب و شیران روز هستند. متقین همۀ شب را نمیخوابند. همچنین حضرت در خطبۀ همام فرمودهاند که یکی از نشانههای مهم متقيان، سجده و قیام در شب است.
در آیۀ بالا، سفارش شده در شب عبادت كنند. چون شبهنگام، فضا آرام است و عبادت دور از اجتماع، ریاکاری و تظاهر در آن نيست. همچنین تمرکز قلبی، روحی، فکری و آرامش در آن بیشتر است؛ لذا برکات شب بیشتر از روز است و خدا بهترین زمان برای بندگی را شب قدر قرار داده است كه در آن، فیوضات الهی بر مردم نازل میشود. همچنین در این آیه، «يَبِيتُون» بهصورت فعل مضارع آمده؛ یعنی: شبزندهداری آنها دوام دارد، زيرا وقتی عبادت استمرار داشته باشد، اثرمثبت بیشتری خواهد داشت.
نکتۀ دیگر این آیه، اخلاص در عبادت است. این نکته شاید مهمترین نکتۀ این آیه نیز است. خـداونـد میفرمـاید: «يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ» يـعنی: این شـب زندهداری، خالص برای خدا است؛ عبادتها وقتی ارزشمندند که خلوص در آنها باشد. امیرالمؤمنین(علیه السلام) میفرماید: «وَ الْعَمَلُ كُلُّهُ رِيَاءٌ إِلَّا مَا كَانَ مُخْلَصاً؛[20] همه اعمال با ریا هستند مگر اعمالی که مخلصانه (خالص) باشند.»
علمای ربانی و شب زندهداری
مى گويند: آيتالله سيد محمدباقر درچهاى;، استاد آيتالله بروجردى; در قنوت نماز شب خود دعاى ابوحمزه ثمالى را ايستاده مىخواند.[21] سعدی شیرازی میگوید:
کنونت که چشم است اشکی ببار زبان در دهان است عذری بیار
یکی از فرزندان امام خمينى; مىگويد: «شبى در ماه مبارک رمضان در پشت بام خوابيده بودم؛ ديدم صدايى مىآيد. بـلند شـدم و متوجه شـدم كه آقاسـت كه در تاريـكى نمـاز مىخوانـد؛ دستهايش را به آسمان بلند كرده و گريه مىكند.»[22] در این باره، شعر حافظ شیرازی خواندنی است:
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخندهشبی آن شب قدر که این تازه براتم دادند
همت حافظ و انفاس سحرخیزان بود که ز بند غم ایام نجاتم دادند[23]
سید صدرالدین عاملی، یکی از علمای بزرگ اصفهان در یکی از شبهای ماه رمضان وارد حرم امیر مؤمنان(علیه السلام) شد و در گوشهای، شروع به خواندن دعای ابوحمزه ثمالی کرد؛ همین که جملۀ: «اِلهی لَا تُؤَدِّبْنِی بِعُقُوبَتِکْ؛ خداوندا، مرا به کیفر خود ادب مکن!» را خواند، اشک و گریه، او را فراگرفت و پیوسته، آن جمله نورانی را با حال گریه تکرار كرد تا اینکه از هوش رفت.[24]
4. درخواست رهایی از عذاب جهنم
نشانۀ دیگر، این است: «وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذابَها كانَ غَراماً * إِنَّها ساءَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقاما؛[25] و کسـانی که میگویند: پروردگارا! دربارۀ ما از عذاب جهنم درگذر؛ که عذاب آن، غرامت سنگینی است و دوزخ، جایگاه و مکان بدی است.»
کلمۀ «غرام» به معنای هر گرفتاری و مصیبتی است که راه فرار از آن نیست؛ همان تاوانی است که در فارسی میگوییم؛ یعنی: اگر افرادی در دنیا کارها و صفات و اعمال آتشافروزی دارند، تاوان این اعمال و صفات را باید پسبدهند؛ لذا اولیای خدا درخواست میکنند که در دنیا ما را از اعمال جهنمی حفظ کن تا در آخرت، تاوان جهنم و عذاب آن را پرداخت نکنیم. عذاب جهنم نتیجه اعمال خود ما است. در شبهای قدر، صدها بار خدا را صدا میزنیم؛ در هر بندی که دعای جوشن را میخوانیم، میگوییم: «الْغَوْثَ الْغَوْثَ خَلِّصْنَا مِنَ النَّارِ يَا رَب؛[26] خدایا، به داد ما برس و ما را از آتش جهنم خلاص کن!» خلاصی از آتش جهنم، خواست مهم انبیا، اولیا و بندگان خوب خداست. خلاصی از آتش جهنم، دوری از گناه، رذایل اخلاقی، اختلاف، تفرقه و ظلم به دیگران است. اگر کسی در دنیا از بدیها جدا شود، در واقع از آتش جهنم جدا شده است. امیرالمؤمنین7 وقتی اموال خود را وقف میکردند؛ مثلاً چشمۀ آبی یا نخلستان و یا زمینی را وقف میکردند در وقفنامه مینوشتند که این اموال را وقف راه خدا کردم تا از آتش دوزخ در امان بمانم. در نماز شب، مستحب است هفتبار انسان در قنوت بگوید: «وَ هَذَا مَقَامُ الْعَائِذِ بِكَ مِنَ النَّار؛[27] خدایا! این جایگاه كسی است که به تو از آتش جهنم پناه میبَرَد.»
نگارنده:حجتالاسلام والمسلمین حبيبالله فرحزاد
پی نوشت:
[1]. فرقان، آیه 63.
[2]. ابن شعبه حرانى، تحف العقول، ص 284.
[3]. تميمى آمدى، تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص 450.
[4]. فرقان، آيه 63.
[5]. سعدی شیرازی، مصلحالدین، گلستان، ص 282.
[6]. کلینی، الکافی، ج 8، ص 230.
[7] .www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=191863.
[8]. شیخ صدوق، الأمالی، ص 319.
[9] همان.
[10] .a.wikisource.org/wiki.
[11]. مجلسی، بحار الأنوار، ج 16، ص 265.
[12]. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج 13، ص 85.
[13]. «وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَلَا نَبِیٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِی أُمْنِيَّتِهِ فَيَنسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِی الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ؛ پیش از تو هیچ رسول و پیامبری را نفرستادیم مگر آنکه هر گاه آرزویی میکرد، شیطان در آرزوی او القائاتی میکرد. آنگاه، خداوند آنچه را شیطان القا کرده بود از میان میبرد و پس از آن، آیات خود را پا بر جا میکرد؛ چه آنکه خدا بسیار دانا است و کارهایش حکیمانه است». (حج، آیه 52.)
[14]. اعراف، آيه 199.
[15]. شیخ صدوق، خصال، ج 1، ص 49.
[16]. مجلسی، بحار الأنوار،74، ص175.
[17]. همان، ج 32، ص 157.
[18]. فرقان، آیه 64.
[19]. دشتی، نهجالبلاغه، خطبه متقین.
[20]. شیخ صدوق، التوحيد، ص 371.
[21]. مختارى، رضا، سيماى فرزانگان، ص190.
[22]. همان، ص 159.
[23]. شیرازی، شمسالدین محمد، دیوان حافظ، ص 183.
[24]. مختارى، رضا، سيماى فرزانگان، ص 144 ـ 145.
[25]. فرقان، آیه 65 ـ 66.
[26]. كفعمى، ابراهيم، المصباح، ص 247.
[27]. كلينى، الكافی، ج 4، ص410.
دیدگاهها
عالی بود . امروز ۱۹ ماه رمضان جز ۱۹ را خواندم . که برایم سوال پیش آمد عباد الرحمن چه کسانی هستند و جوابم را مفصل دریافت کردم .خدا خیر دنیا و آخرتتان بدهد .
بسیار عالی بود.بنده امروز برای سخنرانی از این مطلب استفاده کردم.خدا خیر کثیر به شما عنایت کند
عالی بود
عالی و کاربردی بیان کردید تشکر
سلام
بسیار عالی.متقن.قابل فهم.بهمراه مثالهای ملموس
عالی
سلام بسیار عالی ذکر کرده بودید برای تحقیق مدرسه بسیار به کارم اومد
افزودن دیدگاه جدید