آثار قناعت در آموزههای دینی

پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| ره توشه ماه رمضان۱۴۰۰، آثار قناعت در آموزههای دینی.
کاری از گروه تولید محتوای معاونت فرهنگی وتبلیغی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.
مقدمه
قناعت، یکی از ویژگیهای افراد با ایمان و از امتیازات انسانهای بافضیلت است. افراد خودساخته و آراسته، دارای روحیه قناعت و عزتاند و در پرتو این روحیۀ عالی، هیچگاه چشم طمع به مال و منال دیگران ندارند و شخصیت والای خویش را برای کسب مال و مقام حقیر نمیکنند. افراد قانع در زندگی، به مقدار ضرورت و کفاف بسنده کرده و به کمتر از آن نیز خشنودند. مهمترین ویژگی افراد قانع، رضایت خاطر و روحیه بالای آنان نسبت به مقدرات عالم است. این نوشتار میکوشد برخی آثار قناعت را بیان نماید.
الف. آثار و کارکرد معرفتی
1. عزت و کرامت
به نظر میرسد که بین قناعت و عزت نفس که از مهمترین مؤلفههای سلامت روان است، رابطه مستقیمی وجود دارد. ارزش آدمی به عزت و کرامت اوست و به میزان و درجهای که واجد این خصیصه است، به همان میزان میتوان او را آنگونه که باید باشد و خدایش خواسته، انسان نامید؛ چون سرشت آدمی کرامتمند است. قرآن کریم میفرماید: «مَنْ كانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعا إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ؛[1] کسى که خواهان عزت است (باید از خدا بخواهد؛ چرا که) تمام عزت براى خداست؛ سخنان پاکیزه به سوى او صعود مىکند و عمل صالح را بالا مىبرد». امام رضا(علیه السلام) نیز میفرماید: «الْقَنَاعَةُ تَجْتَمِعُ إِلَى صِیَانَةِ النَّفْسِ وَ عِزِّ الْقَدْرِ؛[2] قناعت، همنشین کرامت و سربلندی است».
معنای کرامت این است که انسان از نعمت بزرگی که پروردگارش به او ارزانی کرده است، نهایت استفاده را بنماید و در پی مطلوب خویش باشد تا آجا که بهطور پیوسته مشغول احوال خویش شود و از این موهبت استفاده کند و خود را با دیگران مقایسه ننماید.[3]
عزت و نفوذناپذیری، اثر ارزشمند قناعت است. فردی که به داشتههای خود قانع نیست، همیشه به دنبال رفع کمبودهای مادی خود است. اگر این احتیاجات و کمبودها، بیانتها و تأمین آنها مستلزم درخواست از دیگران باشد، در نتیجه شخص مدام باید نزد دیگران ابراز نیاز کند که موجب از بین رفتن عزت نفس و نفوذناپذیری است. از این رو در روایات بسیاری، قناعت موجب عزت دانسته شده است. امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرموده است: «مَن تَجلبب الصبرَ والقناعةَ عزّ و نبل؛[4] هر کس لباس صبر و قناعت بر تن کند، عزیز و بافضیلت میشود». نقل است یکی از بزرگان درباری در راه خود به حکیمی برخورد که از مال دنیا به خانهای کوچک قناعت کرده بود و خوراکی جز مقداری سبزی نداشت. با او همسخن شد و گفت: «این دیگر چه زندگی عجیبی است که برای خودت برگزیدهای؟ اگر بیایی و مانند من در خدمت شاه باشی، خوراکت برّه بریان خواهد بود و صاحبِ مقام و مرتبه خواهی شد». حکیم گفت: «اگر تو هم مانند من راه قناعت در پیش بگیری، همین غذای اندک هم برای تو زیاد است و دیگر لازم نیست کمرِ خدمتِ شاهان ببندی و همیشه نگاهت به دست دیگران باشد».[5]
2. آرامش خاطر
از نتایج و آثار قناعت، نگران نبودن و تشویش خاطر نداشتن است. اگر کسی به مقداری که خدا برای او روزی و مقدر کرده است، قانع و راضی نباشد؛ پیوسته نگران حال و آینده خویش است و از اندیشه در امور واجب زندگی که سبب رشد، تعالی و تکامل انسان میشود؛ باز میماند. این در حالی است که سرشت انسان، طالب آسایش و راحتی در زندگی و دوری از نگرانی و غم و غصه است؛ از این رو قناعت، سبب راحت دین و دنیا و آخرت و نیز امنیت درون و برون و حفظ حقوق دیگران است. اگر همه قانع بودند، جامعه و اجتماع نفس راحتی میکشید، خونی ریخته نمیشد، مالی به غارت نمیرفت و غضب و ظلم رخ نمیداد و زمین لباس امنیت میپوشید. انسان قانع، ضمن اینکه آسایش و راحتی خود را به دست میآورد، از غم و غصه نیز نجات مییابد.[6]
3. نجات از هوای نفس
یکی از بهترین ثمرات و فایدههای قناعت، نجات و رهایی از اسارتها و هوای نفس است. انسان به طور طبیعی و فطری آزاد آفریده شده است و باید آزادی خود را محترم بشمارد. کسی که قناعت نکند، اسیر هوای نفس و انسانهای پست و حقیر خواهد بود که از بدترین اسارتهاست. انسان قانع، از اسارت هوای نفس و افراد لئیم و پست فطرت نجات مییابد. آبرو و ارزش کسی که قناعت نکند، در نظر مردم کاسته میشود؛ زیرا حریص برای رسیدن به مقصود خود، حتی ملاحظه اجتماعی را کنار میگذارد و همچون اسیری که زنجیر به گردن او افکندهاند، به این سر و آن سر کشیده میشود و روزبهروز خود را گرفتارتر میکند. قانع نبودن انسان را به هلاکت میافکند؛ زیرا شخص به خاطر دلباختگی به دنیا، فطرت پیرامون خود را نمیبیند و با عجله و شتاب پیش میتازد.
4. دوری از رذایل اخلاقی
قناعت، واژهای اخلاقی و ارزشمند و یکی از بهترین آثار کسب هر فضیلت، دوری از رذیلت یا رذایل متضاد آن است. قاعدهای مرسوم و رایج وجود دارد که میگوید: «تعرف الاشیاء باضدادها»، یعنی پدیدهها را از راه شناخت اضدادشان میتوان شناخت. قناعت، ضد حرص، طمع، دنیاگرایی و اسراف است و با وجود قناعت، این رذایل رنگ میبازند. قناعت، ضد حرص ماست و حرص از نظر اخلاقی، حالت و صفتی نفسانی است که آدمی را بر جمعآوری آنچه به آن نیاز ندارد، بر میانگیزد؛ بدون آنکه به حد و مقدار معینی اکتفا کند. حرص، از قویترین و مشهورترین شاخههای دنیادوستی است. انسان حریص، پیوسته در گرداب دنیا فرو میرود تا غرق شود. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرموده است:
لَوْ كَانَ لِابْنِ آدَمَ وَادِيَانِ مِنْ ذَهَبٍ لَابْتَغَى إِلَيْهِمَا ثَالِثاً وَ لَا يَمْلَأُ جَوْفَ ابْنِ آدَمَ إِلَّا التُّرَابُ وَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَى مَنْ تَابَ؛[7] اگر بنیآدم دو سرزمین از طلا داشته باشد، آرزو میکند که سرزمین سومی هم داشته باشد و شکم انسان را جز خاک [قبر] چیزی پر نمیکند و خداوند توبهپذیر است برای کسی که توبه کند و تا انسان از حرص دوری نکند، به قناعت نخواهد رسید.
بنابراین انسان قناعتپیشه، دنیاگرا نیست. انسانهای دنیاگرا بر اثر دلمشغولیهای پایانناپذیر، دچار بیماریهای روانی میشوند و ذهن فردی که همواره مشغول مطلب خاصی از جمله دنیا باشد، گرفتار اضطراب و افسردگی میگردد و از بقیه زندگی باز میماند. از همه مهمتر چون به وظایف شرعی و ادای حقوق الهی توجه ندارد، گرفتار عذاب الهی و جهنم میگردد. طمع نیز مانند حرص، از صفات ناپسند و از شاخههای دنیادوستی و از رذایل هلاککننده است که در فرد قانع و قناعتپیشه وجود ندارد. همچنین اگر قناعت را به معنای دوری از زیادهطلبی و مصرف بهینه بدانیم، انسان قانع نمیتواند اسراف کند؛ زیرا اسراف با درست مصرف کردن سازگار نیست؛ به این معنا که رابطه قناعت و اسراف تباین است؛ یعنی هر قانعی از اسراف به دور میباشد و انسان اسرافگر هم قانع نیست.
ب. آثار و کارکرد عملی
1. حفظ خانواده و جامعه
اقتصاد سهم بسزایی در ایجاد آسایش و آرامش خانواده بر عهده دارد. قرآن، قناعت و میانهروی را الگوی مصرف و عامل پایداری خانواده و جامعه معرفی میکند: «وَالَّذِينَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَامًا؛[8] و آنان هستند که هنگام انفاق (به مسکینان) اسراف نکرده و بخل هم نورزند؛ بلکه احسان آنها در حد میانه و اعتدال باشد». مفسرین میگویند »قوام، به معنای حد وسط و اعتدال است؛ یعنی بندگان رحمان انفاق میکنند و انفاقشان همواره در حد وسط و میان اسراف و اقتار است. صدر آیه دو طرف افراط و تفریط در انفاق را نفی کرده و ذیل آن حد وسط را اثبات نموده است».[9] اقتصاد اسلامی برای افراد و جوامع دو ارمغان مهم دارد: بشر را از بزرگترین رنج تاریخی او که مسأله معیشت و غصه تأمین مایحتاج زندگی است، نجات میدهد. همچنین جامعه و فرد را از عوارض شوم فقر که سوءاخلاق، فساد، فحشا، کفر و بیدینی است، محفوظ نگه میدارد.
قناعت در محیط خانوادگی به این است که به داشتههای خود در زندگی مشترک، راضی و سپاسگزار خداوند باشیم. اگر بخواهیم هر روز زندگی خود را با دیگران مقایسه کنیم و آرزو هوس دیگران را در ذهن و دل خود بپرورانیم، همیشه در حسرتیم. اگر به داشتههای خود قانع نباشیم، هر روز دنبال تنوع میگردیم و از آنجا که تنوعطلبی حدّی ندارد، موجب رسوایی خواهد شد.
اگر تدبیر در معیشت خانواده به شکل صحیح صورت گیرد، هر چیز به اندازه خود مورد استفاده قرار گیرد و همگان خود را ملزم به اجرای منشورات اسلامی کنند و در همه امور با میانهروی رفتار نمایند، خانواده با آرامش مسیر خود را طی میکند؛ چنانکه همسران بهخصوص در اوایل زندگی، باید بنای اقتصادی خانواده را بر هزینه کردن به شیوهای معتدل بگذارند و این امر با همکاری و هماهنگی زوجین امکانپذیر است.
2. برخورداری از حیات طیبه
ایمان و عمل صالح، از امور معنویای هستند که در همین عالم تحقق مییابند. به ناچار حیات طیبه مترتب بر ایمان و عمل صالح نیز در همین عالم محقق میشود. البته آثار این حیات معنوی در آخرت ظهور مییابد؛ زیرا آنچه خداوند از نعمتهای معنوی به بندگانش در آخرت عطا میکند، نتایج نعمتهای معنوی عطا شده او در همین دنیاست.[10] خداوند میفرماید: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ؛[11] هر کس کار شایستهاى انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالى که مؤمن است؛ او را به حیاتى پاک زنده میداریم و پاداش آنها را به بهترین اعمالى که انجام مىدادند، خواهیم داد». از حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) درباره تفسیر «حیات طیبه» در این آیه شریفه پرسیدند، ایشان فرمود: «مراد از این زندگی پاکیزه که خداوند در پاداش اعمال صالح مرد و زن مؤمن میدهد، قناعت است».[12] همچنین میفرماید: «اطيَبُ العَيشِ القَناعَةُ؛ پاکترین زندگی، قناعت است».[13]
بنابراین صرفهجویی و قناعت در زندگی و هزینههای مختلف، مایه آرامش روحی و روانی است و کسی که آن را سرلوحه زندگی خود قرار میدهد، از فقر و بدبختی نجات مییابد و شرافت و عزت اجتماعی و رضایت و خشنودی الهی را به دست میآورد.
هنگامى که یکى از تجار که خود را از پیروان امام صادق(علیه السلام) مىدانست، قصد سفر تجارتى داشت؛ امام(علیه السلام) شاید براى اینکه او و تجار دیگر شیعه را به مسائل مربوط به تجارت آگاهتر کند، پیشنهاد کرد که اگر راضى باشد، سهم مختصرى نیز از جانب امام(علیه السلام) به او داده شود که در این تجارت مورد استفاده قرار گیرد. آن شخص با خوشرویى این پیشنهاد را پذیرفت و خداحافظى کرد و رفت. پس از چندى که بازگشت، اصل مبلغ را با معادل آن به عنوان سود در برابر حضرت گذاشت. حضرت فرمود: «در این سفر کوتاه چه شد که این سود زیاد و منفعت برابر با سرمایه عائد شده است؟!». آن مرد گفت: «وقتى با همکاران خود نزدیک کشور مورد نظر شدیم، فهمیدیم متاعى که در اختیار داریم و در آنجا کمیاب است و مورد حاجت و نیاز مردم نیز میباشد، کمیاب شده است. به این خاطر قرار گذاشتیم متاع را به قیمتى گران بفروشیم و کمتر از آن به دست مشترى ندهیم؛ لذا نفع زیادى عاید ما شد». حضرت اصل سرمایهاى را که براى تجارت پرداخت کرده بود، برداشت و آن سود را نپذیرفت و یادآورى کرد که مسلمان نباید از اینگونه موقعیتها سوءاستفاده کند و جنس مورد نیاز را به چند برابر قیمت بفروشد تا مردم را که ناچار از تهیه آن جنس هستند، در مضیقه اقتصادى قرار دهد و به خاطر سود خود، در ناراحتى عمومى و بالا رفتن سطح قیمتها اثر منفى بگذارد.
وقتی انسان به درآمد حلال و روزى قطعى خداوند قناعت نکند و بر اثر شدت محبت به مال، در گردونه جمع ثروت وارد شود، به حالت حرص و زیادهخواهى از هر راه و از هر کجا باشد، دچار مىشود و براى جمع مال از آداب و قوانین کسب چشم مىپوشد، به حقوق مردم تجاوز مىکند و به هر حرامى در امر تجارت آلوده مىگردد.[14]
3. حفظ امنیت جامعه
قناعت در همه زمانها پسندیده است و خداوند شخص قانع را دوست دارد؛ بهویژه این صفت در زمانى که جامعه از نظر مواد غذایى در کمبود است، باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد. از این رو قناعت، سبب راحت دین ودنیا و آخرت و نیز امنیت درون و برون و حفظ حقوق دیگران است. شخصی به نام معتب که عهدهدار خدمات منزل امام صادق(علیه السلام) بود، نقل میکند:
بر اثر کمبود مواد غذایى در بازار مدینه قیمت اجناس بالا رفت. امام صادق(علیه السلام) به من فرمود: «در منزل چه مقدار خوار و بار داریم؟». عرض کردم: «به قدر مصارف چندین ماه». فرمود: «همه آنها را در بازار براى فروش عرضه کن». از سخن امام(علیه السلام) به شگفت آمدم و عرض کردم: «این چه دستوری است که مىفرمایید؟». امام(علیه السلام) سخن خود را دوباره تکرار کرد و با تأکید فرمود: «تمام خوار و بار موجود در منزل را ببر و در بازار بفروش». من نیز دستور امام(علیه السلام) را اجرا نمودم و خوار و بار موجود در منزل را فروختم. سپس ایشان به من فرمود: «وظیفه دارى احتیاجات غذاى منزل ما را مانند اکثر متوسط مردم، روزبهروز خریدارى کنى». همچنین فرمود: «قوت خانوادهام باید نصفش از جو و نیمش از گندم تهیه شود».[15]
قرآن با سفارش به انجام قربانی در مناسبتهای مختلف خصوصاً موسم حج و اطعام فقرا، آن را برای حاجی خیر بر شمرده است:
وَ الْبُدْنَ جَعَلْناها لَكُمْ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ لَكُمْ فِيها خَيْرٌ فَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْها صَوافَّ فَإِذا وَجَبَتْ جُنُوبُها فَكُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْقانِعَ وَ الْمُعْتَرَّ كَذلِكَ سَخَّرْناها لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ؛[16] و شترهاى چاق و فربه را (در مراسم حج) براى شما از شعائر الهى قرار دادیم؛ در آنها براى شما خیر و برکت است؛ نام خدا را (هنگام قربانى کردن) در حالى که به صف ایستادهاند، بر آنها ببرید و هنگامى که پهلوهایشان آرام گرفت (و جان دادند)، از گوشت آنها بخورید و مستمندان قانع و فقیران را نیز از آن اطعام کنید. اینگونه ما آنها را مسخرتان ساختیم تا شکر خدا را بجا آورید.
علامه طباطبایی; مینویسد: «کلمه قانع، به معناى فقیرى است که به هر چه به او بدهند، قناعت مىکند و معتر، فقیرى است که براى سؤال نزد تو آمده باشد».[17] در تفسیر نمونه آمده است:
فرق میان «قانع» و «معتر» این است که قانع، به کسى مىگویند که اگر چیزى به او بدهند، قناعت مىکند و راضى و خشنود مىشود و اعتراض و ایراد و خشمى ندارد؛ اما معتر کسى است که به سراغ تو مىآید و سؤال و تقاضا مىکند و اى بسا به آنچه مىدهى، راضى نشود و اعتراض کند و مقدم داشتن «قانع» بر «معتر»، نشانه این است که آن دسته از محرومانى که عفیف النفس و خویشتندارند، باید بیشتر مورد توجه قرار گیرند.[18]
نگارنده: حجتالاسلام والمسلمین مرتضی رضایی
فهرست منابع
احمدی، علیاکبر و مرتضی رشیدی؛ زنجیره زرین؛ چاپ اول، تهران: اهل قلم، 1381ش.
انصاریان، حسین؛ تفسیر حکیم؛ قم: دار العرفان، 1395ش.
تمیمی آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم؛ تصحیح صید مهدی رجایی؛ چاپ دوم، قم: دار الکتاب الاسلامی، 1410ق.
زمانی وجدانی، مصطفی و محمد محمدی اشتهاردی؛ داستانها و پندها؛ تهران: نشر پیام عدالت، 1392ش.
سعادتپرور، علی؛ سرّ الاسرار؛ قم: نشر احیاء کتاب، 1390 ش.
طباطبایی؛ سید محمدحسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ چاپ دوم، بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1390ق.
فتال نیشابورى، محمد بن احمد؛ روضة الواعظين و بصيرة المتعظين؛ چاپ اول، قم: انتشارات رضى، 1375 ش.
قمی، عباس؛ سفینة البحار؛ قم: اسوه، 1414ق.
مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار؛ بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1403ق.
محمدی، محمدرضا، قناعت و سالمت روان، چاپ دوم، انتشارات امام خمینی;، 1388ش.
مکارم شیرازی، ناصر؛ اخلاق در قرآن؛ چاپ اول، قم: مدرسه امام علی بن ابیطالب(علیه السلام)، 1377ش
* دانشآموخته سطح 3 حوزه علمیه قم.
[1]. فاطر: 10.
[2]. محمدباقر مجلسی؛ بحارالانوار؛ ج 75، ص 349.
[3]. ناصر مکارم شیرازی؛ اخلاق در قرآن؛ ج 2، ص 45.
[4]. عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی؛ غررالحکم و دررالکلم؛ ص 231.
[5]. علیاکبر احمدی و مرتضی رشیدی؛ زنجیره زرین؛ ص 109 و 110.
[6]. محمدرضا محمدی؛ قناعت و سلامت روان؛ ص 60 – 58.
[7]. محمد بن احمد فتال نیشابورى؛ روضة الواعظين و بصيرة المتعظين؛ ج 2، ص 430.
[8]. فرقان: 67.
[9]. سید محمدحسین طباطبایی؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ ج 15، ص 232.
[10]. علی سعادتپرور؛ سرّ الاسراء؛ ج 1، ص 406.
[11]. نحل: 97.
[12]. عباس قمی؛ سفینه البحار؛ ج 2، ص 452.
[13]. عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی؛ غررالحکم و دررالکلم؛ ص 391.
[14]. حسین انصاریان؛ تفسير حكيم؛ ج 8، ص 173.
[15]. مصطفی زمانی وجدانی و محمد محمدی اشتهاردی؛ داستانها و پندها؛ ج 1، ص 31.
[16]. حج: 36.
[17]. سید محمدحسین طباطبایی؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ ج 14، ص 530.
[18]. ناصر مکارم شیرازی و همکاران؛ تفسیر نمونه؛ ج ۱۴، ص ۱۰۸.
افزودن دیدگاه جدید