راههای جلب محبت الهی
پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| ره توشه ماه رمضان۱۴۴۳، راههای جلب محبت الهی.
کاری از گروه تولید محتوای معاونت فرهنگی وتبلیغی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.
حجتالاسلام والمسلمین علی خادمی*
اشاره
رحمت، واژهای مشترک میان خداوند و انسان است؛ با این تفاوت که وقتی درباره خداوند به کار میرود، با رحمتی که منتسب به انسان میشود متفاوت است. وقتی میگوییم فلان شخص رحیم است؛ یعنی درباره شخصی دیگر، مهربانى و رقت قلب دارد و بر همین اساس، ممکن است به او احسان نیز بکند. ولی از آنجایی که رقت قلب و عاطفه درباره حضرت حق بهکار نمیرود، منظور فقط احسان و تفضل او به مخلوقاتش است.[1] در یکی از خطبههای توحیدی نهج البلاغه، به همین نکته اشاره شده است: «بَصِيرٌ لَا يُوصَفُ بِالْحَاسَّةِ، رَحِيمٌ لَا يُوصَفُ بِالرِّقَّةِ؛[2] خداوند بیناست، ولى به داشتن چشم معرفى نمیگردد. مهربان است، ولى به نازکدلى توصیف نمىشود».
اقسام رحمت الهی
پیش از پرداختن به راههای جلب رحمت الهی، لازم است با اقسام رحمت، (رحمت عام و خاص) آشنا شویم:
1. رحمت عام
در رحمت عام الهی، همه انسانها مشمول مهربانی خداوندند و همچون باران، شامل مؤمنان و غیرمؤمنان و خوبان و بدان میشود. عالم بزرگ اسلامی ملااحمد نراقی، داستانی را در قالب شعر نقل کرده که جناب موسی(علیه السلام) عازم کوه طور بود، گَبری جلوی او را گرفت و درخواست کرد پیغامش را به خداوند برساند: «من از خداوندى تو عار و ننگ دارم. اگر روزى مرا تو مىدهى، هرگز نده؛ من نمیخواهم منت روزى تو را بکشم. نه تو خداى منى و نه من بنده تو هستم!».
حضرت موسى(علیه السلام) که از سخنان آن گبر بىادب خشمگین شده بود، با خود گفت: سزاوار نیست که این مطالب را به خداوند بگویم. به کوه طور رفت و پس از اتمام مناجات، بدون آنکه پیغام آن شخص را بگوید، قصد خروج از طور را کرد که ناگهان اعتراض الهی را شنید: تو واسطه میان من و مردمی، چرا پیام بندهام را به من نگفتی!. موسی ع عرض کرد: از گفتنش شرم دارم، خودت بینا و آگاهى که آن کافر چه گفت. خطاب رسید: از جانب من به او سلام برسان و بگو:
گر نمىخواهى تو ما را، گو مخــواه ما تو را خواهيم با صد عزّوجاه
روزيم را گــر نخواهى، من دهــم روزيت از سفره فضل و كـــرم
گــر نــدارى مــنّت روزى ز مـن من تو را روزى رسانــم بىمنن
فيضمن عام است وفضلمنعميم لطف من بىانتها، جودم قديم[3]
این نکته را نیز اضافه کنیم که مقصود از رحمت عام، نعمت وجود یا همان خلقت، رزق و روزی، باران و دیگر نعمتهای فراگیر است.
برخی از آیات قرآنی بیانگر این رحمت است که در این جا به دو مورد اشاره میشود:
الف) «وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَیْءٍ؛[4] و رحمتم همه چیز را فراگرفته است».
ب) «رَبَّنا وَسِعْتَ كُلَّ شَیْءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً؛[5] [ملائکه خطاب به خداوند میگویند] پروردگارا! رحمت و علم تو همه چیز را فراگرفته است».
2. رحمت خاص
برخی از آیات کتاب الهی، صراحتاً به رحمت خاص الهی اشاره میکند: «وَ اللَّهُ يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشاءُ؛[6] خداوند، رحمت خود را به هر کس بخواهد، اختصاص مىدهد».
نخستین پرسشی که درباره رحمت خاص الهی وجود دارد این است که آیا اختصاص به آخرت دارد، یا علاوه بر آخرت، در دنیا نیز عدهای از انسانها مشمول تفضلات ویژه الهی قرار میگیرند؟
در پاسخ میگوییم: هرچند ظرف اصلی رحمت خاص الهی در قیامت است، ولی از معارف دینی استفاده میشود که در همین دنیا نیز شاهد جلوههایی از آن میباشیم. قرآن کریم، نزول خودش را به خدایی که هم رحمان و هم رحیم است نسبت داده میفرماید: «تَنْزِيلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ؛[7] این کتابى است که از سوى خداوند رحمان و رحیم نازل شده است».
علامه طباطبائی در توضیح این آیه شریفه مینویسد:
اگر از بین همه اسما و صفات خداوند، دو صفت «رحمان» و «رحیم» ذکر شده است ـ که اولى رحمت عامه خدا را حکایت مىکند و شامل مؤمن و کافر مىشود و دومى از رحمت خاصه خدا خبر مىدهد و تنها شامل مؤمنین است ـ برای اشاره به این است که نزول قرآن، مایه اصلاح دنیاى مردم است؛ همچنانکه مایه اصلاح آخرتشان میباشد.[8]
همچنین در دعاى 54 صحیفه سجّادیه میخوانیم: «يَا رَحْمَنَ الدُّنْيَا وَ الآخِرَةِ وَ رَحِيمَهُمَا؛[9] ای خدایی که در دنیا و آخرت رحمانی و در هر دوی آنها رحیمی».
راههای جلب رحمت خاص
در آیات قرآنی و روایات اهلبیت:، راههای گوناگونی برای برخورداری از فیض خاص خداوند معرفی شده است. هر مقدار که انسان همت و تلاش داشته باشد، میتواند از عنایات خاص الهی نیز بهرهمند شود. در اینجا به چند نمونه اشاره میشود:
1. ایمان راستین
ایمان آوردن به خدای متعال، نخستین و برترین سبب دریافت رحمت خاص حضرت حق است. خداوند متعال در سوره مبارکه احزاب به صراحت میفرماید: «وَ كانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيماً؛[10] و خداوند همواره نسبت به مؤمنان مهربان بوده است».
در این آیه شریفه، با کلمه رحیم، اشاره به رحمت خاص الهی به مؤمنان شده است که جا دارد قدری به توضیح آن بپردازیم:
این کلمه و مشابه آن یعنی رحمان، به صورت مکرر در قرآن کریم آمده است. واژه رحمان که 157 بار در قرآن آمده، اسم خاص الهی بوده و بر غیر او اطلاق نمیشود و به همین دلیل نیز میتوان به جای آن از کلمه «الله» استفاده کرد. البته معنایی عام دارد و عمومیت رحمت الهی درباره همه انسانها را میرساند. واژه رحیم نیز 227 بار در قرآن بهکار رفته و همگی وصف خداوند محسوب میگردد، به جز یک مرتبه که وصف رسولخدا(صلی الله علیه و آله) است.[11]
در نتیجه، رحیم هرچند بر غیر خدا نیز اطلاق میشود و از این نظر عام است، هنگامی که وصف خداوند است، معنایی خاص داشته اشاره به رحمت ویژه الهی به افراد مخصوصی دارد.
نشانه های ایمان
ایمان واقعی به خداوند، در گرو اطاعت از اوست که در قالب پیروی از قرآن، (صلی الله علیه و آله) و امیرمؤمنان(علیه السلام) نمایان میشود:
الف) تمسک به قرآن: «فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ اعْتَصَمُوا بِهِ فَسَيُدْخِلُهُمْ فِي رَحْمَةٍ مِنْهُ وَ فَضْل وَيَهْدِيهِمْ إِلَيْهِ صِرَاطاً مُسْتَقِيماً؛[12] اما کسانى که به خدا ایمان آوردند و به آن [قرآن] تمسّک جستند، به زودى آنان را در رحمت و فضلى از سوى خود درمیآورد و به راهى راست به سوى خود راهنمایى مىکند».
ب) اطاعت از رسول: «وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ؛[13] و نماز را برپا دارید، و زکات را بدهید و رسول [خدا] را اطاعت کنید تا مشمول رحمت [او] شوید».
ج) محبت به امیرمؤمنان(علیه السلام): در روایتی که ابنشاذان از رسولخدا ص نقل کرده، چنین آمده است: «أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً أَثْبَتَ اللَّهُ الْحِكْمَةَ فِي قَلْبِهِ وَ أَجْرَى عَلَى لِسَانِهِ الصَّوَابَ وَ فَتَحَ اللَّهُ لَهُ أَبْوَابَ الرَّحْمَةِ؛[14] آگاه باشید کسی که علی را دوست بدارد، خداوند حکمت را در قلب او ثابت میگرداند و بر زبانش جاری میسازد و درهای رحمت را برای او باز میکند». البته محبت به حضرت نیز به تبعیت از آن ایشان کشیده میشود و اطاعت از قرآن و پیامبر ص را در پی دارد.
2. شکیبایی
در سوره مبارکه بقره، پس از آنکه آزمایش همه انسانها به انواع مشکلات حتمی اعلام شده، آن دسته از آنان را که اهل شکیبایی هستند مشمول بشارت الهی دانسته، آنگاه به تبیین آن بشارت پرداخته است: «أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ؛[15] اینها [صابران]، همانها هستند که الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده و آنها هستند هدایتیافتگان».
یوسف صدیق
شکیبایی یوسف(علیه السلام) در برابر سختیهای زیادی که از ناحیه برادران و دربار مصر دید، رحمت خاص را برایش رقم زد و در همین دنیا، ریاستی را نصیبش کرد که طبق روال عادی زندگی آن روز، بسیار سخت بود برای چنین کسی فراهم شود: «کَذلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ يَتَبَوَّأُ مِنْها حَيْثُ يَشاءُ نُصِيبُ بِرَحْمَتِنا مَنْ نَشاءُ وَ لا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ؛[16] و اینگونه ما به یوسف در سرزمین [مصر] قدرت دادیم، که هرجا مىخواست در آن منزل مىگزید [و تصرّف مىکرد]. ما رحمت خود را به هر کس بخواهیم میبخشیم و پاداش نیکوکاران را ضایع نمىکنیم».
امام سجاد(علیه السلام) نیز در ضمن دعای ابوحمزه، با اشاره به آیه فوق به پیشگاه الهی عرضه میدارد: «وَ بِرَحْمَتِكَ تَعَلُّقِي تُصِيبُ بِرَحْمَتِكَ مَنْ تَشَاءُ؛[17] خدایا! علاقه خاطرم به رحمت توست که آن را به هرکس بخواهى مىرسانى».
در این جا حدیث زیبایی را که ابوبصیر از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده، مروری کنیم:
آزادمرد در همه احوال آزادمرد است؛ اگر گرفتارى برایش پیش بیاید صبر مىکند و اگر مصیبتها بر سرش فرو ریزد ناراحت نمىشود، اگرچه اسیر شود و مغلوب گردد و آسایشاش تبدیل به سختى شود؛ چنانکه یوسف صدیق امین(علیه السلام) را بردگى و مغلوبیت و اسارت زیان نبخشید و او را تغییر نداد و تاریکى و ترس چاه و آنچه بر سرش آمد، ضررى بر او وارد نساخت؛ تا اینکه خداوند بر او منت گذارد و ستمگر سرکش را برده او کرد، بعد از آنکه مالک او بود و او را رسول قرار داد و به سبب او به امّتى رحم کرد و صبر اینچنین است که این همه خیر و برکت به دنبال دارد. پس شکیبا باشید و دل به شکیبایى بدهید تا اجر و پاداش نصیبتان شود.[18]
مولانا چه زیبا گفته است:
عار نبوَد شیر را از سلسلـه[19] نیست ما را از قضای حق گِلِه
شیر را برگردن ار زنجیر بود بر همه زنجیرسازان، میر[20] بود[21]
تغییر نگاه
امام صادق(علیه السلام) در گفتگویی با یکی از اصحابشان به نام اسحاق بن عمار، مصیبت واقعی را غیر از آن چیزی که ما در ظاهر مصیبت میدانیم معرفی کرده از همه ما خواسته است تا زاویه نگاهمان به مشکلات را عوض کنیم:
يَا إِسْحَاقُ لَا تَعُدَّنَّ مُصِيبَةً أُعْطِيتَ عَلَيْهَا الصَّبْرَ وَ اسْتَوْجَبْتَ عَلَيْهَا مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الثَّوَابَ إِنَّمَا الْمُصِيبَةُ الَّتِي يُحْرَمُ صَاحِبُهَا أَجْرَهَا وَ ثَوَابَهَا إِذَا لَمْ يَصْبِرْ عِنْدَ نُزُولِهَا؛[22] ای اسحاق! مبادا آن مصیبتی را که هم صبرش به تو داده شده و هم ثوابش بر تو واجب گشته، مصیبت بشمارى. همانا مصیبت واقعی آن است که صاحبش به جهت بىصبرى در وقت نزول آن، از اجر و پاداش ناکام و بىبهره ماند.
در آیات مربوط به ایوب پیامبر(علیه السلام)، خداوند با عناوین گوناگونی از او تجلیل کرده و ویژگی برجسته آن پیامبر الهی یعنی شکیبایی کمنظیرش در برابر بیماری را برای درسآموزی ما بیان نموده، سپس پاداش خودش به این بنده صابر را اینگونه بیان فرموده است: «وَ وَهَبْنا لَهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ؛[23] و ما خانوادهاش را (که در اثر بیمارى سخت و طولانى از او جدا شده بودند) به او بخشیده و برگرداندیم و همانند آنها را به آنان افزودیم».
نکته قابل توجه اینکه در ادامه همین آیه، این تفضل را بر اساس رحمت خاص خود معرفی کرده، میفرماید: «رَحْمَةً مِنَّا».
باید با خود بیندیشیم که ایوب ع چگونه توانست به درجهای از استقامت برسد و رحمت ویژه الهی را نصیب خود کند! این عبد صالح خدا، نگاهش به بیماری را از دریچه رنج و سختی، به دریچه ضیافت تغییر داد و آن را همچون میهمانی دانست که خداوند برایش فرستاده است؛ لذا کوشید تا از این میهمان به شایستگی میزبانی کند:
هفت سال ايّوب با صبر و رضا در بلا خوش بود با ضيف خــدا
از وفـا و خجلـت علــم خـدا بود چـون شير و عســل او با بلا
آن ضمير رو تُرُش را پاس دار آن تُرُش را چون شكرشيرين شمار[24]
3. نماز
نماز، یکی از مهمترین اسباب جلب رحمت خاص الهی بوده که هیچ چیزی نمیتواند جایگزین آن شود و حقیقتاً بیمانند است. به همین دلیل، در روایتی از امیرمؤمنان(علیه السلام) میخوانیم: «لَوْ يَعْلَمُ الْمُصَلِّي مَا يَغْشَاهُ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ مَا انْفَتَلَ وَ لَا سَرَّهُ أَنْ يَرْفَعَ رَأْسَهُ مِنَ السَّجْدَةِ[25]؛ اگر نمازگزار از رحمتى که سراپاى او را فرا گرفته خبر داشته باشد، دل از نماز نخواهد کَند و دوست ندارد سر از سجده بردارد».
همچنین در حدیث دیگری از آن حضرت آمده است: نماز به قدری سبب جلب رحمت الهی میشود که ابلیس به نمازگزار حسادت میکند: «إِذَا قَامَ الرَّجُلُ فِي الصَّلَاةِ أَقْبَلَ إِبْلِيسُ يَنْظُرُ إِلَيْهِ حَسَداً لِمَا يَرَى مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ الَّتِي تَغْشَاهُ؛[26] هنگامی که شخصی به نماز میایستد، شیطان که مىبیند رحمت خدا او را فرا گرفته، از روى حسد به او مینگرد».
در سیره امیرمؤمنان(علیه السلام) هم جریانهای عجیبی درباره اهتمام ویژه ایشان به نماز گزارش شده است. برای مثال، نقل شده در یکی از روزهایی که مشغول جنگ صفین بودند، به آفتاب نگاه میکردند. ابنعباس پرسید: چرا به آفتاب مىنگرید؟ فرمود: مىخواهم زوال خورشید را ببینم تا نماز بخوانم. ابنعباس گفت: آیا در این گیرودار اشتغال به جنگ، هنگام نماز خواندن است؟ حضرت فرمود: «عَلَى مَا نُقَاتِلُهُمْ؟ إِنَّمَا نُقَاتِلُهُمْ عَلَى الصَّلَاةِ؛ ما براى چه با این قوم مىجنگیم؟ جنگ ما با آنها براى این است که نماز برپا شود!».
ابنعباس در ادامه مىگوید: آن حضرت هیچگاه نماز شب را ترک نفرمود؛ حتى در لیلةالهریر (که سختترین شبهاى جنگ صفین بود).[27]
چه زیبا سروده است:
ارزندهترينگوهر مقصود،نماز است زيــبندهترين هديه به معبود، نماز اسـت
فرمــود علی شير خدا، ساقـی کوثر در مكتب ما، شاهدومشهود، نماز اسـت
اين نكته رسول مدنی گفت بهسلمان سرّی كه به توفيق تو افزود، نــماز اسـت
در دادگه عــدل خــدا روز قيامــت ازصلح حسن،مقصدومقصود،نماز است
از آمدن كـرب و بـلا آنچه به عالم مقصود حسين بن علي بود، نماز اسـت
آن روز كـه آيـد ز پس پـرده غـيبت اول هـدف مهدي موعود، نـماز اسـت[28]
4. خیرخواهی برای دیگران
از دیگر چیزهایی که نقش پررنگی در سوق دادن رحمت خاص خداوند به سوی انسان دارد، ترحم به مخلوقات الهی است. از همین رو، در حدیثی کوتاه از امیرمؤمنان(علیه السلام) چنین آمده است: «بِبَذْلِ الرَّحْمَةِ تُسْتَنْزَلُ الرَّحْمَةُ؛[29] با رحمت نسبت به دیگران، رحمت الهی نازل میشود».
همچنین آن حضرت در حدیث دیگری، این راه را برترین راه برای نزول رحمت الهی معرفی کرده است: «أَبْلَغُ مَا تُسْتَدَرُّ بِهِ الرَّحْمَةُ أَنْ تُضْمَرَ لِجَمِيعِ النَّاسِ الرَّحْمَةُ؛[30] رساترین چیزی که رحمت الهی را فرود میآورد، این است که در دل خود، برای همه مردم رحمت بخواهی».
معنای فرمایش امام(علیه السلام) این است که حتی برای آن دسته از کفار که معاند و لجوج نیستند هم خیرخواه باشید.
مولانا میگوید:
اشک خواهی رحم کن بر اشکبار رحم خواهی بر ضعیفان رحم آر[31]
عاقبت به خیری کافر
در روایتی از امام صادق(علیه السلام) به ماجرای اسلام آوردن یکی از کفار در صدر اسلام، به سبب روحیه سخاوتش اشاره شده است:
گروهى از یمن براى بحث و جدال خدمت پیامبر(صلی الله علیه و آله) آمدند و در میان آنها مردى بود که از همه بیشتر سخن مىگفت و خشونت و لجاجت خاصى در برابر پیامبر6 مىنمود.
پیامبر(صلی الله علیه و آله) آنچنان عصبانى شد که آثار غضب در چهره مبارکش آشکار گردید. ناگهان جبرئیل آمد و عرض کرد:
«رَبُّكَ يُقْرِئُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ لَكَ هَذَا رَجُلٌ سَخِيٌّ يُطْعِمُ الطَّعَامَ؛ پروردگارت سلام میرساند و میگوید: این مرد، سخاوتمند است و اهل اطعام به دیگران میباشد».
خشم رسولخدا(صلی الله علیه و آله) با شنیدن این سخن فروکش کرد و به آن مرد فرمود: پروردگار به من چنین پیامى داده است و اگر به سبب آن نبود، آنچنان بر تو سخت مىگرفتم که عبرت دیگران گردى.
آن مرد پرسید: آیا پروردگارت سخاوت را دوست دارد. حضرت فرمود: بله. گفت: من شهادت مىدهم که معبودى جز خدا نیست و تو رسول و فرستاده او هستى.
سپس ادامه داد: سوگند به همان خدایى که تو را مبعوث کرد، تاکنون هیچکس را از نزد خود محروم برنگرداندهام.[32]
نکته حائز اهمیت در این باره آن است که مصادیق ترحم به دیگران، متفاوت بوده و در شرایط گوناگون متغیر است: گاهی سخاوت و کمک مالی است و زمانی حتی میتواند در قالب در آغوش کشیدن باشد؛ لذا در حدیث صحیح السندی از امام صادق7 میخوانیم:
«إِنَّ الْمُؤْمِنَيْنِ إِذَا اعْتَنَقَا غَمَرَتْهُمَا الرَّحْمَة؛ به راستى هنگامى که دو نفر مؤمن معانقه مىکنند، رحمت [الهى] آن دو را فرا مىگیرد».
بعد حضرت ادامه داد: هرگاه همراه شدند و از این همراهى جز رضایت الهى غرض دیگری نداشته باشند، به آنها گفته مىشود: «گناهان شما بخشیده شد، پس [پرونده را] از سر بگیرید».
و هرگاه دو مؤمن از همدیگر پرسشى داشته باشند، برخى از ملائکه به برخى دیگر مىگویند: «از آنها دور شوید که آنها اسرارى دارند و خداوند اسرار آنها را پوشانده است».
راوى (اسحاق بن عمار) عرض کرد: فدایت گردم، چهطور سخنان آن دو ثبت نمىشود، درحالیکه خداوند فرموده است: «ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَيْهِ رَقيبٌ عَتيدٌ؛[33] انسان هیچ سخنى را بر زبان نمىآورد، مگر اینکه همان دم فرشتهاى مراقب و آماده براى انجام [دادن] مأموریت [و ضبط آن] است».
امام(علیه السلام) آه عمیقى کشید و به گونهای گریست که اشکان مبارکشان، محاسن ایشان را فرا گرفت و آنگاه فرمود: اى اسحاق! خداى بلندمرتبه امر کرده که از مؤمنین هنگام ملاقات دور شوند، این به دلیل احترام آنهاست. هرچند ملائکه سخنان آن دو را نمىشنوند، ولى عالِم پنهان و آشکار (یعنى خداوند) از آن آگاهى دارد و آن را نگهدارى مىکند.[34]
در پایان، عناوین برخی دیگر از راههای جلب محبت الهی بیان میشود:
1. گریه بر امام حسین(علیه السلام): [35] گریه بر امام حسین(علیه السلام) باعث جلب رضایت و محبت الهی میشود.
2. توبه: جناب صالح پیامبر(علیه السلام) به قومش فرمود: «لَوْ لا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ».[36] هم چنین در حدیثی از امیرمؤمنان ع میخوانیم: «التَّوْبَةُ تَسْتَنْزِلُ الرَّحْمَةَ».[37]
3. خدمت به والدین: در روایات زیادی، احسان به والدین، از والاترین اسباب جلب رحمت الهی معرفی شده است. روایتی از رسولخدا ص، کسی را که بعد از فوت والدینش نیز برای آنها احسان کند، سرور بهشتیان معرفی کرده است: «سَیِّدُ الْأَبْرَارِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ رَجُلٌ بَرَّ وَالِدَیْهِ بَعْدَ مَوْتِهِمَا».[38]
4. انس و ارتباط با قرآن: خداوند متعال فرموده است: «وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ».[39]
فهرست منابع
قرآن کریم
ابن شاذان، محمد بن احمد، مائة منقبة من مناقب أمیر المؤمنین و الأئمة، چاپ اول، قم: مدرسة الإمام المهدى4،1407ق.
ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول، تحقیق و تصحیح على اکبر، غفارى، چاپ دوم، قم: جامعه مدرسین1404 / 1363ق.
ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، تحقیق و تصحیح عبد الحسین، امینى، چاپ: اول، نجف اشرف: دار المرتضویة، 1356 ش.
تمیمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، چاپ دوم، قم: دار الکتاب الإسلامی 1410ق.
راغب اصفهانى، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، تحقیق و تصحیح صفوان عدنان، داوودى، چاپ اول، بیروت – دمشق: دار القلم- الدار الشامیة، 1412ق.
طباطبائى، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، چاپ دوم، لبنان ـ بیروت: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، 1390ق.
على بن الحسین، امام چهارم(علیه السلام)، الصحیفة السجادیة، قم: چاپ اول، دفتر نشر الهادى، 1376ش.
قرشى بُنابى، على اکبر، قاموس قرآن، چاپ ششم، تهران: دار الکتب الاسلامیة، 1412ق.
کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی (ط - الإسلامیة)، تصحیح علی اکبر غفاری و محمد آخوندی، چاپ چهارم، تهران: دار الکتب الإسلامیة 1407 ق.
مجلسى، محمدباقر بن محمد تقى، بحارالانوار( ط- بیروت)، تحقیق و تصحیح جمعى از محققان، چاپ دوم، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، 1403 ق.
بلخی، جلالالدین محمد؛ مثنوی معنوی؛ چاپ 25، تهران: انتشارات اطلاعات، 1397ش.
نورى، حسین بن محمدتقى، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، تحقیق و تصحیح مؤسسة آل البیت:، چاپ اول، قم: مؤسسة آل البیت:، 1408 ق.
* دانشآموخته سطح 4 حوزه علمیه قم.
[1]. ر.ک: حسین بن محمد راغب اصفهانى، مفردات ألفاظ القرآن، ص347.
[2]. علی اکبر قرشی بُنابی، قاموس قرآن، ج 3، ص 78.
[3]. ملا احمد نراقی، مثنوی طاقدیس، بخش 140.
[4]. اعراف: 156.
[5]. غافر: 7.
[6]. بقره: 105 و آلعمران: 74.
[7]. فصلت: 2.
[8]. محمدحسین، طباطبایى، المیزان فی تفسیر القرآن، ج17، ص359.
[9]. على بن الحسین، امام چهارم7، الصحیفة السجادیه، ص260.
[10]. احزاب: 43.
[11]. توبه: 128.
[12]. نساء: 175.
[13]. نور: 56.
[14]. محمد بن احمد، ابن شاذان، مائة منقبة من مناقب أمیر المؤمنین و الأئمة، ص64.
[15]. بقره: 157.
[16]. یوسف: 56.
[17]. دعای ابوحمزه.
[18]. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج2، ص89.
[19]. زنجیر.
[20]. سرور.
[21]. مولانا جلالالدین محمد بلخی، مثنوی معنوی، دفتر اول، ابیات 3161 ـ 3160
[22]. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج3، ص225.
[23]. صاد: 43.
[24]. مولانا جلالالدین محمد بلخی، مثنوی معنوی، دفتر پنجم، ابیات 3696 ـ 3692 ـ 3689.
[25]. حسن بن على بن شعبه حرانى، تحف العقول، ص122.
[26]. همان.
[27]. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج80، ص23.
[28]. جواد محدثی.
[29]. عبد الواحد بن محمد تمیمى آمدى، غرر الحکم و درر الکلم، ص305.
[30]. همان، ص216.
[31]. مولانا جلالالدین محمد بلخی، مثنوی معنوی، دفتر اول، بیت 822.
[32]. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 4، ص 39.
[33]. ق: 18.
[34]. محمد بن یعقوب کلینى، الکافی، ج2، ص184.
[35]. جعفر بن محمد ابن قولویه، کامل الزیارات، ص101.
[36]. نمل: 46.
[37]. حسین بن محمدتقى نورى؛ مستدرک الوسائل، ج12، ص 129.
[38]. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج71، ص86.
[39]. اعراف: 204.
افزودن دیدگاه جدید