رفتن به محتوای اصلی
یادداشت تبلیغی؛

جایگاه صبر، عدل و اخلاق در سبک زندگی محمدی

تاریخ انتشار:
جایگاه صبر، عدل و اخلاق در سبک زندگی محمدی

پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| ره توشه ماه رمضان۱۴۴۳(ویژه مناطق مشترک)، جایگاه صبر، عدل و اخلاق در سبک زندگی محمدی.
کاری از گروه تولید محتوای معاونت فرهنگی وتبلیغی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.

فرج‌الله میرعرب*

مقدمه

خاتم رسولان(صلی الله علیه و آله) نماد عینی همه ارزش‌های الهی و انسانی، از جمله صبر و عدالت و اخلاق است. او با صداقت و اخلاص، این اوصاف را اجرایی کرد و الگویی مطابق حق برای طالبان ارزش‌های متعالی باقی گذاشت. مقام معظم رهبری(مدّظله العالی) در سخنانی با اشاره به آیه: «لَقَدْ كانَ لَكُمْ في‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَة...»[1] فرمود: «ما بایستی دنبال این الگو حرکت کنیم و خصوصیاتی که او در عمل داشت، آن خصوصیات را در عمل‌مان ایجاد کنیم؛ در خصوصیاتی که در اخلاق داشت، از او تبعیت کنیم».[2] از نظر ایشان پیامبر خاتم(صلی الله علیه و آله)، کهکشانی از ارزش‌هاست و سه ستاره از این کهکشان «صبر، عدل، اخلاق» است: «من سه نکته را در مورد رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) و خصال پیغمبر انتخاب کرده‌ام که این سه نقطه را مثل اینکه سه ستاره از این کهکشان نور را انسان انتخاب بکند، ما مردم ایران بیاییم و در جمهوری اسلامی به این سه نقطه تکیه کنیم و اهمیت بدهیم و دنبال بکنیم این سه نقطه را. این سه نقطه عبارت است از صبر، عدل، اخلاق».[3] بر اساس این رهنمود، در این نوشتار به تبیین و بررسی این سه برجستگی در زندگی پیامبر(صلی الله علیه و آله) پرداخته می‌شود.

صبر 

یکی از فضایل اخلاقی رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله)، صبر است؛ چنانکه رهبر معظم انقلاب(مدّظله العالی) فرمود: «صبر در زندگی پیغمبر یک چیز برجسته‌ای است. البته درباره صبر، مفهوم صبر و وظیفه صبر در جاهای مختلف قرآن ده‌ها آیه هست».[4] ایشان با توجه به آیات متعدد، معتقدند که خدای متعال از اول بعثت، به پیامبر(صلی الله علیه و آله) دستور صبر داده است:

اما آن صبری هم که مربوط به پیغمبر(صلی الله علیه و آله) است، زیاد است... مهم این است که از اول بعثت، خدای متعال دستور صبر به پیغمبر داده است؛ «وَ لِرَبِّكَ فَاصْبِرْ»؛[5] «وَ اصْبِرْ عَلى‏ ما يَقُولُونَ»[6] ــ و سوره‌ مدثر و مزمل، جزو اولین سوره‌هایی است که بر پیغمبر(صلی الله علیه و آله) نازل شده ــ از همان قدم اول، خدای متعال به پیغمبر می‌گوید باید صبر داشته باشی.... «فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّك‏»[7].[8]

صبر به معنای ثبات نفس، اطمینان و مضطرب نگشتن در بلایا و مصائب و مقاومت کردن در حوادث و شداید است؛ به‌ نحوی ‌که سینه انسان تنگ نشود و پریشان ‌خاطر نگردد. صبر، مقاومت نفس در برابر هوی و هوس و نیز ثبات قوه عاقله در مقابل قوه شهویه است.[9] پیامبر(صلی الله علیه و آله) در معرفی خود فرموده است: «بُعِثْتُ لِلْحِلْمِ مَرْكَزاً وَ لِلْعِلْمِ مَعْدِناً وَ لِلصَّبْرِ مَسْكَنا؛[10] برانگیخته شده‌ام که مرکز بردباری و معدن دانش و مَسکن صبر باشم». از نظر آن حضرت: «الصّبرُ نِصفُ الإیمان؛[11] صبر نیمی از ایمان است».

آن حضرت،‌ مصداق عینی صبر بود و همگان را به صبر بر جفای مردم دعوت می‌کرد؛ چنانکه امام صادق(علیه السلام) از آن حضرت فرموده است:

مَثَلُ الْمُؤْمِنِ كَمَثَلِ الْأَرْضِ مَنَافِعُهُمْ مِنْهَا وَ أَذَاهُمْ عَلَيْهَا وَ مَنْ لَا يَصْبِرُ عَلَى جَفَاءِ الْخَلْقِ لَا يَصِلُ إِلَى رِضَى اللَّهِ تَعَالَى لِأَنَّ رِضَى اللَّهِ تَعَالَى مَشُوبٌ بِجَفَاءِ الْخَلْقِ؛[12] مؤمن مانند زمين است كه همه از آن استفاده مى‌برند و آزار و اذيت و مزاحمت آنان نيز در روى همين زمين صورت می‌گيرد و كسى كه صبر و تحمل بر جفا و آزار مردم نكند، نمی‌تواند به رضاى پروردگار متعال برسد؛ زيرا رضاى خداوند آميخته و توأم با جفاى خلق است.

از نظر پیامبر(صلی الله علیه و آله) صبر سه قسم است: «الصَّبْرُ ثَلَاثَةٌ صَبْرٌ عِنْدَ الْمُصِيبَةِ وَ صَبْرٌ عَلَى الطَّاعَةِ وَ صَبْرٌ عَنِ الْمَعْصِيَةِ...؛[13] صبر بر سه قسم است: صبر در مصيبت و صبر بر طاعت و صبر از گناه».

آن حضرت، الگوی انواع صبر است. هنگامی‌ که در جنگ احد دشمنان، یاران و به‌ویژه حضرت حمزه سیدالشهدا(علیه السلام) را با قساوت به شهادت رساندند و بدنشان را پاره ‌پاره کردند و جگرش عمویش حمزه را بردند، پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: «خدایا! ستایش مخصوص توست و درگاه تو محل شکایت و شکوه است و تو تنها یاری‌کننده بر آن چیزی هستی که می‌بینم...». در این هنگام آیه نازل شد: «و اگر [ستمگر را] مجازات كرديد، پس فقط به ‌مانند ستمى كه به شما شده، مجازات كنيد و اگر صبر و تحمل‌کنید [و از مجازات بگذريد] براى صبرکنندگان بهتر است».[14] پیامبر(صلی الله علیه و آله) در پاسخ این توصیه فرمود: «خدایا صبر می‌کنم، صبر می‌کنم».[15]

پس از جنگ احد، عده‌ای از اصحاب از او خواستند تا قریش و مشرکان را نفرین کند. آن حضرت فرمود: «من برای لعن و نفرین برانگیخته‌ نشده‌ام؛ بلکه برای دعوت به‌ حق و رحمت برانگیخته ‌شده‌ام. خدایا قوم مرا هدایت کن که آنان نمی‌دانند».[16]

مشرکان گستاخ آن حضرت را دروغ‌گو می‌خواندند، اما حضرت برای حفظ دین و اشاعه رسالت الهی صبر و تحمل می‌کرد؛ زیرا خدای متعال به او یادآور شده بود: «وَ لَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلى‏ ما كُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتَّى أَتاهُمْ نَصْرُنا...؛[17] رسولان پیش از تو نیز تکذیب شدند، اما صبر کردند بر تهمت دروغ‌گو خواندن‌شان و مورد آزار قرار گرفتند تا اینکه زمان یاری ما به ایشان [و پیروزی آنان] فرا رسید».

هاتف آن روز به من مژده این دولت داد          که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند[18]

عدل

مقام معظم رهبری(مدّظله العالی) می‌فرماید: «یکی از مهم‌ترین و شاید بشود گفت مهم‌ترین هدف میانیِ بعثت پیغمبران، عدالت است».[19] مستند رهبری کلام خدای متعال است که می‌فرماید: «لَقَد اَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّناتِ وَ اَنزَلنا مَعَهُمُ الکـِتبَ وَ المیزانَ لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط؛[20] ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آن‌ها کتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حق از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند». طبق برداشت مقام معظم رهبری از آیه، هدف ارسال رسل و انزال کتب این است که جامعه قائم به عدل و قسط باشد. ایشان درباره پیامبر(صلی الله علیه و آله) معتقد است «اصلاً هدف ارسال رسل و انزال کتب این بود که قیام به قسط بشود، جامعه قائم به عدل و قسط باشد. در قرآن کریم از قول پیغمبر [می‌فرماید]: «وَ اُمِرتُ لِاَعدِلَ بَینَکُم؛[21] این هم امر خداست که بایستی عدالت انجام بگیرد».[22]

عدالت در لغت به معنای داد کردن، دادگر بودن و انصاف داشتن است.[23] مولوى عدل را چنین تعریف کرده است:

عدل چه بْوَد؟ آب ده اشجار را   ظلم چه بود آب دادن خار را

عدل وضع نعمتی در موضعش   نه به هر بیخی که باشد آبکش

ظلم چه بْوَد؟ وضع در ناموضعی   که نباشد جز بلا را منبعی[24]

پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله) که نماد میدانی قرآن بود، به ‌تمام ‌معنا به عدالت و اجرای آن معتقد بود؛ چنانکه در زیارت آن حضرت مى‌خوانیم: «السّلامُ عَلیک یا قائماً بِالقِسط؛[25] سلام بر تو اى برپادارنده عدالت». از نظر حضرت عدل چنان مهم بوده که فرموده است:

عَدْلُ سَاعَةٍ خَيْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سِتِّينَ سَنَةً قِيَامٍ لَيْلُهَا وَ صِيَامٍ نَهَارُهَا وَ جَوْرُ سَاعَةٍ فِي حُكْمٍ أَشَدُّ وَ أَعْظَمُ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ مَعَاصِي سِتِّينَ سَنَة؛[26] يک ساعت به عدالت رفتار كردن، بهتر از هفتاد سال عبادت است كه شب‌هايش را بيدار و روزهايش را روزه‌دار باشد و يک ساعت حكم به ظلم كردن نزد خدا از گناهان شصت سال سخت‌تر و بزرگ‌تر است.

 عدل در نظام آفرینش چنان اهمیتی دارد که پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله) می‌فرماید: «بِالعَدلِ قامَتِ السَماواتُ و الأرضُ؛[27] بر پا شدن آسمان‌ها و زمین، بر اساس عدل است.

هر کجا عدل روی بنمودست   نعمت اندر جهان بیفزودست

هر کجا ظلم رخت افکنده است   مملکت را زبیخ بَرکَنده است[28]

پیامبر(صلی الله علیه و آله) هرگز از اجرای عدالت کوتاه نیامد. در فتح مکه، زنى از قبیله بنى‌مخزوم مرتکب سرقت شد و از نظر قضایى جرمش محرز گردید. خویشاوندانش که هنوز رسومات نظام طبقاتى در لایه‌های مغزشان به جاى مانده بود، اجراى مجازات را ننگ خانواده اشرافى خود مى‌دانستند و به تکاپو افتادند تا بتوانند مجازات را متوقف کنند. از این رو اسامة بن زید را که مانند پدرش نزد رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله) محبوبیت خاصى داشت، وادار کردند به شفاعت برخیزد. همین ‌که اسامه زبان به شفاعت گشود، رنگ صورت پیامبر(صلی الله علیه و آله) از شدت خشم برافروخته شد و با عتاب و تشدد فرمود: «چه جاى شفاعت است، مگر مى‌توان حدود قانون خدا را بلا اجرا گذاشت؟» و دستور مجازات صادر کرد. اسامه متوجه غفلت خود شد و عذر خواست و طلب مغفرت کرد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) براى اینکه فکر تبعیض در اجراى قانون از مخیله مردم بیرون رود، هنگام عصر برای مردم سخنرانى کرد و فرمود:

اقوام و ملل پیشین دچار سقوط و انقراض شدند؛ زیرا در اجراى عدالت تبعیض روا مى‌داشتند. هر گاه یکى از طبقات بالا مرتکب جرمى مى‌شد، از مجازات معافش مى‌کردند و اگر کسى از زیردستان جرمی مشابه مرتکب مى‌شد، مجازاتش مى‌کردند. قسم به خدایى که جانم در دست اوست، در اجراى عدل درباره هیچ ‌کس سستى نمى‌کنم، اگر چه مجرم از نزدیک‌ترین خویشاوندانم باشد.[29]

عدالت از نظر رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله) چنان مهم بود که رفتار عادلانه میان کودکان را بر خود و پیروانش لازم می‌دانست. پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله) به پیروان خود یادآور شده است  که اگر دوست دارید فرزندان‌تان هنگام نیاز در نیکى و محبت به شما با عدالت رفتار کنند و از مدار عدل خارج نشوند، میان آنان با عدالت رفتار کنید: «اِعْدِلُوا بَيْنَ أَوْلَادِكُمْ فِي النِّحَل كَمَا تُحِبُّونَ أَنْ يَعْدِلُوا بَيْنَكُمْ فِي الْبِرِّ وَ اللُّطْف‏؛[30] میان فرزندان‌تان در بخشش  به عدالت رفتار کنید؛ چنانکه دوست دارید آنان در نیکی و لطف میان شما [والدین] به عدالت رفتار کنند».

اخلاق

خدای متعال اخلاق پیامبر(صلی الله علیه و آله) را به عظمت می‌ستاید: «وَ اِنَّکَ لَعَلیٰ خُلُقٍ‌ عَظیم».[31] مقام معظم رهبری(مدّظله العالی) با توجه به این آیه می‌فرماید:

سرانجام مسئله‌ اخلاق، پیروی از پیغمبر در اخلاق که خدای متعال فرمود: «وَ اِنَّکَ لَعَلیٰ خُلُقٍ‌ عَظیم». چیزی را که خدای خالق عظمت عظیم بداند، این دیگر از لحاظ عظمت فوق‌العاده است: «وَ اِنَّکَ لَعَلیٰ خُلُقٍ‌ عَظیم». این اخلاق بایستی برای ما به عنوان یک دستورالعمل همواره مورد نظر قرار داده بشود. اخلاق اسلامی [داشته باشیم].[32]

 رهبری پس از توجه دادن به این شاخصه مهم پیامبر(صلی الله علیه و آله)، مصادیقی از اخلاق حضرت را بیان می‌نماید: «تواضع داشته باشیم، گذشت داشته باشیم ـ این‌ها اخلاق اسلامی است ـ سهل‌گیری در مسائل شخصی داشته باشیم. در مسائل عمومی و آنچه به حقوق مردم و حقوق عمومی و حقوق دیگران مربوط است ...». [33]

 پیامبر(صلی الله علیه و آله) هدف از بعثت خود را رساندن ارزش‌های اخلاقی به عالی‌ترین سطح معرفی کرده است: «بُعِثْتُ‏ بِمَكَارِمِ‏ الْأَخْلَاقِ‏ وَ مَحَاسِنِهَا؛[34] من براى اخلاق بزرگوارانه و خوش برانگيخته شدم».

در یک تقسیم‌بندى کلى مى‌توان دستورات اخلاقى را به دو گروه تقسیم کرد: محاسن اخلاق و مکارم اخلاق. آن دسته از دستورات اخلاقى که مربوط به روابط اجتماعى و جلب منافع مادى و چگونگى معاشرت با دیگران است و موجب بهبود زندگى دنیوى مى‌شود، در گروه محاسن اخلاق قرار مى‌گیرد. اما در مواردى که اولیاى دین خواسته‌اند از تعالى معنوى و کمال روحانى سخن بگویند و افراد جامعه را به ارزش‌هاى عالى انسانى متوجه کنند، از مکارم اخلاق نام برده‌اند و آن را در کنار محاسن اخلاق آورده‌اند و گام نهایى هدف انبیا و اولیاى الهى شمرده‌اند. اولیاى دین به پیروان خود مى‌فهماندند که هدف عالى رهبران ادیان الهى، از جمله اسلام، تنها این نیست که مردم را با اخلاق خوب اجتماعى آشنا سازند و تربیت کنند، بلکه علاوه بر آن مى‌خواهند آنان را با سجایاى عالى انسانى پرورش دهند و از مزایاى کرامت و انسانیت برخوردارشان نمایند.[35] بر این اساس رسول اعظم(صلی الله علیه و آله) هدف بعثت خویش را محاسن اخلاق و مکارم اخلاق بیان نموده است.

آن حضرت از کودکی اخلاق متعالی داشت؛ چنانکه حضرت ابوطالب(علیه السلام) فرموده است: «من هرگز از او دروغ نشنيدم، كار ناشايسته و خنده بی‌جا نديدم. به ‏بازی‌های بچه‌ها رغبت نمى‌كرد. تنهايى و خلوت را دوست داشت و در همه حال متواضع بود».[36] درباره عظمت اخلاقی آن حضرت در جوانی نیز گفته‌اند:

درستى و خوش‌خلقی او، شهرت بی‌سابقه‌ای در ميان قريش برايش كسب كرد. به همين دليل، قريش لقب «امين» به آن حضرت دادند. اين آوازه بلند به‌‌علاوه نیک‌رفتاری و صداقت آن جناب، سبب شد كه علاقه خديجه3، آن زن ثروتمند بيوه مكه را به خود جلب كند؛ چنا­نكه همه كارهاى تجارى خود را به محمد واگذار كند... .[37] 

جلوه‌هایی از اخلاق پیامبر(صلی الله علیه و آله)

1. حیا

حیا، عبارت است از دگرگونى حال و اثرپذیری که به جهت ترس از آنچه عیب شمرده و نکوهش می‌شود، حاصل می‌گردد.[38] حیا، انقباض(گرفتگی) نفس از زشتی‌ها و ترک آن به جهت زشت بودن است.[39] بر این اساس یکی از عوامل مؤثر در حفظ پاک‌دامنى انسان، صفت شرم و حیا است. پیامبر(صلی الله علیه و آله) سراپا حيا و عفت بود و این فضیلت انسانی به اندازه‌ای برایش ارزشمند و مهم بود كه در بيان صفات عاقل فرموده ­است: «لايُفارِقُهُ الْحَياءُ؛[40] هرگز حيا از او جدا نمی‌شود». از نظر حضرت، انسانی که حیا ندارد، خیری ندارد: «الْحَيَاءُ مِنَ الْإِيمَان فَمَنْ لَا حَيَاءَ لَهُ لَا خَيْرَ فِيهِ وَ لَا إِيمَانَ لَه؛‏[41] حیا از ایمان و نشان آن است. هر کس حیا ندارد، خیری در او نیست و ایمان هم ندارد».

آن حضرت از کودکی باحیا بود. «ابوطالب شبی از او خواست كه در حضور او جامه‌هايش را درآورد و به بستر رود. اين دستور خوشایند محمد(صلی الله علیه و آله) نبود و چون‏ نمى‌خواست از دستور عمویش سرپیچی كند، به عمو گفت: روى خويش را برگردان تا بتوانم جامه‌ام را دربیاورم. ابوطالب از اين سخن كودک در شگفت‏ شد؛ زيرا در میان عرب آن روز حتى مردان بزرگ از عريان كردن همه بدن خود حیا نمی‌کردند».[42]

2. تواضع و فروتنی

رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله) چنان متواضع بود كه گويا بشرى مانند ساير مردم است. او به فرمان خدا به مردم می‌گفت: «أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ؛[43] من انسانى مثل خود شما هستم». آن حضرت بر اساس رهنمود قرآنی «وَاخْفِضْ جَناحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنينَ؛[44] همواره بال تواضع را زیر پای پیروان خویش بگستران»، همواره با زیردستان خود مهربان بود؛ چنانکه مقام معظم رهبری می‌فرماید: «سیره‌ پیغمبر(صلی الله علیه و آله) این است که با فقرا و با ضعفا و مانند این‌ها کنار می‌آمد. به شئون ظاهری و آن چیزهایی که به حسب ظاهر موجب جلال و شوکت و این چیزهاست، اهمیتی نمی‌داد».[45]

3. قناعت

امام علی(علیه السلام) در توصیف قناعت پيامبر(صلی الله علیه و آله) فرموده است: «از دنيا به ‌قدر حاجت اكتفا كرد و چشم‌ها را به دنیا خيره نساخت. از نظر جسمی، لاغرترین و از نظر شكم، گرسنه‌ترین مردم بود.... چون ديد پرده در خانه‌اش تصوير دارد، به يكی از زنان خود فرمود: اين پرده را از من پنهان كن؛ زيرا هر وقت به آن نگاه می‌کنم، به ياد دنيا و زخارف آن می‌افتم».[46]

تاریخ شاهد است که «رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله) از دنيا رفت و در تمام عمر، هیچ‌گاه از نان جو سير نشد. گاهى اتفاق می‌افتاد كه يك ماه يا دو ماه در تمام خانه‌های آن حضرت، آتش براى طبخ غذا روشن نمی‌شد و خوراک آن‌ها آب و خرما بود».[47] 

4. قدرشناسی

پیامبر(صلی الله علیه و آله)  نیکی کسی را فراموش نمی‌کرد. در خبری آمده است که گروهی از سوى نجاشى پادشاه حبشه، به مدینه نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) آمدند. با ورود آن هیئت، پيامبر(صلی الله علیه و آله) از جا برخاست و مشغول پذيرايى شد. اصحاب گفتند: «یا رسول‌اللّه! ما كه هستيم. اجازه بدهيد ما پذيرايى كنيم». حضرت فرمود: «نه، وقتی ‌که مسلمان‌ها به حبشه هجرت كردند، پادشاه اين‌ها مسلمان‌ها را تكريم کرد. من می‌خواهم جبران كنم».[48]

از عايشه نقل شده است: پيامبر(صلی الله علیه و آله) چنان قدرشناس حضرت خديجه3 بود كه به احترام او، به هر كس و هر چیزی كه ياد خديجه3 را به همراه داشت، احترام می‌گذاشت. روزی بانويی سالخورده به خانه عایشه آمد و پيامبر(صلی الله علیه و آله) با او بسيار مهربانی کرد. پس از رفتن پيرزن، عایشه ­پرسید: «درست كه خلق‌ و خوی شما مهربانانه است و به همه، به‌ویژه محرومان احترام می‌گذارید؛ اما امروز به اين پيرزن احترام ويژه گذاشتید. او كه بود؟». پيامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: «اين زن در زمان حیات خديجه3 (در آن دوران سخت که همه خانواده ما را ترک کرده بودند)، به خانه ما می‌آمد و از نظر من پاس داشتن دوستی‌های ديرين، بخشی از ايمان است».[49]

5. گذشت

روش رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله)، عفو و گذشت بود. در فضايل آن حضرت آمده است: «رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله) برای خود از كسی انتقام نگرفت؛ بلكه آنان را كه آزارش می‌دادند، عفو می‌کرد و خطاهایشان را نادیده می‌گرفت».[50] انس بن مالک می‌گويد:

روزی همراه رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله) بودم. آن حضرت عبايى نَجرانى داشت که حاشيه ضخيم داشت. عربى بيابانى به آن حضرت رسيد و عباى آن حضرت را به شدت كشيد؛ به‌طورى­ كه روی گردن آن جناب اثر گذاشت. مرد عرب گفت: «اى محمد! از مال خدا كه در نزد تو هست، به من بده». حضرت نگاهی به او کرد و تبسمی نمود و دستور داد تا چيزى به او بدهند.[51] 

6. شجاعت

شجاعت پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) چنان بود كه امام على(علیه السلام) با آن شهامت و شجاعتش در ميدان‌هاى جنگ، فرموده است: «كُنّا إذا احْمَرَّ الْبأسُ إتَّقَيْنا بِرَسُولِ‌اللّهِ(صلی الله علیه و آله)، فَلَمْ يَكُنْ أحَدٌ مِنَّا أقْرَبَ إلَى الْعَدُوِّ مِنْهُ؛[52] هر گاه آتش جنگ سخت شعله‌ور مى‌شد، ما به رسول‌الله(صلی الله علیه و آله) پناه مى‌برديم و هیچ ‌یک از ما به دشمن نزدیک‌تر از او نبود». مقام معظم رهبری مدظله‌العالی در این‌باره می‌فرماید: «پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) شجاع بود و هیچ جبهه عظیمی از دشمن، او را متزلزل و ترسان نمی‌کرد».[53] «پیامبر(صلی الله علیه و آله) در صحنه‌ دعوت و جهاد، یک لحظه دچار سستی نشد و با قدرت، جامعه‌ اسلامی را پیش برد تا به اوج عزت و قدرت رساند».[54]

فهرست منابع

کتب

قرآن کریم

ابن ابی­الحديد، عبدالحمید بن هبه‌الله، شرح نهج­البلاغه، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، تهران: مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، 1378ق.
ابن ابی­الدنیا، عبدالله بن محمد، مکارم الاخلاق، تحقیق: مجدی السید ابراهیم، قاهره: مکتبه القرآن، [بی‌تا].
ابن أبی‌جمهور، محمد بن زین‌الدین، عوالي اللئالي، تحقيق: مجتبى عراقي، قم: سیدالشهدا، 1405ق.
ابن‌طاووس، على بن موسى‏، الإقبال بالأعمال الحسنة، قم:دفتر تبليغات اسلامى‏، 1376ش.
بحرانی، سیدهاشم، البرهان في تفسير القرآن، تهران: بنیاد بعثت، 1416ق.
بخاری، محمد بن اسماعيل، صحيح بخاری، بيروت: دارالقلم، 1407ق.
دیلمی، حسن بن محمد، ارشاد القلوب الی الصواب، چاپ اول، قم: شریف رضی، 1412ق.
راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن‏، چاپ اول، بیروت: دار القلم‏، 1412ق.
شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج‌البلاغه، ترجمه و شرح سید علینقی فیض‌الاسلام، تهران: فیض‌الاسلام، [بی‌تا].
شعیری، محمد بن محمد، جامع الاخبار، قم: انتشارات رضی، 1405ق.
طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، چاپ ششم، قم: منشورات شریف رضی،1392ق.
طبرسی، فضل بن حسن، مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، تهران: انتشارات ناصرخسرو، 1372ش.
طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، چاپ سوم، تهران: کتابفروشی مرتضوی، 1375ش.
طوسى، محمد بن الحسن، الأمالی، چاپ اول، قم: دار الثقافه، 1414ق.
غزالی، امام محمد، کیمیای سعادت، تهران: انتشارات نگاه، 1389ش.
کلينی، محمد بن یعقوب، الکافی، چاپ دوم، تهران: دارالکتب الاسلاميه، 1362ش.
لوبون، گوستاو، تمدن عرب، ترجمه سید هاشم حسینی، تهران: [بی‌نا]، 1347ش.
مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، تحقیق عبدالرحیم ربانی شیرازی، بیروت: مؤسسه الوفاء، 1403ق.
مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، چاپ سیزدهم، تهران: انتشارات صدرا، 1385ش.
معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران: مؤسسه امیرکبیر، 1362ش.
منسوب به جعفر بن محمد امام جعفر صادق(علیه السلام)، مصباح الشريعة، بيروت: الاعلمى، 1400ق.
میبدی، رشیدالدین ابوالفضل، کشف‌الاسرار، تهران: امیرکبیر، 1371ش.
نوری، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسايل، قم: مؤسسه آل‌البیت:، 1408ق.
بلخی، جلال‌الدین محمد، مثنوی معنوی، چاپ 25، تهران: انتشارات اطلاعات، 1397ش.
سایت‌ها

پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار آیت‌الله العظمی سید علی خامنه‌ای.
سایت گنجور، طریق التحقیق سنایی، «الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم».

* عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.

[1]. احزاب: 21: «مسلماً براى شما در زندگى رسول‌خدا6 سرمشق نيكويى بود».

[2]. بیانات در دیدار میهمانان کنفرانس وحدت اسلامى و جمعی از مسئولان نظام،‌ 02/ 08/ 1400.

https://farsi.khamenei.ir/newspart-index?id=48891

[3]. همان.

[4]. همان.

[5]. مدثر: 7.

[6]. مزمل: 10.

[7]. قلم: 48.

[8]. بیانات در دیدار میهمانان کنفرانس وحدت اسلامى و جمعی از مسئولان نظام،‌ 02/ 08/ 1400.

https://farsi.khamenei.ir/newspart-index?id=48891

[9]. امام محمد غزالی، کیمیای سعادت، ص 614.

[10]. منسوب به جعفر بن محمد امام صادق(علیه السلام)، مصباح الشریعه، ص 155.

[11]. رشیدالدین ابوالفضل میبدی، کشف الاسرار و عده الابرار، ج 1، ص 487.

[12]. منسوب به جعفر بن محمد امام صادق(علیه السلام)، مصباح الشریعه، ص 155.

[13]. محمد بن یعقوب کلینی، الكافی، ج ‏۲، ص ۹۱.

[14]. نحل: 126.

[15]. سید هاشم بحرانی، البرهان فی تفسير القرآن، ج ‏3، ص 465.

[16]. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البيان فی تفسير القرآن، ج ‏2، ص 831.

[17]. انعام: 34.

[18]. شمس‌الدین محمد حافظ شیرازی، غزلیات حافظ، غزل شماره 183.

[19]. بیانات در دیدار میهمانان کنفرانس وحدت اسلامى و جمعی از مسئولان نظام،‌ 02/ 08/ 1400.

https://farsi.khamenei.ir/newspart-index?id=48891

[20]. حديد: ۲۵.

[21]. شوری: 15.

[22]. بیانات در دیدار میهمانان کنفرانس وحدت اسلامى و جمعی از مسئولان نظام،‌ 02/ 08/ 1400.

https://farsi.khamenei.ir/newspart-index?id=48891

[23]. محمد معین، فرهنگ فارسی، ج 2، ص 2279.

[24]. جلال الدین محمد بلخی، مثنوی معنوی، دفتر پنجم، بیت 1091-1089.

[25]. علی بن موسی ابن‌طاووس، الاقبال بالاعمال الحسنه، ج 3، ص 123.

[26]. محمد بن محمد شعیری، جامع الأخبار، ص154.

[27]. محمد بن زین‌الدین ابن ابی‌جمهور، عوالی اللئالی، ج 4، ص 103.

[28]. حکیم سنایی، طریق التحقیق، «الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم».

https://ganjoor.net/sanaee/tariq/sh75

[29] محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح بخاری، ج 5، ص 269.

[30]. حسن بن فضل طبرسی، مكارم الأخلاق، ص 220.

[31]. قلم: 4.

[32]. بیانات در دیدار میهمانان کنفرانس وحدت اسلامى و جمعی از مسئولان نظام،‌ 02/ 08/ 1400.

https://farsi.khamenei.ir/newspart-index?id=48891

[33]. همان.

[34]. محمد بن الحسن طوسى، الأمالی، ص 596.

[35]. http://ensani.ir/fa/article/67860

[36]. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 2، ص 251.

[37]. گوستاو لوبون، تمدن عرب، ترجمه سید هاشم حسینی، ص 101.

[38]. فخر الدین طریحی، مجمع البحرین، ج ‏1، ص 113.

[39]. حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن‏، ص 270.

[40]. محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج 1، ص 129.

[41]. حسن بن محمد دیلمی، ارشاد القلوب، ج 1، ص 111.

[42]. مرتضی مطهرى، مجموعه آثار، ج 2، ص 252.

[43]. كهف:110؛ فصلت: 6.

[44]. شعراء: 215.

[45]. بیست جمله از رهبر انقلاب درباره پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله)، 24/07/1399.

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=46656

[46]. محمد بن حسین شریف الرضی، نهج‌البلاغه، ترجمه و شرح فيض الاسلام، خطبه 159.

[47]. گوستاو لوبون، تمدن غرب، ترجمه سید هاشم حسینی، ص 113.

[48]. حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص 111 و 112.

[49]. عبدالحمید بن هبه‌الله ابن ابی‌الحديد، شرح نهج­البلاغه، ج ۱۸، ص ۱۰۸.

[50]. حسین بن محمدتقی نوری، مستدرك الوسائل، ج 2، ص 87.

[51]. محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح بخاری، ج ‏4، ص ‏115.

[52]. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ‏19، ص ‏191.

[53]. بیست جمله از رهبر انقلاب درباره پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله)، 24/07/1399.

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=46656

[54]. همان.

افزودن دیدگاه جدید

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.