تبلیغ نوشتارى (3) موادّ نوشته
نام نشریه: مبلغان ، آبان و آذر 1387 ، شماره 109
اشاره
در دو شماره قبل درباره ضرورت حضور هر چه بیشتر حوزویان در عرصه نویسندگى سخن گفتیم و به بررسى جایگاه فنّ نوشتن و هنر نویسندگى در تبلیغ نوشتارى پرداختیم. اكنون زمان آن است كه بحث موادّ نوشته و روش استفاده از آنها را مطرح كنیم.
* * *
براى تولید یك محصول مرغوب، استفاده از موادّ اولیه مرغوب، یك اصل بدیهى و غیر قابل انكار است كه هر تولیدكنندهاى از آن آگاهى دارد. تولید یك محصول خوب در كارگاه نویسندگى نیز، نیازمند به كارگرفتن موادّ خوب و مرغوب و چینش و تركیب مناسب آنهاست. این مواد عبارتاند از: واژهها و جملههایى كه نویسنده انتخاب مىكند و مىسازد. علاوه بر این، مىتوان از آیات، روایات، شعر، حكایتهاى كوتاه، كلمات قصار، كنایه و مَثَل نیز استفاده كرد و با كاربرد بجاى آنها بر غناى لفظى و معنوىاش افزود.
در هنگام استفاده از این مواد، دو نكته مهم را باید مورد توجّه قرار داد:
1. عبارت مورد نظر، با متن تناسب كامل داشته باشد و در آن بنشیند. هرگز نباید این مواد مانند وصلهاى ناجور و ناهمرنگ بر متن تحمیل شوند و یكدستى آن را به هم بزنند. براى هر نوشتهاى بنابر اقتضاى فضاى آن باید عبارتهاى متناسب برگزید و آنها را هنرمندانه لابهلاى واژهها و جملههاى متن چید.
2. بهتر است دنبال جملههاى تازه باشیم و سعى كنیم از كلیشهها و تكرارهاى كسالتآور دور شویم. قطعاً در ادبیات غنى فارسى و جملات ارزشمندى كه در فرهنگ ما وجود دارد، آنقدر ابیات و عبارات زیبا و پرمعنى وجود دارد كه مجبور نباشیم آنها را این همه تكرار كنیم.
اكنون به كار گرفتن مناسب هر كدام از این مواد را در مثالهایى بررسى مىكنیم:
1. واژه: واژهها و كلمات، كوچكترین اجزاى تشكیلدهنده و سازنده یك نوشتهاند كه اهمّیت بسیارى دارند و باید با دقّت و وسواس تمام «انتخاب» شوند.
باید دقّت كنیم كه حتّى كلمات مترادف هم عیناً و دقیقاً به یك معنا و در یك جایگاه نیستند. هر كلمهاى با توجه به بار معنایى خاصّ خود، با یك نوع متن، همخوانى دارد. مثلاً «انداختن» براى نوشتههاى ساده و محاورهاى و «افكندن» براى آثار ادبى مناسب است.
2. جمله: پس از اینكه واژهها با دقّت تمام گزینش شدند، باید درباره چگونگى تنظیم و تركیبشان تصمیم گرفت و جملههاى پخته و خوشآهنگ و روان ساخت. مثلاً از میان این دو چینش، تركیب اوّل را برگزینید كه هم خوشآهنگتر است و هم توجّه خواننده را بهگونهاى ویژه به معناى عبارت جلب مىكند.
- بسازید خود را با این ابزار و پُر كنید كولهبار خود را از این آذوقههاى حیاتى (1)
- خود را با این ابزار بسازید و كولهبار خود را از این آذوقههاى حیاتى پر كنید.
3. آیات و روایات: قطعاً غنىترین منبع الهام نویسنده مسلمان و پرمحتواترین مطلبى كه مىتواند به مخاطب عرضه كند، آیات و روایات است. به خصوص اگر بتواند از قالبهاى كلیشهاى بگریزد و آیات و روایات را با متن نوشته خود در هم آمیزد، مانند:
- «شهیدان از نژاد نورجویان پروانه صفتى بودند كه بال و پر زدن در روشناى سپیدهدم عروج و شمیم دلانگیز بهشت رضوان «عِنْدَ رَبِّهِمْ یرزَقُون»شان كرد و بر سریر «عَلَى الاَرائِكِ ینْظُرُون»شان نشاند. هر چند هنوز پروانههاى بسیارى «وَمِنْهُمْ مَنْ ینْتَظِر»اند! «یا لَیتَنا كُنَّا مَعَكُمْ فَنَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً.» (2)
- «امّا دهر [مأموریت دارد] هیچ كس را ناآزموده رها نكند؛ صبورانه در كمین مىنشیند تا تو را به دام امتحان درآورد و كارت را یكسره كند كه: «اِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرصاد.» (3)
- فرازى از كتاب «از همدلى تا همراهى» را ببینیم كه نویسنده با استفاده بجا از روایت، به زیبایى بر قدرت اقناع نوشته خود افزوده است:
«شاید بعضیها خدا را نشناسند یا ایمانشان چنان سست و كمرنگ باشد كه براى علم و آگاهى خدا از اعمالشان حسابى باز نكنند؛ امّا از مردم شرم مىكنند. براى آبروى خود هم كه شده، مسائلى را رعایت مىكنند. امّا اگر پاى دیگران در میان نباشد، به وقیحانهترین كارها هم تن در مىدهند و حیا هم نمىكنند.
سؤال این است كه آیا آنان خود را هم از یاد بردهاند؟ چرا از خویشتن شرم نمىكنند؟ مگر خود را آدم نمىدانند؟
چه سخن زیبا و روانكاوانهاى دارد امیرالمؤمنینعلیهالسلام كه مىفرماید: كسى كه از مردم شرم كند ولى از خودش خجالت نكشد، معلوم است كه خودش نزد خودش ارزش و اعتبارى ندارد! (4) »
4. شعر: شعر به دلیل وزن و آهنگى كه دارد و این كه معمولاً با عنصر خیال و آرایشهاى لفظى و معنوى همراه است، دلنشین است. براى استفاده از شعر، مىتوان به جاى نقل عین بیت، با استفاده از كلمات و مفاهیم آن، ذهن خواننده را متوجّه آن بیت نمود. مثلاً مىتوانیم بگوییم: «بیایید دست در دست هم بر سقف فلك گل برافشانیم و براى آینده سرزمینمان طرحى نو در اندازیم.»
گاهى آوردن یك شعر بجا و متناسب، تأثیر شگرفى بر متن مىگذارد و كار چندین صفحه سخن را انجام مىدهد. به این مثال توجه كنید:
- سادگى و خامى است كه كسى خود را در معرض دید و تماشاى نگاههاى مسموم و چشمهاى ناپاك قرار دهد و به دلبرى و جلوهگرى بپردازد و خیال كند بیماردلان و رهزنان عفاف را به وسوسه نمىاندازد و از زهر نگاهها و نیش پشههاى شهوت در امان مىماند.
هر شاخه كه از باغ برون آرد سر در میوه آن طمع كند راهگذر! (5)
5. حكایات: در گنجینه گرانبهاى ادب فارسى، حكایات زیبا و حكیمانهاى وجود دارند كه چه بسیار یارىگر نویسندگان مىشوند در بیان مطلب. حكایت را مىتوان به عنوان مطلع، مقطع، یا بخشى از متنِ نوشته آورد و از زیباییهاى داستانى و محتوایى آن بهره برد.
- در زمان قدیم مردى كه دو جوال شیشهبار الاغ خود كرده بود، مىخواست وارد شهرى شود. دروازهبان جلو آمد و با چماقى كه در دست داشت ضربه محكمى به بار او زد. بعد ضربه دیگرى نواخت و پرسید: «چه دارى؟» جواب داد: «اگر یك چوب دیگر بزنى، هیچ!»
تحصیل دانشجویان ما هم [از بسیارىِ تعطیلات] حكم همان جوان شیشه را پیدا كرده كه هر روز یك چوب به پیكرش خورده و دارد كار به جایى مىرسد كه اگر یك چوب دیگر بخورد، باید گفت دیگر هیچ چیز بارش نخواهد بود! (6)
6. كلمات قصار: در گفتهها و نوشتههاى بزرگان ادبى، مذهبى، علمى، سیاسى و... گاه عبارات كوتاهى وجود دارند كه لبریز از زیبایىاند و از عمق و غناى محتوایى خاصّى برخوردارند. مىتوان این عبارتهاى كوتاه و پرمحتوا را به زیبایى در متن خود نشاند.
- عشقهاى فردى و محبوبیتهاى شخصى (بهویژه از نوع پنهانىاش) آزمونى حسّاس و معبرى لغزنده و جادهاى خطرناك است كه بدون چراغ ایمان و عصاى پروا و سپر خودسازى، انسان به راحتى مىلغزد و به عمق درّه پرتاب مىشود.
از حضرت امامرحمه الله نقل است كه فرمود: خدا نكند قبل از اینكه انسان خودش را بسازد، دنیا به او روى آورد! (7)
7. مَثَل: مَثَلها عبارات كوتاهى هستند كه نشان دهنده روحیات و افكار جامعه مىباشند. عباراتى كه از عمق گذشته یك جامعه سرچشمه گرفتهاند و آنقدر زلال و روان بودهاند كه متن تاریخ را پشت سر نهاده و به روزگار ما رسیدهاند. یك مثل كوتاه مىتواند گسترهاى از معانى را انتقال دهد.
- آیا باید سرهاى پرغرور به سنگ شكست بخورد تا تنبّه و بیدارى حاصل شود؟ كاش آنچه را پیران در خشت خام مىبینند، جوانها در آینه بتوانند دید! (8)
- تنها تو نیستى كه دوست دارى حرفها را در آینه عمل تماشا كنى و تنها تو نیستى كه از رفتار، بیش از گفتار تأثیر مىپذیرى. اینكه از قدیم گفتهاند «دو صد گفته چون نیم كردار نیست» حرف درستى است. گاهى نحوه عمل و رفتار كسى، سرسختترین آدمها را هم نرم مىكند. (9)
8. كنایه: كنایهها در زبان فارسى جایگاه خاصّى دارند. بسیارى از معانى را كه با بیان عادّى نمىتوان گفت، یا گفتنشان لذّتبخش نیست، فقط با این زبان مىتوان بیان كرد. كنایه در واقع سخن گفتن غیر مستقیم است.
- بعضى از سیاستمداران كه خود را گرگ باران دیده مىانگارند، باور نمىكنند كه یك دست صدا ندارد و حالا كه نانشان توى روغن است، از تمام اطرافیان كه كلههایشان بوى قورمهسبزى مىدهد، حرف شنوى دارند. دل را به دریا زدهاند و مىتازند؛ امّا امان از لحظهاى كه مىبینند هر چه رشته بودند، پنبه شده است! (10)
* * *
مىبینید كه نویسنده، دنیایى از زیبایى فراروى خود دارد تا از میانشان، موادّ مناسب براى نوشته خود را برگزیند. مهم این است كه بتواند از تمام ابزارهاى موجود و قابل تصوّر، براى غناى اثر خود استفاده كند و خلّاقیت و اندیشه پویا، مهمترین عوامل رسیدن به این توفیقاند.
پینوشـــــــــــــتها:
1) صمیمانه با جوانان وطنم، سید مهدى شجاعى، انتشارات تربیت، تهران، چ اوّل، 1376، ص 34.
2) از نویسنده.
3) فتح خون، سید مرتضى آوینى، نشر ساقى، تهران، چ دوم، 1381، ص 61.
4) از همدلى تا همراهى، جواد محدّثى، انتشارات كیهان، تهران، چ اوّل، 1376، ج 3، ص39.
5) همان، ص 115.
6) مجموعه آثار طنز ابو القاسم حالت، نشر گوتنبرگ، تهران، چ اوّل، 1376، ج 1، ص 136.
7) از همدلى تا همراهى، ج 3، ص 78.
8) همان، ص 90.
9) همان، ص 97.
10) از نویسنده.
افزودن دیدگاه جدید