رفتن به محتوای اصلی

تبلیغ نوشتارى (4) (راههاى جذب خواننده)

تاریخ انتشار:
اشاره در شماره‏هاى قبل، اهمیت و ضرورت تبلیغ نوشتارى، جایگاه فنّ نوشتن و هنر نویسندگى را بررسى كردیم، و مواد نوشته و...
نویسنده: نظیفه سادات موذن (باران)
نام نشریه: مبلغان ، آذر و دی 1387 ، شماره 110

اشاره

در شماره‏هاى قبل، اهمیت و ضرورت تبلیغ نوشتارى، جایگاه فنّ نوشتن و هنر نویسندگى را بررسى كردیم، و مواد نوشته و شیوه استفاده از آنها را بیان نمودیم. در این شماره برآنیم كه بگوییم چگونه و با چه روشهایى مى‏توان خواننده را جذب كرد و او را به خواندن نوشته ترغیب نمود.

* * *

راههاى جذب خواننده

تمام نویسندگانى كه قلم به دست مى‏گیرند و مطلبى بر كاغذى مى‏نشانند، آرزو دارند كه خوانندگان، واژه‏هاى آنها را با لذّت بخوانند، سطرهاى نوشته را با هیجان به پایان برند و در انتظار مطالبى كه در پیش دارند، هر صفحه را مشتاقانه و كنجكاوانه ورق زنند.

آرزوى شیرینى است؛ امّا آن‏قدرها هم كه به نظر مى‏رسد، دور از دسترس نیست. اگر بخواهیم ما هم نوشته‏هاى دلنشین خلق كنیم و تحسین چشم و دل خواننده را برانگیزیم، كافى است راههاى آن را بشناسیم و با كمى تمرین و تلاش، آنها را در اندیشه خود نهادینه كنیم.

در این نوشته كوتاه نگاهى گذرا به این موضوع داریم و در محدوده این صفحات معدود، به بررسى «راههاى جذب خواننده» مى‏پردازیم. به راستى چه كنیم كه خط به خط نوشته ما با زبان بى‏زبانى به خواننده بگوید: «لطفاً میخكوب شوید»؟!

مناطق استراتژیك

نویسنده خوب مى‏داند كه خواننده براى هر نوشته‏اى، قائل به چند نقطه استراتژیك است و از همین‏رو این مناطق مهم را مورد توجّه ویژه قرار مى‏دهد تا طعم تلخ شكست را تجربه نكند.

1. عنوان

عنوان، اولین نقطه برخورد خواننده با یك اثر است. چه بسا یك عنوان خوب بتواند خواننده را به امید رسیدن به یك فضاى دلنشین یا پیدا كردن پاسخ یك سؤال، از لا به لاى كش و قوسها و قوّت و ضعفهاى بسیار یك اثر، عبور دهد و پا به پاى نویسنده تا انتها بیاورد.

براى یافتن یك عنوان مناسب و گیرا، علاوه بر درستى نگارشى و واژگانى - كه اصل اوّل و نكته‏اى غیرقابل اغماض در هر نوشته است - باید نكات دیگرى را نیز مورد توجه قرار داد:

الف. اگر عنوان با استفاده از صنایع بیان و بدیع جلوه‏اى خاص پیدا كند، قطعاً توجه مخاطب را هم به گونه‏اى خاص جلب خواهد كرد. وقتى خواننده در اولین نگاهى كه به یك كتاب مى‏اندازد، مى‏خواند: «بحر در كوزه» (1) یا «بى‏بال پریدن»، (2) تضادها (3) در ذهن او سؤال ایجاد مى‏كنند، او را با شما همراه مى‏سازند و براى خواندن مطالب شما تشویقش مى‏كنند.

ب. «آشنایى‏زدایى» نیز یكى از راههایى است كه مى‏تواند در جلب توجه خواننده كمك شایانى به نویسنده بكند. در عنوانهایى از قبیل: «طوفان در پرانتز» (4)، «عشق - علیه‏السلام -» (5) و «گنجشك و جبرئیل» (6) كلمات عنوان به‏گونه‏اى كنار هم قرار داده شده‏اند كه معمول نیست و همین نكته به این عنوانها جلوه‏اى خاص داده است.

ج. علاوه بر اینها اگر نویسنده بتواند در همان عبارت عنوان، سؤالى براى ذهن خواننده ایجاد كند، ممكن است به نتیجه مطلوب مورد نظرش (جلب توجه مخاطب) برسد. این سؤال مى‏تواند به وسیله یك ضمیر كه مرجع آن نامعلوم است ایجاد شود، مثل: «چشمهایش» اثر معروف بزرگ علوى، یا «چون او مى‏گفت.‌»

ممكن است خود عنوان یك سؤال باشد: «چه كسى جز تو؟»، (7) «براى خود چه كرده‏ایم؟»، (8) «سرچشمه زیبایى كجاست؟»، (9) «چرا ایستاده‏اید؟» (10) و... .

2. مَطلَع‏

جمله و جمله‏هاى آغازین در یك نوشته كوتاه و صفحات ابتدایى در یك كتاب، یكى از مهم‏ترین عرصه‏هاى جذب مخاطب است. «حُسن مطلع» یا «خوب آغازى» دغدغه همواره نویسندگان آگاه بوده و هست. وقتى نویسنده نوشته را به زیبایى آغاز مى‏كند، گویا به خواننده وعده مى‏دهد كه این دلنشینى در متن و مقطع ادامه خواهد داشت و شاید به اوج خود برسد؛ پس: «لطفاً میخكوب شوید!»

براى یك شروع خوب مى‏توان از آیه، روایت، شعر و یا عبارتى از سخن و نوشته‏اى دیگر كمك گرفت. چقدر زیباست كه مقاله‏اى در موضوع «ویرایش» با این روایت آغاز شود: «اِذا كَتَبْتَ كِتاباً فَاَعِد فِیهِ النَّظَر قَبْلَ خَتْمِهِ؛ (11) نوشته‏ات را پیش از زدن مُهر تأیید، بازنگرى كن!» مخاطب با خواندن این روایت تأثیرگذار و درك ارتباط قوى آن با موضوع متن، به خواندن مقاله ترغیب مى‏شود.

و این آغاز از سید مهدى شجاعى:

«من گنگ خواب دیده و عالم تمام كر                          من عاجزم زگفتن و خلق از شنیدنش‏

در این عالم خبرهایى هست عزیزان من! همه‏اش این اسباب و صورتهاى ظاهرى نیست. اگر این پرده‏هاى افتاده بر نگاه را كنار بزنیم، چشممان به جمال دیدنیهایى روشن مى‏شود كه هرگز خبرش را هم نشنیده‏ایم... .‌» (12)

3. مَقطَع

نقطه نهایى و جملات پایانى نیز در تأثیرگذارى یك اثر، اهمیت بسیارى دارد. در این بخش نویسنده مى‏كوشد پیام نوشته را به زیبایى در خاطر مخاطب جاودان و فراموش‏نشدنى سازد و خواننده را در جملات پایانى به‏گونه‏اى تحت تأثیر قرار دهد كه مدّتها ذهنش با مطلبى كه خوانده است، در ارتباط باشد و به آن فكر كند. چه بسا نتیجه‏گیرى صریح و دل‏آزار یا پایان دادن ناگهانى و غیرمنتظره كه متناسب با سیر متن نباشد، زحمات شما را در انتخاب عنوان و مطلع زیبا هم به هدر دهد و در نهایت خاطره‏اى دل‏انگیز از نوشته شما در ذهن مخاطب باقى نگذارد.

براى نوشتن یك پایان تأثیرگذار هم مى‏توان آیه، روایت، شعر و... را به كار گرفت. «جواد محدّثى» در پایان نوشته‏اى با عنوان «فاصله بود تا نمود» با شعرى از اقبال لاهورى، این‏گونه سخن را پایان مى‏دهد:

«زندگى در صدف خویش گهر ساختن است‏                   دردل شعله فرو رفتن و نگداختن است‏

و بالاخره: از همین خاك جهان دگرى ساختن است.‌» (13)

و در مقاله‏اى با عنوان «تجربه‏هاى قلمى» سخنى از امام خمینى‏قدس سره را به عنوان مقطع مى‏آورد كه: «قلم خودش یكى از اسلحه‏هاست. این قلم باید به دست اشخاص صالح و دست افاضل باشد. وقتى كه قلم دست اراذل افتاد، مفسده‏ها زیاد خواهد شد.‌» (14)

یكى از انواع مقطع تأثیرگذار، پایان دادن متن با یك سؤال است:

- تا مى‏توان آزاد زیست، چرا اسارت؟ (15)

- آیا سلامت روح و فكر، به اندازه جسم مهم نیست؟ (16)

- حالا كه اینها را مى‏دانیم، پس چرا...؟ (17)

- ما چرا هماهنگ با كاروان هستى گام برنداریم؟ ما چرا نو نشویم؟ (18)

جذّابیت در متن‏

براى نوشتن یك متن جذّاب و گیرا مى‏توان از روشهاى متنوّع و متفاوتى استفاده كرد. در انتخاب این روشها، هم خواننده و سلیقه و روحیه او و هم موضوعى كه درباره‏اش مى‏نویسیم، تعیین كننده و تأثیرگذارند.

سلیقه وعلاقه مخاطب و سطح معلومات او، اصلى بسیار اساسى است كه هرگز نباید نادیده انگاشته شود. مثلاً ممكن است مخاطب جوان و نوجوان با فضاهاى حسّى و شاعرانه راحت‏تر ارتباط برقرار كند و مخاطب فرهیخته و تحصیل كرده، عبارتهاى خیلى علمى همراه با اصطلاحات تخصّصى را بپسندد؛ امّا در هر صورت، اصل «تازه نویسى» براى هر مخاطبى ایجاد جذّابیت مى‏كند.

تازه‏نویسى یعنى دور شدن از كلیشه و تكرار، یعنى گشودن پنجره‏اى نو به روى جهانى جدید. و كیست كه مشتاق دیدن یك منظره تازه از یك منظر تازه نباشد؟ وقتى شما به موضوعى مى‏پردازید كه تاكنون كسى از آن سخن نگفته است، مخاطب را به دنیایى نو دعوت مى‏كنید و احتمالاً كم‏تر كسى چنین دعوتى را اجابت نكرده مى‏گذارد.

چند سال پیش در دفترى نشسته بودم. چند كتاب روى میز قرار داشت. به وضوح مشاهده كردم كسانى كه به طرف این كتابها مى‏آمدند، از میان آنها یك كتاب خاص را باز مى‏كردند، فهرستش را مى‏دیدند و ورق مى‏زدند. موضوع كتاب این بود: «خنده و شادى در اسلام‌» به این نتیجه رسیدم كه تازه بودن بررسى این موضوع در قالب یك كتاب مستقل، خواننده را به برداشتن، ورق زدن و خواندن آن دعوت مى‏كند.

امّا همیشه این تازگى در موضوعِ طرح شده نیست. بسیار پیش آمده است كه نویسندگان توانا با شیوه‏هاى تازه و بیانهاى دلنشین، موضوعاتى به ظاهر تكرارى و حتى پیش پا افتاده را چنان گیرا و جذّاب ارائه نموده‏اند كه در ذهن خواننده باقى مانده‏اند. آثار سید مهدى شجاعى در بیان تاریخ اهل بیت‏علیهم‏السلام نامهایى درخشان‏اند: «كشتى پهلو گرفته»، «پدر، عشق، پسر»، «آفتاب در حجاب» و... .

خانم «فاطمه شهیدى» در كتاب «خدا خانه دارد» با شیوه‏اى تازه و بیانى بسیار زیبا به مناسبتهاى مذهبى پرداخته و ارتباطى كم‏نظیر و معرفت‏آفرین میان خواننده و اهل بیت‏علیهم‏السلام برقرار ساخته است. هر كدام از متنهاى این كتاب، روشى خاص از ابداع و تازه‏نویسى را عرضه مى‏كنند. در اینجا بخش كوتاهى از یك متن این كتاب را مى‏خوانیم:

«... مردى گنجى را حراج كرده است. گنجى را بى‏بها مى‏فروشد. گفته لازم نیست چیزى بدهید؛ یعنى اگر گفته بود لازم است، ما چیزى در خور این معامله نداشتیم. فقط گفته ظرف بیاورید؛ ظرف!

هیچ كس نمى‏آید. هیچ كس صف نمى‏بندد. مرد فریاد مى‏زند: «كَیلاً بِغَیرِ ثَمَنٍ لَوْ كانَ لَهُ وِعاء؛ (19) بى‏بها پیمانه مى‏كنم اگر كسى را ظرفى باشد.‌» و ظرف نیست و گنجایش گنج در هیچ كس نیست. ما از كنار این حراج بزرگ، خیلى ساده مى‏گذریم و مى‏دویم سمت جایى كه جورابى را به نصف قیمت معمولش مى‏فروشند. ظرفهاى ما این دلهاى انگشتانه‏اى است. چى در آن جا مى‏شود كه او بخواهد بى‏بها به ما ببخشد؟... با ما چه كند این مرد، كه گنجى را حراج كرده است؟... .‌» (20)

قوّت و جذّابیت این نوشته با یك «مقایسه» به اوج خود رسیده است.

انتخاب بجا و مناسب ایجاز، اطناب و مساوات هم، خود عالمى دارد. اگر نویسنده بتواند به درستى تشخیص دهد كه اكنون و در این لحظه خاص، كدام روش را باید برگزیند، یكى از راههاى موفقیت را یافته است. مثلاً اگر «سید حسن حسینى» در این تصویر، به جاى ایجاز روش دیگرى را به كار مى‏گرفت، نوشته این قدر روان نمى‏شد:

«زنگ در به صدا در مى‏آید. نگاهى شتابان در آینه و گشودن در. دو نفرند. گویا یكى هشت ساله و دیگرى در همان حول و حوش. پرچم سیاهى در دست دارند و نامى كه بر آن در زمینه سیاه، سبز گلدوزى شده است، یا حسین! و كلام بعد از سلام اینكه: آقا! براى هیئت كمك نمى‏كنید؟» (21)

زیبایى این بخش از نوشته سید مهدى شجاعى نیز به خاطر پرداختن به جزئیات و به قولى «كش دادن» تصویرسازى یك گریه است. هدفى كه قطعاً با ایجاز حاصل نمى‏شد:

«كلام در گلوى نافع، بغض مى‏شود - متراكم - و بعد آرام آرام تا پشت پلكها مى‏رود و آب مى‏شود و از دیده‏ها فرو مى‏ریزد.‌» (22)

ایجاد تنوّع و تغییر در حال و هواى یكنواخت نوشته، با استفاده از شعر، مَثَل، حكایتهاى كوتاه، كلمات قصار و... نیز روش خوبى است، كه در شماره قبل و در بحث «موادّ نوشته» به آن پرداختیم. در این‏جا تنها به ذكر یك نمونه اكتفا مى‏كنیم تا كنار هم نشستن كنایه، شعر و مَثَل را ببینیم كه به زیباترین شكل، منظور نویسنده را بیان كرده‏اند:

«هنگامى كه نثر و عبارت‏پردازى متنى - از پایه تا پایان - سست و پریش و مؤلّف آن سر به هوانویس و سرسرى‏نویس است، كوشش ویراستار نیز آب در هاون كوفتن است و به گفته سعدى، وَسمه بر ابروى كور كشیدن؛ از این‏رو،هنگامى كه ویراستار دینامیكى با چنین متنهاى درهم و برهم و كتابهاى ناپخته و ناسخته‏اى از نظر نگارشى و ویرایشى برمى‏خورد كه مؤلّفان آن هر رطب و یابسى را در آن به هم بافته‏اند و هر غث و سمینى را بر شالوده آن استوار ساخته‏اند، به ویرایش آن تن نمى‏دهد و قاطعانه و شجاعانه، مُهر «غیرقابل ویرایش» را بر پیشانى متن و كتاب مى‏كوبد؛ زیرا در این گونه متنها به عیان مى‏بیند: كشته از بس كه فزون است، كفن نتوان كرد؛ در حالى كه ویراستار مكانیكى هنگام روبه‏رو شدن با این متنها و كتابها، نمى‏داند كه خانه از پاى بست ویران است و نقش ایوان آن بى‏فرجام است... .‌» (23)

به كار گرفتن آرایه‏هاى مناسب با فضاى نوشته‏هاى معاصر، ایجاد رابطه صمیمى با مخاطب و استفاده از كلماتى كه با خواننده ارتباط برقرار مى‏كنند، زیباسازى شكل ظاهرى نوشته (صفحه‏آرایى، پاراگراف‏بندى، فاصله‏هاى مناسب و...) و بسیارى مطالب دیگر، نكات ناگفته‏اى هستند كه مجال پرداختن به آنها در این چند صفحه وجود ندارد. طالبان دانستن بیشتر، در كتابهاى مفصّل نگارشى و مهم‏تر از آن، در محضر تجربه استادان فن، مطلوب خود را خواهند یافت.

در پایان، به شیواترین و مخاطب‏پسندترین كلام تاریخ استناد مى‏كنیم كه موفقیت یك اثر، در گرو تلاش و همّت نویسنده آن است. آنجا كه فرمود: «لیس لِلْاِنْسانِ اِلَّا ما سَعى‏». (24)

پی‌نوشـــــــــــــت‌ها:

1) عنوان كتابى از عبد الحسین زرّین‏كوب.

2) عناوین كتابهایى از قیصر امین‏پور.

3) این روش در ادبیات به نام «پارادوكس» یا «متناقض نما» شناخته مى‏شود.

4) عناوین كتابهایى از قیصر امین‏پور.

5) عنوان كتابى از علیرضا قزوه.

6) عنوان كتابى از سید حسن حسینى.

7) عنوان دو نوشته از كتاب «از همدلى تا همراهى» اثر جواد محدّثى.

8) همان.

9) عنوان دو نوشته از كتاب «صمیمانه با جوانان وطنم» از سید مهدى شجاعى.

10) همان.

11) ویرایش مكانیكى؛ ویرایش دینامیكى»، عبدالرحیم موگهى (شمیم)، فصلنامه پژوهش و حوزه، سال ششم، شماره 3 و 4، ویژه ادبیات و نویسندگى در حوزه، پاییز و زمستان 1384، چاپ دوم، ص 240، به نقل از غرر الحكم ودرر الكلم، عبد الواحد بن محمّد التمیمى، قم، مكتب الاعلام الاسلامى، 1362 ش، ص 49، حضرت على‏علیه‏السلام.

12) صمیمانه با جوانان وطنم، سید مهدى شجاعى، تهران، تربیت، 1376، ص 39.

13) چشم دل، جواد محدّثى، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، چاپ دوم، 1377، ص 43.

14) تجربه ‏هاى قلمى، جواد محدّثى، فصلنامه پژوهش و حوزه، سال ششم، شماره 3 و 4، ویژه ادبیات و نویسندگى در حوزه، پاییز و زمستان 1384، چاپ دوم، ص 26.

15) از همدلى تا همراهى 3، جواد محدّثى، تهران، كیهان، 1376، ص 82.

16) همان، ص 12.

17) چشم دل، ص 125.

18) همان، ص 73.

19) نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه 70.

20) خدا خانه دارد، فاطمه شهیدى، قم، معارف، 1383، ص 48.

21) طلسم سنگ، سید حسن حسینى، تهران، سوره مهر، چاپ دوم، 1385، ص 11.

22) از دیار حبیب، سید مهدى شجاعى، تهران، مدرسه، چاپ ششم، 1377، ص 40.

23) ویرایش مكانیكى، ویرایش دینامیكى، عبد الرحیم موگهى (شمیم)، فصلنامه پژوهش و حوزه، سال ششم، شماره 3 و 4، ویژه ادبیات و نویسندگى در حوزه، پاییز و زمستان 1384، چاپ دوم، ص 248.

24) نجم/39.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.