رفتن به محتوای اصلی

حاج شیخ عباس قمی، حدیث نجابت (2)

تاریخ انتشار:
عقیده عجیب به معاد حضرت آیةاللّه العظمی بهجت (از مراجع عالی قدر تقلید) فرمودند: «من با حاج شیخ عباس مصاحبت زیادی...
نویسنده: محمدتقی ادهم نژاد
نام نشریه: مبلغان، شماره 90

عقیده عجیب به معاد

حضرت آیةاللّه العظمی بهجت (از مراجع عالی قدر تقلید) فرمودند:

«من با حاج شیخ عباس مصاحبت زیادی داشتم و از ایشان قضایایی دارم. یكی از آنها، این است كه وقتی در نجف اشرف به ایشان عرض كردم كسی شرح اصول كافی ملا صالح مازندرانی دارد و می‌خواهد بفروشد، می‌خواهید برای شما ابتیاع كنم؟ فرمودند: بلی. رفتم و كتاب را از كتابفروشی كه نزد او برای فروش گذاشته بود، به صد و پنجاه فلس خریدم و برای ایشان آوردم. حاج شیخ خیلی خوشحال بود. هم از مطالب و هم از خط آن [خوشش آمد] . خیلی هم از من تشكر كرد؛ ولی به من فرمود: ببین نكند صاحبش در معامله مغبون و از فروش آن پشیمان شده باشد و بخواهد پس بگیرد یا پول بیشتری بخواهد.

رفتم پیش كتابفروشی و سؤال كردم و او گفت: صاحبش فروخت و رفت. به همان قیمت هم راضی بود. چون قیمت كتاب همان بود.

خلاصه، حاج شیخ این طور دقت داشت كه نكند طرف مغبون شده باشد و بخواهد كتاب را پس بگیرد یا پول بیشتری بخواهد. اگر چنین است، پول بیشتری به او می‌دهیم كه نكند فردای قیامت گرفتار باشیم. حتی وقتی به ایران رفته بودند، باز برای من پیغام دادند كه اگر صاحب كتاب پیدا شد و دیدید مغبون و پشیمان است، به من خبر دهید!‌» حضرت آیة اللّه بهجت - دامت بركاته - آن گاه با یك حالی فرمودند: «لا اله الا اللّه، سابقاً چه افرادی بودند!‌» (1)

محدث و سادات

مرحوم سلطان الواعظین شیرازی نقل می‌كند: «زمانی كه كتاب مفاتیح الجنان تازه منتشر شده بود، روزی در سرداب سامراء آن را در دست داشتم و مشغول زیارت بودم. دیدم شیخی با قبای كرباس و عمامه كوچك نشسته و مشغول ذكر است. شیخ از من پرسید: این كتاب از كیست؟ گفتم: از محدث قمی، آقای حاج شیخ عباس است و شروع به تعریف وی كردم.

شیخ گفت: این قدر هم تعریف ندارد، بی خود تعریف می‌كنی! من ناراحت شدم و گفتم: آقا! برخیز و برو!

كسی كه پهلوی من نشسته بود، دست زد به پهلویم و گفت: مؤدب باش! ایشان خود محدث قمی، آقای حاج شیخ عباس هستند. من فوراً برخاستم با آن مرحوم روبوسی كردم و عذر خواستم و خم شدم كه دست ایشان را ببوسم، ولی آن مرحوم نگذاشت و خم شد دست مرا بوسید و گفت: شما سید هستید.» (2)

و «حتی چند ساعت قبل از وفات او برایش آب سیب گرفتند و آوردند. دختركی خردسال از سادات در منزل آن مرحوم بود. محدث قمی فرمود: اول بدهید این دختربچه علویه از آن بنوشد، بعد به من بدهید! دخترك نوشید و سپس باقی مانده را به قصد استشفاء سر كشید.‌» (3)

احترام فوق العاده به همسر و خانواده

گویند: در پشت مردان بزرگ و نامدار، زنان قوی، كار آمد و موفق و البته گمنام وجود دارند كه صبر و تحمل و بردباری آنان در برابر مشكلات و تنگناهای زندگی موجب رشد و ترقی و تكامل همسران خود در عرصه‌های مختلف می‌گردد. به راستی اگر همراهی و تشویق و صبر و تحمل آنان نبود، این همه موفقیت نصیب مردان بزرگ و نامدار نمی‌شد.

حاج شیخ عباس قمی از این نعمت و موهبت الهی، یعنی داشتن همسر صبور و مهربان برخوردار بود. همسر گران قدرش، دختر مرحوم آیة اللّه حاج سید احمد طباطبایی قمی بوده است.

شخصیت دینی آن بانو در زندگی با محدّث قمی نقش اساسی داشت. به گفته میرزا علی محدث زاده «عمده توفیقات پدر ما از وجود این زن بساز، یعنی مادر ما بود.» وی در توضیح می‌گوید كه والدمان با خانواده در رمضان سال 1354 قمری وارد نجف اشرف گردید و در محلّه «جُدَیده‌» منزلی را اجاره كرد. این منزل بسیار كوچك و محقر دارای دو اتاق بود: یكی پایین و دیگری در بالا. اتاق بالا را محدث قمی محل كار خود قرار می‌دهد و اتاق پایین محل سُكنای خانواده‌اش می‌گردد. فرش اتاق بالا زیلویی بوده كه از سوریه به 400 فلس عراقی خریده بود به پول اندك و زیلو هم نازك و بی ارزش بوده؛ به طوری كه وقتی می‌شستند، جمع می‌شده است.

فرش اتاق پایین هم كه محل سُكنای همسر و فرزندانشان بوده است، دو گلیمی بوده كه دو سوم اتاق را فرش می‌كرده است. وضع آن خانه تا آخر به همین گونه بود و چیزی بر فرش اتاق اضافه نشد. خانواده آیة اللّه قمی وقتی از كربلا به نجف اشرف می‌آمدند، به همین اتاق وارد می‌شدند و خود آیة اللّه قمی هم در سفر به نجف اشرف گاهی به آنجا می‌آمده و در همین اتاق پذیرایی می‌شده است. آن گاه مرحوم محدث زاده می‌گوید: «مادر ما در تمام عمرش با این وضع با پدرمان به سر برد و حرفی و اعتراضی نداشت كه مثلاً این چه زندگی است؟‌»

از دختر بزرگ حاج شیخ عباس نقل می‌كنند كه گفته بود: مادرم می‌گفت: «خدایا! من با این زندگی می‌سازم. دیگران سرداب سن دارند (در نجف اشرف بعضی خانه‌ها و مدارس سردابهای دارای سه طبقه داشت: طبقه اول و دوم نیم سن، و طبقه سوم را كه بسیار خنك بود، «سن‌» می‌گفتند.) و با وضعی بهتر از ما زندگی می‌كنند. من می‌سازم و تو در آخرت عوض این را بده!‌» و از وضعی كه داشت هیچ وقت گله مند نبود.

این در حالی بود كه حاج شیخ عباس قمی با توجه به موقعیت والایی كه در نزد مراجع تقلید و تجّار متدین داشت، می‌توانست به راحتی وسائل رفاهی و تجملاتی زندگی را مهیا سازد؛ ولی زهد و بی علاقه بودن نسبت به دنیا و مظاهر فریبنده آن مانع بود.

روزی دو بانوی محترم كه ساكن بمبئی بودند، حضور آن مرحوم می‌رسند و اظهار تمایل می‌كنند كه هر ماه مبلغ 75 روپیه به ایشان تقدیم كنند و ایشان از پذیرفتن آن خودداری كرده و در مقابل اعتراض یكی از فرزندان خود گفته بودند: ساكت باش! من همین مقداری را هم كه الآن خرج می‌كنم، نمی‌دانم فردای قیامت چگونه جواب خدا و امام زمان - سلام اللّه علیه - را بدهم. در جواب این مقدار هم معطل هستم، چگونه بارم را سنگین‌تر كنم؟ (4)

مبارزْ با هوای نفسانی

دانشمند فقید استاد محمود شهابی می‌نویسد: «چند سالی كه در مشهد بودم و با این دانشمند با ایمان معاشرت داشتم و از نزدیك با مراتب علم و عمل و پارسایی و پرهیزگاری و خلوص ایشان آشنا شدم، در یكی از ماههای رمضان با چند تن از رفقا از ایشان خواهش كردیم كه در مسجد گوهرشاد اقامه نماز جماعت را بر معتقدان و علاقه مندان منت نهند. با اصرار و ابرام، این خواهش پذیرفته شد و چند روز نماز ظهر و عصر در یكی از شبستانهای آنجا اقامه شد و بر جمعیت این جماعت روز به روز افزوده می‌شد. هنوز به ده روز نرسیده بود كه اشخاص زیادی اطلاع یافتند و جمعیت فوق العاده شد. یك روز پس از اتمام نماز ظهر به من كه نزدیك ایشان بودم، گفتند: «من امروز نمی‌توانم نماز عصر بخوانم.‌» رفتند و دیگر آن سال برای نماز جماعت نیامدند. در موقع ملاقات و استفسار از علت ترك نماز جماعت، گفتند: حقیقت این است كه در ركوع ركعت چهارم متوجه شدم كه صدای اقتداكنندگان كه پشت سر من می‌گویند: یا اللّه! اِنَّ اللّهَ مَعَ الصّابِرینَ از محلی بسیار دور به گوش می‌رسد. این امر كه مرا به زیادتی جمعیت متوجه كرد، در من شادی و فرحی تولید كرد و خلاصه خوشم آمد كه جمعیت این اندازه زیاد است. بنابراین، من برای امامت اهلیت ندارم.‌» (5)

احیای مساجد متروكه

یكی از عادات این مرد شریف این بود كه اغلب اوقات فریضه خویش را در مساجد متروكه به جا می‌آورد. اتفاقاً به محض اطلاع مردم، روز به روز بر كثرت جمعیت افزوده می‌شد تا حدی كه آن مسجد مورد علاقه مردم و به دست عده‌ای ثروتمند تعمیر می‌گردید. پس از رسیدن به مقصدش، دیگر به نماز در آن مسجد حاضر نمی‌شد و مسجد دیگر را انتخاب می‌كرد و خود بدون اطلاع دیگران چند نوبت ادای فریضه را در آنجا ادامه می‌دا د. پس از چند روز مردم مطلع می‌شدند و از راههای بسیار دور برای درك نماز با ایشان به آن مسجد می‌شتافتند و به این سبب، مساجد مخروبه معمور می‌شد.

آثار شیخ عباس قمی رحمه الله

محدث قمی علاقه شدیدی به مطالعه و تألیف داشت و از فرصتها حداكثر استفاده را می‌كرد. خوب، سریع و با خط زیبا و نستعلیق می‌نوشت تا آنجا كه در اثر نوشتن دو طرف انگشتانش كه قلم به دست می‌گرفت، برآمدگی داشت. این مجاهد خستگی ناپذیر وقتی با دوستانش به مسافرت می‌رفت، بعد از صرف غذا، قلم و كاغذ و كتاب بر می‌داشت و در گوشه خلوتی مشغول می‌شد. وقتی رفقایش می‌گفتند: حاج شیخ! صبر كن قدری استراحت كنیم. می‌گفت: شما می‌روید، ولی اینها می‌ماند.

تألیفات حاج شیخ عباس قمی در زمینه‌های مختلف علوم اسلامی همانند: حدیث، درایه، اخبار، رجال، تراجم، تاریخ، انساب، لغت، ادعیه، اخلاق و آداب زندگی، تلخیص كتب قدما، فقه و احكام دین، شعر و ادب و مقاتل و حروف و... در دو بخش عربی و فارسی است كه بیش از 80 جلد آن به چاپ رسیده است و برخی از آنها هنوز به طبع آراسته نشده است.

فرزند ارشد آن بزرگوار در چاپ و تصحیح و مقابله برخی از آثار والدش نقش به سزایی داشته اند و به اسامی مجموع تألیفات معظم له توسط فاضل معاصر و مورخ شهیر مرحوم استاد علی دوانی اشاره شده است كه به نام چند اثر ارزشمند وی در اینجا بسنده می‌كنیم:

منتهی الآمال، تتمة المنتهی، فوائد الرضویة، هدیة الزائرین، وقایع الایام، منازل الآخرة، سبیل الرشاد، تحفة الاحباب، الكنی و الالقاب، سفینة البحار، نفس المهموم، بیت الاحزان، كحل البصر، رحیق مختوم، نزهة النواظر و مفاتیح الجنان. (6)

مفاتیح الجنان

امروز میلیونها زن و مرد با ایمان كتاب شریف «مفاتیح الجنان‌» را می‌شناسند. این اثر جاویدان، زینت بخش هر محفل و مجلس مذهبی و روحانی است. در هر فرصتی، انسانهای خداجو مفاتیح به دست، دست تضرع به درگاه حضرت حق برمی دارند و با دعاها، مناجاتها، تعقیبات و زیارتهای مفاتیح با معبود خویش به راز و نیاز می‌پردازند. راستی این چه عزت و عظمتی است كه «مفاتیح‌» در كنار «قرآن‌» و «صحیفه‌» قرار می‌گیرد! و این چه سری است كه معمار بزرگ انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی رحمه الله از تبعید گاه تركیه به فرزندش می‌نویسند.».. كتاب مفاتیح، صحیفه سجادیه و... هم بفرستید!‌»

و همین امام خمینی رحمه الله در جواب كسانی كه می‌گفتند:

«اسلام فردا، دیگر اسلام مفاتیح نیست؛ اسلام قرآن است و ما نیاز به دعا و مفاتیح نداریم.» می‌فرمود: «همین مفاتیح الجنان، همین كتابهای ادعیه هستند، اینها كمك انسان است در اینكه انسان را آدم كند.» و در جای دیگر می‌فرماید: «آنهایی كه ادعیه را می‌خواهند كنار بگذارند و به اسم اینكه ما قرآن می‌خوانیم نه دعا، آنها قرآن را هم نمی‌توانند به صحنه بیاورند.‌» (7)

هیچ كتابی بعد از قرآن كریم به اندازه مفاتیح چاپ نشده است و حتی در زمان رضا خان با آن وضع عجیب كه حكمفرما بود؛ از كشف حجاب، تعطیلی روضه سید الشهداءعلیه السلام و... در چنان اوضاعی هم مفاتیح مرتب چاپ می‌شد و مورد استقبال قرار می‌گرفت و این نیست، مگر عنایت خداوند متعال كه شامل حال حاج شیخ عباس قمی شده بود.

سفرهای تبلیغی

حاج شیخ عباس قمی سفرهای فراوانی به اقصی نقاط ایران داشته و مناظر طبیعی و قبور امام زادگان و علما را دیده و زیارت كرده است. آوازه منابر حاج شیخ از مشهد مقدس به همه بلاد منتشر شد و ایشان به اقصی نقاط كشور خصوصاً تهران، قم، همدان، ساوه، كرمانشاه، شهرهای خراسان، و عتبات عالیات مسافرتهای فراوان تبلیغی داشته است.

مرحوم آیة الله حائری، مؤسس حوزه علمیه قم، هر ساله در ایام فاطمیه دوم، در مدرسه مباركه فیضیه مجلس روضه می‌گرفتند و از محدث قمی كه در آن موقع مقیم مشهد مقدس بود، دعوت می‌كردند و با اینكه اول حاج میرزا علی هسته‌ای اصفهانی با آن مقام علمی‌اش منبر می‌رفت و همگان خیال می‌كردند پس از او مجلس به هم می‌خورد؛ ولی پس از آنكه حاج شیخ منبر می‌رفت، نه تنها جمعیت پراكنده نمی‌شد، بلكه مجلس همچنان گرم می‌ماند و آیة الله حائری در این مجالس حضور داشت و تا آخر می‌نشست.

همه علما و بزرگان، خود را مقید می‌كردند كه در مجالس او شركت كنند و نظیر همین در نجف بود كه وقتی وی در مسجد هندی نجف منبر می‌رفت، همه مراجع عصر در آن شركت می‌كردند.»وقتی نظر آیة الله حائری را در باره منابر حاج شیخ عباس قمی خواستند، با یك دنیا ادب فرمودند: هر طلبه‌ای را كنار منبر او ببینم و نشستن او را پای موعظه محدث مشاهده كنم تا سه روز حاضرم تمام نمازهای واجب خود را به او اقتدا كنم؛ زیرا منابر و مواعظ این مرد در شنونده ایجاد روح عدالت می‌كند.» (8)

و خلاصه آنكه حاج شیخ عباس قمی تا آخرین لحظات عمر شریف خود، در كنار همه اشتغالات علمی، منبر را رها نكرد و نام مباركش در ردیف بزرگان اهل منبر ثبت شده است و انسانهای فراوان در شهرهای مختلف بر اثر شنیدن مواعظ ناب آن بزرگوار از انحرافات اخلاقی و فكری و عقیدتی نجات یافته، به شاهراه هدایت در زندگی خود راه یافتند.

ختام مسك

آیة الله بهاء الدینی فرمود: «یكی از منبریهایی كه در فن خطابه در سطح عالی بودند، به ایشان اعتراض كرده بودند كه این چه منبری است كه داری؟ پی در پی روی منبر از كتب علمای سلف مطلب نقل می‌كنی و روایات راجع به بهشت و جهنم و عذاب و عقاب می‌خوانی! خلاصه این منبرها چیست؟ چرا منبر خطابی و فنی نمی‌روی؟ حاج شیخ فرموده بودند: شما با آن منابر خطابی و آن همه لفاظی بفرمایید چند نفر نماز خوان و متدین درست كرده اید؟ در حالی كه من با همین منابر، چقدر نماز خوان درست كرده‌ام، چقدر افراد را به راه آورده‌ام و متنبه كرده و به توبه وا داشته‌ام.» (9)

وفات

حاج شیخ عباس قمی بعد از عمری تلاش و مجاهدت در راه اسلام و تبلیغ معارف دین در سه شنبه 22 ذی الحجه سال 1359 قمری و در سن 65 سالگی در نجف اشرف رحلت كرد و بعد از تشیع با عظمت و نماز آیة الله العظمی سید ابو الحسن اصفهانی در صحن مطهر حضرت امیر المؤمنین علیه السلام جنب قبر استادش، محدث نوری، مدفون گردید. (10) روحش شاد و قرین رحمت باد!

· پاورقــــــــــــــــــــی

1) مفاخر اسلام، ج 11، ص 373.

2) ستارگان حرم، ج 4، ص 176.

3) مفاخر اسلام، ج 11، ص 130.

4) حاج شیخ عباس قمی مرد تقوا و فضیلت، علی دوانی رحمه الله، صص 43 - 60، با تلخیص و اختصار.

5) مفاخر اسلام، ج 11، ص 360.

6) فوائد الرضویة، ج 1، ص 221.

7) مجله حوزه، ش 49، ص 185؛ ستارگان حرم، ج 4، ص 178.

8) عرفان اسلامی، شیخ حسین انصاریان، ج 12، ص 25.

9) مفاخر اسلام، ج 11، ص 370. لازم به ذكر است كه مأخذ اغلب مطالب این مقاله از دو كتاب ارزشمند «حاج شیخ عباس قمی مرد تقوا و فضیلت‌» و «مفاخر اسلام، ج 11‌» هر دو تألیف استاد علی دوانی می‌باشد.

10) شرح حال و آثار حاج شیخ عباس قمی در كتب و منابع ذیل آمده است:

«حاج شیخ عباس قمی، مرد تقوا و فضیلت»، علی دوانی؛ «مفاخر اسلام»، علی دوانی؛ «طبقات اعلام الشیعة»، حاج شیخ آقا بزرگ تهرانی، قسم سوم از جزء اول، ص 998؛ «فوائد الرضویة»، تألیف خود آن مرحوم، صص 220 - 222؛ مقدمه «دمع السجوم‌» ترجمه «نفس المهموم»، علامه شعرانی، ص 374؛ «معجم رجال الفكر و الادب فی النجف خلال الف عام»، 375؛ «معارف الرجال فی تراجم العلماء و الادباء‌» ج 1، ص 401؛ «مصفی المقال»، آقا بزرگ تهرانی، صص 24، 198، 215؛ «ریحانة الادب»، مدرس تبریزی، ج 4، ص 487؛ «آثار الحجة»، ص 132؛ «پندهایی از رفتار علمای اسلام»، ص 17؛ «تاریخ قم»، ص 274؛ «الذریعة»، جلدهای مختلف؛ «مؤلفین كتب چاپی»، خانبابا مشار، ج 3، ص 681؛ «مؤلفی الشیعة»، آقای فاضل قائینی؛ «الغدیر»، علامه امینی، ج 1؛ «علمای بزرگ شیعه از كلینی تا خمینی»، ص 373؛ مجله «حوزه»، ش 49؛ مجله «نور علم»، ش 14؛ «ستارگان حرم»، گروهی از نویسندگان ماهنامه كوثر، ج 4، صص 156 - 181؛ «سیمای فرزانگان‌» و دهها كتاب و مجله دیگر.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.