خصوصیات روحی و ویژگی¬های رفتاری پیامبران در راه تبلیغ (1)
نام نشریه: مبلغان ، مرداد و شهریور ،1385 شماره 81
اگر همه انسانهای روی زمین افراد منطقی و پیراسته از انگیزههای باطل بودند، برهان و نصیحت و انذار، در دعوت و هدایت آنان كافی بود و پیامبران در تبلیغ خود بر این اهرمها تكیه میكردند و به امور دیگر نیاز نداشتند؛ ولی در میان مردم اكثریت قابل ملاحظهای وجود داشتند كه در برابر براهین و منطق پیامبران شكست میخوردند، امّا تسلیم حق نمیشدند و حتی دست به كارشكنی و سنگ اندازی نیز میزدند. از این جهت، باید پیامبران الهی از روح نیرومند، اراده قوی و استوار، و صبر و استقامت وافر بهره مند باشند تا در مقابل توطئههای دشمن احساس عجز نكرده، رسالت خویش را عملی سازند. اكنون لازم است با مراجعه به آیات قرآن، خصوصیات روحی و ویژگیهای رفتاری پیامبران را در راه تبلیغ مورد بررسی قرار دهیم و ببینیم آنان در مسیر تبلیغ و ایفاء رسالت خویش با مخالفان و پیروان خود چگونه رفتار میكردند؟
1. صبر و استقامت در برابر مشكلات
صبر و بردباری بر خلاف آنچه كه دشمنان شرائع الهی و به ویژه اسلام برای آن معنی باطلی تراشیده اند، یكی از ابزارهای مهمی است كه باید مبلّغان الهی و ناصحان بشری به آن مجهز باشند. تفسیر صبر به تو سری خوردن و سكوت در مقابل ظالم و ستمگر، معنی باطلی است كه برای آن تراشیده شده تا این شیوه اخلاقی را در انظار، بد و ناشایسته جلوه دهند؛ در حالی كه حقیقت صبر همان استقامت و تحمل رنج برای دست یافتن به اهداف و آرمانهای متعالی است و انسان بدون چنین شیوهای، به آرمانهای بلند دست نمییابد و لذا در آیات جهاد روی عنصر صبر تكیه میشود و یك فرد مجاهد بدون استمداد از آن، نمیتواند بر دشمن پیروز گردد. سرباز سست اراده و كم استقامت در همان لحظات نخست فرار را بر قرار بر میگزیند و سنگر را به دشمن تحویل میدهد. برای اینكه روشن شود چگونه پیامبران برای ایفاء رسالت الهی خویش از اهرم صبر بهره میگرفتند، آیاتی را یادآور میشویم:
1.«وَ لَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلی ما كُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتَّی أَتاهُمْ نَصْرُنا»؛ (1) «پیامبرانی پیش از تو تكذیب شدند. آنها در برابر تكذیب مخالفان استقامت ورزیدند و آزار دیدند تا اینكه نصرت ما فرا رسید.»
2. خداوند به پیامبر گرامی صلی الله علیه وآله توصیه میكند كه بسان پیامبران اولوا العزم در طریق تبلیغ، استقامت ورزد: «فَاصْبِرْ كَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُسُلِ وَ لا تَسْتَعْجِلْ لَهُم»؛ (2) «پس صبر كن آن گونه كه پیامبران اولوا العزم صبر كردند و برای [عذاب] آنان شتاب مكن!»
در اهمیت این ابزار كافی است كه در قرآن مجید پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله شخصاً نوزده بار به صبر توصیه شده است. بنابراین، نباید از اهمیت آن غافل بود.
نه تنها خود پیامبران از این ابزار بهره میگرفتند، بلكه به پیروان خود نیز دستور صبر و بردباری میدادند تا آنجا كه موسی بن عمران علیه السلام آشكارا به پیروان خود میگوید: «از خداوند كمك بگیرید و صبر كنید»؛ «اِسْتَعینُوا بِاللَّهِ وَ اصْبِرُوا» (3)
و گواه روشن بر اینكه صبر به معنی استقامت است، نه تحمل زور، این است كه در دعوت به صبر، مسئله مرزبانی نیز كه بدون استقامت ممكن نیست، مطرح شده است؛ چنان كه میفرماید: «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا»؛ (4) «ای كسانی كه ایمان آورده اید! استقامت كنید و [در برابر دشمنان] پایدار باشید و از مرزهای خود مراقبت كنید.»
و در آیه دیگر میفرماید: «وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ»؛ (5) «اگر بردباری به خرج دهید و تقوا پیشه كنید، این از كارهایی است كه در گرو اراده استوار است.»
و همچنین آیات دیگر كه درباره دعوت پیروان پیامبر به صبر وارد شده است.
2. صراحت و قاطعیت
از ویژگیهای رهبران الهی صراحت و قاطعیت است. این دو خصلت در رهبران بشری كمتر دیده میشود؛ آنان در اعلام مواضع و اهداف خود غالباً از روش پنهان كاری بهره میگیرند و صراحت و قاطعیت در مواضع و اهداف را از موانع پیروزی خود به شمار میآورند ولكن در روش پیامبران و رهبران بزرگ الهی، صراحت در گفتار و قاطعیت در عمل از اصول سیاست آنان به شمار میرود؛ آنان با صراحت و قاطعیت، آرمانهای الهی و برنامههای سماوی خود را اعلان میكردند و آماده شنیدن اعتراض مخالفان و برخورد خصمانه دشمنان بودند.
البته در مسائل نظامی كاملاً محتاطانه برخورد كرده، اصل پنهان كاری را رعایت میكردند؛ ولی سخن ما در طرح اهداف كلی و اعلان مواضع اصولی است كه در این مورد، با صراحت و قاطعیت كامل، رسالت الهی خویش را ایفا میكردند؛ مثلاً در مسئله توحید و اینكه خدایی جز خدای جهان نیست، همگی به اتفاق كلمه و با صراحت هر چه تمامتر میگفتند: «اُعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَیرُهُ»؛ «خداوند را بپرستید كه معبودی جز او برای شما نیست.» قرآن این جمله را از پیامبرانی مانند: نوح، هود، صالح و شعیب علیهم السلام نقل میكند. (6)
قرآن درباره برنامه كلی پیامبران چنین میفرماید: «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ»؛ (7) «و ما برای هر امّت و اجتماعی پیامبری ارسال كردیم كه [همگی میگفتند:] خدا را بپرستید و از پرستش بت اجتناب ورزید.»
چه صراحت و قاطعیتی بالاتر از اینكه موسی و هارون علیهما السلام در برابر فرعون قرار گرفتند و هدف رسالت خود را چنین بیان كردند: «فَأَرْسِلْ مَعَنا بَنی إِسْرائیلَ وَ لا تُعَذِّبْهُمْ قَدْ جِئْناكَ بِآیةٍ مِنْ رَبِّكَ وَ السَّلامُ عَلی مَنِ اتَّبَعَ الْهُدی اِنَّا قَدْ اُوحِی اِلَینَا اَنَّ الْعَذَابَ عَلَی مَنْ كَذَّبَ وَ تَوَلّی »؛ (8) «بنی اسرائیل را با ما بفرست [و از قید و بند آزاد ساز] و آنان را شكنجه مكن! ما با معجزهای از طرف پروردگار به سوی تو آمده ایم و درود بر پیروان هدایت! به ما وحی شده است كه عذاب الهی بر تكذیب كنندگان [آیین خدا] و روی گردانان [از برنامههای الهی است] .»
این آیات نشان دهنده صراحت در گفتار و اعلان مواضع و اهداف است و نشان میدهد كه انبیاء در مورد عمل و تحقق بخشیدن به اهداف و برنامهها، كاملاً قاطع بودند؛ مثلاً آن گاه كه ابراهیم علیه السلام مصلحت میبیند كه بتخانه عظیم بابل را به صورت تل بزرگی از چوب درآورد و به بت پرستان عملاً ثابت كند كه آنها مبدأ كاری نیستند، با قاطعیت تمام تصمیم میگیرد كه به این كار جامه عمل بپوشاند و حتی تصمیم خود را به برخی از آنان گوشزد میكند و میفرماید: «وَ تَاللَّهِ لَأَكِیدَنَّ أَصْنامَكُمْ بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرین»؛ (9) «به خدا سوگند! آن گاه كه از شهر بیرون روید، در مورد بتهای شما تصمیم میگیرم.»
البته معنی قاطعیت، استبداد در رأی نیست و این دو مطلب از دو مقوله اند. استبداد، خودرأیی و خودمحوری است و مستبد نه تنها مشاوره نمیكند، بلكه مشاوره را برای خود نقص میپندارد؛ در حالی كه قاطعیت با مشاوره كمال هماهنگی را دارد و آن اینكه هر گاه مطلب از همان لحظات نخست روشن باشد و یا پس از مشاوره با اهل فن، جوانب امر روشن گردد، در اعلان و اجراء آن تردید به خود راه ندهد و با قاطعیت كامل وارد كار شود و موانع احتمالی را با تكیه به قدرت الهی نادیده بگیرد. قرآن كریم در این باره میفرماید: «وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَی اللَّه»؛ (10) «با آنان به مشاوره بپرداز و هر موقع تصمیم گرفتی، بر خدا تكیه كن!»
3. سازش ناپذیری در اصول
یكی دیگر از ویژگیهای رهبران الهی این است كه هرگز در اصول و اهداف كلی با دشمن معامله نمیكردند و هرگز حاضر نمیشدند اصول مكتب به نحوی از انحاء خدشه دار شود. این همان خصیصه سازش ناپذیری در مقابل دعوت به چشم پوشی از اصول است.
در زندگی پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله این مسئله به خوبی روشن است. قریش از او دعوت كردند كه پیامبر، خدایان آنان را عبادت كند تا آنان نیز خدای پیامبر را عبادت كنند. قبول چنین پیشنهادی، یك نوع عدول از اصول مكتب به شمار میرفت و به همین جهت، وحی الهی رسول گرامی صلی الله علیه وآله را تعلیم داد كه بفرماید: «لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ»؛ (11) «آنچه را شما میپرستید، من نمیپرستم.»
ابن هشام در سیره خود مینویسد: گروهی از مردم طائف آمدند تا با پیامبر گرامی صلی الله علیه وآله از در صلح وارد شوند، مشروط بر اینكه صلحنامهای نوشته شود و دو طرف امضاء كنند و مواد صلحنامه این باشد كه مردم طائف پس از قبول اسلام در انجام این امور آزاد باشند:
1. نماز نگزارند؛
2. ربا بخورند؛
3. عمل جنسی مطلقاً مباح باشد؛
4. بتكده آنان یكسال یا بیشتر برپا باشد تا زنان آنان، آنها را عبادت كنند.
یك چنین صلح و آشتی پذیری، عدول از اصولی بود كه پیامبر برای تبلیغ و تحكیم آنها برانگیخته شده بود. از این جهت، پیامبر همه این شرائط را رد كرد و در رد برخی از این مواد آیهای از قرآن را تلاوت فرمود تا به آنان بفهماند كه این مواد، مخالف برنامههای قطعی مكتب و آرمانهای رسالت اوست و سازش در مورد آنها پذیرفته نیست.
در مورد ربا فرمود: «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ذَرُوا ما بَقِی مِنَ الرِّبا»؛ (12) «ای كسانی كه ایمان آورده اید! از [مخالفت فرمان] خدا بپرهیزید و آنچه از [مطالبات] ربا باقی مانده، رها كنید!»
درباره زنا فرمود: «وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنی إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ ساءَ سَبیلاً»؛ (13) «و نزدیك زنا نشوید كه كار بسیار زشت و بد راهی است.»
و درباره نماز فرمود: «لَا خَیرَ فِی دِینٍ لَا صَلَاةَ مَعَهُ؛ (14) آیینی كه به همراه آن نماز نباشد، سودی ندارد.»
بنابراین، مقصود از سازش ناپذیری، حفظ اصول و قوانین اساسی مكتب و عدم عدول از آنهاست و گرنه با حفظ اصول، چشم پوشی از برخی خصوصیات در صورتی كه مصلحت ایجاب كند، با «سازش ناپذیری» منافاتی ندارد؛ چنان كه پیامبر گرامی صلی الله علیه وآله در غزوه حدیبیه، گذشتهایی از خود نشان داد كه كاملاً بی سابقه بود.
علی علیه السلام در آغاز صلحنامه نوشت: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ هذا مَا اصْطَلَحَ عَلَیهِ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله.» طرف صلح كه عمرو بن سهیل بود، اعتراض كرد كه ما رحمان را نمیشناسیم، پس بنویسید: «بسمك اللهم» و نیز تو را رسول خدا نمیدانیم، پس كلمه «رسول اللَّه» را از كنار نامتان بردارید.
پیامبر همه را پذیرفت و حتی حاضر شد كه همان سال از حدیبیه به مدینه باز گردد و سال دیگر برای انجام مراسم عمره به مكه بیاید. (15)
عدول از چنین اموری كه برنامههای اصولی و قوانین اساسی مكتب را خدشه دار نمیسازد، انعطافی است كه در مواقع خاص كه مصلحت برتر آن را ایجاب میكند، لازم است و از شرائط یك رهبر هوشیار و موقعیت شناس میباشد.
اكنون نظری به زندگانی بعضی از پیامبران پیشین میافكنیم و سازش ناپذیری آنان را در حفظ اصول از زبانشان میشنویم:
حضرت هودعلیه السلام آن گاه كه ملت وی از او روی گردان شدند و گفتند كه او مورد خشم خدایانشان قرار گرفته است، تصمیم گرفت رابطه خود را به كلی از آنان قطع كند و چنین گفت: «إِنِّی أُشْهِدُ اللَّهَ وَ اشْهَدُوا أَنِّی بَری ءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ * مِنْ دُونِهِ فَكیدُونی جَمیعاً ثُمَّ لا تُنْظِرُون»؛ (16) «من خدا را گواه میگیرم و شما نیز شاهد باشید كه من جز خدای یكتا از خدایان شما بری هستم. آنچه میتوانید در مورد من انجام دهید و مرا مهلت ندهید.»
و شعیب علیه السلام آن گاه كه تهدید شد اگر آیین بت پرستی را نپذیرد، از شهر بیرون خواهد شد، در پاسخ چنین گفت: «قَدِ افْتَرَینا عَلَی اللَّهِ كَذِباً إِنْ عُدْنا فی مِلَّتِكُمْ بَعْدَ إِذْ نَجَّانَا اللَّهُ مِنْها وَ ما یكُونُ لَنا أَنْ نَعُودَ فیها»؛ (17) «اگر ما به طریقه شما برگردیم، پس از آنكه خدا ما را از آن نجات داد، به خدا دروغ بسته ایم و شایسته نیست كه ما به آن باز گردیم.»
در اینجا لازم است یادآور شویم كه اگر چه تمام پیامبران از اهرمهای ظاهری و اسباب عادی مانند: صبر و بردباری، دعوت پیروان به شكیبایی، قاطعیت در تصمیم گیری و عمل، و آشتی ناپذیری درباره اصول مكتب بهره میگرفتند، اما در همه حالات توجه كامل داشتند كه ریشه تأثیر این عوامل در گرو اراده حق تعالی است و هر چه در جهان میگذرد، باید از اراده او سرچشمه بگیرد. از این جهت، عامل مهمی در زندگی آنان خودنمایی میكند كه در ادامه یادآور خواهیم شد.
ادامه دارد
· پاورقــــــــــــــــــــی
* برگرفته از منشور جاوید قرآن، آیة الله جعفر سبحانی، مؤسسه امام صادق علیه السلام، پاییز 1370، ج 10، صص 347 - 354.
1) انعام / 34.
2) احقاف / 35.
3) اعراف / 128.
4) آل عمران / 200.
5) همان / 186.
6) اعراف / 59، 66، 73، 85.
7) نحل / 36.
8) طه / 47 - 48.
9) انبیاء / 57.
10) آل عمران / 159.
11) كافرون / 2.
12) بقره / 278.
13) اسراء / 32.
14) سیره ابن هشام، ج 2، صص 542 - 544.
15) بحارالانوار، ج 20، ص 368 و غیره.
16) هود / 54 - 55.
17) اعراف / 89.
افزودن دیدگاه جدید