خطابه و خطیبان جمعه (4)
نام نشریه: مبلغان، بهمن 1385، شماره 87
اشاره
در قسمتهای قبلی این مقاله، به بررسی تاریخ پیدایش خطابه و تحول خطابه در اسلام پرداختیم و آن گاه آداب خطیب را مطرح كرده و پنج مورد از آن را توضیح دادیم. اینك ادامه بحث را پی میگیریم.
6. دلسوزی
از دیگر آدابی كه خطیب باید در خطابه خود به گونهای مناسب لحاظ كند، دلسوزی است. او باید نسبت به هدایت، تربیت، آموزش و افزایش سطح رشد و كمال مخاطب علاقه مند باشد و این را در تلاشهای مخلصانه و كوششهای دلسوزانه به نمایش بگذارد.
به طوری كه آنانكه بر مسند امامت و پیشوایی مردم تكیه میزنند و توقع پیروی را از مخاطبان خود دارند، باید اساس تلاشهای هدایتی را بر مبنای مردم دوستی، انجام تكلیف، خدمت به همنوع، علاقه مندی و دلسوزی سامان بخشند و این گونه افراد، از ویژگیهای شخصیتی و روحی خاصی برخوردارند. تصنع و سیاسی كاری، تكلف و ریا كاری در حوزه گفتار و رفتارشان وجود ندارد. نمونههای والا در این میدان، پیامبران بزرگ الهی و اولیاء خداعلیهم السلام و مؤمنان با صفا بوده اند كه در طول دوران زندگی پر افتخارشان، برای خدمت به مردم سر از پا نشناختند و یك لحظه آرامش و قرار نداشتند. تصویری كه قرآن كریم از شخصیت پیامبران خدا ارائه میدهد، بهترین گواه بر این مطلب است؛ به عنوان مثال درباره حضرت نوح علیه السلام میفرماید:
«قالَ رَبِّ إِنِّی دَعَوْتُ قَوْمی لَیلاً وَ نَهاراً(1) ؛ [نوح پس از تلاشهای دلسوزانه بسیار] عرض كرد: پروردگارم! [سر از پای نشناختم و] شب و روز [در خدمت به مردم بودم و] قوم خود را به راه راست دعوت كردم.»
و آن هنگام كه شعیب علیه السلام از طرف خداوند مأموریت پیدا كرد تا به شهر مدین برود و مردم را به توحید و عدالت دعوت كند، با ساكنان آن سرزمین این طور سخن گفت:
«قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَیرُهُ وَ لا تَنْقُصُوا الْمِكْیالَ وَ الْمیزانَ إِنِّی أَراكُمْ بِخَیرٍ وَ إِنِّی أَخافُ عَلَیكُمْ عَذابَ یوْمٍ مُحیطٍ؛ (2) ای قوم من! خدای یكتا را بپرستید! خدایی غیر از او برای شما نیست و [به هنگام فروش اجناس،] در پیمانه و وزن، كم فروشی نكنید! من در این گونه توصیهها خیر شما را میخواهم و من برای شما از عذاب روز فراگیر سخت بیمناكم.»
قرآن كریم در چند مورد دلسوزی و علاقه مندی پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله را نیز نسبت به امت خود بیان كرده است و عشق آن دریای رحمت و محبت را این گونه ترسیم میكند.
«فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلی آثارِهِمْ إِنْ لَمْ یؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدیثِ أَسَفاً؛ (3) [ای پیامبر!] چه بسا میخواهی جان خود را از شدت اندوه از دست بدهی كه چرا این مردم به آیات آسمانی قرآن، ایمان نمیآورند!»
در سوره شعراء نیز خداوند متعال پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله را مورد خطاب قرار داده و فرموده است:
«لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ أَلاَّ یكُونُوا مُؤْمِنینَ؛ (4) [ای پیامبر!] چه بسا از شدت اندوه به خاطر اینكه این مردم ایمان نمیآورند، جان خود را از دست بدهی!»
«باخع» از ماده «بخع» (بر وزن نخل) به معنی هلاك كردن خویشتن از شدت غم و اندوه است. این تعبیر نشان میدهد كه تا چه اندازه پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله نسبت به مردم دلسوز و در انجام رسالت خویش اصرار و پافشاری داشت و از اینكه میدید تشنه كامانی در كنار چشمه آب زلال قرآن و اسلام نشسته اند و باز از تشنگی فریاد میكشند، ناراحت بود. ناراحت بود كه چرا انسان عاقل با داشتن این همه چراغ روشن باز از بیراهه میرود و در پرتگاه فرو میغلطد و نابود میشود؟
آری، همه پیامبران الهی این چنین دلسوز بودند؛ مخصوصاً پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله كه این تعبیر درباره آن حضرت در موارد متعددی از قرآن آمده است.
بعضی از مفسران میگویند كه «سبب نزول آیه فوق این بوده كه پیامبرصلی الله علیه وآله مرتباً اهل مكه را به توحید دعوت میكرد؛ اما آنها ایمان نمیآوردند. پیامبرصلی الله علیه وآله آن قدر ناراحت شده بود كه آثار آن در چهرهاش آشكار بود. آیه فوق نازل شد و پیامبرصلی الله علیه وآله را دلداری داد.» (5)
پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله از سر دلسوزی، با تمام توان مردم مكه را به توحید دعوت میكرد و به هر اندازه كه آن پیامبر رحمت، در جهت خیرخواهی و هدایت، مقاومت میكرد، مشركان در دشمنی و كفر خود اصرار میورزیدند و آن بزرگوار را مورد آزار قرار میدادند و لذا رسول خداصلی الله علیه وآله از اینكه سخنان خیرخواهانه و تلاشهای دلسوزانهاش مورد بی مهری قرار میگرفت، به شدت ناراحت شد كه خداوند متعال، او را با این آیه دلداری داد:
«طه ما أَنْزَلْنا عَلَیكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقی؛ (6) ای پیامبر! ما قرآن را بر تو فرو نفرستادیم كه [تا این اندازه] خود را به رنج و مشقت بیندازی.»
رهبران الهی و انسانهای دلسوز، در خدمت به دیگران لحظهای درنگ را جایز نمیدانند و نشان دلسوزی، بی قراری است؛ زیرا دلسوزان بی قرار، به مرتبهای از عشق رسیده اند كه در حقیقت مرتبهای از ایمان به شمار میآید. نمونه چنین افرادی پیامبران هستند كه تك و تنها و با اتكال به خدای متعال در برابر طاغوتهای زمان ایستادند و در این مسیر، شكنجهها و سختیهای فراوانی را متحمل شدند؛ همان طور كه پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله در مورد خود فرمود:
«مَا اُوذِی اَحَدٌ مَا اُوذِیتُ فِی اللَّهِ؛ (7) آن اندازه كه من در دعوت به خدا مورد اذیت و آزار قرار گرفتم، هیچ فردی اذیت نشد.»
عشقی كه در عمق جان این گونه انسانها شعله میكشد، موجب میشود تا با همه آزارها، سر از پا نشناسند و راه خود را ادامه بدهند.
حضرت علی علیه السلام فرمود: «حُبُّ اللَّهِ نَارٌ لَا یمُرُّ عَلَی شَی ءٍ اِلَّا احْتَرَقَ؛ (8) محبت و عشق الهی آتشی است كه بر چیزی نمیگذرد، مگر آنكه آن را به آتش میكشد.»
دلی دردمند و درونی سرشار از سوز و گداز داشتن، از نعمتهای خداوند است كه نصیب همه كس نمیشود. قابلیت میخواهد و این قابلیت باید بر اثر جهاد با نفس به وجود آید.
یكی از خواستههای همیشگی اولیاء الهی، این بوده است كه خداوند به آنان سینهای پر سوز و دلی پر درد مرحمت فرماید؛ چون از نگاه ایشان، دل افسرده و سینه بی سوز بیماری خطرناكی است كه باید هر چه سریعتر به مداوای آن پرداخت.
الهی سینهای ده آتش افروز در آن سینه دلی و آن دل همه سوز
هر آن دل را كه سوزی نیست دل نیست دل افسرده غیر از آب و گل نیست
آنان كه از موضع هدایت و رهبری با مردم سخن میگویند، اگر بخواهند تأثیر كلام خود را افزایش بدهند، باید مخاطب آنها به این نكته اطمینان پیدا كند كه راهنماییها و مواعظ گوینده از باب دلسوزی است و لذا برای ایجاد چنین فضای ذهنی، باید به موقعیت شناسی مخاطب كاملاً توجه داشت؛ چنان كه پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله هدایتگران جامعه و آمران به معروف را این طور راهنمایی میكند:
«وَ صَاحِبُ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ یحْتَاجُ إِلَی أَنْ یكُونَ نَاصِحاً لِلْخَلْقِ رَحِیماً رَفِیقاً بِهِمْ دَاعِیاً لَهُمْ بِاللُّطْفِ وَ حُسْنِ الْبَیانِ عَارِفاً بِتَفَاوُتِ أَخْلَاقِهِمْ لِینَزِّلَ كُلًّا مَنْزِلَتَهُ؛ (9) آمر به معروف به [یك سلسله از] خصلتهایی نیازمند است،... از جمله اینكه او باید دلسوز و خی ر خواه مردم باشد، [در برخورد] با آنها با مهربانی و ملایمت رفتار كند، مردم را با محبت و كلام زیبا به خیر و خوبی دعوت نماید، و به تفاوتهای اخلاقی و موقعیتهای اجتماعی آنان آگاه باشد تا با هر فردی به تناسب موقعیتش برخورد كند.»
امام جمعه كه در موقعیت هدایت مردم قرار دارد، باید خطابههای خود را از سر دلسوزی القاء كند و این دلسوزی را نه تنها در بیان كه در عمل نیز به اثبات برساند و به عبارت دیگر، مواعظ و خیر خواهیهای زبانی را با رفتار دلسوزانه مهر تأیید بزند؛ همچنان كه علی علیه السلام در نامهای به فرماندارش، عثمان بن حنیف، مینویسد:
«أَ أَقْنَعُ مِنْ نَفْسِی بِأَنْ یقَالَ هَذَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ لَا أُشَارِكُهُمْ فِی مَكَارِهِ الدَّهْرِ أَوْ أَكُونَ أُسْوَةً لَهُمْ فِی جُشُوبَةِ الْعَیشِ؛ (10) آیا درباره خود به این لقب قانع و دلخوش باشم كه به من امیر مؤمنان بگویند و حال آنكه در ناملایمات زمانه شریك آنان نباشم و یا در سختیهای زندگی الگوی آنها قرار نگیرم؟»
آن روز كه به علی علیه السلام خبر دادند عثمان بن حنیف به عنوان فرماندار و نماینده حكومت علوی در منطقه بصره، به یكی از میهمانیهای مجلل رفته است كه در آن مجلس سفرهای رنگین گسترده و ثروتمندان را خوانده و فقیران را رانده بودند، به شدت برآشفت و با بی تابی برای فرماندارش نامه نوشت و در فرازی از آن نامه دردمندانه فرمود:
«وَ مَا ظَنَنْتُ أَنَّكَ تُجِیبُ إِلَی طَعَامِ قَوْمٍ عَائِلُهُمْ مَجْفُوٌّ وَ غَنِیهُمْ مَدْعُوٌّ؛ (11) گمان نمیكردم تو دعوت سفره گروهی را اجابت كنی كه فقیران آنها طرد گردیده و غنی و مرفه آنان دعوت شده باشند.»
امامان و رهبران جامعه باید در گفتار و رفتار، به مردم عشق بورزند؛ چرا كه عشق به مردم نتیجه بیدار دلی و آگاهی است؛ چنان كه گفته اند:
هر كه او بیدارتر پر دردتر هر كه او آگاهتر رخ زردتر
انسانهای عاشق، نخست به بیداری و شعور باطنی میرسند و سپس زیباییها و كمالات را در چهره معشوق مییابند. به عبارت دیگر، عشق، فرزند شعور و بیداری است و به هر نسبتی كه آگاهی و بیدار دلی بیشتر باشد، شعلههای عشق سوزانندهتر خواهد بود.
غلام عشق شو اندیشه این است همه صاحبدلان را پیشه این است
دلی كز عشق خالی شد فسرده است گرش صد جان بود بی عشق مرده است
مبین در عقل كان سلطان جان است قدم در عشق نه كان جان جان است
7. آراستگی خطیب
آنان كه در مجامع عمومی ظاهر میشوند و رسالت فكری و نقش فرهنگی خود را از طریق حضور در میان مردم ایفا میكنند، باید از لحاظ ظاهر چهرهای مقبول و شمایلی آراسته داشته باشند تا در جذب مخاطب توفیق بیشتری را به دست آورند.
انسانها بر اساس طبیعت و فطرتشان، پیش از آنكه سخنان گوینده را بشنوند و با محتوای فكر و ذهن او آشنا شوند، قیافه و ظاهرش را مشاهده میكنند. اگر خطیب ظاهری قابل قبول و چشم نواز داشته باشد، زمینه را برای توجه به كلامش تا حدودی فراهم كرده است.
قرآن كریم همگان را به این نكته تربیتی توصیه میكند كه برای حضور در مجامع عمومی، همانند مسجد و انجام عبادت، با نظافت و آراستگی وارد شوید:
«یا بَنی آدَمَ خُذُوا زینَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ؛ (12) ای فرزندان آدم! زینت خود را به هنگام رفتن به مسجد، با خود بردارید!»
هنگامی كه پیشوایان معصوم علیهم السلام برای عبادت پروردگار و یا حضور در مجامع عمومی خود را آماده میكردند، بهترین و نظیفترین لباس را میپوشیدند و خود را با عطر و بوی خوش معطر میساختند و با آراستهترین شكل ظاهر میشدند. وقتی از آن بزرگوار در مورد آراستگی میپرسیدند، در پاسخ به همین آیه استناد میفرمودند و كار خود را نوعی عمل به دستور خداوند متعال میدانستند.
در روایتی نقل شده است كه امام حسن مجتبی علیه السلام هر گاه برای نماز آماده میشد، بهترین لباس خود را میپوشید. از آن حضرت سؤال شد: فلسفه این عمل چیست؟ در پاسخ فرمود:
«إِنَّ اللَّهَ جَمِیلٌ وَ یحِبُّ الْجَمَالَ فَأَتَجَمَّلُ لِرَبِّی وَ هُوَ یقُولُ «خُذُوا زِینَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ» فَأُحِبُّ أَنْ أَلْبَسَ أَجْوَدَ ثِیابِی؛ (13) خداوند زیباست و زیبایی را دوست میدارد. پس من برای پروردگارم، خویش را آراسته میكنم كه او میفرماید: «چون برای عبادت به مسجد میروید، لباس آراسته و زینت در بر گیرید.» پس [بر اساس فرمان الهی] دوست میدارم [به هنگام نماز] بهترین لباس خودم را بر تن كنم.»
رهنمود روانشناسانه پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله نیز از هر جهت قابل تأمل است؛ آنجا كه فرمود:
«اِذَا بَعَثْتُمْ اِلَی رَسُولاً فَابْعَثُوهُ حُسْنَ الْوَجْهِ حُسْنَ الْاِسْمِ؛ (14) آن گاه كه قاصد و رسولی را [برای رساندن پیامی] به نزد من میفرستید، كسی را انتخاب كنید و بفرستید كه دارای چهرهای زیبا و اسمی نیكو باشد.»
همچنین خط زیبا، علاوه بر امتیازات فراوانی كه به همراه دارد، در انتقال محتوا و پیام نویسنده به خواننده، نقش مؤثری را ایفا میكند؛ چنان كه پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله فرمود:
«اَلْخَطُّ الْحَسَنُ یزِیدُ الْحَقَّ وَ ضَحاً؛ (15) خط زیبا، آشكاری حق را [در جهت ابلاغ پیام و تفهیم محتوا] افزون میسازد.»
هیچ كلامی از لحاظ ساختار زیباشناسی، به زیبایی كلام حق تعالی و آیات نورانی قرآن كریم نیست؛ ولی همین كلام زیبا، اگر با صدای خوش و آهنگ گوش نواز قرائت شود، بر زیبایی و جذابیت آن افزوده خواهد شد.
حضرت رضاعلیه السلام از قول پیامبر خدا نقل كرد كه آن حضرت فرمود: «حَسِّنُوا الْقُرْآنَ بِأَصْوَاتِكُمْ فَإِنَّ الصَّوْتَ الْحَسَنَ یزِیدُ الْقُرْآنَ حُسْناً؛ (16) با صداهای [زیبای] خود، قرآن را زیبایی بخشید! همانا صدای زیبا، بر زیبایی قرآن میافزاید.»
سعدی در «گلستان» داستانی را نقل كرده كه بیان آن خالی از لطف نیست:
«ناخوش آوازی به بانگ بلند قرآن همی خواند. صاحبدلی برو بگذشت. گفت: تو را مشاهره (مزد یا مقرری ماهانه) چند است؟ گفت: هیچ. گفت: پس این زحمت خود چندین چرا همی دهی؟ گفت: از بهر خدا میخوانم. گفت: از بهر خدا مخوان!
گر تو قرآن بر این نمط خوانی ببریرونق مسلمانی.»
بخشی از زیباییهایی كه در اختیار انسان قرار گرفته، طبیعی است یعنی دست قدرت خالق متعال و مالك اصلی جلوهها و جمال، آنها را به وجود آورده و به عنوان نعمتی گرانبها به انسان ارزانی داشته است.
حضرت علی علیه السلام فرمود: «حُسْنُ وَجْهِ الْمُؤْمِنِ حُسْنُ عِنَایةِ اللَّهِ بِهِ؛ (17) زیبایی چهره مؤمن، [در حقیقت] زیبایی عنایت و لطف خداوند به مؤمن است.»
ولی برخی از زیباییها با نظم و انتظام، ظرافت، نظافت و آراستگی به وجود میآید و بستگی به توجه، دقت، ذوق و سلیقه انسان دارد.
خطیب جمعه، به خاطر موقعیت و رسالتی كه بر عهده دارد، باید بخش قابل توجهی از مطالب خود را در شكل و شمایل ظاهری و شیوههای رفتاری خویش بریزد و از این طریق، بخشی از پیام خود را به مخاطب ابلاغ كند؛ زیرا زبان ظاهر تا حدودی نمایانگر زبان باطن است و زبان رفتار گویاتر از زبان گفتار است.
ما در فرهنگ اسلامی معتقدیم پیامبران و امامان كه رهبری و هدایت امت را بر عهده میگیرند، نباید از نظر ظاهر نقص و نارسایی داشته باشند؛ زیرا وجود پیامبر و امام باید از هر جهت وجود كامل باشد و نقص ظاهری، موجب اخلال در انجام رسالت خواهد بود. بنابراین، سفیران الهی باید از زیباییهای ظاهری برخوردار باشند؛ همان طور كه امام صادق علیه السلام در مورد پیامبران فرموده است: «مَا بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ نَبِیاً إِلَّا حَسَنَ الصَّوْتِ؛ (18) خداوند متعال پیامبری را بر نینگیخت، مگر اینكه صدای زیبایی داشت.»
بعد از بیان این مقدمه، به چند نمونه از نمودهای آراستگی در حوزه خطابه، با استناد به سیره و سنت پیامبرصلی الله علیه وآله و امامان علیهم السلام اشاره میكنیم كه هر كدام از این نمودها و عناصر میتواند در ایجاد جاذبه و ابلاغ پیام تا حدودی مؤثر باشد:
1. لباس خطیب
از آداب خطابه این است كه خطیب با لباس مناسب، تمیز و منظم در برابر مردم ظاهر شود. اگر چه فلسفه وجودی لباس برای پوشاندن بدن و حفظ آن از سرما و گرما است، ولی این موضوع با سایر پیامهایی كه انسانها از طریق نوع پوشش به دیگران میدهند، منافات ندارد.
در طول تاریخ چنین بوده است كه انسان بخشی از فكر، فرهنگ و بینش خود را در نوع لباس و چگونگی پوشش اعلام كرده است و معمولاً لباس بیانگر گرایش فرهنگی انسان میباشد و گاه لباس، معرّف موقعیت اجتماعی و بیان كننده شخصیت و مفسر ذهنیت انسان نیز هست.
پوشاك همانند سایر پدیدههای زندگی سیر تكامل خود را طی كرده و همراه با ارتقای سطح فكر و فرهنگ بشری، تغییرات فراوانی داشته است. ملتها و اقوام مختلف هر كدام بنا به مقتضیات اقلیمی، آداب و عادات و رسوم، مذهب، وضع اجتماعی، اقتصادی و درجه فرهنگ و تمدن، به تهیه لباسهای گوناگون پرداخته و در شكل، تزیین و انتخاب رنگ، ابتكاراتی از خود نشان داده اند. عواملی از قبیل: آب و هوا، كار و پیشه، جنگ، اكتشاف و اختراع و انقلاب اجتماعی و فرهنگی در ادوار مختلف، موجبات تغییر و تحول در لباس را فراهم آورده اند.
خطیب جمعه باید بخشی از آراستگی خود را در لباس به نمایش بگذارد؛ لباسی متناسب با فضای معنوی نماز و موقعیت روشنگری، بر اندام خود بپوشاند و در مقابل مردم قرار گیرد.
امام صادق علیه السلام فرمود: «مردی آهنگ خانه رسول خداصلی الله علیه وآله كرد تا با آن حضرت ملاقات كند. آن گاه كه پیامبرصلی الله علیه وآله از اتاق خود خارج میشد تا آن مرد را دیدار كند، نخست خود را جلو ظرف آب زلالی كه در داخل اتاق بود، قرار داد و سر و صورت و لباس خود را مرتب كرد و سپس با آن مرد ملاقات نمود.
عایشه كه پیامبرصلی الله علیه وآله را زیر نظر داشت، از رفتار آن حضرت تعجب كرد و بعد از مراجعت ایشان، عرض كرد: یا رسول الله! پیش از ملاقات، در برابر ظرف آب قرار گرفتی و موی و روی و لباس خود را منظم كردی؟ پیامبر فرمود:
«یا عَائِشَةُ إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ إِذَا خَرَجَ عَبْدُهُ الْمُؤْمِنُ إِلَی أَخِیهِ أَنْ یتَهَیأَ لَهُ وَ أَنْ یتَجَمَّلَ؛ای عایشه! خداوند دوست دارد وقتی یكی از بندگان با ایمانش برای دیدار برادرش میرود، خود را [برای دیدار با او آماده و] آراسته كند.» (19)
با توجه به این روایت، وقتی برای دیدار با یك مسلمان باید خود را آراسته كرد، آیا برای ملاقات با هزاران انسان مؤمن كه در مصلا گرد آمده اند و به انتظار دیدار امام جمعه نشسته اند، نباید با آراستگی مطلوب در برابر آنها ظاهر شد؟ سیره پیشوایان دین چنین بوده است كه با بهترین و نظیفترین پوشش در اجتماع ظاهر میشدند:
«كَانَ جُلُوسُ الرِّضَاعلیه السلام فِی الصَّیفِ عَلَی حَصِیرٍ وَ فِی الشِّتَاءِ عَلَی مِسْحٍ وَ لُبْسُهُ الْغَلِیظُ مِنَ الثِّیابِ حَتَّی إِذَا بَرَزَ لِلنَّاسِ تَزَینَ لَهُمْ؛ (20) سیره حضرت رضاعلیه السلام این بود كه در فصل تابستان روی حصیر و در زمستان روی گلیم مینشستند و لباس خشن بر تن میپوشیدند؛ ولی هنگام حضور در اجتماع، خود را برای مردم مزین و آراسته میكردند.»
همان طور كه خطیب جمعه باید در برابر مردم با آراستگی ظاهر شود، در هنگام نماز نیز كه نوعی دیدار با خدای متعال است، باید با آراستگی هر چه بهتر در محراب عبادت قرار بگیرد و این نوع رفتار، خود نشانی از معرفت نماز گزار خواهد بود؛ همچنان كه پیشوایان دین این گونه بوده اند. پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله برای نماز لباس مخصوص داشت كه از لحاظ نظافت و آراستگی با دیگر لباسهایش متفاوت بود:
«كَانَ لَهُ بُرْدَانِ مَعْزُولَانِ لِلصَّلَاةِ لَا یلْبَسُهُمَا إِلَّا فِیهَا وَ كَانَ یحُثُّ أُمَّتَهُ عَلَی النِّظَافَةِ وَ یأْمُرُهُمْ بِهَا؛ (21) برای آن حضرت دو لباس «بُردِ» بافته شده بود كه فقط آنها را در نماز میپوشید. و امت [و پیروان] خود را به نظافت ترغیب میكرد و به طهارت و پاكیزگی دستور میداد.»
پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله، علاوه بر اینكه برای نمازهای شبانه روزی خود لباس جداگانهای داشت، لباس روز جمعهاش كه در نماز جمعه میپوشید، با لباس سایر روزهای هفته متفاوت بود و در مورد آن حضرت گفته اند:
«وَ كَانَ لَهُ صلی الله علیه وآله ثَوْبَانِ لِلْجُمُعَةِ خَاصَّةً سِوَی ثِیابِهِ فِی غَیرِ الْجُمُعَةِ؛ (22) آن حضرت دو پیراهن داشت كه مخصوص جمعه بود. این دو پیراهن غیر از لباسهایی بود كه در سایر روزها میپوشید.»
امام صادق علیه السلام خطبای جمعه را به این نكته ظریف توجه میدهند كه به هنگام ایراد خطبه به آراستگی خود توجه نمایند و از لباسهای مناسب، برای حضور در مصلّا استفاده كنند:
«ینْبَغِی لِلْإِمَامِ الَّذِی یخْطُبُ النَّاسَ یوْمَ الْجُمُعَةِ أَنْ یلْبَسَ عِمَامَةً فِی الشِّتَاءِ وَ الصَّیفِ وَ یتَرَدَّی بِبُرْدٍ یمَنِی أَوْ عَدَنِی؛ (23) سزاوار است امام كه برای مردم در روز جمعه خطبه میخواند، در تابستان و زمستان عمامه بر سر بگذارد و عبایی از برد یمنی و یا عدنی بر دوش افكند.»
سیره نویسان نوشته اند: پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله در برخی از اعیاد و جمعهها كه برای مردم خطبه میخواند، لباسهایی با رنگ روشن و چشم نواز بر تن داشت:
«عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ اَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وآله كَانَ یلْبِسُ بُرْدَهُ الْاَحْمَرَ فِی الْعِیدِ وَ الْجُمُعَةِ؛ (24) از جابر بن عبد اللّه نقل شده است كه پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله در روز عید و جمعه بُرد سرخ فام میپوشید.»
موضوع آراستگی خطیب جمعه از چنان اهمیتی برخوردار است كه پیشوایان معصوم دین علیهم السلام با استناد به قرآن كریم، به بهترین و مناسبترین شكل در مسجد ظاهر میشدند؛ چنان كه در روایتی از امام باقرعلیه السلام، در تفسیر آیه شریفه «خُذُوا زِینَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ» (25) سیره رسول خدا را در جمعهها و عیدها این طور بیان میفرماید: «اِنَّهُ لَبِسَ اَجْمَلَ الثِّیابِ فِی الْجُمَعِ وَ الْاَعْیادِ؛ (26) همانا پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله در جمعهها و اعیاد زیباترین لباسهای خود را میپوشید.»
2. عطر و بوی خوش
رهبران دینی و یا مسئولانی كه در میان مردم هستند و هر ساعتی با افراد مختلف و متعدد ملاقات میكنند، علاوه بر داشتن لباس و پوشش تمیز و مرتب، باید بدن و لباس آنان، به بوی خوش و روح نواز معطر باشد تا در جلب و جذب دیگران و تأثیر گذاری، توفیقات بیشتری را به دست آورند؛ زیرا چنین افرادی اگر مراقب نباشند و بوی نامطبوع بدن، لباس و یا دهان آنها فضای كار و دیدار را پر كند، ضمن اینكه موجبات آزار دیگران را فراهم كرده اند، نسبت به كم كردن اثر هدایتها و فعالیتها نیز اقدام مؤثری انجام داده اند.
از ویژگیهای پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله این بود كه آن حضرت، همیشه بدنش را به بوی خوش معطّر میكرد. با اینكه تاریخ نویسان گفته اند: عرق پیامبرصلی الله علیه وآله بوی خوشی داشت، ولی علاقه مندی آن جناب به عطر تا آنجا بود كه شخصی میگوید: از اصحاب رسول خداصلی الله علیه وآله پرسیدم: چه هدیهای را پیامبرصلی الله علیه وآله بیشتر دوست میدارد؟ به اتفاق گفتند:
«اَلطِّیبُ أَحَبُّ إِلَیهِ مِنْ كُلِّ شَی ءٍ وَ إِنَّ لَهُ رَغْبَةً فِیهِ؛ (27) محبوبترین چیزها در نزد آن حضرت عطریات است و رغبت زیادی به عطریات دارد.»
پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله از میان همه زرق و برقهای دنیا، دو چیز را انتخاب میكند و میفرماید: «مَا أُحِبُّ مِنْ دُنْیاكُمْ إِلَّا النِّسَاءَ وَ الطِّیبَ؛ (28) چیزی از دنیای شما را دوست نمیدارم، مگر زنان و عطریات را.»
در روایتی دیگر میفرماید:
«حُبِّبَ إِلَی مِنَ الدُّنْیا ثَلَاثٌ النِّسَاءُ وَ الطِّیبُ وَ جُعِلَتْ قُرَّةُ عَینِی فِی الصَّلَاةِ؛ (29) از دنیا سه چیز محبوب من شده: زنان و عطریات، و نور چشم من در نماز قرار داده شده است.»
همین علاقه مندی موجب گردیده بود تا بخش قابل توجهی از مخارج زندگی شخصی پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله را هزینه خرید عطریات تشكیل بدهد. در این مورد حضرت صادق علیه السلام میفرماید:
«كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله ینْفِقُ فِی الطِّیبِ أَكْثَرَ مِمَّا ینْفِقُ فِی الطَّعَامِ؛ (30) آن مقدار كه پیامبرصلی الله علیه وآله برای خریدن عطر و خوشبو كردن خود هزینه میكرد، برای خورد و خوراك خویش هزینه نمیكرد.»
آن گاه كه روز جمعه فرا میرسید، پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله هم بدن مطهّر خود را به بوی خوش، معطّر میساخت و هم به دیگران توصیه میفرمود كه این كار را به عنوان «سنت نبوی» انجام بدهند:
پیامبر خداصلی الله علیه وآله به علی علیه السلام فرمود: «یا عَلِی عَلَیكَ بِالطّیبِ فِی كُلِّ جُمُعَةٍ فَاِنَّهُ مِنْ سُنَّتِی؛ (31) ای علی! بر تو لازم است كه در هر جمعه، خود را معطّر و خوشبو كنی؛ چرا كه این عمل، از سنت من است.»
یكی از دلایل تأكید پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله، به خوشبو و معطر كردن در روز جمعه، به خاطر شركت در نماز جمعه است. آن حضرت خود به طور مستمر این كار را انجام میداد:
«إِذَا كَانَ یوْمُ الْجُمُعَةِ وَ لَمْ یصِبْ طِیباً دَعَا بِثَوْبٍ مَصْبُوغٍ بِزَعْفَرَانٍ فَرَشَّ عَلَیهِ الْمَاءَ ثُمَّ مَسَحَ بِیدِهِ ثُمَّ مَسَحَ بِهِ وَجْهَهُ؛ (32) چون روز جمعه فرا میرسید و دست رسی به عطر پیدا نمیكرد، لباسی را كه با زعفران رنگ شده بود، میخواست و بر آن اندكی آب میافشاند. سپس آن را به دست و صورت خود میمالید.»
با توجه به مطالب یاد شده، خطیب جمعه باید به پیروی از سنت نبوی و به خاطر تأثیر گذاری هر چه بیشتر، خود را خوشبو و معطّر سازد و با آراستگی و خوشبویی در جایگاه خطابه جمعه قرار بگیرد.
حضرت صادق علیه السلام فرمود: «وَ ینْبَغِی لِلْإِمَامِ یوْمَ الْجُمُعَةِ أَنْ یتَطَیبَ وَ یلْبَسَ أَحْسَنَ ثِیابِهِ وَ یتَعَمَّمَ؛ (33) و سزاوار است در روز جمعه، امام خود را خوشبو سازد و بهترین لباسش را بپوشد و عمامه بر سر بگذارد [و نماز را اقامه كند] .»
3. آرایش سر و صورت
خطیب جمعه باید علاقه مندی خود را به نظم و نظافت، در روشهای رفتاری زندگی، به شكل مطلوبی نمایان سازد تا با اعتماد سازیهای مختلف، بتواند توجه مخاطبان را جلب كند.
نخستین گام و سادهترین بیان برای انتقال مفاهیم ارزشمندی چون نظم و نظافت به ذهن و ضمیر دیگران این است كه خطیب، این گونه مفاهیم را در ظاهر وجودش بریزد و با شكل و شمایلی آراسته در میان مردم ظاهر شود. او باید با آرایش موهای سر و صورت، كوتاه كردن ناخنها و مسواك زدن دندانها، بر آراستگی خویش بیفزاید و از این طریق، چشمهای همه آنان را كه به هنگام ایراد خطابه با او رو به رو میشوند، نوازش بدهد.
بی دقتی و ژولیدگی در این گونه موارد، نه تنها نشان از زهد و بی رغبتی به دنیا نیست، بلكه نشانی از عدم تعادل روحی است كه به شدت از طرف اولیای دین مورد تقبیح قرار گرفته و با تعابیر بسیار تندی از چنین افرادی مذمت شده است.
روزی پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله با جمعی از یاران خود نشسته بودند كه مردی با سر و صورتی نامنظم و موهای ژولیده، به جمع آنان وارد شد. همین كه پیامبر خداصلی الله علیه وآله چشمش به قیافه درهم ریخته این مرد افتاد، فرمود:
«اَمَا كَانَ لِهَذَا دُهْنٌ یسَكِّنُ بِهِ شَعْرَهُ ثُمَّ قَالَ یدْخُلُ اَحَدُكُمْ كَاَنَّهُ شَیطَانٌ؛ (34) آیا برای این مرد مقداری روغن وجود نداشت تا به موهای خود بزند و آنها را مرتب و منظم كند؟ سپس در ادامه سخنان خود فرمود: یكی از شما داخل مجلس میشود كه انگار شیطان است.»
پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله در موقعیتهای مختلف به موضوع پیرایش و آرایش موهای سر و صورت میپرداخت و در تعلیمات خود، مسلمانان را توصیه میفرمود كه خویش را در این موضوع، شبیه یهودیها و مجوسیها نكنند:
«اِنَّ الْیهُودَ یعْفُونَ شَوَارِبَهُمْ وَ یقُصُّونَ لِحَاهُمْ فَخَالِفُوهُمْ؛ (35) همانا یهودیان شارب خود را بلند میكنند و ریشهایشان را میتراشند؛ پس شما مسلمانان با روش آنها مخالفت كنید!»
آن حضرت در موارد دیگر میفرمود:
«مَنْ كَانَتْ لَهُ شَعْرَةً فَلْیكْرِمْهَا؛ (36) كسی كه مو دارد، باید قدر آن را بداند [و نسبت به نگهداریاش از آلودگیها محافظت كند] !»
در فرهنگ اسلامی روز جمعه، روز پیرایش و آرایش اعلام شده است. امام صادق علیه السلام فرمود: «الْجُمُعَةُ لِلتَّنْظِیفِ وَ التَّطَیبِ؛ (37) جمعه روز نظافت و آراستگی و خوشبو كردن است.»
و در جای دیگری فرمود: «تَقْلِیمُ الْأَظْفَارِ وَ قَصُّ الشَّارِبِ وَ غَسْلُ الرَّأْسِ بِالْخِطْمِی كُلَّ جُمُعَةٍ ینْفِی الْفَقْرَ وَ یزِیدُ فِی الرِّزْقِ؛ (38) كوتاه كردن ناخنها و تراشیدن شارب و شستن سر با گیاه «خطمی» در هر جمعه، فقر را از بین میبرد و رزق و روزی را افزون میسازد.»
رعایت این تعالیم در تمام روزها و برای همه مسلمانان لازم است؛ ولی برای آنان كه بر جایگاه خطابه، در برابر جمعیت فراوانی قرار میگیرند، لازمتر است كه به این گونه ظرافتها توجه داشته باشند.
سیره رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله چنین بود كه در روز جمعه و پیش از رفتن به نماز جمعه خود را پیرایش میكرد و سپس با آراستگی در جمع نمازگزاران حاضر میشد:
«كَانَ صلی الله علیه وآله یقَلِّمُ أَظْفَارَهُ وَ یقُصُّ شَارِبَهُ یوْمَ الْجُمُعَةِ قَبْلَ أَنْ یخْرُجَ إِلَی الصَّلَاةِ؛ (39) پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله در روز جمعه پیش از اینكه از منزل برای اقامه نماز خارج شود، ناخنهایش را میگرفت و شاربش را میزد.»
· پاورقــــــــــــــــــــی
1) نوح / 5.
2) هود / 84.
3) كهف / 6.
4) شعراء / 3.
5) تفسیر نمونه، ج 15، ص 183 و ج 12، ص 348.
6) طه / 1 - 2.
7) جامع الصیغه، ج 2، ص 125.
8) مصباح الشریعة، باب 96.
9) بحارالانوار، ج 100، ص 83.
10) نهج البلاغة، نامه 45.
11) همان.
12) اعراف / 31.
13) مجمع البیان، ج 2، ص 412؛ تفسیر صافی، ج 2، ص 189.
14) كنز العمال، ج 6، ص 80، ح 14937.
15) نهج الفصاحة، ص 322.
16) وسائل الشیعة، ج 4، ص 859؛ بحار الانوار، ج 92، ص 194.
17) غرر الحكم، ح 1559.
18) الكافی، ج 2، ص 616.
19) بحار الانوار، ج 7، ص 307؛ مكارم الاخلاق، ص 51.
20) بحار الانوار، ج 79، ص 300.
21) كنز الفوائد، كراجكی، به نقل از: سنن النبی صلی الله علیه وآله، ص 126.
22) سنن النبی صلی الله علیه وآله، ص 121.
23) وسائل الشیعة، ج 5، ص 37؛ بحار الانوار، ج 89، ص 210.
24) سنن بیهقی، ج 3، ص 247.
25) اعراف / 31.
26) عوالی اللئالی، ج 2، ص 29.
27) سنن النبی صلی الله علیه وآله، علامه طباطبایی، ص 106؛ سنن النبی صلی الله علیه وآله، مدیر شانه چی، ج 1، ص 272.
28) الكافی، ج 5، ص 321؛ وسائل الشیعة، ج 1، ص 441؛ سنن النبی صلی الله علیه وآله، مدیر شانه چی، ج 1، ص 269.
29) وسائل الشیعة، ج 1، ص 442؛ الخصال، صدوق، ج 1، ص 167.
30) وسائل الشیعة، ج 1، ص 443؛ الكافی، ج 6، ص 512؛ بحار الانوار، ج 16، ص 248.
31) سنن النبی صلی الله علیه وآله، علامه طباطبایی، ص 106.
32) دعائم الاسلام، ج 1، ص 183؛ من لا یحضره الفقیه، ج 2، كتاب الصلاة، ح 1257.
33) بحار الانوار، ج 86، ص 257.
34) المهجة البیضاء، ج 1، ص 309.
35) همان، ص 322؛ بحار الانوار، ج 73، ص 111.
36) سنن النبی صلی الله علیه وآله، ص 91.
37) وسائل الشیعة، ج 5، ص 66.
38) الكافی، ج 6، ص 491؛ وسائل الشیعة، ج 7،ص 359.
39) مستدرك الوسائل، ج 6، ص 46؛ بحار الانوار، ج 86، ص 358.
افزودن دیدگاه جدید