نكات تدریسى و تبلیغى (1)
نام نشریه: مبلغان ،اسفند 1386 و فروردین 1387 ، شماره 101
سپیده سخن
بس نكته با تو گویم شاید ندیده باشى تا دسته دسته نرگس زین باغ چیده باشى
تدریس و تبلیغ را از دو منظرِ مهم مىتوان نظاره كرد كه هر دو در هم تنیدهاند و لازم و ملزوم یكدیگرند؛ به گونهاى كه هر یك بدون دیگرى ابتر و ستروَن است و آن دو منظر عبارتاند از:
1. منظر علمى و نظرى؛
2. منظر عملى و تجربى.
نظاره كردن به تدریس و تبلیغ از منظر علمى و نظرى را به زمان دیگرى موكول مىنماییم و از آن مىگذریم و با مولوى دمساز مىشویم:
این سخن را ترجمه پهناورى گفته آید در مقام دیگرى
اما آنچه این نوشتار در پى آن است، نظاره كردن به تدریس و تبلیغ از منظر عملى و تجربى مىباشد كه از روش، آیین و آداب عالمان و معلمان برگرفته شده است. امید مىرود كه این كاوش در تدریس و تبلیغ بتواند منظر علمى و نظرىِ آن را فرا رویمان روشنتر و گستردهتر سازد و ما را در تدریس و تبلیغ، بیش از پیش موفق بدارد و به ویژه در تدریس كه نوع دیگرى از تبلیغ با زبان و بیان است، ما را راهنماتر و راهگشاتر باشد. (ان شاء الله)
آنچه در ذیل مىخوانید، بخش نخست نكات تدریسى و تبلیغى است كه نظر شما خوانندگان عزیز را بدان جلب مىنماییم.
1. انتخاب اصلح
یك روز مرحوم سید حسین كوه كمرهاى نیم ساعت زودتر به محل تدریس خود رفت و به انتظار شاگردان نشست. هنوز كسى نیامده بود؛ ولى در یك گوشه مسجد شخصى را دید كه با چند شاگرد نشسته، تدریس مىكند. مرحوم سید حسین سخنان او را گوش كرد و با كمال تعجّب دید كه این شخص بسیار محقّقانه بحث مىكند و درس مىدهد. روز بعد و روزهاى بعد زودتر به مسجد مىآمد و به سخنان این شخص گوش مىداد تا اینكه براى او یقین حاصل شد كه این شخص از خودش فاضلتر است و از درس او استفاده مىكند و اگر شاگردان خودش به درس وى حاضر شوند، بهره بیشتر خواهند برد. اینجا بود كه خود را میان دنیا و آخرت مخیر دید. روز دیگر كه شاگردان مرحوم سید حسین كوه كمرهاى آمدند و جمع شدند، به آنان گفت: «امروز مىخواهم مطلب تازهاى به شما بگویم: این شخص كه در آن كنار مسجد با چند شاگرد نشسته، براى تدریس شما از من شایستهتر است و خود من نیز از وى استفاده مىكنم و همه به درس او مىرویم.» و همان روز این كار را كرد. آن شخص همان كسى بود كه بعدها به نام «شیخ مرتضى انصارى» معروف شد و لقب «استاد المتأخرین» به او داده شد. (1)
2. احترام به نظر شاگرد
شهید مطهرىرحمه الله مىگوید: «هنگامى كه مرحوم آیت الله العظمى بروجردى - اعلى اللَّه مقامه - در درس خارج عمومى خود متنى را مىخواندند، یكى از طلبهها بر ایشان ایراد گرفتند، آن هم ایرادى از نظر ادبیات. مرحوم آیت الله العظمى بروجردى در كسوت مدرّس درس خارج بودند و در زمان مرجعیت عامه. با این وصف، وقتى متوجه شدند كه ایراد درست است، نه تنها ناراحت نشدند، بلكه به آن طلبه جایزه هم دادند.» (2)
3. مطالعه نوشته شاگردان
یكى از شاگردان حضرت آیت الله العظمى بروجردىرحمه الله مىگوید: «از جمله روشهاى ایشان در تربیت شاگردان این بود كه براى تشویق آقایانى كه درس ایشان را خوب تقریر مىكردند و مىنوشتند، نوشته هایشان را مىگرفتند و مطالعه مىكردند. كسى كه نوشتهاش خوب بود، هم بالاى منبر از او تعریف مىكردند و هم مقدارى پول به عنوان جایزه به او مىدادند.» (3)
4. تواضع در محضر استاد
حضرت آیت الله حسن زاده آملى مىگوید: «روزى جناب آقاى حكیم الهى قمشهاى به من فرمودند: «آقا شما خیر مىبینید.» من عرض كردم: الهى آمین! ولى شما به چه جهتى این بشارت را به من مىدهید كه من خیر مىبینم؟ ایشان فرمودند: «چون شما را نسبت به اساتید، زیاد متواضع مىبینم. خیلى مراعات ادب با اساتیدت مىكنى و آنها را در نام بردن به نیك نامى یاد مىكنى. این ادب و تواضع سبب مىشود كه شما به جایى برسید و خیر ببینید.»
بنده حریم اساتید را بسیار بسیار حفظ مىكردم. سعى مىكردم در حضور اساتید تكیه به دیوار ندهم و چهار زانو ننشینم. مواظب بودم حرف را زیاد تكرار نكنم. چون و چرا نمىكردم كه مبادا سبب رنجش استاد شود. مثلاً یك روز در محضر حكیم الهى قمشهاى بودم. ایشان به حالت چهار زانو نشسته بود. پاى راستشان بیرون بود. من پهلوى ایشان نشسته بودم. خم شدم و كف پاى ایشان را بوسیدم. ایشان برگشتند و به من فرمودند. «چرا این كار را كردى؟» گفتم: من لیاقت ندارم كه دست شما را ببوسم. همین كه پاى شما را ببوسم براى بنده خیلى مایه مباهات و افتخار است. خوب، چرا من این كار را نكنم؟» (4)
5. احترام به استاد
میرزاى شیرازى در سامرا در گذشت و ماهها بعد از این واقعه، آخوند خراسانى كه سالها نزد میرزا شاگردى كرده بود و اكنون خود مجتهدى مسلّم و مدرّسى بزرگ بود به سامرا رفت. پس از زیارت حرم به سوى منزل استاد خویش رفت. حلقه درِ منزل را با دستانى لرزان در دست گرفت و آن را بوسید و سپس پیشانى خود را روى آن گذاشت و با تلخىِ هر چه تمامتر گریست. (5)
6. احترام به پسر استاد
بعد از آنكه میرزاى شیرازى از دنیا رفت، پسر او حاج میرزا على آقا كه طلبهاى جوان بود به نجف آمد. آخوند خراسانى هر جا كه مىرفت، پسر میرزا را با خود مىبرد و او را در هر محل و مجلسى جلو مىانداخت. یكى از شاگردان آخوند خراسانى به ایشان عرض مىكند: «این چه معنى دارد كه شما خودتان الآن كمتر از میرزاى شیرازى نیستید؛ ولى دنبال پسر جوان او راه مىافتید و او را در همه جا، بر خود مقدم مىدارید؟» آخوند نگاهى به او مىكند و مىفرماید: «اگر به تو بر مىخورد، دنبال ما، نیا! این پسر استاد من است و احترام او بر من لازم است.» (6)
7. نظم و انضباط
یكى از شاگردان حضرت آیت الله العظمى بروجردىرحمه الله مىگوید: «در ابتداى سال تحصیلى، گاه اتفاق مىافتاد كه ایشان به خاطر كسالت نمىتوانستند درس را شروع كنند؛ ولى براى اینكه درسهاى حوزه نظم خود را پیدا كند، به ناچار چند روز اول را به هر زحمت و مشقّتى بود، درس مىگفتند تا چرخهاى حوزه علمیه به گردش درآید و بعد به بستر مىرفتند تا كسالتشان برطرف گردد.» (7)
8. ارزش معلمى
مرحوم سید رضىرحمه الله، گردآورنده نهج البلاغه، مرد ادیبى بود و همان ادبیاتش بود كه او را واداشت تا نهج البلاغه را جمع آورى كند. وى معلمى غیر مسلمان داشت كه در ادبیات قوى بود. سید رضىرحمه الله در درس او حاضر مىشد و از وى ادبیات مىآموخت. پس از اینكه معلم سید رضىرحمه الله از دنیا رفت، او را در قبرستان غیر مسلمانان دفن كردند. سید رضىرحمه الله هنگامى كه مىخواست از این قبرستان عبور كند، از اسب پیاده مىشد و پیاده طول قبرستان را طى مىكرد. وقتى از او مىپرسیدند چرا این كار را مىكنى؟ در پاسخ مىفرمود: «براى احترام به معلم خودم. معلم من در این قبرستان خوابیده است و من به احترام قبر او، سواره از اینجا عبور نمىكنم.» (8)
9. اهتمام به علما و بزرگان
از آقا وحید بهبهانى كه مُجدِّد علم اصول فقه در قرون اخیر بوده است، سؤال شد كه به چه وسیله به علم و عزّت و شرف رسیدهاید؟ ایشان در جواب گفتند: «من ابداً خود را چیزى نمىدانم و در شمار افراد موجود به حساب نمىآورم؛ ولى آنچه ممكن است مرا به این مقام رسانده باشد، این است كه هیچ گاه در تعظیم علما و بزرگداشت آنان كوتاهى نكردهام.» (9)
10. ادب در محضر فقها
یكى از شاگردان حضرت آیت الله العظمى بروجردىرحمه الله مىگوید: «از خصوصیات ایشان، ادب در برابر بزرگان و فقها بود. در هیچ مورد از درس ایشان جسارت نسبت به فقیهى دیده نمىشد. در مواردى كه لازم بود اسم كسى را مطرح كنند، ابتدا از ایشان تجلیل مىكردند، سپس قول ایشان را طرح و رد مىكردند.» (10)
11. تعطیل نكردن درس
آخوند ملا محمد كاظم خراسانى به تربیت شاگردان خود بسیار علاقمند بود و به هیچ وجه حاضر نبود كه مجالس درس و بحث آنان به تعویق بیفتد. از این روست كه وقتى در نجف، وباى سختى شیوع پیدا مىكند و در ظرف یك روز هم زن و هم عروس وى از دنیا مىروند، او باز به منبر مىرود و مجلس درس را تعطیل نمىكند. و وقتى هم براى زیارت به كربلا مشرف مىشد و معمولاً دو هفتهاى در آنجا مىماند، مجلس درس را به آنجا منتقل مىكرد. (11)
12. احترام به مؤسس حوزه
یكى از شاگردان حضرت آیت الله العظمى بروجردىرحمه الله مىگوید: «ایشان براى مرحوم حاج شیخ عبدالكریم حائرى، مؤسس حوزه علمیه قم احترام زیادى قائل بود. ایشان ابتدا در مقبره حاج شیخ عبدالكریم تدریس مىكردند. در یكى از روزها در حین درس، آقا متوجه شدند كه یكى از شاگردان به قبر حاج شیخ تكیه كرده است. آن مرحوم با تندى مىفرمایند: «آقا به قبر تكیه نكنید! این بزرگان براى اسلام زحمت كشیدهاند. به آنان احترام بگذارید!» (12)
13. نگارش و تفكر
میرزاى شیرازىرحمه الله براى تدریسِ هر مطلبى قبلاً نظریات و افكارش را پیرامون آن مىنوشت. آن چنان كه خودش فرمود: «روش من در مطالعه این است كه قلم بر مىگیرم و آنچه در ذهن دارم مىنویسم و سپس پیرامون آن به تفكر مىپردازم.» (13)
14. بى پاسخ نگذاشتن سؤالات
پس از درس، شاگردان دور منبر آخوند ملا محمد كاظم خراسانى را مىگرفتند و بسیار اتفاق مىافتاد كه رفع شبهات و پاسخ اشكالات بعد از درس، از خودِ درس بیشتر طول مىكشید. (14)
15. ساده گویى
یكى از شاگردان حضرت آیت الله العظمى بروجردىرحمه الله مىگوید: «ایشان بسیار خوش بیان بود. مطالب را با زبانى ساده مىگفت: با عبارات مغلق و قلنبه گویى مخالف بود. چنانچه كسى با عبارات پیچیده و در قالب اصطلاحات اشكال مىكرد، مىفرمودند: مىخواهید مرا گیج كنید.» (15)
16. مخاطب شناسى
یكى از علماى حوزه نقل مىكند: «روزى مرحوم علامه مجلسىرحمه الله در جلسه درس فلسفه و حكمت، شبههاى را مطرح مىكند و با بیان بسیار زیباى خود آن را مىپروراند؛ به طورى كه یكى از شاگردان، تنها شبهه را مىپذیرد و به پاسخى كه مرحوم مجلسىرحمه الله مىدهد، وقعى نمىگذارد. این امر موجب مىشود كه از آن به بعد مرحوم علامه مجلسىرحمه الله درس فلسفه را تنها براى خواص بگوید و به هر كسى اجازه فرا گرفتن آن را ندهد.» (16)
17. پرهیز از تحمیل عقیده
یكى از شاگردان حضرت آیت الله العظمى بروجردىرحمه الله مىگوید: ایشان گاهى كه براى اثبات نظریه خود استدلال مىكردند و برخى از شاگردان ایراد مىگرفتند، مىفرمودند: «من دلیل خودم را مىگویم، قصد تحمیل آن را به دیگرى ندارم. هدف من بیان دلیل است، نه تحمیل عقیده.» (17)
18. نگارش دروس
یكى از استادان حوزه مىگوید: «پدرم مطلبى را كه مىخواست تدریس كند، به صورت نوشته در مىآورد. مرحوم آیت الله العظمى حكیمرحمه الله «مُستَمسَك» را بر همین اساس نوشته است. اگر روزى موفق نمىشد كه درس را بنویسد، آن روز درس را تعطیل مىكرد.» (18)
19. آموزش به بیانهاى گوناگون
یكى از شاگردان علامه طباطبایىرحمه الله مىگوید: «ایشان مراتب استعداد افراد را براى درك معارف و مطالب علمى رعایت مىفرمود و براى هر كس به مقدار فهمش سخن مىگفت. گاهى یك مطلب را با عبارات مختلف براى اشخاص متفاوت بیان مىكرد.» (19)
20. مستعدیابى
در بررسى زندگى شیخ مفیدرحمه الله به شیوه خاصى در تدریس بر مىخوریم كه جالب توجه است. وى در مكتب خانهها و كارگاههاى بافندگى جستجو مىكرد و كودكان تیز هوش و مستعد را در نظر گرفته؛ با دادن پولى به پدر و مادرانشان، آنان را به مكتب خانه مىبرد و به آنها دانش مىآموخت. (20)
21. اول فهمیدن، آن گاه فهماندن
یكى از شاگردان حضرت آیت الله العظمى بروجردىرحمه الله مىگوید: «درس ایشان تحقیقى بود و تا حقیقت مطلب را نمىفهمید و به شاگردان نمىفهماند، رد نمىشد. در فهم حقایق و بیان آنها مردى فوق العاده بود.» (21)
22. سفر براى كسب علم
علامه شیخ محمد حسین اصفهانى گفته است: «اگر كسى را بشناسم كه او اسرار كتاب فلسفى اسفار ملاصدرا را بداند، به سوى او سفر مىكنم و در خدمت او دو زانو مىنشینم؛ اگر چه در دورترین جاها سكونت داشته باشد.» (22)
23. توسّل پیش از تدریس
یكى از ویژگیهاى حضرت آیت الله العظمى حائرىرحمه الله توسل شدید ایشان به امام حسینعلیهالسلام بود. علاوه بر روضه كه هر شب جمعه و دهه محرّم داشتند، هر روز قبل از شروع درس به طور مختصر ذكر توسّلى به امام حسینعلیهالسلام توسط یكى از شاگردان انجام مىگرفت. (23)
24. یك سال روزه
یكى از خصوصیات حضرت آیت الله بروجردىرحمه الله این بود كه برخى اوقات اگر در درس خود با بعضى از شاگردانش تندى مىكرد، به مجرّد آنكه درس پایان مىگرفت، پاى منبر مىنشستند و آن شاگرد را مىخواستند و از او عذر خواهى مىكردند و راضى نمىشدند كه آن شاگرد از كلاس درس افسرده بیرون رود. همچنین نذر كرده بودند كه اگر با كسى تندى نمودند، یك سال روزه بگیرند. روزى هنگام تدریس طاقت نیاوردند و با یكى از شاگردان خود كه در موقع درس مطالب غیر مناسب گفته بود، تندى نمودند و چون نقض عهد شده بود، پس از آن، یك سال تمام روزه گرفتند. (24)
25. تصحیح اشتباهات
یكى از شاگردان حضرت آیت الله سلطانىرحمه الله مىگوید: «روزى ایشان مطلبى را بیان فرمودند و ما هم گوش كردیم. فرداى آن روز آمدند و گفتند: آن مطلب دیروزى را اشتباه گفتهام؛ از این رو، حدود بیست دقیقه درباره اشتباه خودشان صحبت كردند و تذكّر دادند كه اشتباه كردن مانعى ندارد؛ ولى مهم این است كه انسان اشتباهش را جبران كند و شهامت برگشتن را داشته باشد.» (25)
26. استفاده از طنز
یكى از شاگردان مرحوم آیت الله ستودهرحمه الله مىگوید: «یكى از ویژگیهاى درس ایشان، مزاحهایى بود كه بیان مىكرد و خاطرات طنز آمیزى بود كه ذكر مىفرمود. همین ویژگى استاد باعث شده بود كه هیچ گاه در درس ایشان احساس خستگى یا خواب آلودگى نمىكردم و هیچ گاه منتظر نبودم كه ببینم چه وقت درس ایشان به پایان مىرسد.»
27. گفتن درس براى تعداد كم
یكى از شاگردان علامه طباطبایى - رضوان الله علیه - مىگوید: «ایشان به تعداد كم و زیاد شاگردانش چندان توجهى نداشت. گاهى حتى براى دو سه نفر هم درس مىگفت.» (26)
28. درس زندگى
یكى از شاگردان آیت الله دُرچهاىرحمه الله مىگوید: «تقریباً مدت یازده سال مرتّب درس این بزرگوار مىرفتم، درست است كه ثمره ظاهرى این یازده سال تحصیل مداوم خدمت ایشان مرا به درجه اجتهاد رسانید؛ اما آنچه مهم بود، من از آن مرحوم درس زندگى، اخلاق و شخصیت را فرا گرفتم.» (27)
29. تواضع
درباه صاحب جواهر آوردهاند كه هنگام تدریس از نوشتههاى شیخ انصارى استفاده مىكرد و شیخ انصارى نیز با شاگردان خود در درس صاحب جواهر حاضر مىشد و هیچ گاه تصور این معنى را نمىكردند كه به فضل و شخصیت آنان لطمهاى وارد خواهد شد. (28)
30. پرهیز از برخورد بد
یكى از شاگردان علامه طباطبایىرحمه الله مىگوید: «در مدت سى سال كه در درس ایشان شركت كردم، به یاد ندارم كه در طول این مدت حتى یك مرتبه عصبانى شده باشد و بر سر شاگردان داد بزند و یا كوچكترین سخن تند یا توهینآمیزى را بر زبان جارى سازد.» (29)
31. راه حفظ شئونات
آیت الله شیرازى آن گاه كه در نجف مقدس اقامت داشت، مقید بود عبا را به سر كشیده، به تنهایى رفت و آمد كند. و هنگامى كه به سوى درس مىرفت، كتاب مورد نیاز را شخصاً به دست مىگرفت و مكرّر آقا زادهها و یا دیگران كه همراه ایشان بودند، عرض مىكردند: اجازه بدهید كتاب را ما بیاوریم. ایشان در پاسخ مىفرمودند: «نه، تا بتوانم خودم كارهاى خودم را انجام مىدهم و حاضر نیستم به دیگرى زحمت بدهم. شما گمان مىكنید كه این كارها نقص و عیب است و یا با شئون من منافات دارد؟ بروید و سعى كنید از كارهایى كه حقیقتاً مذموم و نكوهیده است و موجب معصیت خدا مىشود، پرهیز كنید كه این گونه اعمال ننگ و عار است، نه كتاب به دست گرفتن. (30)
32. ادب نفس
حضرت آیت الله حسن زاده آملى مىگوید: «در مدت چهارده سال كه در خدمت مرحوم استاد شعرانى شاگردى مىكردم، حرف درشتى از ایشان نشنیدم، مگر یك روز درس «مكاسب» بود، یك مقدارى حرف زیر و رو شد. تَشَرى كه فرمود این بود كه «آقا! این مطلبى نیست كه شما این قدر پافشارى مىكنید!» همین قدر! خدا را شاهد مىگیرم كه بنده غیر از این، حرف درشتى از ایشان نشنیدم، آقایان دیگر هم همین طور، حرفهاى گزاف و تند نداشتند. (31)
ادامه دارد... .
پینوشـــــــــت:
1) با اقتباس از مجله تربیت، شماره 5، سال دوم، بهمن 1365، ص 37، نقل شده از عدل الهى، مرتضى مطهرى، ص 347 و 348.
2) جلوههاى معلمى استاد مطهرى، ص 67.
3) مجله حوزه، شماره 43 و 44، ص 249.
4) با اقتباس از مجله تربیت، شماره 6، سال هفتم، اسفند 1370، ص 57، نقل شده از مجله حوزه شماره 21، ص 22 - 28.
5) با اقتباس از مجله تربیت، شماره 7، سال دوم، فروردین 1365، ص 38.
6) با اقتباس از مجله تربیت، شماره 6، اسفند 1364، ص 58؛ نقل شده از مرگى در نور، ص72.
7) مجله حوزه، شماره 43 و 44، ص 266.
8) با اقتباس از مجله تربیت، شماره 5، سال 7، بهمن 1370، ص 58؛ نقل شده از آیت الله جنتى.
9) با اقتباس از مجله تربیت، شماره 1، سالسوم، مهر 1366، ص 23.
10) مجله حوزه، شماره 43 و 44، ص 126 و 127.
11) با اقتباس از مرگى در نور، عبدالحسین مجید كفایى، ص 102.
12) مجله حوزه، ش 43 و 44، ص 219.
13) همان، شماره 50 و 51، ص 86.
14) با اقتباس از مرگى در نور، عبدالحسین مجید كفایى، ص 107.
15) مجله حوزه، شماره 43 و 44، ص 248.
16) همان، شماره 55، ص 45.
17) همان، شماره 43 و 44، ص 246.
18) همان، شماره 55، ص 39.
19) یادنامه مفسّر كبیر استاد علامه طباطبایى، ص 125.
20) مجله حوزه، شماره 53، ص 140، نقل شده از مجله نور علم، شماره 45، ص 75.
21) همان، مجله حوزه، شماره 43 و 44، ص 72.
22) با اقتباس از مجله تربیت، شماره 1، سال سوم، مهر 1366، ص 23، نقل شده از تاریخ فلاسفه ایرانى، ج 1، ص 524.
23) مجله حوزه، شماره 58، ص 55.
24) منهاج الدموع، ص 204 و 205.
25) مجله حوزه، شماره 35، ص 35.
26) یادنامه مفسر كبیر استاد علامه طباطبایى،ص 123.
27) مجله حوزه، شماره 33، ص 35.
28) با اقتباس از مجله تربیت، شماره 7، سال هفتم، فروردین 1371، ص 53، نقل شده از مجله حوزه، شماره 6، شهریور 1363، ص 76 ت 78.
29) یاد نامه مفسر كبیر استاد علامه طباطبایى، ص 122.
30) با اقتباس از مجله تربیت، شماره 7، سال 3، فروردین 1367، ص 22، نقل شده از معراج السعادة، ص 185.
31) با اقتباس از مجله تربیت، شماره 6، سال هفتم، اسفند 1370، ص 57، نقل شده از مجله حوزه، شماره 21، ص 22 - 28.
افزودن دیدگاه جدید