حساسیت بالای قرقیزها نسبت به تبلیغات شیعی
نام نشریه: سایت شعوبا (پایگاهی برای آشنایی با جامعه و فرهنگ ملل مسلمان)
نرگس حجتي: با اینکه آسیای مرکزی به لحاظ فرهنگی و تمدنی اشتراکات بسیاری با ایران دارد، توجه کافی به آن صورت نمیگیرد. از این روی شناخت ما از این منطقه و فرهنگ آن تقریبا صفر است و همین سبب شده تا از ظرفیتهای فرهنگی آسیای مرکزی محروم بمانیم. قرقیزستان ازجمله مهمترین کشورهای آسیای مرکزی است که شناخت مختصات آن و نیز تجربهنگاری فعالیتهای فرهنگی در آن، کمک بسیاری به موفقیت فرهنگی در منطقه آسیای مرکزی خواهد کرد. بدین منظور با دکتر عابدینی رایزن فرهنگی سابق ایران در قرقیزستان به گفتگو نشستیم تا از تجربیات ایشان درباره این کشور بشنویم:
با توجه به تجربه سه ساله شما تحت عنوان رایزن فرهنگی در کشور قرقیزستان، فضای فرهنگی این کشور را چگونه معرفی میکنید؟
با توجه به اینکه فضای سیاسی این کشور نسبت به سایر کشوهای آسیای مرکزی امنیتی نیست و متعادلتر است فضای فرهنگی بازتری را هم به دنبال داشته است. جریانهای فکری و فرهنگی موجود در قرقیزستان همچون بازار مکاره است که هرکسی متاع فکری و فرهنگی خود را عرضه کرده است. بعد از فروپاشی شوروی درهای فرهنگی این کشور به روی همه باز بوده است. تقریبا 10 سال پیش یک موسسه امریکایی در این زمینه تحقیقاتی را انجام و نشان داده است که این بازار فرهنگی برای همه گرم و باز است؛ حال بسته به این که هرکشوری و هر فرهنگی خودش چقدر ظرفیت ورود و جذب را در این بازار دارد به همان نسبت هم میتواند بهرهبرداری نماید. در مجموع میتوان گفت بازترین بازار فرهنگی برای عرضه کالای فرهنگی در میان کشورهای آسیای مرکزی متعلق به قرقیزستان است؛ اگرچه در کشور ما ناشناخته بوده و کمتر بدان پرداخته شده است. با اینکه این کشور از جمعیت کمی برخوردار است اما دیگر کشورها با داشتن مرکز فرهنگی در این کشور عملا میتوانند کشورهای دیگر آسیای مرکزی را نیز تحت پوشش قرار دهند. کمااینکه موسساتی مثل کلیسای ارتدوکس که مقر اصلی خود را در بیشکک قرار داده عمدتا به فعالیتهای علمی و آموزشی در این کشور میپردازند و از آنجا مسائل فرهنگی بقیه کشورهای این منطقه را رصد کرده و تحت پوشش قرار میدهند.
با توجه به این آزادی بازار که شما بر آن تاکید داشتید، چه کسانی در ورود به این عرصه موفقتر خواهند بود؟ آیا میتوان گفت داشتن رسانه، میزان بهرهبرداری از این ظرفیت را افزایش خواهد داد؟
بله اما متاسفانه ما در بخش رسانه بسیار ضعیف ظاهر شدیم. به طوری که تلاشهای فراوان ما برای تاسیس رادیو مشترک نافرجام ماند. این موضوع در خصوص دیگر کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز نیز صدق میکند، یعنی نه کانال تلویزیون روسی زبان داریم و نه ماهواره! در طول سه سال که بنده در آنجا حضور داشتم سعی کردم از ظرفیت انتشارات استفاده نمایم و حدود 16 کتاب و یک مجله تحت عنوان مجله «ادب» به چاپ رساندیم. اما این مجله سه زبانه (روسی، قزقیزی و فارسی) هم بیش از ده شماره به چاپ نرسید و بعد از تغییر رایزن فرهنگی این ظرفیت ایجاد شده هم پیگیری نشد. دانشگاهها هم یکی از ظرفیتها برای ورود به زمینههای مختلف در کشور قرقیزستان است که تاکنون در این زمینه هم فعالیتی صورت نگرفته است. برای تاسیس دانشگاه مشترک نامهنگاریهای زیادی صورت گرفت که متاسفانه به خاطر مسائل مالی و بودجه این کار به سرانجام نرسید. در حالی که همانطور که در کتاب «قرقیزستان در آیینه فرهنگ» مفصل پرداخته شده است بحثهای آموزشی مشترک بین دانشگاههای این کشور با دانشگاههای کشورهای دیگر یکی از سرمایهگذاریهای مهم سایر کشورها برای بحث آموزش و فرهنگ است. با مراجعه به این بخش از این کتاب به خوبی میتوانید از فعالیتهای فرهنگی آموزشی سایر کشورها و درنتیجه ظرفیتهای موجود در این زمینه اطلاع پیدا کنید. از جمله مهمترین آموزشهای مشترک میتوان به برنامههای دانشگاههای ترکیه، انگلیس، آمریکا و … با دانشگاه قرقیزستان اشاره کرد. یعنی کشورهایی مثل امریکا و انگلیس که حتی مشترکات فرهنگی هم با این کشور ندارند به شدت در بخشهای آموزشی و فرهنگی این کشور فعال شدهاند و از ظرفیت دانشگاه برای اثرگذاری در این کشور بهرهبرداری میکنند. چرا که تمام این کشورها میدانند که قرقیزستان مرکزیت اثرگذاری فرهنگی و اجتماعی در منطقه آسیای مرکزی است.
دکتر عابدینی معتقد است مردم قرقیزستان نسبت به تبلیغات شیعی بسیار حساساند و نباید با احساسات آنها بازی کرد
به کتاب «قرقیزستان در آیینه فرهنگ» اشاره کردید، ظاهرا این کتاب جزء معدود منابع مکتوب موجود درباره قرقیزستان است که به همت حضرتعالی به ثمر نشسته است؛ لطفا توضیحاتی درباره این کتاب ارائه بفرمایید که اطلاعات آن چگونه جمعآوری شده و به تالیف رسید؟
در کتاب «قرقیزستان در آیینه فرهنگ» که مطالب آن با همت تیمی از کارشناسان قرقیزستانی در این کشور و با سرپرستی بنده به عنوان رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی در آن زمان، جمع آوری شد، بسیاری از مسائل اجتماعی و فرهنگی این کشور شناسایی و به مخاطب ایرانی معرفی شده است. البته این کتاب اخیرا (سال 1396) به چاپ رسیده و برای مردم و حتی روشنفکران و فعالین بینالمللی ما که تقریبا هیچ شناختی از این کشور ندارند کتاب مفیدی خواهد بود. و شاید به جرات بتوان گفت تنها منبع مکتوب موجود در این زمینه است. هر بخش این کتاب 12فصلی حاوی اطلاعات ارزندهای در حوزه وضعیت عمومی، اجتماعی و اقتصادی، تاریخ و ادبیات، ادیان و مذاهب است که با سرپرستی کارشناسان هر حوزه و مصاحبه با متخصصان جمعآوری شده است. یکی از نقاط قوت این کتاب هم همین تیمی بودن مرحله جمعآوری اطلاعات است که چون از متخصصان بومی استفاده شده است، در این حوزهها کتاب را غنی و کاربردی کرده است. و در عین حال کتاب را به عنوان یک کار مشترک از نظر قرقیزیها هم با ارزش کرده است به طوری که سفیر قرقیزستان هم در رونمایی از آن شرکت کرد. در بخش ادیان و مذاهب این کتاب با جزئیات اشاره شده است که در این کشور چندتا حوزه علمیه داریم، فعالیت اداره مفتیات آن چگونه است، سازمانها و نهادهای دینی دیگر آن چیست و چگونه کار میکنند. جریانهای فکری و دینی، نهادهای آموزشی و اهداف آنها نیز بحث دیگری از همین بخش ادیان و مذاهب است. همچنین، سیر روابط کشور قرقیزستان با جمهوری اسلامی ایران، قبل و پس از استقلال این کشور نیز بخش دیگری از این کتاب است.
چه تجربیاتی در مسائل فرهنگی در این کشور داشتهاید که درخور توجه برای فعالین حوزه جهان اسلام و مسائل بینالمللی است؟
یکی از نقاط قوت ما در طول چند سال فعالیت در این کشور پرهیز از یکجانبهگرایی بوده است. یعنی اینکه هدف ما شیعهپروری و یا شیعهگرایی در این کشور نبوده است. همانطور که میدانید 80 درصد مردم این کشورِ مسلمان و عمده مسلمانان اهل تسنن هستند. به این ترتیب ما هم از تبلیغ یک جانبه شیعه در این کشور پرهیز کردیم و سعی کردیم بر مبنای روش اعتدال کارها را پیش ببریم. مثلا در حوزه انتشارات اگر ما نامه 31 نهج البلاغه را به زبان قرقیزی و فارسی منتشر کردیم در کنارش جلد یک از فقه حنفی را هم منتشر کردیم؛ و یا کتاب «اهل بیت کلید حل مشکلات» را به همراه کتاب فرهنگ لغت قرقیزی – فارسی را هم منتشر کردیم. به این ترتیب اعتماد روشنفکران دینی آنها جلب شد چون فهمیدند که ما به دنبال شیعه کردن مردم قرقیزستان نیستیم. در واقع از 6 عرصه کاری که برای رایزنی فرهنگی تعریف شده است (این عرصهها شامل : زبان فارسی، هنر، دین، اجرای منویات امام و رهبری و … است) هر سال از سوی کارشناس مرکز برای هر عرصه برنامههایی تعریف میشود؛ نمایشگاه قرآن، نمایشگاه فیلم، تبادل هیئتها و … همه جزء این برنامهها و فعالیتها بود که سعی میکردیم با همان شیوه اعتدال پیش ببریم. برنامه اعزام هیئتها در همه عرصهها یکی از برنامههای کم هزینه و پرسودی است که در شناسایی نخبگان فرهنگی هر کشور هم بسیار موثر است.
منظور از پرسود بودن این برنامه چیست؟ یعنی چه نتایج فرهنگی عاید کشور کرده است؟
این هیئتها در قالبها و عناوین مختلفی اعزام میشدند، مثلا در مراسم دینی ومذهبی، در قالب خبرگزاریها و یا در کنفرانسها و همایشها که در هر کشور برگزار میشد هیئتی از کشور هدف به آن مراسم اعزام میشد. در این حین دو اتفاق میافتاد اول شناسایی و آشنایی با آن شخص یا تیم که خود برای آینده یک ظرفیت و لینک ارتباطی محسوب میشد. دوم استفاده از این ظرفیت برای معرفی کشور مقصد به مردم کشور مبدا.
برای روشنتر شدن این اثرگذاری به یک نمونه اشاره میکنم. زمانی که کنگره شاعران مسلمان ایران و جهان در تهران برگزار میشد یک خانم قرقیزی از سوی رایزنی فرهنگی، به ایران اعزام شد که ایشان در تلویزیون قرقیزستان مشغول به کار بود. زمانی که این خانم از ایران بازگشت، نه تنها خود در یک برنامه زنده تلویزیونی به معرفی ایران به شکلی بسیار زیبا پرداخت بلکه عملا بازوی ما در آن شبکه شد و به کمک او چند برنامه در تلویزیون قرقیزستان اجرا کردیم. او در برنامه زنده خود عنوان کرد که زنان از چه جایگاه بالایی در ایران برخوردار هستند و چقدر به زنان و شاعران زن بها داده میشود و حتی توجه به حجاب هم یکی از نقاط مثبت ایران از نظر او بود که در این برنامه بدین موضوع هم پرداخت. در جلسه تودیع بنده نیز این خانم به همراه همسر و فرزند خود حضور یافت و گریه میکرد و آرزو داشت بتواند بیاید و در ایران زندگی کند. یعنی یک سفر علاوه بر شناسایی چنین ظرفیتهای پنهانی امکان استفاده از این ظرفیتها را نیز فراهم میکند. بخصوص برای ما که در این کشورها رسانه نداریم و عمده اخبار دریافتی آنها درباره کشور ما از رسانههای بیگانه و بسیار خصمانه است. بخش انتشارات هم از ظرفیتهای مهم رایزن فرهنگی است. مثلا همین خانم که اشاره شد برای یک هفتهای که در ایران بود یک کتاب کوچکی با نام «خاطرات سفر به ایران» تالیف کرد که به او کمک کردیم این کتاب را چاپ و منتشر کند.
یا مورد دیگر خبرنگاری است که از سوی رایزنی فرهنگی به ایران اعزام شد. بعد از سفر به واسطه ارتباطات او ما توانستیم سایت مشترکی را با کشور قرقیزستان به سه زبان روسی، قرقیزی و فارسی تاسیس کردیم و کمکم این فرد به عنوان پای ثابت ارتباطات خبری قرقیزستان در ایران تبدیل شد و در حال حاضر هم در خبرگزاری فارس مشغول به کار و سردبیر یک سایت قرقیزی است. یعنی او نیز بعد از یک سفر به ایران تبدیل به بازوی اجرایی ایران در قرقیزستان شد. با ادامه فعالیتها خبرگزاری فارس اقدام به تاسیس یک دفتر در بیشکک نمود. و عملا یک نهاد دیگر به نمایندگی از ایران در قزاقستان فعال شد.
به جز بحث اعتدال و اجتناب از یکجانبه گرایی کار فرهنگی در کشوری مثل قرقیزستان چه ملزوماتی را میطلبد؟
شما در هر زمینه و در هر عرصهای که برای کار فرهنگی بخواهید وارد شوید بعد از اینکه به طرف مقابل اطمینان دادید که به دنبال یکجانبهگرایی نیستید باید او را در کارهای خود شریک و سهیم کنید. بخصوص در کشورهای کوچکی مثل قرقیزستان این مشارکت اثرات بسیاری به همراه دارد. مثلا شما وقتی میخواهید یک سمینار برگزار کنید اگر بخواهید به تنهایی این سمینار را برگزار کنید ممکن است باعث حساسیت شود اما وقتی که کار مشترک باشد نه تنها هزینه و زحمت کار نصف میشود بلکه حساسیتها نیز کاهش مییابد. باز به یک تجربه عملی در این مورد اشاره میکنم. وقتی ما تصمیم گرفتیم کنگره پروین اعتصامی را برگزار کنیم، عنوان و موضوع را به این گونه تغییر دادیم «بزرگداشت جایگاه بانوان شاعر در جامعه معاصر ایران و قرقیزستان»؛ خوب اینها شاعر زنی در حد و اندازه پروین نداشتند و اول آمدند یک خانم قرقیزی به نام قورمان جان داتقا را معرفی کردند که بیشتر یک چهره سیاسی و انقلابی بود و حتی عکس او هم روی اسکناسهای این کشور چاپ شده است. اما خودشان دیدند که این خانم با محتوای همایش نمیخواند و خودشان به این نتیجه رسیدند که شخص دیگری را جایگزین کنند و چند بار این تغییرات صورت گرفت تا اینکه نهایتا یک خانم شاعری معرفی شد که اصلا در حد و اندازههای پروین اعتصامی نبود. اما نکته اینجاست که چون کار مشترک بود این تغییر و تحولات از سوی خودشان صورت گرفت و دیگر نسبت به برنامه ایجاد حساسیت نمیکرد. از سوی دیگر چون، بسیاری از نهادهای فرهنگی و ادبی آنها مثل اتحادیه نویسندگان، بنیاد اجتماعی زنان متکلم مسلمان و… پای کار آمدند که خود این ورود باز دریچهها و ظرفیتهای جدیدی را به ما معرفی میکرد. به طوری که بعدها ما با همین بنیاد زنان متکلم مسلمان چند کار مشترک دیگر در زمینههای مختلف از جمله در زمینه حجاب انجام دادیم.
حتی در هفته نمایش فیلم ایرانی هم سعی کردیم کار به صورت مشترک باشد. یعنی در طول یک هفتهای که فیلمهای ایرانی را نمایش میدادیم با این که فیلمهای آنها با فیلمهای ما برابری نمیکرد اما برای اینکه مشارکت را از آنها نگرفته باشیم از آنها خواستیم که فیلمهای کوتاه خود را در خلال فیلمهای ایرانی به نمایش بگذارند. در افتتاحیه نمایشگاه قرآن هم از مفتیها و اساتید دانشگاه آنجا دعوت کردیم و یک جلسه سه ساعته به سخنرانی آنها اختصاص دادیم. به این ترتیب کارهای مشترک نتیجه صددرصدی برای ما به همراه داشت و حساسیتها را هم بسیار کاهش میداد.
آیا با وجود باز بودن بازار فرهنگی قرقیزستان، نکته قابل ذکری وجود دارد که در ورود به این عرصه باید بدان توجه کرد؟
بله! این باز بودن عرصه فرهنگی ما را به اشتباه نیندازد و فراموش نکنیم که جامعه مسلمان قرقیزستان یک جامعه سنی مذهب است و با وجود ضعیف بودن فعالیتهای مذهبی مفتیهای این کشور اما حساسیت نسبت به تبلیغات شیعی بالاست. این مورد را بر اساس تجربیات مشاهده شده خود در طول سه سال حضور عرض میکنم. همانطور که عرض کردم رایزنی فرهنگی تمام تلاش خود را برای اجتناب از یکجانبه گرایی و جلب اعتماد به کار گرفت و این تلاشها نتیجه هم داد؛ اما متاسفانه گروهی از سوی یکی از نهادهای آموزشی کشورمان ولو با نیت خیر وارد قرقیزستان شدند و با بودجه چند برابری هم که در اختیار داشتند نتوانستند موفق عمل کنند. چون بُعد شیعی فعالیتهای آنها به قدری پررنگ شد که حساسیت کارمندان محلی را برانگیخت و این کارمندان هم که با استفاده از ارتباطات خود با دستگاههای امنیتی مانع ادامه فعالیت این گروه شده و بعد از مدت کوتاهی ناگزیر به بازگشت به کشور شدند. بنده این گروه را میشناختم و چند بار هم به آنها تذکر دادم چون میدیدم خالصانه هم وارد عرصه شدهاند اما خلوص بدون بصیرت و آیندهنگری نتیجه نداد. حتی در مجلهای که اینها منتشر کردند هم بسیار نوع فعالیت تبلیغی آنها آشکار و حساسیت برانگیز بود. زمانی که ما میخواستیم مجله بزنیم حتی در انتخاب نام آن نیز چند بار تجدید نظر کردیم که نه بار سیاسی داشته باشد و نه بار مذهبی. مثلا یکی از نامهای انتخاب شده «فَرغانه» بود اما در مشورت با رئیس اتحادیه نویسندگان قرقیزستان متوجه شدیم که این نام بار سیاسی دارد چون درهای است بین تاجیکستان، ازبکستان و قرقیزستان که محل اختلاف این سه کشور است. به این ترتیب باید به این حساسیتها در هر کاری توجه کرد.
به عنوان نکته پایانی اگر بخواهید در حوزه زبان فارسی مقایسهای بین زمان گذشته و حال در این کشور داشته باشید ارزیابی شما چیست؟
در جهان امروز یکی از راههای انتقال فرهنگ، ارتباطات و مبادلات آموزشی بین کشورهاست. در این میان آموزش و ترویج زبان فارسی با استفاده از کتاب به عنوان یک کالای فرهنگی ارزشمند از اهمیت خاصی برخوردار است. در ابتدای استقلال کشورهای جدا شده از شوروی (دهه پایانی قرن بیستم و سال 1991) و از جمله در قرقیزستان تعداد افرادی که میتوانستند به زبان فارسی صحبت کنند، بسیار کم و انگشت شمار بودند. اما در دو دهه گذشته با فعالیت نهادهای آموزشی و فرهنگی کشورمان و تاسیس و تجهیز اتاقهای ایران و زبان فارسی و تکثیر کتب آموزشی به زبان فارسی تعداد افرادی که قادر به تکلم به زبان فارسی در این کشور هستند به هزاران نفر رسیده است. بخصوص کسانی که در دانشکده شرق شناسی دانشگاههای این کشور تحصیل میکنند و یا در کلاسهای آموزش زبان فارسی که از سوی رایزنی فرهنگی در مراکز علمی – آموزشی راهاندازی شده است، شرکت کرده و آموزش دیدهاند قادرند به زبان فارسی گفت و گو کنند. اما اگر بخواهیم این فعالیتها را با دیگر کشورها مقایسه کنیم باید گفت که زبان فارسی در این کشورها به عنوان ابزار انتقال فرهنگ نیازمند توجه و حمایت بیشتری از سوی سازمانهای داخلی ذیربط همچون سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و بنیاد سعدی است.
افزودن دیدگاه جدید