تجربههای تبلیغی (3)
نام نشریه: مبلغان، شماره55
دومین روز از ماه رمضان است. قرار بر این شده كه در دو مسجد از یك شهر برنامه نماز جماعت و سخنرانی داشته باشم. بر خدا توكل میكنم و از واسطه فیض الهی حضرت بقیة الله برای كامیابی در این رسالت خطیر مدد میطلبم.
آقای... با یك ماشین از كارخانه میآید. دومین روز است كه با او آشنا شدهام. مردی متدین و خوش برخورد است. زود انس میگیرد و دوست دارد فاصله ده دقیقهای بین منزل تا كارخانه بیهوده سپری نشود. اما من به رغم عناوین، مسائل، قصهها، حكایتها و تجربههای فراوانی كه از پیش برای مباحث رمضان آماده كردهام، همچنان وسواس و دلشوره آن را دارم كه با توجه به روحیه، فرهنگ و مقتضای حال مخاطبان چه موضوعی را برای بحث انتخاب كنم.
آقای... از زندگیش میگوید و از فرزند بزرگش كه با او و مادرش راه نمیآید. میگوید: پسرش بیست و یك سال دارد. از عهد كودكی هر چه میخواسته از كیف و كفش و كتاب و لباس و همه وسایل زندگی برایش فراهم كرده است. در دوران نوجوانی برایش دوچرخه خریده و در جوانی - به تقاضای او - برایش حتی موتور و موبایل هم خریده است اما او در مقابل؛ انتظارات آنها را برآورده نكرده، حتی احترام پدر و مادر را نگاه نداشته و راهی را در پیش گرفته كه به تعبیر او به «ناكجا آباد» میرسد.
او همچنان به درد دلهایش ادامه میدهد: «پسرم مدتی كوتاه به سربازی رفته، آنگاه تحت تاثیر حرف دوستان كه گفته اند: «برای چه كسی خدمت میكنی؟» خدمت را نیمه كاره رها كرده و آمده است. حالا نمیدانم با او چه كنم. نه سراغ كار میرود و نه به خدمت سربازی باز میگردد.» پرسیدم: الآن چه میكند؟ گفت: «هیچ، فقط در خانه وقت گذرانی میكند، منتظر است ما كار كنیم، پول تو جیبیاش را فراهم كنیم و او به ما افتخار بدهد و آنها را خرج كند.»
برای یك لحظه حسابی به فكر فرو رفتم. با خود گفتم: براستی این تنها قصه یك فرد نیست. مشكل همه خانوادههایی است كه در آنها تعارض بین نسل قدیم و جدید بروز كرده است. نسل گذشتهای كه دوست دارد فرزندان آنها با ارزشها و سنتهای آنها همراهی كند و نسل تازهای كه احیانا از ویژگیهای بی ثباتی، بی تصمیمی، انتظار زیاد و تحمل اندك رنج میبرد.
به مسجد كارخانه رسیدیم با خود گفتم همین مشكل را موضوع بحث روزهای ماه رمضان قرار دهم. یقین دارم بهترین و زیباترین موضوعات، همانهایی هستند كه مستقیما برگرفته از متن واقعیات و به اصطلاح عالمان، «مبتلا به» باشند.
در مسجد كارخانه بین 200 تا 300 نفر (بطور متغیر) حضور مییافتند. مخاطبان را كارگران، كارمندان، مهندسان و مسئولان بخشهای مختلف اداری كارخانه با تحصیلات گوناگون سیكل و دیپلم تا كارشناسی ارشد و دكتری تشكیل میدادند. بالاخره «ناسازگاری نسل جدید و قدیم» را با مقدمه زیر به بحث گذاشتم:
«یكی از برنامههای مهم در ماه رمضان ارتباط با قرآن است. ارتباط ما با قرآن دست كم سه مرحله دارد؛ قرائت، ترجمه و تفسیر.» آنگاه سخنی از حضرت علی علیه السلام درباره «درمان با قرآن» مطرح كردم. «آن حضرت در توصیف پارسایان میفرماید: «اما اللیل فصافون اقدامهم، تالین لاجزاء القرآن یرتلونها ترتیلا... یستثیرون به دواء دائهم؛ (1) چون شب شود (برای نماز) بر پا ایستاده، آیات قرآن را با تامل و اندیشه میخوانند،... و بوسیله آن درمان دردهای خویش را میجویند.» و ادامه دادم: قرآن نیز خود را كتابی «درمانگر» معرفی میكند: «وننزل من القرآن ما هو شفاء ورحمة للمؤمنین» ؛ (2) «آیاتی از قرآن را كه مایه درمان و رحمت برای مؤمنان است فرو میفرستیم.»
و ادامه دادم: «لازمه درمان دو چیز است: اول شناخت درد. دوم شناخت درمان. اول باید دردهای خود را بشناسیم. آنگاه آنها را بر قرآن عرضه كنیم.
اكنون من یكی از مسائلی را كه برای بسیاری از خانوادههای با ایمان مطرح است با شما در میان میگذارم تا ببینیم قرآن چه راه حلهایی برای درمان آن ارائه میدهد. آنگاه مشكل آقای... را به طور مشروح و مفصل توضیح دادم (3) و سپس از نمازگزاران پرسیدم:
به نظر شما ریشه این ناسازگاری بین نسل جدید و قدیم در چیست؟ در خانواده؟ جامعه؟ دوستان و معاشران؟ و یا عوامل فرهنگ ساز دیگر؟
براستی آیا پدر و مادر در حق این فرزند كوتاهی كرده اند؟ آیا آنچه را وظیفه خود میدانسته در حق او انجام نداده اند؟ آیا خواستههای فرزند خود را برآورده نكرده اند؟ آیا باید به نیازهای مادی فرزند خویش پاسخ مثبت نمیدادند؟ پس عیب كار در كجاست و این تعارض از كجا بروز كرده است؟ آیا در قرآن سوره یا آیهای برای ریشه یابی، تحلیل و درمان این درد وجود دارد؟ كدام آیه و كدام سوره؟»
آنگاه همین موضوع را در آن جمع (كه بیشترشان با روخوانی قرآن آشنا بودند) به مسابقه گذاشته جوایزی نیز برای آن قرار دادم. روز اول فقط به طرح مشكل و موضوع پرداختم. بحث حدود سی دقیقه طول كشید. روز دوم حس كردم ذهنها مثل آهن ربا برای جذب پاسخ آماده شده است. اما باید این تشنگی همواره پایدار بماند. برای همین به جای پرداختن به پاسخ، منتظر پاسخ از سوی حاضران ماندم. و برای آمادگی بیشتر آنها یك بار دیگر همین مشكل را در قالب نظم برایشان بازخوانی كردم:
مؤمنی دیدم دلش افسرده بود غصههایی بس فراوان خورده بود
گفتم او را از چه رو افسردهای چون نهالی در خودت پژمردهای
گفت: دارم دشمنی در خانهام روز و شب از دست او دیوانهام
من چه گویم چون كه فرزند من است درد و غمهایش همه درد من است
خلق و خویش كاملا اطواری است احترام او به ما اجباری است
گر بگویم من شب است گوید كه نیست ور بگویم ده بگوید زود بیست
من نمیدانم گناه من چه بود غصهها خوردم زمانی بچه بود
هر چه خواهی من برایش كردهام زین سبب بینی كنون افسردهام
پول جامه، پول كفش و پول جیب خرج او كردم ولی شد نانجیب
بهر عشقش من خریدم یك موتور زیر قرضش رفتهام مثل شتر
او شبی آمد شتابان چون كودایل گفت بابا از تو میخواهم موبایل
هر چه میگفت او برایش ساختم یكسره هستی خود را باختم
اینك اما او شده یك ناخلف پیش ما حتی نمیریزد علف
به این شكل در هر دو مسجد (كارخانه و مسجد محل كه زنان و مردان حضور داشتند) مشكل را مطرح كردم. از آن پس منتظر واكنش مخاطبان و پاسخهای آنان ماندم.
پاسخهای كتبی و اظهار نظرها یكی یكی به دستم میرسید. هر چند تعداد آنها از بیست نامه تجاوز نمیكرد، اما من همینها را باید بهانهای برای طرح مباحث جدیدتر قرار میدادم. زیرا میدانستم كه یكی از شیوههای تشویق مخاطبان، خواندن پاسخهای آنها، نام بردن از آنها و تجلیل از كسانی است كه پاسخهای درست را نوشته اند. همچنین با خواندن آنها مطالب و سوژههای جدیدتری در ذهنم راه مییافت.
از بین پاسخها تنها به یكی پرداختم: «فرزندان به تدریج بزرگ میشوند و نیازهای متنوع تری پیدا میكنند و بر دامنه خواستههای آنها افزوده میشود. پدر و مادر باید این نیازهای طبیعی را به صورت معقول برآورده سازند... اما فرزندان، خواستههای نامعقول نیز دارند... والدین و بویژه مادر باید در برابر خواستههای نامعقول فرزندان مقاومت كنند و تسلیم گریه و جیغ و داد آنان نشوند. ژان ژاك روسو میگوید: آیا میدانید مطمئنترین وسیله برای بدبخت كردن كودكتان چیست؟ این است كه او را عادت دهید هر چه را میخواهد با زور به آن برسد. زیرا هر چه آرزوهایش آسانتر انجام گیرد خواهشهایش زیادتر خواهد شد و دیر یا زود به واسطه عدم قدرت مجبور خواهید بود برخلاف میل خود خواهشهای او را برنیاورید. بچه لوس و پرتوقع اول عصایی را كه در دست دارید میخواهد، بعد ساعت شما را، سپس مرغی را كه در آسمان میپرد و ستارههایی را كه میدرخشند. آزمایش ناگوار زندگی بزودی به آنها میفهماند كه وضعیت جسمی و روحی و نیروی واقعی ایشان تا چه حد بوده است. و چون از انجام آرزوهای خود عاجزند تصور میكنند هیچ كاری از ایشان ساخته نیست. این همه موانع كه به آن عادت نداشته اند آنها را مایوس میسازد و این همه توهین، آنها را خفیف میكند و به زودی بی غیرت، ترسو و پست میشوند.»
سپس با توجه به آیات 6 و 7 سوره علق به بررسی، تحلیل، ریشه یابی و درمان مسئله پرداختم: «ان الانسان لیطغی ان رآه استغنی» ؛ «براستی انسان هرگاه خود را بی نیاز ببیند سر از طغیان و سركشی برمی دارد». از این دو آیه هیچ گاه برداشت نمیشود كه باید نیازهای فرزندان را نادیده گرفت و حتی به طور ناقص برآورده ساخت؛ بلكه فهمیده میشود كه با نیازها، خواهشها و تقاضاهای آنها باید به گونهای برخورد كرد كه به حالت «خود بی نیاز بینی» منجر نشود. این دو آیه هیچگاه نمیگوید كه هرگاه انسان بی نیاز شود سر از طغیان برمی دارد؛ بلكه میفرماید هرگاه انسان خود را بی نیاز ببیند طغیان میكند. و بین این دو مسئله تفاوت بسیار است. سپس راهكارها، شیوهها و روشهایی برای مقابله با این پدیده - بر اساس آیات قرآن - عرضه میگردد كه خود موضوع مقاله مستقل و مفصلی است.
آنگاه پس از بررسی و خواندن نامههای دیگر بر منبر، با ادامه ابیات، سخن را به پایان بردم:
گفتمشای مؤمن خوب خدا من چه میدانم چرا شد بیوفا
لیك میدانم كه آن را علت است كار این دنیا اساسش حكمت است
عاقبت دیدیم ما فرزانهای در كنار شمع او پروانهای
گفت آن فرزانه راه آشنا هر كه دریا میرود داند شنا
زندگی كردن كم از دریاچه نیست زندگی آسان ولی بازیچه نیست
من گیاهی میشناسم در جهان گاه پیدا میشود گاهی نهان
گر خورد آبی به ما گل میدهد برگهایش عطر سنبل میدهد
گر ننوشد آب و تابد آفتاب برگ گلهایش همه گردد خراب
ور بنوشد بیشتر از حد خود میشود ویران و میپرسی چه شد
تربیت خواهی برو اقرا بخوان تا نهالت سركشد در آسمان
ان الانسان گاه طغیان میكند مثل شیطان است و عصیان میكند
علت طغیان و عصیانش چه بود هر چه میخواهد دهندش زود زود
تو كشاورزی و فرزندت نهال از زیادی شد نهالت در زوال
هر كه دارد آرزوی این كمال او ندارد چارهای جز اعتدال
پینوشـــــــــتها:
1) نهج البلاغه صبحی صالح، خطبه 193 (خطبه متقین) .
2) اسراء/82.
3) البته بعنوان فرد كلی و بدون آنكه نامی از وی آورده شود.
افزودن دیدگاه جدید