ویژگیهای اخلاقی مبلّغان از منظر شهید مطهری
نام نشریه: مبلغان، شماره 78
طلیعه
بدون تردید مبلّغان دینی با شرایط و ویژگیهای خاص خود، در پاسداری از معارف اسلامی و آموزههای اهل بیت علیهم السلام نقش اساسی دارند و آشنایی با آن و به كارگیری آنها مبلّغان گرامی را برای رسیدن به مقصود تبلیغی یاری میرساند.
در آستانه شهادت استاد مطهری رحمه الله برخی از این ویژگیها را از منظر آن شهید والا مقام و اسوه مبلّغان شایسته اسلامی به ارباب تبلیغ تقدیم میكنیم؛ چرا كه آن بزرگوار در دو عرصه مهم تبلیغی (بیان و قلم) نقش خود را به شایستگی ایفا كرد.
او با قلمی روان و فكری توانا در تحلیل مسائل اسلامی و توضیح حقایق فلسفی با زبان مردم، بدون تكلّف و اضطراب به تعلیم و تربیت جامعه میپرداخت.
استاد مطهری رحمه الله در كتاب «حماسه حسینی» در مورد اهمیت تبلیغ میگوید: «اگر بگویم: مقام تبلیغ اسلام، رساندن پیام اسلام به عموم مردم، به صورت یك مكتب، از مرجعیت كمتر نیست، تعجب نكنید! مقامی است در همان حد.» (1)
از دیدگاه استاد، مبلّغ باید دارای دو شرط اساسی باشد: «اولین و مهمترین آن [دو] شرط، شناختن اسلام به صورت یك مكتب است. فرد مبلّغ كه میخواهد پیامی را به جامعه برساند، باید خودش با ماهیت پیام آشنا باشد، باید بداند هدف این مكتب چیست؟ اصول و پایههای این مكتب چیست؟ و... و شرط دوم شناسایی ابزار تبلیغ و مهارت در به كار بردن آنهاست.» (2)
در كنار این دو ویژگی اساسی، به بیان اهم شرائط اخلاقی یك مبلّغ اسلامی در آثار آن شهید میپردازیم.
خشیت الهی
از مهمترین ویژگیهای مبلّغ داشتن تقوا و ترس از خداوند برای حفظ حریم الهی است. قرآن كریم میفرماید: «الَّذینَ یبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ یخْشَوْنَهُ وَ لا یخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّه»؛ (3) «كسانی كه تبلیغ رسالتهای الهی میكنند و از او میترسند و از هیچ كس جز خدا بیم ندارند.»
استاد مطهری رحمه الله در این باره میفرماید: «این آیه از آن آیات كمر شكن برای داعیان و مبلّغان دین و مذهب است؛ آنان كه رسالات الهی را تبلیغ میكنند؛ آنان كه پیامهای خدا را به مردم میرسانند و دو شرط در آنها وجود دارد: یكی اینكه خودشان از خدا میترسند [و دیگر اینكه از غیر خدا نمیترسند] . خودش از خدا میترسد و یك آدم خدا ترس است و خوف و خشیت الهی در قلبش جا گرفته: «إِنَّما یخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماء»؛ (4) «بندگان دانای خدا از او ترس و خشیت دارند.»
قرآن در باره مبلّغ، اولین شرطی كه در این آیه ذكر میكند، خشیة الله است كه از خدا بینَه و بین الله بترسد، یعنی آن چنان هیبت و عظمت الهی در قلبش ورود دارد [و نفوذ كرده است] كه تا تصور یك گناه در قلبش پیدا میشود، این خشیت گناه را عقب میزند: «وَ لا یخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّه»؛ (5) «و جز خدا از احدی نمیترسند.» از خدا میترسد و از غیر خدا از احدی نمیترسد. البته خشیت یك معنای خاصی دارد كه با خوف فرق میكند؛ خوف یعنی نگران عاقبت و آینده بودن، فكر و تدبیر برای آینده و عاقبت یك كار كردن، ولی خشیت آن حالتی است كه ترس بر انسان مسلّط میشود و انسان جرئت را از دست میدهد. جرئت خود را از دست دادن، یعنی شجاعت نداشتن، شهامت نداشتن....» (6)
نصیحت و خیرخواهی
مبلّغ موفق كسی است كه در گفتار و سخنش خلوص داشته باشد؛ چراكه او ناصحی دلسوز و خیرخواه باید باشد. كسی میتواند مبلّغ پیام خدا باشد كه در سخنش خلوص باشد؛ یعنی هیچ انگیزهای جز رضای الهی و خیر و مصلحت مردم نداشته باشد و سخنش از سوز دل برخیزد كه حكما گفته اند: سخن كز جان برون آید، نشیند لاجرم بر دل. و سخنی كه فقط از زبان بیرون بیاید و دل از آن بی خبر باشد، از گوشهای مردم تجاوز نمیكند.
استاد مطهری رحمه الله این ویژگی را چنین توضیح میدهد: «پی در پی پیغمبران میگویند: «وَ أَنْصَحُ لَكُمْ» (7) ، «وَ أَنَا لَكُمْ ناصِح» (8) ، «إِنِّی لَكُما لَمِنَ النَّاصِحین» (9) ، همهاش سخن از این است. وقتی كه موسی بن عمران علیه السلام با خدای خودش از سنگینی كار سخن میگوید، آن سنگینی فقط این نیست كه من میخواهم در مقابل فرعون با آن قدرت و جباریت سخن بگویم، پس كار سنگین است؛ نه یك سنگینی دیگر است: خدایا! مرا مدد كن كه موسایی باشم كه موسای دیگر در او وجود نداشته باشد، منی وجود نداشته باشد، خودی وجود نداشته باشد، در نهایت خلوص بتوانم پیام تو را به مردم عرضه بدارم.» (10)
پرهیز از تكلّف
از ویژگیهای دیگری كه باید مبلّغان داشته باشند، پرهیز از تكلّف است. تكلّف معانی متعددی دارد كه همه آنها به یك معنی بر میگردد و آن این است كه انسان چیزی را به زور به خود ببندد. تكلّف در مورد سخن هم به كار میرود كه افرادی به جای اینكه فصیح و بلیغ سخن بگویند، از الفاظ غریب و غیر متعارف استفاده كنند و یا آنچه را كه خود اعتقاد ندارند، از روی خودنمایی بیان كنند. استاد مطهری رحمه الله كه خود از تكلف و تصنعی بودن برخی خطابهها رنج میبرد، در كتاب «سیری در سیره نبوی» این گونه میگوید: «دردی از این بالاتر نیست كه انسان خودش به چیزی اعتقاد نداشته باشد، بعد بخواهد آن اعتقاد را در دل مردم وارد بكند. گفت:
ذات نایافته از هستی بخش کِی تواند كه شود هستی بخش
كهنه ابری كه بود ز آب تهی كِی تواند كه كند آب دهی
كهنه ابری كه آب ندارد، چطور میتواند سرزمینها را سیراب كند!
البته معنای دیگری هم برای تكلف گفته شده است؛ قول به غیر علم است كه بیشتر مفسرین نیز این معنی را پسندیده اند. هر كس دیگر را شما در دنیا پیدا كنید و بخواهید همه مسائل را از او سؤال كنید، قهراً نمیداند. میگویند: همه چیز را همگان دانند. هیچ كس نمیتواند ادعا كند كه هر چه از مسائل دینی از من بپرسید، میتوانم جواب شما را بدهم.» (11)
حضرت علی علیه السلام در كلمات قصار نهج البلاغه این گونه میفرمایند: «لَا تَقُلْ مَا لَا تَعْلَمُ؛ (12) آنچه را كه نمیدانی، نگو!»
استاد مطهری رحمه الله در توضیح و تبیین این موضوع با یادآوری سیره علماء گذشته با نقل خاطرهای از شیخ اعظم انصاری مینویسد: «او مردی بود كه در علم و تقوا نابغه روزگار بود و هنوز علماء و فقهاء به فهم دقایق كلام این مرد افتخار میكنند؛ میگویند: وقتی چیزی از او میپرسیدند، اگر نمیدانست، تعمد داشت بگوید: نمیدانم. میگفت: ندانُم، ندانُم، ندانُم. این را میگفت كه شاگردها یاد بگیرند كه اگر چیزی را نمیدانند، ننگشان نشود، بگویند نمیدانم.» (13)
عمل به گفتههای خود
یكی از شاخصهای بسیار مهم تبلیغ، یكرنگی و هماهنگی سخن با عمل مبلّغ است.
هماهنگی گفتار و كردار مبلّغ تأثیر مثبت و عمیقی بر اطرافیان او به جا میگذارد. انسان همواره به عمل برخاسته از تقوا و عدالت و آزادی، بیشتر از سخنان زیبا در باره تقوا و عدالت و آزادی ارج مینهد و افرادی كه اعمالی در راستای این صفات نیك داشته اند، همواره مورد ستایش مردم بوده و هستند. تنها با عمل مطابق با سخن است كه مبلّغ صداقت خود را در تبلیغ اثبات میكند.
استاد مطهری رحمه الله درباره این ویژگی مبلّغ میفرماید: «سخن از زبان بیرون میآید و از گوش میگذرد، ولی عمل انعكاسی عمیق در روح پدید میآورد. پیرامون حق و عدالت و انصاف و كرم و تقوا و گذشت و فداكاری و آزادی سخن زیاد گفته شده و از این جهت كم و كسری وجود ندارد. چیزی كه كمتر یافت میشود، عمل به حق و طبق عدالت است.
آنچه كمتر یافت میشود، خود كَرَم و تقواست. چیزی كه كیمیاست، واقعیت فداكاری و گذشت است... از این روست كه بشر كمتر به سخن و گفتار وقعی میگذارد، اما در مقابل عمل سر تعظیم فرود میآورد؛ یعنی آنجا كه با شخصیتی رو به رو میشود كه حقیقتاً از حق و عدالت منحرف نمیشود و تقوا و پرهیزكاری را پیشه میسازد و روحی آزاد دارد، خود به خود خاضع و علاقه مند میشود. این است سرّ اینكه سخنان حكما و فلاسفه از متون كتب كمتر تجاوز میكند، ولی تعلیمات انبیاء جهانگیر میشود. پس از قرنها كه نظر میافكنیم، میبینیم موجی كه پیامبران و اولیاء خدا ایجاد كرده اند، هنوز باقی است. بلكه روز به روز به عظمت و اهمیتش افزوده میشود. این موج، موج عمل و پیشقدم شدن است. سخن هرگز نمیتواند چنین موج عظیمی را به وجود آورد. موج سخن كوچك و ضعیف است و زود با برخورد به موجی بزرگتر از خود نابود میگردد. از سخنان علی علیه السلام است كه فرمود: «میدان حق برای سخن وسیعترین و بارزترین میدانهاست، ولی برای عمل تنگترین میدانهاست.»
در حدیث است كه «كُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَیرِ أَلْسِنَتِكُمْ؛ (14) مردم را به سوی خیر و نیكی بخوانید، ولی از ابزار غیر زبان، یعنی با ابزار عمل و پیشقدم شدن. برای هدایت و راهنمایی بشر دو راه است: یكی راه گفتن و نوشتن و دیگر راه پیشقدم شدن. و هرگز گفتن به قدر پیشقدم شدن اثر ندارد.
بزرگان گفته اند: دو صد گفته، چون نیم كردار نیست.» (15)
مولای متقیان علی علیه السلام میفرمایند: «مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَلْیبْدَأْ بِتَعْلِیمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِیمِ غَیرِهِ؛ (16) كسی كه میخواهد پیشوای مردم باشد [و مردم را به دنبال خود به راهی دعوت كند] ، پیش از آنكه بخواهد به دیگران یاد بدهد، به خودش تعلیم [و تلقین] كند.»
تواضع و فروتنی
به یقین یكی از مهمترین عوامل توفیق پیامبران الهی تواضع و فروتنی نسبت به مخاطبان خود بوده است. مبلّغ موفق نیز بدون تردید باید از خودپسندی و تكبر گریزان باشد و فروتنی را نصب العین خود قرار دهد. خداوند سبحان در این باره به پیامبرش دستور میدهد: «وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنین»؛ (17) «مؤمنانی را كه از تو پیروی میكنند، زیر بال [محبت] خود بگیر.»
در همین راستا، استاد شهید مطهری رحمه الله میگوید: تواضع و فروتنی از اساس تبلیغ به شمار میرود. كسی كه میخواهد پیام خدا را به مردم برساند، باید در مقابل مردم در نهایت درجه فروتن باشد؛ یعنی پر مدّعایی نكند، اظهار منیت نكند، مردم را تحقیر نكند. قرآن كریم از زبان حضرت نوح علیه السلام خطاب به قومش میفرماید: «أَوَ عَجِبْتُمْ أَنْ جاءَكُمْ ذِكْر مِنْ رَبِّكُمْ عَلی رَجُلٍ مِنْكُمْ»؛ (18) آیا تعجب میكنید كه پیام پروردگار شما بر مردی از خودتان برای شما آمده است؟» میگوید: من مردی از خود شما هستم. و یا خداوند متعال خطاب به پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله میفرماید: «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَر مِثْلُكُمْ یوحی إِلَی أَنَّما إِلهُكُمْ إِله واحِد»؛ (19) «بگو من فقط بشری هستم، مثل شما كه به من وحی میشود. تنها معبودتان معبود یگانه است.»
نرمی در گفتار
از ویژگیهای دیگر مبلّغ نرمی در گفتار و پرهیز از خشونت است. نرمی تنها صفت سخن نیست، بلكه در برخوردها نیز نرم بودن لازم است؛ چرا كه با نرمی و نیكی، مردم به سوی دین خدا ترغیب میشوند و با اكراه نمیشود مردم را هدایت كرد.
خدای متعال خطاب به رسول گرامیاش میفرماید: «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَی اللَّهِ»؛ (20) «به رحمت الهی، در برابر آنان نرم شدی و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو پراكنده میشدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب و در كارها با آنان مشورت كن؛ اما هنگامی كه تصمیم گرفتی، بر خدا توكل كن!»
شهید مطهری رحمه الله میفرماید: «كسی كه میخواهد پیامی را آن هم پیام خدا را به مردم برساند تا در آنها ایمان و علاقه ایجاد بشود، باید لَین القول باشد، نرمش سخن داشته باشد. سخن هم درست مثل اشیاء مادی نرم و سخت دارد؛ گاهی یك سخن را كه انسان از دیگری تحویل میگیرد، گویی راحت الحلقوم گرفته؛ یعنی این قدر نرم و ملایم است كه دل انسان میخواهد به هر ترتیبی كه شده آن را قبول كند. گاهی بر عكس، یك سخن طوری است كه گویی اطرافش میخ كوبیده اند، مثل یك سوهان است، آن قدر خار دارد، آن قدر گوشه و كنایه و تحقیر دارد و آن قدر خشونت دارد كه طرف نمیخواهد بپذیرد.» (21)
· پاورقــــــــــــــــــــی
1) حماسه حسینی، ج 1، ص 415.
2) همان، ص 417.
3) احزاب / 39.
4) فاطر / 28.
5) احزاب / 39.
6) سیری در سیره نبوی، ص 218.
7) اعراف / 62.
8) همان / 68.
9) همان / 21.
10) سیری در سیره نبوی، ص 197.
11) همان، ص 198.
12) نهج البلاغة، حكمت 382.
13) سیری در سیره نبوی، ص 200.
14) الكافی، ج 2، ص 78،ح 14.
15) حكمتها و اندرزها، ص 223.
16) نهج البلاغة، حكمت 73.
17) شعراء / 215.
18) اعراف / 63.
19) كهف / 110.
20) آل عمران / 159.
21) حماسه حسینی، ج 1، ص 356.
افزودن دیدگاه جدید