جستاری در اصول آموزش احکام (2)
نام نشریه: مبلغان، شماره 12
در نوشتار پیشین، یکی از اصول آموزش احکام، یعنی «ایجاد انگیزه» را بیان کردیم. اینک اصولی دیگر را در میان مینهیم:
داشتن نگاه تربیتی و هدایتی
حدود 15 سال پیش برای خواهران معلم، درس احکام را تدریس میکردم. یک روز، پس از پایان کلاس، مادری نزدم آمد و پرسید: «آیا از نظر شرعی، زن باید حقوق دریافتی خود را به همسرش بدهد؟» به ایشان عرض کردم: «مخارج خانه و هزینههای زندگی و نفقه زن بر عهده شوهر است. حتی اگر زن برای خودش درآمدی داشته باشد، بر زن واجب نیست که حقوق خویش را به شوهرش بدهد ولی گاه ممکن است نپرداختن حقوق به همسر اختلافاتی را در روابط زناشوئی پدیدار کند و کدورتهایی را در زندگی به بار آورد»
پاسخم که به این جا رسید ناگهان بغضش ترکید و اشک از دیدگانش جاری شد و گفت: «آری، اختلافات شدیدی بین ما به وجود آمده و نشاط و طراوت زندگی از خانه ما رخت بربسته است، زیرا شوهرم به من میگوید: باید حقوق معلمی خود را به من بدهی تا خرج کنم. من از این کار امتناع میکنم. او از کار من عصبانی شده است و میگوید: پیوند زندگی با تو را از هم میگسلم» به ایشان گفتم: «فکر میکنی ـ در صورت داشتن عمر طبیعی ـ تا چند سال دیگر بتوانی کار کنی و با توجه به دوران بازنشستگی تا چند سال بتوانی حقوق دریافت نمایی؟» پاسخ داد: «حدود 50 سال.» به او گفتم: «ماهی چقدر حقوق میگیری و چند فرزند داری؟» در آن زمان جواب داد: «ماهی 6هزار تومان و 3 فرزند داردم.» در همان جا برای ایشان حساب کردم و گفتم: «حقوق دریافتی شما در تمام این مدت فقط سه میلیون و ششصد هزار تومان خواهد شد. آیا حاضری برای این مقدار پول، همه زندگی و سه فرزند خود را از دست بدهی؟» با صداقت پاسخ داد: «نه،حاج آقا!» دوباره به ایشان عرض کردم: «دادن حقوقتان به همسرتان بر شما واجب نیست، شوهرتان کار درستی انجام نمیدهد و در حق شما ظلم میکند اما شما از حق و حقوق خویش گذشت کنید و برای سامان یافتن و با طراوات شدن زندگی تان و بی پناه نشدن فرزندانتان، حقوق معلمی خود را فعلاً به همسرتان بدهید، به آن امید که روزی نگاهش به زندگی، نگاهی واقع بینانه و عادلانه و خردورزانه شود. «چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید.»[1]
شما مادران بهتر از ما میدانید که برای فرزندان و به ویژه دختران، هیچ چیز نمیتواند جانشین قلب پرمهر و دستان پرمحبت و نگاه پرلطف مادران گردد.»
در حالی که گفته هایم را تایید و اشکهایش را پاک میکرد، گفت: «از این پس، برای سامان یافتن زندگیام و بی پناه نشدن فرزندانم حقوقم را به همسرم خواهم داد.»
این مادر، پس از چند روز، دوباره نزدم آمد و گفت: «همسرم، پس از آگاه شدن از تصمیمی که گرفتهام، بسیار خوش اخلاق شده است.»
هدف از یادکرد این خاطره آن است که در آموزش احکام باید نگاهی تربیتی و هدایتی نیز داشته باشیم و فقط به بیان احکام و پاسخ به مسائل شرعی دانش آموزان اکتفا نکنیم، زیرا امکان دارد که در مواردی باعث بروز مشکلاتی یا فتنههایی شود.
اگر تنها حکم شرعی آن سوال گفته میشد، یا به این خواهر معلم گفته میشد که نباید حقوق خود را به همسرش بدهد و وظیفه شوهر است که هزینههای زندگیاش را تامین کند و چه بد میکند که با شما چنین برخورد زشتی مینماید! آیا احتمال نداشت که فتنه و آشوبی به پا شود؟
آیا در آموزش احکام مسائل جنسی و شرایط بلوغ و مسائل بعد از آن، نباید به جنبههای روانی و بهداشتی و تربیتی آن نیز توجه کنیم؟
آیا در پاسخ به مسائل و مشکلات خانوادگی و احکام روابط دانش آموزان با پدران، مادران، خواهران وبرادران خودشان، نباید مستحکم نگه داشتن بنیان خانواده را نیز در نظر داشته باشیم؟
آیا در پاسخ به حکم فقهی وسواس نباید در صورت امکان، عوامل و ریشههای روانی آن را نیز بررسی و شخص وسواسی را به انسانی معتدل و نرمال تبدیل کنیم؟
پرهیز از استنباطهای شخصی و ذوقی
بیشتر کسانی که احکام و مسائل شرعی را آموزش میدهند، به درجه اجتهاد دست نیازیده اند تا بتوانند استنباطهای فقهی را از منابع فقهی استخراج کنند و برای دیگران بیان کنند. بنابراین، اینان باید شدیداً از استنباطهای شخصی و ذوقی در تدریس احکام بپرهیزند. امام صادق علیه السلام میفرمایند:
«... ایاک ان تفتی الناس برایک...[2] ؛ بپرهیز از این که طبق نظر (ذوقی) خویش به مردم فتوایی دهی.»
یک روز به شخصی که با معارف اسلامی آشنایی داشت، گفتم: «از نظر فقهی سجده کردن برای غیر خداوند حرام است.»[3] در پاسخ گفت: «مگر در آیه 61 از سوره اسراء نمیخوانیم که فرشتگان برای حضرت آدم علیه السلام سجده کردند، پس شما چگونه میگویید که سجده کردن برای غیر از خداوند حرام است؟» به ایشان عرض کردم: «اولاً: باید به کتابهای تفسیر و مفسران قرآن مراجعه کنیم تا معنای درست آیه را دقیقاً بدانیم، زیرا درباره همین آیه شریفه و همین پرسش شما توضیحاتی را بیان کرده اند.
ثانیاً: ما یا مجتهد هستیم و یا مقلد. اگر مقلد هستیم ـ که این چنین است ـ باید از فتوای مرجع تقلید خود پیروی کنیم و از استنباطهای شخصی و سلیقهای در مسائل فقهی خودداری ورزیم و فتوای مراجع تقلید در این مساله همان است که برای شما نقل کردم.»
گاه نیز شنیده یا دیده میشود که میگویند: نگاه کردن مرد به صورت زن نامحرم جایز نیست، زیرا جابربن عبدالله انصاری گفته است: «روزی همراه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم واردخانه حضرت زهرا علیها السلام شدم و دیدم که صورت حضرت زهرا علیها السلام زرد شده است.»[4] از سوی دیگر، عدهای نیز میگویند: «زن نباید به مرد نامحرم نگاه کند و نباید بگذارد که مرد نامحرم به او نگاه کند، زیرا حضرت فاطمه علیها السلام میفرمایند: «بهترین چیز برای زن این است که او هیچ مردی را نبیند، و هیچ مردی نیز او را نبیند.»[5]
دراین گونه موارد، کسانی که مجتهد نیستند و 6236 آیه قرآن و دست کم 40000 حدیث معصومان علیهم السلام را در چهارکتاب معروف حدیثی و فقهی نخوانده و ندیده اند، از دلالت و معنای آیات و روایات و شناخت راویان احادیث اطلاع چندانی ندارند، چگونه میتوانند با شنیدن یا دیدن یک آیه یا یک حدیث و بدون آگاهی و باشتاب، برداشت فقهی از آن نمایند و به نام فتوان و دستور العمل شرعی، آن را برای دیگران نقل کنند! آیا نمیدانند که امام باقر علیه السلام فرموده اند:
«من افتی الناس بغیر علم و لا هدی لعنه ملائکه الرحمه و ملائکه العذاب و لحقه وزر عمل بفتیاه؛[6]
هرکس بدون دانش و رهنمونی به مردم نظری دهد، فرشتگان رحمت و فرشتگان عذاب او را نفرین کنند و گناه هرکس که به نظر او عمل کرده است، دامنگریش میشود.»
بنابراین باید کاملاً مواظب باشیم که از استنباطهای شخصی و ذوقی در مسائل فقهی بپرهیزیم و دین و آخرت خود را به خطر نیندازیم و کاری نکنیم که این سخن شوخی گونه یکی از استادان احکام شامل حالمان شود که میفرمودند: «انسان در مسائل شرعی یا مجتهد است یا محتاط است یا مقلد است یا طلبه و استاد احکام.» و حال آن که میدانیم در رسالههای علمیه فقط به سه نوع اول اشاره کرده اندو نوع چهارمی وجود ندارد.
· پاورقــــــــــــــــــــی
[1] ـ سهراب سپهری.
[2] ـ کافی، ابوجعفرمحمدبن یعقوب کلینی رازی، تصحیح و تعلیق علی اکبر غفاری، 8ج، ج1 (اصو ل کافی) ، چاپ پنجم، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1363، ش، ص42.
[3] ـ توضیح المسائل مراجع، گردآوری سید محمد حسن نبی هاشمی خمینی، 2ج، ج1، چاپ اول، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1374، ص556، مساله 1090.
[4] ـ کافی، همو، ج5 (فروع کافی) ، چاپ سوم، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1367 ش، ص529.
[5] ـ بحارالانوار، علامه محمد باقر مجلسی، تصحیح محمد باقر بهبودی، 110ج، ج43، چاپ دوم، تهران، المکتبه الاسلامیه، 1366ش، ص84، از: مناقب ابن شهرآشوب.
[6] ـ کافی، همان، ج1، ص42.
افزودن دیدگاه جدید