سخنرانیهای كوتاه (1)
نام نشریه: مبلغان، شماره 95
اشاره:
سخنرانیهای كوتاه در این مجله همیشه مورد استقبال مبلغان محترم بوده است. شما میتوانید با ذوق و سلیقه خود مطالبی را به هر یك از سخنرانیهای كوتاه افزوده و آنها را با توجه به شرایط شنوندگان ارائه نمایید.
یك. اهمیت برنامهریزی از نگاه اسلام
از عوامل توفیق و پیروزی، نظم و برنامهریزی در امور زندگی است؛ همچنانكه بی سامانی و بی برنامگی انسان را به وادی شكست میكشاند.
كلام امیر مؤمنان علی علیه السلام در آخرین وصیت خود به فرزندانش، امام حسن و امام حسین علیهما السلام روشنترین راهنمای ماست كه فرمود: «اُوصِیكُما بِتَقْوَی اللَّهِ... وَنَظْمِ اَمْرِكُمْ؛ (1) شما را به پرهیزكاری... و نظم [و انضباط] در كارهایتان سفارش میكنم.»
انسان مؤمن همواره برای تمام ساعات زندگی برنامه دارد و هرگز فرصتها را از دست نمیدهد.
آری، برای استفاده از فرصت كوتاه عمر باید با نظم و برنامه دقیق حركت كرد و از این سرمایه ارزشمند كمال بهره را برد؛ چرا كه عمر از دست رفته، هرگز باز نخواهد گشت. شیخ بهایی در این زمینه چه زیبا سروده است:
گر نبود اسب مطلّا لگام زد بتوان بر قدم خویش گام
ور نبود مشربه از زرّ ناب با دو كف دست توان خورد آب
ور نبود جامه اطلس تو را دلق كهن ساتر تن بس تو را
جمله كه بینی همه دارد عوض وز عوضش گشته میسر غرض
آنچه ندارد عوضای هوشیار عمر عزیز است غنیمت شمار
بنابراین، باید برای اوقات محدود عمر برنامهریزی كرد و با نظم و ترتیب خاص از آن كمال بهره را برد.
به این جهت، علی علیه السلام در مورد اهمیت برنامهریزی صحیح میفرماید: «قِوامُ الْعَیشِ حُسْنُ التَّقْدِیرِ وَمِلاكُهُ حُسْنُ التَّدْبِیرِ؛ (2) استواری زندگی [صحیح و موفق] برنامه ریزی نیكو و معیار آن دوراندیشی نیكو میباشد.»
و امام باقرعلیه السلام نیز تأكید میكند كه: «اِیاكَ وَالتَّفْرِیطَ عِنْدَ اِمْكانِ الْفُرْصَةِ فِاِنَّهُ مَیدان یجْرِی لِاَهْلِهِ بِالْخُسْرانِ؛ (3) مبادا فرصتهای به دست آمده را [به آسانی] از دست بدهی كه در این میدان كسی كه وقت خود را ضایع كند، ضرر خواهد كرد.»
استفاده از فرصتهای به دست آمده و برنامهریزی صحیح در این مسیر از بهترین راههای توفیق و پیروزی است و غفلت از گذر زمان و از دست رفتن فرصتها شكست حتمی را به دنبال دارد.
اسوه نظم و برنامهریزی
در مورد حضرت امام خمینی رحمه الله - كه یكی از انسانهای موفق تاریخ است - نوشته اند: «آن بزرگوار در زندگی خود نظم و برنامه ویژهای داشت. كارهایشان در ساعتهایی معین انجام میشد؛ یعنی خیلی مقید بودند كه در ساعت معین غذا بخورند، در ساعت معین بخوابند و رأس ساعتی خاص بلند شوند. اگر كاری داشتند یا با كسی قرار میگذاشتند، از آن هیچ عدول نمیكردند. راز موفقیت امام رحمه الله نظم و برنامهریزی ایشان بود و از دوران جوانی به نظافت و منظم بودن معروف بودند. ایشان در اتاقی كه انباشته از كتاب، كاغذ و یادداشت بود، هر كاغذ یا یادداشتی را كه میخواستند، فوراً پیدا میكردند؛ برای اینكه تمام آنها با نظم و در جای مخصوص به خود بودند.» (4)
«ایشان برای مطالعه، قرائت قرآن و كارهای مستحب و حتی زیارتها و دعاهایی كه قرائت آنها در وقت خاصی هم وارد نشده، وقت خاصی را تنظیم كرده بودند و هر كاری را روی همان زمان بندی انجام میدادند.» (5)
تقسیم شبانه روز
حضرت امام رضاعلیه السلام میفرماید: «اِجْتَهِدُوا اَنْ یكُونَ زَمانُكُمْ اَرْبَعَ ساعاتٍ ساعَةً مِنْهُ لِمُناجاتِ اللَّهِ وَساعَةً لِاَمْرِ الْمَعاشِ وَساعَةً لِمُعاشَرَةِ الْاِخْوانِ الثِّقاتِ وَالَّذِینَ یعَرِّفُونَكُمْ عُیوبَكُمْ وَیخْلِصُونَ لَكُمْ فِی الْباطِنِ وَساعَةً تَخْلُونَ فِیها لِلَذَّاتِكُمْ وَبِهذِهِ السَّاعَةِ تَقْدِرُونَ عَلَی الثَّلاثِ السَّاعاتِ؛ (6) سعی كنید زمان خود را به چهار بخش تقسیم كنید: زمانی برای مناجات با خداوند، ساعتی دیگر برای تأمین معاش، ساعت سوم را برای معاشرت با برادران [دینی و افراد] مورد اعتماد و كسانی كه عیبها و اشكالات شما را گوشزد میكنند و از ته دل به شما علاقه مندند و ساعت چهارم را برای [تفریح سالم] و لذتهای [حلال] خود اختصاص بدهید و شما با این تفریحات و لذتهای حلال توانایی انجام سه بخش اوّل را خواهید داشت.»
شاعر میگوید:
از نظم جهان عبرت انگیز این درّ سخن به گوشت آویز
خواهی به كمال راه یابی با صبغه نظم عمل بیامیز
بنابراین، برای رسیدن به قلههای رفیع كمال باید با برنامه منظم حركت نمود و از هر فرصتی بهره گرفت وگرنه لحظات زندگی و نفسهای ما كه اجزای عمرمان هستند، به راحتی از دست خواهند رفت.
سعدی گفته:
نگهدار فرصت كه عالم دمی است دمی پیش دانا به از عالمی است
البته اگر انسان فرصتهایی را از دست داده و مدتهایی بدون نظم و برنامه زندگی كرده است، نباید در باقی عمر مأیوس و افسرده شود؛ بلكه از ضرر در هر موقعی جلوگیری كند سود خواهد برد. از یك مدیر موفق و شایسته پرسیدند! تو چگونه به این همه كار، منظم و به طور دقیق رسیدگی میكنی؟ او در پاسخ گفت: من طبق برنامه عمل میكنم و كار امروز را به فردا موكول نمیكنم و هرگز كاری را كه وقت معینی دارد، به تأخیر نمیاندازم.
دو. ارزش زیبایی و پاكیزگی در اسلام
از امتیازات دین مبین اسلام توجه به زیبایی و آراستگی ظاهری و پاكیزگی در كنار سیرت پاك و آراستگی باطنی است. اسلام همچنان كه انسانها را به سوی پاكی و سلامت روح فرا میخواند، همان طور به آنان دستور میدهد كه ظاهری جذاب، با سلیقه و زیبا داشته باشند. قرآن كریم در این زمینه میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ التَّوَّ ابِینَ وَیحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ «؛ (7) «خداوند متعال توبه كننده گان [و كسانی كه روح و روان خود را از آلودگیهای گناه شستشو میدهند] و پاكان [كه با طهارت و نظافت، جسم خود را از آلودگیها حفظ میكنند] را دوست دارد.»
علی علیه السلام نیز فرمود: «اَلطُّهْرُ نِصْفُ الْاِیمانِ؛ (8) پاكیزگی نیمی از ایمان است.»
و در گفتار دیگری زیبایی در اسلام را در یك جمله خلاصه كرده و فرموده است: «اِنَّ اللَّهَ جَمِیل یحِبُّ الْجَمالَ وَ یحِبُّ أَنْ یری اَثَرَ النِّعْمَةِ عَلی عَبْدِهِ؛ (9) خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد و دوست دارد كه اثر نعمت را بر [وجود] بندهاش ببیند.»
آن حضرت همچنین به فضل بن عباس فرمود: «فَاَلْبِسْ وَتَجَمَّلْ فَاِنَّ اللَّهَ جَمِیل یحِبُّ الْجَمالَ وَلْیكُنْ مِنْ حَلالٍ؛ (10) لباس [زیبا] بپوش و خود را بیارای؛ چرا كه خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد و البته به شرط اینكه از راه حلال باشد.»
رعایت نظافت و پاكیزگی ظاهر، ناخواسته در دیگران جاذبه ایجاد میكند و انسانها به سوی فردی كه ظاهری آراسته و زیبا داشته باشد، به طور ناخودآگاه كشیده میشوند. شایسته است كه یك انسان با ایمان با رسیدگی به وضع ظاهری خویش و مرتب كردن لباس و پوشش مناسب و تمیز، خود را در جامعه دوست داشتنی و محبوب قرار دهد. این عمل علاوه بر اینكه موجب عزت و آرامش است، جلوهای از خصلتهای زیبای انسان نیز میباشد.
اساساً عشق به زیبایی و زیبادوستی از تمایلات فطری بشر است و تمام طبقات مردم، از اقوام و ملتهای پیشرفته تا عقب افتادهترین افراد جامعه به این حقیقت اذعان دارند. در روایات اهل بیت علیهم السلام به پوشش ظاهری زیبا و تمیز و پاكیزه تأكید فراوان شده است.
امام مجتبی علیه السلام فرمود: «اِنَّ مِنْ اَخْلاقِ الْمُؤْمِنِینَ... تَجَمُّلاً فِی فاقَةٍ؛ (11) از ویژگیهای مؤمنین این است كه... در عین فقر و ناداری، ظاهری آراسته [و پاكیزه] دارند.»
آری، مؤمنین هر چقدر هم فقیر و بی چیز باشند، خود را در ظاهر مفلوك و درمانده و كثیف نشان نمیدهند. ظاهر فرد با ایمان، جلوهای از ایمان باطنی اوست. امام مجتبی علیه السلام خود نیز چنین بود و جمال ظاهری را با جمال باطنی درهم آمیخته بود و صورت زیبا را با سیرت نیكو یكسان مینمود.
امام صادق علیه السلام در این زمینه فرموده است: «كانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله ینْفِقُ عَلَی الطِّیبِ اَكْثَرَ مِمَّا ینْفِقُ عَلَی الطَّعامِ؛ (12) رسول خداصلی الله علیه وآله همواره برای عطر بیشتر از غذا پول میپرداخت.» و این اهمیت زیبایی ظاهری را در سیره آن حضرت میرساند. ناگفته نماند كه همیشه آراستگی ظاهری نشانه پاكیزگی و لطافت باطن نیست. به قول پروین اعتصامی:
نه هر پاكیزه رویی، پاكزاد است كه نسل پاك ز اصل پاكزاد است
امام خمینی رحمه الله و آراستگی ظاهری
در اینجا به سیره امام خمینی رحمه الله نیز اشاره میكنیم كه در آراستگی ظاهری و باطنی كم نظیر بود. امام در سی سالگی از مدرسین نامی قم بود و از همان دوران با سایر طلبهها فرق میكرد. قیافه ایشان خیلی زیبا و لباسشان خیلی تمیز و منظم بود. ایشان مقید بود كه كفش تمیز و جوراب مرتبی بپوشد. عمامه خود را مرتب میكرد و در جامعه به صورت یك انسان پاك و منظم ظاهر میشد.
در منزل امام آینهای بر دیوار قرار داشت كه هر وقت بلند میشد، در آینه خود را مرتب میكرد.
به اعتراف بسیاری از شاگردان، امام از نفاق و ریاكاری متنفر بودند و از حالت فقر نمایی بدشان میآمد. حتی با اینكه مقروض بودند، به وضع ظاهری خودشان میرسیدند.
سالها یك قبا و لباده داشتند؛ ولی همین یك قبا آن قدر تمیز بود كه شاید كمتر كسی به نظافت ایشان پیدا میشد. موقع صرف غذا دستمالی بلند را جلوی گردن و سینه قرار میدادند كه احیاناً غذا روی لباس ایشان نریزد و لباسشان لك نگیرد. همیشه از چند متری اتاق امام بوی عطر به مشام میرسید. (13)
سه. اهمیت میهمان نوازی در اسلام
از منظر مكتب آسمانی اسلام، پذیرایی از میهمان جایگاه ویژهای دارد و اهمیت آن را میتوان از لابه لای كتاب خداوند و جوامع حدیثی و متون فقهی به دست آورد. قرآن كریم بارها از تكریم میهمان و اجر و پاداش آن سخن میگوید و در ضمن آیاتی داستان میهمان نوازی حضرت ابراهیم علیه السلام را نقل میكند و او را به این خصلت زیبا میستاید. (14)
محبوبترین خصلت
شیخ كلینی در ضمن روایتی مینویسد: زمانی اسیرانی را به محضر رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله آوردند. آنان همگی به اعدام محكوم شدند. بعد از اجرای حكم همه، نوبت به آخرین اسیر رسید؛ در آن حال، حضرت جبرئیل علیه السلام نازل شد و عرضه داشت: «یا مُحَمَّدُ رَبُّكَ یقْرِئُكَ السَّلامَ وَیقُولُ لَكَ اِنَّ أَسِیرَكَ هذا یطْعِمُ الطَّعامَ وَیقْرِی الضَّیفَ؛ای محمد! پروردگارت سلام میرساند و میفرماید: این اسیر تو كسی است كه [به نیازمندان] اطعام میكند و از میهمانان پذیرایی مینماید.»
رسول خداصلی الله علیه وآله این پیام را همراه با مژده آزادیاش به او ابلاغ كرد. آن اسیر كافر با تعجب پرسید: آیا پروردگارت میهمان نوازی را دوست دارد؟ فرمود: بلی. او كه تحت تأثیر این پیام حیات بخش قرار گرفته بود، با كمال اشتیاق شهادتین بر لب جاری كرد و اظهار داشت: سوگند به خدایی كه تو را به حق به پیامبری مبعوث فرمود! من تا به حال كسی را از در خانهام رد نكردهام و در این راه از اموالم مضایقه ننمودهام. (15)
از ویژگیهای اهل بیت علیهم السلام
علی علیه السلام میفرمود: «اِنَّا اَهْلُ بَیتٍ أُمِرْنا أَنْ نُطْعِمَ الطَّعامَ؛ (16) ما اهل بیتی هستیم كه دستور داریم [در راه خدا به نیازمندان] اطعام كنیم.»
نشانه ایمان
امام صادق علیه السلام فرمود: «مِنَ الْاِیمانِ حُسْنُ الْخُلْقِ وَاِطْعامُ الطَّعامِ؛ (17) از نشانههای ایمان خوش خلقی [و پذیرایی از میهمان] و اطعام غذاست.» همچنان كه مشاهده میكنیم، این خصلت پسندیده، ارزش والای دینی و اجتماعی دارد و هر انسانی كه به سوی كمال حركت میكند، بدون این ویژگی راه به جایی نخواهد برد. سخاوت، گشاده دستی و میهمان نوازی از میانبرترین شیوههای رسیدن به قله رفیع سعادت است. به همین جهت، رهبران بزرگ الهی به داشتن چنین ویژگی انسانی افتخار میكردند. روایت زیر نمونهای از این دست میباشد:
میهمان نوازی علی علیه السلام
امام عسكری علیه السلام فرمود: «روزی دو نفر میهمان كه پدر و پسر بودند به منزل علی علیه السلام وارد شدند. امام پیش پایشان برخاست، آنان را احترام كرد و روبه روی آنان نشست. آن گاه دستور داد غذا آوردند و از آن خوردند. آن گاه ظرف آب را به دست گرفت تا بر دستان مرد بریزد. آن مرد به التماس افتاد و خود را به خاك افكند و عرضه داشت: یا امیر المؤمنین! آیا خداوند مرا در حالی بنگرد كه شخصیتی مانند تو بر دستانم آب میریزد و من دستانم را میشویم؟ علی علیه السلام فرمود: بنشین و دستانت را بشوی! خداوند تو را میبیند، در حالی كه برادرت كه با تو هیچ فرقی و امتیازی ندارد، به تو خدمت میكند و با این عمل خود، ده برابر عمل اهل دنیا را در بهشت میجوید و به همین اندازه به داراییهایش در بهشت اضافه میشود. مرد میهمان در جایش نشست. علی علیه السلام فرمود: تو را قسم میدهم به آن حق بزرگ من - كه تو آن را میشناسی و بر آن احترام میكنی - و به تواضع تو در برابر خداوند كه خداوند به تو پاداش خیر دهد، به من اجازه بده آن خدمتی را در حق تو به جا آورم كه تو را شرافت میبخشد. دستانت را راحت و مطمئن بشوی؛ آن چنان كه اگر قنبر آب میریخت، راحت میشستی. آن مرد میهمان نیز چنین كرد.
پس از فراغت از شستن دست مرد میهمان، امام آفتابه چوبین را به دست محمد بن حنفیه داد و فرمود: پسرم! اگر این پسر تنها آمده بود و پدرش در كنارش نبود، من شخصاً به دست او آب میریختم؛ امّا خداوند متعال دوست نمیدارد كه هرگاه پسر و پدری با هم بودند، بین آنان تساوی برقرار شود. به این جهت، پدر به پدر خدمت كرد و شایسته است پسر نیز به پسر خدمت كند. محمد حنفیه نیز بر دستان پسر آب ریخت.»
بعد از نقل این روایت، امام حسن عسكری علیه السلام فرمود: «هر كس در این امور از علی علیه السلام پیروی كرد، او شیعه راستین است.» (18)
البته پذیرایی از میهمان در مكتب اسلام دایرهای فراتر از پیروان مكتب دارد و یك ارزش انسانی است. رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله در این زمینه به علی علیه السلام سفارش میكند كه: «اَكْرِمِ الضَّیفَ وَلَوْ كانَ كافِراً؛ (19) میهمان را گرامی بدار، گرچه كافر باشد.» بلی، اكرام میهمانی كه از در وارد میشود، بر هر انسانی لازم است و خداوند متعال دوست دارد كه تكریم شود.
میهمان ماست هر كس بی نواست آشنا با ماست چون بی آشناست
میزبانی امام حسن علیه السلام
روزی امام مجتبی علیه السلام از محلی عبور میكردند، كودكانی را در كوچه دیدند. آنان دور هم جمع شده، هم بازی میكردند و هم به خوردن خرده نانهایی مشغول بودند. كودكان وقتی امام را دیدند، با شور و علاقه حضرت را به جمع كوچك و ساده خود دعوت كردند. امام نیز با كمال تواضع دعوت آنان را پذیرفت و به همراه آنان از آن نانهای خرده ریز تناول كرد. آن گاه كودكان را مورد تفقد قرار داد و به منزل خود آورد و بعد از اطعام و پذیرایی كامل، لباسهای مناسبی نیز به ایشان اهدا كرد. سپس خطاب به یارانش این جمله زیبا را فرمود: «اَلْفَضْلُ لَهُمْ لِاَنَّهُمْ لَمْ یجِدُوا غَیرَ ما اَطْعَمُونِی وَنَحْنُ نَجِدُ اَكْثَرَ مِمَّا اَطْعَمْناهُمْ؛ (20) [باز هم] برتری [در این تعامل از آنِ كودكان است؛ زیرا آنان غیر از آنچه به ما اطعام كردند نیافتند؛ ولی ما بیشتر از آنچه به آنان اطعام كردیم، موجودی داریم.»
چهار. موسیقی و پیامدهای فردی و اجتماعی آن
یكی از مشكلات عصر ما كه بسیاری از مردم را به خود مشغول كرده، موضوع موسیقی و غناست تا آنجا كه برخی از افراد به ظاهر مسلمان، چنان به موسیقی عادت كرده اند كه بسیاری از اوقات خود را ملزم به استماع آن نموده اند و همانند نان و آب برای خود واجب میدانند. گویا آنان ندای وحی الهی و سخنان گهربار رسول اكرم صلی الله علیه وآله و امامان معصوم علیهم السلام را در این باره نشنیده اند كه موسیقی حرام و غیر مجاز (21) ، علاوه بر حرمت شرعی، عواقب شوم و آثار سوء و مضرات جسمی، روانی و اجتماعی به دنبال دارد.
موسیقی در آخر الزمان
تمایل بسیار به سوی موسیقی حرام و غنا، یكی از نشانههای آخر الزمان است و رسول خداصلی الله علیه وآله در ضمن بیان علائم آخر الزمان فرموده اند: «وَتَظْهَرُ الْكُوبَةُ وَالْقَیناتُ وَالْمَعازِفُ وَالْمَیلُ اِلی أَصْحابِ الطَّنابِیرِ وَالدُّفُوفِ وَالْمَزامِیرِ وَسائِرِ آلاتِ اللَّهْوِ...؛ (22) [در آن زمان] كوبه (طبل باریك) ، قینات (زن خواننده) ومعازف [از آلات موسیقی] رایج میشود و مردم از اهل طنبور (ساز) ، دف و مزامیر ودیگر آلات لهو و لعب استقبال میكنند...»
معنای موسیقی و غنا
1. موسیقی لفظی است كه بر فنون نواختن آلات طرب اطلاق میشود.
2. غناء بر وزن كساء آوازی است كه طرب آور باشد. (23)
نظر علمای شیعه
علامه مجلسی میفرماید: «در حرمت غنا [و موسیقی] میان علمای شیعه خلافی نیست.
شیخ طوسی، علامه حلی و ابن ادریس رحمه الله همه بر حرمت موسیقی اجماع نقل كرده اند. اساساً حرمت غنا همواره از مذهب شیعه معلوم بوده است. (24)
استفاده از موسیقی در آیات وحی با عبارت لهو الحدیث، قول الزور، لغو و لهو تقبیح شده است و مسئولیت گوش و چشم و دل انسان در همین زمینه نیز گوشزد گردیده است.
عوارض و پیامدهای موسیقی حرام
الف. سقوط جامعه
امام سجادعلیه السلام در مورد عوارض اجتماعی رواج موسیقی حرام میفرماید: «لا یقَدِّسُ اللَّهُ اُمَّةً فِیها بَرْبَط یقَعْقِعُ؛ (25) خداوند امّتی را كه در آن بَرْبَط (نوعی آلت موسیقی) به صدا در آید تقدیس نمیكند.»
ب. محرومیت از الطاف خداوندی
رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: «لا تَدْخُلُ الْمَلائِكَةُ بَیتاً فِیهِ خَمْر أَوْ دَفّ أَوْ طُنْبُور أَوْ نَرْد وَلا یسْتَجابُ دُعاؤُهُمْ وَتُرْفَعُ عَنْهُمُ الْبَرَكَةُ؛ (26) در خانهای كه شراب یا دف یا طنبور و نرد باشد، فرشتگان رحمت به آن وارد نمیشوند و دعای اهل آن خانه به اجابت نمیرسد و بركت از آنان برداشته خواهد شد.»
ج. فقر و نفاق
امام صادق علیه السلام نیز عواقب شوم گوش دادن به موسیقی حرام را این گونه بیان فرمود: «اَلْغِناءُ یورِثُ النِّفاقَ وَیعْقِبُ الْفَقْرَ؛ (27) غناء (آوازه خوانی مطرب) باعث نفاق میگردد و فقر را به دنبال میآورد.»
د. نابودی حیا و عفت و جوانمردی
پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله فرمود: «اِیاكُمْ وَالْغِناءَ فَاِنَّهُ ینْقُصُ الْحَیاءَ وَیزِیدُ فِی الشَهْوَةِ وَیهْدِمُ الْمُرُوَّةَ؛ (28) از غناء دوری كنید؛ زیرا غناء حیای انسان را كم و شهوت را زیاد میكند و [روحیه] مردانگی را نابود میسازد.»
ه. عامل بی غیرتی
از مهمترین پیامدهای موسیقی غیرمشروع، بی غیرت شدن افراد است كه به تدریج روحیه دفاع از ناموس و خانواده را از میان برمی دارد و در فرو پاشی زندگیهای سعادتمندانه نقشی به سزا دارد. امام صادق علیه السلام فرمود: «اگر در خانه شخصی چهل روز موسیقی حرام نواخته شود و مردم در آن داخل شوند، شیطان تمام اعضای بدن صاحب خانه را لمس میكند و نفس شیطانی خود را میدمد و چنان در صاحب خانه اثر میگذارد كه اگر دیگران با همسرش رابطه نامشروع هم داشته باشند، دیگر غیرت نشان نخواهد داد و كاملاً بی تفاوت میشود.» (29)
حضرت امام خمینی رحمه الله نیز در مورد آثار سوء موسیقی میفرماید: «یك مغزی كه دنبال این رفت كه موسیقی گوش كند... و عادت به این كرد، این مغز مریض میشود، این نمیتواند فكر این بكند كه كشورش به چه حال دارد میگذرد، مثل یك آدم هروئینی میماند.» (30)
و در جای دیگر میفرماید: «این موسیقیها همه مخدّر هستند؛ یعنی جوانهای ما، جوانی كه عادت به موسیقی كرد، دیگر نمیتواند كار انجام بدهد، دیگر نمیتواند قاطع باشد.» (31)
برخی دیگر از آثار موسیقی عبارت اند از: كوتاهی عمر، عدم توازن اعصاب، اختلالات دماغی، تضعیف حس شنوایی و بینایی، هیجان، عامل جنایت و خودكشی، نابودی نیروی فكر و اندیشه، عامل فحشا و تحریك شهوت، سلب اراده و غیرت، اتلاف وقت، عامل بردگی و سلب اختیار و آزادی. (32)
پنج: عوامل شكست و پیروزی
انسان برای رسیدن به مقاصد عالی خود باید از مسیر پر تلاطم و گردنههای سخت و نفس گیر عبور كند؛ امّا در طی این مسیر گاهی كامیاب و گاهی ناكام خواهد بود. ما برای آشنایی بیشتر در این زمینه، به چند مورد از عوامل شكست و پیروزی انسانها در نبرد سخت زندگی میپردازیم.
از منظر قرآن و روایات، برخی از عوامل پیروزی انسان در عرصه زندگی عبارت اند از:
1. صبر و استقامت
صبر و تلاش و استقامت موجب پیروزی، و ناشكیبایی و بی صبری سبب شكست است. خداوند در سوره لقمان میفرماید: «وَاصْبِرْ عَلی ما اَصابَكَ»؛ (33) در برابر آنچه [از مصائب و ناملایمات روزگار] به تو میرسد، صبر [و بردباری] پیشه كن!»
و میفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ قَالُواْ رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَمُواْ تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ الْمَلَل-ِكَةُ أَلَّا تَخَافُواْ وَ لَا تَحْزَنُواْ وَ أَبْشِرُواْ بِالْجَنَّةِ الَّتِی كُنتُمْ تُوعَدُونَ «؛ (34) «همانا كسانی كه گفتند: پروردگار ما خدای یگانه است، سپس استقامت كردند، فرشتگان بر آنان نازل میشوند كه نترسید و غمگین مباشید و بشارت باد بر شما به آن بهشتی كه وعده داده شده اید.»
حافظ در توضیح این معنا گفته:
صبر و ظفر هر دو دوستان قدیمند بر اثر صبر نوبت ظفر آید
آری كشاورزی كه میخواهد از كاشتههای خود محصول برداشت كند و به مقصود خود برسد، باید به همراه سعی و كوشش در مقابل موانع و مشكلات طبیعی، استقامت ورزد و از خود پشتكار نشان دهد.
2. ایمان به هدف و اراده قوی
از رازهای توفیق و پیروزی، ایمان و اعتقاد راسخ به هدف میباشد و در مقابل، عدم شوق و رغبت و اعتقاد قلبی نداشتن در هر كاری موجب شكست و ناكامی خواهد بود.
ایمان به مقصود، انسان را چنان قوی و مقتدر میسازد كه یقیناً هیچ مانعی او را از رسیدن به هدف باز نمیدارد.
رسول خداصلی الله علیه وآله در این زمینه كلام زیبا و آموزندهای برای تمام انسانها دارد. آن حضرت وقتی كه با لجاجت وفشارهای سخت قریش مواجه شد، به عمویش حضرت ابو طالب فرمود كه: «یا عَمِّ وَاللَّهِ لَوْ وَضَعُوا الشَّمْسَ فِی یمِینِی وَالْقَمَرَ فِی یسارِی عَلی أَنْ اَتْرُكَ هذَا الْاَمْرَ حَتّی یظْهِرَهُ اللَّهُ أَوْ اُهْلِكَ فِیهِ ما تَرَكْتُهُ؛ (35) عموجان! به خدا قسم! اگر آنان (دشمنان اسلام) خورشید را در دست راستم و ماه را در دست چپم قرار دهند كه از این امر (دعوت آسمانی خود) دست بردارم، هرگز نخواهم پذیرفت تا اینكه یا خداوند دین مرا پیروز كند و یا اینكه جانم را در راه آن از دست بدهم.»
داستان ابو جعرانه
او از دانشمندان معروفی است كه به ایمان و استقامت در راه هدف معروف است. وی میگوید: «من این درس را از یك حشره به نام جعرانه فرا گرفتهام. روزی در مسجد جامع دمشق كنار ستون صافی نشسته بودم كه دیدم این حشره قصد دارد روی آن سنگ صاف بالا رود و بالای ستون كنار چراغی بنشیند. من از اوّل شب تا نزدیكیهای صبح در كنار آن ستون نشسته بودم و در بالا رفتن این جانور دقت میكردم. شمردم در حدود 700 بار از روی زمین تا میان ستون بالا رفت و در وسط راه شكست خورده، به روی زمین افتاد؛ زیرا آن ستون صاف بود و پای او روی آن قرار نمیگرفت و در وسط میلغزید. از تصمیم قوی و اراده پولادین این حشره فوق العاده در تعجب فروماندم. برخاستم، وضو ساختم و نماز خواندم. بعد نگاهی به آن حشره كردم و دیدم بر اثر استقامت، مقصود را در آغوش كشیده و كنار آن چراغ نشسته است.» (36)
آری، ایمان به هدف و اراده قوی در راه رسیدن به آن میتواند یكی از عوامل مهم پیروزی و توفیق به حساب آید.
3. همنشینی با نیكان و صالحان
علی علیه السلام میفرماید: «لَیسَ شَی ء اَدْعی لِخَیرٍ وَاَنْجی مِنْ شَرٍّ مِنْ صُحْبَةِ الْاَخْیارِ؛ (37) چیزی بهتر از دوستی با خوبان برای رسیدن به نیكیها و دوری از بدیها وجود ندارد.»
آری، یكی از عوامل مهم توفیق و پیروزی در زندگی، دوستی و انس با نیكان است؛ چرا كه رفتار و گفتار انسان صالح خواهی نخواهی در وجود انسان تأثیر مثبت میگذارد و او را به پیروزی نزدیك میگرداند. انسانهای صالح دارای صفات ویژهای هستند كه با مجالست و همنشینی با آنان بسیاری از آن ویژگیها به انسان منتقل میشود. اراده قوی و یقین به هدف، نظم و انضباط، فكر و اندیشه، همت عالی، تجربههای درس آموز، استقامت بی نظیر، خلوص نیت، علم و دانش، توفیقات معنوی، تقوا و بندگی خدا، آشنایی با بسیاری از نیازهای زندگی، كار و تلاش مداوم، توسل و تهجد، رازداری، و دهها خصلت نیكوی دیگر، از اوصاف مثبت انسانهای صالح و موفق است كه از طریق همنشینی به وجود انسان راه مییابد.
در مقابل، همنشینی با افراد ناصالح مانع پیشرفت و ترقی است و انسان را در زندگی به سوی شكست و سقوط میكشاند. كوتاه فكران، گمراهان، هواپرستان، افراد بدسرشت و گریزان از حق، گروههایی هستند كه انس با آنان انسان را از رسیدن به اهداف والا مانع خواهد شد؛ همچنان كه گفته اند:
با بدان كم نشین كه در مانی خوپذیر است نفس انسانی
من ندیدم سلامتی ز خسان گر تو دیدی سلام ما برسان
شش: نمونههایی از زندگیهای موفق
برای آشنایی و آگاهی بیشتر در طی مسیر كمال، یادآوری خاطرات و نمونههایی از زندگی انسانهای موفق تاریخ مناسب مینماید.
توفیق در غلبه بر هوای نفس
میرزای شیرازی بزرگ مرجع دنیای تشیع - كه با فتوای كوتاه خود نقشههای استعمارگران را به هم ریخت و كمر قدرتمندترین كشور جهان آن روز، یعنی انگلستان را شكست - در اواخر عمر شریف خود به جز عدهای معدود، كسان دیگر را به حضور نمیپذیرفت. روزی پیرمردی با سر و وضع بسیار ساده به خانه میرزا آمد و تقاضای ملاقات نمود.
خادم گفت:ای شیخ! مگر نمیدانی میرزا ضعیف و رنجور شده و كسی را نمیپذیرد. او اظهار داشت: شما فقط به میرزا بگویید فلانی آمده است. این خبر وقتی به میرزا رسید، با شوق فراوان از جای خود برخاست و به استقبالش شتافت و او را در آغوش گرفت و با احترامی فوق العاده او را در كنار خود جای داد. بعد از رفتن او، افراد حاضر از میرزا علت آن همه احترام را پرسیدند.
میرزای بزرگ فرمود: این پیرمرد هم بحثِ من بود و درسها را با هم مباحثه میكردیم و از ابتدا با هم بودیم. روزی این شخص به مسافرت رفت. در میان راه وارد روستایی شد تا نماز بخواند و استراحت كند. در آنجا متوجه میشود كه مردم برای رفع نیازمندیهای شرعی و در مورد حلال و حرام و مسائل اعتقادی كسی را ندارند تا آنان را راهنمایی كند. ایشان تصمیم میگیرد در آن آبادی بماند و به مشكلات مردم رسیدگی كند. او با این كار بر هوای نفس خود غالب میشود و بسیاری از آرزوهای شخصی و نفسانی خود را نادیده میگیرد و مدت طولانی است كه در آن آبادی مشغول نشر حقایق اسلام است. مَنِ میرزای شیرازی حاضرم تمام خدمات و اعمال خود را با خدمات او در آن آبادی معاوضه كنم. (38)
12 نكته كلیدی
یكی از شاگردان آیة اللّه مكارم شیرازی، راز موفقیت ایشان را - كه در نیم قرن اخیر یكی از چهرههای موفق عالم تشیع است - در زندگی این گونه بیان میكند:
1. نبوغ و استعداد موهبتی؛
2. خلاقیت و ابتكار؛
3. اراده قوی، پشتكار و جدیت در عمل؛
4. پركاری و فعالیت مداوم، به گونهای كه تعطیلات در قاموس كاری استاد مفهومی ندارد؛
5. نظم در تمام امور؛
6. تشویق و جلب اعتماد استادان، به طوری كه وی از همان دوران نوجوانی مشمول انواع حمایتها و تشویقها و محبتهای بی دریغ اساتید و مربیان قرار گرفته است؛
7. آشنایی با مقتضیات زمان؛
8. قلم و بیان روان؛
9. ورزش و برخورداری از نشاط جسمی؛
10. خلوص در عمل؛
11. توسل به انوار پاك اهل عصمت؛
12. تعبد و جلب تأییدات غیبی حضرت حق. (39)
شیخ عباس قمی
او كه در یك قرن اخیر گوی سبقت را از همگان ربوده و در توفیق و سعادت به مرتبه بالایی رسیده است، نمونه دیگری از انسانهای كمال یافته میباشد. اخلاص و تواضع وصف ناپذیر او زبانزد خاص و عام است. وی با آن همه درخشندگی كه در آسمان تشیع دارد و آثارش در كنار قرآن و نهج البلاغه قرار گرفته، وقتی در كتاب فوائد الرضویة به نام خود میرسد، مینویسد: «همانا چون این كتاب شریف در بیان احوال علماست، شایسته ندیدم كه ترجمه خود را - كه احقر و كوچكتر از آنم كه در عداد ایشان باشم - در آن درج كنم. از این رو، از ذكر حال خود صرف نظر كرده، اكتفا میكنم به ذكر مؤلفات خود.» (40)
تواضع او به حدّی بود كه هرگز مدح و ستایش از خود را برنمی تابید. مرحوم سلطان الواعظین شیرازی، مؤلف كتاب ارزشمند شبهای پیشاور، میگوید: «زمانی كه مفاتیح الجنان تازه منتشر شده بود، روزی در سرداب سامره آن را به دست گرفته بودم و زیارت میخواندم. شیخی در كنارم با قبای كرباس و عمامه كوچك نشسته، مشغول ذكر و عبادت بود. شیخ از من پرسید: این كتاب از كیست؟ گفتم: از محدث قمی، آقای حاج شیخ عباس است و شروع به تعریف مؤلف كتاب نمودم. شیخ ساده پوش گفت: این قدر هم تعریف ندارد، بی خود تعریف میكنی! من ناراحت شدم، گفتم: آقا! برخیز و برو! كسی كه پهلوی من نشسته بود، به پهلویم دست زد و گفت: مؤدّب باش! ایشان خود محدث قمی، آقای حاج شیخ عباس هستند. من فوراً برخاستم با آن بزرگوار روبوسی كردم و عذر خواستم و خم شدم كه دست ایشان را ببوسم، ولی آن مرحوم نگذاشت و خم شد دست مرا بوسید و گفت: شما سید هستید.» (41)
· پاورقــــــــــــــــــــی
1) نهج البلاغه، ترجمه دشتی، قم، نشر مشهور، 1380 ش، نامه 47.
2) غرر الحكم، ص 354، ح 8084.
3) بحار الانوار، ج 75، ص 165، ح 1.
4) برداشتهایی از سیره امام خمینی رحمه الله، غلامعلی رجایی، مؤسسه عروج، تهران، 1383 ش، ج 2، ص 4 و 6 و 7.
5) همان.
6) فقه الرضاعلیه السلام، كنگره امام رضاعلیه السلام، مشهد، 1406 ق، ص 337.
7) بقره/222.
8) دعائم الاسلام، نعمان مغربی، مصر، دار المعارف، 1385 ش، ج 1، ص 100.
9) الكافی، محمد بن یعقوب الكلینی، تهران، دار الكتب الاسلامیة، 1365 ش، ج 6، ص 438.
10) همان، ص 442.
11) اعلام الدین، حسن دیلمی، قم، مؤسسة آل البیت علیه السلام، 1408 ق، ص 137.
12) مكارم الاخلاق، حسن طبرسی، قم، نشر شریف رضی، 1412 ق، ص 34.
13) برداشتهایی از سیره امام خمینی رحمه الله، غلامعلی رجایی، مؤسسه عروج، تهران، 1383 ش، ج 2، صص 153 - 160.
14) حجر/51؛ ذاریات/24.
15) الكافی، ج 4، ص 51.
16) همان، ص 50.
17) همان.
18) مستدرك الوسائل، محدث نوری، قم، مؤسسة آل البیت علیهم السلام، 1408 ق، ج 16، ص 327.
19) جامع الاخبار، تاج الدین شعیری، قم، نشر رضی، 1363 ش، ص 84.
20) ] . شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، قم، كتابخانه مرعشی، 1404 ق، ج 11، ص 198.
21) موسیقی حرام، آن موسیقی است كه معمولاً انسان با شنیدن آن به وجد و طرب بیاید و به اصطلاح مُطرب باشد.
22) مستدرك الوسائل، ج 11، ص 372. ناگفته نماند كه همه رجال سند این حدیث توثیق شده اند. (موسیقی و غنا از دیدگاه اسلام، ص 139.)
23) موسیقی و غنا از دیدگاه اسلام، محمد اسماعیل نوری، قم، بوستان كتاب، 1385 ش، ص 23.
24) همان، ص 83.
25) الكافی، ج 6، ص 434، ح 21.
26) وسائل الشیعة، ج 17، ص 315، ح 22638.
27) همان، ص 309، ح 22616.
28) الدر المنثور، ج 5، ص 308.
29) الكافی،ج 6، ص 433.
30) موسیقی و غنا از دیدگاه اسلام، ص 191.
31) همان.
32) چهل نكته درباره موسیقی، سید اسماعیل شاكر، قم، نشر ذكر المهدی (عج) ، 1381 ش، ص 29.
33) لقمان/17.
34) فصّلت/30.
35) السیرة النبویة، ابن هشام، بیروت، دار القلم، ج 1، ص 284.
36) رمز پیروزی مردان بزرگ، جعفر سبحانی، قم، نشر نسل جوان، 1383 ش، ص 39.
37) غرر الحكم، عبد الواحد آمدی، قم، نشر دفتر تبلیغات، 1366 ش، ص 414، ح 9435.
38) رمز موفقیت بزرگان، رضا باقی زاده، قم، نشر گاه سحر، 1380 ش، ص 93.
39) همان، ص 42.
40) فوائد الرضویة، شیخ عباس قمی، ص 220.
41) ستارگان حرم، جمعی از نویسندگان، قم، نشر زائر، 1378 ش، ج 4، ص 176.
افزودن دیدگاه جدید