اخلاق مبلغ
نام نشریه: سایت مجمع جهانی اهل بیت (ع)
تبليغ و دعوت ارشاد به سوى ارزشهاى اسلامى فرهنگ دين وظيفه همگانى و هميشگى مسلمانان و داراى اهميت است .
قرآن مجيد بهترين گفتار را دعوت الى الله دانسته است :
و من احسن قولا ممن دعاالى الله و عمل صالحا . 1 ...
و برترين امت راامتى مى داند كه امر به معروف و نهى از منكر مى كنند:
2. كنتم خيرامه اخرجت للناس تامرون بالمعروف و تنهون عن المنكر...
دعوت و تبليغ يعنى شناساندن اسلام وارزشهاى دينى وابلاغ آنها به اعماق فكر و دل مردم .امر به معروف و نهى از منكر يعنى عينيت بخشيدن به ارزشهاى اسلامى و برچيدن ضدارزشهااز جامعه اسلامى .
پس تبليغ مرحله القاء پيام و عرضه آن به حساب مى آيد وامر به معروف و نهى از منكر تحقق عينى و خارجى آن زيرا تا معروف و منكر شناسانده نشود امر و نهى به آن به آن معقول و منطقى نخواهد بود.
ازاين روست كه قرآن مى فرمايد:
ولتكن منكم امه يدعون الى الخير و يامرون بالمعروف و ينهون عن المنكر والولئك هم المفلحون . 3
بايد كه از ميان شما گروهى باشند كه به خير دعوت كنند وامر به معروف و نهى از منكر بنمايند ايشان رستگارانند.
اين آيه [ فلاح] جامعه اسلامى را مرهون دعوت به خير وامربه معروف و نهى ازمنكر دانسته و در سوره[ والعصر] بعدازايمان و عمل صالح [تواصى به حق] و تواصى به صبر را عامل رهايى از خودزيانى و[ خسران] برشمرده است . تلقى اسلام ازاين مساله نشانگراهميت و جايگاه ويژه دعوت و تبليغ در فرهنگ دين است بدين جهت در آيه ديگرى از هدايتگرى و گمراه كردن انسانها تعبير به حيات بخشيدن و ميراندن شده است :
من قتل نفسا بغير نفس اوفساد فى الارض فكانما قتل الناس جميعا ومن احياها فكانمااحياالناس جميعا . 4
هر كس انسانى را بدون ارتكاب قتل يا فساد در زمين بكشد چنان است كه گويى همه انسانها را كشته و هر كس انسانى رااز مرگ رهايى بخشد چنان است كه گويى همه مردم را زنده كرده است .
اگر چه مفهوم ظاهرى آيه همان حيات و مرگ مادى است ولى در روايات متعددى اين آيه به حيات و مرگ معنوى يعنى گمراه ساختن يك نفر يا نجات اواز گمراهى تفسير شده است . 5 .
در ترازوى سنجش ارزشها دعوت به هدايتگرى تبليغ وابلاغ از همه سنگين تر و پربهاتراست ازاين روى پيامبراكرم[ ص] به على[ ع] در موقع اعزام ايشان به سوى يمن فرمود:
يا على ! لا تقاتلن احدا تدعوه الى الاسلام وايم الله لان يهدى الله عزوجل على يدك احدا خير لك مما طلعت عليه الشمس و غربت . 6 ...
اى على ! مبارزه را با كسى آغاز نكن مگر آن كه پيش از آن او را به اسلام دعوت نمائى و به خدا سوگند اگر با دست توانسانى هدايت يابد بهتراست از آنچه خورشيد بر آن طلوع و غروب مى نمايد.
و در همين راستااست كه اميرالمومنين[ ع] فرمود:
ومااعمال البر كلها والجهاد فى سبيل الله الامر بالمعروف والنهى عن المنكرالا كنفثه فى بحر لجى . 7
تمام كارهاى نيك و حتى جهاد در راه خدا در برابرامر به معروف و نهى از منكر چون آب دهان است در برابر درياى پهناور.
بنابراين دعوت به ارزشها (تبليغ ) و پياده كردن آنها در صحنه زندگى انسانها ( امربه معروغ و نهى از منكر)ازاساسى ترين و ارزشمندترين وظايف امت اسلام است .اين وظيفه به دو گونه قابل انجام است :
1. فردى .
هر فردى ازاعضاء جامعه اسلامى موظف و مكلف است كه مردم را به خوبيها دعوت وامر كند واز منكرات و زشتيها نهى و جلوگيرى نمايد.
2. گروهى .
علاوه براين كه همه افراد جامعه مسوول يكديگرند ضرورى است كه گروهى تحت نظر سازمان و تشكيلاتى باشند و با برنامه ريزى دقيق و همه جانبه به دعوت و تبليغ ارزشهاى دينى بپردازند واجراى ارزشهاى دينى را در زندگى مردم به عهده بگيرند. قرآن ازاين عده و گروه به نام[ امت] ياد كرده است :
ولتكن منكم امه يدعون الى الخير ....
ازاين آيه روشن مى شود كه همواره بايد در جامعه اسلامى گروهى آماده و مسلح به سلاح علم وايمان آگاهى و بصيرت باشند و به مساله دعوت و تبليغ مردم همت بگمارند وازاخلاق و عقايد مردم حراستت و پاسدارى نمايند و با هر منكر و فسادى كه مانع اجرا و گسترش ارزشهاى دنى است بستيزند به همين جهت است كه مى بينيم بااين كه دراسلام جهاد بسيار پراهميت است و جنبه حياتى براى مسلمانان دارد و تخلف از آن ننگ و گناه بزرگ به شمار مى رود ولى در مواردى كه ضرورت ايجاب نمى كند كه همه در ميدان نبرد شركت كنند نبايد همگى در صحنه نبرد شركت كنند بلكه لازم است گروهى فريضه جهاد راانجام دهند و گروه ديگرى احكام و معارف اسلامى را فرا بگيرند و به جنگ ديو جهل بشتابند و وظيفه مقدس
تبليغ و نشراحكام دينى را به انجام برسانند قرآن در اين زمينه مى فرمايد :
.... فولا نفر من كل فرقه منهم ليتفقهوا فى الدين ولينذروا قومهم اذا رجعوااليهم لعلهم يحذرون . 8
چرااز هر گروهى دسته اى به سفر نروند تا دانش دين خويش را بياموزند و چون بازگشتند مردم خود را هشدار دهند باشد كه از زشتكارى حذر كنند.
امام صادق[ ع] در ذيل آيه شريفه :
ومما رزقناهم ينفقون .
بيان مى دارند:
اى ومما علمناهم يبثون . 9
يعنى از آنچه به آنان آموختيم به ديگران بياموزند.
امام صادق[ ع] فرمود:
علماءشيعتنا مرابطون فى الثغرالذى يلى ابليس و عفاريته يمنعونهم عن الخروج على ضعفاء شيعتنا وعنم ان يتسلط عليهم ابليس وشيعه النواصب الا! فمن انتصب لذلك من شيعتنا كان افضل ممن جاهدالروم ...الف الف مره لانه يدفع عن اديان محبينا و ذلك يدفع ابدانهم . 10
دانشمندان پيروان ما همانند مرزدارانى هستند كه در برابر لشكر ابليس صف كشيده اند واز حمله كردن آنها به افرادى كه قدرت دفاع از خود ندارند جلوگيرى مى كنند. آگاه باشيد! هركس از شيعه ما خود را به اين مرزدارى برگمارد مقامش از كسانى كه با روميان جهاد كردند و... هزار هزار بار بالاتراست بدان جهت كه اين مرزداراز دين دوستان ما دفاع مى كند در صورتى كه آنان از بدن ايشان دفاع مى كنند.
باالهام ازاين تعاليم است كه مى بينيم در طول تاريخ اسلام همواره جمعى و به تعبير قرآن :[امتى] در خطر مقدم مبارزه با جهل و فساد قرار گرفته وازارزشهاى دينى حمايت و حراست نموده اند.
طلايه داران تبيلغ در تاريخ پرفراز و نشيب اسلام و تشيع عالمان راستينى بوده اند كه با در نظر گرفتن شرايط حاكم بر مردم و جامعه با اشكال گوناگون به تبليغ دست يازيده و با عشق و سوز به هدايت ديگران پرداخته اند.
در رابطه با مساله تبليغ بويژه منبر وارشاد به طريق معمول دو گونه نگرش وجود دارد:
در باور گروهى عالم دين وظيفه ندارد سراغ مردم برود واحكام و معارف دين را به آنان بياموزد بلكه اين وظيفه مردم است كه به عالمان دين رجوع كنند و درس دين بياموزند.
صاحبان اين انديشه مساله تبليغ و منبر را دون شان علما مى دانند و آن را منافى با قداست و حرمت عالم و فقيه مى شناسد.امام خمينى رضوان الله تعالى عليه درباره اين تصور غلط و ناپسنداين گروه چنين مى فرمايد:
[ممكن است دستهاى ناپاكى با سمپاشيها و تبليغات سوء برنامه هاى اخلاقى واصلاحى را بى اهميت وانمود كرده منبر رفتن براى پند و موعظه را با مقام علمى مغاير جلوه دهند...امروز در بعضى حوزه ها شايد منبر رفتن و موعظه كردن را ننگ بدانند! غافل ازاين كه حضرت امير عليه السلام منبرى بودند و در منابر مردم را نصيحت فرموده ... و راهنمايى مى كردند. سايرائمه[ ع] نيز چنين بودند]. 11
البته تفكر غالب حوزه هاى علميه بويژه طلاب و فضلاى جوان و دلسوز براين است كه براى تبليغ و منبر و دعوت مردم به سوى معارف واحكام دينى ارزشى اساسى قائلند و تبليغ را يك فن و هنر دانسته و مبلغ را يك هنرمند متخصص به حساب مى آورند.
در باوراين طايفه از حوزويان كه طيف وسيع و گسترده اى هستند تبليغ جانمايه رسالت انبياى الهى است و شعار همه پيامبران در طول تاريخ اين بوده است كه :
ابلغكم رسالات ربى وانا لكم ناصح امين . 12
رسالتهاى پروردگارم را به شماابلاغ مى كنم و من خيرخواه امينى براى شما هستم . و به فرموده اميرالمومنين ( ع ) :
.... فبعث فيهم رسله وواتراليهم انبيائه ليستادوهم ميثاق فطرته و يذكروهم منسى نعمه و يحتجوا عليهم بالتبليغ . 13 ...
خداوند پيامبرانش را در ميان آنان مبعوث كرد و پى درپى رسولان خود را فرستاد تا
پيمان فطرت رااز آنان مطالبه كنند و نعمتهاى فراموش شده را به ياد آنان آورند و باابلاغ دستورات خدا حجت را بر آنان تمام كنند.
مبلغان راستين و درد آشنا نيز درانجام رسالت خود به سوى مردم حركت مى كنند و مانند رسول اكرم ( ص ) :
طبيب دوار ربطبه قدااحكم مراهمه واحمى مواسعه يضع حيث الحاجه اليه من قلوب عمى و آذان صم والسنه بكم متتبع بدوئه مواضع الغفله ومواطن الحيره. 14
او طبيبى است سيار كه با طب خويش همواره به گردش مى پردازد. مرهمهايش را به خوبى آماده ساخته حتى براى مواقع اضطرار و داغ كردن محل زخمها ابزارش را گداخته است براى قلبهاى نابينا گوشهاى ناشنوا و زبانهاى گنگ با داروى خود در جستجوى بيماران فراموش شده و سرگردان است!
اين دستورالعمل على ( ع ) را در پيش روى خود دارند كه فرمود:
مااخذالله على اهل الجهل يتعلموا حتى اخذ على اهل العلم ان يعلموا . 15
خداوند پيش از آن كه ازافراد نادان پيمان بگيرد كه دنبال علم و دانش بروند از علما و دانشمندان پيان گرفته است كه به آنان علم بياموزند.
آرى حوزه هاى علميه در خود مشعلداران هدايتى را جاى داده است كه در نشر و تبليغ آموخته هاى خود هيچ گونه بخل وامساكى ندارند و هيچ گاه راض به تاريك دلى ديگران نمى شوند و آنان را در بى راهه هاى باطل و گمراهى و بى خبرى رها نمى كنند و به اين فرمايش رسول خدا[ص] جامعه عمل پوشيده اند كه فرمود:
مااتى الله عالما علما الااخذ عليه الميثاق مااخذ على النبيين ان يبينه للناس و لايكتموه . 16
خداوند به هيچ عالمى دانش نداده است مگر آن كه ازاو همان پيمانى را گرفت كه از پيامبران گرفته است كه مسائل را براى مردم بيان كنند و كتمان نكنند.
مبلغان وظيفه شناس و داعيان الى الله نه تنها حقيقت را كتمان نمى كنند بلكه در هر فرصتى از سنگر تبليغ اهداف شوم فرهنگ وارداتى شرق و غرب را نشانه مى روند و جلو هجوم افكار بيگانه را سد مى كنند و بازيگران و ملعبه گران دين را به مردم معرفى مى نمايند و چهره كريه آنان را به مردم مى نمايانند و براين باورند كه : محراب و مسجد و منبر سنگرهاى پربركتى است كه از قديم الايام پايگاه نشرانديشه هاى دينى بوده است اماامروز ضمن حفظ اين سنگرها سنگرهاى جديد ضرورى است . واز كانالهاى متعددى كه به بركت انقلاب اسلامى در خدمت حوزه و مبلغان اسلامى قرار گرفته است بهترين استفاده ار در معرفى چهره اسلام ناب محمدى[ ص] بايد كرد.
شايسته است امروز حوزويان بيش از گذشته به تبليغ بها بدهند و آن را جزء برنامه هاى اصلى خود قرار بدهند. نيروهاى متخصص توانمند بپرورانند تا بتوانند همگام با زمان در برابرامواج تبليغات جهانى عليه اسلام وارزشهاى دينى حركت كنند و طوفان تبليغات دشمنان را با كشتى نجات خويش درهم بشكنند.
از آن جهت كه تبليغ كار پرارزش و پراهميتى است كه از سويى ديگر در ديد مردم مبلغ تجسم اسلام وارزشهاى مكتبى شناخته مى شود بر آن شديم كه دراين نوشته به برخى از ويژگيهاى مبلغان اشاره كنيم .
اخلاق مبلغ
لياقت و تقوا
سنگ زيرين شخصيت اخلاقى هرانسانى كه در وادى انسانيت و معرفت گام نهاه و در مسيرارزشهاى الهى قرار گرفته تقوا و خويشتن بانى اوست . تقوا در سلسله ارزشها مقام نخست و برتر را داراست :
التقى رئيس الاخلاق . 17
تقوا و پرهيزگارى در راس همه شايستگيهاى اخلاقى است .
در ترازوى نظام ارزشى اسلام تقوا سنگين ترين وزن را دارد و متقى در پيشگاه خداوند داراى مقام والا و گرامى است :
ان اكرمكم عندالله اتقيكم .
تقوا هم سرچشمه ايمان است و هم ايمان و هدايت ازاو بر مى خيزد:
هدى للمتقين .
روح حركت پيامبران الهى و جانمايه كلام آنان است :
فاتقواالله واطيعون . 18
مبلغان دين خود بايد در صراط هدايت باشند تا بتوانند به هدايت ديگران عزم كنند. حضرت اميرالمومنين[ ع] مى فرمايد:
من نصب نفسه للناس اماما فليبدا بتعليم نفسه قبل تعليم غيره ... 19
كسى كه خود را در مقام پيشوايى مردم قرار مى دهد بايد پيش از آن كه به تعليم ديگران بپردازد به تعليم خويش بپردازد...
ذات نايافته از هستى بخش
كى تواند كه شود هستى بخشى
قطعه ابرى كه بود زآب تهى
كى تواند كه كند آب دهى
ازاين روى خداوند به پيامبراكرم[ ص] در آغاز رسالت تبليغى اش مى فرمايد:
ياايهاالنبى اتق الله ولا تطع الكافرين والمنافقين . 20
اى پيامبر! تقواى الهى را پيشه كن و با كافرين و منافقين سازش نكن .
بدينسان مى يابيم كه لياقت و تقواى مبلغ در راس همه خصوصيات و صفات اخلاقى او قرار دارد و نظام تبليغ حوزه و دست اندركاران امور تبليغات بايستى به اين مهم توجه داشته باشند و به گونه اى اين مساله حساس را تنظيم كنند كه افراد با صلاحيت و داراى شرايط علمى و عملى لازم به تبليغات جذب شوند وافراد فاقد صلاحيت و شايستگى لازم كنار زده شوند.
در گذشته بزرگان حوزه به هر كس اجازه تبليغ و منبر رفتن را نمى دادند و تا شايستگى افراد را احراز نمى كردند به تبليغ اعزام نمى نمودند. يكى از بزرگان درباره روش مرحوم آيه الله عبدالكريم حائرى مى گويد:
[...مرحوم حاج شيخ مردى بسيار روشن و فكور بود و درامور بسيار خوب مى انديشيد مثلا در همين مساله تبليغ و منبر رفتن درست است كه ازاصل مساله حمايت مى كردند اما راضى نبودند هر كس با هر قدر معلومات و هرگونه شرايط منبر برود.ايشان تا به افراد از هر لحاظ اطمينان پيدا نمى كرد اجازه منبر رفتن و تبليغ را نمى داد. به اين جهت افراد راامتحان مى كرد و] 21 ...
خوب است همين روش در حوزه هاى زمان ما نيز زنده شود و لياقت و شايستگى افرادارزيابى گردد آنگاه اعزام آنان به تناسب شرايط صورت بگيرد.
البته در بعضى از نهادهاى تبليغى اين روش در سطح محدودى وجود دارد كه كافى و فراگير نيست .
اخلاص
اخلاص ازاركان اخلاقى مبلغ دينى است .اعتماد واتكاى به خدا و نفى روحيه دنيا طلبى و... بايد راس هرم زندگى طالب علم و مبلغ باشد. اگر طالب علمى دين و دانش فرا گيرد تا[ دنيا] به دست آورد به همان دنيا مى ارزد نه بيشتر. روحانى و مبلغى كه به انگيزه حيات جان وصفاى روان به حوزه اقبال كرده است نبايد گرفتار[ كسب نان] گردد و در پى[ نام و نشان] باشداگر مبلغ و هادى . بازرگانى است كه علم مى فروشد دنيا مى خرد مدرسه را با بازاراشتباه گرفته است و تا دير نشده بايد دنبال كسب حلال برود كه[ خسرالدنيا والاخره] نشود.
تبليغ از دقت و ظرافت ويژه اى برخورداراست . مبلغ راهنما و جلودار است .اگر مردم ديدنداين[ راهبر] خود[ ره بند] شده است و به جاى رهگشايى[ رهزن] گرديده است چه فكرى خواهند كرد؟
حيف است مناديان حقيقت و داعيان الى الله براى رسيدن به دنيا گردن به تيغ طمع بسپارند و براى دست يافتن به[ دانه] در[ دام] افتند.
چقدر كوته بين و دون همت است آن روحانى و مبلغى كه براى دست يازيدن به نان و نام دچار ذلت و ننگ شود و به فرموده على[ ع] او كه به بهشت مى ارزد خود را به دنيا مبادله و معامله كند 22 .
ازاين روى لازم است كه مبلغان سرمايه اصلى و محرك اساسى خود را با توجه و توكل به خدا قرار دهند واين متاع گرانبها وارجمند را ارزان نفروشند.
امام جواد ( ع ) مى فرمايد:
الثقه بالله تعالى ثمن لكل غال و سلم الى كل عال . 23
اتكاى به خداوند قيمت هر متاع نفيس و نردبان براى رسيدن به هر مقام بلنداست .
سعى كنند كه تبليغ وسيله امرار معاش نگردد و به روش و سيره نوح[ ع] اقتدا كنند كه :
ومااسئلكم عليه من اجران اجرى الا على رب العالمين . 24
من هيچ مزدى در برابراين دعوت از شما نمى خواهم اجر من تنها بر پروردگار عالميان است .
تجربه نشان داده است كه اگر مبلغان در تبليغ خدانگر باشند و شعار:[مزد نطلبى] را كه حرف اول و آخر پيامبران الهى است سرلوحه كار خويش قرار بدهند خداوند نيز آنان را بى مزد نخواهد گذاشت و دنيا و آخرت آنان را تامين خواهد كرد.امام صادق ( ع ) مى فرمايند:
من ارادالحديث لمنفعه الدنيا لمن يكن له فى الاخره نصيب و من اراد به خيرالاخره اعطاه الله خيرالدنيا والاخره . 25
كسى كه حديث ما را براى سود دنيا بخواهد در آخرت بهره اى ندارد و هر كه آن را براى خير آخرت بجويد خداوند خير دنيا و آخرت به او عطا فرمايد.
كسى كه به منبر و تبليغ به عنوان منبع درآمد بنگرد در روايات به عنوان [المستاكل بعلمه] شديدا مورد نكوش قرار گرفته وائمه[ ع] از اين افراداظهار برائت و بيزارى جسته اند. در حديثى امام صادق[ ع] شيعيان را به سه دسته تقسيم كرده است كه يكى از آنها:
.... و فرقه احبونا و سمعوا كلامنا و لم يقصروا عن فعلنا ليستا كلواالناس بنا فيملاالله بطونهم نارا يسلط عليهم الجوع والعطش . 26
و گروهى اظهار دوستى با ما دارند و كلام و سخن ما را مى شنوند و چيزى از كارهاى ما را كم نمى گذارند اما هدفشان تامين زندگى دنياست به وسيله ما.اينگونه افراد كيفرشان آن است كه : خداوند درون آنان رااز آتش پر خواهد كرد و در قيامت گرسنگى و تشنگى را بر آنان مسلط خواهد نمود
گزيده سخن آن كه : تبليغ رسالت است نه حرفه و وسيله زندگى . مبلغ مانند:
رسولان الهى بايد نيت خود راازاهداف دنيايى و نفسانى مانند: حب دنيا جاه طلبى نام جويى و تشخص برترى جويى و ... پاكسازى كند و صفحه فكر و دل خود را بااوصافى مانند:اخلاص توكل اعتماد به خداوند بى نيازى از مردم دل نبستن به مال و منال ديگران و... بازسازى نمايد.
دراين صورت است كه خواهد توانست از دامهاى شيطانى كه در هرامى گسترده است برهد وانسانهاى دربند و گرفتار دنيا و ماديات را با تبليغ و دعوتش به سوى معنويات رهنمون گردد.
ايمان به هدف
ايمان به هدف روح رسالت انسان مبلغ است .اين حالت او رااز تنگ نظرى و سرگرمى به مسائل محدود بيرون مى آورد و به مسائل بااهميت و درجه اول متوجه مى سازد.
انسان معتقد به هدف مى كوشد تا جنبه هاى مثبت رسالت خود را تا سرحد امكان افزايش دهد واز جنبه هاى منفى آن بكاهد.اگر مبلغ ايمان و اعتقاد و به هدفش نداشته باشد همواره به زندگى خصوصى خود مى انديشد و پيش از آن كه به كيفيت عمل بينديشد به كميت آن فكر مى كند. در نهادانسانى كه اعتقاد به هدف ندارد علايق مادى به گونه اى رسوخ كرده كه هر چيزى را با مقياس سود و زيان خويش مى سنجد اماانسان معتقد به هدف فعاليتهايش در دل آن هدف اصلى اش قرار گرفته و همه رااز آن زاويه مى نگردازاين روى هر چه مشكلات در مسير آن هدف بيشتر شود اطمينان او به آن هدف بيشتر مى گردد بلكه خود همان مصائب رادليل نزديكى و وصول به هدف مى داند. قرآن مجيد وقتى حال مومنان راستين را بيان مى كند چنين مى فرمايد:
ولما راى المومنون الاحزاب قالوا هذا ما وعدناالله و رسوله و صدق الله و رسوله و ما زادهم الاايمانا و تسليما . 27
هنگامى كه مومنان لشكراحزاب را ديدند گفتند:اين همان است كه خداوند و رسولش به ما وعده فرموده و خدا و رسولش راست گفته اند. و اين موضوع جز بر ايمان
و تسليم آنان چيزى نيفزود.
على[ ع] هنگامى كه از فداكارى و سابقه مبارزاتى اش سخن مى گويد به [ ايمان و هدف] اشاره مى كند و مى فرمايد:
لقد كنا مع رسول الله صلى الله عليه و آله نقتل آباءنا وابناءنا واخواننا واعمامنا ما يزيد ذلك الاايمانا و تسليما . 28
در ركاب پيامبر[ص] آنچنان مخلصانه مى جنگيديم و براى پيشبرد حق و عدالت از هيچ چيز باك نداشتيم كه حتى حاضر بوديم پدران و فرزندان و برادران و عموهاى خويش را دراين راه ( اگر بر خلاف حق باشند) نابود كنيم .اين پيكار بر تسليم وايمان ما مى افزود...
بنابراين اگر هدف الهى باشد وايمان واعتقاد به آن وجود داشته باشد هيچ مشكلى رهرو رااز هدفش باز نمى دارد بلكه او را در هدفش راسخ تر و جدى تر به پيش مى برد. به همين جهت است كه خداوند يكى از ويژگيهاى رسول اكرم[ ص] را دراين مى شمارد كه او مومن به هدف و آرمانش بود:
آمن الرسول بماانزل اليه من ربه .
پيامبر ايمان آورده به آنچه كه از طرف خداوند بر وى نازل شده است .
پيام آيه دراين است كه : رهبران و كسانى كه درامتداد خط انبياء حركت مى كنند پيش از هر چيز بايد به هدف و گفته و سخن خويش ايمان داشته باشند تا بتوانند منشا تحول در فكر و روح ديگران گردند.
مبلغان راستين كسانى هستند كه در مسير رسالت تبليغى خويش با تمام وجود مطلب و مدعاى خود را درك مى كنند وايمان قاطع به هدفى كه مردم را به آن فرا مى خوانند دارند.
قرآن مجيد در توصيف پيشوايان دينى و هدايتگران الهى بر دو نكته اساسى تكيه مى كند:
1.ايمان و هدف .
2. صبر واستقامت در راه آن .
وجعلناائمه يهدون بامرنا لما صبروا و كانوا باياتنا يوقنون 30
واز آنان پيشوايانى برگزيديم كه به فرمان ما مردم را هدايت مى كردند. به خاطراين كه شكيبايى نمودند و به آيات ما يقين داشتند.
واين درسى است به همه مبلغان كه پايه هاى يقين و باور خود را محكم كنند و به هدف و آرمان خويش مومن باشند واز مشكلاتى كه در طريق به ثمر رساندن تبليغ و دعوت آنان وجود دارد نهراسند.
استاد شهيد مطهرى چهره مصمم و قاطع امام خمينى[ ره] رااين گونه ترسيم مى كند:
... وقتى از پاريس برگشتم دوستانم پرسيدند: چه ديدى ؟ گفتم : چهارتا[ آمن] ديدم :
[آمن بهدفه] به هدفش ايمان دارد. دنيااگر جمع بشود نمى تواننداو رااز هدفش منصرف كنند.
[آمن بسبيله] به راهى كه انتخاب كرده ايمان دارد.
[آمن بقومه] به روحيه مردم ايران ايمان دارد.
و بالاخره بالاتراز همه:[ آمن بربه]. 31 ...
آرى تاايمان به هدف در روح و فكراين مبلغ و داعى الى الله استوار نگردد هيچ گاه نمى تواند فردى و يا جمعى را به حركت و تلاش به سوى كمال و رشد رهنمون گردد.
در پايان اين فصل به فرازى از پيام رهبر معظم انقلاب حضرت آيه الله خامنه اى مدظله العالى كه درباره ايمان حضرت امام رضوان الله تعالى عليه به هدفشان نوشته اند نظر مى افكنيم :
رهبر حكيم و فقيه كه عبدصالح والگوى مسلمانى بود خود پيشاهنگ اين حركت درايمان و عمل شد. واين ايمان جان او را چنان لبريز كرده بود كه توانست دلهاى بى ايمان و ظرفهاى تهى را از فيضان ايمان خود در صحنه عمل لبريز و سيراب كند و فروغ ايمان واميداو ديوارهاى قطور ياس و بى ايمانى را بشكافد و فضاى مبارزه و عمل را پر كند:
آمن الرسول بماانزل اليه من ربه . 32
هماهنگى در قول و عمل
مبلغ راستين و موفق كسى است كه با زبان عمل مردم را به ارزشها فرا خواند و كردارش مويد و مصداق گفتارش باشد. زبان عمل گوياترين زبانهاست . واز گفتار رساتر نافذتر موثرتر و صادقانه تراست . و چنين تبليغى در گوش و دل شنونده ماندگارتراست . چقدر زيبا و دلنشين است اگر حركات يك مبلغ جلوه گاه افكار واقوال او باشد و عملش آيينه علم و دانشش گردد. چقدر صخت و ناگواراست : چراغ افروختن و خود در تاريكى زيستن بر لب دريا نشستن واز تشنگى هلاك شدن نان انبان داشتن واز گرسنگى تلف شدن درس طبابت آموختن و خوداز بيمارى رنج بردن . عالم و مبلغى كه بگويد و عمل نكند مصداق روشن اين چنين افرادى است ازاين روى قرآن مجيد بهترين داعى الى الله رااين گونه شناساند:
و من احسن قولا ممن دعاالى الله و عمل صالحا و قال اننى من المسلمين . 33
چه كسى گفتارش بهتراست از آن كسى كه دعوت به سوى خدا مى كند و عمل صالح انجام مى دهد و مى گويد: من از مسلمينم و با تمام وجود اسلام را پذيرفته ام .
اين آيه بهترين گويندگان و مبلغان را كسانى معرفى كرده است كه داراى سه نشانه اند:
1. دعوت الى الله .
2. عمل صالح .
3. تسليم در برابر حق .
در حقيقت اين آيه رمز نفوذ مبلغ و داعى الى الله در ديگران و تسخير دل و جان آنان را دراين مى داند كه : بين گفته و رفتار وحدت و هماهنگى وجود داشته باشد. روشن است كه پيام هر چند رسا و شيوا باشد آنگاه موثر مى افتد كه در عمل پيام دهنده جلوه گر باشد و گرنه الفاظى بيش نخواهد بود و تنها به گوش جسم خواهد رسيد نه به گوش جان . به اين جهت است كه قرآن مجيد به عالمان بى عمل اينگونه خطاب مى كند:
اتامرون الناس بالبروتنسون انفسكم وانتم تتلون الكتاب الكتاب افلا تعقلون . 34
آيا مردم را به نيكى فرمان مى دهيد و خودتان رااز ياد برده ايد در حالى كه كتاب الهى را تلاوت مى كنيد. آيا تعقل نمى كنيد.
و در جاى ديگراز كسانى كه دوگانگى در گفتار و كردارشان دارند به عنوان چهره هاى منفور ياد مى كند و مى فرمايد:
لم تقولون مالا تفعلون كبر مقتا عندالله ان تقولوا مالاتفعلون ... 35
چرا مى گوييد آنچه را كه انجام نمى دهيد. گناه بزرگى است پيش خدا كه بگوييد و عمل نكنيد.
مبلغ بايد در تمام زواياى زندگى اش ارزشهاى اسلامى و دينى جلوه گر باشد و با عملش داعى الى الله باشد و درس عملى به ديگران بدهد. على[ ع] مى فرمايد:
علمواالناس الخير بغيرالسنتكم و كونوا دعاه لهم بفعلكم و الزمواالصدق والورع . 36
خير و خوبى را به مردم ياد بدهيد با غير زبانتان و آنان را به نيكوكارى دعوت نماييد بااعمال پسنديده خويش و همواره در عمل ملازم راستى و تقوى باشيد.
بى شك [ دو صد گفته چون نيم كردار نيست] و تاثيرى كه عمل درست و صحيح بر نفوس بشرى دارد قابل انكار نمى باشدازاين روى پيشوايان دينى از ما خواسته اند كه در عمل شيعه و رهرو راه آنان باشيم . شيعه آن است كه مشايعت و همراهى كند رهبران دينى والگوهاى الهى خود را. امام صادق ( ع) فرمود:
رحم الله قوما كانوا سراجا و منارا كانوا دعاه الينا باعمالهم مجهود طاقتهم . 37
خداوند رحمت خويش را نصيب مردمى مى كند كه مانند چراغ فروزان و مشعل سوزان راه ديگر را روشن ساختند و با كردار خويش مردمان را به راه ما فرا خواندند و با تمام توان و قدرت عملى خود حق را شناساندند.
امام خمينى رضوان الله تعالى عليه درباره كاربرد و تاثير تبليغ عملى چنين مى فرمايد:
[... در بعضى از شهرستانهايى كه تابستانها به آنجا مى رفتم مى ديدم اهالى آن بسيار مودب به آداب شرع بودند. نكته اش اين بود كه عالم صالح و پرهيزكارى
داشتند.اگر عالم با ورع و درستكارى در يك جامعه يا شهر واستانى زندگى كند همان وجوداو باعث تهذيب و هدايت مردم آن سامان مى گردد اگر چه لفظا تبليغ وارشاد نكند]. 38
به همان نسبت كه رفتار نيك و عمل درست يك عالم و مبلغ تاثير مثبت در روحيه مردم مى گذارد عمل و كردار ناهماهنگ با قول و گفته او نيز تاغثير منفى درافكار وانديشه هاى مردم خواهد گذاشت . به خاطر اهميت اين موضوع است كه در روايات مجازات و كيفر عالمان و مبلغان بى عمل به گونه سخت و دردناكى بيان شده است . پيامبر اكرم(ص) فرمود:
رايت ليله اسرى بى الى السماء قوما تقرض شفاههم بمقاريض من نارثم ترمى فقلت : يا جبرئيل ! من هولاء؟
فقال : خطباءامتك يامرون الناس بالبر و ينسون انفسهم و هم يتلون الكتاب افلا يعقلون . 39
در آن شب كه مرا در آسمان سير دادند گروهى را ديدم كه لبهاى آنان را با قيچيهاى آتشين مى برند و پرتاب مى كنند.
گفتم :اى جبرئيل !اينان كيانند؟
گفت : خطيبان و واعظان امت تواند كه مردمان را به نيكوكارى فرا مى خوانند و خو را فراموش مى كنند در حالى كه قرآن را مى خوانند. آيا تعقل نمى كنند؟
در پايان اين فصل يادآور مى شويم كه يكى از مصاديق روشن عمل به گفتار يك مبلغ آن است كه نسبت به خويشان و نزديكان خود در مسائل تربيتى حساسيت بيشترى داشته باشد و سازندگى را نخست از خود و سپس ازاقوام و در مرتبه سوم از مردم شروع كند. و شايدازاين جهت باشد كه خداوند به پيامبراكرم[ ص] مى فرمايد:
وانذر عشيرتك الاقربين . 40
بلند طبعى و آزادى
از امورى كه رعايت آن بر مبلغان لازم و ضرورى است طبع بلند و همتى
والاست . شايسته است كه مبلغ شخصيت واقعى و حقيقى خويش را در سايه استغناى طبع شكوفا سازد واز هر چه رنگ تعلق و وابستگى دارد رها گردد و همواره سر بلند و سرافراز همچون سرو باشد.
طبع بلند و همت والا معيارارزش انسان است . على(ع) فرمود:
قدرالرجل على قدر همته . 41
ارزش هرانسانى به اندازه همت اوست .
مرغ با پر مى پرد تا آشيان
پر مردم همت است اين را بدان
در بينش يك مبلغ بايداين اصل مسلم باشد كه خداوند براى رفع حاجت بنده اش كافى است :
اليس الله بكاف عبده . 42
اگراين اساس استوار گردد انسان هيچ گاه به دنائتهايى همچون : تعلق و چاپلوسى و در يوزگى تن نمى دهد. چنين كسى از بندها رهيده و بندگى خدا را به جان خريده است .
بند بگسل باش آزاداى پسر
چند باشى بند سيم و بند زر
مبلغ و روحانى كه با مردم حشر و نشر دارد بايد عزت آقايى آزادگى و بى نيازى خود را در تمام مراحل تبليغ پاس بدارد و بهر دونان ثناگر دونان نگردد. متاع گرانبهاى دانش خوى را در پاى هوى و هوسها ضايع نسازد. در سايه توانمندى عقل و قدرت ايمان آزمنديهايش را مهار كند واز بند ذلت و خوارى كه از طمع بر مى خيزد برهد.
عالم دين و مرد روحانى بايد طبعى منيع داشته باشد و به پستى نگرايد و همچون قله ساران بلند و سربلند و بى نياز.
طلبه و عالم بايد مقام روحى و متاع معنوى خود را در برابر آنچه در دست مردم دنياداراست پست نكند و چشم به دست مردم و دل نگران خوشيها وامور مادى مردم نباشد سرافراز باشد و آزاد و در عين حال فروتن و متواضع . 42 ...
شجاعت وصلابت
از صفات مبلغان اين كه : دراظهار حق و زدودن باطل شجاع و با شهامتند همواره حريم ارزشهاى مكتب را با كمال قوت و قاطعيت پاسدارى مى كنند در آشكار كردن حقايق گرفتار مصلحت نمى شوند هيچ گاه در گفتارشان گرفتار سستى و سازش نمى گردند با ظلم مى ستيزند واز هرگونه مسامحه و مصالحه با آنان گريزانند و با كمال توانمندى و صلابت در برابر منكرات و ناشايستگيها مى ايستند.
مردان فضيلت و مناديان حقيقت همواره از دلى شجاع و قلبى مطمئن و روحى باشهامت برخور دارند.ايمان و معنويت چونان كوهى عظيم است كه آنان بدان پشت داده اند.كسى كه به داعى حق وايمان و به شور فضيلت و اصلاح در جامعه به پا مى خيزد بايداز چنين روحيه اى برخوردار باشد. عالم دينى اگر جبان و بزدل باشد حقايق و نواميس دينى را پاسدارى نمى تواند كرد. مردمان نبايد دوراينگونه كسان را بگيرند زيرااينان نمى توانند باورهاى دين خدا و دژهاى حقوق توده را به هنگام مهاجمات پاس دارند 44
توانايى و توانمندى در گفتار و قاطعيت درابلاغ و تبليغ از ويژگى پيامبران الهى است كه قافله سالار كاروان تبليغ بوده اند. خداوند به يحيى[ ع] كه يكى از پيامبران صاحب كتاب و رسالت بوده است چنين خطاب مى كند:
يا يحيى ! خذالكتاب بقوه . 45
اى يحيى ! كتاب و برنامه هدايت را با نهايت جديت و قوت اراده برگير.
و همين تعبير نيز درباره حضرت موسى (ع) آمده است :
و كتبنا له فى الالواح من كل شى موعظه و تفصيلا لكل شى فخذها بقوه . 46
و براى او (موسى ) درالواح اندرزى از هر موضوعى نوشتيم و بيانى از هرچيزى كرديم پس آن را با حديت بگير و به قوم خود بگو.
خداوند به پيامبر حق فرمان مى دهد:
فاصدع بما تومر واعرض عن الجاهلين . 47
آشكارا آنچه ماموريت دارى بيان كن واز مشركين روى گردان .
مبلغان بايد در رساندن پيام حق مظهر و خودكم بينى به دور باشند و پرچم تبليغ را با عزمى آهنين واراده اى فولادين بر دوش كشند.
بر وارثان انبياء و مبلغان ارزشها روا نيست كه شاهد صحنه هايى باشند كه حقى در آن پايمال و يا حدى ضايع مى گردد. على (ع) فرمود:
لايضييع لله حد وانا حاضر . 48 ...
مبلغان راستين در بيان رسالت تبليغى از هرگونه مريد بازى و ملاحظه كارى بر كنارند و در هيچ شرايطى ضابطه را فداى رابطه نمى سازند و در برابر منكرات و مفاسد موضوع مثبت و پويا دارند واز هرگونه بى تفاوتى و سهل انگارى كه مايه جرات مفسدان و توطئه گران مى شود بدورند
على(ع) براى كسانى كه سمت رهبرى و پيشوايى فكرى و عملى مردم را به عهده مى گيرند سه صفت بزرگ را ضرورى و لازم مى شمارد:
لايقيم امرالله سبحانه الا من لايصانع و لايصانع و لايضارع و لايتبع المطامع . 49
فرمان خدا را تنها كسى مى توانداجرا كند كه سازشكار نباشد و به روش اهل باطل عمل نكند و پيرو فرمان طمع نگردد.
اين فصل را با ذكر فرازى از گفتارامام امت رضوان الله تعالى عليه كه مظهر شجاعت شهامت صراحت و قاطعيت بود پايان مى بريم :
از شهيد بزرگوار آيه الله سعيدى چنين نقل شده است :
[... يك روز رفتم پيش ايشان ( امام خمينى ) گفتم : آقا! ممكن است بعضى ها شما را تنها بگذارند... و نه تنها طرف شما دولت ايران و ديگران هستند بلكه دولت بزرگ آمريكاست .
ايشان فرمودند:اگر جن وانس يك طرف و من طرف ديگر باشم بدون ترس و واهمه حرف خود را مى زنم]. 50
خوش برخوردى
از جمله ويژگيهاى مبلغان آداب پسنديده واخلاق شايسته است .
آراستگى به اخلاق نيك و دورى از صفات ناشايست و خويهاى ناپسنداز همه كسى سزاواراست ولى بر طلايه داران دانش دين و آنان كه نشان دين بر پيشانى دارند و گفتار و كردارشان به حساب مى كتب واهل بيت[ ع] گذاشته مى شود سزاوارتر و ضرورى تراست .
امام صادق[ ع] به شخصى كه خود رااز دوستان اهل بيت[ ع] مى دانست ولى گرفتارانحراف دراخلاق و عمل بود فرمود:
ان الحسن من كل احد حسن وانه منك احسن لمكانك مناوان القبيح من كل احد قبيح وانه منك اقبح . 51
نيكى از هركسى شايسته است واز تو شايسته تر زيرا تو خود را به ما وابسته مى دانى و بدى از هر كه باشد بداست ولى از تو بدتر.
به حسن خلق توان كرد صيداهل نظر
به آداب و دانه بگيرند مرغ دانارا
برخورد نيك مبلغان زمينه تاثير سخنان آنان را فراهم مى كند زيرا رابطه مستقيم بين حسن خلق و پذيرش سخن وجود دارد. على[ ع] فرمود:
اذااحسن الخلق لطف النطق . 52
آنگاه كه خوى واخلاق نكو باشد سخن و گفتار دلنشين گردد.
اصولااگر بذر علم در سرزمين وجود كسى درست پاشيده شود و نهاد دانش در دل شخصى درست غرس گردد محصول و ثمره اش جز[ حسن خلق] و برخورد نيك نخواهد بود و به عكس جهل و نادانى است كه آثارى همچون : زشت خويى و بداخلاقى را به دنبال خواهد داشت .
على[ ع] دراين رابطه مى فرمايد:
الخلق المذموم من ثمارالجهل . 53
اخلاق ناپسند برخاسته از جهل و نادانى بشراست .
حوزويان كه بار امانت تبليغ را بر دوش نهاده اند در راس برنامه تبليغى خود
مى بايست گفتار نيك واخلاق حسنه را قرار دهند تا بتوانند راهى به دل ديگران بگشايند و پيام اسلام را به درون قلعه جانها برسانند.
خداوند به حضرت موسى و هارون عليهماالسلام كه قصد هدايت و تبليغ فرعون را داشتند مى فرمايد:
اذهباالى فرعون انه طغى فقولا قولا لينا لعله يتذكراويخشى 54
به سوى فرعون برويد كه او طغيان كرده است . بااو با نرمى سخن بگوييد شايد پندگيرد يا بترسد.
به شيرين زبانى و لطف خوشى
توانى كه پيلى به مويى كشى
برخورد نيك جاذبه آفرين است و با حسن خلق سريعتر و بهتر مى تواند بذر محبت به دلها افكند. امير المومنين (ع) فرمود:
من حسن خلقه كثر محبوه وانست النفوس به . 55
كسى كه نيك خلق باشد دوست داران فراوانى خواهد داشت وانسانها به اوانس خواهند گرفت .
قرآن مجيد پيامبراكرم(ص) را با [خلق عظيم] ستوده است وازاو به عنوان (اسوه حسنه) ياد كرده است و راز موفقيت و رمز پيروزى او را در همين صفت مى داند:
فبما رحمه من الله لنت لهم ولو كنت فظا غليظ القلب لا نفضوا من حولك . 56
به سبب رحمت الهى در برابر آنان نرم و مهربان شدى واگر خشن و سنگدل بودى از گرد تو پراكنده مى شدند.
و نيز درباره برخوردانسانى و نيك حضرت ابراهيم مى گويد:
قال سلام عليك ساستغفر لك ربى انه كان بى حفيا . 57
گفت : تو را سلامت باد.از پروردگارم برايت آمرزش خواهم خواست زيرااو بر من مهربان است .
از اين آيات چنين استفاده مى شود كه مبلغ بايد كاملا براعصاب خود مسلط باشد تا بتواند به درستى و شايستگى در برابر واكنش دعوت و تبليغش برخورد كند
چنانچه حضرت ابراهيم با نهايت بزرگوارى در برابر آزر بت پرست گفت: [ سلام عليك] .
اين سلام ممكن است توديع و خداحافظى باشد كه با گفتن آن ابراهيم آزر را ترك كرد و ممكن است سلامى باشد به عنوان ترك دعوى چنانكه درجايى ديگر قرآن مى فرمايد:
واذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما 58 .
اين روش به ما مى آموزد كه براى هدايت ديگران و نفوذ در درون جان آنان بايد قبل از توسل به خشونت از منطق محبت واحترام استفاده نمود.البته ممكن است برخورد ملايم و مهرآميز در دل سياه و سخت منحرفان اثر نكند امااصل حاكم بر روح تبليغ همان روح محبت وانسان دوستى و خوش برخوردى است
حلم و شرح صدر
از شرايط لازم و كارساز براى يك مبلغ دينى واز وظايف نخستين يك داعى الى الله سعه صدراست .
راغب مى نويسد:
[ الحلم ضبط النفس والطبع عن هيجان الغضب].
كنترل نفس و طبيعت را به هنگام هجوم غضب حلم گويند و متصف به اين حالت را حليم نامند. دراخلاق ناصرى آمده است :
حلم آن است كه نفس را طمانينتى حاصل شود كه غضب به آسانى تحريك او نتواند كرد واگر مكروهى بدو رسد مغلوب نگردد و در شغب نبايد 59
راغب در معناى شرح صدر مى نويسد:
[ اصل الشرح لسطاللحم و نحوه ... منه شرح الصدراى بسطه بنورالهى و سكينه من جه الله و ورح منه].
ريشه لغوى[ شرح] پهن كردن و گسترش گوشت و ماننداوست ... و شرح صدر يعنى روح و جانى كه به نورالهى و آرامش خدايى گسترش پيدا كرده است .
استاد شهيد مطهرى بين شرح صدر و سعه صدر فرق گذاشته اند واين دو كلمه را
متفاوت دانسته اند:
[... در هر جايى كه شرح صدر باشد سعه صدر هست اما هر سعه صدرى را نمى توان شرح صدر ناميد... هر جا كه شرح باشد قهرا توسعه هم هست ولى هر جا كه توسعه باشدالزاما شرح نيست]. 60
اينجا در صدد تحقيق درباره اين موضوع نيستم . به اين اندازه اكتفا مى كنيم : كه حلم سعه صدر شرح صدر دريا دلى ظرفيت وسيع روحى پرحوصلگى و... همه نشانه كمال روحى يك انسان است و قرآن دراين باره مى فرمايد:
فمن يردالله ان يهديه بشرح صدره للاسلام فهو على نور من ربه و من يردان يجعل صدره ضيقا حرجا كانما يصعد فى السماء . 61
آن كس را كه خدا بخواهد هدايت كند سينه اش را براى پذيرش اسلام گشاده مى سازد و آن كس را كه بخواهد گمراه سازد سينه اش را آنچنان تنگ مى سازد كه گويا مى خواهد به آسمان بالا رود.
اين صفت روحى براى كسانى كه رياست مديريت رهبرى و هدايت ديگران را به عهده دارندازاهميت بيشترى برخورداراست .
اگر مبلغ در برنامه تربيتى و هدايتى اش ازاين نعمت الهى برخوردار نباشد درانجام رسالت تبليغى اش ناكام خواهد ماند و بار امانت دعوت و تبليغش را به سر منزل مقصود نخواهد رساندازاين روى خداوند به رسول اكرم[ ص] مى فرمايد:
الم نشرح لك صدرك و وضعنا عنك و زرك الذى انقض ظهرك . 62 ...
آيا ما سينه تو را گشاده نساختيم ؟ و بار سنگين رااز تو برنداشتيم ؟ همان بارى كه سخت بردوش تو سنگينى مى كرد.
مفسرين گفته اند: دراينجا خدا به پيغمبراكرم[ ص] منت مى گذارد يعنى اين نعمت سنگين و بزرگ راادآورى مى كند.اين خود دليل بر اهميت اين صفت نيك و شايسته است . حضرت موسى[ ع] آنگاه كه ماموريت دعوت و تبليغ پيدا مى كند در آغاز حركت وانجام ماموريتش همين صفت رااز خداوند طلب مى كند:
رب اشرع لى صدرى و يسرلى امرى واحلل عقده من لسانى يفقهوا قولى. 63
به هر نسبتى كه مديريت و حوزه كاراجتماعى انسان وسيع تر باشد به اين خصلت:[ سعه صدر] بيشتر نيازنداست . مبلغان اسلامى از آن جهت كه حوزه فعاليت و تلاششان توده مردم است و باافراد متفاوت و گوناگونى برخورد دارند به اين صفت اخلاقى نيز نياز بيشترى دارند.
شايسته مبلغان است كه تحمل نظر مخالف را داشته باشند وازانتقاد ديگران نرنجند با مسائل و واقعيات جارى زمان با وسعت نظر بينديشند و هيچ گاه در برابراظهارنظر ديگران وقار و متانت خود رااز دست ندهند.
على(ع) حلم و بردبارى و سعه صدر را براى عالمان زينت دانسته اند:
الحلم زينه العلم . 64
راس دانش را حلم مى دانند:
راس العلم الحلم . 65
علم بدون حلم را درخت بى ثمر مى دانند:
لن يثمرالعلم حتى يقارنه الحلم . 66
كارآيى مبلغ هنگامى روشن مى شود كه درياى علم و حلم را به هم بياميزد واز عمق اين درياى پهناور لولو و مرجان مواعظ و نصايح سازنده را به ديگران ارزانى دارد.
از جلوه هاى شرح صدر و حلم اين دستور قرآن است كه خداوند به پيامبر[ص] مى دهد و نموداين صفت را روشن مى سازد:
خذالعفو وامر بالعرف واعرض عن الجاهلين . 67
عفو را پيشه كن و به نيكى فرمان ده واز جاهلان اعراض كن .
دراين آيه به سه وظيفه از وظايف مبلغان اشاره شده است :
... سومين وظيفه آن كه : در برابر جاهلان بردبار و حليم باشند زيرا همواره در راه تبليغ افراد لجوج و جاهل كوتاه فكر وجود دارند كه مبلغ را آماج تهمتها و شايعه ها قرار مى دهند. راه پيروزى براين گونه افراد گلاويز شدن با آنان نيست بلكه كارسازترين راه تحمل و حوصله است .
در همين راستاست كه قرآن مجيد ما را به اسوه هاى حلم و بردبارى متوجه مى سازد:
ان ابراهيم لحليم اواه منيب . 68
ابراهيم بردبار و نازكدل و فرمان برداراست .
قالوا يا شعيب ...انك لانت الحليم الرشيد . 69
گفتنداى شعيب ... به راستى تو مردى بردبار و خردمند هستى .
بدينسان نتيجه مى گيريم كه اگر مبلغان داراى سعه صدر و سينه گشاده در برابر مشكلات باشند هيچ گاه در راه تبليغ دچار دلسردى و دلتنگى نمى شوند و همواره با دلى مطمئن و روحى درياگونه به جنگ دشواريها مى روند و طوفانها آرامش اقيانوس روح آنان را بر هم نمى زند مشكلات و سختيهاى راه آنان را به زانو در نمى آورد و كارشكنيهاى دشمنان آنان رااز هدفشان مايوس نمى سازد.
صبر واستقامت
عنصر صبر و شكيبايى در كار تبليغ عنصرى است اساسى و سازنده . مكارم اخلاقى بيشتراز صبر برمى خيزد.ايمان بدون صبر همانند پيكر بدون سراست . مبلغان درامر تبليغ بيش از هر چيز به اين صفت نيازمندند زيرا همواره در برابرافكار منحط و خرافات جارى در جامعه و باافراد سودجو و زورگو كه با تعميق ارزشها منافعشان به خطر مى افتد روبرو مى شوند و بدون صبر و مقاومت نمى توانند بر آنان فائق آيند. آنان چون[ تواصى به حق] مى كنند شايسته است كه به[ صبر در راه حق] نيز متخلق باشند .
قرآن درباره صبر و مقاومت پيامبران الهى مى فرمايد:
ولقد كذبت رسل من قبلك فصبروا على ماكذبوا واوذوا حتى اتاهم نصرنا ولامبدل لكمات الله و لقد جاءك من نبائى المرسلين . 70
پيامبرانى را هم كه پيش از تو بودند تكذيب كردند ولى آنان بر آن تكذيب و آزار صبر كردند تا پيروزى ما فرا رسيدشان . و سخنان خدا را تغيير دهنده اى نيست . و هر آينه پاره اى ازاخبار پيامبران بر تو نازل شده است .
خداوند در قرآن هدايتگران و مبلغان آگاهى بخش را با دو ويژگى صبر و يقين مى ستايد:
وجعلنا منهم ائمه يهدون بامرنا لما صبروا و كانوا با ياتنا يوقنون . 71
از ميان آن قوم پيشوايانى پديد آورديم كه چون صبورى پيشه كردند و به آيات ما يقين داشتند به فرمان ما به هدايت مردم پرداختند.
ازاين آيه استفاده مى شود كه مبلغ بايد هم در بعد نظرى واعتقادى به كمال برسد (يقين ) و هم در صحنه عمل و عينى به صفت نيك[ صبر] دست يابد صبر واستقامتى كه قرآن به آن سفارش مى كند:
گاهى در مقابل مصائبى است كه به شخص انسان مى رسد و گاه در برابر آزارى است كه دوستان به او مى دهند و گاه در مقابل بدگوييها و بدزبانيهاست و گاهى از ناحيه كج انديشان است و گاهى از سوى بدانديشان و گاه از سوى جاهلان و نادانان و گاه از سوى آگاهان بدخواه. 72
گزيده سخن آن كه :استقامت عملى متانت و وقار روحى و مقاومت در برابر سختى و دشوارى از والاييهاى روحى و سجاياى اخلاقى پيامبران بوده است و بر وارثان انبيا و مبلغانى كه رسالتهاى الهى پيامبران را عهده دار گشته اند اين خوى و خصلت واجب و ضرورى است .
قرآن مى فرمايد:
فاصبران وعدالله حق ولايستخفنك الذين لايوقنون . 73
پس صبر پيشه كن كه وعده خدا حق است . مبادا آنان كه به مرحله يقين نرسيده اند تو را بى ثابت و سبكسر گردانند.
تواضح و فروتنى
روح هر چه بلند وانديشه هر چه والاتر باشد درانسان فروتنى و تواضع بيشترى ايجاد مى كند. آنان كه به سرچشمه و معارف اسلامى نزديكترند اين ويژگى از آنان زيبنده است .
بر مبلغان است كه خود را با خوى نيك ( تواضع ) بيارايند و از ( كبر ) و خودبزرگ بينى و خود بزرگ پندارى بپيرايند. تواضع ميوه درخت دانش است :
التواضع ثمره العلم . 74
سرفرود مى آورد هر شاخه از بار آورى
مى كندافتادگى انسان اگر دانا شود
على ( ع ) اساس علم و دانش را تواضح و فروتنى مى داند:
راس العلم التواضع . 75
كسى كه به خاطر دانايى و آشنايى با يك سرى اصطلاحات و مباحث علمى خود را بالاتراز ديگران مى بينداو گرفتار كبر و خود برتربينى است واين حالت زائيده علم درانسانهاى كم ظرفيت است . علم اگر رنگ الهى داشته باشد و عالم اگرانگيزه خدايى نه تنها گرفتار كبر و غرور نمى شود كه عامل فروتنى و[ خفض جناح] مى گردد
رعايت تواضع براى مبلغان كه رابطه اى مستقيم و فراگير با مردم دارند سزاوارتراست .اينان بايد در آهنگ سخن و تن صدا و لحن كلام و شيوه جواب دادن حتى در شيوه راه رفتن و كيفيت بحث و مجادله و بالاخره در تمام حركات و سكنات خود نمودها و نشانه هاى تواضح و فرتنى را بياموزند.
مبلغان در هنگام حضور در مجالس و محافل و زمان برخورد با همنوعان و نيز در پذيرفتن دعوت تهيدستان و برخورد با مستضعفان و زيردستان بايد عملا درس تواضع و برخوردانسان دوستانه بدهند.
قرآن مجيد به پيامبراكرم[ ص] دراين رابطه چنين رهنمود مى دهد:
واخفض جناحك للمومنين . 76
در برابر مومنان فروتن باش .
مبلغ بايد كانون مهر باشد و سايه عطوفتش بر سر همه بگسترد و مانند پدرى مهربان و رئوف فرزندان مكتبى خويش را به سوى ارزشها با كمال تواضع فراخواند. فخر وافتخار خود را در بندگى ببيند و عظمت و عزت خويش را در[ تواضع] بجويد. همواره رفتارش يادآوراسوه هاى علمى مكتب باشد مگر نه اين است كه در سيره عملى پيامبر[ص] مى خوانيم :
هرگاه برجايى مى رفت و همراهش جمعى ازاصحاب مى رفتند معمولا پشت سر آنان بود نه جلوتر. به همه سلام مى كرد حتى به كودكان .
با حوصله به سخنان هرگوينده گوش مى كرد. وقتى سواره بود نمى گذاشت كسى
پياده همراهش حركت كند يااو را با خود سوار مى كرد يا( اگر طرف قبول نمى كرد) مى فرمود: جلوتر برو در فلان مكان منتظرباش .
در كارهاى خانه كمك مى كرد. به علوفه حيوانات مى رسيد. شتر را مى بست . خانه را تميز مى كرد. گوسفند مى دوشيد. به كفش پينه مى زد. لباس را وصله مى كرد. با خدام غذا مى خورد دعوت همه را مى پذيرفت و... 77
از مبلغ چنين انتظارى هست .او بايد نسبت به كسانى كه به آنان علم مى آموزد متواضع باشد.البته اين روحيه در هنگامى پديد مى آيد كه دانش و تبليغ متواضعانه و براى خدا باشد نه براى فخر و مباهات . رسول خدا ( ص ) فرمود:
تواضعوا لمن تعلمونه ولاتكونوا جبابره العلماء . 78
به كسانى كه علم مى آموزيد تواضع داشته باشيد واز دانشمندان سركش مباشيد.
البته براى دست يافتن به اين صفت شايسته بايداز خدا مدد خواست آنگنه كه امام سجاد[ ع] فرموده است :
[خدايا! هرگز رتبه ام را در ميان مردم بالا مبر مگر آن كه به همان اندازه مرا در نظر خودم پايين آورى .
خدايا! هرگز عزت ظاهرى برايم پديد نياور مگراين كه به همان اندازه در باطن خودم احساس كوچكى و حقارت پديد آورى]. 79
استضعاف گرايى و ظلم ستيزى
اسلام دينى است همگانى و فراگير اما بيشترين طرفدارانش پابرهنگان پاكدل بوده اند واسلام در صدد نجات آنان ازاين روى بايد تبليغ مبلغان به سود مستضعفان و عليه مستكبران باشد.
مبارزه عليه كسانى كه با زر و زور و تزوير موجب استضعاف توده ها و تباه كردن استعدادها واسارت انديشه ها گشته اند ازاساسى ترين كار مبلغان است .
همدست شدن با ستمگران شيوه عالمان شيفته دنيا و مبلغان خود فروخته است .
مبارزه با ظلم و طاغوت روش مبلغان آزاده كه به حاكميت خداونداعتقاد دارند.
ولاتركنواالى الذين ظلموا فتمسكم النار و ما لكم من دون الله اولياء ثم لاتنصرون . 80
هرگز نبايد با ظالمان همدست و دوست شويد و گرنه آتش كيفر آنان در شما خواهد گرفت و در آن حال جز خدا هيچ كس شما را يارى نخواهد كرد.
مبلغ دينى كسى است كه از بردگى فكرى و سياسى مردم به دست مستكبران تاريخ رنج مى برند. با سلاح سخن در نجات انسانهاازاين اسارت مى كوشد و شعارش همان شعار رهايى بخشى است كه مسلمانان صدر اسلام سردادند.
الله جاء بنا و هو بعثنا لنخرج من يشاء من عباده من ضيق الدنيا الى سعتها و من جورالاديان الى عدل اللاسلام . 81
احساس مسئوليت مبلغ او را وا مى دارد تا رياست طلبان آزمند و شهرت خواهان زورمند را رسوا و نكوهش كند و با آنان كه سد راه شكوفايى استعدادهاى آزادانديشان و خيرخواهان اجتماع مى گردند و به تعبير قرآن :
(يفسدون فى الارض). 82 بوده و با عناوينى چون ، ملاء ، 83 (مترف) 84 و (ائمه كفر) 85 شناخته مى شوند سرسازش نداشته باشد.
مبلغ اسلامى فريادى است رسا و كوبنده عليه نامردمى هاى جابران و دنياداران بى درد و بى بصيرت و طوفانى است عليه سكوت و سكون . و براين باور واعتقاد گام بر مى دارد كه :
افضل الجهاد كلمه حق عند سلطان جائر . 86
استبداد ستيزى واستعمار زدايى از ويژگيهاى عالمان راستين و مبلغان صاحب درد و سوزاست . بهترين نمونه اش دراين قرن حضرت امام خمينى (ره) است كه وجودش سراپا عشق به مستضعفان و خشم عليه مستكبران بود. آرى همان ابرانسان كه با كمال صراحت و شجاعت اين اصل رااعلام كرد كه
يك موى شما (كوخ نشينان ) بر همه آن كاخ نشينها... ترجيح دارد 87
مبلغى كه در محيط تبليغى گام مى نهد شايسته نيست سراغ دنياداران و مرفهين بى درد برود و بااين شيوه و رفتارش دل محرومان و مستضعفان را بيازارد.
همواره در محيطهاى تبليغى مرفهين بى دردى هستند كه از وجود روحانى و مبلغ سوءاستفاده مى كنند و با برخوردهاى ريا كارانه و چاپلوسانه خود راانسان وارسته و خدمتگزار معرفى مى كنند. مبلغ آگاه و با بصيرت نبايد گرفتاراين دامها شود كه اين باعث طرد و دفع پابرهنگان هميشه در صحنه و بسيجيان عاشق و دلباخته مى گردد.
(خداوند در قرآن مجيد به پيامبراكرم[ ص] چنين خطاب مى كند:
ولا تطردالذين يدعون ربهم بالغداوه والعشى يريدون وجهه ما عليك من حسابهم من شى ء و ما من حسابك عليهم من شى ء فتطردهم فتكون من الظالمين . 88
آنان را كه صبح و شام خدا را مى خوانند و جز ذات پاك او نظرى ندارند از خود دور مكن . نه چيزى از حساب آنان بر عهده توست و نه چيزى از حساب تو بر عهده ايشان .اگر آنان را طرد كنى از ستمگران خواهى بود.
در شان نزول آيه نوشته اند كه :
[جمعى از قريش از كنار مجلس پيامبر[ص] گذشتند در حاليكه صهيب عمار بلال خباب وامثال آنان ، از مسلمانان كم بضاعت و كارگر، در خدمت پيغمبر (ص) بودند. آنان از مشاهده اين صحنه تعجب كردند. گفتند:اى محمد! آيا به همين افراداز ميان جمعيت قناعت كرده اى ؟ اينان هستند كه خداونداز ميان ماانتخاب كرده است ؟ ما پيرواينان باشيم ؟ هر چه زودتر آنان راازاطراف خود دور كن شايد ما به تو نزديك شويم واز تو پيروى كنيم]. 89
اين آيه و آيات مشابه آن نشانگراين معنى است كه : همواره در جامعه گروهى خودخواه و خودبين هستند كه محرومين و كوخ نشينان را به چيزى نمى انگارند و در صدد تحقير و توهين و به آنان مى باشند.
پيامبران الهى با سرسختى هر چه بيشتر دربرابراين افكارانحرافى و طبقاتى مقاومت كردند و هيچ گاه ثروتمندان كوردل را بر مسلمانان پاكدل پابرهنه و باايمان مقدم نمى داشتند.
قرآن دراين باره مى فرمايد.
واصبر نفسك مع الذين يدعون ربهم بالغداوه والعشى يريدون وجهه ولاتعد
عيناك عنهم تريد زينه الحيوه الدنيا و لاتطع من اغفلتا قلبه عن ذكرنا واتبع هواه و كان امره فرطا . 90
و همراه با كسانى كه پروردگار خود را صبح و شام مى خوانند و تنها خوشنودى او را مى طلبند خود را به صبر وادار. هرگز چشمهاى خود را به خاطر زينتهاى دنيا از آنان بر مگير واز كسانى كه قلبشان رااز ياد خود غافل ساختيم اطاعت مكن . آنان كه پيروى هواى نفس كردند و كارهايشان افراطى است
دراينجا به عنوان حسن ختام گوش فرا مى دهيم به سخنان احياگراسلام ناب محمدى[ ص] امام خمينى :
[علماى اصيل اسلام هرگز زيربار سرمايه داران و پول پرستان و خوانين نرفته اند و همواره اين شرافت را براى خود حفظ كرده اند. واين ظلم فاحشى است كه كسى بگويد: دست روحانيت اصيل طرفداراسلام ناب محمدى[ ص] با سرمايه داران در يك كاسه است و خداوند كسانى را كه اين گونه تبليغ كرده و يا چنين فكر مى كنند نمى بخشد. روحانيت متعهد به خون سرمايه داران زالو صفت تشنه است و هرگز با آنان سرآشتى نداشته و نخواهد داشت]. 91
پاورقيها:
1. سوره فصلت آيه 33.
2. سوره آل عمران آيه 110.
3. سوره آل عمران آيه 104.
4. سوره مائده آيه 32.
5. تفسير نورالثقلين ج 620.1 الحياه ج 1.37.
6. بحارالانوار ج 19.167.
7. نهج البلاغه حكمت 374.
8. سوره توبه آيه 122.
9. الحياه ج 1.58.
10. الحياه ج 2.308.
11. جهاداكبر .44.
12. سوره اعراف آيه 68.
13. نهج البلاغه خطبه 1.
14. نهج البلاغه خطبه 108.
15. غررودرر چاپ دانشگاه تهران ج 6.94.
16. المحجه البيضاء ج 1.424.
17. نهج البلاغه حكمت 478.
18. سوره شعراء آيه 108 120 126 131 144 163 179.
19. نهج البلاغه حكمت 73.
20. سوره احزاب آيه 1.
21. مجله حوزه شماره 24.61.
22. نهج البلاغه حكمت 456.
23. بحارالانوار ج 75.364.
24. سوره شعراء آيه 109.
25. اصول كافى ج 1.46.
26. تحف العقول .
27. سوره احزاب آيه 22.
28. نهج البلاغه صبحى صالح خطبه 56.
29. سوره بقره آيه 285.
30. سوره سجده آيه 24.
31. پيرامون انقلاب اسلامى شهيد مطهرى .21.
32. پيام رهبر معظم انقلاب به مناسبت اولين سال رحلت حضرت امام رضوان الله تعالى عليه .
33. سوره فصلت آيه 33.
34. سوره بقره آيه 44.
35. سوره صف آيه 32.
36. فن سخن و سخنورى فلسفى 57.
37. تحف العقول 301.
38. جهاداكبر .34.
39. الحياه ج 1.232.
40. سوره شعراء آيه 214.
41. نهج البلاغه حكمت 47.
42. سوره زمر آيه 36.
43. بيدارگران اقاليم قلبه محمدرضا حكيمى .221.
44. همان مدرك .
45. سوره مريم آيه 12.
46. سوره اعراف آيه 145.
47. سوره حجر آيه 94.
48. الحياه ج 2.157.
49. نهج البلاغه حكمت 110.
50. تحليلى از نهضت امام خمينى ج 2.604.
51. بحارالانوار ج 47.349.
52. فهرست غررالحكم چاپ دانشگاه تهران .
53. همان مدرك .
54. سوره طه آيه 42.44..
55. فهرست غررالحكم .
56. سوره آل عمران آيه 159.
57. سوره مريم آيه 47.
58. سوره فرقان آيه 63.
59. فرهنگ معين واژه حلم .
60. تفسير سوره انشراح شهيد مطهرى .
61. سوره انعام آيه 125.
62. سوره انشراح .
63. سوره طه آيه 25 26 27 28.
66 .65 .64فهرست غررالحكم .
67. سوره اعراف آيه 199.
68. سوره هود آيه 75.
69. سوره هود آيه 78.
70. سوره انعام آيه 24.
71. سوره سجده آيه 24.
72. تفسير نمونه ج 17.166.
73. سوره روم آيه 60.
75 74. فهرست غررالحكم .
76. سوره حجر آيه 88.
77. مجله حوزه شماره 8.91 92.
78. نهج الفصاحه حديث شماره 1185.
79. دعاى مكارم الاخلاق .
80. سوره هود آيه 113.
81. الكامل فى التاريخ ج 2.463.
82. سوره شعراء آيه 152.
83. سوره اعراف آيه 88.
84. سوره سباء آيه 34.
85. سوره توبه آيه 12.
86. نهج الفصاحه شماره 394.
87. در جستجوى كلام امام دفتراول 46.
88. سوره انعام آيه 52.
89. تفسير نمونه ج 5.252.
90. سوره كهف آيه 28.
91. پيام امام به مراجع و حوزه ها.
افزودن دیدگاه جدید