مسجد، جوانان و به روزرسانی خطابه و منبر در کلام مقام معظم رهبری
نام نشریه: دفتر مطالعات و پژوهش های مرکز رسیدگی به امور مساجد
یکی از شاخصههایی که باید در روحانی وجود داشته باشد تا باعث جذب جوانان به مسجد شود، سوای دیگر جاذبههایش، مطالب و بحثهایی است که ایشان به مخاطبین خود ارایه میدهد؛ و به اصطلاح عامیانه مطالبی که در منبر خود مطرح مینماید. شاید بتوان این بخش از فعالیت روحانی را اصلی ترین بخش فعالیت آن دانست چون مهمترین جایگاهی که اختصاص به تبلیغ دین دارد همین منبر است، که مخاطب بسیاری را به خود اختصاص داده و مردم برای شرکت در آن برنامه ریزی کرده، و وقت صرف مینمایند؛ و همین امر باعث میشود تا روحانی برای تاثیر بیشتر بر روی جوانان توجه بیشتری به منبر و خطابه خود داشته باشد. در این نوشتار برآنیم تا مقومات منبر خوب و بهروز را از دیدگاه مقام معظم رهبری در سه شماره بررسی نماییم.
بهروز رسانی خطابه و منبر در کلام رهبری
مقام معظم رهبری فرمودند: در اظهاراتى که در منبرها مى شود، رعایت چند نکته لازم و ضروری است:
الف) توجه به نیاز مردم (عمق تفکر انقلابى):
اول، نیاز مردم است. امروز مردم چه چیزى را بیشتر احتیاج دارند؟ آن را پیدا کنید. امروز مردم به اخلاق و عمق تفکر انقلابى احتیاج دارند. این انقلابى که به وجود آمد، بر پایه چه مبانى ایى استوار است؟ این را مردم احتیاج دارند. باید روى این، فکر کنید. بهترین مرجع هم، کلمات و فرمایشهاى امام (رضوان الله تعالى علیه) و بعضى از نوشته ها و گفته هاى قیمى است که در طول این یازده سال، بحمدالله ما بزرگانى داشته ایم که آنها بیان کرده اند. البته براى اهل تحقیق، مراجعه به قرآن و حدیث در باب حاکمیت و جامعیت اسلام و اینکه اسلام دین زندگى است، پس به آن نیاز است، ضرورى مى باشد (اداره ارتباطات دبیرخانه شورای عالی حوزههای علمیه،١٣٩٠،ص٢٣٠).
گاهی وقتی صحبت از نیاز مردم میشود این نکته مدّ نظر است که مردم، نیاز و درخواستشان فلان امر است و باید آنرا برایشان تهیه کرد و ارایه داد؛ اما گاهی منظور از نیاز مردم این است که مردم چه چیز برایشان خوب است و لازم است آنرا بدانند و داشته باشند، خواه نسبت به این نیاز آگاه باشند یا نباشند. منظور ما از توجه به نیاز مردم این نوع نیاز است. نیازی که آنها در زندگی دینی به آن نیازمند و محتاجاند.
شاید در جامعهی کنونی با وجود تبلیغات گسترده ضدانقلاب، صحبت از انقلاب و امام در بعضی مساجد با مشکل مواجه شده و باعث بروز تنشهایی نیز در مسجد شود، و روحانی هم متهم به سیاسی کاری و ... شود. به همین علت صحبت از امام و انقلاب نیازمند ظرافت و دقت خاصی است تا روحانی هم وظیفه خود را انجام دهد و هم مشکلی بوجود نیاید.
١.صحبت و مانور بر روی مسائل مورد پذیرش طرف مقابل
همیشه برای اثر بخشی بیشتر کلام، در طرف مقابل، که اعتقادی به روش و منش ما ندارد؛ استفاده از مطالب و مباحث مورد پذیرش او بیشترین اثر را خواهد داشت. به عنوان نمونه ملاقاتی که ابن عباس و عبدالله عمر با امام حسین علیه السلام داشتند، و خواستند امام را از هدفی که به دنبال آن بود منصرف نمایند، نمونه خوبی است. امام حسین در اقدامی مدبرانه عبدالله عمر را با کلامی مجاب نمود و او را هم رای خود نمودند. امام به عبدالله عمر فرمود: «لو أنّ أباک عمر بن الخطّاب أدرک زمانی لنصرنی کنصرته جدّی، و أقام من دونی قیامه بین یدی جدّی».(جمعی از نویسندگان،١٣٧٨،ج٢،ص,٦) امام به فرزند خلیفه دوم فرمود اگر پدرت الان زنده بود مرا یاری میکرد همانطور که جدم رسول خدا را یاری کرد. این دقیقا چیزی بود که فرزند خلیفه دوم به آن اعتقاد داشت و به آن افتخار مینمود و امام هم از همین استفاده کرد. همچنین امیر المومنین علیه السلام در نامهای که به معاویه نوشتند به او فرمودند: «إِنَّهُ بَایَعَنِی الْقَوْمُ الَّذِینَ بَایَعُوا أَبَا بَکْرٍ وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ عَلَى مَا بَایَعُوهُمْ عَلَیْهِ فَلَمْ یَکُنْ لِلشَّاهِدِ أَنْ یَخْتَارَ وَ لَا لِلْغَائِبِ أَنْ یَرُدَّ وَ إِنَّمَا الشُّورَى لِلْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ فَإِنِ اجْتَمَعُوا عَلَى رَجُلٍ وَ سَمَّوْهُ إِمَاماً کَانَ ذَلِکَ لِلَّهِ رِضًا»(شریف رضی، ١٤١٤،ص,٣٦٦). «آن مردمى که با ابوبکر و عمر و عثمان بیعت کردند با همان شرایط و مقررات با من بیعت کردند، حاضر را حقّى نیست که غیر را اختیار کند، و غایب را نمىرسد که آن را قبول نکند. شورا براى مهاجرین و انصار است. اگر بر مردى در خلافت اجتماع کردند و او را پیشوا نامیدند خداوند به آن راضى است»(انصاریان، ١٣٨٦،ص,٥٧٩).امام در اینجا با اینکه خود هیچ اعتقادی در نصب خلافت به بیعت و اجماع ندارند، ولی در مقابل معاویه که به این امر معتقد است، از همین استفاده نموده و او را مجاب نمودند.
یکی از مولفههایی که برای جوانان امروز خیلی مهم بوده و به آن افتخار نیز میکنند، مسئله استقلال کشور است و این که یک ایرانی حق دارد برای خود تصمیم بگیرد، روحانی محترم میتواند از این ظرفیت نهایت استفاده را برده و به تبلیغ تفکر امام و انقلاب بپردازد، زیرا قبل از انقلاب خبری از استقلال و آزادی در کشور نبود مسایلی مثل کاپتولاسیون و ... که همه نشان از مستعمره بودن ایران داشت، برای جوانان امروزی قابل پذیرش نیست. مسائل دیگری مثل پیشرفت علمی، اقتدار ایران در منطقه و جهان و ... نیز میتواند مورد بحث واقع شود. این مسایل میطلبد که روحانی محترم نسبت به تاریخ معاصر و انقلاب اطلاع کافی داشته باشد تا بتواند به نتیجه دلخواه خود دست یابد.
٢.صحبت از مشترکات مورد پذیرش دو طرف
نقاط مشترک همیشه پلی برای رسیدن به نقاط اختلافی بوده و برای اثبات مطلب مورد نظر خود که شاید مقبول نیفتد، باید از نقاط مشترک با طرف مقابل استفاده نمود. صحبت از مشترکات اصل مورد پذیرش قرآن نیز بوده، آنجا که فرمود: «قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلى کَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ » (آل عمران/٦٤) دعوت به کلمه سواء، در شرایط زمان اهل بیت که فضای اختلاف و چنددستگی بود، بهترین راه برای پیشبرد اهداف ائمه بود و ایشان بیشترین همتشان را بر روی مشترکات میگذاشتند، که نمونههای آن در منطق اهل بیت علیهم السلام فراوان به چشم میخورد، به عنوان نمونه آنجا که امام حسین به برادر خود محمد حنفیه وصیت نموده و هدف از قیام خود را بیان میکنند، خود را به عنوان امام و جانشین پیامبر معرفی نمیکنند تا حساسیتزا باشد و مردم از ایشان دور شوند، بلکه تمام تکیه خود را بر روی مشترکات گذاشته و میفرمایند: «وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّةِ جَدِّی ص أُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أَسِیرَ بِسِیرَةِ جَدِّی وَ أَبِیعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع»(ابن شهر آشوب،١٣٧٩،ج٤،ص,٨٩؛ ابن نما حلی،١٤٠٦،ص.٤؛مجلسی،١٤٠٣،ج٤٤،ص.٣٢٩) در اینجا امام علیه السلام از امت جدشان، امر به معروف و نهی از منکر و سیره جد و پدرشان یاد میکنند که همگی ازاصول اسلام است نزد فرق اسلامی محترم و قابل قبول است. این به نوعی یارگیری از تمام افراد موجود است که به این مشترکات اعتقاد دارند.
پس اگر روحانی محترم بخواهد در مورد امام و انقلاب صحبت نموده و به تبیین مبانی آن بپردازد، باید از مشترکاتی که بین او و جوانان وجود دارد استفاده نماید. بهترین امر مشترکی که بین روحانی و جوانان وجود دارد، اهل بیت علیهم السلام هستند که همه جوانان عاشق آنها بوده و به ایشان ارادت دارند. استفاده از سیره و منش اهل بیت علیهم السلام و تبیین درست سیره سیاسی این بزرگواران بهترین مسیر برای تبیین مبانی امام و انقلاب و پرداختن به عمق تفکر اسلامی است. به عنوان نمونه اگر قیام امام حسین علیه السلام درست تبیین شود چیزی جز آرمانهای امام و انقلاب نیست. این همان امر مشترکی است که جوانان عاشق آن بوده و با آن ارتباط برقرار مینمایند و بهترین دستمایه برای تبیین آرمانهای امام و انقلاب است. امام راحل نیز از همین امر استفاده نموده و این قیام بزرگ را شکل دادند. در این مسیر استفاده از کتابهایی که در سیره سیاسی اهل بیت علیهم السلام نوشته شده بسیار مناسب است. به عنوان نمونه کتاب «انسان ٢٥٠ ساله» قابل استفاده میباشد.
فهرست منابع
١) محمد باقر، مجلسی، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، دوم، تهران، اسلامیة، ١٣٦٣، ج٤٤، ص,٣٢٩.
٢) حوزه و روحانیت در نگاه رهبری، گردآوری و تدوین: حمید آقانوری، دوم، قم، اداره ارتباطات دبیرخانه شورای عالی حوزههای علمیه، ١٣٩٠، ص٢٣٠.
٣) گروهى از نویسندگان، موسوعة الامام الحسین( علیهالسلام)، اول، تهران، سازمان پژوهش و برنامه ریزى آموزشى، دفتر انتشارات کمک آموزشى،١٣٧٨، ج٢، ص٦.
٤) ابن نما حلى، جعفر بن محمد، مثیر الأحزان، محقق و مصحح: مدرسه امام مهدى علیه السلام، سوم، قم، مدرسه امام مهدى، ١٤٠٦ ق، ص٤.
٥) شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، ترجمه: انصاریان، حسین، دوم، تهران، پیام آزادى، ١٣٨٦ ش، ص٥٧٩.
٦) شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق و مصحح: صالح، صبحی، اول، قم، هجرت،١٤١٤ ق، ص٣٦٦.
٧) ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، اول، قم، علامه،١٣٧٩ ق، ج٤، ص٨٩.
مسجد، جوانان و به روز رسانی خطابه و منبر در کلام مقام معظم رهبری(٢)
حجتالاسلام حسن آخوندقرقی ۱۳۹۴/۰۶/۲۴
بسم الله الرحمن الرحیم
در شماره قبل در مورد یکی از ویژگیهای منبر به روز، از دیدگاه مقام معظم رهبری(حفظه الله) بحث شد و در این شماره به ویژگی دیگری که ایشان مد نظر دارند اشاره میکنیم.
رعایت اعتدال از نگاه رهبری:
مقام معظم رهبری(حفظه الله) می فرمایند: اعتدال را رعایت کنید. اعتدال، یعنى در هیچ جهت دچار افراط نشوید. بعضى در منبرها دچار افراط مىشوند؛ حالا یا در طرف جهات اخلاقى، یا در طرف جهات سیاسى؛ فرق نمىکند. علىاىّحال، افراط مذموم است؛ مستحسن نیست. البته مردم به اخلاقیات خیلى احتیاج دارند. ما احتیاج به یک انقلاب اخلاقى داریم؛ براى اینکه در خودمان و در آحاد مردممان، صفات رذیله را ریشهکن کنیم و اخلاق مُسلِم حقیقى را با همان خصوصیاتى که در روایات و آیات کریمهى قرآن هست، در مردم رشد بدهیم.
اخلاق، خیلى لازم است؛ اما اینطور نباشد که ما وقتى اخلاق مىگوییم، یا براى مردم حدیث مىخوانیم، بکلى از مسائل روز، مسائل انقلاب، مسائل جهان، مسائل زندگى و تاریخچه این یازده سالِ پُر از حادثه برکنار باشیم. همانطور که عرض کردم، بعضى که منبر مىروند، وقتى انسان پاى منبرشان مىنشیند، گویى در این کشور انقلابى رخ نداده، گویى رهبرى مثل امام راحل (رضوان اللّه علیه) ظهور نکرده، گویى این جنگ اتفاق نیفتاده است! اینطور حرف مىزنند و بکلى از اوضاع برکنارند! این، از آن طرف افراط است.
در جهت سیاسى هم افراط خطاست. بعضى در منبر و سخنرانى خود، همه مطلب را من البدو الى الختم مصروف به امور سیاسى مىکنند و یککلمه اخلاق و نصیحت و تهذیب و احکام، در گفتارشان نیست! حتّى مثلًا مىبینید که آقا در فلان ده منبر رفته و در باره انقلاب نیکاراگوئه بحث مىکند و اینکه چطور شد «ساندنیستها» در نیکاراگوئه شکست خوردند! یا مثلًا در باره علل پیدایش کشور نامیبیا و اینکه سابقهاش چه بوده است، بحث مىکند! حالا این بحث ها چه اهمیتى دارد، او دیگر فکر نمىکند و توجه ندارد که این مباحث، در رادیو، تلویزیون و روزنامهها مطرح مىشود و همه آن را مىگویند. این هم از این طرف افراط است. افراط، از هیچ طرف مناسب نیست.(اداره ارتباطات دبیرخانه شورای عالی حوزههای علمیه،١٣٩٠،ص٢٣٢).
برای اینکه روحانی محترم بخواهد در فعالیتهای خود بیشترین تاثیر را داشته باشد باید از افراط پرهیز نماید. زیرا بازخورد این رفتار بسیار برای جایگاه او مخرب است. به همین دلیل لازم است تا چند نکتهای پیرامون این دغدغهی مقام معظم رهبری توضیح داده شود:
افراط و هزینه تراشی برای نظام: خیلی وقتها افراط اثر معکوس داشته و به جای بهتر نمودن کار، بعضی تبعات ناخواسته را به دنبال دارد. به همین دلیل امام صادق علیه السلام به غلامشان میفرمایند: سَالِم- وَ وَضَعَ یَدَهُ عَلى شَفَتَیْهِ، وَ قَالَ: «یَا سَالِمُ، احْفَظْ لِسَانَکَ تَسْلَمْ، وَ لَا تَحْمِلِ النَّاسَ عَلى رِقَابِنَا».(کلینی،١٤٢٩،ج٣،ص,٢٩٤) حضرت در اینجا به غلام خود میفرمایند که مواظب باش تا حرفی نزنی که مردم را بر ما بار کنی و به بیان علامه مجلسی حرفی خلاف تقیه نزنی تا مردم علیه ما بشورند.(مجلسی،١٤٠٤،ج٨،ص.٢١٢) این نکتهی بسیار ظریفی است که روحانی محترم بداند که تا چه حد باید برای مردم بگوید، گاهی اوقات بعضی حرفها برای خیلی از مردم گفتنش صحیح نیست، و این مصداق افراط است. به همین دلیل حضرت به غلامشان سفارش مینمایند که در مورد ما همه آنچه هست و میدانی به مردم نگو. گاهی اوقات برخی از حرفهای سیاسی برای مردم ایجاد مفسده کرده و برای آنها ایجاد شبهه میکند، به همین دلیل باید در گفتن مسایل سیاسی جانب میانهروی را رعایت نمود. در بحث اخلاق هم افراط باعث فراری شدن جوانان از مسجد و روحانی میشود، مانند مثالی که امام صادق علیه السلام زدهاند که شخصی تازه مسلمان شده بود اما همسایهاش با افراط او را از دین زده کرد امام در مورد آن فرمودند: «أَدْخَلَهُ فِی شَیْءٍ أَخْرَجَهُ مِنْهُ»(کلینی،١٤٢٩،ج٣،ص.١١٣) یعنی گاهی با همان چیزی که ما میخواهیم شخص را جذب کنیم، با همان فراریش میدهیم.
افراط، و از بین رفتن جایگاه: روحانی محترم باید متوجه این مطلب باشد که روحانی مسجد، رجل سیاسی نیست، بیشترین چیزی که باعث گریز جوانان از یک روحانی میشود، این است که او را منتسب به یک جناح سیاسی یا انسانی به اصطلاح خودشان داغ و دو آتشه بدانند. تمام هنر یک روحانی اینجاست که بتواند در بین همه اقشار مختلف، جایگاه خود را حفظ نماید. مبادا او را با یک خصلت بشناسند، به عنوان مثال اگر روحانی شخصی باشد که بیش از حد اخلاقی بوده، خیلی از جوانان نمیتوانند با او ارتباط بگیرند، چرا؟ چون او را بیش از حد خشک و مقدس میدانند که بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند. زیرا جوانی یک شور و نشاط خاصی دارد و جوان، روحیه خود را با این روحانی ناسازگار دانسته و به او نردیک نمیشود. در سیاست هم قصه همین است، اگر روحانی در بحث سیاسی شاخص شد، خیلی از جوانان به هیچ وجه در امور اخلاقی، مشاوره و ... به او مراجعه نمیکنند. پس باید روحانی میانهرو در همه مسایل باشد. و این را هم باید به ائمه اقتدا نماید. چقدر شخصیت امیر مومنان علیه السلام در این مورد قابل استفاده است تا ما ایشان را الگوی خود قرار دهیم. وقتی به شجاعت و جنگاوری ایشان نگاه میکنیم، شاید این به ذهن بیاید که این جنگاوری طبیعتا یک روحیه خشن و زمخت را میطلبد اما ایشان در عطوفت و رافت با مومنین زبانزد بوده، و حسن خلقشان به اندازهای بود که دشمنان ایشان به حضرت لقب «دُعابه» داده بودند(ابنطاووس،١٤٠٠،ج٢،ص,٥١٩؛مطهرحلی،١٤١١،ص.١١٥؛امینعاملی،١٤٠٣،ج١،ص.٣٣١) به معنای کسی که مزاح و شوخی میکند.(فراهیدی،١٤٠٩،ج٢،ص.٥١؛ابن منظور،١٤١٤،ج١،ص.٣٧٥) یا در جنگ خندق وقتی مقابل آن غول مشرک قرار میگیرند اقتدار و هیبتی از خود نشان میدهد که گویی دیگر هیچ چیز در این دنیا جلودار ایشان نیست،(مجلسی،١٤٠٣،ج٢،ص.٢٤٤).اماهمین شخص همبازی کودکی یتیم میشود،(مجلسی،١٤٠٣،ج٤١،ص.٥٢) و او را بر پشت خود سوار نموده و با در آوردن صداهایی موجبات شادی آن کودک را فراهم میکند تا جایی که این کار، موجب تعحب غلام حضرت میشود(مطهر حلی،١٤١١،ص.١١٥) یا در شب چنان سر به آستان معبود میساید(شهر آشوب،١٣٧٩،ج٢،ص.١٢٣) که انگار نه انگار او در میدان چنان لرزه بر اندام مشرکان انداخته است.
فهرست منابع
محمد باقر، مجلسی، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، دوم، تهران، اسلامیة، ١٣٦٣، ج٤٤، ص,٣٢٩.
حوزه و روحانیت در نگاه رهبری، گردآوری و تدوین: حمید آقانوری، دوم، قم، اداره ارتباطات دبیرخانه شورای عالی حوزههای علمیه، ١٣٩٠، ص٢٣٠.
ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على، مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، اول، قم، علامه،١٣٧٩ ق، ج٤، ص٨٩.
فراهیدى، خلیل بن أحمد، کتاب العین، دوم، قم، نشر هجرت،١٤٠٩ ق،ج٢، ص٥١.
ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، تحقیق و تصحیح: میر دامادى، جمال الدین، سوم، بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع- دار صادر، ١٤١٤ ق، ج١، ص٣٧٥.
ابن مطهر حلی، حسن بن یوسف، کشف الیقین فی فضائل أمیر المومنین ع، مقدمه و تعلیق: حسین درگاهى، اول، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، ١٤١١ ق، ص، ١١٥.
سید بن طاووس حسنى، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، اول، قم، خیام،١٤٠٠ ق، ج٢، ص٥١٩.
امین عاملى، سید محسن، أعیان الشیعة، بیروت، دار التعارف، ١٤٠٣ ق، ج١، ص٣٣١.
مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، تحقیق و تصحیح: رسولى محلاتى، هاشم، دوم، تهران، دار الکتب الإسلامیة، ١٤٠٤ ق، ج٨، ص٢١٢.
مسجد، جوانان و به روز رسانی خطابه و منبر در کلام مقام معظم رهبری(٣)
حجت الاسلام حسن آخوند قرقی ۱۳۹۴/۰۶/۲۴
بسم الله الرحمن الرحیم
در دو شمارهی قبل به مولفههای منبر به روز در کلام مقام معظم رهبری اشاره شد، که یکی توجه به نیاز مردم، و دیگری رعایت اعتدال بود. در این شماره به آخرین مطلب مورد نظر معظم له اشاره مینماییم:
رعایت اقتضاى حال
چیز دیگرى که باید رعایت کنید، اقتضاى حال است. گاهى مطلبى صحیح است، اما گفتن آن در بعضى از تریبونها مستحسن نیست و باور مستمع را جلب نخواهد کرد. ما حرفِ گفتنى خیلى داریم. بعضى از نقلهاى ضعیف، بعضى از روایات یا حکایات ضعیف و بعضى از استنتاج هاى ضعیف را مطرح نکنید. هرجا منبر مىروید، منبر باید قوى باشد؛ و لو در سطح پایین. من همیشه مثال مىزنم، مىگویم: کتابى که براى کلاس اول یا دوم دبستان در باب یک مسألهى ریاضى مىنویسند، همان مطلبى را مىگوید که کتابى در باب ریاضیاتِ استدلالىِ درجاتِ بالاى این علم بیان مىکند؛ مطلبش یکى است. اینجا هم مىگویند اگر دو عدد سیب را با دو عدد سیب دیگر جمع کردى، چهار عدد مىشود. تا ده سال، بیست سال بعد هم که این کودک رشد مىکند و درس مىخواند، بازهم همین است، عوض نمىشود؛ و لو در اینجا سطحى و با زبان ساده صحبت شده و در آنجا با سطح و زبان دیگرى بیان شده باشد. باید اینطور باشد. ساده بگویید، اما غلط ابداً. البته این جلسات منبرى که در سابق معمول بود، خیلى خوب است که امروز هم باشد؛ براى اینکه از لحاظ قالب و محتوا اصلاح بشود. .(اداره ارتباطات دبیرخانه شورای عالی حوزههای علمیه،١٣٩٠،ص٢٣٢).
برای بهتر به کار بستن این بیان شریف و ارزشمند معظمله، ذکر چند نکته ضروری است:
همه مردم در یک سطح نیستند: معارف ناب اسلام برنامه جامع برای زندگی بشر را به همراه دارد هم در احکام و هم در اعتقادات، اما همیشه لازم نیست که همه مردم به عمق همه اعتقادات و معارف پی برده و به آن اطلاع یابند، زیرا بیشتر مردم توان درک و هضم این مطالب را ندارند، این منطق سیره اهل بیت (علیهم السلام) نیز بوده است. به عنوان نمونه در روایتی داریم که شخصی محضر مبارک امیر مومنان علی (علیه السلام) رسیدند و پرسیدند «یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَخْبِرْنِی عَنِ الْقَدَرِ قَالَ ع بَحْر عَمِیق فَلَا تَلِجْهُ قَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَخْبِرْنِی عَنِ الْقَدَرِ قَالَ ع طَرِیق مُظْلِم فَلَا تَسْلُکْهُ قَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَخْبِرْنِی عَنِ الْقَدَرِ قَالَ ع سِرُّ اللَّهِ فَلَا تَکَلَّفْهُ قَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَخْبِرْنِی عَنِ الْقَدَرِ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع أَمَّا إِذَا أَبَیْتَ فَإِنِّی سَائِلُکَ أَخْبِرْنِی...»(ابن بابویه،١٣٩٨ق،ص,٣٦٥) شخص چهار مرتبه از قدر الهی سوال کرد و حضرت هر بار در جواب به دشواری فهم این مطلب برای آن شخص اشاره مینمود و در آخر هم با پرسش سوالی او را به نحوی متوجه مسئله نمودند که این سر الله است و تو نمیتوانی آن را درک نمایی. در اینجا این مطلب را روحانی محترم باید توجه داشته باشد که قرار نیست همه مردم از تمام علم شما بهرهمند شوند؛ چون توان درک خیلی از مطالب را ندارند به همین دلیل باید در بیان مسایل رعایت حال مخاطب را نمود.
بیان مطالب متقن و قوی: این یک خطر بزرگی است که گاهی بعضی از عزیزان به خاطر اینکه سطح مخاطبشان پایین است و می خواهند مراعات حال آنها را نمایند، از بیان مطالب قوی و برهانی پرهیز نموده و به بیان مطالب ضعیف و گاهی خواب و رویا و... میپردازند. شاید هم منبرشان، منبر خوبی از کار در بیاید و مردم هم راضی باشند، اما باز چیزی از ضعیف و ناموجه بودن این کار کم نمیکند. اهل بیت (علیهم السلام) نیز وقتی این نکات را در بین مناظرات و گفتار اصحابشان مشاهده مینمودند به آنها تذکر میدادند. به عنوان نمونه در روایتی چنین آمده است: «ِعَنْ یُونُسَ بْنِ یَعْقُوبَ قَالَ کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَوَرَدَ عَلَیْهِ رَجُل مِنْ أَهْلِ الشَّامِ فَقَالَ إِنِّی رَجُل صَاحِبُ کَلَامٍ وَ فِقْهٍ وَ فَرَائِضَ وَ قَدْ جِئْتُ لِمُنَاظَرَةِ أَصْحَابِک»(طبرسی، ١٣٩٠ق، ص٢٨٠؛ مجلسی، ١٤٠٣، ج٤٨، ص٢٠٣) که شخصی از اهل شام که مردی صاحب نظر در علم کلام و فقه بود محضر امام صادق (علیه السلام) رسید و خواست تا با اصحاب ایشان مناظره نماید.
مرد شامی با هر یک از یاران امام مناظره کرد شکست خورد و در آخر به امام ایمان آورد. اما نکته مورد نظر ما این بخش از روایت است که بعد از اتمام مناظره حضرت به یاران خود که با آن مرد شامی بحث کرده بودند نکاتی را گوشزد نمود به این بیان که: «ِ قَالَ فَأَقْبَلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَى حُمْرَانَ فَقَالَ یَا حُمْرَانُ تُجْرِی الْکَلَامَ عَلَى الْأَثَرِ فَتُصِیبُ وَ الْتَفَتَ إِلَى هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ فَقَالَ تُرِیدُ الْأَثَرَ وَ لَا تَعْرِفُهُ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَى الْأَحْوَلِ فَقَالَ قَیَّاس رَوَّاغ تَکْسِرُ بَاطِلًا بِبَاطِلٍ إِلَّا أَنَّ بَاطِلَکَ أَظْهَرُ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَى قَیْسٍ الْمَاصِرِ فَقَالَ تَتَکَلَّمُ وَ أَقْرَبُ مَا تَکُونُ مِنَ الْخَبَرِ عَنِ الرَّسُولِ أَبْعَدُ مَا تَکُونُ مِنْهُ تَمْزُجُ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَ قَلِیلُ الْحَقِّ یَکْفِی عَنْ کَثِیرِ الْبَاطِلِ أَنْتَ وَ الْأَحْوَلُ قَفَّازَانِ حَاذِقَانِ قَالَ یُونُسُ بْنُ یَعْقُوبَ فَظَنَنْتُ وَ اللَّهِ أَنَّهُ یَقُولُ لِهِشَامٍ قَرِیباً مِمَّا قَالَ لَهُمَا فَقَالَ یَا هِشَامُ لَا تَکَادُ تَقَعُ تَلْوِی رِجْلَیْکَ إِذَا هَمَمْتَ بِالْأَرْضِ طِرْتَ مِثْلُکَ فَلْیُکَلِّمِ النَّاسَ اتَّقِ الزَّلَّةَ وَ الشَّفَاعَةُ مِنْ وَرَائِک»(طبرسی،١٣٩٠ق،ص,٢٨٣؛مجلسی،١٤٠٣،ج٤٨،ص.٢٠٥) ایشان عیوب مناظرات یارانشان را برشمردند و این در حالی است که همه آنها در مناظره پیروز شده بودند. به عنوان مثال به هشام بن سالم فرمودند به دنبال پیروزی هستی ولی راه آن را نمیشناسی. یا به احول (مومن الطاق) فرمودند: تو قیاس گر خوبی هستی ولی باطلی را با باطل دیگر قاطی میکنی تا به پیروزی برسی. یا به قیس ماصر فرمودند در مورد کلام رسول خدا (صلی الله علیه و آله) سخن میگویی ولی آنچه تو میگویی از سخن ایشان دور است، شما باطل را با حق مخلوط میکنید در حالی که حقِ اندک برای پیروز شدن، از باطل فراوان بهتر است. در اینجا حضرت از اینکه یارانشان از مسیر حق منحرف شدند گلایه میکند و به آنها این انحراف را تذکر میدهد. اما وقتی به هشام که شاگرد خاص ایشان است میرسد او را میستایند و میفرمایند باید مانند تویی با مردم مناظره کند. پس لازم است که روحانی محترم در عین مراعات حال مخاطبین، به قوی و مبرهن بودن مطالبی که ارایه میدهند، توجه نمایند مانند همان مثالی که مقام معظم رهبری اشاره فرمودند.
فهرست منابع
محمد باقر، مجلسی، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، دوم، تهران، اسلامیة، ١٣٦٣، ج٤٨، صص,٢٠٥ و ٢٠٣.
حوزه و روحانیت در نگاه رهبری، گردآوری و تدوین: حمید آقانوری، دوم، قم، اداره ارتباطات دبیرخانه شورای عالی حوزههای علمیه، ١٣٩٠، ص٢٣٠.
ابن بابویه، محمد بن على، التوحید ، تحقیق و تصحیح: حسینى، هاشم، اول، قم، جامعه مدرسین، ١٣٩٨ ق،ص,٣٦٥.
طبرسى، فضل بن حسن، إعلام الورى بأعلام الهدى، سوم، تهران، اسلامیه،١٣٩٠ ق، صص٢٨٣ و ٢٨٠.
افزودن دیدگاه جدید