نگاهی به عملکرد جامعهالمصطفی در افغانستان؛ همه اقوام و مذاهب در دانشگاه المصطفی حضور دارند
نام نشریه: سایت شعوبا
– یکی از مهمترین شعبات دانشگاه بینالمللی جامعهالمصطفیالعالمیه، شعبه این دانشگاه در افغانستان است که از جمله نمایندگیهای فعال آن به حساب می آید و همه ساله دانشجویان و طلاب زیادی در آن مشغول به تحصیل میشوند. حجت الاسلام و المسلمین دکتر ذاکری از فارغ التحصیلان نهاد المصطفی در شهر قم است که از سال 1389 به عنوان معاون پژوهشی در شعبه جامعهالمصطفی کابل مشغول به کار و فعالیت بودهاست. مصاحبهای با ایشان ترتیب دادیم و راجع به فعالیتهای این نهاد آموزشی مهم جمهوری اسلامی ایران سوالاتی را مطرح کردهایم.
سابقه و پیشینه فعالیت های جامعه المصطفی افغانستان را بیان کنید.
طی سفرهایی که جناب حجت الاسلام والمسلیمن محامی از حدود سال 1388 به افغانستان داشتند توانستند ملاقات هایی با وزارت های عدلیه و معارف و تحصیلات عالیه در افغانستان ترتیب بدهند. در نهایت نمایندگی جامعه المصطفی به صورت رسمی و با تایید از ارگان های افغانستان راهاندازی شد. قبل از آن هم فعالیت حوزه علمیه در افغانستان در قالب سازمان مدارس خارج از کشور بوده است ولی از سال 1388 به بعد این سازوکار تغییر میکند و نمایندگی جامعه المصطفی العالمیه در افغانستان شکل میگیرد. فعالیت ها در دو بخش جداگانه بوده؛ در بخش اول حوزههای علمیه و مدارس دینی افغانستان شناسایی شده و به صورت نیمه رسمی زیر مجموعه جامعه المصطفی قرار گرفتند. حدود 40 مدرسه دینی در شهرهای مختلف کابل، غزنی، بامیان، دایکندی، مزارشریف، شبرغان و بعضا بدخشان افغانستان قرار دارد که با المصطفی کار میکنند. بخش دوم راه اندازی دانشگاه المصطفی است که در سال 89 و با مجوز رسمی در مقاطع لیسانس و فوق لیسانس شروع به کار کرده است. هم اکنون در مقطع لیسانس پنج رشته و در مقطع فوق لیسانس سه رشته تدریس میشود که در حدود یک دهه سابقه فعالیت دارد. هر سال حدودا 500 نفر در دو مقطع پذیرش میشوند که این رویه به صورت مستمر در هر سال وجود داشته است.
ارزیابی کلی شما راجع به فعالیتهای المصطفی طی بیش از یک دهه فعالیت در افغانستان چگونه است؟
در این زمینه میتوانیم نکات مثبت زیادی را برشماریم. از جمله اینکه المصطفی سیستم سنتی مدارس گذشته را تا حدودی تغییر داده، و سازوکار پیشرفتهتری بخدمت گرفته است. عموما طلاب با تحقیق و پژوهش و پایاننامه نویسی بیگانه بودند. لذا بنا بر ضرورت در قسمت پژوهش و تحقیق بسیار کار شده است و ما شاهد تحولات مهمی در این زمینه هستیم. کارهای تحقیقاتی و پژوهشی زیادی صورت گرفته که در نتیجه آن آثار موفق و علمی خوبی هم به وجود آمده است. نکته مثبت دیگر این است که طلاب به واسطه خواندن واحدهای تحصیلی المصطفی توانایی یافتند تا در مقاطع بالاتر در حوزه های علمیه شهرهای ایران ازجمله قم، گرگان، اصفهان و مشهد پذیرش شوند. معمولا سالانه 50 نفر از حوزه های افغانستان به ایران معرفی میشوند.
دانشگاه نیز به همین ترتیب است. افراد زیادی که فارغ التحصیل کارشناسی دانشگاه المصطفی بودند توانستند طی مصاحبهای جذب موسسات تحصیلات عالی در ایران شوند و در مقاطع کارشناسی ارشد یا دکترا به تحصیل خود ادامه دهند. اینها از جمله اقدامات مثبت المصطفی در افغانستان بوده است. اما درکنار اینها نکات منفی و کاستی نیز وجود دارد. اول اینکه سیاست های ثابت و مداوم کلان در نمایندگیهای المصطفی بخصوص افغانستان دیده نمیشود. این مشکل دو عامل عمده دارد. یکی از علتهای اصلی آن بحث بودجه و مسئله اقتصادی است. تحریمهای جمهوری اسلامی ایران باعث شده تا برنامه های علمی و آموزشی در افغانستان دچار مشکل و اختلال شود. در واقع یک سیاست انقباض و انبساط اتخاذ می شود که این باعث بروز مشکلاتی در افغانستان میشود. به عنوان مثال میتوانیم به مقوله راه اندازی مرکز تحقیقاتی و علمی در افغانستان اشاره کنیم که بسیار ضرورت هم داشت. مرکزی که قریب هفت سال از فعالیت آن میگذشت و افراد زیادی در مقطع دکترا در حال تحقیق و پژوهش در این مرکز بودند اما متاسفانه با کمبود بودجه و نوسانات بسیار، این مرکز عملا به تعطیلی کشیده شد. عامل دوم مسئلهای انسانی است . افرادی که به عنوان نمایندگان المصطفی به کشور میآیند، ماموریتهای کوتاه دو یا سه ساله دارند و این منشا مشکلات بسیاری است. مثلا فرض کنید نماینده المصطفی به افغانستان میآید. این شخص قطعا سیاست های خاص خود را دارد. در سال اول شرایط را ارزیابی میکند؛ در سال های بعدی شروع به پیاده سازی برنامه های خود میکند، اما در سالهای سوم و چهارم که وقت نتیجهگیری و بهرهبرداری هست، ناگهان مسئولین رده بالا تغییر میکنند و چون سلایق و نگاه های مدیریتی متفاوت است باعث می شود برنامه هایی که در طول این سالها شکل گرفته و نزدیک به خروجی هستند، متوقف شود و این نواقص در تغییرات مدیریتی به صورت زنجیرهای تکرار میشود. این بیثباتیها مهمترین نقاط منفی المصطفی است.
جامعه افغانستان از لحاظ قومی و مذهبی و نژادی ساختار متنوعی دارد. در کنار اینها جامعه همچنان سنتی است. آیا سیستم جدید المصطفی با واقعیتهای جامعه افغانستان تناسب دارد؟ آیا سیستم موفق بوده است یا خیر؟
برای توضیح این سوال باید عرض کنم که ما باید دو حوزه جدا را مدنظر قرار دهیم. بخش اول تحصیلات آکادمیک هست که در قالب دانشگاه المصطفی پیگیری میشود و مورد تایید وزارت تحصیلات افغانستان نیز هست. در این مرکز از همه اقوام، زن و مرد، شیعه و سنی حضور دارند و در یک فضای دوستانه مشغول به تحصیل هستند. این قسمت تا حدودی موفق بوده است. البته در سال های اخیر دانشگاه سعی کرده تا واحدهای پیشنهادی وزارت تحصیلات را در دستور کار قرار دهد، یعنی مفاد و مضامین دینی و اسلامی که قدیم در برنامه درسی دانشگاه وجود داشت، کمرنگ شده است. این مسئله باعث شده است تا نمایندگی جامعه المصطفی از رسالت اصلی خود دور شود. حوزهای که رسالت آن ترویج علوم انسانی در ترکیب با علوم اسلامی بوده است، حالا بیشتر شبیه یک دانشگاه خصوصی در افغانستان عمل میکند. فقط میتوانیم بگوییم از نگاه آکادمیک، دانشگاه المصطفی جایگاه خاص خود را در میان دیگر دانشگاهها دارد و مورد رغبت محصلان است.
بخش دوم حوزههای علمیه است که مختص به افغانستان نیست و این اختلاف نظر حتی در قم هم وجود دارد که آیا پیاده سازی سیستم مدرن که دروس را به شکل واحدی و ترمی ارائه میدهد کار درستی هست یا نه؟ اختلاف نظرها در افغانستان هم وجود دارد که بعضی ها اعتقاد دارند واحدی شدن دروس حوزوی، باعث میشود تا طلاب به نگاههای دینی عمیق نرسند، اما به نظر من فعالیت های المصطفی به این شکل در کل مورد تایید است. از نظر بنده مشکل اصلی در تطبیق این سیستم است یعنی باید منابع خوبی معرفی شود، متون به درستی خوانده شوند و نظارت کافی باشد. و الا طلابی خواهیم داشت که فقط اسما طلبه هستند. نظارتها و ارزیابی ها باید جدیتر صورت بگیرد تا ثمرات سیستم جدید دیده شود.
نهاد المصطفی ارتباطات محدود با برخی دارالعلومها و مولویهای اهل سنت برقرار کرده است و حتی برخی از آنها را بورسیه کرده است. اما این ارتباطات به سطح سیستماتیک نرسیده است
سیاست کلی حوزه المصطفی در قبال جامعه تشیع چه بوده است؟
شیعیان افغانستان اسما و رسما به نوعی منتسب به ایران هستند. اساسا در ناخودآگاه مردم افغانستان، فارغ از امورسیاسی و دینی، به نوعی برچسب ارتباط با ایران بر پیشانی شیعیان و هزارهها خورده است. اصلا حتی اگر همکاری هم بین آنها صورت نگیرد باز هم ارتباط فرض میشود که البته بعضا ضربه هایی هم بابت این تصورات رایج خوردهاند. اما مردم اقوام مختلف از جمله برادران تاجیک، ازبک و ترکمن نیز به جهت تشابه تمدنی، زبانی و فرهنگی ارتباطات وثیقی با ایران دارند. و شیعیان افغانستان با یک فاکتور اضافهتر یعنی اشتراک مذهبی با جمهوری اسلامی ارتباط دارند و اساسا بخاطر میراث مشترک فرهنگی و حوزوی که میان دو ملت است، اینکه این دو مجموعه را تافته جدا بافته بدانیم، امکان ندارد. حالا این ارتباطات باید به گونهای تعریف شود که منافع ایران و افغانستان و بخصوص شیعیان افغانستان، دو طرفه تامین شود اما بعضا مسائل سیاسی مخل این روند هستند.
در این فضایی که عرض کردم المصطفی آمده و از جهت دینی و فرهنگی المصطفی برای شیعیان افغانستان سرمایه گذاری کرده است و در حد وسع خود هم برای طلاب مهاجر ایران و هم برای طلاب اینجا تلاشهایی کرده است اما المصطفی میتواند برای مجموعه تشیع در افغانستان که از لحاظ کمی و کیفی جایگاه ویژهای دارد، برنامهریزیهای ویژهای داشته باشد. درحال حاضر شیعیان افغانستان حدود 25درصد جمعیت افغانستان را تشکیل میدهند که افراد توانمند بسیاری در میان آنان وجود دارد. تلاشهایی که المصطفی در زمینه حوزههای افغانستان دارد، ذرهای است در مقابل ظرفیتهای کل شیعیان افغانستان که میتواند مورد توجه جمهوری اسلامی ایران باشد. المصطفی میتواند سرمایهگذاری کلان و باثبات خیلی بیشتری در این زمینه انجام دهد. نکته مهم اینجاست که ایران تنها از طریق مباحث علمی و فرهنگی میتواند در افغانستان حرفی برای گفتن داشته باشد؛ نقطه قوت ایران نیز در همین زمینه است. تنها کسانی که میتوانند حافظ منافع جمهوری اسلامی ایران و منافع اسلام و تشیع در افغانستان باشند، همین نیروهای علمی و تحصیلکرده است. البته در این زمینه شاهد آسیب های جزیی هم بودیم ولی در مجموع میتوانیم بگوییم رویکرد المصطفی نسبت به شیعیان خوب بوده اما به هیچ عنوان کافی نبوده است.
در سال های اخیر دانشگاه سعی کرده تا واحدهای پیشنهادی وزارت تحصیلات را در دستور کار قرار دهد، یعنی مفاد و مضامین دینی و اسلامی که قدیم در برنامه درسی دانشگاه وجود داشت، کمرنگ شده است. این مسئله باعث شده است تا نمایندگی جامعه المصطفی از رسالت اصلی خود دور شود. حوزهای که رسالت آن ترویج علوم انسانی در ترکیب با علوم اسلامی بوده است، حالا بیشتر شبیه یک دانشگاه خصوصی در افغانستان عمل میکند.
برنامه ریزی ها در قبال اهل تسنن چگونه بوده است ؟ آیا منجر به برانگیختهشدن احساسات اهل سنت نشده است؟
در این خصوص بنده سیاستهای المصطفی را تایید می کنم. روسای پیشین جناب آقایان محامی و بسطامی در این زمینه انسانهای بسیار روشنی بودند. آقای ثابت هم که به تازگی رئیس شدهاند. دانشگاه المصطفی که کلا سیاست تقریبی دارد و با رویکرد مثبتی پیش میرود. اما نکته مهم اینست که اهلسنت افغانستان در گذشته نه چندان دور چندان تحت تاثیر سلفیت و وهابیت نبودهاند و نگاه مثبتی به تشیع و ایران دارند، لذا ظرفیت بسیار خوبی هستند که متاسفانه مغفول ماندهاند. البته نهاد المصطفی ارتباطات محدود با برخی دارالعلومها و مولویهای اهل سنت برقرار کرده است و حتی برخی از آنها را بورسیه کرده است. اما این ارتباطات به سطح سیستماتیک نرسیده است، لذا ظرفیت بسیاری در این قسمت وجود دارد. در کنار برادران اهلسنت، مذهب اسماعیلیه را داریم که نسبتا در افغانستان پررنگ است. در شهرهایی مثل کابل و بدخشان فعال هستند. به تازگی نیز روابطشان با جامعه شیعیان و ایران بهتر هم شده است. در این زمینه نیز ارتباطات صرفا فردی بوده و از ظرفیت های آنان استفاده نشده است که لازم است روی آن کار شود.
ارزیابی تان در خصوص برنامههای آموزشی المصطفی چگونه است؟ در زمینه افزایش سطح علمی دانشجویان عملکرد مثبتی داشته است؟
هر نهاد آموزشی یک سلسله امتیازات و کاستی هایی دارد. محصلانی که در ایران تحصیل می کنند در قسمت زبان مشکل دارند و باید کسانی که دکتری می گیرند حداقل در یکی از زبان های عربی و انگلیسی در سطح خوبی باشند اما عملا شیوه آموزشی در حوزه به صورت فارسی است و این مقوله طلبه را دچار کمبودها و کاستیهایی میکند. لذا در جامعه افغانستان و محیط آکادمیک اگر زبانی غیر از زبان فارسی بخواهد دچار مشکل میشوند. در داخل افغانستان دانشگاه المصطفی از نگاه آموزشی و پاسخگویی به نیازهای روز کیفیت بالایی ندارد. البته اینکه یک سری واحدهای دینی معرفتی در سیستم آموزشی اضافه کردهاند امتیازی برای آنها به حساب میآمد ولی اشاره کردم که همان را هم حذف کردند. در بخش حوزوی مهمترین مشکل همان عدم ثبات است و گاها طلبهها را دچار شک میکند. بسیاری مواقع مشکلات اداری و سیاستگذاری انگیزه طلبهها را از بین برده است. المصطفی تلاش کرده است تا سیستم مدرن و ترمی را پیاده کند اما در تطبیق دچار مشکلات بسیاری است و این مسئله هم سطح آموزشی را پایین آورده و هم انگیزه طلبهها را دچار مشکل کرده است. در کل سطح مطلوبی در حوزه وجود ندارد و بنابر عوامل مختلف که بعضی عوامل مربوط به داخل افغانستان می شود و بعضی از مسائل به حوزه علمیه مربوط است باعث شده است سطح آموزشی در سطح مطلوبی وجود نداشته باشد.
با توجه به ضعف آموزشی المصطفی در افغانستان، آیا برای استفاده از طلاب تحصیلکرده مهاجرین مقیم ایران برای برطرف کردن ضعفهای آموزشی در افغانستان اقداماتی انجام شده است؟
برنامه ریزی که قطعا داشته است و اساتید و نیروهای علمی تحصیلکرده در قم به دانشگاه المصطفی آمدهاند و تدریس کردهاند. اما این محدود به سیستم آکادمیک است، چرا که یک نظامی دارد و گروه علمی با یک امتیازات خاصی جذب می شوند. اما اساتید حوزه علمیه وقتی به اینجا میآیند فقط برای دورههای کوتاه مدتی مشغول به تدریس میشوند، لذا تا این نیروها تجربه پیدا میکنند قرارداد آنها تمام می شود و با افراد جدید جایگزین میشود. همچنین حمایت مالی از اساتید حوزه کمتر از اساتید دانشگاهی است. از طرف دیگر پراکندگی حوزهها و دور افتاده بودن این مراکز در ولایات مختلف افغانستان و همچنین مشکلات جدید مالی المصطفی چالشها را سختتر و عمیقتر کرده است اما مشکل اساسی اینجا است که برنامهریزی مدون و ثابتی برای افزایش سطح علمی حوزات وجود ندارد. بنابراین باید بگوییم سطح علمی حوزهها در حد انتظار نیست.
جامعه المصطفی نسبت به فارغ التحصیلان خودش برنامه ای دارد که از ظرفیتهای آنها استفاده شود؟
متاسفانه ظرفیت کشور نسبتا پایین است و مشکلات در جامعه افغانستان زیاد است و از آن طرف تعداد فارغ التحصیلان نهادهای المصطفی در سطوح ارشد و دکترا زیاد هستند، لذا المصطفی تلاشهایی جهت جذب آنها در حوزه و دانشگاه انجام داده است تا آنها را به کار علمی یا پژوهشی مشغول کند اما ظرفیت جذب پایین است و بسیاری از این نیروها جذب سیستم نمیشوند. لذا در این قسمت نمیتوانیم المصطفی را مقصر بدانیم. البته سالهای قبل یک انجمن فارغ التحصیلانی تشکیل شد تا همه را مورد پوشش قرار بدهد و آنها را به لحاظ علمی و شغلی ارتقا بدهد اما این تلاشها نیز نتیجه نداد. اما در کل نهاد بزرگی مثل المصطفی باید برای این بخش برنامهریزیهای بلندمدت و جدی داشته باشد و حداقل نقش پشتیبانی و مشورت را برای فارغ التحصیلانش ایفا کند.
برنامه ریزیهای المصطفی در زمینه تبلیغ تشیع و اسلام در افغانستان چگونه است؟
در جمهوری اسلامی ایران برخی نهادهای همسو با مسئله تبلیغ مثل سازمان ارتباطات اسلامی وجود دارد که عمده فعالیتهای مربوط به تبلیغ در کشوری مثل افغانستان، برعهده این سازمان بوده و المصطفی دخالت چندانی در این مسائل نداشته و ورود مستقیمی نداشته است. لذا اساسا المصطفی برنامهریزی کلانی برای مسئله تبلیغ نداشته است؛ اینطور که فرض کنید یک شعبه در ایران داشته باشد و یک شعبه در افغانستان داشته باشد تا به امور مبلغین نظم بدهد، وجود نداشته است.
لذا برنامههای تبلیغی عمدتا به صورت فردی در فصول خاص تبلیغی مثل محرم و رمضان پیگیری و اعزام شده است. یعنی افراد خودشان تقاضا دادند و سازمان ارتباطات و المصطفی موافقت کردند و به افغانستان اعزام شدند. اما اینکه با این مسئله به صورت سازمانی برخورد شود و امورات مبلغ را از مبدا تا مقصد پوشش بدهد، چنین چیزی اصلا وجود نداشته است. البته یک همکاریهای مقطعی با موسسات اینجا مثل موسسه پیامبر اعظم جهت ساماندهی امور مبلغین بعضا وجود داشته اما آن هم ادامه پیدا نکرد.
بسیاری از اساتید و دانشجویانی که در دانشگاه المصطفی مشغول به تحصیل یا تدریس بودند از حنفیها و سلفیهای افغانستان بودند. همینها پس از پایان دورههای تحصیلیشان دیدگاههایشان تغییر پیدا کرده و نگرش مثبتی نسبت به تشیع دارند. اما امتیازات المصطفی در زمینه افراطیت در همین حد بوده است و نه تنها المصطفی بلکه جمهوری اسلامی ایران نیز برنامه کلانی برای با مقابله با حجم زیاد از فعالیتهای حامیان سلفیت در افغانستان نداشته است.
آیا المصطفی برای مقابله با جریانهای افراطی برنامهریزی داشته است؟
برای پاسخ به این سوال دو نکته عرض میکنم. اول اینکه سیاستهای خود المصطفی بر اصل اعتدال و تقریب مذهبی استوار بوده تا خود برنامههای المصطفی به افراطیگری دامن نزند. در این قسمت کارنامه مثبتی داشته است. چه فارغ التحصیلانی که از ایران آمدند و چه اساتیدی که همینجا جذب شدهاند دیدگاههای اعتدالی داشتهاند. بسیاری از اساتید و دانشجویانی که در دانشگاه المصطفی مشغول به تحصیل یا تدریس بودند از حنفیها و سلفیهای افغانستان بودند. همینها پس از پایان دورههای تحصیلیشان دیدگاههایشان تغییر پیدا کرده و نگرش مثبتی نسبت به تشیع دارند. اما امتیازات المصطفی در زمینه افراطیت در همین حد بوده است و نه تنها المصطفی بلکه جمهوری اسلامی ایران نیز برنامه کلانی برای با مقابله با حجم زیاد از فعالیتهای حامیان سلفیت در افغانستان نداشته است. امروزه ملاهای جوان زیادی گرایشات سلفی پیدا کردهاند که از قضا دارای منبر و نماز جمعه هستند و تفکرات خودشان را گسترش میدهند. زمینه مذهبی افغانستان حنفیت است و چون گرایشات عقلی و اعتدالی در فقه حنفی دیده میشود، قرابت زیادی با تشیع دارد. اما در عمل آنکه موفقتر بوده، سلفیها بودهاند. سلفیها بواسطه حمایتهایی که دارند بیشتر توانستهاند در جامعه افغانستان نفوذ کنند و در این زمینه از شیعه پیش افتادهاند. لذا باید بگوییم نهاد المصطفی در این مسئله ضعیف عمل کرده است و هیچ کار جدی نه در سطح عام و نه درسطح نخبگان انجام نداده است.
نظر شما راجع به تحریم جامعه المصطفی توسط آمریکا چیست؟
در این باره چند نکته مدنظر است. یکی اینکه تحریم یک نهاد علمی خلاف مقررات بین المللی محسوب می شود و محکوم است. ثانیا تحریم نهاد المصطفی نشانه شکست سیاست های آمریکا و همپیمانان اوست. ثالثا تحریم این نهاد نه تنها باعث کمرونق شدن فعالیتهای آن نخواهد شد بلکه با وسعت بیشتر ادامه خواهد یافت. چراکه دانشآموختگان این نهاد، در حقیقت سربازان معرفتی و علمی جبهه مقاومت و عدالتخواهی محسوب می شوند که الحمدالله موفق بودهاند و در گوشه گوشه جهان هسته های مقاومت نرم افزاری و علمی را تشکیل دادهاند و این حرکت رو به رشد بوده و هیچ قدرتی توانایی مقابله با آن و تاثیرگذاری آن را نخواهد داشت.
آینده المصطفی را در افغانستان چگونه میبینید؟
ما در مجموع نگاه مثبت داریم و انشاالله خداوند به جمهوری اسلامی ایران و حوزههای علمیه قم و مشهد کمک کند تا مشکلات تحریم را پشت سر بگذارد. ولی باید بگوییم که جامعهالمصطفی اگر می خواهد حرفی برای گفتن داشته باشد نباید به حد فعلی خود اکتفا کند و توجهی بیشتر نسبت به افغانستان داشته باشد تا برنامهریزیهای موثرتر و دقیقتری در این زمینه داشته باشد و از جهت سازمانی پیشرفت کند. در زمینه بودجه نیز باید همت بیشتری کند. قناعت به وضعیت فعلی به شکست منجر خواهد شد.
افزودن دیدگاه جدید