رفتن به محتوای اصلی
یادداشت تبلیغی؛

تحلیل جامع هشت خصیصه استثنایی وسلوک عملی و سیاسی امام حسین «ع»

تاریخ انتشار:
امام (ع) با توجه به سیاست‌ها و عملکرد معاویه می‌دانست که روزهای سختی در انتظار اسـلام و مـسلمانان است؛‌ لذا‌ با‌ تمام وجود تلاش می‌کرد نیروهای اندک شیعه را‌ برای‌ لحظات حساس و سرنوشت‌ساز حفظ کند؛ تا با مساعدت آن‌ها، هم اسلام را از خطر نـابودی نـجات دهد و هم‌ بنی‌امیه را رسـوا سـازد. از این‌رو تا جایی که‌ می‌توانست، بهانه‌ای به دست معاویه و عُمّالش نمی‌داد و از شیعیان نیز می‌خواست که خود را در معرض‌ اتهام‌های‌ بنی‌امیه‌ قرار ندهند.
محرم

پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| «تحلیل جامع هشت خصیصه استثنایی وسلوک عملی و سیاسی امام حسین علیه السلام»

نگارنده: «مبلغ نخبه حجت الاسلام و المسلمین سید محمدتقی قادری»

*******

نخستین خصیصه امام حسین علیه السلام 
بنابر برخی از روایات «تولد در‌‌ 6 ماهگی» است، چرا که حمل در سال و ماه تولد حضرت بین مورخین و محدثین اختلاف وجود دارد، و بنابر قول مشهور، تولد ایشان در سال چهارم قمری بوده است. (یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، بیروت، ج2، ص246 )
با این حال برخی تولد او را در سال سوم قمری دانسته اند(الکافی، 1365ش، ج1، ص463) و در اینکه مدت حمل امام حسین علیه السلام چند ماه بوده است اختلاف نظر وجود دارد برخی مانند ابن شهر آشوب ذکر کرده ولادت آن حضرت بعد از ده ماه و بیست روز از ولادت برادرش امام حسن علیه السّلام بود (در نتیجه مدت حمل حضرت بیش از 6 ماه بوده است) و برخی مدت حمل ایشان را 6 ماه ذکر کرده اند.( منتهی الامال ، ج1 ، ص 522 ) در حديث است که مدت حمل سيدالشهداء شش ماه طول‏ کشيد(نفس المهموم، ص 6).

اگر قول اول را نپذیریم بازهم مشکلی ایجاد نمی شود، چون تولد در شش ماهگی از بارداری مادر نه تنها بعدی ندارد بلکه منطبق با ایه (15) سوره احقاف است که دوره بارداری و شیر خوراگی را سی ماه می داند که اگر دوره 24 ماهه شیر خوارگی از سی ماه کم شود اقل حمل از منظر قرآن شش ماه می شود از همین روست که می فرماید: «وَوَصَّيْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً: و انسان را [نسبت‏] به پدر و مادرش به احسان سفارش كرديم. مادرش با تحمّل رنج به او باردار شد و با تحمّل رنج او را به دنيا آورد. و بار برداشتن و از شير گرفتنِ او سى ماه است، تا آن گاه كه به رشد كامل خود برسد و به چهل سال برسد.»

و در طول تاریخ نمونه هایی برای اثبات این ادعا ذکر کرده اند: برای مثال در مورد حضرت عيسي نقل شده كه شش ماهه متولد شد. همين طور حضرت يحيي زنده ماند. (بحارالانوار, ج 14 ص 207 تفسير صافي , ج 5 ص 14)
امكان اين كه بچه اي شش ماهه متولد شود، وجود دارد، ولي غالباً بچه هايي كه شش ماهه متولد مي شدند مرده اند، غير از حضرت عيسي و حضرت امام حسين كه در روايت آمده: اين دو شش ماهه متولد شدند، ولي زنده مانده اند و بزرگ شدند.(بحارالانوار, ج 43 ص 253و 245)

به دلیل همین نکته دقیق قرآنی است که شیخ مفید در صفحه 110کتاب امالی روايت كرده است: «زنى را نزد عمر آوردند كه شش ماهه زائيده بود، عمر از اصحاب رسول خدا حكم وى را پرسيد. على (ع) فرمود نبايد سنگسار شود، مگر نمى‏بينى خداى تعالى مى‏فرمايد:"وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً" و ازسوى ديگر مى‏فرمايد:"وَ فِصالُهُ فِي عامَيْنِ"، پس بايد فهميد كه اقل حمل شش ماه است. پس عمر آن زن را رها كرد. راوى مى‏گويد: بعدا شنيديم كه آن زن درست در آخر شش ماه وضع حمل كرده بوده»

و همچنین درکتاب الدر المنثور، ج 6، ص 40 آمده است: «ابن منذر و ابن ابى حاتم از بعجة بن عبد اللَّه جهنى روايت كرده كه گفت: مردى از قبيله ما، با زنى كه او نيز از جهنيه بود ازدواج نمود، و آن زن درست بعد از شش ماه از ازدواجش فرزندى آورد، همسرش نزد عثمان بن عفان رفت، و داستان را گفت. عثمان دستور داد زن را سنگسار كنند، جريان به على (ع) رسيد، نزد عثمان رفت، كه اين چه دستورى است كه داده‏اى؟عثمان گفت او شش ماهه زائيده، و مگر چنين چيزى ممكن است؟حضرت فرمود: مگر نشنيده‏اى كه خداى تعالى مى‏فرمايد:"وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً"، و از سوى ديگر مدت شير دادن را دو سال تمام دانسته، و فرموده:"حَوْلَيْنِ كامِلَيْنِ" دو سال از سى ماه كسر شود چقدر مى‏ماند، مگر بيش از شش ماه باقى مى‏ماند؟عثمان گفت: به خدا سوگند متوجه اين نكته نبودم. برويد زن را بياوريد، وقتى آوردند ديدند از حكم اعدام سخت ترسيده، بخواهرش گفته بوده از اين ماجرا غصه مخور (و مپندار كه من براى قبيله ننگى آورده‏ام)،به خدا سوگند احدى غير از شوهرم با من نزديكى نكرده.
راوى سپس مى‏گويد: آن كودك بزرگ شد، و پدرش اعتراف كرد كه او فرزند من است، چون شبيه‏ترين مردم به پدر خود بود. و باز مى‏گويد: من آن مرد را ديدم كه در آخر بيمار شد و تكه‏هاى بدنش در بستر مى‏ريخت»

*******

دومین خصیصه امام حسین علیه السلام
«شفاء فطرس ملک» در هنگام تولد است، چراکه در روايت آمده است:«فطرس فرشته اي بود، كه گردا گرد عرش الهي در گردش بود و درباره دستوري از اوامر خداوند كوتاهي و سستي ورزيد. بالش به كيفر اين نافرماني چيده شد و به يكي از جزيره ها تبعيد گرديد. هنگامي كه امام حسين(ع) متولد شد، جبريل براي عرض تبريك به پيامبر به سوي زمين فرود آمد و در راه با فطرس ديدار كرد. جبريل به وي پيشنهاد كرد، براي عرض تبريك و تهنيت، با او نزد پيامبر برود. هنگامي كه جبريل او را به حضور پيامبر برد، به امر پيامبر، بالش را به بدن پاك امام حسين(ع) ماليد و سلامتش را باز يافت (رجال كشي، مشهد، ص583؛ صدوق،أمالي ص137؛ ابن قولويه، كامل الزيارات، ص66؛ فتال نيشابوري، روضه الواعضين، ج1، ص356؛ مسعودي، اثبات الوصيه، قم، چ سوم، 1426ق، ص164؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل أبي طالب، ج4، ص74؛ مجلسي، بحار الأنوار،ج44، ص182»

در توجیه این گزارش محققین اسلامی به چند گروه تقسیم شدند:

عده اي از بزرگان معتقدند، داستان فطرس با آيات صريح قرآن كه ويژگي هاي فرشتگان را برشمرده، آن ها را بندگان مطيع و كريم و شايسته خداوند معرفي مي كند و از هر نوع سرپيچي و نافرماني پيراسته مي داند، سازگاري ندارد؛ پس بايد اين گونه روايات را نادرست شماريم؛ به فرض درستي شان، بدان سبب كه نكته اي فراتر از ادراك ما دارند، بايد علمش را به اهلش يعني اولياي برگزيده الهي واگذاريم و خود را در فهم آن ناتوان بدانيم.

در مقابل عده اي بر اين باورند، كه فرشتگان اصناف و درجه هاي گوناگون دارند. گروهي مقرّبند و گروهي در درجه پايين تر جاي گرفته اند. آياتي كه هر گونه نافرماني و سرپيچي را از فرشتگان نفي مي كنند، به فرشتگان مقرب مربوط است. فطرس از فرشتگان مقرب نبود، تا از هر نوع سركشي پيراسته باشد؛ به ويژه آن كه تخلّف و سرپيچي فطرس در
روايات كندي و سستي ورزيدن خوانده شده كه نوعي ترك اولي است، نه گناه. چنان كه پيامبران(ع) نيز درجات مختلف دارند: تلك الرسل فضّلنا بعضهم علي بعض؛ بعضي پيامبران را بر بعضي برتري بخشيديم«.بقره آيه 253؛ بحارالانوار،، ج 56، ص184» .

عده اي از انبيا ترك اولي داشتند؛ ولي جمعي مانند پيامبر(ص) و خاندان پاكش جز اراده الهي اراده اي نداشتند و حتي از ترك اولي نيز پيراسته بودند.
در برخي از اين روايات كه اشاره شد، جرم فطرس كه مورد شفاعت امام حسين(ع) قرار گرفت، يك نوع غرور و خود بزرگ بيني بود..

عده دیگر معتقدند داستان فطرس بدین گونه که در بعضی کتب روایی ذکر شده است با ظواهر قرآن از جمله آیه 6 سوره تحریم و آیه 27 سوره انبیاء و سوره مریم آیه 64 سازگاری ندارد و در نتیجه نمی توان معنای ظاهری آن را قبول کرد.، لذا ممکن است، بگوییم با فرض صحت روایات، این قضیه دارای یک معنای باطنی و سمبلیک باشد که در تبیین آن معنای سمبلیک و باطنی، اختلاف نظر هست و می توان برای آن محملی فرض کرد ازهمین رو استاد شهید مرتضی مطهری در این مورد چنین می گوید: «داستان فطرس ملک، رمزی است از برکت وجود سیدالشهداء که بال شکسته ها با تماس به او صاحب بال و پر می شوند. افراد و ملت ها اگر به راستی خود را به گهواره حسینی بمالند از جزایر دور افتاده رهایی می یابند و آزاد می شوند. مجموعه آثار، ج 17 (یادداشت امام حسین(ع) و عیسی مسیح علیه السلام) ص 564.»

*******

سومین خصیصه امام حسین علیه السلام
شیر خوردن از «انگشتان پیامبراکرم صلی الله علیه وآله وسلم» است چراکه در روایت آمده است: «هنگام ولادت امام حسین علیه‌السلام، حضرت فاطمه ـ سلام‌الله‌علیها ـ بیمار گشت و شیر ایشان خشک شد، تا اینکه از شیر دادن ناتوان گشت؛ از ‌این‌رو پیامبر اکرم ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ مُرضِع و دایه‌ای طلب کردند، ولی یافت نشد؛ پس خود آن حضرت به حجره حضرت فاطمه ـ سلام‌الله‌علیها ـ آمدند و انگشت ابهام خویش را در دهان حضرت سیدالشهدا ـ علیه‌السلام ـ گذاردند و او هم می‌مکید و حتی بعضی نقل کرده‌اند که زبان مبارک را در دهان امام حسین ـ علیه‌السلام ـ می‌گذاشت و آن حضرت می‌مکید. نقل شده است که خداوند متعال تا چهل شبانه‌روز، رزق ‌و‌ روزی امام حسین ـ علیه‌السلام ـ را در زبان پیغمبر اکرم ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ قرار داده بود؛ پس گوشت و خون امام حسین ـ علیه‌السلام ـ از گوشت و خون پیامبر اکرم ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ رویید«منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ص ۲۰۶»

و در روایت دیگر از امام صادق علیه السلام آمده است که فرمود:
«امام حسین نه از پستان حضرت فاطمه و نه زنان دیگر شیر نخورد پیامبر انگشت و زبانش را در دهان او می گذاشت و او می مکید و این برای دو سه روزش کافی بود «لَمْ یَرْضَعِ الْحُسَیْنُ مِنْ فَاطِمَةَ وَ لَا مِنْ أُنْثَى کَانَ یُؤْتَى بِهِ النَّبِیَّ فَیَضَعُ إِبْهَامَهُ فِی فِیهِ فَیَمَصُّ مِنْهَا مَا یَکْفِیهَا الْیَوْمَیْنِ وَ الثَّلَاث: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ، ج 1، ص 465، ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارا، ص 57.»

در این شکی نیست که از پیامبر گرامی معجزات و کرامات زیادی صادر شده است که قضیه مذکور یکی از آن موارد است، چه مانع عقلی برای تحقق این کرامت و معجزه وجود دارد در حالی که همانند آن بارها از پیامبر صادر شده است و علمای اهل سنت در کتب خود ذکر کرده اند از جمله:

1- بخاری در صحیح خود نقل می کند:
«جابر می گوید در یکی از سفرها همراه پیامبر بودیم که هنگام نماز عصر فرا رسید و ما بیش از اندکی آب همراه نداشتیم و همان مقدار را در ظرفی ریختیم. در این حال پیامبر به میان ما آمد و دست خود را در میان آن ظرف فرو برد و انگشتان را از یکدیگر جدا کرد و فرمود برکت الهی را برای وضو گیران از خداوند خواهانم. بلافاصله مشاهده کردیم که آب از میان انگشتان مبارکش فواره می زند. در این موقع مردم از آن آبها وضو گرفتند و رفع تشنگی نمودند. ما در آن روز هزار و چهار صد تن بودیم. صحیح بخاری ج9 ص104- سنن نسائی ج1 ص80»

2- در روایت دیگری می آورد که مسلمین در حدیبیه دچار کم آبی شدند:
«پیامبر دست مبارکش را در میان دلو فرو بردند. ناگهان آب از میان انگشتانش مانند چشمه جوشان جاری شد در این موقع همگی از آن نوشیدیم و وضو گرفتیم.جابر می گوید: «اگر صد هزار تن هم بودیم آن آب همگی ما را کفایت می کرد.»

این مضمون را دیگران از علمای اهل سنت هم نقل کرده اند: مسند احمد ج5 ص298 - سنن ترمذی ج2 ص78 -طبقات ابن سعد ج1 ص98 قسم 1 -تاریخ بغداد ج12 ص287»

بنابراین جریان سیر کردن امام حسین توسط پیامبر به قدرت غیبی و معجزه، هیچ بعد و استبعادی را نمی پذیرد و یک خارق عادت قلمداد می شده است که همانند آن بارها از پیامبر اسلام و سایر پیامبران صادر شده است. مگر عیسی بدون پدر به دنیا نیامد؟ مگر عصای موسی تبدیل به مار نشد؟ مگر عیسی از گل، پرنده خلق نمی کرد و مردگان را زنده نمی گرد؟، همه این امور به عنوان معجزه و عمل خارق العاده قابل پذیرش است و عمل پیامبر اکرم هم در سیر کردن امام حسین از همین باب قابل قبول است.

*******

چهارمین خصیصه امام حسین علیه السلام
«ده سال امامت غریبانه» است، چرا که دوران حکومت معاویه و فرزندش یزید، سخت‌ترین دوران برای خاندان رسالت بود. امامت سید الشهدا، امام حسین علیه السلام، حدود ده سال (از صفر سال ۵۱ تا محرم سال ۶۱ هجری) طول کشید و بیش از نه سال آن در زمان حکومت معاویه بود. وی برای از بین بردن زمینه‌های سیاسی ـ اجتماعی محبوبیت خاندان رسالت ـ که به طور طبیعی در جامعه اسلامی در حال گسترش بود ـ، نهایت تضییقات را در مورد ارتباط مردم با دو یادگار پیامبر خدا (امام حسن و امام حسین علیهماالسلام) به اجرا گذاشت.

وی علاوه بر دستور العمل‌هایی که مبنی بر تعقیب، شکنجه و قتل و آزار پیروان اهل بیت علیهم‌السّلام صادر کرد، آنان را از حقوق شهروندی نیز محروم نمود و حتی سهم آنان را از بیت المال، قطع کرد. این اقدام خطرناک، افزون بر ضربه‌ای که از نظر سیاسی بر حکومت اصیل اسلامی وارد ساخت، ضربه مهلکی بود بر حوزه معارف حقیقی اسلام ناب. از سوی دیگر، سیاست ممنوعیت عمومی کتابت و تدوین حدیث و به دنبال آن، راه یابی اسرائیلیات و داستان‌های عجیب و غریب توسط قصه گویان و احبار تازه مسلمان به صحنه فرهنگی جامعه اسلامی زمینه مهجور ماندن علمای راستین و در راس آنان، اهل بیت پیامبر خدا را به شدت افزایش داد.

سیاست دین زدایی معاویه تا بدان جا پیش رفت که درصدد حذف نام پيامبر صلی الله علیه‌و‌آله‌وسلّم برآمد؛ زیرا از شنیدن مکرر نام ایشان در اذان، احساس ناراحتی می‌کرد! از این رو، با ترویج روایاتی مجعول در تشریع اذان، کوشید تا زمینه را برای جایگزین ساختن چیزی دیگر به جای اذان، فراهم کند؛ اما با موضع گیری‌های اهل بیت علیهم‌السّلام موفق نشد.

بدیهی است در چنین فضای سیاسی ای، کمتر کسی حاضر می‌شود برای شنیدن حدیث و یا نقل آن از امام حسین علیه‌السّلام و یا برادر بزرگوارش، زندگی خود را به خطر بیندازد، به همین دلیل است مجموع روایات ازامام حسین علیه السلام بیش از 250 حدیث نیست و این 250 حدیت جز چند حدیث در زمینه عقاید و اخلاق است، چراکه حاکمیت بنی امیه فقیه تراشی نموده بود و اشخاصی چون عبدالله عمر را مرجع فقهی مردم قرارداده بودند و مردم جاهل به اینان مراجعه می کردند نه به امام حسین علیه السلام که وصل به عالم قدس بود وعلم لدنی و ذاتی داشت.

*******

پنجمین خصیصه امام حسین علیه السلام
«جوانمردی و بخشش» است، چراکه امام حسین بن علی(ع) در جود، بخشش، گشاده دستی، خوشرویی و مهربانی با همه مردم بویژه با بینوایان، تهیدستان و یتیمان جایگاهی رفیع داشته و در قله بخشش، گشاده دستی و مهرورزی قرار داشته است. درباره این اخلاق والا و صفت برجسته انسانی سالار شهیدان (ع) حکایت‌ها و داستان‌های فراوانی به طرق معتبر روایت شده است که چند نمونه ازآن آورده می شود؛

1- یک بار کنیزی که به امام حسین (ع) خدمت می‌کرد، گلی به آن حضرت (ع) تقدیم کرد. امام (ع) نیز که دریای جود، بخشش و کرم بوده و در برابر لطفی کوچک احسانی بزرگ را تقدیم می‌فرمود، به پاس این احترام و اکرام، آن کنیز را در راه خدا آزاد کرد.
برخی گفتند: او تنها به شما(ع) یک شاخه گل تقدیم کرد و شما در ازای آن، او را آزاد می‌کنید؟
امام پاسخ فرمود: مگر این آیه را نشنیده‌ای که خداوند می‌فرماید: «وَ إذا حُیِّیتُم بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِأحسَنَ مِنهَا أو ردُّوها.» (۵) (ترجمه: هنگامی که تحیت و شادباشی از دیگری مشاهده کردید، بهتر از آن تحیت گویید و یا همان را به او بازگردانید.) بهتر و نیکو تر از احسان او، آزادی‌اش بود.(الفصول المهمة فی معرفة الأئمة، ص ۲۶۷)

2- نقل شده است: مرد عربی به شهر مدینه آمد و از مردم این شهر، سراغ کریم‌ترین و بخشنده‌ترین مرد آن شهر را گرفت. مردم شهر که از میزان بخشش، مهربانی و گشاده دستی امام حسین بن علی (ع) باخبر بودند، او را به سالار شهیدان (ع) رهنمون ساختند.

وی به جست‌وجوی امام حسین بن علی (ع) پرداخت تا اینکه وارد مسجد شد و مشاهده کرد امام (ع) مشغول نماز و راز و نیاز با معبود است. وی چند بیت شعر خواند و در آن اشعار، خواسته‌های خویش را مطرح ساخت و عرض حاجت و نیاز خویش را به امام حسین (ع) طرح کرد.
هنگامی که امام حسین بن علی (ع) از نماز و عبادت فراغت یافت، به قنبر فرمود: آیا از مال حجاز چیزی باقی مانده است؟
قنبر پاسخ داد: آری؛ چهار هزار دینار مانده است. امام (ع) فرمود: آن مال را حاضر کن که مردی سزاوارتر از ما اکنون حاضر گشته است.
امام حسین (ع) به خانه رفت و آن سکه‌ها را که قنبر آماده کرده بود، به آن مرد عرب تقدیم فرمود. آن مرد ناشناس نیز پول را دریافت کرد و هنگامی که این همه بخشش و بزرگواری امام حسین (ع) را مشاهده کرد، بسیار گریست.
امام حسین (ع) فرمود: ای اعرابی، گویا بخشش ما را کم شمردی؟
وی عرض کرد: بر این می‌گریم که دستان با جود، کرم و بخشش شما چگونه در میان خاک پنهان می‌شود؟ (منتهی الآمال، ج۱ ص ۴۰۶- ۴۰۵)

*******

ششمین خصیصه «زهد و فروتنی» امام حسین (ع) است
چراکه امام حسین(ع) در زهد و بی رغبتی به دنیا، تواضع و فروتنی نسبت به همه مردم (به ویژه ستم دیدگان، تهی دستان و ضعیفان و دستگیری از آنان) یگانه روزگار بود و الگوی مناسبی برای همه انسان‌ها در همه مکان‌ها و دوران‌ها محسوب می‌شود. درباره فروتنی، مهربانی و تواضع سالار شهیدان (ع) داستان‌ها نقل شده است که در این مختصر تنها به یکی از آن نمونه‌ها اشاره می‌شود و ان اینکه:

«روزی سالار شهیدان امام حسین بن علی(ع) بر گروهی از نیازمندان عبور می‌کرد. آنان عبای خویش را بر سر افکنده و مشغول خوردن غذا بودند. هنگامی که امام حسین (ع) را دیدند که از کنارشان عبور می‌کند، امام (ع) را برای خوردن غذا دعوت کردند. امام حسین بن علی (ع) که از سرشناسان و بزرگان مدینه بلکه تمامی جهان اسلام محسوب می‌شد، فرمود: خداوند متکبران را دوست نمی‌دارد؛ از اسب پیاده شد و نزد آن تهیدستان و محرومان رفت و همراه با آنان به تناول مشغول شد. پس از آن خطاب به آن تنگدستان فرمود: من دعوت شما را اجابت کردم؛ شما نیز دعوت مرا بپذیرید. آنان نیز دعوت سالار شهیدان(ع) را اجابت کرده و همراه با امام (ع) به خانه حضرت (ع) آمدند.

امام حسین بن علی (ع) به خادم خویش دستور فرمود، هر آنچه برای مهمانان گرامی مهیا کرده‌ای، اکنون حاضر کن. خادم نیز مشغول پذیرایی از مهمانان امام حسین (ع) شد و آن تهیدستان بر سر سفره پر نعمت امام (ع) حاضر شدند.

پس از پایان غذا، امام حسین (ع) آن تهیدستان را مورد لطف و نوازش قرار داد و آنان پس از دریافت احسان و محبت امام (ع) از خانه حضرت (ع) خارج شدند. (منتهی الآمال، ج۱ ص ۴۰.»

*******

هفتمین خصوصیت امام حسین علیه السلام 
«عارف وسالک الی الله» بودن است، چراکه در میدان عبادت و بندگی خدا نیز همواره در صف مقدم قرار داشت و زمان فراوانی از زندگانی خویش را صرف بندگی خدا و طاعت پروردگار جهانیان می‌کرد. عبادت امام حسین(ع) اعم از نماز، روزه‌داری، حج، شب زنده‌داری، راز و نیاز با پروردگار جهانیان از بخش‌های مهم زندگانی آن امام همام(ع) بوده و سبط رسول خدا(ص) زمان زیادی از اوقات شبانه روزی خود را به عبادت پروردگار جهانیان اختصاص داده بود و در این راه تلاش بسیار به خرج می‌داد.

دعاهای برجای مانده از سالار شهیدان (بویژه دعای مشهور و عارفانه عرفه که از میراث‌های ماندگار ائمه طاهرین (ع) در بخش دعا و مناجات با پروردگار به شمار می‌رود و حاوی معارف توحیدی بلند و برخوردار از معنویاتی سترگ است) تنها گوشه‌ای از خاکساری امام (ع) در پیشگاه پروردگار جهانیان را نشان داده و به دیگر سخن، دعاهای وارد شده از امام حسین(ع) اوج بندگی امام(ع) در برابر خداوند را نمایان می‌کند. این دعای زیبا و خواندنی در صحرای عرفات توسط سالار شهیدان(ع) قرائت شد و به گواهی شاهدان(ع) با اشک، سوز، فروتنی و خاکساری مثال زدنی امام حسین(ع) در پیشگاه پروردگار همراه بود؛ به گونه‌ای که حاضران نیز متحول شده و اشک از دیدگانشان سرازیر شد و حالِ معنوی امام حسین(ع) بر آنان نیز تاثیر فراوانی برجای گذاشت.

امام حسین بن علی(ع) در دوران حیات خجسته و مبارک خود، بیست و پنج مرتبه با پای پیاده از مدینه رهسپار مکه برای ادای مناسک حج و زیارت خانه خدا شدند که این مساله نشانگر شوق و رغبت فراوان آن امام همام (ع) در بندگی خالصانه برای خدا و در راه خداوند متعال بوده و نشان دهنده آمادگی امام (ع) برای پذیرش هر گونه رنج و سختی در راه خداوند و طلب خشنودی پروردگار جهانیان است.(صفة الصفوة، ج۱ ص ۳۹۷)
برای تفصیل بیشتر رجوع شود به یادداشت درس‌هایی از سیره عملی امام حسین بن علی(ع) بر اساس منابع تاریخی محمد جواد گودینی.

*******

هشتمین خصیصه امام حسین علیه السلام 
«سلوک سیاسی آمیخته با عقلانیت»است، چراکه پیچیده ترین بحران سیاسی در دوره امام حسین( ع) اتفاق افتاده است ولی آنچه که به رفتار امام (ع) ارزش داد انست به هیچ وجه در برخورد با چنین بحران‌هایی احساسی عمل نکرد بلکه کاملا عقلانی تصمیم گرفت و عبور نمود، برای شناخت بیشتر به چند مورد اشاره می شود؛

1- کوفیان که‌ گمان‌ می‌کردند عهدنامه صلح امام حسن (ع) بـا معاویه و یا وجود امام حسن (ع) مانع این شده که امام حـسین (ع) علیه معاویه قیام‌ کند،‌ پس از شهادت‌ امام‌ حـسن (ع) و حـجر بن عدی پی‌درپی سفیرانی را به همراه نامه‌هایی نـزد امـام حسین (ع) فرستادند و آمادگی خود را برای پیکار با معاویه اعلام کردند و امام‌ حـسین (ع) که بر اساس شرایط موجود، وکاملا عقلانی ومنطقی تـصمیم مـی‌‌گرفت و عمل مـی‌کرد،

در پاسخ نـامه مـردم کوفه چنین اظهار داشت: «امیدوارم کـه برادرم در آنچه کرد خـداوندش‌ مـوفق و استوار می‌داشت؛ اما من امـروز چـنین اندیشه‌ای ندارم. خدایتان‌ رحمت‌ فرماید.‌ بر زمین بچسبید و در خانه‌ها کمین کنید و تا هنگامی‌که معاویه زنده است از اینکه ‌‌مـورد‌ بـدگمانی قـرار بگیرید پرهیز کـنید. اگـر خداوند برای او چیزی پیـش آورد و مـن‌ زنده‌ بودم اندیشه خود را برای شما خواهم نوشت.»(اخبار الطوال،ص273)


بنابراین، امام (ع) با توجه به سیاست‌ها و عملکرد معاویه می‌دانست که روزهای سختی در انتظار اسـلام و مـسلمانان است؛‌ لذا‌ با‌ تمام وجود تلاش می‌کرد نیروهای اندک شیعه را‌ برای‌ لحظات حساس و سرنوشت‌ساز حفظ کند؛ تا با مساعدت آن‌ها، هم اسلام را از خطر نـابودی نـجات دهد و هم‌ بنی‌امیه را رسـوا سـازد. از این‌رو تا جایی که‌ می‌توانست، بهانه‌ای به دست معاویه و عُمّالش نمی‌داد و از شیعیان نیز می‌خواست که خود را در معرض‌ اتهام‌های‌ بنی‌امیه‌ قرار ندهند.


2- چون یزید به حکومت رسید به فرماندار مدینه نامه نوشت که از امام حسین(علیه السلام) بیعت بگیرد. او هم کسی را در پی ایشان فرستاد.
شجاعت حسینى ایجاب مى کرد از دعوت حاکم مدینه به خاطر وحشت از توطئه سرباز نزند، ولى درایت آن امام بزرگوار نیز ایجاب مى کرد که جانب احتیاط را از دست ندهد، از این رو جمعى از جوانان شجاع و نیرومند بنى هاشم و شیعیان را با خود به سوى خانه حاکم مدینه، (ولید) برد که در صورت لزوم آنها را به درون خانه بخواند و توطئه دشمن را درهم بشکنند!
جالب این که امام(علیه السلام) همراهان را با خود به درون خانه نبرد بلکه شخصاً وارد شد، و آنها بر در خانه ماندند.
امام حسین(علیه السلام) بر ولید وارد شد و (طبق آداب اسلامى) سلام کرد؛ ولید با خوشرویى پاسخ داد و او را نزد خویش نشاند. مروان بن حکم ـ با این که پیش از این، بین وى و ولید کینه و نفرت حاکم بود ـ در مجلس حضور داشت... .
امام(علیه السلام) فرمود: «هَلْ أَتاکُمْ مِنْ مُعاوِیَةَ کائِنَةُ خَبَر فَإِنَّهُ کانَ عَلیلا وَ قَدْ طالَتْ عِلَّتُهُ، فَکَیْفَ حالُهُ الآنَ»؛ (آیا از حال معاویه به شما خبرى رسیده است؟ چرا که وى مدّتى طولانى بیمار بود، اکنون حالش چگونه است؟).
ولید آهى کشید، آنگاه گفت: اى اباعبدالله! خداوند تو را در مرگ معاویه پاداش دهد! وى عموى صادقى! براى تو بود، که اکنون طعم مرگ را چشیده است و این نیز نامه امیرالمؤمنین یزید است!
امام حسین(علیه السلام) فرمود: «إنّا لِلّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ»، اکنون براى چه منظورى مرا خواسته اى؟!)
ولید پاسخ داد: تو را براى بیعت دعوت کردم، و همه مردم با یزید بیعت کرده اند!
امام(علیه السلام) (براى این که آن مجلس بدون درگیرى پایان یابد) فرمود:
«إِنَّ مِثْلی لا یُعْطی بَیْعَتَهُ سِرّاً، وَ إِنَّما أُحِبُّ أَنْ تَکُونَ الْبَیْعَةُ عَلانِیَةً بِحَضْرَةِ الْجَماعَةِ، وَ لکِنْ إِذا کانَ مِنَ الْغَدِ وَ دَعَوْتَ النّاسَ إِلىَ الْبَیْعَةِ دَعَوْتَنا مَعَهُمْ فَیَکُونُ أَمْرُنا واحِداً»؛ (شخصى مانند من مخفیانه بیعت نمى کند، دوست دارم بیعت من [اگر بخواهم بیعت کنم] علنى و در محضر مردم باشد! چون صبح شد، و تو مردم و ما را براى بیعت فراخواندى، تصمیم ما و مردم یکسان خواهد بود!)( فتوح ابن اعثم، ج 5، ص 18-19؛ مقتل الحسین خوارزمى، ج 1، ص 184)

مطابق نقل شیخ مفید امام(علیه السلام) فرمود: «إِنّی لا أَراکَ تَقْنَعُ بِبَیْعَتی لِیَزیدَ سِرّاً حَتّى أُبایِعَهُ جَهْراً فَیَعْرِفَ النّاسُ»؛ (من گمان نمى کنم تو به بیعت پنهانى من با یزید، قانع باشى، مگر آن که من آشکارا بیعت کنم تا مردم همگى با خبر شوند).
ولید گفت: آرى!
امام(علیه السلام) فرمود: «فَتُصْبِحُ وَ تَرى رَأْیَکَ فِی ذلِکَ»؛ (پس بگذار صبح شود، تا نظرت در این باره مشخّص گردد).

امام علیه السلام با تدبیر عقلانی خویش، فرصت بازداشت را از فرماندار مدینه گرفت و توانست از فرصت استفاده کرده از مدینه خارج شود و زمینه نهضت ماندگار واقعه عاشورا را فراهم کند.

*******

افزودن دیدگاه جدید

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.