رفتن به محتوای اصلی
یادداشت تبلیغی؛

تحلیل پیام های قرآنی در ماه مبارک رمضان «قسمت دهم»

تاریخ انتشار:
هرچند سیر سلوک، تهذیب و تزکیه نفس و همچنین تامل و درنگ در پیام های قرآنی زمان خاصی ندارد و انسان بایست پیوسته درحال مراقبه، تهذیب و تزکیه نفس، و در حال تامل پیرامون پیام آیات قرآنی باشد...
10

پایگاه اطلاع رسانی بلاغتحلیل پیام های قرآنی درماه مبارک رمضان «قسمت دهم»

نگارنده: «مبلغ نخبه حجت الاسلام و المسلمین سید محمدتقی قادری»

*******

تحلیل دهم پیام قرآنی: «تغذیه از مال حلال و طیب»

تغذيه از مال «حلال وطیب» و پرهیز از مال «حرام و خبیث» ازجمله پیام ها و درس های قرآنی است که بخشی از (6223) آیات قرآن به آن اختصاص یافته است، برای اینکه این پیام قرآنی را با همه جوانبش مورد تحلیل قرار دهيم. بیان و توضیح چند نکته لازم و ضروری است؛

1-«اهمیت تغذیه از مال حلال طیب»

از آنجایی که تغذیه از مال (حلال و طیب) رابطه مستقیم در سلامتی روحی و روانی، و تغذیه از مال «حرام و خبیث» رابطه مستقیم در انحراف روحی و روانی انسان دارد به دلایل متعدد قرآنی وظیفه و تکلیف هر انسانی در این است دقت و احتیاط وسواس گونه درتغذیه از مال «حلال و طیب» و اجتناب از مال «حرام و خبیث» باید داشته باشد.

دلیل اول؛ آیه (24) از سوره (عبس) است، که همه را مکلف می کند که قبل از استفاده طعام و غذا اعم از غذای فکری ونیز طعام و غذای بدنی و جسمی در طیب و غیر طیب بودن آن دقت کافی نماید از همین رو می فرماید: ««فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‌ طَعامِهِ: پس بايد انسان به غذاى خود بنگرد»

دلیل دوم‌؛ براهمیت تغذیه از مال حلال و طیب و اجتناب از مال حرام داستان خارج شدن آدم و حوا از بهشت خواهد بود، همانگونه که جناب استاد قرائتی در بیان تفسیر دارند: «خداوند حضرت آدم و حوا را خلق کرد، در یک باغ بسیار خوبی، گفت: اینجا خوش باشید. هرچه هم خواستید بخورید، «وَ کُلا مِنْها رَغَداً حَیْثُ شِئْتُما» (بقره/۳۵) هرچه می‌خواهید بخورید. فرمود: این یکی را نخورید. «وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ» پس ببینید سر لقمه شد. همه چیز بخورید و این یکی را نخورید. آدم و حوا هم وسوسه شدن از طرف شیطان همان که خدا گفت نخورید، خوردند. پس این لقمه که در شکمشان رفت، خداوند فرمود: از این منظره و باغ بیرون بروید، دیگر جای شما اینجا نیست. آدم و حوا را بیرون کردند، ما هم نسلش هستیم بیرون کردند. همه به درد سر افتادیم سر یک لقمه که نباید بخورد، خورد. تازه نگفته بود و تکلیف نبود. آن باغ جای تکلیف نبود، تکلیف جایش دنیاست. توصیه بود. مثل اینکه آدم می‌گوید آقا سرما نخوری. یک توصیه‌ای خدا به آدم و حوا کرد، این توصیه را گوش ندادند، خودش و نسلش را بیرون انداختند. ما همه گرفتاری‌هایمان برای این است که پدر ما این لقمه را خورد. حالا ما چقدر لقمه حرام خوردیم؟ این لقمه حرام که نبوده، تکلیف نبوده، توصیه بوده است. به قول طلبه‌ها می‌گویند: امر مولوی نبوده امر ارشادی بوده است. امر مولوی مثل اینکه می‌گویند: بکن و نکن و سفت می‌گویند. ارشادی مثل اینکه آدم به بچه‌اش می‌گوید: لباس بپوش سرما نخوری. پزشک به بیمار می‌گوید این دارو را نخوری، هرچه من گفتم بخور و هرچه من نگفتم نخور. توصیه، به یک توصیه‌ی شکمی عمل نشد نسل بشر سقوط کرد. احبط، احبطا، بروید از اینجا بیرون. آنها بیرون آمدند آدم و حوا، ما هم نسلش هستیم، همه گرفتاری‌های ما سر یک لقمه است. پس ببینید چقدر مسأله مهم است و بشر چطور خواب است.: درس هایی از قرآن استاد قرائتی» 

دلیل سوم؛ براهمیت تغذیه «حلال طیب» سیره رسول خدا‌(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است چرا که: «ان حضرت با دقت بسیار، چیزی را از کسی می‌پذیرفت و تا یقین به حلال بودن آن پیدا نمی‌کرد، ‌آن را نمی‌خورد.

داستان «امّ عبدالله» خواهر «شدّاد بن اوس» به خوبی روایت فوق را تبیین می‌نماید. در تاریخ نقل است: «پس از روزی دراز و بس سوزان، امّ عبدالله ظرف شیری برای افطار رسول خدا‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرستاد. حضرت ظرف را به وی بازگرداند و به وی پیغام فرستاد که: این شیر را از کجا آورده‌ای؟ امّ عبدالله گفت: از گوسفند خویش. سپس فرمود: این گوسفند را از کجا آورده‌ای؟ امّ عبدالله گفت: از مال خود خریده‌ام. سپس ایشان، شیر را آشامید. فردای آن روز، امّ عبدالله نزد پیامبر خدا‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آمد و عرض کرد: ‌ای پیامبر خدا! به خاطر گرمی هوا و درازی روز، ظرف شیری برایتان فرستادم؛ امّا شما آن را همراه پیکی باز گرداندی؟ پیامبر خدا‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: «بِذَلِکَ اُمِرَتِ الرُّسُلُ اَنْ لَا تَاکُلَ اِلَّا طَیِّباً‌ وَلَا تَعْمَلَ اِلَّا صَالِحاً؛ به همین خاطر، پیامبران، فرمان یافته‌اند که جز حلال نخورند و جز کار نیک انجام ندهند»

بر همین اساس رسول‌الله صلی الله علیه علیه وآله در وصیتش به امام علی‌ (علیه‌السلام) می‌فرماید: «یَا عَلِیُّ! اثْنَتَا عَشْرَةَ خَصْلَةً یَنْبَغِی لِلرَّجُلِ الْمُسْلِمِ اَنْ یَتَعَلَّمَهَا فِی الْمَائِدَةِ اَرْبَعٌ مِنْهَا فَرِیضَةٌ وَاَرْبَعٌ مِنْهَا سُنَّةٌ‌ وَاَرْبَعٌ مِنْهَا اَدَبٌ فَاَمَّا الْفَرِیضَةُ فَالْمَعْرِفَةُ بِمَا یَاکُلُ...: یا علی! دوازده خصلت است که سزاوار است انسان مسلمان در رابطه با غذا خوردن فرا گیرد؛ که چهارتا از آن واجب و چهارتای دیگر سنت و مابقی (جزء) ادب (سفره) است: ‌(یکی از واجبات) ‌شناخت به آن چیزی است که می‌خورد.

2- «آثار عملی تغذیه از لقمه حرام»

هرچند در روآیات اثار عملی فراوانی برای تغذیه از مال حرام آمده است، تنها چند مورد بسیار مهم و حساس از تاثیرگذاری تغذیه از مال حرام و لقمه حرام در اینجا می آوریم؛

نخستین اثر عملی تغذیه از مال حرام خبیث «تغییر روحی و روانی» است، به این معنا علماء اخلاق معتقدند اگر شخص از مال حرام تغذیه کند هرچند یک لقمه باشد روحیه بهیمه و حیوانیت و درند گی پیدا می کند، همانگونه که کوفیان حاضرشدند آقازاده پیامبر شان را به شهادت برسانند ریشه این جنایت در حرام خواری انان بوده است و از همین روست سیدالشهداء علیه السلام خطاب به آنان فرمود: «و کُلُّکُم عاصٍ لِأمری غیرُ مُستَمِعٍ قَولی فقد مُلِئَت بُطونُکُم مِن الحَرامِ و طُبِعَ على قُلوبِکُم.: همه شما از من نافرمانى مى‌کنید و به سخنان من گوش نمى‌دهید؛ زیرا شکم‌هایتان از حرام پر شده و بر دل‌هایتان مُهر [غفلت] خورده است. (بحارالأنوار، ج45)

اگر از مال شبهه ناک یعنی مالی که مشتبه بین حلال و حرام است تغذیه کند، قساوت قلب پیدا می کند و اگر از مال حلال ولی غیر طیب تغذیه کند روحیه عادی و طبیعی خواهد داشت، و اگر از مال حلال طیب باشد توفیق عمل صالح و نشاط در عبادت برایش حاصل می شود، از همین رو قرآن کریم می فرماید:
«يَا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَاعْمَلُوا صَالِحًا إِنِّي بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ؛(مؤمنون/51) اى پيامبران از پاکیزه‌ها بخوريد و كار صالح و شايسته كنيد كه من به آنچه انجام مى‌دهيد دانايم:» 
از اینکه آیه مبارکه را متفرع بر تغذیه طیب کرده است دلالت براین معنا دارد که تغذيه رابطه با شرایط روحی شخص دارد، اگر خبيث و حرام باشد موجب رشد رذائل اخلاقی و اگر طیب باش موجب رشد معنوی خواهد بود.

دومین اثر عملی تغذیه از مال حرام خبیث «آمادگی پیداکردن برای پذیرش باطل» است، به این معنا همانگونه که گیاه از آب بی‌نیاز نیست، و هرقدر آبی پاک‌تر باشد، آن گیاه هم پاک و میوه‌اش شیرین خواهد بود و هرقدر آبی پلید باشد، آن گیاه هم پلید و میوه آن تلخ خواهد شد، ‌میوه عمل انسان نیز گویای نوع تغذیه او می‌باشد. اثر غذای حلال در سبکی روح، نور باطن، توجه به عبادات، و اثر غذای حرام در سنگینی، کدورت و سیاهی دل و روح نقش کلیدی دارد، حرام خواری هرچند یک لقمه باشد موجب می شود شخص حرام خوار برای دست یافتن لقمه مال حرام به قیمت نابود کردن حق و عدل، با اهل باطل همسو شود و هر پیشنهاد باطلی را بپذیرد، مصداق واضح این داستان «شریک بن عبدالله نخعی» است، مورخ معروف «مسعودی» در «مروج الذهب» نقل می‌کند که: «فضل بن ربیع، ‌رئیس تشریفات دربار «مهدی» سومین خلیفه عباسی، می‌گوید:

«روزی شریک بن عبدالله نخعی (قاضی مشهور، که از دانشمندان نامی اهل تسنن بود و در علم فقه و حدیث مهارت داشت و دارای هوشی سرشار و استعدادی قابل ملاحظه بود. اهل تسنن او را بزرگ می‌داشتند، و برای قضاوت از دیگران بهتر و لایق‌تر می‌دانستند و عدالتش را در محکمه قضا می‌ستودند.) به ملاقات خلیفه آمد. مهدی او را گرامی داشت و از وی خواست که یکی از سه کار را انتخاب کند: یا منصب قضاوت پایتخت را بپذیرد، یا به فرزندان خلیفه علم و حدیث بیاموزد، و یا یک وعده غذا با او صرف کند. شریک از تماس زیاد با دربار و رجال دولت آن روز احتراز می‌جست و سعی می‌کرد به هر نحو شده خود را در دستگاه آن‌ها وارد نسازد و دامنش آلوده نگردد؛ و لذا از پذیرش هر سه پیشنهاد خلیفه عذر خواست؛ ولی مهدی عباسی عذر او را نپذیرفت و گفت: حتماً یکی از آن‌ها را اختیار کن. شریک فکری کرد و بعد پیش خود گفت: خوردن غذا آسان‌تر از تقبل آن دو کار دیگر است. از این‌رو، آمادگی خود را برای صرف غذا با خلیفه اعلام داشت. خلیفه هم دستور داد غذای بسیار لذیذ (و طبعاً حرام) تهیه کنند، سپس سفره گستردند و انواع غذای رنگارنگ بر آن نهادند و شریک و خلیفه مشغول صرف آن شدند. بعد از صرف غذا، ناظر آشپزخانه دربار رو به خلیفه کرد و گفت: این پیرمرد بعد از خوردن این غذا هرگز بوی رستگاری را نخواهد دید!

فضل بن ربیع گوید: مطلب همین‌گونه شد، و شریک بن عبدالله بعد از این ماجرا، هم به تعلیم فرزندان آن‌ها پرداخت و هم منصب قضاوت را از سوی آن‌ها پذیرفت. پس از آنکه مستمری او را به دفتر نویس (حسابدار دربار) حواله دادند، درباره مبلغ آن چانه می‌زد، دفتر نویس گفت: مگر پارچه فروخته‌ای. گفت: به خدا مهم‌تر از پارچه فروخته‌ام، دینم را فروخته‌ام.»

افزودن دیدگاه جدید

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.