تحلیل پیام های قرآنی در ماه مبارک رمضان «قسمت بیست و سوم»

پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| تحلیل پیام های قرآنی درماه مبارک رمضان «قسمت بیست و سوم»
نگارنده: «مبلغ نخبه حجت الاسلام و المسلمین سید محمدتقی قادری»
*******
تحلیل بیست و سومین پیام قرآنی «دفاع از مظلوم» و «مبارزه با ظالم»
بیست سومین پیام قرانی «دفاع از مظلوم» و «مبارزه با ظالم» است چراکه در قرآن کریم 290 بار به صراحت به ضرورت دفاع از مظلوم و مقابله با ظالمین آمده ، و 81 گروه را به عنوان مصادیق ظالم معرفی نموده است، تحلیل همه جانبه این پیام مهم قرآنی مبتنی براین است که چند نکته به درستی توضیح داده شود
نکته اول؛ «معنای ظلم در لغت و اصطلاح» :ظلم در لغت به معنای وضع شیء در غیر موضع خود، ستم کردن و بیداد آمده است. اما آنچه در اصطلاح و عرف مردم از ظلم ذکر میشود بیشتر مصادیق آن میباشد که ظلم به معنای اخص است، ابن فارس لغت شناس عرب در معنای ظلم گفته است: «ظا و لام و میم دارای دو معنی اصولی است: ۱- تاریکی و سیاهی ۲- چیزی را از ستم در غیر موضوع خود نهادن. همانطور که شخص در تاریکی چیزی را نمیبیند در حال ستم کردن هم مثل اینکه در تاریکی فرو رفته نمیتواند درک حقیقت کند و بطور کلی میتوان گفت ظلم به معنای ستم و گذاشتن هرچیزی در غیر جای خودش است که معنای موسعی دارد. فرهنگ جامع، ، ج۳، ص۵۵.۲.»
نکته دوم؛ «اقسام ظلم» از منظر آیات قرآن کریم ظلم ستم به سه مرتبه تقسیم می شود:
قسم اول؛ از ظلم «ظلم به خدا» است، که بدترین نوع از ظلم است و حق تعالی روز قیامت مرتکبین ان را مورد رحمت و مغفرتش قرار نمی دهد بلکه آنان را به عذاب سختی گرفتار می نماید، ظلم به خدا این است که آدمی خاک روی فطرتش بریزد و خود را گرفتار «کفر و شرک» به خدا بنماید، این همان ظلمی است که خداوند متعال در قرآن کریم، بدترین و بزرگترین نوع ظلم عنوان میکند. چنانکه در سوره لقمان آیه 13 میفرماید: «إِنَّ الشِّرْک لَظُلْمٌ عَظِیمٌ؛ به درستی که شرک، ستم بزرگی است.»
در واقع شرک به عنوان بزرگترین ظلم به شمار میرود. شرک چون در حقیقت از سه منظر ظلم محسوب میشود:
اول اینکه ظلم نسبت به ذات پاک خداوند متعال است که مشرک برای او شریک قرار داده است.
دوم آنکه مشرک در واقع به خودش ظلم کرده، چون شخصیت خود را تا حد پرستیدن اشیائی مثل سنگ و چوب و مجسمه یا هر چیز دیگری غیر از خداوند یکتا پایین آورده و بیارزش کرده است.
سوم آنکه شرک به منزله ظلم به اجتماع است، به این علت که از طریق شرک، جامعه گرفتار تفرقه و پراکندگی و دوری از برکتهای ایمان به خدای یکتا میشود
آن طور که خداوند متعال در آیه 82 از سوره انعام میفرماید: «الَّذِینَ آمَنُواْ وَلَمْ یلْبِسُواْ إِیمَانَهُم بِظُلْمٍ أُوْلَئِک لَهُمُ الأَمْنُ وَ هُم مُّهْتَدُونَ؛ آنها که ایمان آوردند و ایمان خود را با شرک و ستم آلوده نکردند، ایمنى تنها از آن آنهاست و آنها هدایتیافتگان
در این میان، دروغ بستن به خدای متعال هم ظلم به ذات اقدس الهی محسوب میشود. این عمل آن قدر شنیع و ناپسند است که در آیه هفتم از سوره مبارکه صف میفرماید: «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ الْکذِبَ؛ چه کسى ظالمتر است از آن کسی است که بر خدا دروغ میبندد؟»
به این ترتیب افرادی که خدا را نمیشناسند و نسبتهایی به او میدهند که دور از شأن و منزلت الهی است و یا آیات و سخنان خدا را تحریف میکنند و نسبت دروغین به خدای تعالی میدهند، یکی از بارزترین نمونههای ظالمان و ستمکاران هستند که خداوند به شدت آنها را تهدید به عذاب و دوری از رستگاری میکند. چنانکه در سوره انعام در این باره میفرماید: «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ کذِبًا أَوْ کذَّبَ بِآیاتهِ إِنَّهُ لاَ یفْلِحُ الظَّالِمُونَ؛ چه کسى ستمکارتر است از آن کس که بر خدا دروغ بسته [و همتایى براى او قائل شده] و یا آیات او را تکذیب کرده است؟ مسلماً ظالمان، رستگار نخواهند شد.»
کسانی که در برابر حق تسلیم نمیشوند و حق را قبول نمیکنند و یا پیامبران خدا را که با نشانههای الهی آنها را هدایت میکنند، انکار کرده و دروغ میدانند نیز گروه دیگری از ظالمان هستند. آن طور که خداوند متعال در آیه 157 سوره انعام فرموده است: «
«فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن کذَّبَ بِآیات اللّهِ وَصَدَفَ عَنْهَا؛ پس كيست ستمكارتر از كسى كه آيات الهى را تكذيب كند و از آن روىگرداند؟ ما به زودى كسانى را كه از آيات ما روىگردانند، به خاطر همين روى گردانى به عذابى سخت مجازات خواهيم كرد.»
قسم دوم؛ از ظلم: «ظلم بر نفس و خویشتن خویش» است، در منطق اسلامی، هیچ کسی نمیتواند به بهانه اینکه مسائل خودش مربوط به خودش است، حقوق شخصیاش را زیر پا بگذارد. آسیب رساندن به بدن، سرپیچی از دستور خدا، کفران نعمت و دنبال کردن هوا و هوس نمونههایی از ظلمهایی است که هر کدام از ما میتوانیم به خودمان روا داریم. اگر بررسی دقیقتری بر آیات قرآن کریم و آموزههای اسلامی انجام دهیم، این نکته را متوجه میشویم که حتی اگر به مردم دیگر ظلم کنیم، اگر حق دوستیها را ادا نکنیم، راه مردم را ببندیم، سد معبر کنیم، به بهانه کار شخصی امور اربابرجوع را به تعویق بیندازیم، دروغ بگوییم و در یک جمله ورود به «محرمات» و آلوده شدن به معصیت و تجاوز به حقوق دیگران پیش از آنکه ظلم به دیگران باشد ظلم به خویشتن است.
قسم سوم؛ از ظلم «ظلم بر مظلومین» است یعنی کسی از قدرت و مکنت و اقتداری برخوردار است در مقام تجاوز و تعدی نسبت به حقوق دیگران برآمده و نسبت به افراد ضعیف ستم نماید، دفاع از چنین طبقه ای از اجتماع که مورد ستم واقع می شوند و مقابله با ستمگران به دلائل متعدد تکلیف دینی و نیز وظیفه شرعی و عقلی است که هیچکس نمی تواند از آن شانه خانه کند در صورت بی تفاوت ماندن مرتکب معصیت الهی شده است.
دلیل اول؛ آیه (72) سوره انفال است که بر واجب بودن دفاع از مظلوم دلالت دارد و ميفرمايد: «... إِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فِى الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ... ؛ اگر گروهى (مومنان مهاجر) به خاطر حفظ دين و آئينشان از شما يارى طلب كنند، بر شما لازم است كه به يارى آنان بشتابيد.»
اين آيه شريفه با كمال صراحت، مسلمانان را ملزم مىكند تا به يارى برادران دينى خود كه مورد ظلم و ستم قرار گرفتهاند، شتافته و به وظيفه دينى خود عمل كنند.
دلیل دوم؛ آیه (75)سوره نساء است كسانى را كه نسبت به كمك و يارى ستمديدگان، سكوت و بىتفاوتى اختيار كردهاند و قيام نمىكنند، سرزنش و ملامت شده و مورد سوال قرار مىگيرند. اين آيه مىگويد: «وَ ما لَكُمْ لا تُقاتِلُونَ فِى سَبِيلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْيه الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيراً؛ چرا در راه خدا و در راه مردان و زنان و كودكانى كه (به دست ستمگران) تضعيف شدهاند، پيكار نمىكنيد؟ همان افراد (ستمديده اى) كه مىگويند: خدايا! ما را از اين شهر كه اهل آن ستمگرند، بيرون ببر و براى ما از طرف خود، سرپرست قرار ده و براى ما از طرف خود، يار و ياورى تعيين فرما»
دلیل سوم؛ آیه (۳۹) سوره «شوری» است که خداوند در آن میفرماید: «وَالَّذِينَ إِذَا أَصَابَهُمُ الْبَغْيُ هُمْ يَنْتَصِرُونَ؛ و کسانی که هرگاه ستمی بر آنها رسد، تسلیم ظلم نمیشوند و یاری میطلبند.»
در حقیقت از یک سو مظلوم و ستمدیده، موظف به مقاومت و ایستادگی در برابر ظالم و فریاد زدن و کمک خواستن از برادران دینی است و از سوی دیگر، مؤمنان که فریاد و استغاثه برادران دینی و ستمدیده خود را میشنوند، مسئول هستند به ندای آنان جواب مثبت داده و به یاری آنان بشتابند؛ زیرا مقاومت در برابر ظلم و ستمگری و جلوگیری از رخنه و نفوذ آن، در لایههای اجتماع، بر هر کسی که قدرت و توانایی آن را داشته باشد یک واجب عقلی، شرعی و انسانی است
مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر «المیزان» درباره این آیه آورده است که: «مؤمنين كسانیاند كه چون ببينند به يكى از مؤمنين ظلم شده از ديگران طلب نصرت مىكنند و چون همگى بر سر حق متفق و چون يك تن واحدند، قهراً اگر به يكى از ايشان ظلم شود مثل اين است كه به همه ايشان ظلم شده، يک دل و يک جهت در مقابل آن ظلم مقاومت نموده، نيروى خود را در يارى او بهكار مىبندند.
دلیل چهارم؛ روايات متعدّدى است که درباره لزوم دفاع از مظلومان وارد شده و دلالت براین دارد وظیفه هر مسلمانی است که به دفاع از مظلوم برخاسته و مقابله با ظالم نماید كه به چند نمونه آن اشاره مى شود:
1- پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله) فرمودند: «مَنْ اَخَذَ لِلْمَظْلُومِ مِنَ الظَّالِمِ كانَ مَعى فى الجنّة مُصاحِباً: (كنز الفوائد، كراجكى، ج 1، ص 135. )؛ (كسى كه حقّ مظلوم را از ظالم بگيرد [چه مظلوم، مسلمان باشد، و چه غير مسلمان] در بهشت با من خواهد بود). جايگاه بسيارى از انسانها در بهشت خواهد بود، ولى همه بهشتيان اين سعادت را ندارند كه در كنار پيامبر بزرگوار اسلام(صلى الله عليه وآله) باشند، امّا كمك كردن و يارى رساندن به مظلوم، و گرفتن حق او از ظالم، به قدرى مهم است كه انسان را در بهشت همنشين پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى كند.
2- در حديث ديگرى از پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «مَنْ سَمِعَ رَجُلاً يُنادى يا لَلْمُسْلِمينْ فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَيْسَ بِمُسْلِم»(الكافي، كلينى، ج 2، ص 164)؛ (هر كس صداى مظلومى را بشنود كه از مسلمانان كمك مى طلبد، و به كمك او نشتابد مسلمان نيست).
اين روايت نيز عام است و شامل غير مسلمانان نيز مى شود. بنابراين، طبق روايت فوق هر كس نداى مظلوميّت مظلومى را بشنود، و استغاثه اش به گوش او برسد، و توانايى يارى رساندن به او را داشته باشد، و به ياريش نشتابد مسلمان نيست. شما اين دستور عالى اسلام را با رفتار دنياپرستان و پول پرستان دنياى مدرن امروز مقايسه كنيد. آنها صريحاً مى گويند: «ما در جايى سرمايه گذارى مى كنيم كه منافعى داشته باشيم، اگر در بوسنى و هرزگوين صدها هزار نفر كشته شوند براى ما مهم نيست، زيرا منافعى در آن منطقه نداريم!».
آيا اسلام با اين معارف ارزشمندش جنگ طلب است، يا دنياپرستان و پول پرستانى كه بوى پول در هر گوشه اى از دنيا به مشام آنها برسد حاضرند براى تصاحب پول، آن منطقه را به آتش بكشند و مردمش را آواره نمايند.
3- امام على(عليه السلام) خطاب به دو فرزند بزرگوارش امام حسن و حسين(عليهما السلام) فرمود: «كُونا لِظّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً»( نهج البلاغة، نامه 47): دشمن ظالم و يار و كمك كار مظلوم باشيد.) در اين روايت نيز سخنى از مسلمانان نيست، بنابراين، دفاع از مظلوم وظيفه هر مسلمانى است؛ هر چند مظلوم، غير مسلمان باشد.
4- على عليه السلام ، زنى را ديد كه مشك آبى بر دوش دارد . مشك را از او گرفت و تا خانه اش بُرد، آن گاه از احوالش پرسيد، زن گفت : على بن ابى طالب ، شوهرم را به يكى از مناطق مرزى فرستاد او كشته شد و كودكانى يتيم برايم به جاى گذاشت چيزى ندارم و نياز ، مرا به كلفتى مردم، وا داشته است. على عليه السلام بازگشت و آن شب را تا صبح، مضطرب بود هنگامى كه صبح شد زنبيلى غذا به دوش گرفت برخى گفتند: بگذار به جاى تو بر دوش كشيم. فرمود: «چه كسى روز قيامت، گناه مرا بر دوش مى كشد؟» سپس به در خانه آمد و در را كوبيد زن گفت: كيستى؟ فرمود: «بنده اى كه ديروز ، مشك آبت را به دوش كشيد در را باز كن غذايى براى كودكان، همراه من است» زن گفت : خدا از تو خشنود باشد و ميان من و على بن ابى طالب، داورى كند! سپس داخل خانه شد و فرمود: «دوست مى دارم ثوابى به دست آورم تو خمير مى كنى و نان مى پزى يا كودكان را سرگرم مى كنى تا من نان بپزم؟» زن گفت : من به پختن نان، آگاه تر و بر آن توانمندترم تو با كودكان باش و آنان را سرگرم كن، تا از پختن نان، فارغ شوم زن به سوى آردها رفت و آنها را خمير كرد و على عليه السلام به سوى گوشت رفت و آن را پخت و از خرما و گوشت و ديگر خوراكى ها لقمه به دهان كودكان مى گذاشت، و هرگاه كودكان لقمه اى مى خوردند به آنها مى گفت: «فرزندم! على بن ابى طالب را حلال كن به خاطر آنچه بر تو گذشته است» وقتى زن آرد را خمير كرد گفت: اى بنده خدا! تنور را روشن كن . على عليه السلام شتابان براى روشن كردنش حركت كرد وقتى شعله ورش ساخت و به صورتش برخورد كرد گفت: «اى على! بچش اين است كيفر كسى كه بيوه زنان و يتيمان را رها سازد» زنى [ ديگر] كه على عليه السلام را مى شناخت او را ديد و گفت: واى بر تو اى زن! اين امير مؤمنان است راوى گويد: زن با شتاب مى گفت: شرمنده ات هستم اى امير مؤمنان! فرمود: «من شرمنده تو هستم اى بنده خدا! از آن رو كه درباره ات كوتاهى كرده ام.مناقب آل أبي طالب، ابن شهرآشوب».
افزودن دیدگاه جدید