تحلیل پیام های قرآنی در ماه مبارک رمضان «قسمت بیست و پنجم»

پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| تحلیل پیام های قرآنی درماه مبارک رمضان «قسمت بیست و پنجم»
نگارنده: «مبلغ نخبه حجت الاسلام و المسلمین سید محمدتقی قادری»
*******
تحلیل بیست و پنجمین پیام قرآنی «غفلت»
بیست پنجمین موضوع تربیتی و اخلاقی که بخشی از آیات قرآن به آن اختصاص یافته و به صورت ویژه مخاطبان خود را دعوت به تأمل و درس آموزی از آن نموده موضوع «غفلت» است، تحلیل همه جانبه این موضوع تربیتی و اخلاقی و دست یافتن به میزان تاثیر گذاری این موضوع در شکل گیری شخصیت انسانی هر انسان نیازمند به بیان و شرح تفصیلی چند نکته به هم پیوسته دارد
1-«تعریف غفلت»
غفلت در لغت به معنای پوشیده و مخفی بودن است (ابن منظور، محمد، لسان العرب، دارصادر، 1414ق، چاپ سوم) و «رجل غُفل» به انسان ناشناخته و کسی که حسب و نسب او مجهول است اطلاق میشود(آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، انتشارات دفتر تبلیغات قم، 1361.)
با توجّه به این معنای لغوی، این واژه در معنایی دیگر نیز به کار رفته است و آن زمانی است که مسئله و موضوعی به دلیل بی توجهی بر انسان پوشیده شده و از ذهن انسان میرود. از اینرو «غفلت» به سهو و لغزشی اطلاق شده است که انسان را به خاطر کمی مراقبت و هشیاری فرا میگیرد(اصفهانی، راغب، المفردات فی الفاظ القرآن، طلیعه نور، 1429)، پس غفلت عبارت است از نبود تذکّر و یادآوری.»(برقی، احمد خالد، محاسن، دارالکتب الاسلامیه، قم، 1371.)
بنابراین می توان گفت «غفلت» یعنی بی توجهی کردن و از دست دادن فرصت ها و آنچه که می توانست زمینه ساز سعادت و رشد معنوی و مادی، دنیایی و اخروی انسان شود
2-«عوامل غفلت در آئینه آیات و روایات»
در آیات قرآن کریم و همچنین در روایات اسباب و عوامل فراوانی به عنوان زمینه ساز غفلت آمده است که اگر این عوامل به درستی شناسی و توجه لازم به آن شود طبیعی است هر انسانی تلاش خواهد کرد که از این عوامل فرصت سوز اجتناب نماید، مسیر و راهی که فلاح و رستگاری خوشبختی و سعادت مادی و معنوی دنیایی و اخروی را تامین و تضمین می کند در پیش بگیرد، برای آشنایی بیشتر چند عامل برجسته غفلت از منظر قرآن و روایات در اینجا با توضیح اجمالی می آوریم؛
یکم- «غرق شدن در مظاهر دنیوی»
از منظر آیات و روایات توجه داشتن بی اندازه به دنیا و غرق داشتن در مظاهر دنیوی و غافل شدن از آسیب ها و ضررهایی که در پشت این دل بستگی دنیوی وجود دارد یکی از عوامل مهم غفلت است، چراکه مظاهر دنیوی اگر به اندازه خودش توجه شود نه تنها فرصت سوز نیست بلکه زمینه ساز سعادت دنیا و آخرت و فراهم کننده آرامش روحی و روانی است، ولی اگر بیش از آنچه که لازم است مورد توجه قرار بگیرد فرصت سوز و موجب حسرت و ناامیدی و زمینه ساز خسران دنیا و آخرت خواهد بود، قرآن کریم به انسان هشدار می دهد که نبایست دلبستگی به مظاهر دنیوی پیداکند و غرق درآن شود از همین روست که در آیه (9) سوره منافقون آمده است؛ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُلْهِكُمْ أَمْوالُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ»؛ ای اهل ایمان! مبادا مال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل کند کلمه «تلهی» از مصدر «الهاء» گرفته شده، و این کلمه به معنای مشغول و سرگرم شدن به کاری و غفلت از کاری دیگر است، و منظور از «الهاء اموال و اولاد از ذکر خدا» این است که اشتغال به مال و اولاد، انسان را از یاد خدا غافل کند، چون خاصیت زینت حیات دنیا همین است که آدمی را از توجه به خدای تعالی باز میدارد هم چنان که در آیه (44) سوره کهف می فرماید: «المالُ وَ البَنُونَ زيِنَة الحیاةِ الدُّنیا» و اشتغال به این زینت دل را پر میکند، و دیگر جایی برای ذکر خدا و یاد او باقی نمیماند.
و در آیه (7) سوره یونس میفرماید: «إِنَّ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا وَ رَضُواْ بِالحْيَوةِ الدُّنْيَا وَ اطْمَأَنُّواْ بهِا وَ الَّذِينَ هُمْ عَنْ ءَايَاتِنَا غَافِلُون»آنها که ایمان به ملاقات ما (در قیامت) ندارند و به زندگی دنیا خشنود شدند و بر آن تکیه کردند و آنها که از آیات ما غافلند (همه) آنها جایگاهشان آتش است، به خاطر کارهایی که انجام میدادند!»
و همچنین امام باقر(ع) خطاب به جابر میفرماید: «یَا جَابِرُ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَا یَنْبَغِی لَهُ أَنْ یَرْکَنَ وَ یَطْمَئِنَّ إِلَى زَهْرَةِ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ اعْلَمْ أَنَّ أَبْنَاءَ الدُّنْیَا هُمْ أَهْلُ غَفْلَة»؛[تحف العقول ج1 ص286] جابر! شایسته نیست انسان با ایمان متکى و دلگرم به زرق و برق این زندگى باشد، بدانکه فرزندان (و دلباختگان) دنیا اهل غفلتاند.
دوم- «غفلت از ذکر خداوند متعال»
فراموشی و غفلت از «یاد و ذکر خدا» در ائینه آیات و روایات یکی از مهمترین عامل سقوط انسانها به درههای گمراهی شمرده میشود؛ زیرا انسان برای عبودیت و معرفت خداوند پا به عرصه دنیا گذاشت تا در پرتو آن به اوج ارزشهای معنوی و تعالی روح دست یابد. از این جهت کسى که به بیماری نسیان مبتلا شود، حقیقت انسانى خویش را از یاد مىبرد و فراموش مىکند که در نظام عالم ذرهاى ناچیز است که براى تداوم حیات هر لحظه نیازمند فیض و عطاى الهى است.
از همین رو شیطان با ابزارهای فریبندهای که در اختیار دارد تلاش می کند انسان را از یاد و ذکر الهی غافل کند؛ قران در آیه19 سوره مجادله میفرماید: «اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِکْرَ اللَّهِ أُولئِکَ حِزْبُ الشَّیْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطانِ هُمُ الْخاسِرُون؛ شیطان بر آنان مسلّط شده و یاد خدا را از خاطر آنها برده آنان حزب شیطانند؛ بدانید حزب شیطان زیانکارانند.» بر اساس این آیه، نسیان یاد خدا از عادتهای لشکر شیطان شمرده میشود لذا تمام تلاش حزب شیطان آن است که سرمایه خداخواهی را از جوامع بشری بگیرد تا آنها را به اوج مذلّت بکشاند. از این جهت خداوند در آیهای دیگر به انسانها هشدار میدهد مانند کسانی نباشند که خدا را فراموش کردند: «وَ لَا تَکونُوا کالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ أُوْلَئِک هُمُ الْفَاسِقُونَ؛ و چون کسانى مباشید که خدا را فراموش کردند و او نیز آنان را دچار خود فراموشى کرد.» (حشر19)
و همچنین در ایه (205) سوره اعراف می فرماید: «وَاذْکُرْ رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعًا وَخِیفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ وَلَا تَکُنْ مِنَ الْغَافِلِینَ :پروردگارت را در دل خود، از روی تضرع و خوف، آهسته و آرام، صبحگاهان و شامگاهان، یاد کن و از غافلان مباش.»
و همچنین امام سجاد(ع) در روایتی فرمود:
«وای بر تو اى فرزند آدم، شکمبارگی و پرخوری، و تمایل نفسانی، و سرمستی و یا مستی سیری، و غرور ثروت و قدرت، همه از چیزهایى است که آدمى را در کارها کُند مىکند و از عمل باز مىدارد و یاد خدا را به فراموشى مىسپارد و انسان را از نزدیک شدن مرگ غافل مىکند و چنان است که گویى انسان مبتلا به دوستى دنیا، از میگُسارى گیج و منگ شده است؛ وَیْحَکَ یَا ابْنَ آدَمَ أَنَّ قَسْوَةَ الْبِطْنَة وَ کِظَّةَ الْمِلْأَةِ وَ سُکْرَ الشِّبَعِ وَ غِرَّةَ الْمُلْکِ مِمَّا یُثَبِّطُ وَ یُبْطِئُ عَنِ الْعَمَلِ وَ یُنْسِی الذِّکْرَ وَ یُلْهِی عَنِ اقْتِرَابِ الْأَجَلِ حَتَّى کَأَنَّ الْمُبْتَلَى بِحُبِّ الدُّنْیَا بِهِ خَبَلٌ مِنْ سُکْرِ الشَّرَاب
مردی که در اندیشه خداست و خداترس است و کارهایش خدایی است، باید نفس خود را تمرین دهد و آن را با گرسنگی آشنا سازد تا عادت کند که به انباشته ساختن شکم تمایلی از خود نشان ندهد؛ اسبهای ویژه مسابقات را با این روش آماده و لاغر میکنند؛ وَ أَنَّ الْعَاقِلَ عَنِ اللَّهِ الْخَائِفَ مِنْهُ الْعَامِلَ لَهُ لَیُمَرِّنُ نَفْسَهُ وَ یُعَوِّدُهَا الْجُوعَ حَتَّى مَا تَشْتَاقَ إِلَى الشِّبَعِ وَ کَذَلِکَ تُضَمَّرُ الْخَیْلُ لِسَبْقِ الرِّهَان» (تحف العقول، ص273)
سوم - «عبرت نگرفتن از حوادث دنیا»
از دیگر نشانههای مهم «غفلت»؛ بیاعتنایی به عوامل هشدار دهنده و بیدار کننده چون مرگ و عبرت نگرفتن از سرنوشت پیشینیان است. از همین روست که در آیه (128) سوره طه آمده است:
«أَفَلَمْ یَهْدِ لَهُمْ کَمْ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ یَمْشُونَ فِی مَسَاکِنِهِمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیات لِأُولِی النُّهَى:آیا برای هدایت آنان کافی نیست که بسیاری از نسلهای پیشین را (که طغیان و فساد کردند) هلاک نمودیم و اینها در مسکن های (ویران شده) آنان راه می روند! مسلماً در این امر، نشانه های روشنی برای خردمندان است»
در راستای همین عبرت گیری است که در نهج البلاغه آمده است که امیر مؤمنان علی علیه السلام در تشییع جنازه مؤمنی شرکت نموده بود. ناگهان صدای خنده بلند کسی را شنید. حضرت از این حرکت دلخور شد و فرمود: «کَاَنَّ الْمَوْتَ فِیها عَلی غَیْرِنا کُتِبَ وَکَأَنَّ الْحَقَّ فِیها عَلی غَیْرِنا وَجَبَ وَکَأَنَّ الَّذِی نَری مِنَ الاْمْواتِ سَفْرٌ عَمّا قَلِیلٍ اِلَیْنا راجِعُونَ نُبَوِّئُهُمْ وَنَأْکُلُ تُراثَمُ کَاَنّا مُخَلَّدُون بَعْدَهُمْ؛ گویی مرگ برای غیر ما مقرّر شده و حق [تنها] بر دیگران واجب شده است، وگویی این مردگانی را که می بینیم [مثل] مسافرانی هستند که به زودی به سوی ما باز می گردند، ما آنها را در قبرشان می گذاریم و میراثشان را می خوریم، گویی بعد از آنها، عمر جاودان داریم
«أَفَلَمْ یَهْدِ لَهُمْ کَمْ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ یَمْشُونَ فِی مَسَاکِنِهِمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیات لِأُولِی النُّهَى: آیا برای هدایت آنان کافی نیست که بسیاری از نسل های پیشین را (که طغیان و فساد کردند) هلاک نمودیم و اینها در مسکن های (ویران شده) آنان راه می روند! مسلماً در این امر، نشانه های روشنی برای خردمندان است»
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز فرمودند: «أغفل الناس من لم یتعظ بتغیر الدنیا من حال الی حال: غافلترین مردم کسی است که از دگرگونیهای دنیا پند نگیرد «شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج4، ص395.»
چهارم- «پیروی از هوای نفس»
پیروی از نفس امّاره و هوی و هوس و اطاعت کردن از خواسته ها و هواهای بی پایان تمایلات درونی می تواند انسان را چنان سرگرم خود کند که دیگر اصل و فلسفه آفرینش و زندگی فراموش شود. از این رو خداوند رفاه و آسایش (اعراف آیه ۹۵ و ۱۳۴ تا ۱۳۶ و یونس آیه ۱۲ و هود آیه ۱۰) را به عنوان زمینه ساز غفلت آدمی برمی شمارد؛ زیرا رفاه زدگی و آسایش زیادی موجب می شود که آدمی سرگرم پاسخ گویی به هواهای نفسانی شود و از مسیر کمالی و فلسفه آفرینش دور و غافل گردد.، نفس امّاره اژدهای نهفته در باطن انسان آنچنان خطرناک است که حضرت یوسف (علیهالسّلام) با ان مرتبه بلند از آن میترسد و دربارهی آن خطاب به خداوند عرض میکند: «وَاِلاّ تَصْرِفْ عَنّی کَیْدَهُنَّ اَصْبُ اِلَیْهِنَّ وَاَکُنْ مِنَ الْجاهِلینَ؛(آیه 33، سوره یوسف) (خدایا! ) اگر کید و مکر زنان (مصر) را از من برنگردانی، به آنها گرایش میکنم؛ و (در آن صورت) از جاهلین خواهم بود.»
و همچنین در آن وقتی که از صحنه پیروز بیرون آمده بود باز میگفت خدا! اگر تو نباشی بدبخت میشوم.
نفس امّارهای که به قول مولوی:
«نفس اژدهاست او کی مرده است»
«از غم بیآلتی افسرده است»
اگر جایی، یا وقتی کاری به انسان نداشته باشد برای این است که آب ندارد شنا کند و زمینه ندارد که کار کند.
از مرحوم مقدس اردبیلی، مرجع تقلیدی که بارها خدمت امام زمان (علیهالسّلام) رسید، سؤال کردند: آقا! اگر شما در خانهای باشید، کسی نباشد جز یک زن نامحرم، زنا میکنی یا نه؟ مرحوم مقدس نفرمود: نه؛ فرمود: پناه میبرم به خدا که چنین صحنهای برای من جلو بیاید. از این جمله استفاده میکنیم که نفس اماره پیر و جوان ندارد؛ زن و مرد و مقدس و غیر مقدس ندارد؛ همه و همه باید از او بترسند؛ زیرا دائماً با ما در جنگ است.
از حضرت موسی بن جعفر(علیهالسّلام) روایتی است که پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) عدهای را به جنگی فرستاد. وقتی برگشتند آن حضرت به آنها فرمود: «مرحبا به گروهی که جهاد اصغر را گذراندند و جهاد اکبر بر ایشان باقی مانده. گفتند: جهاد اکبر چیست؟ فرمود: «جهاد با نفس» سپس فرمود: «اَفْضَلُ الْجِهادِ مَنْ جاهَدَ نَفْسَهُ الَّتی بَیْن جَنْبَیْهِ؛(الأمالی (للصدوق) ج1 ص466) یعنی بالاترین جهاد، جهاد با نفس است.»
راستی که جنگ با نفس امّاره، جنگ بزرگی است؛ و این جنگ در درون ما همیشه هست، بعد ملکوتی ما با بُعد ناسوتی ما همیشه در جنگ است. معمولاً هم در انسانها این نفس امّاره این هوی و هوس غلبه دارد. غفلت از نفس امّاره و یک آن هوسرانی، یک عمر پشیمانی به دنبال دارد
پنجم-«همنشینی با فاسدان و مفسدان»
همنشینی و مجالست با فاسدان و مفسدان و دوری از مجالست با انسان های صالح از عوامل غفلت است. از همین روست قرآن در توصیف این دسته از مردم در عالم قیامت می فرماید: «يَاوَيْلَتىَ لَيْتَنىِ لَمْ أَتخَّذْ فُلَانًا خَلِيلًا لَّقَدْ أَضَلَّنىِ عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنىِ وَ كَانَ الشَّيْطَنُ لِلْانسَنِ خَذُولًا:ای وای! کاش فلانی را دوست خود نگرفته بودم! او بود که مرا به گمراهی کشانید؛ پس از آن که قرآن به من رسیده بود و شیطان همواره فرو گذارنده انسان است»
راز و سر نهی از نشست و برخاست با انسان های ناصالح، فاسد و مفسد در این است، ارتباط با این دسته از طبقه اجتماعی موجب غفلت از وظیفه اصلی و دوری از ذکر و یاد خدا و موجب از دست دادن فرصت طلایی که دخالت مستقیم در سعادت دنیوی و اخروی دارد می شود، در روایت همنشینی با فاسدان و مفسدان را یکی از نشانه های غافلان شمرده شده است. از همین روست امام صادق (ع) در روایتی فرمود:
«الصَّدَاقَةُ مَحْدُودَةٌ فَمَنْ لَمْ تَکُنْ فِیهِ تِلْکَ الْحُدُودُ فَلَا تَنْسُبْهُ إِلَى کَمَالِ الصَّدَاقَةِ وَ مَنْ لَمْ یَکُنْ فِیهِ شَیْءٌ مِنْ تِلْکَ الْحُدُودِ فَلَا تَنْسُبْهُ إِلَى شَیْءٍ مِنَ الصَّدَاقَةِ أَوَّلُهَا أَنْ یَکُونَ سَرِیرَتُهُ وَ عَلَانِیَتُهُ لَکَ وَاحِدَةً وَ الثَّانِیَةُ أَنْ یَرَى زَیْنَکَ زَیْنَهُ وَ شَیْنَکَ شَیْنَهُ وَ الثَّالِثَةُ أَنْ لَا یُغَیِّرَهُ مَالٌ وَ لَا وِلَایَةٌ وَ الرَّابِعَةُ أَنْ لَا یَمْنَعَکَ شَیْئاً مِمَّا تَصِلُ إِلَیْهِ مَقْدُرَتُهُ وَ الْخَامِسَةُ أَنْ لَا یُسْلِمَکَ عِنْدَ النَّکَبَاتِ.» (الکافی (ط - الإسلامیة)، ج2، ص639) یعنی «دوستى حدودى دارد و این حدود در هر کس نباشد، او را دوست کامل نشمار و در هرکه نباشد، او را به دوستى نسبت نده:
اول اینکه آشکار و نهانش با تو یکى باشد
دوم اینکه زینت تو را زینت خود و عیب تو را عیب خود بداند (احتمالاً یعنی فضیلتهای دوست برایش پررنگ جلوه کند و از عیبهای او چشمپوشی کند و به روی او نیاورد)
سوم اینکه مال و مقام، حال او را تغییر ندهد
و چهارم اینکه آنچه در توان دارد از تو مضایقه نکند
و پنجم اینکه تو را به هنگام مصیبتها رها نکند
امام حسن مجتبی علیهالسلام در روایتی نزدیک به مضمون حدیث قبل به یکی از فرزندانش فرمود: ای پسرم، با احدی رفاقت نکن تا آنکه بدانی کجاها میرود و از کجاها میآید؛ و زمانی که از حالش خوب آگاه شدی و معاشرتش را پسندیدی، با او برادری کن؛ به شرط اینکه معاشرت بر اساس چشمپوشی از لغزش و همراهی در سختی باشد؛ یا بُنَیَّ لا تُواخِ اَحَدًا حَتّی تَعْرِفَ مَوارِدَهُ وَ مَصادِرَهُ فَإِذَا اسْتَنْبطْتَ الْخُبْرَهَ وَ رَضیتَ الْعِشْرَهَ فَآخِهِ عَلی إِقالَهِ الْعَثْرَهِ وَ الْمُواساهِ فِی الْعُسْرَهِ» (تحف العقول ص233»
افزودن دیدگاه جدید