سبک زندگی اسلامی؛ اصلاح الگوی مصرف در آموزههای دینی
یکى از راههاى اصلاح الگوى مصرف، پرهیز از اسراف در امور مختلف زندگى است که در آیه ذیل به پرهیز از اسراف در خوردن و آشامیدن سفارش شده، ولى روشن است که دامنه اسراف بسیار گسترده است و اختصاصى به این دو مورد ندارد؛ «یا بَنِى آدَمَ خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ؛ ای فرزندان آدم، به هنگام هر عبادت لباس خود بپوشید و نیز بخورید و بیاشامید ولی اسراف مکنید، که خدا اسرافکاران را دوست نمیدارد.» [1]
واژهای به نام اسراف، کلید واژهای است که هر نوع افراط، زیاده روی، اتلاف و مانند آن را در بر میگیرد و این روش قرآن است که به وقت تشویق مردم به استفاده کردن از مواهب و نعمتهای آفرینش، به سرعت جلو سوء استفاده را گرفته و مردم را به سوی اعتدال توصیه مىکند.
الگوى مصرف در دین اسلام، تحت عنوان کلمه قناعت مطرح شده است. قناعت نیز به کم اکتفا کردن و رضایت از امور گذرانده دنیوى است. «قناعتى که انسان قانع، به آن متصف شده، عبارت است از رضایت از همان نعمتهایی که در زندگى براى او میسر است. اگر قناعت به رضایت، یعنى خشنودى از آنچه نیاز انسان را برآورده مىکند تحول یابد، در آن صورت، مىتوان گفت که قناعت، اخلاقى انسانى و فضیلتى بزرگ و نشانه قرب به خداى متعال است. رضایت به این چیز کم، در حقیقت رضایت از آن چیزى است که خداوند مقرر داشته و رضایت به آنچه خداوند داده، همان اطاعت خداوند و موجب تقرب به اوست.» [2]
قناعت نیز در مقابل حرص است؛ «حرص هم صفتى سیرى ناپذیر است که انسان را وادار مىکند، بیش از حد حاجت و نیاز ثروت جمع کند. کسى که به حرص گرفتار شود، روى آزادی را نمىبیند.» [3]
البته حرص و طمع، سرچشمه بسیاری از جنایات و اشتباهات است؛ به طوری که حرص و طمع حضرت آدم علیهالسلام موجب رانده شدن او از بهشت گردید؛ «فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطَانُ قَالَ یَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْکٍ لَّا یَبْلَى* فَأَکَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا یَخْصِفَانِ عَلَیْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى؛ پس شیطان او را وسوسه کرد گفت: اى آدم آیا تو را به درخت جاودانگى و ملکى که زایل نمىشود راه نمایم* آنگاه از آن [درخت ممنوع] خوردند و برهنگى آنان برایشان نمایان شد و شروع کردند به چسبانیدن برگهاى بهشت بر خود و [این گونه] آدم به پروردگار خود عصیان ورزید و بیراهه رفت.» [4]
طایفه و قوم حضرت شعیب علیهالسلام، نیز به دلیل وجود همین صفت، به مخالفت با این پیامبر بزرگ برخاستند. [5] یا قوم یهود که به دلیل حرص و طمعشان، مورد نکوهش واقع شدند. [6]
امّا کسى که حسن ظن به خدای متعال و قدرت لایزال او داشته باشد، هرگز براى جمعآورى اموال حرص و طمع نخواهد داشت. [7] چه بسا، عمده مردم تصور مىکنند که باید چیزى داشته باشند تا بىنیاز شوند، در حالی که اگر قناعت داشته باشند و به اندازه حاجت و نیاز اکتفا کنند، این همان بىنیازى است. قناعت، تملق و چاپلوسى و حرام و حلال کردن ندارد؛ در حالی که بىنیازى با دارایى، نیاز به تلاش و دوندگى دارد. [8]
همواره افراد حریص نسبت به مردم عجز و تذلل بیشترى دارند و به خاطر خواهش و میل نفسانى، از همه کس محتاجترند؛ زیرا دنیا مثل آب شور دریاست که هر چه بیشتر مىخورند تشنهتر مىشوند. [9]
حضرت علی علیهالسلام فرموده است: «مَنْ لَمْ یُقْنِعْهُ الْیَسیرُ لَمْ یَنْفَعْهُ الکَثیرُ؛ کسى که اندک قانعش نکند، مال بسیار سودش ندهد.» [10]
قناعت، نوعى نگرش وِیژه درباره دنیاست که نشانهاى از عزت نفس و شخصیت یک انسان مسلمان در مقابل دارایىهاى دیگران است. نتیجه قناعت احساس آزادگى و بىنیازى از غیر خداست و این بزرگترین فضیلت براى انسان است. طلب حداقل نیاز از دنیا، هم امکان پذیر است هم آسان؛ ولى به دست آوردن حداکثر آن امکان ندارد. [11]
قناعت در قرآن
1) «وَ الْبُدْنَ جَعَلْنَاهَا لَکُم مِّن شَعَائِرِ اللَّهِ لَکُمْ فِیهَا خَیْرٌ فَاذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَیْهَا صَوَافَّ فَإِذَا وَجَبَتْ جُنُوبُهَا فَکُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْقَانِعَ وَالْمُعْتَرَّ...؛ و شترهاى فربه را [در مراسم حج] براى شما از شعائر الهى قرار دادیم. در آنها براى شما خیر و برکت است. نام خدا را [هنگام قربانى کردن] در حالى که به صف ایستادهاند، بر آنها ببرید و هنگامى که پهلوهایشان آرام گرفت [و جان دادند] از گوشت آن بخورید و مستمندان قانع و فقیران را نیز از آن اطعام کنید... .» [12]
تفاوت میان قانع و معتر در این است که قانع به فردى گفته میشود که اگر چیزى به او داده شود، راضى و خشنود مىگردد و اعتراض و ایراد و خشمى نمىگیرد، اما معتر فردی است که مدام درخواست و تقاضا مىکند و چه بسا به آنچه به او داده میشود، راضى نشود و اعتراض کند. [13] نکته قابل توجه این است که تقدیم و اولویت قرار دادن قانع بر معتر، بدین معناست که آن دسته از محرومانى که عفت نفس و خویشتن دارند، لازم است در مقام اول و پیشتر از دیگران مورد توجه قرار گیرند. [14]
2) «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاهً طَیِّبَهً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ؛ هر کس کار شایستهاى انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالى که مؤمن است، او را به حیاتى پاک زنده مىداریم و پاداش آنها را به بهترین اعمالى که انجام مىدادند، خواهیم داد.» [15]
این آیه یک قانون کلى را بیان مىکند؛ به طوری که نتیجه اعمال و کارهای صالح توأم با ایمان را، حیات طیبه مىداند. مفسران در معناى حیات طیبه(زندگى پاکیزه) تفاسیر متعددى آوردهاند؛ بعضى آن را روزى حلال و برخى قناعت و رضایت دادن به نصیب و... مى دانند. هنگامی که از حضرت علی علیهالسلام، از آیه(فلنحینیه حیاة طیبة) سوال شد، حضرت فرمود: مقصود قناعت است.» [16]
جایگاه قناعت در سیره معصومین علیهمالسلام
جایگاه قناعت در سیره معصومین علیهمالسلام را مىتوان در سیره و راه روش زندگی آنان بررسى کرد. در سیره و روش زندگی معصومین علیهمالسلام، اصل قناعت از مکملهاى اصلى بحث کار و تلاش براى روزى است. هر چند کار و تلاش در برابر واگذارى امور به خدا قرار مى گیرد و بسیار مورد سفارش معصومین علیهمالسلام بوده است، منتها اصولى براى شناخت بهتر جایگاه قناعت در زندگى معصومین علیهمالسلام وجود دارند که عبارتند از:
قناعت مربوط به حوزه مصرف بوده و منافاتى براى تلاش و ممانعتى براى کسب روزى ندارد. یعنى انسان مىتواند تلاش و کوشش جدى در به دست آوردن مال داشته باشد؛ در نتیجه قناعت و رعایت الگوى صحیح مصرف، معنایش کنار گذاشتن تلاش و کوشش نیست؛ بلکه به معناى ترک ریخت و پاش بیهوده است.
- اندازه نگهداشتن در تلاش براى کسب روزى
- حلال بودن در آمد
- اصل قناعت(رضایت)
با تأمل در این عناوین، در مىیابیم که نه تنها معصومین علیهمالسلام، تلاش براى ارتقاى سطح کیفى زندگى دنیایى را مذموم نمىشمردند، بلکه براى آن اهمیتى خاص قائل بوده و کاملا برنامهریزى شده در این راه قدم برداشتهاند.
همچنین در مىیابیم که قناعت مربوط به حوزه مصرف بوده و منافاتى براى تلاش و ممانعتى براى کسب روزى ندارد. یعنى انسان مىتواند تلاش و کوشش جدى در به دست آوردن مال داشته باشد، لکن خودش زندگى متوسطى داشته و بقیه را در راه تأمین زندگى مستمندان صرف کند؛ در نتیجه قناعت و رعایت الگوى صحیح مصرف، معنایش کنار گذاشتن تلاش و کوشش نیست؛ بلکه به معناى ترک ریخت و پاش بیهوده است.
قناعت، موجب سکون روحى و عدم ایجاد خصلتها و حالات مخرب دنیوى و اخروى، همچون حرص و ولع و دنیا طلبى و یا حتى به قولى استرس و فشار خون و سکته و هزاران بیمارى امروزى که ناشى از فشارهاى روحى و روانىاند میشود.
سفارشات ائمه علیهمالسلام بر قناعت
همواره ائمه اطهارعلیهمالسلام بر قناعت تاکید مىورزیدند؛ همان گونه که بر سایر فضائل تاکید داشتند و این مهم علاوه بر کلام، در رفتار ایشان نیز نمود داشته است؛ زیرا نقش اسوهگرى ایشان بر هیچ کس پوشیده نیست.
حتى طى جریانى که امام صادق علیهالسلام، به غلام آزاد کرده خود مال التجارهاى داده بودند که به نیابت از ایشان تجارت کند و او نیز طى جریاناتى بیش از حد معمول سود کسب کرد، امام علیهالسلام فقط سود متعارف از این تجارت را از او پذیرفتند و مابقى را دستور دادند تا به صاحبانش باز گردانده شود.
یا طى قحطى که در دورهاى از زندگى پر برکتشان عارض شده بود، با آنکه انبارهایی پر از آذوقه داشتند، دستور توزیع آن بین مردم را دادند و به خدمتکار خود فرمودند تا از این به بعد طبق نیاز روزانه خرید کند. البته باید شرایط آن روزگار را مجسم کرد تا معناى کردار ایشان را فهمید. امام علی علیهالسلام، فرموده است: «توانگرى را طلب نمودم و آن را مگر در قناعت، نیافتم. قناعت داشته باشید تا توانگر شوید.» [17]
پیامدهاى قناعت را مىتوان به دو بخش دنیوى و اخروى تقسیم بندى کرد؛ البته اینها جدای از هم و یا در موازات یکدیگر قرار ندارند؛ بلکه هر کدام پیامدى از قناعت هستند. در باب پیامدهاى اخروى قناعت، پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرموده است: «اِقنَعْ بما اُوتِیتَهُ یخِفَّ علَیکَ الحِسابُ؛ به آنچه به تو داده شده قانع باش، تا حسابت بر تو سبک شود.» [18] و نیز امام صادق علیهالسلام در این باره فرمود: «مَن رَضِى مِن اللَّهِ بِالیسیرِ مِن المَعاشِ رَضِى اللَّهُ مِنهُ بِالیسیرِ مِن العَمَلِ؛ کسى که به معاش(و روزى) اندک خدا خرسند باشد، خداوند به عمل اندک او خرسند شود.» [19]
امّا در دنیایى که انواع فشارها و مشکلات روحى و روانى به تهدیدى جدى براى بقاى نسل بشر تبدیل شده است و انسانها به دنبال ذرهاى آرامش هستند، ولی بىخبر از ریز نکات بنیادین که امام على علیهالسلام فرموده است. حضرت فرموده: «مَن قَنِعَ لم یغتَمَّ؛ کسى که قانع باشد، ناراحت نشود.» [20] حال ما چنان در این مرداب به دست و پا زدن گرفتاریم که حتى فرصت اندکى تفکر در مورد این مسائل را نداریم؛ یا بهتر است بگوئیم که خود اینگونه فکر مىکنیم.
امام العارفین امیر المؤمنان على علیهالسلام، در حدیثى دیگر مىفرماید: «مَن لم یقنِعْهُ الیسیرُ لم ینفَعْهُ الکَثیرُ؛ کسى که مال اندک قانعش نکند، مال بسیار سودش ندهد.» [21] حال میپردازیم به بحث عدم وجود قناعت در زندگى که واقعا اگر قناعت نباشد، چه مسائلى پیش خواهد آمد.
عاقبت دنیوی نبود قناعت در زندگی
اگر کسى از عواقب نیک قناعت(چه دنیوى و چه اخروى) آگاه باشد و در راه آن نکوشد و همت نداشته باشد، جاى بسی سؤال دارد. حضرت علی علیهالسلام فرمود: «شکرگذارترین مردم، قانعترین آنهاست و ناسپاسترین آنان از نعمتها، حریصترین آنهاست.» [22]
حال وارد راهکارهاى عملى ایجاد قناعت در زندگى مىشویم؛ امّا از آنجا که متأسفانه کبر به عنوان رذیلتى اخلاقى و ریشه حرص است و ممکن است در قلبها رخنه کرده باشد و اجتماع نقیضین نیز محال است، ابتدا توصیههایى براى از بین بردن کبر در زندگى را از دیده مىگذرانیم.
امام موسی کاظم علیهالسلام فرموده: «إنّ الزَّرعَ ینبُتُ فىالسَّهلِ ولا ینبُتُ فى الصَّفا، فکذلکَ الحِکمَهُ تَعمُرُ فى قَلبِ المُتَواضِعِ ولا تَعمُرُ فى قَلبِ المُتَکبِّرِ الجَبّارِ لِأنَّ اللَّهَ جَعَلَ التَّواضُعَ آلهَ العَقلِ، وجَعَلَ التَّکبُّرَ مِن آلهِ الجَهلِ، ألَم تَعلَمْ أنّ مَن شَمَخَ إلَى السَّقفِ برأسِهِ شَجَّهُ، ومَن خَفَضَ رأسَهُ استَظَلَّ تَحتَهُ وأکَنَّهُ؟ وکذلکَ مَن لم یتَواضَعْ للَّهِ خَفَضَهُ اللَّهُ، ومَن تَواضَعَ للَّهِ رَفَعَهُ؛ همانا زراعت، در زمین مىروید و روى تخت سنگ نمىروید. حکمت نیز چنین است: در دل شخص فروتن مىروید و در دل متکبّر گردن فراز نمىروید؛ زیرا که خداوند فروتنى را ابزار خرد و دانایى قرار داده و تکبّر را از ابزار نادانى. مگر نمىدانى که هر کس سرش را به سقف ساید، سرش مىشکافد و هر که سر پایین گیرد، در زیر سقف سایه و پناه مىگیرد. بدین سان نیز هر که براى خدا فروتنى نکند، خداوند او را پست گرداند و هر که براى خدا فروتنى کند، خداوند او را بالا برد.» [23]
امام صادق علیهالسلام نیز در مورد کبر فرمود: «إنّ فى جَهنَّمَ لَوادِیاً لِلمُتَکبِّرِینَ یقالُ لَهُ سَقَرُ، شَکا إلَى اللَّهِ عزّ و عجل شِدَّهَ حَرِّهِ و سَألَهُ أن یأذَنَ لَهُ أن یتَنَفَّسَ، فَتَنَفَّسَ فَأحرَقَ جَهَنَّمَ؛ در دوزخ درّهاى است براى متکبّران به نام «سَقَر». این درّه از شدّت گرماى خود به خداوند عزّ و جل شکایت کرد و خواهش نمود که به وى اجازه دهد، تا نفسى بکشد. پس نفس کشید و(از گرماى نفس خود) دوزخ را سوزاند.» [24]
اما در این وادى، هیچ گاه خدای متعال انسان را تنها نمىگذارد. از این رو امام علی علیهالسلام فرمود: «لکنَّ اللَّهَ یختَبِرُ عِبادَهُ بأنواعِ الشَّدائدِ، و یتَعبَّدُهُم بأنواعِ الَمجاهِدِ، و یبتَلیهِم بِضُروبِ المَکارِهِ، إخراجاً للتَّکَبُّرِ مِن قُلوبِهِم و إسکاناً للتَّذَلُّلِ فى نُفوسِهِم و لِیجعَلَ ذلکَ أبواباً فُتُحاً إلى فَضلِهِ؛ امّا خداوند بندگان خود را به انواع سختیها مىآزماید و با سختکوشیهاى گوناگون آنان را به عبادت و بندگى مىگیرد و به انواع ناملایمات و ناخوشایندیها امتحانشان مىکند، تا تکبّر را از دلهایشان بیرون بَرد و افتادگى و خاکسارى را در جانهایشان بنشاند و نیز تا این آزمایشها را درهاى گشودهاى به سوى فضل(و احسان) خویش قرار دهد.» [25]
راهکار عملی قناعت
امّا در مورد راهکار عملی قناعت، حدیثی از امام صادق علیهالسلام، آمده است که خاتمه این نوشتار خواهد بود. ایشان فرموده است: «اُنظُرْ إلى مَن هُودُونَکَ فى المَقدُرَهِ و لا تَنظُرْ إلى مَن هو فَوقَکَ فى المَقدُرَهِ، فإنّ ذلکَ أقنَعُ لکَ بما قُسِمَ لکَ؛ به ناتوانتر از خودت بنگر و به توانگر از خویش منگر؛ زیرا که این کار، تو را به آنچه قسمت تو شده است قانعتر مىسازد.» [26]
.......................................................
پی نوشت
[1]. اعراف/ 31
[2]. مفاهیم اخلاقى و عقیدتى قرآن، ص271
[3]. درسنامه علم اخلاق، ج 2، ص 85- 84
[4]. سوره طه/120-121
[5]. سوره اعراف/85
[6]. بقره/96
[7]. اخلاق در قرآن، مکارم شیرازى و همکاران، ص81- 94
[8]. اخلاق اسلامى در نهجالبلاغه، ج 2، ص357
[9]. عین الحیات، ج 2، ص388
[10]. میزان الحکمه، ترجمه حمیدرضا شیخى، ج 10، ص5058
[11]. اخلاق دینى در اندیشه شیعى، ص154
[12]. حج/ 36
[13]. تفسیر نمونه، ج 14، ص108
[14]. همان
[15]. نحل/97
[16]. میزان الحکمه، ج 10، ص5052
[17].میزان الحکمه/ ج 3/ ص 2637
[18]. میزان الحکمه/ ج 3/ ص 2638
[19]. اصول کافى/ ج 2/ ص 138
[20].غرر الحکم/ ج 2/ ص 616/ ح 129
[21]. بحار الانوار/ ج 75/ ص 71
[22]. الارشاد/ ج 1/ ص 304
[23]. تحف العقول/ ص 296
[24]. اصول کافى/ ج 2/ ص 310
[25]. شرح نهج البلاغه/ ابن ابى الحدید/ ج/ 13 ص 157
[26]. کافى/ ج 8/ ص 244
افزودن دیدگاه جدید