عرفانهای واقعی و دروغین
مقدمه
یکی از دغدغههای مهم در جوامع اسلامی، مسألة معنویتهای نوظهور و فرقهگرایی و رواج اندیشههای خرافی در دنیای معاصر بوده است. گروههایی که میکوشند به عطش معنوی بشر جدید پاسخ دهند.وجود برخی فرقهها که نیمه مخفیانه تحت عناوین آموزش مدیتیشن و یوگا به عضوگیری و فعالیت مشغولند، ظهور افرادی که با تکیه بر فن بیان، چهرة جذاب، نیروهای طبیعی فوق العاده همچون انرژی درمانی و ... به جذب افرادی میپردازند، گسترش نشر و اقبال به کتب برخی اساتید مشهور فرق جدید همچون سای بابا، چاپهای متوالی و با تیراژ بالای کتب پائولوکوئلیو، اشو و ... ، تشکیل و تبلیغ کلاسهای خصوصی و نیمه خصوصی، آموزش وسیع و گوناگون تحت عنوان موفقیت، مدیریت، آرامش و ... که میکوشند مجموعه کاملی از پاسخهای لازم به سؤالات غایی ارائه کنند و انسان را از رجوع به ادیان سنتی بینیاز سازند، همه نشانههای کاملاً معناداری از رشد ادیان جدید در جهان و ایران دارند.
امروزه از یک سو با عرفانهای وارداتی چه از شرق به نام کریشنا مورتی، رامالله ﴿ایلیا﴾، سای بابا و چه از غرب به نام عرفان مسیحیت و عرفان سرخپوستی و عرفان یهود مواجه هستیم؛ از سوی دیگر سلسلههای دراویش تحت عناوین مختلف شاه نعمت اللهی، گنابادی، نقشبندیه و ... در داخل کشور به صورت گسترده و هدفدار مشغول فعالیت میباشند.
بر کسی پوشیده نیست که در فرهنگ اسلام، شخصیتهای عرفانی بزرگی وجود دارند و موقعیتها و فرصتهای بینظیری برای ترویج عرفان حقیقی و اسلامی در اختیار عالمان مسلمان میباشد. برخی از عالمان دینی به طور جدی مشغول تلاش در عرصة نقد این نحلههای عرفانی و ارائة عرفان اسلامی هستند.ظهور انقلاب عظیم اسلامی و احیای معنویت دینی همراه با خصیصة بزرگ و برجستة عرفانی امام راحل ، ضرورت شناختن عرفان ناب اسلامی و مطالعهای جامع در مجموعة آثار عرفانی و شناخت احوال عارفان بزرگ و به نام را مسلم میسازد.
در ادامه توجه به چند نکته را لازم میدانیم:
1. از آنجا که مباحث گسترده است و پرداختن به هر یک از مقولههای عرفانی مجالی وسیع میطلبد، در نوشتار حاضر، رعایت اختصار شده است و مباحث به صورت کوتاه و خالی از تفصیل ارائه شده است.
2. بعضی از مکتبها و آیینها چند ضلعیاند. در این اثر تنها بعد عرفانی آنها مد نظر قرار گرفته و طبعاً از سایر ابعاد صرف نظر شده است.
3. هدف اصلی مجموعة حاضر، بیان شاخصهها و ویژگیهای عرفان حقیقی و عرفانهای کاذب است و تلاش شده حتی الامکان محورهای مشترک عرفان کاذب را با ذکر نمونههایی از رایجترین آنها، استخراج و مورد نقد و بررسی قرار دهیم.
آشنایی با اصطلاحات کاربردی
1. عرفان
عرفان در لغت به معنای شناختن، شناخت حقتعالی و خداشناسی معنا شده است.ابن سینا به عنوان یک فیلسوف مشایی، در مورد عرفان میگوید: عرفان با جداسازی ذات از شواغل آغاز شده و با دست افشاندن به ما سوی ادامه یافته است. با دست شستن از خویش و سرانجام با فدا و فنا کردن خویش و رسیدن به مقام جمع که جمع صفات حق است برای ذاتی که با صدق ارادت، همراه پیش رفته آنگاه با تخلّق به اخلاق ربوبی، رسیدن به حقیقت واحد و سپس با وقوف> به کمال میرسد.
عرفان در اصطلاح به شناخت ویژهای اختصاص دارد که از راه حس و تجربه یا عقل و نقل به دست نمیآید؛ بلکه از راه شهود باطنی و درونی حاصل میشود. شهودی که شناختی بی واسطه و حضوری است و از سنخ مفاهیم نیست.شناخت بیشتر انسانها نسبت به خداوند از طریق توصیف و تعریف است. در این نوع شناخت، ما خدا را نمیبینیم، بلکه اوصافی از او میشنویم و این همان شناختهای غیر مستقیم و از ورای حجاب است. تمامی براهین فلسفی و کلامی، حتی دقیقترین و فنیترین آنها، چیزی جز شناخت غایب> به دست نمیدهد.
عرفان در جایی است که این شناخت غایبانه و مفهومی، به شناخت حضوری و عینی تبدیل شود و هیچ حجابی، در کار نباشد و خدا بدون واسطه و با چشم دل دیده شود. برای رسیدن به چنین درکی، نیازمند پیمودن مراحل و انجام ریاضتها و تمرینهای معنوی خاصی هستیم. این شیوههای سیر و سلوک با عنوان عرفان عملی> شناخته میشوند.
2. تصوف
در لغت به معنای راهی است که سالک در آن، لذتها و خوشیها را ترک کرده و خود را به صفات پسندیده میآراید. ظاهرترین علامت پیروان تصوف، پوشیدن لباس خشن از جنس پشم میباشد و به همین علت، به صوفیه (از صَوْف به معنای پشم) معروف شدهاند. اما در تبیین اصطلاحی تصوف و صوفی تعاریف زیادی ارائه شده است. سهروردی آرای بزرگان تصوف دربارة حقیقت تصوف را بیش از هزار میداند.معروف کرخی در تعریف تصوف میگوید: تصوف گرفتن حقایق و گفتن به دقایق و نومید شدن از آنچه در دست خلایق است>و یا در جایی دیگر گفته شده است: التصوف أن تکون مع الله بلاعلاقة؛ تصوف آن است که با خدا بدون هیچ علاقه و پیوندی باشی>.
ابوالحسن نوری در کتاب کشف المحجوب گفته است: تصوف عبارت است از ترک کردن هر آنچه که برای نفس دارای لذت است>. همچنین ابن عربی در پاسخ به این سؤال که تصوف چیست، میگوید: الوقوف مع الآداب الشرعیة ظاهراً و باطناً و هی مکارم الاخلاق؛ انجام دادن آداب و اعمال دینی در ظاهر و باطن را تصوف گویند و این صفت مکارم الاخلاق است>.
روشن است اگر معنای تصوف چنین باشد که در کلام این بزرگان گفته شد، هیچ اندیشمندی با آن مخالف نیست؛ اما اگر بخواهیم تصوف را به کمک مصداق آن تعریف کنیم، بسیاری از کسانی که به عنوان صوفی شناخته میشوند، چنان تعاریفی در حق آنان قابل تطبیق نیست. اینان نه تنها به شریعت عمل نمیکنند، بلکه مریدان خود را از عمل به آن منع میکنند.
نه تنها از مادیات گریزان نیستند که همواره در جمع مال میکوشند. نه تنها از گناهان توبه نمیکنند، بلکه شأن خود را از توبه بالاتر دانسته و خود را دارای مقام عصمت مطلقه و به منزلة آب کری میپندارند که هیچ نجاستی در آن تأثیر ندارد. کسانی که صوفی خوانده میشوند و معروف به تصوف هستند، قائل به وجود انسان کامل در هر زمان هستند که در اصطلاح قطب> نامیده میشود و بر همه احاطه دارد و همه باید به او تمسک جویند. قطبها خود سلسلههایی دارند و هر قطب مطالب را از قطب پیشین دریافت میکند و به همین صورت به قطب بعدی انتقال میدهد. البته صوفیان خود فرقههای مختلفی هستند و عقاید خاصی دارند.
تصوف در روایات اسلامی
مذمت صوفیه در روایات، حاکی از آن است که مصداق چنان تعاریفی در عالم خارج وجود نداشته است و الا جایی برای مخالفت سرسختانة معصومین با صوفیان وجود نداشت.پیامبر اکرم در مذمت صوفیان خطاب به ابوذر فرمودند: گروهی در آخرالزمان میآیند که در تابستان و زمستان لباس پشمینه میپوشند و گمان میکنند با پوشیدن لباس پشمی از دیگران برتری دارند، اینان مورد لعن و نفرین فرشتگان آسمان و زمیناند>.
یا در حدیث دیگری از پیامبر نقل شده است که صوفیان را گمراهتر از کافران معرفی میکند و آنان را از اهل آتش دانسته و دربارة آنان میفرماید: که صدای آنان همچون صدای الاغ است>.یا در حدیث دیگری از امام رضا که فرمودند: هر کس که از صوفیه نزد او یاد شود و آنها را با زبان و قلب انکار ننماید، از ما نیست>.
3. معنویت
معنویت در لغت به معنای حقیقت، راستی، اصلی، ذاتی، مطلق، باطنی و روحانی، در مقابل مادی و صوری و ظاهری میباشد. معنایی که فقط به وسیلة قلب شناخته میشود و زبان را در آن بهرهای نیست یا آنچه راجع به باطن شخص و روح باشد. اخلاقی اما در اصطلاح فرهنگ دینی، معنویت غیر از معنویت سکولار است. معنویت سکولار معنویتی است که نه مستلزم باور به خداست و نه تن دادن به پیام پیامبران و نه محتاج وجود دنیایی دیگر در ورای این دنیای مادی! تنها چیزی که در معنویت سکولار مطرح است، نوعی رضایت باطن میباشد که البته سازگار با این است که، زندگی آدمی منحصر به دنیا باشد یا به نظر شخص زندگی پس از دنیا هم وجود داشته باشد.
اما معنویت در نظام اندیشه دینی، انسان را محدود و محصور به حیات دنیا نمیداند. زندگی اصلی او را در جایی دیگر دانسته و زندگی دنیا با همة شادیها و بیمها و امیدهایش را گذرگاهی برای وصول به حیات حقیقی معرفی میکند.از دیدگاه اسلام، معنویت منهای خدا معنا و جایگاهی ندارد. اصولاً بدون اتصال به منبع اصلی حیات، نشاط و شادی و امید حقیقی حاصل نخواهد شد و معنویت دینی است که انسان را به آن منبع اصلی حیات متصل میکند و در سایة او به وجود و حیات انسان معنا میدهد.
4. عرفان واقعی و دروغین
عرفان حقیقی، عرفانی است که از دینی حقیقی و واقعی برآمده است و در آموزههای سیر و سلوکی خود از مسیر شریعت میگذرد. اگر کسی خواهان طی کردن مسیر عرفان باشد، راه دیگری غیر از پیمودن جادة شریعت ندارد و تنها راه وصول او به منبع حقیقی هستی؛ یعنی خدای متعال، جلب رضایت او در قالب عمل به دستورات او است. هر نوع عرفانی غیر از این، در زمرة عرفانهای کاذب و دروغین خواهد بود. عرفانهای دروغین، تصویر و تصور درستی از خدا ندارند و اعتقاد برخی از آنان به انکار خدا میانجامد.
هر گروهی جنبهای از صفات انسانی را مورد توجه قرار میدهند؛ در صورتی که انسانها ساحتهای مختلفی دارند. عرفان اصیل به همه ابعاد انسانی توجه دارد و یکی را فدای دیگری نمیکند. اما در عرفانهای دروغین، دنیا، آخرت، اجتماع و قوای انسانی فدای یکدیگر میشوند. وجه مشترک دیگر عرفانهای کاذب این است که این دسته از عرفانها منکر الهی بودن ادیان هستند و یا برخی از ابعاد دین از جمله شریعت را قبول نمیکنند. در بعد معرفتشناسی، عقل و منطق را نمیپذیرند. این نوع عرفانها دیدگاه کثرت گرایانة ارزشی دارند و معتقدند راههای رسیدن به خدا زیاد است. ارزشهای دینی در نظر آنها متعدد و به سلایق افراد و جوامع مختلف بستگی دارد.
زینب برجی نژاد
افزودن دیدگاه جدید