جانباز و جانبازی
روز جانباز
به منظور گرامي داشت خاطره ايثارگري هاي جانبازان عزيز، سالروز ولادت باسعادت بزرگ جانباز كربلا، حضرت عباس عليه السلام روز جانباز ناميده شده است.
جانباز در كلام امام خميني رحمه الله
سلسله دار انقلاب، امام دلها در ستايش از مقام جانبازان فرمود:«جانبازان، رهبران نهضتند». در جاي ديگري نيز مي فرمايد: «مجروحين و معلولين، خود، چراغ هدايتي شده اند كه در گوشه گوشه اين مرز و بوم به دين باوران، راه رسيدن به سعادت آخرت را نشان مي دهند».[1]
جانباز در كلام رهبر جانباز
رهبر معظم انقلاب درباره جانبازان مي فرمايد:
جانبازان بر دشوارترين و سخت ترين ضعف هاي جسماني فايق آمده اند و اين ضعف ها را مقهور اراده خود كرده اند. آنان همچنين با استفاده از سعه وجودي خود و به كارگيري قدرت ابتكار و خلاقيت فراگيري و سير مراحل دشوار زندگي، وجود يك بارقه حقيقت برتر را به ديگران نشان داده اند... جانبازان، قدرت هاي بسياري را كه خداوند متعال در روح و جسم انسان به وديعه نهاده است، به كار گرفتند و در ميدان علم، مديريت و ورزش و نيز در بسياري از مسائل دين و دنيا شگفتي آفريدند. بنابراين، جوانان ايران در هر عرصه و رشته اي كه وارد مي شوند، بايد از جانبازان درس بگيرند و آنان را الگو و سرمشق خود قرار دهند... . جانبازان، يادگار آزمايش هاي بزرگ ملي محسوب مي شوند و ملت ايران بايد براي هميشه به آنان به عنوان الگوهاي مقاومت ارج نهند و آنان را گرامي بدارند.[2]
جانباز كيست؟
جانباز همان دلداده و آسيب ديده اي است كه پرمايه ترين سرمايه خود را به مسلخ عشق برده است تا مُهر محبت و بندگي را بر پيشاني خود زند، همان كسي كه با دريافت حقيقت وجود خويش به اوج انساني خود رسيده و به دنبال رضايت خدا و بهشت ابدي است. او همان انسان خودباوري است كه كرامت و شجاعت را در جان خود جا داده و جهاد را بهترين ميدان عرضه اخلاص خويش به پروردگار محبوب خود مي داند.
شهيدان زنده
جانبازان، شهيدان زنده اي هستند كه خداوند اين فرصت را به آنها داده است سال هايي از عمر خودشان را همراه با مجاهدت و آزمايش دشوار بگذرانند. تنها تفاوت جانباز با شهيد اين است كه آخرين رشته ارتباط او با عالم خاك قطع نشده است، براي آنكه جانباز بايد بماند و پيام شهيدان را فرياد كند بايد بماند تا كارهاي ناتمامي را به پايان رساند.
جانباز مي ماند تا آيندگان به ويژه آنان كه ميدان كارزار را نديده اند و حقايق دوران مبارزه را درك نكرده اند، به نشانه ها و حجت هاي وي بنگرند و پيام شهيدان را دريابند.
غبطه شهيد بر جانباز شهيد
گاه پاداش و منزلت جانباز شهيد از شهيد غير جانباز هم بالاتر است؛ يعني نه تنها جانباز از پاداش شهيد بهره مي برد، بلكه گاه رتبه او از شهيد هم فراتر است. اين از آن روست كه جانباز خالص و مخلص دو كار را فرجام مي بخشد؛ يكي آنكه همچون شهيد از هستي خويش دست مي شويد و آن را تقديم محضر دوست مي كند و ديگر اينكه در فاصله اي ـ خواه كم و خواه طولاني ـ ميان زخم برداشتن تا پرواز از اين خاكدان، اثري مي آفريند، پيامي مي رساند، گامي برمي دارد و شوري مي آفريند. او در كنج آسايشگاه يا خانه شور و حرارت سال هاي جنگ را در دل زنده نگه مي دارد و قدر و منزلت شهادت را حفظ مي كند.
استقامت، شرط پاداش
در آموزه هاي دين، پاداش هاي اخروي فراواني به جانبازان وعده داده شده است. هر كدام از رنج هاي دوران جانبازي مانند يك حسنه است و پاداشي عظيم به آن تعلق خواهد گرفت البته مشروط بر آنكه:
جانباز در دوران زندگي پرفراز و نشيب جانبازي، خويشتنداري را از ياد نبرد و پس از جانبازي نيز بر همان آرمان و اخلاص باقي بماند. از اينكه قدر و منزلت حقيقي اش به دست فراموشي سپرده شده است، از بي پناهي ها و تنهايي ها و كم توجهي هاي برخي انسانها دلسرد نشود و خدا را از ياد نبرد. همچنين شكوه بي نظير جانبازي را در تنگناي محاسبه هاي مادي تصوير نكند.
پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله درباره دو جانباز صدر اسلام، زبير و سماك فرمود:
رشته نخي از دستمال اين دو در بهشت برتر و گران بهاتر است از مقدار طلايي كه تمام فاصله زمين تا آسمان را از آن پر كنند، به شرط آنكه بر عهدي كه با من و در راه من بسته اند، استوار بمانند.[3]
رسالت جانبازان
جانبازي، مقام والايي است كه خداوند اين افتخار بزرگ را نصيب بعضي از افراد برگزيده خود كرده است. بر اين اساس، مسئوليت و وظايف آنان نيز بزرگ و سنگين است. اگر آنان ديروز در جبهه هاي نبرد استوار مانده و از امتحان الهي سربلند بيرون آمده اند، امروز نيز در صحنه هاي فرهنگي جامعه حضور دارند و مشعل ارزش هاي الهي را فروزان نگه داشته اند.
جانبازان با ايستادگي خود، فرهنگ شهيدان را زنده نگه مي دارند و درس اميد و ايمان و اراده به جامعه مي دهند. آنان با ارج نهادن به ارزش هاي ديني و اسلامي و با ترويج فرمان هاي اصيل اسلامي و عمل به آنها، افراد جامعه را به حفظ ارزش هاي اسلام تشويق مي كنند. آنان الگوي ارزش هاي اسلامي و مروّجان معنويت در جامعه به شمار مي آيند.
نقش همسران جانباز
امروزه، اهميت نقش همسران جانباز بر كسي پوشيده نيست؛ زيرا آنان به صورت داوطلبانه در رنج هاي زندگي يك جانباز شريك شده اند. آنان از جاذبه هاي زندگي دنيوي گذشتند تا به درخواست يك جانباز لبيك گويند؛ جانبازي كه شايد نتواند كوچك ترين فعاليتي انجام دهد.
اكنون همسران جانباز با حفظ روحيه بسيجي و دشمن ستيزي و با تربيت صحيح فرزندان و حفظ مقام و منزلت جانبازان مي توانند به جايگاه و مقام خود افتخار كنند. البته اين نام نيك با زحمت و رنج به دست مي آيد و تحمل اين همه سختي از سوي خداوند پاداش اخروي بسياري دارد.
سفارش رهبر به فرزندان جانباز
فرزندان جانباز بايد به خود افتخار كنند به خاطر اينكه فرزند كساني هستند كه در جواني سلامت خودشان را براي آرمان هاي بلند الهي و اسلامي فدا كردند. پدران شما در روزگار سخت و تلخ تهاجم، سينه هاي خود را در برابر دشمن سپر كرده و با ايستادگي و ازخودگذشتگي، از شرف و ناموس اين ملت دفاع كردند. اكنون شما نيز بايد در حفظ اين شرف و افتخار بزرگ كوشا باشيد و به دشمنان اسلام اجازه ندهيد كه با وسوسه هاي شيطاني خود شما را تحت تأثيرات سوء قرار دهند. شما بايد طوري عمل كنيد كه به فرزند جانباز بودن خود افتخار كنيد.
نمونه هايي از جانبازان صدر اسلام
حجاج بن مسروق جعفي
حَجّاج بن مسروق جُعفي از ياران باوفاي حسين عليه السلام است. نگاه او به حسين عليه السلام تنها برخاسته از عاطفه و احساس نيست. او همان قدر كه در شعله عشق حسين عليه السلام مي سوخت، با چشم عقل و خردورزي نيز به امام مي نگريست. او اذان گوي كاروان امام حسين عليه السلام نيز بود.
حجاج در روز عاشورا سرمست از برآورده شدن آرزوي وصل، نزد امام شتافت و اجازه ميدان رفتن خواست. امام با نگاه مهربان خويش بدرقه اش كرد. وقتي حجاج با تن مجروح و غرق در خون ميان سپاه دشمن به محاصره درآمد، با يورشي شيرآسا، حلقه محاصره را درهم شكست تا براي واپسين بار، در دايره ارادت دوست حلقه زند.
سرانجام نيز زير باران تير و نيزه، پيكر صدچاك اين بزرگمرد، خاك گلگون كربلا را زينت بخشيد.[4]
جعفربن ابي طالب
نبرد موته در سال هشتم هجري پيش آمد. در اين نبرد، جعفربن ابي طالب، برادر بزرگتر علي عليه السلام كه يكي از فرماندهان سپاه پيامبر صلي الله عليه وآله بود، با رشادتي كم نظير تا پاي جان ايستاد تا جان به خالق جهان آفرين تسليم كرد.
جعفر بن ابي طالب، پيش از شهادتش، دو دست خويش را در اين نبرد از كف داد و با جراحت هاي سنگين، شربت شهادت نوشيد. پيامبر اعظم صلي الله عليه وآله درباره او فرمود: «خداوند به جاي دو دست وي، دو بال به او عطا فرمود كه با آنها به هر جاي بهشت كه بخواهد، پرواز كند».[5]
رافع بن خديج
در گرما گرم نبرد احد، رافع كه هنوز نونهالي تازه رسته بود، از پيامبر اجازه نبرد خواست. پيامبر به او اجازه نبرد نداد. پس از اصرار فراوان، عمويش را واسطه كرد. او براي آنكه پيامبر را راضي كند، گفت رافع اگرچه سنش كم است، ولي در تيراندازي بسيار مهارت دارد. پيامبر اجازه داد و رافع به ميدان رفت. تيري به سوي رافع پرتاب شد و در سينه او فرو رفت.
عموي او نزد پيامبر شتافت و گفت: «بر سينه پسر برادرم تير نشسته است.» پيامبر فرمود: «اگر دوست داري آن را خارج كني، ما اين كار را انجام مي دهيم و اگر مي خواهي او را به حال خود واگذاري، بدان كه اگر وي در حالي بميرد كه اين تير در بدنش باشد، شهيد شمرده مي شود.»
رافع ترجيح داد از اين مژده بزرگ پيامبر بهره مند شود و درد سخت و مرارت بار آن تير را به جان بخرد. ازاين رو، به دست خويشتن، تنه تير را شكست و سر آن را در سينه اش باقي نهاد.
اين سر تير يادگاري شد از جنگ احد كه تا سال هاي سال بر سينه رافع مي درخشيد و او را همواره به ياد بشارت عظيم پيامبر اعظم صلي الله عليه وآله مي انداخت.[6]
محمود بن مسلمه انصاري
محمود بن مسلمه انصاري از اصحاب پيامبر بود كه در سه نبرد احد، خندق و خيبر حضور يافت و در نبرد خيبر جانباز شد. مَرحب، جنگاور مشهور عرب و پهلوان جبهه كفر، سنگ آسيابي را به سوي او پرتاب كرد. سنگي به سر او برخورد و آن قدر سنگين بود كه كلاهخود آهنين وي را دريد و سرش به شدت آسيب ديد. دريدگي كلاهخود سبب شد پوست پيشاني او كنده شود و روي صورتش فرو افتد. در اين هنگام، پيامبر خدا، خود را به محمود رساند و سرش و آن پوست فرو افتاده پيشاني را به حال خود برگرداند. سپس آن حضرت با بخشي از جامه خود، زخم محمود را بست و به اين صورت، زيباترين جلوه فرماندهي را به نمايش گذاشت. محمود پس از اين جانبازي شكوهمند، سه روز را با درد و جراحت سپري كرد. آنگاه به سوي پروردگارش پرواز كرد. اوج اين ماجرا آنگاه آشكار مي شود كه پيامبر گرامي به برادر آن جانباز شهيد فرمود: «برادرت پاداش دو شهيد را دارد.»[7]
بزرگْ جانباز انقلاب
در روز 6 تيرماه 1360، نماز ظهر در مسجد ابوذر تهران برپا شد. مردم آماده شنيدن سخنان نزديك ترين يار امام شدند. آقا (آيتاللّه خامنه اي) پشت تريبون قرار مي گيرد و دو ضبط صوت روي ميز، جلوي ايشان قرار مي دهند كه بعدها مشخص شد گروه فرقان، بمب را در يكي از ضبط صوت ها جاسازي كرده اند. پس از حادثه انفجار، آقا از نواحي ريه، ناي و كتف، مصدوم شدند.
حضرت امام يك روز پس از حادثه، ايشان را سرباز فداكار و از سلاله رسول اكرم صلي الله عليه وآله و خاندان حسين بن علي عليه السلام ناميد. هر ساله در همين تاريخ، به شكرانه نافرجام ماندن توطئه استكبار عليه آيت اللّه خامنه اي، مراسم دعا و شكرگزاري برپاست و مردم شادند كه سكان داري كشتي انقلاب در دست بزرگْ جانباز اين كشور اسلامي است.[8]
شهيد صياد شيرازي، جانبازي گمنام
شهيد صياد شيرازي در شمار جانبازاني است كه موضوع جانبازي ايشان ناگفته تر از ديگر جنبه هاي شخصيتي شان است. ايشان چهار مرتبه جانباز شد. در اوايل انقلاب، بر اثر برخورد نارنجك منافقان از قسمت شكم و لگن جراحت هاي جدي ديد. پس از آن، هنگام بازديد از خطوط مقدم جبهه بر اثر انفجار نارنجك، به چند نقطه از بدن ايشان تركش برخورد كرد. در دفعات بعد ايشان به اتفاق همراهانش در داخل هلي كوپتر هدف رگبار دشمن قرار گرفت و مجروح شد. شهيد صياد شيرازي در كل جانباز 70درصد به شمار مي آمد، ولي به عشق بالاتري مي انديشيد. وي جانبازي را لطف خداوند به افراد خاص مي دانست و مي گفت:«كار بزرگ، بهاي گران مي طلبد. و پيروزي اسلام از جمله اهداف بزرگ به شمار مي رود».[9]
پيام كوتاه
جانباز؛ يعني جهاد و ايثار و نجابت و بذل و اشتياق و زيبايي.
جانباز، بازنده جان نيست؛ جان يافته جان بخش است و بذر حيات در خواب آباد دنيا مي افشاند.
جانباز، تنها غريق درياي عشق نيست. جانباز، منجي خيل غريقان اعماق ظلمت است.
جانباز، سند ولايت و مهر حاكميت مستضعفين بر صحيفه ارض است.
جانباز، مراد فاضلان است و مريد ابوالفضل عليه السلام.
جانباز، همراز عاشوراييان و هم نفس فرشتگان و هم پاي شهيدان و همراه سوخته دلان است
جانبازي، اجابت چاووش بلا در معركه «هل من ناصر» است.
اي جانباز، اي تمامت ايثار و خلوص! در ميان ياران، نسيم رحمتي و بر خصم، شمشير شدت؛ تو حماسه سترگ استقامت سرخي!
دستان تو شميم نينوا مي پراكند و جان را با ضيافت فرات مي خواند.
شهد جانبازي، ذائقه لطيف طلبد و قرعه عشق، اقبال الهي و عزم رسا خواهد.
آنان كه به مقصد رسيده اند مي گويند ميان ما و شما تنها همين خون فاصله است، تا سدره المنتهي را با پاي عقل آمده اي، ولي از اين پس جاذبه جنون تو را خواهد برد. پيمودن اين مرحله، ديگر با پاي اراده ميسور نيست. بال مي خواهد و بال را به عباس مي دهند كه دستانش را در راه خدا قرباني كرد.
جانباز، وفاآموز و آموزگار وفاست.
تا مهاجر نباشي، پرواز پرستوهاي سپيدبال عرش نشين را درك نخواهي كرد.
اشعاری در مورد جانباز
جانباز صبور[10]
كوله بردوش و چفيه برگردن
زير باران نور، برگشتي
زخمي، اما هنوز همچون كوه
محكم و پرغرور برگشتي...
* * *
دلت، آيينه شكيبايي
بر لبت، آيه هاي سبز اميد
روحت از شوق آسمان، لبريز
چشمهاي تو خانه خورشيد!
* * *
ماند در خاكِ جبهه و گُل داد
دستهاي بهارآورِ تو
ياد آن روزهاي خون و نبرد
مانده در ذهن سرخ سنگر تو
* * *
گرچه بالت شكست و قلبت سوخت
باز در آرزوي پَر زدني
آي جانبازِ مهربانِ صبور
پدر خوب سربلندِ مَني...
************
رسم جانبازي[11]
چون هواي حضرت جانان كنند
طي راه عاشقي آسان كنند
گر بُوَد هفتاد وادي پيش پاي
پاي كوبان عزم آن ميدان كنند
رسم جانبازي به راه دلبران
تا چه باشد، سرسپاران آن كنند
يك ره از مرز ولا جوشن خرند
يك ره از جنس وفا خفتان كنند
سر به كف گيرند و در ناورد عشق
جان فداي آن امير جان كنند
هر زمان خواهند جاني تا مگر
در مناي يار خود قربان كنند
پرشكسته، جان به كف، تا كوي عشق
ره شناسان رهروي زين سان كنند
*************
شهيد زنده[12]
حماسه ساز بزرگ زمانه جانباز است
فراتر از همه بي كرانه جانباز است
شكوه خنده خورشيد از نهايت اوست
فروغ آينه ها را نشانه جانباز است
كسي كه صبحدم از بوي دلبرانه عشق
به بوستان فلق زد جوانه جانباز است
شهيد زنده، روايتگر حماسه فتح
شعور منتشر جاودانه جانباز است
كسي كه خرمن بيداد را ابوذروار
ميان شعله كشد صد زبانه جانباز است
حسين عليه السلام را به علمدار كربلا مانَد
به سمت پهنه دريا روانه جانباز است
كسي به همت مردانِ مردِ ما نرسد
بيا كه مرغ بلندآشيانه جانباز است
فسانهها ز تو خواهند گفت مردم ما
به هر زمان كه مسيح فسانه جانباز است
به آستانه عشق اندر آي چون عباس عليه السلام
كه هركه هست در اين آستانه جانباز است
به پاره پاره تن كهكشاني ات سوگند
كه يادگار سترگ زمانه جانباز است
پی نوشتها:
---------------------------
[1] مجله پاسدار اسلام، دى 1367، ش85، ص3.
[2] ماهنامه جانباز، دى 1375، ش 2، ص13.
[3] سيدابوالقاسم حسينى، فرهنگ جانبازى؛ جانبازى در سراى جاودان، قم، بنياد مستضعفان و جانبازان انقلاب اسلامى، مركز تحقيقات اسلامى جانبازان، 1379، ص 151.
[4] برگرفته از: ماهنامه جانباز، ش 27، صص 7 ـ 9.
[5] بحارالانوار، ج22، صص275 و 276.
[6] فرهنگ جانبازى؛ جانبازى در سراى جاودان، صص 167 و 168.
[7] همان، صص 157 و 158.
[8] برگرفته از: ماهنامه جانباز، ش 29 ـ 30، صص 14 و 15.
[9] برگرفته از: ماهنامه جانباز، ش 28، صص 12و13.
[10] فاطمه سالاروند
[11] حميد سبزواري
[12] كاظم نظري بقا
منبع: ارمغان شعبان
افزودن دیدگاه جدید